1403/12/23
تبیین برجستهترین آیات اجتماعی و سیاسی در تفسیر حضرت آیتالله خامنهای
مهیا ساختن محیط زندگی برای تحقق حاکمیت دین


رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، برجستهترین آیات اجتماعی و سیاسی در تفسیر حضرت آیتالله خامنهای را تبیین کرده است. در این مطلب، حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ابعاد و نکات مهم آیات سوره حشر را براساس تفسیر حضرت آیتالله خامنهای بررسی کرده است.
این مطلب خلاصهای از درسگفتار برنامه «بیان قرآن» است که در سالهای اخیر به مناسبت ماه رمضان توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شده است.

روش تفسیری رهبر حکیم انقلاب اسلامی چه در این سوره و چه در سورههای دیگر، بر سه بخش تقسیم میشود: بخش اول تفسیری از آیه است؛ همچنان که سایر مفسران تفسیر میکنند. بخش دوم تدبّر در آیات است؛ به این معنا که به فهمی که بهصورت ابتدایی از مفردات و اصطلاحات آیه وجود دارد، عمق میبخشند و دنباله این معنا را میگیرند و پیاپی سعی میکنند از دنبالهای که این لفظ یا اصطلاح یا آیه دارد، پیام بگیرند. سومین بخش هم تطبیق بر جریان امروز است؛ یعنی استفاده از قرآن برای پردهگشایی از مسائلی که امروز در جامعه اتفاق افتاده و سعی بر تطبیق این جریانات بر آیات قرآن و استفاده از داوریهای قرآن بر حلّ این مشاکل است.

با توجه به آیه اول(۱) ایشان یک مسئله مهم را بیان میکنند و آن اینکه قوانین الهی بر هستی غلبه دارد و در روند تحولات بالاخره آن چیزی که غالب و حاکم میشود، قوانین الهی هستند و هر میزان که خصومت و دشمنی از سوی دشمنان خدا و دشمنان دین در عرصه اجتماع به منصه ظهور برسد، بعد از مدتی حتماً به حاشیه رانده خواهد شد و مضمحل میشود.
بدانید که اشاره سوره حشر به جریان بنینضیر است. بنینضیر گروهی از یهود بودند که همدست با دشمنان در مدینه شده بودند. با کفار و با مشرکین همداستان شده بودند، منافقان را تقویت میکردند و سعی داشتند جریان نهضت حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را در مدینه از بین ببرند. این اقدامات باعث شد که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله بعد از صلح حدیبیه – که صلحی با مشرکان مکه بود و زمینه ارتباط مسلمانان را با مشرکان مکه فراهم کرد و فرصتهایی را برای تبلیغ و رفت و آمدهای آزادانه را در اختیار مسلمانان گذاشت – به سمت بنینضیر بروند و آنها را کوچ اجباری دادند. در واقع ما وقتی از سوره حشر یاد میکنیم، اصولاً «حشر» به معنای «اخراج مقتدرانه» است و به کار رفتن این کلمه که در آیه دوم سوره به آن اشاره شده، به این منظور بوده که قضیه بنیاسرائیل و بنینضیری که از یهود هستند و در آنجا ساکناند و خیانت میکنند، با غلبه بسیار مقتدرانه مسلمانان تمام شد.

حضرتآقا سپس راجع به مفهوم تسبیح سخن میگویند و دو معنا برای آن مطرح میفرمایند: معنای اول اینکه هر پدیده در حالتی که هست، قطعاً نشانگر این است که خداوند از هر نقص و عیبی مبرا است و این را وضعیت هر یک از مخلوقات نشان میدهد. معنای دوم اینکه تسبیح موجب کمال است؛ هر میزان که انسان و هر پدیدهای تسبیح میکند، بهوسیله تسبیح خود را کامل میکند. ایشان سپس نتیجه میگیرند که اگر ما امروز بنا داریم رو به کمال برویم، باید اهل تسبیح به معنای دوم باشیم.

با توجه به آیه دوم(۲)؛ اینکه تصور بکنید این جریان کفر و جریان مقابلِ جریان اسلام یک جریان بسیار قوی است که به این سادگیها از بین نمیرود، از جریان بنینضیر بهعنوان یک جریان عبرت، استفاده بکنید و ببینید که اگر خداوند اراده بکند، در یک چشم به هم زدن صحنه را برمیگرداند و اتفاقی که باید بیافتد، خواهد افتاد. حضرتآقا در اینجا یک بحثی را بهعنوان تطبیق مطرح فرمودهاند و آن اینکه چرا اهل کتاب اصولاً به دشمنان حضرت رسول صلّی الله علیه و آله تبدیل شدند؟ و از طرفی چرا جریان روشنفکری ایران از حرکت حضرت امام خمینی(ره) فاصله گرفت؟ جریان یهود به این دلیل به دشمنان پیامبر (ص) تبدیل شدند که تصور میکردند پس از تشکیل حکومت توسط پیامبر (ص) در مدینه، در اداره حکومت به آنها نیاز خواهد بود. جریان یهود نمیخواستند هزینه براندازی جریان شرک و مبارزه با جریان شرک را بپردازند، اما میخواستند سودی که حاصل میشده و فرصتی که بعد از آن ایجاد میشود را استفاده بکنند! اما پیامبر (ص) با کمک مردم حکومت را برپا کرد و همین امر باعث دشمنی اهل کتاب شد. حضرتآقا میفرمایند جریان روشنفکری در ایران هم همینطور است. روشنفکران که نخبهگرایی میکنند و در میدان مبارزه با مردم همراهی نمیکنند، منتظر میمانند تا مردم هزینه مبارزه با شاهنشاهی را بپردازند و انتظار دارند حالا که پهلوی از کشور اخراج شد، کشور به دست خودشان بیافتد! چون انقلاب نیروهای خود را ساخت، همین امر باعث شد روشنفکران از حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی فاصله بگیرند.

مطلب دیگری که رهبر حکیم انقلاب اسلامی ضمن آیات چهارم(۳) و پنجم(۴) سوره حشر به آن توجه میدهند، فلسفه جهاد اسلامی است. مبارزه با دشمنان خداوند و دشمنان آیین الهی، یک ضرورت برای حفظ دستاوردها و به نتیجه رساندن دستاوردها است. اصولاً فلسفه جهاد اسلامی این بود که شما آرزوهای دینی خود را بهوسیله قدرت تحکیم ببخشید و در برابر مخالفتها و توطئهها دستبسته نباشید. ایشان میخواهند بفرمایند ما وقتی تدبّر در این آیاتی که اشاره به مسئله جهاد و مبارزه با بنینضیر دارد میکنیم، میبینیم اسلام توجه دارد که باید یک قوه قهریه در برابر توطئهها و دسیسههایی که میخواهد ریشه اسلام را بکند، داشته باشیم. منطبق بر این قاعده، نظام مردمسالار دینی باید برای مبارزه و معارضه با دشمنیهایی که با هدف استعمار یا استثمار یا نابودی کیان اسلام تلاش میکنند، قاعدتاً استوار بایستند، برخورد سخت نشان بدهند و خود را برای مواجهه با اینها آماده کنند.

باز حضرتآقا در همینجا به مناسبت اینکه حضرت رسول صلّی الله علیه و آله دستور دادند تا تعدادی از درختان قبیله بنینضیر را قطع کنند، بحث دیگری را مطرح میکنند. البته توجه داشته باشید که خداوند میفرماید قطع درختان دستور ما بود. حضرتآقا از این مطلب یک قاعده میگیرند و آن قاعده این است که اگر به ذات قوانین اسلامی و اقدامات اسلامی توجه بشود، ذات قوانین اسلامی اجازه نمیدهد شما بهوسیله فاسد به سمت تحقق حق بروید. این قاعده اصلی است. اما اگر شما بر سر یک دو راهی قرار گرفتید که از طرفی با یک امر فاسدتری مثل خونریزیهای فراوان یا نابودی حرث و نسل فراوان و از طرف دیگر با یک جریان فاسدی که این مقدار گستردگی ندارد مواجه هستید، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در این باره میفرماید از این آیات که اجازه قطع درختان را داد، استفاده میشود که هنگامی که در چنین دو راهی قرار بگیریم و امر ما بین یک مسئله فاسد و فاسدتری قرار بگیرد، دفع افسد به فاسد جایز است.

رهبر حکیم انقلاب اسلامی از آیات ششم (۵) و هفتم(۶)، قاعده دیگری استفاده میکنند. در این آیات به مسئله فیء اشاره شده است. فیء یعنی اموالی که دشمن بدون درگیری آنها را رها میکند و اینگونه در اختیار مسلمانان قرار میگیرد. در این آیات بیان میشود که اموال فیء جزو غنایمی نیست که به دست مبارزان داده بشود، بلکه این اموال در اختیار خداوند، حضرت رسول صلّی الله علیه و آله، ذویالقربی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و دیگر مصارف خاص است. فلسفه این مطلب نیز در آیه بیان شده است؛ و آن اینکه ما چنین کاری کردیم تا اموال در بین اغنیاء شما دست به دست نشود و در نتیجه یک طبقه ثروتمند ساخته نشود. حضرتآقا در اینجا هم قاعده و قانون استخراج میکنند. آن قاعده این است که مسئله ذیالقربی یعنی امامان علیهمالسّلام و منسوبان به حضرت رسول صلّی الله علیه و آله که قرار است رهبری جامعه اسلامی را برعهده بگیرند. ایشان میفرماید از این دو آیه باید استفاده بکنیم که دادن اموال به دست ذویالقربی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نه برای مصرف شخصی بود، بلکه برای این بود که این امامان علیهمالسّلام بتوانند بنیه جریان اسلامی را تقویت بکنند. حضرتآقا از همینجا به مسئله خمس ورود میکنند و میفرمایند اصولاً اینکه بخشی از خمس در اختیار ائمه اطهار علیهمالسّلام و نمایندگان ایشان است، برای این است که بتوانند جریان قدرت و دعوت اسلامی را به نحو شایستهای تقویت کنند.

حضرتآقا از آیه نهم(۷) سوره قاعده دیگری میگیرند. قاعدهای که حضرتآقا در اینجا استفاده کردند، قاعده ارزشمندی است. آن قاعده این است که ایمان باید تحقق عینی و عملی بگیرد. در تعبیر «تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْایمَانَ» یعنی آمادهسازی خانه و شهر و ایمان برای پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و جریان اسلامی، کاری بود که انصار در مدینه انجام دادند. ایشان به مناسبت این بحث بیان میفرمایند که یکی از کارهای بزرگ انصار همین بود که زمینه را برای تحقق دین در مدینه آماده کردند. میدانیم که اگر قرار باشد تربیت نسلهای بعد آسان بشود، لازم است که محیط برای رفتار مؤمنانه مهیا شده باشد. حضرتآقا میفرمایند ما باید تلاش بکنیم که جامعهای بر اساس دین بسازیم و زمینههای تحقق عملی ایمان را در جامعه امروز ایران فراهم کنیم. اگر این اتفاق بیافتد، آنوقت چنین جامعهای میتواند الگویی برای بسیاری از مردم کشورها و مناطق دیگر شود.

مطلب دیگری که ایشان بیان میفرماید، به مناسبت آیه دهم(۸) است. حضرتآقا به این مناسبت وارد یک بحث اجتماعی در حوزه انقلاب اسلامی میشوند؛ ایشان بیان میکنند که جوانانی که امروز میآیند و به جای کسانی که انقلاب را به پیروزی رساندند مینشینند، توجه داشته باشند که باید قدردان گذشتگان باشند و نسل گذشته را بهخاطر اینکه نوبت و زمان و عمر آنها گذشته است، مورد بیمهری و کملطفی قرار ندهند.

قاعده دیگر، مطلبی است که حضرتآقا به مناسبت آیات یازدهم تا سیزدهم(۹) سوره بیان میفرمایند. میفرمایند: پدیده نفاق یک پدیدهای نیست که از ابتدا شکل گرفته باشد؛ یعنی کسی از ابتدا بدون اینکه ایمان بیاورد، منافق بشود. کسانی که اینگونه با نفاق کار خود را شروع کرده باشند هستند، اما بخش زیادی از نفاقها در حقیقت نفاقهای مؤمنانه است؛ یعنی مؤمنانی بودهاند که تا مدتی به ارزشها و اعتقادات اسلامی پایبند بودهاند، اما در یک مرحله وا دادهاند! و اینها کسانی بودند که تقوا را رعایت نکردهاند و در جایی و زمانی که باید رعایت تقوا میکردند، از مرزهای تقوا گذشتند. رهبر حکیم انقلاب اسلامی میفرماید اینکه در بسیاری از آیات قرآن به تقوای مؤمنان تأکید شده، به همین علت است. بعضی آغازگر خوبی هستند، اما پایان خوشی نخواهند داشت و ایشان علل و انگیزههای انحراف از ایمان به نفاق را دنیاگرایی، اشباع نشدن خواستههای نفسانی، سرکوب نشدن تمایلات حیوانی و شهوانی میدانند.

قاعده دیگری که ایشان ذیل آیات هجدهم(۱۰) و نوزدهم(۱۱) به آن میپردازند، مسئله خودفراموشی است. حضرتآقا میفرماید کسانی که از مرزهای تقوا میگذرند و خدا و ذکر خدا را فراموش میکنند، بلایی سر اینها میآید که مصالح خود را هم به درستی تأمین نمیکنند. ایشان وقتی پیامد خودفراموشی ملتها را ذکر میکنند، میفرمایند: «وقتی یک ملت دچار خودفراموشی میشود و شخصیت خودش، حرمت خودش و تواناییهای خودش را فراموش میکند، نتیجه این میشود که در یک شهر ۶۰۰ هزار نفری بیروت، صهیونیستها ظرف دو ساعت بر همهجا مسلط شوند»! ایشان این نکته را تأکید میکنند که: «این ملتها خدا را فراموش کردند که به درد خودفراموشی گرفتار شدند. توده مظلوم، چوب غفلت خودشان را میخورند، چوب بیتحرکی خودشان را میخورند و...». حضرتآقا مطالب بسیار ارزشمندی درباره خودفراموشی بیان میکنند و این بحث را از حوزه فردی به حوزه جمعی میکشانند و میفرمایند جامعه اسلامی و جوامع اسلامی به دلیل اینکه یاد خدا را فراموش کردند، خودشان را هم فراموش کردهاند.

مسئله دیگری که حضرتآقا ذیل آیات بیست و سوم(۱۲) و بیست و چهارم(۱۳) سوره به آن توجه میدهند، یکی این است که ما در اسلام حکمران به معنای «مَلِک» نداریم. ایشان از عبارت «هُوَ الْمَلِک» در آیه بیست و سوم استفاده میکنند و میفرمایند: «وقتی میفرماید «هو الملک» یعنی تنها خدا ملک و پادشاه است. بنابراین کسی نمیتواند خود را در جامعه اسلامی ملک و پادشاه بداند. بنا بر نظریه حکومتی اسلام، چیزی به نام ملک یا عنصری به سمت فرمانروایی و حکمروایی وجود ندارد. هر کسی در جامعه اسلامی چنین مقامی را مدعی شد، دروغ گفته است، بیربط گفته است، خودش را به جای خدا نشانده است و برای خدا شریک معین کرده است. ملک فقط خداست. این قاعده به نظر ما موجب میشود تا حاکمان و والیان جامعه خود را در سطح مردم و بنده خدا دانسته و از ترجیح خود بر دیگران و گرفتار شدن در ورطه استبداد و استکبار پرهیز کنند.

و بالاخره قاعده شانزدهمی که ما از مجموعه سوره حشر استفاده میکنیم و متخذ از آیات بیست و سوم و بیست و چهارم است، این است که در همه حال باید به یاد خداوند بود. اگر انسان در همه حالات به یاد خدا نباشد، وقتی به پیروزی میرسد، مغرور میشود و وقتی قدرت پیدا میکند، آسیب میبیند. کسانی که ذکر خدا را در همه حالتها دارند و پیروزیهایشان را از جانب خدا میدانند و خدا را صحنههای مختلف فراموش نمیکنند، اینها هستند که سالم میمانند و إلا رسیدن به پیروزی خود پلی برای انحراف و انحطاط است.
(۱ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ؛ ترجمه : آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، خدا رابه پاک بودن از هر عیب و نقصی ستایش میکنند و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
(۲ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ؛ ترجمه: اوست که کافرانِ از اهل کتاب را در نخستین بیرون راندن دسته جمعی از خانه هایشان بیرون راند. [شما اهل ایمان] رفتنشان را گمان نمیبردید، و خودشان پنداشتند که حصارها و دژهای استوارشان در برابر خدا [از تبعید و در به دری آنان] جلوگیری خواهد کرد ولی [اراده کوبنده] خدا از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دل هایشان رعب و ترس افکند به گونهای که خانههایشان را به دست خود و به دست مؤمنان ویران کردند. پس ای صاحبان بینش و بصیرت! عبرت گیرید.
(۳ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۖ وَمَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ؛ ترجمه: این [در به دری و تبعید] برای این است که آنان با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کردند، و هر کس با خدا دشمنی و مخالفت کند [بداند که] خدا سخت کیفر است.
(۴ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ؛ ترجمه: آنچه از درخت خرما [که در مالکیّت این دشمنان غدّار بود] بریدید یا آنها را بر ریشه ها و تنههایش رها کردید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را زبون و رسوا کند.
(۵ وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛ ترجمه: اموال و زمینهایی را که خدا به عنوان غنیمت به پیامبرش بازگرداند، شما برای به دست آوردنش اسب و شتری نتازاندید [و در نتیجه به زحمت نیفتادید]، ولی خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط و چیره می کند، و خدا بر هر کاری تواناست.
(۶ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ ۚ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ؛ ترجمه: آنچه خدا از [اموال و زمین های] اهل آن آبادی ها به پیامبرش بازگرداند اختصاص به خدا و پیامبر و اهلبیت پیامبر و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان دارد، تا میان ثرومندان شما دست به دست نگردد. و [از اموال و احکام و معارف دینی] آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سخت کیفر است.
(۷ وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ۚ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ ترجمه: و [برای] کسانی [از انصار است] که پیش از مهاجران در سرای هجرت و ایمان [یعنی مدینه] جای گرفتند، [و] کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده اند دوست دارند، و در سینه های خود نیاز و چشم داشتی به آنچه به مهاجران داده شده است نمی یابند، و آنان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدی [به مال و متاع] باشد. و کسانی را که از بخل و حرصشان بازداشتهاند، اینان همان رستگارانند.
(۸ وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ؛ ترجمه: و نیز کسانی که بعد از آنان [انصار و مهاجرین] آمدند در حالی که می گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دل هایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده. پروردگارا! یقیناً تو رؤوف و مهربانی.
(۹ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلَا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴿١١﴾ ترجمه: آیا کسانی را که نفاق ورزیدند، ندیدی؟ که به برادران کافرشان از اهل کتاب می گویند: اگر شما را [از خانه و دیارتان] بیرون کردند، ما هم قطعاً با شما بیرون می آییم، و هرگز فرمان کسی را بر ضد شما اطاعت نمی کنیم، و اگر با شما جنگیدند، همانا شما را یاری می کنیم. و خدا گواهی می دهد که آنان دروغگویند. (۱۱) لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنْصَرُونَ ﴿١٢﴾ ترجمه: اگر [کافران از اهل کتاب را] بیرون کنند با آنان بیرون نمی روند، و اگر با آنان بجنگند آنان را یاری نمی دهند، و اگر یاری دهند در گرماگرم جنگ پشت کنان می گریزند، سپس [کافران اهل کتاب] یاری نمی شوند. (۱۲) لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ ﴿١٣﴾ ترجمه: [آری منافقان، کافران از اهل کتاب را در گرماگرم جنگ به هنگام خطر رها می کنند و می گریزند؛ زیرا] ترس آنان از شما در دلهایشان بیش از ترس از خداست؛ چون آنان قومی هستند که [حقایق را به خاطر کوردلی] نمی فهمند. (۱۳)
(۱۰ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ ترجمه: ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید؛ و هر کسی باید با تأمل بنگرد که برای فردای خود چه چیزی پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید؛ یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
(۱۱ وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛ ترجمه: و مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشی کرد؛ اینان همان فاسقانند.
(۱۲ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ ترجمه: اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی بخش، چیره و مسلط، شکست ناپذیر، جبران کننده، شایسته بزرگی و عظمت است. خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است.
(۱۳ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّـحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ؛ ترجمه: اوست خدا، آفریننده، نوساز، صورتگر، همه نام های نیکو ویژه اوست. آنچه در آسمان ها و زمین است همواره برای او تسبیح میگویند، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است.