• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1403/09/14
روایت نماینده وقت ولی فقیه در استان از سفر رهبر انقلاب به سرپل ذهاب پس از زلزله سال ۱۳۹۶

مثل آب بر آتش

در شامگاه یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶، زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۷.۳ ریشتر در نزدیکی ازگله، استان کرمانشاه در نزدیکی مرز ایران و عراق رخ داد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین ساعات صبح روز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶، برای بازدید از مناطق زلزله‌زده به‌صورت سرزده وارد کرمانشاه شدند. ایشان در جمع مردم شهرستان زلزله‌زده‌ی سرپل‌ذهاب کرمانشاه فرمودند: «خیلی مایل بودیم که در وقتی به شهر شما بیاییم که دلهای شما شاد باشد، زندگی شما خرم باشد؛ دوست نداشتیم در شرایطی به این شهر عزیز و میان شما مردم مهربان و باوفا بیاییم که دچار غم و حادثه و بلا و مصیبت شده‌اید، برای ما خیلی تلخ است.» ۱۳۹۶/۰۸/۲۹
رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی علما، نماینده مجلس خبرگان و نماینده پیشین ولی‌فقیه در استان کرمانشاه، گوشه‌ای از بازدید رهبر انقلاب اسلامی از مناطق زلزله‌زده استان کرمانشاه را روایت کرده است.
 
* حجم خسارتی که در پی زلزله‌ی سرپل ذهاب اتفاق افتاد چگونه بود؟ و چه نیازی بود که خود حضرت آقا به این منطقه سفر کنند؟
* قصه بسیار بزرگی بود و اهمیت زیادی داشت. شدت زلزله‌ی سرپل ذهاب از بم بیشتر بود، اما تعداد کشته‌ها کمتر بود. من خودم بم را دیده بودم و شرایط آنجا بسیار سخت‌تر بود. در بم، مردم فقط منتظر دفن عزیزانشان بودند، اما اوضاع در اینجا آرام‌تر بود. بم حدود ۴۰ هزار کشته داشت، در حالی که اینجا حدود ششصد کشته داشت.

یکی از تفاوت‌های اینجا این بود که هم اهل حق، هم اهل سنت و هم شیعه در اینجا حضور داشتند. اینجا تلفیقی از این گروه‌ها بود. لذا بعد از چند روز که مسئولین آمدند و تخمین زدند، حضرت آقا تشریف آوردند. آخر شب به من زنگ زدند که حضرت آقا در حال آمدن هستند. ما صبح خیلی زود به فرودگاه رفتیم تا از ایشان استقبال کنیم. ایشان از فرودگاه تا سرپل ذهاب را با ماشین رفتند و در هنگام ورود، سخنرانی کردند. در میان سخنرانی ایشان فرمودند من این‌طور نمی‌خواستم بیایم سرپل ذهاب، بلکه طور دیگری می‌خواستم بیایم اما تقدیر این‌طور بود. حضرت آقا حدود شش صبح که هوا تاریک‌روشن بود، تشریف آوردند و با ماشین تا سرپل ذهاب رفتند. ساعت پنج و اندی بعدازظهر هم به تهران برگشتند.

ائمه‌ی جمعه نیز که در اطراف بودند، خبر شدند و آمدند. آقای حاج ماموستا ملاقادر هم از پاوه تشریف آورده بودند و آقای عراقی، نماینده‌ی خبرگان کرمانشاه نیز حضور داشتند. خود امام جمعه‌ی آن شهر و اطراف هم بودند. حضرت آقا یک سخنرانی داشتند و مردم نیز جمع شده بودند. بعد از آن، ایشان به روستاها رفتند تا به مردم سر بزنند. یکی از مکان‌ها به نام کوئیک بود که به آن «کوئیک حسن» و «کوئیک حمید» می‌گویند. چندین کوئیک با اسم‌های مختلف وجود دارد. برخی به حضرت آقا گفته بودند که شما نباید به اینجاها بروید و از نظر امنیتی خطرناک است، اما ایشان رفتند تا منازل و چادرهای مردم را ببینند.

البته منزلی که وجود نداشت، همه چادر بود. حضرت آقا به همه مردم سرکشی و احوالپرسی کردند. جاهای پرخطری ایشان تشریف بردند. انصافاً همه کمک کردند، همه پای کار بودند؛ کارخانه‌ها، شرکت‌ها، ائمه‌ی جمعه، خیلی سر ما شلوغ شد. دفتر ما در آنجا محل رفت‌وآمد بود، همه آمدند و هرکدام به سهم خود کمک کردند. سپس ایشان با سران سپاه و ارتش و کسانی که مسئول این کارها بودند، جلسه‌ای داشتند. در بین آن‌ها، آقایی از بنیاد شهید که بسیار خوش‌نام بود، حضور داشت. حضرت آقا به شوخی گفتند: شما آدم خوبی هستید، اما نمی‌دانم از عهده‌ی این کار برمی‌آیید یا نه!

بعد از ناهار، تصمیم‌گیری‌ها شروع شد که چه باید کرد. هوا هم سرد می‌شد و فرمودند: «اول باید این مردم را از سرما نجات دهیم.» درباره‌ی کانتینرها صحبت شد که قیمت آن‌ها از دو و نیم میلیون تومان شروع شده بود و به هفت یا ده میلیون تومان رسید. ایشان از سپاه و ارتش قول گرفتند که کانتینرها را سریع به مردم برسانند، چون زمستان نزدیک بود. آقای بازوند، استاندار وقت، خیلی کمک کرد. شاید بیش از صد مرتبه به سرپل ذهاب رفت‌وآمد داشت. حاج ماموستا ملاقادر می‌گفت که وقتی من را دیدند، خیلی خوشحال شدند، از اینکه کارهای اهل سنت منطقه را انجام بدهم، ازجمله نماز و دفن اموات، به‌خوبی انجام شود.

یکی از اتفاقات خوب پس از زلزله، آبادانی آرامگاه احمد بن اسحاق بود. احمد بن اسحاق، از شخصیت‌های مورد توجه امام عسکری علیه‌السلام بود، درواقع نائب امام عسکری علیه‌السلام در قم بوده است. انصافاً احمد بن اسحاق شخصیت بزرگی است. او از حضرت عبدالعظیم بیشتر روایت نقل کرده؛ بیش از ۱۵۰ روایت از احمد بن اسحاق داریم. ایشان از یاران نزدیک امام عسکری بود و مسئله ظهور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را به او اطلاع دادند. همچنین با بودجه‌ی زلزله، مدرسه‌ی علمیه‌ای نیز در سرپل ذهاب ساخته شد و برای امام جمعه هم تشکیلاتی درست کردند. شهر هم خیلی مدرن شد.
 
*  این‌ها با همین کمک‌های دولت بود؟ 
* کمک‌های دولت و کمک‌های مردمی. مردم هم خیلی تلاش کردند. مثلاً شاید روزی دو سه هزار پرس غذا آنجا پخت می‌شد، از شهرهای مختلف غذا می‌آوردند، درست می‌کردند و می‌بردند. شهر به‌طور کلی زیر و رو شد. من خودم شاید بیش از بیست و دو مرتبه به آنجا رفتم و رفت‌وآمد داشتم. چند بار همراه آقای استاندار رفتم. مثلاً وزیر دفاع یک مسجدی آنجا ساخت که خراب شده بود، ارتش مسئولیت آن را پذیرفت و بازسازی کردند.

همه کمک کردند. زنجیروار ماشین‌ها دنبال هم حرکت می‌کردند و کمک می‌رساندند. آن زمان، وزیرها و شخصیت‌های کشوری، رئیس‌جمهور و معاونشان هم آمدند و هیچ‌چیزی کم نگذاشتند. حتی من خودم هم سفارش کردم اگر چادر اضافه دارند، باز هم به مردم بدهند. یا مثلاً پتو اگر زیاد بود، باز هم به مردم بدهند. یک جا گفتند تا سقف اتاق چند پتو چیده بودند، اما گفتم بدهید به مردم، اشکالی ندارد.

حضور حضرت آقا باعث شد مسئولین همگی تکان بخورند و اساسی کار کنند، خصوصاً سپاه و ارتش که اقدامات خیلی خوبی انجام دادند. بحمدالله، شهر خیلی خوب و آباد شد. رفت‌وآمد در آنجا بیشتر شد. اجمالاً، با وجود مشکلات، وضع مردم خیلی بهتر شد. کمک‌های مردمی، کارخانه‌ها و شرکت‌ها بسیار مؤثر بود. اما از همه مهم‌تر و در رأس همه، حضور حضرت آقا بود که هم آبی روی آتش ریخت و هم مردم را خیلی خوشحال کرد. 
 
*  این اقدامات کمک‌رسانی سریع انجام شد؟ 
* بله، خیلی سریع انجام شد. همه چیز با سرعت انجام شد؛ از تهیه و توزیع غذا گرفته تا ارسال کمک‌ها. همه‌ی استان‌ها مشارکت کردند و حتی از جاهایی مثل طبس کمک‌ها ارسال شد. امام‌جمعه‌ی طبس که در همان ایام فوت شد، گروهی از آنجا نان زیادی فرستادند. نان‌های خشکی که آورده بودند ابتدا چندان مورد استقبال قرار نگرفت، اما بعدها که توزیع شد، گفتند استقبالی که از این نان‌ها شد، از بقیه‌ی چیزها نشده بود.

از جاهایی مثل گل‌گهر سیرجان هم چندین بار کمک فرستادند. به‌وسیله‌ی سپاه، لباس‌های گرم، وسایل زندگی و دیگر اقلام ضروری به مردم داده شد. کمک‌های بسیاری از اطراف و اکناف رسید و همه در احیای آن منطقه سهیم شدند. 
 
* منطقه چون مرزی بود، حساسیت بیشتری هم داشت؟ 
* بله، شهر مرزی بود و احیایش برای همه اهمیت داشت. بحمدالله، اقدامات گسترده‌ای صورت گرفت و تأثیرات خوبی داشت.
 
*  الگوی مردم‌داری که حضرت آقا و امام داشتند، چگونه می‌تواند درس باشد برای طلاب و مسئولین؟
* بالاخره خود عمل این بزرگواران را ببینید. رهبر انقلاب یک دور تمام استان‌ها را رفته‌اند. ده روز، نه روز و هشت روز در این استان‌ها مانده‌اند و با تمام اقشار مختلف جلسه داشته‌اند. من سفر استانی کرمان و کرمانشاه را دیده‌ام. رابطه ایشان با مردم بسیار نزدیک است و این موضوع از گذشته نیز وجود داشته است. رابطه علما و روحانیون با عامه مردم، بسیار مهم است. روحانیت باید با توده مردم ارتباط داشته باشد و بر این موضوع اصرار دارند. اصرار بر این است که کسی که مسئول می‌شود، نباید در اتاقش در را ببندد. باید در دسترس مردم باشد و با آنها در ارتباط باشد. این اصرار صحیح و نتیجه‌بخش بوده است، زیرا حکومت ما، حکومت مردمی است و باید با مردم ارتباط نزدیک داشته باشیم.

پدر ایشان نیز مسجد و محراب داشت و رفت و آمدهای زیادی داشت. من در چند نماز جماعت پدر حضرت آقا شرکت کرده‌ام. در مسجد آذربایجانی‌ها، حوالی بازار سرشور مشهد بود. پدر حضرت آقا، بسیار مردمی و با مردم بودند. خود حضرت آقا در مشهد به جلسات مرحوم علامه طباطبایی نیز تشریف می‌آوردند. مرحوم علامه طباطبایی در مشهد تقریباً سه ماه و دو ماه بودند و روزهای پنجشنبه جلسه‌ای با مردم و طلاب داشتند. سؤال و جواب نیز در این جلسات مطرح می‌شد و حضرت آقا هم در این جلسات حضور داشتند.