• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/11/10
روایت دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی با رهبر انقلاب

خشت به خشت تا ثریّا

خانم مریم حنطه‌زاده
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif روایت‌گری در یکی از تخصصی‌ترین دیدارهای رهبر انقلاب، خودش یک موقعیت خاص است؛ دیدار با تولیدکنندگان بخش خصوصی در ماه‌های پایانی سالی که با نام «مهار تورم و رشد تولید» نامگذاری شده است. از شب قبل دیدار که مشخص شد قرار است من هم یکی از خانم‌های حاضر در آن جمع باشم، سعی کردم برخی صحبت‌های رهبر انقلاب در سال‌های اخیر را مرور کنم. اخبار برگزاری نمایشگاه توانمندی‌های تولید داخلی و بازدید چهارساعته رهبر انقلاب از آن، روی خبرگزاری‌ها آمده بود. با این حال، به نظرم می‌آمد که این نمایشگاه ارزشش خیلی بیشتر از این حرف‌هاست. این بار بحث تخصصی‌تر بود؛ اول اینکه معیار اصلی، خصوصی‌‌بودن تولیدکنندگان بود. دوم اینکه محور اصلی انتخاب، دانش‌بنیان بودن شرکت‌ها و کامل‌کردن زنجیره تأمین تولید بود.

ما سال‌ها تولیدکننده محصولات متنوعی بوده‌ایم، اما به‌خاطر وابستگی بالا در تأمین بخش‌های مختلف و اساسی زنجیره تولید و عدم توان نوآوری و ابتکار طراحی، هیچ‌گاه نتوانسته‌ بودیم وابستگی محصولات تولیدی‌مان به ارز و واردات را به وضعیت قابل‌قبولی برسانیم. حالا اما آن چیزی که در کشور وجود دارد و گوشه کوچکی از آن در نمایشگاه به عنوان نمونه دیده شده است، با آن وضعیت ده سال پیش ما تفاوت خیلی زیادی دارد.

صحبت‌ سال‌های قبل را مرور می‌کنم؛ امسال سومین سال پیاپی است که لفظ تولید در نامگذاری سال استفاده شده است؛ سال ۱۴۰۰ نامش «تولید، پشتیبانی و مانع‌زدایی‌ها» بود و سال ۱۴۰۱ «تولید؛ اشتغال‌آفرین و دانش‌بنیان». در همه این سال‌ها هم صحبت رهبر انقلاب این بوده که برای حل مشکلات کشور، باید تمرکز اصلی روی تولید واقعی به عنوان ستون فقرات اقتصاد کشور باشد. حتی امسال هم که مهار تورم به عنوان شعار سال آورده شد، حل آن را نه به اتخاذ سیاست‌های مالی و سیاسی، بلکه به حل مسائل تولید گره زده بودند. با این حال اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، رهبر انقلاب زمینه‌های برگزاری چنین نمایشگاهی را سال‌ها پیش چیده بودند؛ از همان ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ که قرار بود چهره غالب اقتصاد دولتی کشور را دگرگون کند، که متأسفانه به خاطر «کارهای بی‌قاعده» مسیر رشد اقتصاد مردمی را بسیار کندتر از انتظارات کرد، تا بحث‌های دهه هشتاد در جنبش نرم‌افزاری و تولید علم و بعدها دانش‌بنیان، که علم را به سمت تولید و ایجاد ارزش افزوده ملموس و واقعی هل می‌داد، همگی خشت‌هایی بودند که چیده شدند تا بخش تولیدی کشور، روزبه‌روز مردمی‌تر و علمی‌تر شود.

این‌ها را همان روز دیدار، از میان صحبت‌های کسانی که صحبت کردند، بهتر فهمیدم و ارزش واقعی ماجرا کمی برایم روشن‌تر شد؛ آن وقتی که یکی از شرکت‌ها از توانایی تولید برق خورشیدی با کامل‌کردن زنجیره تولید سلول‌های خورشیدی و تأسیس نیروگاه‌های کوچک گفت یا آن زمانی که شرکت دیگر، از توانایی در مدیریت گسترده آب در کشاورزی و کاهش حدود سی‌درصدی مصرف آن و افزایش بهره‌روی بالای این حوزه می‌گفت. دو حوزه‌ای که کمی بعد، رهبر انقلاب هم روی آن‌ها دست گذاشت و گفت که مسائل کلان امروز ما (آب و انرژی و امنیت غذایی) را تشکیل می‌دهند و توانمندی بالای شرکت‌های دانش‌بنیان تولیدی در حل آنها، نشانگر وجود یک بازیگر جدید با نقش‌آفرینی مهم و جدی در رشد اقتصادی است که رهبر انقلاب هم در دیدار به آن اشاره کردند: «در شرایط کنونی کشور، بخش خصوصی ما قادر است کشور را به آن چیزی که مطلوب برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی هفتم است، یعنی رشد [اقتصادی] هشت درصد برساند؛ یعنی مشاهده‌ی این کاری که دارد انجام میگیرد و حرکتی که دارد انجام میگیرد، انسان را واقعاً امیدوار میکند به اینکه ما بتوانیم به رشد مورد نظر برسیم.»

صبح که به محل حسینیه رسیدم، حدود دو ساعتی طول کشید تا حاضران جمع شدند و ساعت حضور رهبر انقلاب فرارسید. در این فرصت، سعی کردم با خانم‌های آن جمع گفتگو کنم. برخی وزرا و آقای دهقانی معاون علمی رییس‌جمهور در جلسه حاضر بودند. خلاف آقایانی که خیلی راحت‌تر می‌توانستند با آنها صحبت کنند، خانم‌ها داشتند نامه می‌نوشتند و گوشه امیدی هم داشتند تا خود مسئولین به این سمت مجلس بیایند. البته آقای دهقانی بعد از سخنان رهبر انقلاب، آمدند سمت خانم‌ها و کسانی که از بخش صنایع دستی بودند و گلایه‌های زیادی داشتند، توانستند از نزدیک با ایشان صحبت کنند. حرفشان هم این بود که فعالان حوزه صنایع دستی، تلاش زیادی کرده‌اند تا محصولات خودشان را از بخش هنر به عرصه اقتصادی و مختصات خاص آن برسانند، با این حال همچنان در حاشیه مانده‌اند و توجه و حمایت کافی را ندارند.

برای من جالب بود که وقتی ایشان صحبت کردند، همه حرف‌هایشان پاسخی به مطالبات واقعی و گفته‌ها و حتی ناگفته‌های جمع بود. آن‌جایی که رهبر انقلاب از رفع‌نشدن برخی موانع فضای کسب‌وکار گفتند و از دیوان‌سالاری شدیدی که در ارائه مجوزهای مختلف و نهایی‌کردن قراردادها با بخش خصوصی داخلی رخ می‌دهد، مثال زدند؛ حرف‌هایی که پیش از دیدار با خانم‌ها داشتیم و موضوع بسیاری از صحبت‌های سخنرانان جلسه هم بود، برایم مرور شد. تقریبا می‌شود گفت که مسئله اصلی همگی، همین مجوزها بود؛ چه آن‌هایی که نیاز به حمایت مالی داشتند و برای گرفتن تسهیلات، به موانع مختلف خورده بودند و چه آن‌هایی که اساسا مسئله مالی نداشتند و به‌خاطر انتظار طولانی در صف گرفتن تأییدیه‌های تولید دانش‌بنیان، زمان و توانشان را از دست داده بودند. حرفشان هم این بود که بسیاری از ساختارهای تأیید این مجوزها و یا دادن تسهیلات، قدیمی و متناسب با شرکت‌های دولتی و سنتی است و با ساختارهای جدید و متنوع شرکت‌های خصوصی و نحوه جذب سرمایه و نیروی انسانی آنها، سازگار نیست.

در بخش علمی، وضع از این هم پیچیده‌تر بود؛ بسیاری از نوآوری‌های شرکت‌های دانش‌بنیان، آنقدر جدید است که حتی سازمان‌هایی که کمیته‌های علمی دارند، مانند سازمان غذاودارو و معاونت علمی ریاست جمهوری، امکان بررسی درخواست‌ها در فرصت مناسب و تغییر به‌روز آیین‌نامه‌ها با توجه به حوزه‌های جدید را ندارند.

یکی از خانم‌هایی که هیئت علمی دانشگاه تهران بود و شرکتش در حوزه تولید مواد غذایی از دانه کینوا فعالیت می‌کرد، برایم از دردسرهای اثبات دانش‌بنیان بودن کارهایشان گفت؛ اینکه با وجود ایجاد زنجیره کامل کاشت دانه پرارزش کینوا و تبدیل آن به محصولات غذایی آماده‌ای که با تحقیق در ساخت ترکیب‌های جدید مواد اولیه تولید شده‌اند، به‌دلیل محدودیت سرفصل‌های دانش‌بنیان در حوزه صنعت مواد غذایی، نمی‌توانند تأییدیه‌های این حوزه را بگیرند.

وضعیت مجوزها در بخش بیوتکنولوژی داستان متفاوت‌تری داشت؛ خانم دکتر احمدی که پارسال خبر درمان سرطان خون یک کودک به کمک ژن‌درمانی توسط داروی پیشرفته آن‌ها، برای همه امیدبخش بود، از وضعیت نابسامان اعطای مجوزها می‌گفت: دارویی که ما تولید کردیم، پیش از ما فقط در آمریکا تولید شده است و قیمتش هم یک پنجم محصول آنهاست. ما توانستیم نتیجه تحقیقاتی خوبی بگیریم اما برای انجام مطالعات بالینی، نیازمند مجوز سازمان غذاودارو و کمیته ملی اخلاق هستیم. بعد از مدت‌ها دوندگی، بالاخره مجوز سازمان غذاودارو را گرفتیم اما چندین ماه است که منتظر تشکیل جلسات کمیته ملی اخلاق و تصمیم‌گیری نهایی آنها هستیم. در این مدت حدود دو میلیارد تومان از مواد اولیه ما که می‌توانست صرف درمان پنج بیمار دیگر شود، خراب شد و از بین رفت و با این شرایط تأخیر بیش از یک‌ساله، ادامه‌دادن مسیر برایمان خیلی دشوار است. این‌ها همه در حالی است که بسیاری از متخصصان ما از سر ناامیدی به فکر مهاجرت می‌افتند و پیشنهادهای خوبی هم از سوی برخی کشورها می‌شود تا این تکنولوژی را در آنجا به نتیجه برسانیم. حرف‌های خانم احمدی را خانم ابراهیمی هم تأیید می‌کرد و از اعصاب فولادین و کفش آهنی موردنیاز برای گرفتن مجوزها می‌گفت: من خودم از سوییس برگشته‌ام ایران تا اینجا کار کنم اما بیشتر از یک سال است که درگیر گرفتن مجوز غذاودارو هستم. غیر از سختی‌ها و ناامیدی‌های زیادی که این مشکلات، برای فناوران و نوآوران حوزه‌های علمی ایجاد می‌کند، مشکل اصلی ما در بحث رقابت‌پذیری است. حوزه علوم پیشرفته یا های‌تِک به مقدار زیادی به سرعت عمل بستگی دارد چراکه یک محصولی که در یک بازه‌ای پرارزش و کم‌یاب است، ممکن طی سه‌چهارسال دارای تکنولوژی تولید و دسترسی بالایی شود؛ ما به دلیل متخصصان علمی خوبی که در ایران داریم، به‌رغم کمبود تجهیزات و موانع، معمولا بخش پژوهشی و حتی مقدمات تولیدی کار را با سرعت خوبی انجام می‌دهیم اما یک‌دفعه، کارمان برای ماه‌‌ها و حتی بیشتر از یک سال، به در بسته تأمین مجوز می‌خورد. محصول درمانی که من تولید کرده‌ام، همچنان در پیچ‌وخم اجازه تولید است ولی در همین فاصله و با وجود اینکه من هیچ تبلیغی نداشته‌ام، چندین درخواست مراجعه برای درمان از کشورهای خارجی داشته‌ام. ایران در حوزه پزشکی و درمان خیلی قوی است و قیمت‌های بسیار رقابت‌پذیری هم دارد و می‌تواند با توجه ویژه به تنها همین حوزه، قطب درمانی منطقه شود. با این حال، این دست بروکراسی‌ها عملا پیش‌برد کارها را کند و متخصصان این حوزه را ناامید می‌کند.

حرف سایر کشورها زیاد تکرار می‌شود؛ آن‌ها در حوزه رسانه و تأمین زیرساخت‌ها، با منابع مالی زیادی که دارند و تحریم‌هایی که نیستند، مدت‌هاست دارند تلاش می‌کنند. با این حال، پاشنه‌ی آشیلشان، همین تأمین نیروی متخصص و نخبه است که آن را هم سعی می‌کنند با پیشنهادهای مالی وسوسه‌انگیز جلو ببرند. رهبر انقلاب هم میان صحبت‌هایشان به این تبلیغات اشاره کردند و تعریضی هم به آنها زدند: «یک نکته‌ی اساسی در این چیزی که من در نمایشگاه و در اجمالِ صحبتهایی که آقایان کردند مشاهده کردم، مسئله‌ی وجود ابتکار است. ابتکار هم از هر کسی برنمی‌آید؛ نیروی انسانی نخبه میتواند ابتکار کند، و ما در کشورمان این ثروت عظیم را داریم. حالا بعضی از کشورها در منطقه‌ی ما ادّعا میکنند که میخواهند مثلاً فرض کنید تا فلان سال، اقتصاد چندم جهان بشوند! فقط با پول نمیشود اقتصاد چندم جهان شد؛ نیروی انسانی لازم است؛ نیروی انسانی‌تان کجا است؟ ندارند. آنچه میتواند راه‌های دشوار را بپیماید و کشور را به اوج برساند، به قلّه برساند، در درجه‌ی اوّل، نیروی انسانی توانا و نخبه است؛ از این جهت، ما یک ثروت عظیمی داریم. تا آنجایی که من اطّلاع دارم و من می‌شناسم، کمتر کشوری دُوروبَرمان به قدر ما برخوردار از این ثروت و این نعمت است. میتوان مطمئن شد که این ظرفیّت عظیمی که ما داریم ــ منظورم ظرفیّت عظیم نیروی انسانی است ــ قادر است چندین برابر وضع کنونی به کشور سود برساند و می‌تواند در مسائل کلان کشور گره‌گشایی کند.»

بعد از صحبت‌های رهبر انقلاب اسلامی ، باز هم توپ توی زمین دولتی‌ها است تا بتوانند این حرف‌ها را بشنوند و مشکلات نیروی انسانی با اراده و نخبه‌ای که به‌رغم همه سختی‌ها میدان تولید و عمل را خالی نکرده است، جدی بگیرند. تنها در این صورت است که ثروت عظیم نیروی انسانی ایرانی، به‌خاطر روزآمدنبودن ساختارهای اعطای مجوز و تسهیلات دولتی و بانکی، تضییع نخواهد شد. رهبر انقلاب هم توصیه‌ها و راهکارهای خودشان را دوباره تکرار کردند و از مسئولان دولتی خواستند که برای بررسی پیشنهادهایی که سخنرانان جمع و احتمالا دیگر فعالان بخش خصوصی تولید داده‌اند، کارگروه‌های مشترک و جدی تشکیل بدهند. جدی‌اش را از اینجا می‌گویم که همان ابتدای دیدار، یک گزارش تصویری از جلسات سال‌های قبل و پیگیری نتایج آن پخش کردند و در آن، یکی از حاضرانی که در دیدار پارسال، پیشنهاد تشکیل کارگروه ملی صنعت نوشت‌افزار ایرانی در وزارت صمت را داده بود، تعریف می‌کرد: بعد از آن جلسه و با وجود تأییدی که رهبر انقلاب برای تشکیل این کارگروه کردند، حتی یک تماس هم با من گرفته نشد و تاکنون هم جلسه مشترکی با فعالان این حوزه برگزار نشده است. پایان  بیانات رهبر انقلاب، با وجود اشاره به مشکلات و تحریم‌ها و شرایط سخت، بسیار امیدوارانه و واقع‌بینانه بود: «اگر ان‌شاءالله اینها رعایت بشود، به نظر من ظرفیّت ما در زمینه‌ی پیشرفت اقتصادی خیلی بالا است؛ به معنای حقیقی کلمه، ظرفیّت ما خیلی بالا است. کشور ما واقعاً کشور ثروتمندی است؛ هم ثروت طبیعی داریم، هم ثروت انسانی داریم، هم ارتباط بین دولت و ملّت داریم. دولت باید کمک کند.... ما البتّه مشکلات خارجی داریم، تحریم داریم، دشمنی‌های گوناگون داریم، امّا همینها هم میتواند برای ما فرصت بشود.»

همین‌که رهبر انقلاب حرف پرتاب ماهواره را پیش آورد، صحبت‌های قبل از دیدار برایم رنگ تازه‌ای گرفت؛ با خانم ابراهیمی که صحبت می‌کردم و ایشان از ذوق و شوقی که به ایران داشت و به‌خاطرش از سوییس بازگشته بود تعریف می‌کرد، ناگهان یاد خبر پرتاب ماهواره افتاد و گفت: پسر من عاشق فضا است و می‌گوید من آرزو دارم که بروم و در ناسا کار کنم. خبر پرتاب ماهواره را که شنیده بود، با ذوق آمد پیش من و گفت: مامان دیگه نمی‌خوام برم ناسا کار کنم، ایران تونسته با یک موشک، سه تا ماهواره را پرتاب کنه و این یعنی من می‌تونم توی همین ایران هم به آرزوهای فضایی‌ام برسم. جالب است که این حرف خانم ابراهیمی، با تأیید اطرافیان هم همراه شد و گفتند که علایق بچه‌هایشان هم همین است و خبر پرتاب ماهواره خیلی خوشحالشان کرده است. جالب‌تر اینجاست که میزان سرمایه‌گذاری کشور ما برای اتفاق بزرگی مثل پرتاب ماهواره، شاید یک هزارم هزینه‌هایی که همین کشورهای منطقه، فقط برای تبلیغ رویاهای آینده‌شان انجام می‌دهند نبوده است. یادم افتاد که وقتی چندوقت پیش برای نوشتن یک گزارش در مورد پیشرفت‌های فضایی تحقیق می‌کردم، چقدر از توانمندی بالای علمی ایران و موانع عجیب‌وغریبی که جلوی پای توسعه این صنعت چیده شده بود، تعجب کردم. حالا هم اینجا، فناوران و نوآورانی را می‌دیدم که سخت تلاش کرده‌اند و با وجود موانع، به دستاوردهای زیادی رسیده‌اند و همچنان امیدوارند تا با حل برخی مشکلات مهمی که با اراده و عزم دولت قابل حل‌اند، با سرعت بیشتری پیش بروند.

دیدار که تمام شد و برمی‌گشتم، توی راه با خودم فکر می‌کردم از میان بیانات رهبر انقلاب، بخش‌هایی که مربوط به بخش خصوصی و وظایف دولت در این حوزه است، حتما ضریب می‌گیرد و در انواع رسانه‌ها منتشر خواهد شد. اما دل من به پیش آن صحبت‌های رهبر مانده بود که گفت: «من تصوّر میکنم که میتوانیم نمایشگاه دیروز را نمونه‌ای از نمایش اقتدار علمی و فنّاوری کشور معرّفی کنیم. تنها تأسّفی که من دارم این است که این پیشرفتها برای مردم توضیح داده نشده و مطمئنّاً اکثر افراد کشورمان از این تلاشهایی که انجام گرفته و توفیقاتی که به دست آمده و ابتکاراتی که از نیروهای انسانی نخبه‌ی ما سر زده، بی‌اطّلاعند.» از خودم پرسیدم چه کسی و چگونه این‌ها را روایت خواهد کرد تا همه باور کنند، چه فرصت‌های زیادی برای کار و پیشرفت در همین کشور وجود دارد. با خودم می‌گفتم که اگر خانم ابراهیمی از پیچ‌وخم مجوزها هم بگذرد و به نتیجه درمانی ارزشمندش برسد، باز هم اگر نتوانیم داستان آن را وارد زندگی مردم بکنیم، همچنان حق تلاش این آدم‌ها را خوب ادا نکرده‌ایم.

با خودم فکر می‌کنم که اگر می‌توانستیم این دستاوردهای متنوع را حتی به اندازه یک در هزار، درست و در جای مناسبش روایت کنیم، حتما چندسال دیگر بچه‌ی خانم ابراهیمی و دیگران، نه‌تنها آرزوهایشان را اینجا دنبال خواهند کرد، بلکه تصویر قهرمانان واقعی پیشرفت ایران را در چهره مادران و پدران خودشان خواهند دید.