• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1403/11/01
|یادداشت|

شش پرده از یک «کینه شتری»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر مردم قم با اشاره به نقش کلیدی قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم به بیان درس‌های نهفته در این اتفاق تاریخی و بزرگ پرداختند. ایشان در بخشی از بیاناتشان تصریح کردند: «آمریکا اینجا را تملک کرده بود ولی از کف و قبضه او بیرون کشیده شد؛ لذا کینه او نسبت به کشور و انقلاب کینه شتری است! و به این آسانی‌ها دستبردار نیست. آمریکا در ایران شکست خورده و درصدد است که این شکست را جبران کند.»
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در یادداشتی به قلم
دکتر عباس اصلانی، کارشناس مسائل بین‌الملل به بررسی و تحلیل عقبه‌ی تاریخی کینه‌‌ی شتری آمریکایی‌ها نسبت به ملّت ایران پرداخته است.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif ایران در دوران پیش از سلسله‌ی پهلوی نیز تحت استثمار و نفوذ انگلیس و روسیه قرار داشت. با آغاز جنگ جهانی دوم و تأثیر آن بر معادلات قدرت در سطح بین‌الملل، آمریکا به‌تدریج جایگزین قدرت‌های استعماری سنتی (انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی) در ایران شد.

شرکت‌های غربی، به‌ویژه آمریکا، در آن دوران از امتیازات و رانت‌های ویژه‌ای برای دسترسی و استفاده از منابع نفتی ایران برخوردار بودند. آن‌ها علاوه‌بر بهره‌مندی از منابع انرژی ایران، از این طریق در بازار جهانی نفت نیز اعمال نفوذ می‌کردند. اما پس از ملی‌شدن صنعت نفت در ایران، سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را طراحی و اجرا کردند. بنابراین، ریشه‌ی بی‌اعتمادی مردم ایران به آمریکا حتی به زمان قبل از انقلاب اسلامی بازمی‌گردد.

علاوه بر این، بخش نظامی آمریکا نیز از محل فروش سلاح به ایران سودهای هنگفتی به دست می‌آورد. به‌موازات آن و به‌واسطه‌ی مجاورت ایران با اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا ایران را عرصه‌ای برای پیگیری سیاست مهار خود علیه شوروی در دوران جنگ سرد می‌دید. به‌عبارتی، دولت شاه میزبان عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده برای مقابله با نفوذ شوروی بود.

سقوط شاه در ایران به چندین دهه مشارکت راهبردی با واشنگتن پایان داد و نفوذ آمریکا را در ایران و منطقه کاهش داد. با وقوع انقلاب اسلامی، تمام شبکه‌های اطلاعاتی و نظامی که آمریکا با شاه ایجاد کرده بود، از هم پاشید و رانت دسترسی به امتیازات ویژه در حوزه‌ی نفتی نیز از بین رفت. تسخیر سفارت آمریکا در تهران، تعطیلی آن و قطع روابط دیپلماتیک دو کشور بسیاری از دسترسی‌های آمریکا در ایران را قطع کرد.

از دست دادن یک متحد اساسی در منطقه و منافع اقتصادی، نظامی و امنیتی در ایران، و جایگزینی آن با یک سیستم سیاسی که به‌جای منافع آمریکا، سیاست مستقلی را دنبال می‌کرد، برای آمریکا سنگین بود. وقوع انقلاب اسلامی در ایران حتی برای دهه‌های آتی، معادلات قدرت در منطقه‌ی غرب آسیا را تغییر داد. طرفداری ایران از آرمان مردم فلسطین و ضدیت با ماهیت اشغالگری رژیم اسرائیل، نمکی بر دیگر زخم‌های واشنگتن بود و موجب شد آمریکا از تهران کینه به دل گیرد.
 
* فشارهای چندجانبه و کینه‌ای که همچنان ادامه دارد!
آمریکا طی چند دهه‌ی گذشته، از ابزارهای مختلفی برای اعمال فشار بر ایران استفاده کرده است که می‌توان آن‌ها را در چند دسته‌بندی کلی جای داد.
 
* فشارهای اقتصادی:آمریکا از همان اوایل انقلاب اسلامی، به‌تدریج اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران را آغاز و در گذر زمان آن‌ها را تشدید کرده است. بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها تحت عنوان سیاست «فشار حداکثری» در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ اعمال شد و در دوره‌ی بعد، یعنی ریاست‌جمهوری جو بایدن، ادامه یافت. این تحریم‌ها بخش‌های مختلفی از جمله نفت، بانکداری، پتروشیمی و کشتیرانی را هدف قرار داده‌اند.

افراط آمریکا در اعمال تحریم‌ها به‌حدی بوده است که برخی افراد یا نهادها در چند نوبت و با عناوین و برچسب‌های مختلف تحت تحریم قرار گرفته‌اند. استفاده‌ی بی‌رویه از این ابزار موجب شده است که حتی برخی مقامات دولتی آمریکا درباره‌ی فرسودگی و کارآمدی محدود ابزار تحریم هشدار دهند.

تلاش برای قطع دسترسی ایران به سیستم‌های مالی جهانی نیز از دیگر اقدامات مهم آمریکا در راستای اعمال فشار اقتصادی بوده است، تا از این طریق تجارت خارجی ایران محدود و تحت‌الشعاع قرار گیرد.

علاوه بر این، آمریکا از زمان انقلاب اسلامی، میلیاردها دلار از دارایی‌های ایران در خارج از کشور را به بهانه‌های مختلف بلوکه کرده است.
 
* فشار سیاسی: واشنگتن پس از قطع روابط سیاسی با ایران، پایتخت‌های دیگر به‌ویژه متحدان خود، را برای کاهش روابط با تهران تحت فشار قرار داده است. تلاش همیشگی آمریکا بر جلوگیری از گسترش روابط دوجانبه‌ی ایران با کشورهای دیگر متمرکز بوده است.

در طول این چند دهه، آمریکا از طریق مجامع و سازمان‌های بین‌المللی و با استفاده از استانداردهای دوگانه، برای اعمال فشار بر ایران اقدام کرده است. پیشنهاد قطعنامه‌ها و تصمیمات سیاسی ضدایرانی و تلاش برای تصویب آن‌ها از جمله این اقدامات بوده است.

همچنین، دولت آمریکا محدودیت‌هایی را برای سفر و صدور ویزا برای اتباع ایرانی اعمال کرده است. این محدودیت‌ها نه‌تنها مقامات دولتی، بلکه شهروندان عادی را نیز شامل شده است.
 
* اقدامات نظامی: رهبران و مقامات ارشد آمریکا در مقاطع مختلف، تهدید به اقدام نظامی علیه ایران و تأسیسات هسته‌ای را تکرار کرده‌اند. آمریکا بعضا از مقام تهدید فراتر رفته و دست به اقداماتی در این حوزه زده است. سرنگونی پرواز مسافربری ایران‌ایر در سال ۱۳۶۷ توسط ناو آمریکایی یواس‌اس وینسنس، حمله به سکوهای نفتی ایران در سال ۱۳۶۶ و ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی نیز ازجمله اقدامات آمریکا در حوزه‌ی نظامی بوده است.

علاوه‌بر این، آمریکا برای سال‌های طولانی است که در منطقه‌ی غرب آسیا پایگاه‌های نظامی متعددی را ایجاد کرده و در مناطقی مانند خلیج فارس حضور نظامی داشته است تا اینکه سایه‌ی تهدید نظامی خود را بر فراز منطقه حفظ کند.
پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی از رژیم صهیونیستی در انجام عملیات‌ علیه منافع ایران در منطقه ازجمله موارد مشهود طی سال‌های گذشته بوده است.
 
* عملیات‌های پنهان و امنیتی: دولت آمریکا مستقلا یا با مشارکت طرف‌های خارجی ازجمله رژیم اسرائیل، در اقدامات امنیتی، خرابکاری در تأسیسات مهم و ترور دانشمندان هسته‌ای و شخصیت‌های تأثیرگذار در ایران دست داشته است. لیست اقدامات در این حوزه به‌حدی بلند است که بررسی مفصل آن، مجال دیگری را می‌طلبد.
 
* حمایت از مخالفان ایران: حمایت آمریکا از صدام حسین در جریان هشت سال جنگ تحمیلی میان ایران و عراق، از بارزترین نمونه‌های تلاش این کشور برای ضربه‌زدن به مردم، منافع، و تمامیت ارضی ایران بوده است.

حمایت از گروهک تروریستی منافقین، که مقامات ارشد دولت آمریکا در گردهمایی‌های آن حضور علنی داشته‌اند، نمونه‌ی دیگری از به‌کارگیری هر ابزار ممکن توسط آمریکا برای تضعیف ایران است.

تلاش برای ایجاد هرج‌ومرج و ناامنی با هدف براندازی در ایران نیز از جمله اقدامات مکرر آمریکا بوده است، که در حوزه‌های امنیتی، رسانه‌ای، و سیاسی پیگیری شده است.
 
* حمایت از رقبای منطقه ای: آمریکا با فروش مستمر اسلحه به کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج فارس، از طرفی منطقه را به بشکه‌ی باروت تبدیل کرده و تلاش کرده است جریان ضدیت اسلامی با اسرائیل را به سمت تقابل با ایران تغییر مسیر دهد.

به همین دلیل، آمریکا با هدف مهار ایران، هرازچندگاهی درخصوص ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای یا عادی‌سازی روابط با تل‌آویو نیز طرح‌هایی را روی میز گذاشته است.
 
با این حال، تلاش‌های متنوع آمریکا برای اعمال فشار بر ایران همواره به نتیجه‌ی مطلوب نرسیده است و در بسیاری از موارد، نتیجه‌ی معکوس داده است.

یکی از دلایل این امر، اتحاد مردم ایران در برابر فشار و تهدیدات خارجی است. حتی بخشی از بدنه‌ی جامعه که نسبت به برخی از سیاست‌های دولتی انتقاد دارند، فشارهای خارجی را در راستای منافع کشور و مردم نمی‌بینند. با توجه به حساسیت‌های تاریخی و خاطره‌ی دخالت خارجی در ایران، اکثریت مردم ایران خود را همسو و هم‌مسیر با سیاست‌های دولت‌های خارجی ازجمله آمریکا قرار نداده‌اند.

تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری اقتصاد ایران نیز از دیگر دلایل موفقیت این کشور در مقاومت در برابر تحریم‌ها بوده است. باوجود ایجاد مشکلات، تحریم‌های آمریکا نتوانسته‌اند به اهداف مدنظر خود دست یابند.

در طول چند دهه‌ی گذشته، ایران سیاست پیگیری شبکه‌های تجاری موازی و تقویت تولید داخلی را در دستور کار خود قرار داده است. تهران روش‌ها و شبکه‌هایی با کشورهای دوست یا بی‌طرف برای خنثی‌سازی و مقابله با تحریم‌ها ایجاد کرده و حتی این تجربه را به کشورهای دیگر که تحت تحریم‌های غربی قرار دارند، منتقل کرده است.

تنوع‌سازی منابع و مقاصد ازجمله سیاست‌های اقتصادی ایران بوده است که مانع از فروپاشی اقتصادی در برابر تحریم‌های بی‌سابقه شده است. تهران تلاش واشنگتن برای منزوی‌کردن ایران را با مشارکت با قدرت‌های غیر غربی تا حدود زیادی جبران کرده است. ایران روابط نزدیکی با کشورهایی نظیر روسیه، چین و همسایگان خود برقرار کرده است. علاوه بر این، سیاست‌های آمریکا در موارد متعددی حتی با عدم همراهی برخی از متحدانش مواجه شده است.

افراط بیش از حد آمریکا در اعمال فشار بر ایران و مردم آن، حتی در حوزه‌ی دارو، به این کشور تصویری از مجازات دسته‌جمعی و غیرانسانی بخشیده است. این سیاست، همراه با حمایت آمریکا از نسل‌کشی در غزه، باعث شده است که شعارهای آمریکا درباره‌ی دموکراسی و حقوق بشر در میان مردم ایران بی‌اعتبار شود. به‌عبارتی، اقدامات آمریکا در طول زمان، مشروعیت گفتار این کشور را زیر سؤال برده است.

شاید یکی از مهم‌ترین دلایل ناکامی سیاست‌های آمریکا در قبال ایران، سوءمحاسبه‌ی واشنگتن در زمینه‌های مختلف باشد. آمریکا بارها در سیاست‌های براندازی ناامید شده و حتی در تغییر رفتار نظام ایران نیز ناموفق بوده است. هرچند ممکن است اطلاعاتی از منطقه و ایران داشته باشد، اما فقدان درک عمیق از این کشور به چنین سوءمحاسبه‌هایی منجر شده است.

پشتوانه‌ی مردمی سیستم سیاسی ایران، که مردم را از انتخاب رهبر تا مقامات محلی در فرآیند تصمیم‌گیری سهیم می‌کند، یکی از مهم‌ترین عوامل مقاوم‌سازی کشور در برابر فشارهای خارجی به شمار می‌رود.
 
* توجه به منافع ملی؛ معیار و سنجه‌ی اصلی
توجه به منافع مردم و کشور باید مهم‌ترین معیار و سنجه در تصمیم‌گیری‌های کلان باشد. دخیل‌کردن منافع کشورهای ثالث، مانند آمریکا، که پیش و پس از انقلاب از هیچ اقدامی برای ضربه‌زدن به منافع مردم ایران دریغ نکرده است، به‌صراحت به‌معنای تضعیف پایه‌های مردم‌سالاری در کشور است.

هیچ دولت خارجی از منظر حل مشکلات مردم ایران به مسائل کشور نگاه نمی‌کند و صرفاً بر اساس تأمین منافع خود موضوعات را بررسی می‌کند. چنین رویکردی به‌ویژه در مورد آمریکا کاملاً مشهود است. رئیس‌جمهور منتخب آمریکا این روزها از استفاده از تحریم برای الحاق کانادا به خاک آمریکا و تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا سخن می‌گوید. طبیعی است که چنین دولتی، که حتی به متحدان خود رحم نمی‌کند، نمی‌تواند به مردم کشورهای غیرهمسو کمکی کند.

دولتی که از مردم رأی می‌گیرد، باید منافع همان مردم را مدنظر قرار دهد، نه منافع یک قدرت خارجی را. اساساً ظهور انقلاب اسلامی ایران با هدف قطع نفوذ و دخالت خارجی در امور داخلی بود. مداخله‌دادن منافع و ملاحظات آمریکا در تصمیمات داخلی، به‌معنای بازگشت به همان سیستمی است که به‌جای منافع مردم خود، به منافع خارجی اولویت می‌داد.

چنین رویه‌ای نه‌تنها می‌تواند به تضعیف کشور در ابعاد مختلف بینجامد، بلکه ممکن است مقدمه‌ای برای تهدید تمامیت ارضی ایران نیز باشد.

* پیوست جنگ روانی دشمن
این گزاره بارها تکرار شده است که مهم‌تر از خود رویدادها و پدیده‌ها، روایت و تصویری است که از آنها منعکس می‌شود. به همین دلیل، پیوست جنگ روانی به بخش مهمی از راهبرد دشمن برای تسلیم‌کردن کشورهای هدف تبدیل شده است.

کشورهای غربی، بدون توجه به واقعیت‌ها و آنچه در عمل رخ می‌دهد، با استفاده از رسانه‌های قدرتمند خود تلاش می‌کنند تصویری مطلوب و متناسب با منافعشان از تحولات بین‌المللی ارائه دهند. هدف آنها از این قاب‌بندی‌های رسانه‌ای، القای اراده‌ی برتر خود و کاهش اعتماد به‌نفس و عزم مقاومت در طرف مقابل است.

بااین‌حال، نمونه‌های بسیاری نشان داده‌اند که روندهای مستقل از اراده‌ی غرب در نقاط مختلف جهان قابل تحقق هستند. چنین روندهایی می‌توانند مسیر رقابت‌های جهانی را به شکلی متفاوت از خواست غرب شکل دهند.

ازاین‌رو، نبرد ذهنی و شناختی، شاید حتی بیش از درگیری‌های فیزیکی اهمیت داشته باشد و نقشی کلیدی در تعیین مسیر آینده‌ی جهان ایفا کند.