• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1386/07/04
دیدار شاعران ۱۳۹۷

شعرخوانی آقای حامد عسگری

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif در شب ولادت کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. آقای حامد عسگری از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن، فیلم و صوت آن را در ادامه منتشر میکند.

آقای عسگری: یک غزل مثنوی هست نذر همه‌ی عزیزانی که در حادثه‌ی پنجم دی ماه بم خاطره شدند.


داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم
مرگ‌مان باد اگر شکوه‌ای از زخم کنیم

مرد آن است که از نسل سیاوش باشد
عاشقی شیوه‌ی رندان بلا کش باشد

چند قرن است که زخمی متوالی دارند
از کویر آمده‌ها بغض سفالی دارند

بنویسید گلوهای شما راه بهشت
بنویسید مرا شهر مرا خشت به خشت

بنویسید زنی مرد که زنبیل نداشت
پسری زیر زمین بود و پدر بیل نداشت

بنویسید که با عطر وضو آوردند
نعش دلدار مرا لای پتو آوردند

زلفها گرچه پر از خاک و لبش گرچه کبود
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

خوب داند که به این سینه چه‌ها می‌گذرد
هر که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذرد

بنویسید غم و خشت و تگرگ آمده بود
از در و پنجره‌ها ضجه‌ی مرگ آمده بود

شهر آن قدر پریشان شده بود از تاریخ
شاه قاجار به دلداری ارگ آمده بود

با دلی پر شده از زخم نمک می‌خوردیم
دوش وقت سحر از غصه ترک می‌خوردیم

بنویسید که بم مظهر گمنامی‌هاست
سرزمین نفس زخمی بسطامی‌هاست

ننویسید که بم تلی از آوار شده است
بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است

مثل وقتی که دل چلچله‌ای می‌شکند
مرد هم زیر غم زلزله‌ای می‌شکند

زیر بار غم شهرم جگرم می‌سوزد
به خدا بال و پرم، بال و پرم می‌سوزد

مثل مرغی شده دل در قفسی از آتش
هر قدر این ور و آن ور بپرم می‌سوزد

بوی نارنج و حناهای نکوبیده به خیر
که در این شهر پر از دود سرم می‌سوزد

چاره‌ای نیست گلم قسمت من هم این است
دل به هر صرف قدی می‌سپرم می‌سوزد

الغرض از غم دنیا گله‌ای نیست عزیز
گله‌ای هست اگر حوصله‌ای نیست عزیز

یاد دادند به ما نخل کمر تا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنّا نکنیم

آسمان هست غزل هست کبوتر داریم
باید این چادر ماتم زده را برداریم

تن ترد همه‌ی چلچله‌ها در خاک و
پای هر گور چهل نخل تناور داریم

مشتی از خاک تو را باد که پاشید به شهر
پشت هر حنجره یک ایرج دیگر داریم

مثل اقنوس ز ما باز شرر خواهد خواست
بم همین طور نمی‌ماند و بر خواهد خواست

داغ دیدیم شما داغ نبینید قبول
تبری هم نفس باغ نبینید قبول

هیچ جای دل آباد شما بم نشود
سایه‌ی لطف خدا از سر ما کم نشود

گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید
داغ دیدیم امید است دعامان بکنید

بم به امید خدا شاد و جوان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

* رهبر انقلاب: آفرین آفرین، تضمین‌هایتان خیلی قشنگ و جا افتاده بود.