• ب
  • ب
  • ب
1403/12/19
به مناسبت سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در اولین کنگره اقبال لاهوری در دانشگاه تهران

ستاره بلند شرق

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آیت‌الله خامنه‌ای: «امروز خیلى از پیامهاى اقبال مال ما است، و بعضى از آنها هم مال دنیایى است که هنوز به راه ما وارد نشدهاند و پیامى را که ما درک کردهایم، درک نکردهاند. ملّت ما پیام خودىِ اقبال را به عمل و در عالم تحقّق، زنده کرده و به عمل رسانده. ملّت ما الان احتیاج به این ندارد که او را توصیهى به خودى بکنند؛ ما مردم ایران امروز کاملاً احساس میکنیم که روى پاى خودمان هستیم، متّکى به فرهنگ خودمان، متّکى به داشتههاى خودمان، متّکى به تمدّنى که میتوانیم بر پایههاى تفکّر و ایدئولوژى خودمان آن را بسازیم و بنا کنیم هستیم. البتّه در طول زمان از لحاظ زندگى مادّى و گذران زندگى، ما را محتاج و متّکى به غیر بار آوردهاند؛ یواش یواش داریم این ریسمانهاى بیگانه را هم از این خیمهى خودمان قطع میکنیم و خودمان را به ریسمان خودمان میبندیم؛ و امیدواریم این کار را بتوانیم بکنیم و این روند ادامه دارد. امّا ملّتهاى مسلمان احتیاج دارند که این «خودى» را درک کنند؛ مخصوصاً شخصیّتهاى مسلمان ــ چه شخصیّتهاى سیاسى و چه شخصیّتهاى فرهنگى ــ احتیاج دارند پیام اقبال را بگیرند و بدانند که اسلام در ذات خودش و در هویّت خودش، غنىترین مایههاى ادارهى انسان را و ادارهى جوامع انسانى را دارد و محتاج دیگران نیست.» ۱۳۶۴/۱۲/۱۹
۱۹ اسفندماه ۱۳۶۴ نخستین کنگره‌ى بین‌‌المللى بزرگداشت علاّمه اقبال لاهورى به مناسبت یکصدوهشتمین سالگرد تولّد وى با سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در دانشگاه تهران برگزار شد.
بخش تاریخ رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گزارشی به
بررسی بیانات آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت اقبال لاهوری و سفر سال ۱۳۶۴ ایشان به‌عنوان رئیس‌جمهور اسلامی ایران به پاکستان و زادگاه اقبال لاهوری می‌پردازد.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif «امروز که این جلسه و این تجلیل را از اقبال عزیز در کشورمان مشاهده می‌کنم، یکی از پُرهیجان‌ترین و خاطره‌انگیزترین روزهای زندگی من خواهد بود.»

این‌ جمله اولین جمله از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در کنگره اقبال لاهوری در تالار فردوسی دانشگاه تهران بود. ۱۹ اسفند ۱۳۶۴. مراسمی که میزبان اشخاص متنوع در سطوح مختلف بود، از نمایندگان مراجع تا جمعی از وزرای فرهنگ و عالی و جمعی از اندیشمندان، صاحب‌نظران و گروهی از اقبال شناسان از کشورهای هند، پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، سوریه و ترکیه.

* غرب دیده و غرب نزده!
اقبال لاهوری، در یکی از حساس‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام متولد شد؛ دورانی که استعمار غرب، چنگال خود را در جهان اسلام فرو کرده بود و بسیاری از روشنفکران، پیشرفت را در غربی‌شدن می‌دیدند. اما او مسیر دیگری را انتخاب کرد و با وجود تحصیل در بهترین دانشگاه‌های اروپا، از جمله کمبریج و مونیخ، هرگز مجذوب تمدن غرب نشد و حتی برخلاف جریان رایج روشن‌فکری آن زمان، پیشرفت را در احیای تمدن اسلامی می‌دانست، نه در تقلید از غرب.

او به‌جای پذیرش فرهنگ استعماری، مسلمانان را به اتحاد و بازگشت به خویشتن دعوت کرد. به‌جای استفاده از زبان استعمار، به زبان فارسی شعر سرود. به جای تبلیغ سکولاریسم، از حاکمیت دین بر جوامع مسلمان سخن گفت. به جای تجزیه و تفرقه، ایده‌ی وحدت امت اسلامی را مطرح کرد.

اما چرا اقبال برای بیان تفکرات خود به زبان فارسی پناه برد؟ پاسخ را باید در نقش استعمار انگلیس در حذف زبان فارسی از شبه‌قاره جست‌وجو کرد. رهبر انقلاب در توصیف این موضوع گفته‌اند: «هر جا انگلیس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه‌قاره‌ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشته‌جات، مکاتبات دستگاه‌های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیت‌های برجسته، با زبان فارسی انجام می‌گرفت. انگلیس‌ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رایج کردند.»(۱)

* اقبالِ بی‌اقبال
اما با همه این عظمت، اقبال لاهوری در ایران و برای مخاطب ایران تقریبا ناشناخته بود، درباره این ناشناخته بودن رهبر انقلاب می‌گویند: «مردم ما که نخستین مخاطب جهانی اقبال بودند، متأسفانه خیلی دیر با اقبال آشنا شدند. وضعیت خاص کشور ما، به ویژه سلطه سیاست‌های منحوس استعمار، موجب شد که اقبال هرگز ایران را نبیند و همان سیاست‌هایی که اقبال، عمری با آن‌ها مبارزه می‌کرد، نگذاشتند ایده اقبال و راه اقبال و درس اقبال، به گوش مردم ایران که برای شنیدن، آماده‌ترین بودند، برسد.»(۲)

* انقلابِ اسلامیِ اسلام‌آباد
اما کلید این کنگره اسفندی، در دی‌ماه خورده بود در سفر رئیس‌جمهور انقلابِ اسلامی به پاکستان، ۲۳دی ماه از صبح زود، خیابان‌های «اسلام‌آباد» پر شده بود از مردمی که برای استقبال از یک مهمان ویژه آمده بودند. پلاکاردهایی که نام «امام خمینی» را همراه خود داشتند، پرچم‌های ایران و پاکستان که در دست جوانان بود و شعارهایی که فریاد زده می‌شد : «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی!»، «زنده باد انقلاب اسلامی!» «درود بر خمینی! سلام بر خامنه‌ای!»

این استقبال، فراتر از یک مراسم رسمی بود. اسلام‌آباد، به صحنه‌ای از شور و شوق یک ملت برای آرمانی مشترک تبدیل شده بود. رئیس‌جمهور وقت ایران، «آیت‌الله خامنه‌ای»، در رأس یک هیئت بلندپایه به پاکستان آمده بود تا در «کنگره بین‌المللی بزرگداشت علامه اقبال لاهوری» شرکت کند. اما این دیدار به نمایشی از قدرت و محبوبیت برای انقلاب اسلامی در قلب یکی از مهم‌ترین کشورهای مسلمان جهان تبدیل شد.

* موانعِ خیابانیِ بی‌اثر
با فرود هواپیمای حامل هیئت ایرانی در فرودگاه اسلام‌آباد، کنترل اوضاع از دست نیروهای امنیتی خارج شد. جمعیت آن‌قدر زیاد بود که مسیر عبور کاروان ایرانی، بارها متوقف شد. مردم برای نزدیک شدن به رئیس‌جمهور ایران، از بین موانع عبور می‌کردند، برخی پرچم‌های ایران و پاکستان را تکان می‌دادند، برخی دیگر فریاد می‌زدند و گروهی تلاش می‌کردند خودشان را به ماشین او برسانند و شاید حتی دستانش را از روی محبت و علاقه بفشارند.

خبرگزاری فرانسه در گزارشی نوشت: «هزاران مسلمان پاکستانی با فریاد «مرگ بر آمریکا» مقدم رئیس‌جمهوری اسلامی ایران را به هنگام ورود به اسلام‌آباد گرامی داشتند. … هزاران استقبال کننده که تعداد زیادی از آنها صدها کیلومتر را با اتوبوس یا اتومبیل‌های مزین به تصاویر امام خمینی پیموده بودند. کاملاً کنترل مراسم را از دست نیروهای انتظامی خارج کرده بودند و فشار جمعیت به حدی بود که حتی دقایقی اتومبیل حامل ریاست جمهوری اسلامی ایران و ضیاء‌الحق رئیس‌جمهور پاکستان را متوقف کرد. در بین جمعیت، جوانانی دیده می‌شدند که نوارهای قرمز بر پیشانی داشتند، روی آن‌ها نوشته شده بود: «گوش به فرمان تو هستیم خمینی، ما آماده‌ایم برای ایران خون خود را نثار کنیم.» یکی از آن جوانان، در پاسخ به خبرنگاران درباره معنای این نوشته، میان دو شعار ضدآمریکایی فریاد زد: «ما در انتظار فرمان امام خمینی هستیم. ما برای دادن جان خود در راه ایران آماده‌ایم!»»(۳)

«شدت تظاهرات و موج جمعیت به حدی بود که پلیس پاکستان نتوانست جلوی هجوم مردم را بگیرد.» این جمله‌ای بود که «آسوشیتدپرس» در گزارش خود منتشر کرد. خبرنگاران این رسانه می‌نوشتند: «موج جمعیت به حدی بود که موانع پلیس شکسته شد و مردم خود را به اتومبیل رئیس‌جمهور ایران رساندند و برای دست دادن با او، بر یکدیگر سبقت گرفتند.»(۴)

قرار بود که رئیس‌جمهور ایران، بعدازظهر همان روز راهی لاهور شود. اما استقبال چنان گسترده بود که امکان خروج از اسلام‌آباد فراهم نشد. روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی نوشت: «آیت‌الله خامنه‌ای بعد از ظهر روز سه‌شنبه برای بازدید از لاهور و ایراد سخنرانی عازم این شهر شوند اما به علت استقبال زایدالوصف و هجوم مردم، امکان این مسافرت فراهم نشد لذا برنامه سفر به لاهور به روز بعد موکول شد.» وقتی روز بعد آیت‌الله خامنه‌ای وارد لاهور شد، همان شور و اشتیاقی که اسلام‌آباد را دربر گرفته بود، این بار در خیابان‌های لاهور خودش را نشان داد. (۵)

* تدابیرِ امنیتیِ دولت
اما این استقبال، برای دولت پاکستان نیز چالش‌هایی ایجاد کرده بود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین ناطق‌نوری که در آن زمان در این سفر حضور داشت، بعدها در خاطراتش درباره حساسیت‌های این مقطع و نحوه مدیریت استقبال مردمی نوشت: «سفر ما به پاکستان، در مقطع فوق‌العاده حساسی اتفاق افتاد. حساسیت مهم این بود که دعوای پاکستان و هند بر سر کشمیر به اوج خودش رسیده بود. اندکی قبل از من، یکی از مقامات وزارت خارجه‌ی ایران به پاکستان سفر کرده و در آنجا جمله‌ای گفته بود که پاکستانی‌ها از آن تلقی دفاع و حمایت از هند را داشتند و خیلی ناراحت شده بودند... در این مقطع بود که من به پاکستان رفتم. قبل از سفر، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان تذکرات بسیار راه‌گشایی دادند؛ مبنی بر این که با توجه به مسائل هندوستان و پاکستان، چون ما با هر دوی آنها ارتباط داریم و از طرفی تعداد مسلمان‌هایی هم که در هند زندگی می‌کنند کم نیست و چند برابر خود ماست، هم‌چنین به دلیل وجود حس ناسیونالیستی و ملی در بین آنها، نباید جوری صحبت شود که از نظر سیاست خارجی، مسلمان‌ها تحت فشار غیرمسلمان‌ها قرار بگیرند.»

او همچنین درباره‌ی استقبال گسترده از هیئت ایرانی و چالش‌های امنیتی آن می‌گوید: «استقبال مردمی در پاکستان از هیأت ایرانی فوق‌العاده بود. به علت ازدحام جمعیت، پاکستانی‌ها یک کلک امنیتی زدند. مردم و شیعیان علاقه‌مند به ایران در مسیر فرودگاه یا آرامگاه مرحوم اقبال، ایستاده بودند. دولت پاکستان از این وحشت داشت که مبادا استقبال‌کنندگان هجوم بیاورند و معادلات به هم بخورد؛ بنابراین ما را از یک خیابان دیگر بردند. با این حال، بعضی از شیعیان مرتبط با ما و دوستان خبردار شده و به جمع کثیری از پاکستانی‌ها گفته بودند که هیأت ایرانی از این مسیر نمی‌آید، شما در خود آرامگاه اقبال لاهوری منتظر باشید.»(۶)

* لاهور تجلی انقلابِ اسلامیِ پاکستان
چهارشنبه، لاهور. خیابان‌ها از سحرگاه آماده استقبال شده بودند. هزاران نفر، از پیر و جوان، دست‌افشان و پرچم به دست، به سمت مسیر کاروان ایرانی حرکت کردند. روزنامه اطلاعات، صحنه‌های آن روز را چنین توصیف کرد: «ده‌ها هزار نفر از مردم لاهور، در حالی که پرچم‌های ایران و پاکستان را در دست داشتند، با شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «اتحاد ایران و پاکستان»، رئیس‌جمهور ایران را مورد استقبال قرار دادند.» جوانان، بر موتورهای‌شان پرچم ایران و پاکستان را برافراشته بودند. بسیاری از آن‌ها سربندهای مخصوص بسیجیان ایرانی را بسته بودند و شعار می‌دادند. (۷)

مرحوم علی شمقدری، که در این سفر حضور داشت، در خاطرات خود استقبال گسترده مردم و مسیر سخت رسیدن به مزار اقبال لاهوری را چنین روایت کرده است: «سفر به پاکستان، در مقطع فوق‌العاده حساسی اتفاق افتاد. ۲۳ دی ۱۳۶۴ همراه آقای خامنه‌ای عازم پاکستان شدم. استقبال مردم بی‌نظیر بود. مردم به خیابان‌ها آمده بودند؛ عکس امام، آقای خامنه‌ای، و آقای منتظری را در دست داشتند و شعار می‌دادند: «مرگ بر آمریکا»، «الله اکبر»، «خمینی رهبر». سفر به لاهور شگفت‌انگیز بود. ماشین آقای خامنه‌ای و ماشین ضیاءالحق پشت سر هم بودند. قرار شد به مزار اقبال لاهوری برویم. پیش‌بینی شده بود که این مسیر را در یک ربع طی کنیم، اما ازدحام مردم آن‌قدر زیاد شد که مسئولان دولتی را به وحشت انداخت. اصلاً امکان عبور نبود. حتی در قسمتی از مسیر، ماشین آقا را با دست از زمین بلند کردند! بعضی‌ها شعار می‌دادند: «درود بر خامنه‌ای، مرگ بر ضیاءالحق». مسیری که قرار بود یک ربع طول بکشد، چهار ساعت به طول انجامید!

پس از این استقبال عظیم، مقامات پاکستانی ضیافتی رسمی برای رئیس‌جمهور ایران ترتیب دادند. صحنه‌ای که شمقدری آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «بعد از این استقبال عظیم، یک محفل شام برای رئیس‌جمهور ایران ترتیب داده شد؛ خیلی مفصل و دیدنی بود. مأموران نظامی در اطراف ایستاده بودند مثل مجسمه؛ هیچ تکانی نمی‌خوردند، حتی چشمانشان هم نمی‌چرخید. شام خوردن ما دو ساعت طول کشید. البته در این میان، دو رئیس‌جمهور با هم صحبت می‌کردند. روی میزها برای هر نفر کلی ظرف و قاشق و چنگال چیده شده بود. اولین چیزی که آوردند نان بود؛ یک تکه نان کوچولو، به اندازه دو بند انگشت!»(۸)

* سربازِ مدافعِ شبهه قاره
در میان تمام مکان‌هایی که رئیس‌جمهور ایران می‌توانست برای سخنرانی و دیدار با مردم انتخاب کند، مزار علامه اقبال لاهوری انتخاب شد. این انتخاب، تصادفی نبود و فراتر از یک تصمیم تشریفاتی یا ادای احترام به یک شاعر و متفکر پاکستانی بود. این انتخاب، یک پیام داشت.

اقبال لاهوری، اگرچه در پاکستان به دنیا آمده بود، اما همواره از تمدن اسلامی، هویت مشترک مسلمانان و پیوند فرهنگی میان ایران و شبه‌قاره دفاع کرده بود. او شاعری بود که زبان فارسی را برای بیان اندیشه‌های انقلابی و ضد استعماری خود انتخاب کرده بود. و از مجموع ۱۲ هزار بیت اشعارش، بیش از هفت هزار بیت را به فارسی سروده بود.

آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف شخصیت اقبال گفتند: «اقبال از شخصیت‌های برجسته‌ی تاریخ اسلام است و شخصیت او چنان عمیق و متعالی است که نمی‌توان تنها بر یکی از خصوصیت‌های او و ابعاد زندگی‌اش تکیه کرد و او را در آن بعد و آن خصوصیات ستود. اگر ما فقط اکتفا کنیم به اینکه بگوییم اقبال یک فیلسوف است و یک عالم است، حق او را ادا نکرده‌ایم، زیرا ابعاد دیگر زندگی اقبال آن‌قدر درخشنده است که چنانچه بگوییم اقبال یک فیلسوف یا یک عالم یا یک شاعر است، اقبال را کوچک کرده‌ایم. البته اقبال بی‌شک یک شاعر بزرگ است و از بزرگان شعر به حساب می‌آید.»(۹)

* لغوِ سفر، رئیس جمهور آمریکا
رسانه‌های غربی، نمی‌توانستند این موج عظیم حمایت از انقلاب اسلامی ایران را نادیده بگیرند. آیت‌الله خامنه‌ای، سال‌ها بعد درباره این سفر چنین گفتند: «علی‌رغم این‌که رسانه‌های جهانی می‌خواستند چیزی در این‌باره نگویند، مجبور شدند. در همه رسانه‌های جهانی، چند روز اظهار شگفتی از این حادثه عظیم بود. میلیون‌ها انسان در اسلام‌آباد و در لاهور و دیگر مناطقی که رفتیم، از ما استقبال کردند.»(۱۰)

اما شاید مهم‌ترین پیامد این سفر، چیزی بود که کاخ سفید را به وحشت انداخت. قرار بود چند ماه پس از این سفر، رونالد ریگان، رئیس‌جمهور آمریکا، به پاکستان سفر کند. اما بعد از این استقبال، او ناگهان برنامه‌اش را لغو کرد. رهبر انقلاب، این ماجرا را چنین روایت می‌کنند: «بنده زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم؛ آن‌چنان تظاهراتی شد که با وجود این‌که قرار بود ریگان - رئیس‌جمهور امریکا - بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او؛ چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیس‌جمهوری اسلامی ایران بوجود آوردند، اگر او میرفت آن‌گونه نمیشد.»(۱۱)

* رویایی در بند استعمار
رهبر انقلاب با اشاره به یکی از اشعار اقبال، ارتباط فکری و عاطفی او با ایران را چنین توصیف کردند:
«چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
اى جوانان عجم جان من و جان شما...
می‌رسد مردى که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما
این هم تأییدى است براى آن حرفى که قبلاً عرض کردم؛ برای علل نیامدن اقبال به ایران. اینجا را زندان می‌داند؛ اینجا را زندانی می‌بیند و خطاب به زندانیان حرف می‌زند.»(۱۲)

اما چرا نگاه اقبال به ایران بود؟ «اگر بخواهیم اقبال را بشناسیم و بلندى پیام او را بدانیم، ناگزیر بایستى شبه‌قاره را در دوران اقبال و دورانى که به دوران اقبال منتهى شد بشناسیم. بدون آن، معناى پیام اقبال درست فهمیده نمی‌شود.» رهبر انقلاب در ادامه، به سیاست‌های استعماری انگلیس اشاره کردند که پس از شکست آخرین مقاومت مسلمانان هند در سال ۱۸۵۷، برنامه‌ای برای از بین بردن هویت اسلامی در شبه‌قاره داشتند: «انگلیس‌ها می‌دانستند که دشمن آن‌ها در هند مسلمان‌ها هستند و بایستی آن‌ها را قلع‌وقمع کنند.»(۱۳)

* از اسلام آباد تا تهران
سفر به پاکستان به پایان رسیده بود، اما پیام آن هنوز در ایران طنین داشت. ۱۹ اسفند ۱۳۶۴، تهران. آیت‌الله خامنه‌ای در بازگشت از این سفر در یک سخنرانی مهم؛ در کنگره اقبال، هم از استقبال مردم پاکستان گفت، هم از شخصیتی که این سفر به نام او گره خورده بود: علامه اقبال لاهوری.

ایشان سخنرانی را با احساسی خاص درباره‌ی تأثیر اقبال بر خودش آغاز کردند: «امروز که این جلسه را و این تجلیل را از اقبال عزیز در کشورمان مشاهده می‌کنم، یکی از پُرهیجان‌ترین و خاطره‌انگیزترین روزهای زندگی من خواهد بود. آن شرار درخشنده‌ای که در تاریکی‌های روزهای سیاه اختناق، یادش، شعرش، نصیحتش و درسش، نومیدی را از دل می‌زدود و آینده‌ای روشن را در برابر چشم‌های ما ترسیم می‌کرد، امروز مشعل فروزنده‌ای شده و چشم ملت ما را خوشبختانه به خود جلب می‌کند.»(۱۴)

سخنرانی، فقط درباره‌ی گذشته نبود؛ بلکه اقبال را در پیوندی مستقیم با انقلاب اسلامی قرار داد: «امروز جمهوری اسلامی یعنی تجسّم آرمان اقبال. اقبالی که از بی‌خودیِ شخصیت انسانی و اسلامی مردم مسلمان رنج می‌بُرد و محو شخصیت و ذلت روحی و نومیدی در انسان‌های جوامع اسلامی را به چشم بزرگ‌ترین خطر می‌نگریست، اگر امروز زنده می‌بود، می‌توانست ملّتی را ببیند که بر روی پای خودش و سیراب از سرمایه‌های ارزشمند اسلامی خودش و متّکی و معتمد به خودش و بی‌اعتنا به زیورهای فریبنده‌ی غربی و نظام ارزشی غرب دارد زندگی می‌کند و قدرتمندانه زندگی می‌کند. »(۱۵)

این سخنرانی، ادامه‌ی طبیعی پیام سفر به پاکستان بود. استقبالی که خیابان‌های اسلام‌آباد و لاهور را پر کرده بود، فقط نشانه‌ی علاقه‌ی مردم یک کشور به انقلاب اسلامی نبود، بلکه ادامه‌ی همان بیداری‌ای بود که اقبال در شعرهایش می‌دید و از آن سخن می‌گفت.

بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
در مراسم گشایش کنگرهى بینالمللى بزرگداشت علامّه محمّد اقبال لاهورى ۱۳۶۴/۱۲/۱۹
کیهان، ۲۴ دی ۱۳۶۴، ص ۱
همان
جمهوری اسلامی، ۲۴ دی ۱۳۶۴، ص ۱۲
میردار، مرتضی(۱۳۸۴)، خاطرات حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین ناطق نوری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۲، ص ۱۸۶
اطلاعات ۲۶‌دی‌ماه ۱۳۶۴، ص ۸
مهرداد، سیدعلیرضا(۱۴۰۱) متولد چهل و دو، خاطرات مرحوم حاج‌علی‌آقای شمقدری،تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، ص ۴۸۲
در مراسم گشایش کنگرهى بینالمللى بزرگداشت علامّه محمّد اقبال لاهورى ۱۳۶۴/۱۲/۱۹
(۱۰ بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار جمعی از جوانان اردبیل، ۱۳۷۹/۰۵/۵
(۱۱ بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه‌ها ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
(۱۲ در مراسم گشایش کنگرهى بینالمللى بزرگداشت علامّه محمّد اقبال لاهورى ۱۳۶۴/۱۲/۱۹
(۱۳ همان
(۱۴ همان
(۱۵ همان