1403/07/30
قصیدهای تقدیم به شهید احمد یوسفی
منجی عالم کجاست
کتاب «پاییز آمد» روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان است که در ۲۴۰ صفحه به قلم خانم گلستان جعفریان نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. در مراسم شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت همراه با رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد»، استاد ولیالله کلامی زنجانی شعری قرائت کردند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
«منجی عالم کجاست»
فتنه باران است دنیا منجی عالم کجاست؟
میدهد یاری که انسان را نجات از غم کجاست؟
آن سفینه آن دفینه آن سفیر کوی عشق
میرهاند آنکه ما را از خروش یم کجاست
کربلا را پیش چشم خود جهان میبیند و
باز میپرسد فرات و دجله و علقم کجاست
کربلایی بود (احمد) با وجاهت (یوسفی)
مست حکم معرفت آن کوه مستحکم کجاست
هجرت (پاییز) او بوی بهاران میدهد
تا نگویی باغبانا گلشن خرم کجاست
(احمد) ای سردار ، برخیز و بیا سوی حرم
گو برادر فرق با نامحرم و محرم کجاست
این دیار آن شهر غواصان دریا دل بود
شهر بی دریا، شکوه کوثر و زمزم کجاست
داغ سنگینی است آری داغ سرداران دین
حمزه و عمار و مالک ،بوذر و میثم کجاست
هر که خاموش است فانی در فراموشی شده
کی شود این مُرده زنده، عیسی مریم کجاست
فوج فوج آوارگان در زیر آوارند و آه
گوید آن طفل سه ساله عمه، بابایم کجاست
کودکان ،غرق عزا ،جای غذا ،خون میخورند
یا رسول الله خاتم ،سفرۀ حاتم کجاست
یاد نصرالله و اسماعیل و یحیی ها بخیر
ای علمداران دین ،عباس کو ، پرچم کجاست
آه پاییز آمد و گلهای ما پرپر شدند
در فضای دیده باران بین مگو شبنم کجاست
بر سلیمان هدهد لبنان، خبر آورد و گفت
گو به سلمان وعدۀ پیغمبر اکرم کجاست
نام سلمان را سلیمانی به عالم زنده کرد
پیش نامردان سرش آنکه نمیشد خم کجاست
پشت اسرائیل آمریکاست، پشت ما علی
میزند بر دشمن آنکه سیلی محکم کجاست
دستخط رهبر فرزانه را می بوسم و
گویم ای ماه منیرم نیّر اعظم کجاست
ای «کلامی» غم مخور ، بر قله نزدیکیم ما
جلوه ها بین ،چند گویی، آن زمان، آن دم کجاست
«منجی عالم کجاست»
فتنه باران است دنیا منجی عالم کجاست؟
میدهد یاری که انسان را نجات از غم کجاست؟
آن سفینه آن دفینه آن سفیر کوی عشق
میرهاند آنکه ما را از خروش یم کجاست
کربلا را پیش چشم خود جهان میبیند و
باز میپرسد فرات و دجله و علقم کجاست
کربلایی بود (احمد) با وجاهت (یوسفی)
مست حکم معرفت آن کوه مستحکم کجاست
هجرت (پاییز) او بوی بهاران میدهد
تا نگویی باغبانا گلشن خرم کجاست
(احمد) ای سردار ، برخیز و بیا سوی حرم
گو برادر فرق با نامحرم و محرم کجاست
این دیار آن شهر غواصان دریا دل بود
شهر بی دریا، شکوه کوثر و زمزم کجاست
داغ سنگینی است آری داغ سرداران دین
حمزه و عمار و مالک ،بوذر و میثم کجاست
هر که خاموش است فانی در فراموشی شده
کی شود این مُرده زنده، عیسی مریم کجاست
فوج فوج آوارگان در زیر آوارند و آه
گوید آن طفل سه ساله عمه، بابایم کجاست
کودکان ،غرق عزا ،جای غذا ،خون میخورند
یا رسول الله خاتم ،سفرۀ حاتم کجاست
یاد نصرالله و اسماعیل و یحیی ها بخیر
ای علمداران دین ،عباس کو ، پرچم کجاست
آه پاییز آمد و گلهای ما پرپر شدند
در فضای دیده باران بین مگو شبنم کجاست
بر سلیمان هدهد لبنان، خبر آورد و گفت
گو به سلمان وعدۀ پیغمبر اکرم کجاست
نام سلمان را سلیمانی به عالم زنده کرد
پیش نامردان سرش آنکه نمیشد خم کجاست
پشت اسرائیل آمریکاست، پشت ما علی
میزند بر دشمن آنکه سیلی محکم کجاست
دستخط رهبر فرزانه را می بوسم و
گویم ای ماه منیرم نیّر اعظم کجاست
ای «کلامی» غم مخور ، بر قله نزدیکیم ما
جلوه ها بین ،چند گویی، آن زمان، آن دم کجاست