1403/08/12
گفتاری از مدیر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تقریظ رهبر انقلاب آغاز راه ما برای تبیین جنایات آمریکا است
تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» روز چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ منتشر شد. این کتاب روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران به قلم محمد محبوبی است که در ۶۰۸ صفحه توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسیده است. در بخشی از متن تقریظ آمده است: «این، گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثهی مهم در تاریخ انقلاب یعنی تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸ است. این کتاب پُرکنندهی یکی از خلأهای رسانهئی و تبلیغاتی ما است.» مهر ۱۴۰۱
به همین مناسبت رسانهی KHAMENEI.IR در گفتاری از حجتالاسلام والمسلمین احمد خزایی، مدیر موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ویژگیهای کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» را بررسی کرده است.
حضرت آقا با دقت واژهها را استخدام میکنند چون احاطه دارند به ادبیات و کتاب و فضای رسانهای. اهتمام حضرت آقا به این کتاب به خاطر جنگ و درگیری ما با نظام سلطه و آمریکا است. برای همهی اهل دقت و نظر و معرفت و کسانی که واقعنگر هستند، مشخص است که امروز جنگ، جنگ انقلاب اسلامی با آمریکاست، نه با اسرائیل. اسرائیل یکی از نیابتیهای آمریکاست و ما با نظام سلطه درگیر هستیم.
متأسفانه در فکر و گفتههای عدهای که سطحینگر هستند، این حرف مطرح شده که ریشهی همهی مشکلات ما از داستان تسخیر لانهی جاسوسی آغاز شد. اگر آن اتفاق نمیافتاد، این دشمنی عمیق بین ایران و آمریکا ایجاد نمیشد. این دشمنی تبدیل به قانونی در کنگره و سنا شد که بالاخره ایران چنین تعرضی به آمریکا کرده است. هیچ مقام آمریکایی حاضر نیست از این تحقیری که اتفاق افتاد و نتوانستند واکنشی داشته باشند، بگذرد. پروردگار عالم شنها را - به تعبیر حضرت امام(ره) - مأمور کرد که توطئههای آنها را در صحرای طبس شکست دهد.
برخی از افرادی که سستعنصر بودند یا تجدیدنظر طلب شدند، بعد از گذشت سه، چهار دهه از این ماجرا، گفتند ما اشتباه کردیم و نباید این کار را میکردیم. این یک انحراف بسیار بزرگی است. ریشهی انحراف ما تسخیر لانهی جاسوسی نیست. مسئلهی ما، مسئلهی سفارت نبود. اگر آن هم نبود، این اتفاق میافتاد. ببینید، وقتی که ۲۷ یا ۲۶ اردیبهشت ۵۸، آمریکا اولین قطعنامه را علیه انقلاب اسلامی صادر میکند، یعنی شش ماه قبل از تسخیر لانهی جاسوسی، رد پای آمریکا را در اسناد خودش در کردستان و توطئهها و حمایتهای مالی و معنوی و عاملگیری در درون دولت موقت میبینیم. این به نظر من سنگ اولیهی انحرافی است که متأسفانه عدهای نفهمیدند و عدهای هم به دلیل اغراض سیاسی این راه را دنبال کردند. در دنیا هم عدهای به غلط روی این مسئله ماندند که ریشهی مشکلات اینجاست.
نکتهی دوم این بود که گمان کردند این مسئله یک کنش تند و افراطی توسط یک عده دانشجو و نهایتاً تأیید امام بوده است. این خیلی مهم است که ما بفهمیم که این کنش نبود، بلکه واکنش بود. واکنش به جنایات آمریکا در سی سال گذشته، هم در داخل کشور و هم در خارج. آمریکایی شاه را حمایت کردند. هایزر آمریکایی آمد به نظامیان ایرانی گفت سر تفنگهایتان را پایین بگیرید و سنگفرش خیابانها را با خون بیگناهان رنگین کنید. جناح دموکرات آمریکایی در این حد از رژیم شاه حمایت میکند و او را تحریک میکند، بعد این شاه را برمیدارد و تحت الحمایهی خودش قرار میدهد و اموالی که او برده را مصادره میکند. دست از کار مسلحانه، ناامنسازی و حمایت از تجزیهطلبان برنمیدارد.
نکتهی سوم این است که اصلاً مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی، مسئلهی واکنش دانشجویان پیرو خط امام نیست و این هم یک اشتباهی است که اتفاق افتاده. ۲۵ اسفند سال ۱۳۵۷ در تبریز و در تهران و در اصفهان، مردم به دو کنسولگری آمریکا و همچنین سفارت آمریکا تعرض کردند. این یعنی خواستهی عمومی تا اصفهان و تبریز بوده. یعنی موجی از نفرت نسبت به آمریکا در اقصی نقاط کشور وجود داشته، نه تنها در تهران و بین دانشجویان شریف و پلیتکنیک.
وقتی که دانشجویان این اقدام را انجام دادند، من خاطرم هست که در تظاهرات آن زمان، هر روز خیابان طالقانی پر از جمعیتهایی بود که برای همبستگی و ابراز تأیید مردم پر و خالی میشد. مردم میگفتند که کار درستی کردید و این کار مورد حمایت است. به نظر من حضرت امام هم صبر کردند، وقتی دیدند مردم حمایت میکنند و ابراز همبستگی و همدلی با این دانشجویان دارند، امام تأیید کردند و مهر تأیید بر این کار گذاشتند.
متأسفانه بعد از این واقعه، غیر از اسناد خامی که در داخل کشور منتشر شد، به خاطر فضای دفاع مقدس، این کار به فراموشی رفت. دشمن تاکنون بیش از ۲۰۰ کتاب خاطرات شفاهی و تحلیل در آمریکا منتشر کرده، اما در کشور ما کار درخور و شایستهای انجام نشد. به طوری که حضرت آقا گله کردند که چرا روایت نکردید؟ چرا جوانها کاری نمیکنند؟ مخاطب حضرت آقا هم در آن سخنرانی روز پرستار در سال ۱۴۰۰ خیلی عجیب است.(۱) حضرت آقا کأنه مأیوس بودند از مؤسسات و مراکز فرهنگی و دولتی و گفتند جوانهای ما باید یک کاری بکنند.
ما در سال ۸۶ کتابهای لانهی جاسوسی را منتشر کردیم. جالب است که تعدادی از این کارتنهای اسناد در خانهی آقای خوئینیها بود. ما بالاخره با ارتباطاتی که ایجاد شد، آن اسناد را گرفتیم و از سپاه و وزارت اطلاعات و جاهای دیگر هم همین طور. آن اسناد را در سه جلد کتاب حدود ۷۰۰، ۸۰۰ صفحهای عرضه کردیم و آن کتاب تکمیل شد. هنوز هم جا دارد اسناد منتشر نشدهای که به دلیل ملاحظات حفاظتی در آن زمان نمیشد منتشر کرد، الان منتشر کنیم.
به نظر من این تقریظ ما را و مؤسسات و جوانها را انگیزهمند میکند که بیش از آنچه که در این کتاب آمده، کار کنند. این کتاب گام اول است و حتماً نارساییهایی دارد و باید کامل شود. نه تنها به مسئلهی لانهی جاسوسی، بلکه به جنایتهای بعدی آمریکا نیز بپردازیم.
وزارت اطلاعات در سال ۶۸، ۵۲ تا از جاسوسهای آمریکا را گرفتند که درواقع ساواکیها و ارتشیها را میخریدند و آنها را عامل خودشان کرده بودند. غیر از کارهایی که بختیار میکرد و پالیزبانها و امثال ذلک داشتند و با حمایت کشورهای عرب منطقه، کارهایی نبود که اینها در کنار صدامی که موشک و تانک و اسلحهاش به سمت ما نشانه رفته بود، انجام ندهند.
اگر انشاءالله وزارت اطلاعات اقدام کند و موارد بسیار گستردهای از جنایات آمریکا، اسرائیل، انگلیس و غرب در اوج دفاع مقدس و مظلومیت کشور و پس از آن را تشریح کند، کار بسیار لازمی است. من فکر میکنم که نباید به این تقریظ و ستایش حضرت آقا بسنده کنیم. این آغاز راه است. حضرت آقا فرمودند یک کار بلندی در پیش داریم که باید انجام بشود. من همین جا به نوبهی خودم دست استمداد طلب میکنم. هم دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آقا و هم دیگران باید اسناد خوبی را منتشر کنند. اگر این اسناد نبود، نمیتوانستیم این کار را ارائه دهیم. یعنی سند، ملات و آجری است که بنّا اینها را قرار میدهد. اگر این ملاتها نباشد، اگر این فکتها نباشد، نمیتوانیم یک امارت خوبی را به عنوان پژوهش و تحقیق بسازیم.
پس بنابراین از همهی دوستان و عزیزانی که در کار سند هستند، دستگاههای اطلاعاتی، دستگاههای امنیتی، ارتش و... درخواست میکنم. ارتش در مورد کودتای ۲۸ مرداد اسناد ناب و منتشر نشدهای دارد. اگر واقعاً این اسناد را در اختیار بگذارند، شاید بتوانیم قولش را از آقای دکتر محبوبی بگیریم که در مورد آن حادثهای که خود آمریکاییها نیز پذیرفتند که اینجا کودتا کردند، تحلیل و تبیین کنیم.
اگر نسل امروز ما تردید دارد نسبت به آمریکا، اگر احساس همگرایی در بعضی از مسائل دارد، نسلی که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانههاست، باید برایش تبیین شود. این جهاد تبیینی که حضرت آقا این قدر تأکید میفرمایند، اشتباه نمیرود. اگر این نسل در تحلیلش اشتباه دارد، در گرایشش اشتباه دارد و در فهم درستش از مسائل کوتاهی دارد، مقصر ما هستیم.
اگر امثال این کتاب را ارائه دهیم و جوان ایرانی و هر جوانی که حقطلب و عدالتطلب است، وقتی که با زبان درست، زبان تحقیقی و پژوهشی و عادلانه آشنا شود، میتواند بسیاری از شبههها، مسائل، ابهامات و گرایشها را برطرف کند. این همان قول سدید است که حضرت آقا براساس قرآن بر آن تأکید دارند. قرآن میگوید: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»؛ هر وقت حرف میزنید، متعادل حرف بزنید. واقعاً باید بگوییم آمریکا چه بود و چه کرد. همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «جاهدوا فى سبیل الله بایدیکم فان لم تقدروا فجاهدوا بالسنتکم»؛ اگر نمیتوانید با جانتان جهاد کنید، با زبانتان جهاد کنید. در آن زمان قلم خیلی رواج نداشته، اما امروز با قلم ما میتوانیم این کار را انجام دهیم.
نکتهی آخری که باید عرض کنم این است که این مطالب و حقایق نباید در جلد یک کتاب باقی بماند. اینها باید تبدیل شوند به نوشتارها، گفتارها، انیمیشنها، فیلمها، مستندها، پادکستها و هر چه از این قبیل که کسانی که حوصلهی خواندن ندارند و اهل شنیدار هستند، به گوش آنها و سمع آنها برسد. باید این مطالب در منظر آنها قرار بگیرد. به شکلهای متفاوتی باید بالاخره دشمنی آمریکا را نشان دهیم، که اگر امروز در غزه این اتفاقات میافتد، در لبنان این مسائل پیش میآید، بدانند که پشت این ماجراها چه چیزهایی است.
اگر لانهی جاسوسی اتفاق نمیافتاد، حتماً ما هم شرایطی مثل برخی کشورهای منطقه و کسانی که نوکری آمریکا را افتخار خود میدانند و مایهی ننگ و ذلت و خواری قوم و کشور و نسل خودشان شدند، داشتیم. الحمدلله به برکت انقلاب اسلامی و نظامی که امام پایهگذاری کرد و رهبری هوشمندانه و داهیانهی مقام معظّم رهبری که به خوبی این کشتی را در دریای متلاطم پس از ۳۰ سال و اندی رهبری کردند، ما باید بتوانیم این را به نسل جدید منتقل کنیم؛ نسلی که متأسفانه کمی با آن فاصله گرفتهایم.
من اصلاً این کتاب را کافی نمیدانم. اصلاً ده تا کتاب را هم کافی نمیدانم. نباید به این اکتفا شود. به نظر من، این فقط یک موجی را ایجاد کرده و باید این امتداد پیدا کند. همه باید به نوبهی خودشان تلاش کنند.
به همین مناسبت رسانهی KHAMENEI.IR در گفتاری از حجتالاسلام والمسلمین احمد خزایی، مدیر موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ویژگیهای کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» را بررسی کرده است.
حضرت آقا با دقت واژهها را استخدام میکنند چون احاطه دارند به ادبیات و کتاب و فضای رسانهای. اهتمام حضرت آقا به این کتاب به خاطر جنگ و درگیری ما با نظام سلطه و آمریکا است. برای همهی اهل دقت و نظر و معرفت و کسانی که واقعنگر هستند، مشخص است که امروز جنگ، جنگ انقلاب اسلامی با آمریکاست، نه با اسرائیل. اسرائیل یکی از نیابتیهای آمریکاست و ما با نظام سلطه درگیر هستیم.
متأسفانه در فکر و گفتههای عدهای که سطحینگر هستند، این حرف مطرح شده که ریشهی همهی مشکلات ما از داستان تسخیر لانهی جاسوسی آغاز شد. اگر آن اتفاق نمیافتاد، این دشمنی عمیق بین ایران و آمریکا ایجاد نمیشد. این دشمنی تبدیل به قانونی در کنگره و سنا شد که بالاخره ایران چنین تعرضی به آمریکا کرده است. هیچ مقام آمریکایی حاضر نیست از این تحقیری که اتفاق افتاد و نتوانستند واکنشی داشته باشند، بگذرد. پروردگار عالم شنها را - به تعبیر حضرت امام(ره) - مأمور کرد که توطئههای آنها را در صحرای طبس شکست دهد.
برخی از افرادی که سستعنصر بودند یا تجدیدنظر طلب شدند، بعد از گذشت سه، چهار دهه از این ماجرا، گفتند ما اشتباه کردیم و نباید این کار را میکردیم. این یک انحراف بسیار بزرگی است. ریشهی انحراف ما تسخیر لانهی جاسوسی نیست. مسئلهی ما، مسئلهی سفارت نبود. اگر آن هم نبود، این اتفاق میافتاد. ببینید، وقتی که ۲۷ یا ۲۶ اردیبهشت ۵۸، آمریکا اولین قطعنامه را علیه انقلاب اسلامی صادر میکند، یعنی شش ماه قبل از تسخیر لانهی جاسوسی، رد پای آمریکا را در اسناد خودش در کردستان و توطئهها و حمایتهای مالی و معنوی و عاملگیری در درون دولت موقت میبینیم. این به نظر من سنگ اولیهی انحرافی است که متأسفانه عدهای نفهمیدند و عدهای هم به دلیل اغراض سیاسی این راه را دنبال کردند. در دنیا هم عدهای به غلط روی این مسئله ماندند که ریشهی مشکلات اینجاست.
نکتهی دوم این بود که گمان کردند این مسئله یک کنش تند و افراطی توسط یک عده دانشجو و نهایتاً تأیید امام بوده است. این خیلی مهم است که ما بفهمیم که این کنش نبود، بلکه واکنش بود. واکنش به جنایات آمریکا در سی سال گذشته، هم در داخل کشور و هم در خارج. آمریکایی شاه را حمایت کردند. هایزر آمریکایی آمد به نظامیان ایرانی گفت سر تفنگهایتان را پایین بگیرید و سنگفرش خیابانها را با خون بیگناهان رنگین کنید. جناح دموکرات آمریکایی در این حد از رژیم شاه حمایت میکند و او را تحریک میکند، بعد این شاه را برمیدارد و تحت الحمایهی خودش قرار میدهد و اموالی که او برده را مصادره میکند. دست از کار مسلحانه، ناامنسازی و حمایت از تجزیهطلبان برنمیدارد.
نکتهی سوم این است که اصلاً مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی، مسئلهی واکنش دانشجویان پیرو خط امام نیست و این هم یک اشتباهی است که اتفاق افتاده. ۲۵ اسفند سال ۱۳۵۷ در تبریز و در تهران و در اصفهان، مردم به دو کنسولگری آمریکا و همچنین سفارت آمریکا تعرض کردند. این یعنی خواستهی عمومی تا اصفهان و تبریز بوده. یعنی موجی از نفرت نسبت به آمریکا در اقصی نقاط کشور وجود داشته، نه تنها در تهران و بین دانشجویان شریف و پلیتکنیک.
وقتی که دانشجویان این اقدام را انجام دادند، من خاطرم هست که در تظاهرات آن زمان، هر روز خیابان طالقانی پر از جمعیتهایی بود که برای همبستگی و ابراز تأیید مردم پر و خالی میشد. مردم میگفتند که کار درستی کردید و این کار مورد حمایت است. به نظر من حضرت امام هم صبر کردند، وقتی دیدند مردم حمایت میکنند و ابراز همبستگی و همدلی با این دانشجویان دارند، امام تأیید کردند و مهر تأیید بر این کار گذاشتند.
متأسفانه بعد از این واقعه، غیر از اسناد خامی که در داخل کشور منتشر شد، به خاطر فضای دفاع مقدس، این کار به فراموشی رفت. دشمن تاکنون بیش از ۲۰۰ کتاب خاطرات شفاهی و تحلیل در آمریکا منتشر کرده، اما در کشور ما کار درخور و شایستهای انجام نشد. به طوری که حضرت آقا گله کردند که چرا روایت نکردید؟ چرا جوانها کاری نمیکنند؟ مخاطب حضرت آقا هم در آن سخنرانی روز پرستار در سال ۱۴۰۰ خیلی عجیب است.(۱) حضرت آقا کأنه مأیوس بودند از مؤسسات و مراکز فرهنگی و دولتی و گفتند جوانهای ما باید یک کاری بکنند.
ما در سال ۸۶ کتابهای لانهی جاسوسی را منتشر کردیم. جالب است که تعدادی از این کارتنهای اسناد در خانهی آقای خوئینیها بود. ما بالاخره با ارتباطاتی که ایجاد شد، آن اسناد را گرفتیم و از سپاه و وزارت اطلاعات و جاهای دیگر هم همین طور. آن اسناد را در سه جلد کتاب حدود ۷۰۰، ۸۰۰ صفحهای عرضه کردیم و آن کتاب تکمیل شد. هنوز هم جا دارد اسناد منتشر نشدهای که به دلیل ملاحظات حفاظتی در آن زمان نمیشد منتشر کرد، الان منتشر کنیم.
به نظر من این تقریظ ما را و مؤسسات و جوانها را انگیزهمند میکند که بیش از آنچه که در این کتاب آمده، کار کنند. این کتاب گام اول است و حتماً نارساییهایی دارد و باید کامل شود. نه تنها به مسئلهی لانهی جاسوسی، بلکه به جنایتهای بعدی آمریکا نیز بپردازیم.
وزارت اطلاعات در سال ۶۸، ۵۲ تا از جاسوسهای آمریکا را گرفتند که درواقع ساواکیها و ارتشیها را میخریدند و آنها را عامل خودشان کرده بودند. غیر از کارهایی که بختیار میکرد و پالیزبانها و امثال ذلک داشتند و با حمایت کشورهای عرب منطقه، کارهایی نبود که اینها در کنار صدامی که موشک و تانک و اسلحهاش به سمت ما نشانه رفته بود، انجام ندهند.
اگر انشاءالله وزارت اطلاعات اقدام کند و موارد بسیار گستردهای از جنایات آمریکا، اسرائیل، انگلیس و غرب در اوج دفاع مقدس و مظلومیت کشور و پس از آن را تشریح کند، کار بسیار لازمی است. من فکر میکنم که نباید به این تقریظ و ستایش حضرت آقا بسنده کنیم. این آغاز راه است. حضرت آقا فرمودند یک کار بلندی در پیش داریم که باید انجام بشود. من همین جا به نوبهی خودم دست استمداد طلب میکنم. هم دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آقا و هم دیگران باید اسناد خوبی را منتشر کنند. اگر این اسناد نبود، نمیتوانستیم این کار را ارائه دهیم. یعنی سند، ملات و آجری است که بنّا اینها را قرار میدهد. اگر این ملاتها نباشد، اگر این فکتها نباشد، نمیتوانیم یک امارت خوبی را به عنوان پژوهش و تحقیق بسازیم.
پس بنابراین از همهی دوستان و عزیزانی که در کار سند هستند، دستگاههای اطلاعاتی، دستگاههای امنیتی، ارتش و... درخواست میکنم. ارتش در مورد کودتای ۲۸ مرداد اسناد ناب و منتشر نشدهای دارد. اگر واقعاً این اسناد را در اختیار بگذارند، شاید بتوانیم قولش را از آقای دکتر محبوبی بگیریم که در مورد آن حادثهای که خود آمریکاییها نیز پذیرفتند که اینجا کودتا کردند، تحلیل و تبیین کنیم.
اگر نسل امروز ما تردید دارد نسبت به آمریکا، اگر احساس همگرایی در بعضی از مسائل دارد، نسلی که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانههاست، باید برایش تبیین شود. این جهاد تبیینی که حضرت آقا این قدر تأکید میفرمایند، اشتباه نمیرود. اگر این نسل در تحلیلش اشتباه دارد، در گرایشش اشتباه دارد و در فهم درستش از مسائل کوتاهی دارد، مقصر ما هستیم.
اگر امثال این کتاب را ارائه دهیم و جوان ایرانی و هر جوانی که حقطلب و عدالتطلب است، وقتی که با زبان درست، زبان تحقیقی و پژوهشی و عادلانه آشنا شود، میتواند بسیاری از شبههها، مسائل، ابهامات و گرایشها را برطرف کند. این همان قول سدید است که حضرت آقا براساس قرآن بر آن تأکید دارند. قرآن میگوید: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»؛ هر وقت حرف میزنید، متعادل حرف بزنید. واقعاً باید بگوییم آمریکا چه بود و چه کرد. همانطور که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «جاهدوا فى سبیل الله بایدیکم فان لم تقدروا فجاهدوا بالسنتکم»؛ اگر نمیتوانید با جانتان جهاد کنید، با زبانتان جهاد کنید. در آن زمان قلم خیلی رواج نداشته، اما امروز با قلم ما میتوانیم این کار را انجام دهیم.
نکتهی آخری که باید عرض کنم این است که این مطالب و حقایق نباید در جلد یک کتاب باقی بماند. اینها باید تبدیل شوند به نوشتارها، گفتارها، انیمیشنها، فیلمها، مستندها، پادکستها و هر چه از این قبیل که کسانی که حوصلهی خواندن ندارند و اهل شنیدار هستند، به گوش آنها و سمع آنها برسد. باید این مطالب در منظر آنها قرار بگیرد. به شکلهای متفاوتی باید بالاخره دشمنی آمریکا را نشان دهیم، که اگر امروز در غزه این اتفاقات میافتد، در لبنان این مسائل پیش میآید، بدانند که پشت این ماجراها چه چیزهایی است.
اگر لانهی جاسوسی اتفاق نمیافتاد، حتماً ما هم شرایطی مثل برخی کشورهای منطقه و کسانی که نوکری آمریکا را افتخار خود میدانند و مایهی ننگ و ذلت و خواری قوم و کشور و نسل خودشان شدند، داشتیم. الحمدلله به برکت انقلاب اسلامی و نظامی که امام پایهگذاری کرد و رهبری هوشمندانه و داهیانهی مقام معظّم رهبری که به خوبی این کشتی را در دریای متلاطم پس از ۳۰ سال و اندی رهبری کردند، ما باید بتوانیم این را به نسل جدید منتقل کنیم؛ نسلی که متأسفانه کمی با آن فاصله گرفتهایم.
من اصلاً این کتاب را کافی نمیدانم. اصلاً ده تا کتاب را هم کافی نمیدانم. نباید به این اکتفا شود. به نظر من، این فقط یک موجی را ایجاد کرده و باید این امتداد پیدا کند. همه باید به نوبهی خودشان تلاش کنند.
(۱ رهبر انقلاب اسلامی: «شما اگر حادثهی تسخیر لانهی جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفهی جوانهای ما است.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱