1403/08/10
گفتاری از معاون دفتر مقام معظم رهبری
تسخیر لانه جاسوسی با حمایت امام(ره) به انقلاب دوم تبدیل شد
آئین انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» روز چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد. در این نشست، جمعی از کارشناسان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران و فعالان حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در این آئین حضور داشتند.
آقای مهندس حسین محمدی معاون دفتر مقام معظم رهبری در این مراسم با بیان خاطراتی از تسخیر لانه جاسوسی به روایت شنیده نشدهای از پیام امام خمینی رحمهالله به دانشجویان انقلابی تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اشاره کرد. رسانه KHAMENEI.IR متن سخنان ایشان را منتشر میکند.
آقای مهندس حسین محمدی معاون دفتر مقام معظم رهبری در این مراسم با بیان خاطراتی از تسخیر لانه جاسوسی به روایت شنیده نشدهای از پیام امام خمینی رحمهالله به دانشجویان انقلابی تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اشاره کرد. رسانه KHAMENEI.IR متن سخنان ایشان را منتشر میکند.
از باب شکر نعمت بزرگ کار عظیم تألیف کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» و این جلسه، نکتهای به ذهنم رسید که بگویم. ببینید، در قرآن آمده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ». این جلسه رونمایی از تقریظ حضرت آیتالله خامنهای از این کتاب، مصداقی از شکرگزاری است. رهبر انقلاب میفرمایند شکر چهار رکن دارد. اولین رکن شناخت خود نعمت است؛ یعنی نعمت بزرگ تولید این کتاب را باید بشناسیم. آنچه آقایان در توصیفاتشان گفتند، کافی نیست. به نظر من، این نعمت خیلی بزرگتر از آن چیزی است که در اینجا توصیف شد. اگر این کتاب نبود، این تقریظ با این مختصات نبود، حضرت آقا یک کلمه زیادهگویی ندارند.
این نعمت [تولید این کتاب] یک بُعدش این است که به ما کمک بزرگی میکند در جهت پیشبرد استراتژی اصولی نظام. استراتژی ما چیست؟ استراتژی ما بازدارندگی فعال است؛ یعنی نه ما میخواهیم به سمت جنگ برویم و نه میخواهیم به سمت تسلیم در مقابل آمریکا برویم. میخواهیم استراتژی بازدارندگی فعال داشته باشیم.
[دریافت فیلم]
استراتژی بازدارندگی فعال اولین مؤلفهاش این است که بتواند سرمایه اجتماعی را حفظ و تقویت کند و این کار شما گام بسیار مؤثری است در این جهت. ببینید، سرمایه اجتماعی خیلی کُلی گفته میشود. بحث امید، نشاط، اعتماد، رضایت، مشارکت و احساس امنیت، اینها مؤلفههای سرمایه اجتماعی هستند. لذا کار شما به نظرم باید ابعاد و عظمتش بیشتر شناخته شود و تأثیری که میتواند داشته باشد. پس من میخواهم بگویم در شناخت این نعمت که اولین رُکن شکر است، باید بیش از اینها بحث شود، مداقّه شود و ارزشگذاری شود.
نکته دوم اینکه حضرت آقا میفرمایند رکن دوم شکر این است که این نعمت را از جانب خدا بدانیم. چون مصیبت انسان این است که نعمت را از جانب خودش بداند و نتیجه آن توقف است. چرا؟ چون «الحرکة خروج الشئ من القوّة الی الفعل» حرکت، شش ویژگی دارد: مبدأ، مقصد، مسیر، محرک، متحرک و زمانبندی. اگر ما نقطهای که هستیم را با آن نقطهای که باید باشیم یکی ببینیم، یعنی همان عجب، یعنی توقف. لذا اگر این نعمت را از جانب خدا بدانیم، این منافاتی ندارد که از کسانی که زحمت کشیدهاند، تشکر کنیم. ولی حقیقتاً بدانیم که این توفیق الهی بوده و این مایه برکت میشود.
سومین رکن شکر که ایشان میگویند، بحث شکر زبانی و قلبی است. هر دو لازم است؛ هم قلباً ما شاکر باشیم که خودش آثار دارد و هم زباناً. این زبان هم فقط بیان امثال بنده نیست که اینجا در جمع محدود باشد. نه، خوب بالاترینش همین زبان حضرت آقا بوده که اینجا تقدیر کرده و قدر بدانیم.
اما رکن چهارم شکر در واقع شکر عملی است. این از همه مهمتر است. یعنی ما باید ببینیم در عمل از این تجربه، از این اثر و از این پدیدهای که در این مقطع از تاریخ انقلاب ما نصیب انقلاب شده، وظایف همه ما چیست. همه ما، یعنی از رسانهها تا رسانه ملی و همه فرهیختگان و تاریخنگاران، باید نسبت به این نعمت بزرگ وظیفهمان را درست بشناسیم و در جهت اینکه پاسخ بگوییم به آن وظیفه، عمل کنیم به آن وظیفه، واقعاً همه برویم نقشآفرینی کنیم.
بالاخره دشمن در گذشته از همه تکنیکها استفاده کرد؛ هم از تکنیک بایکوت، تحریف، شایعه و هم دروغهای بزرگ. از همه روشها بهره برد تا آن حادثهای که رخ داد را واقعاً به مسیر اهداف خودش تعریف کند و پیش ببرد. اگر میخواهیم مقابله جدی داشته باشیم و آن را به ریل درست بیاوریم، باید کارهای زیادی از این به بعد انجام دهیم. به نظر من، در بحث لانه جاسوسی انتشار این اثر، میتواند نقطه عطفی باشد. این نقطه عطف میتواند به ما کمک کند تا تحولی که نیاز داریم در این عرصه رقم بزنیم. این نیاز انقلاب است.
یک خاطره بگویم و بحثم را جمع کنم. روز اولی که آنجا تسخیر شد، ما همه دل نگران نظر حضرت امام بودیم. با امام هماهنگ نشده بود و ساعت یک ربع به یک بود. من امیرکبیری هستم؛ دانشگاه پلیتکنیک آن موقع. ایشان [آقای سیفاللهی] دانشگاه شریف بودند، درست هم میگویند، مبدأ کار برای دانشگاه شریف بود. حدود ساعت یک ربع به یک، آقای محسن میردامادی را دیدم که محور بچههای پلیتکنیک بود در شورای مرکزی. گفتم محسن! چی شد بالاخره؟ گفت اتفاقاً همین الان حاج سید احمد آقا تماس گرفت و گفت که امام از ما سؤال کردند که اینهایی که اینجا را تسخیر کردند چه تیپی هستند؟ ما به ایشان اطمینان دادیم که اینها در خط انقلاب هستند. امام وقتی مطمئن شدند، این پیغام را دادند و گفتند: «سریع به اینها بگویید که خوب جایی را گرفتید، محکم نگه دارید.»
ببینید، در واقع ما تصمیمی که داشتیم چه بود؟ تصمیم ما یک برنامه حداکثر سه روزه بود که آنجا برویم، آنجا را تسخیر کنیم، اسناد را جمعآوری کنیم و ببریم بیرون. همان شب کلی اسناد خارج شد. اول، اعتراض به راه دادن شاه بکنیم و بگوییم اموال باید برگردد. مطالبه امام که «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» را مطرح بکنیم. این بود برنامه دو، سه روزه.
خوب، این برنامه دو، سه روزه را امام تبدیل کرد به انقلاب دوم که انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود. این را باید بدانیم و به خودمان نسبت ندهیم. امام این کار بزرگ را کرد. یادم هست آیتالله موسوی خوئینیها یک جلسهای گذاشتند و دیدند بعضیها دچار عجب شدهاند. ایشان در جمع بچههای لانه جاسوسی گفت صداقت دو بعد دارد؛ یکی اینکه انسان خودش دروغ نگوید و یکی دیگر اینکه اگر دید نسبت به او تصور خلاف واقع هست، آن را اصلاح کند. ما انقلاب دوم نکردیم؛ ما یک حرکتی کردیم و این را امام تبدیل کرد به انقلابی بزرگتر از انقلاب اول.
اگر نبود حمایت امام و اگر نبود آن تدبیر رهبری، این اتفاق به این شکل نمیشد. خواستم بگویم که این نکته را هم ما توجه کنیم. همان موقع یکی از نگرانیهای ما چه بود؟ این بود که دولت موقت ممکن است سقوط کند. بله،(۱) نگرانی اصلی این بود که نمیدانستیم امام با ما چه کار میکند. واقعاً ما دغدغه داشتیم. سید احمد آقا یک بار آمدند لانه و تعریف کردند، گفتند این آقای بازرگان هر دفعه هر مطالبهای – در دوران دولت موقت - از آقا داشت، یک استعفا نامه در جیبش داشت. میآمد و میگفت: ببر به امام بده یا این خواسته را امام اجابت میکند یا اگر اجابت نکند، من استعفا میدهم. استعفایم آماده است. سید احمد آقا گفت: این استعفا نامه را این دفعه در مورد قضیه لانه جاسوسی داد به من. من هم طبق روال بردم خدمت امام دادم. امام فرمودند که استعفا پذیرفته شد. این را به بازرگان گفتم و تا بهش گفتم، اصلاً رنگش پرید و منفعل شد. خیلی عصبانی شد که چطور امام پذیرفتند. ولی خوب برای امام، مسئله اینقدر حیاتی بود. یعنی یک فرصت و موقعیتی پیش آمده بود که امام آن کار بزرگتر از انقلاب اول را رهبری کند که همان بُعد استعمارستیزی بود.