1403/03/07
حضور حماسی مردم در مراسم های رئیسجمهور شهید را چگونه باید تحلیل کرد؟
پیامی با جوهر خون
اسب، آرام بود و زیبا؛ با خالی سفید بر پیشانی. زنان پارچههای سیاه را آوردند و با دقت و ظرافت آن را سیاهپوش کردند، از انتهای یال تا دم. شالی سبز و سرخ هم گردن حیوان را پوشاند. جوانها از سیاه چادر دو برنو آوردند و تفنگها را از دو سوی پهلوی اسب آویختند. یکی عکسی آورد و روی پارچه سیاه، کنار برنو آویخت. ساده و سیاه و سفید؛ نقاشی صورت آن بزرگی که از دست رفته بود.
مردان در چند ردیف به صف ایستاده بودند، همه سیاه پوش. پشت به کوه و رو به آفتاب. بیشترشان روی پیراهن سیاه، چوقا هم به تن داشتند، با کلاه سیاه. چند نفری روی چوقا قطار فشنگ بسته بودند و تفنگ سرشانهشان آویزان بود. صورتها آفتاب سوخته بود و چشمها قرمز. افسار اسب را دست یکی از مو سفیدهای ایل دادند. مردِ لاغر و کشیده، آرام آرام گام برمیداشت و اسب به دنبالش روان بود. گاگریوخوانی شروع شد. مردان به سینه میزدند و اشک به آرامی بر صورت آفتاب سوختهشان میغلتید. زنان اما شیون میکردند و بیبی گل از همه بیتاب تر بود. با ظرف آتش و اسفند در دست. یادش آمد که در اولین سفر سیدابراهیم به چهارمحال و بختیاری، وقتی شنیده بود رئیس جمهور به کوهرنگ آمده و ممکن است از کنار روستای آنها هم عبور کند، نامهای نوشته بود و خود را رسانده بود لب جاده خاکی. با خودش گفته بود نامه را به دست یکی از همراهان هم برسانم خوب است دیگر، اما رئیس جمهور شخصاً نامهاش را گرفت و پیگیری کرد.
بیبی گل در نامهاش از مشکلات شخصی خود نوشته و درخواست کمک کرده بود اما نامه پربرکتش مشکلات روستای دورافتاده لبد بازفت را هم حل کرد؛ جاده و مدرسه روستا. بخاطر همین بود که وقتی خبر شهادت رئیس جمهور و همراهانش به بیبی گل سلیمانی رسید، اول از همه خود را به مدرسه روستا رساند و با دختران دانش آموز این غم را به سوگ نشستند تا مراسم کتل بندان و عزاداری سنتی ایل بختیاری را که مخصوص از دست دادن بزرگان است اجرا کنند.
این یکی از هزاران مراسم عزاداری کوچک و خودجوشی است که در کنار مراسمها و تجمعهای گسترده مردمـی در گـوشه و کنار کشور در غم از دست دادن «رئیسی عزیز» بـــرگزار شـد. وقتی خبرنگار فلان شبکه اروپایی، سیل جمعیت تشییع کنندگان در پایتخت را سانسور میکند و میرود به کوچهای فرعی تا داستان ببافد که مردم زیادی هم برای بدرقه شهید جمهور نیامده بودند، چه انتظاری میتوان و باید داشت که انبوه عزاداری های کوچک اما باشکوهی مانند آنچه در روستای دورافتادهای بر بلندای کوههای زاگرس برگزار شد را ببینند و به جهان مخابره کنند؟!
البته ملت مظلوم ایران به این ندیدنها عادت دارند. آنهایی که چشم خود را به روی واقعیتها میبندند، دچار اشتباه محاسباتی میشوند و آنکه محاسباتش اشتباه باشد، غافلگیر خواهد شد و با سیلی واقعیت از خواب و خیال بیرون خواهد آمد؛ «خب البتّه دشمن طمعورزیهایی دارد، حرفهای بیربط و یأسآلودی هم میزند، قبلاً هم میزدند، حالا هم میزنند. آن اوایل انقلاب صدّامحسین وقتی که حمله کرد به ایران، یک مصاحبهای کرد در نزدیک مرزهای ما، طرف نزدیک ایلام و آنجا یک مصاحبهای کرد، گفت مصاحبهی بعدی هفتهی آینده در تهران! این جوری گفت. وعده داد به خودش و به مستمعینش که هفتهی بعد بیایند تهران، تهران را فتح کنند و مصاحبهی بعدی را بکنند. دیدید به چه سرنوشتی دچار شد در جنگ و در بعد از جنگ.» ۱۴۰۳/۰۱/۲۳ صدام وقتی وعده مصاحبه در تهران را میداد، خیلی چیزها را ندیده بود یا نخواسته بود ببیند و لاجرم در محاسباتش جایی نداشت از جمله مردان ایل و تفنگهای برنوشان را.
مواجهه اغلب تحلیلگران و رسانههای غربی با ماجرای از دست دادن رئیس جمهور شهید و همراهانش و حال و هوای مردم ایران در این روزها نیز تقریباً چیزی از همین جنس است. علاقه چندانی به دیدن واقعیت ندارند و هیچ علاقهای به انعکاس آن. شاید چارهای هم جز این ندارند. سه سال و بلکه بیشتر از عدم محبوبیت رئیسی گفته بودند، حالا با چهرویی این سیل جمعیت را در تبریز، قم، تهران، بیرجند و مشهد نشان بدهند و به مخاطب خود چه بگویند؟!
این شعور و حضورِ جمعی به وسعت ایرانِ پهناور، واجد پیامهای مهم و متعددی است که عبور ساده از آنها تنها برای دشمنان این آب و خاک تبعات ندارد. ما نیز اگر درست و کامل نبینیم دچار خطا در تحلیل و به دنبالش عمل خواهیم شد. درباره خیلی چیزها؛ اتحاد و انسجام ملی، دلبستگی مردم به اسلام و انقلاب و...
از همین روست که رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی به اظهار لطف، محبت و ارادت مردم پس از وقوع حادثه در شهرهای مختلف، اشاره کرده و میفرمایند: «این اجتماعات که با دعا و روضه برای سلامتی رئیسجمهور همراه بود، نشان دهندهی دلبستگی مردم به انقلاب و شعارهای انقلاب اسلامی است.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
رهبر انقلاب در پیام تسلیت خود به مناسبت این واقعه جانکاه و توصیفات بعدی درباره این شهید، صفات متعددی را برای ایشان ذکر کردند که نکاتی مانند مردمی بودن و خستگی ناپذیری در خدمت به مردم از جمله این صفات برجسته است. ویژگی مهم دیگری که رهبر انقلاب بر آن تاکید کردند، پایبندی عمیق و عملی رئیس جمهور فقید بر ارزشهای انقلاب بود؛ «آقای رئیسی از همان ابتدا که وارد تبلیغات انتخابات شد، بر روی شعارهای انقلاب و سخنان امام تکیه کرد و همه دنیا ایشان را به عنوان رئیس جمهور انقلاب میشناختند.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
دو قاب مشهور از ایشان در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک از یادها نمیرود. یک بار عکس حاج قاسم را بالا برد و سالی دیگر که قرآن در اروپا مورد اهانت قرار گرفته بود، قرآن را در دست گرفت و از حرمت کتاب خدا در برابر مدعیان آزادی بیان، در جایی که توجه همه جهانیان را به خود جلب کرده بود، دفاع کرد. شهید رئیسی بعدها در مصاحبهای گفت یکی از دلایل بالا بردن عکس حاج قاسم در آن نشست بینالمللی، رساندن پیام اقتدار و مظلومیت او به چشم و گوش جهانیان بوده است. حالا شهادت خود او و تکریم و تعظیم گسترده مردم، پیامی دیگر از جمهوری اسلامی ایران به دنیاست.
رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی از خدمات ارزنده او پس از حیاتش گفتند. بدون شک یکی از این خدمات ارزنده، زدن مهر بطلان بر ادعاهای پر سر و صدا و مکرر دشمنان ایران، مبنی بر جدایی مردم از جمهوری اسلامی است. مهری ماندگار و گرانبها که جوهر آن، خون «رئیسی عزیز» بود؛ «این حادثه، در مقابل دیدگان جهانیان و در عمل ثابت کرد که ملت ایران به رئیس جمهور و کسانی که مظهر شعارهای انقلاب بودند چه دلبستگی و وفاداری دارند.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
اسب در دشت میتازد و برنوها آویخته شدهاند برای روز مبادا. زنان و مردان ایل اگر چه سیاه پوش اما به جنب و جوش زندگی بازگشتهاند که کوهستان پابرجاست و قلهها در پیش.
مردان در چند ردیف به صف ایستاده بودند، همه سیاه پوش. پشت به کوه و رو به آفتاب. بیشترشان روی پیراهن سیاه، چوقا هم به تن داشتند، با کلاه سیاه. چند نفری روی چوقا قطار فشنگ بسته بودند و تفنگ سرشانهشان آویزان بود. صورتها آفتاب سوخته بود و چشمها قرمز. افسار اسب را دست یکی از مو سفیدهای ایل دادند. مردِ لاغر و کشیده، آرام آرام گام برمیداشت و اسب به دنبالش روان بود. گاگریوخوانی شروع شد. مردان به سینه میزدند و اشک به آرامی بر صورت آفتاب سوختهشان میغلتید. زنان اما شیون میکردند و بیبی گل از همه بیتاب تر بود. با ظرف آتش و اسفند در دست. یادش آمد که در اولین سفر سیدابراهیم به چهارمحال و بختیاری، وقتی شنیده بود رئیس جمهور به کوهرنگ آمده و ممکن است از کنار روستای آنها هم عبور کند، نامهای نوشته بود و خود را رسانده بود لب جاده خاکی. با خودش گفته بود نامه را به دست یکی از همراهان هم برسانم خوب است دیگر، اما رئیس جمهور شخصاً نامهاش را گرفت و پیگیری کرد.
بیبی گل در نامهاش از مشکلات شخصی خود نوشته و درخواست کمک کرده بود اما نامه پربرکتش مشکلات روستای دورافتاده لبد بازفت را هم حل کرد؛ جاده و مدرسه روستا. بخاطر همین بود که وقتی خبر شهادت رئیس جمهور و همراهانش به بیبی گل سلیمانی رسید، اول از همه خود را به مدرسه روستا رساند و با دختران دانش آموز این غم را به سوگ نشستند تا مراسم کتل بندان و عزاداری سنتی ایل بختیاری را که مخصوص از دست دادن بزرگان است اجرا کنند.
این یکی از هزاران مراسم عزاداری کوچک و خودجوشی است که در کنار مراسمها و تجمعهای گسترده مردمـی در گـوشه و کنار کشور در غم از دست دادن «رئیسی عزیز» بـــرگزار شـد. وقتی خبرنگار فلان شبکه اروپایی، سیل جمعیت تشییع کنندگان در پایتخت را سانسور میکند و میرود به کوچهای فرعی تا داستان ببافد که مردم زیادی هم برای بدرقه شهید جمهور نیامده بودند، چه انتظاری میتوان و باید داشت که انبوه عزاداری های کوچک اما باشکوهی مانند آنچه در روستای دورافتادهای بر بلندای کوههای زاگرس برگزار شد را ببینند و به جهان مخابره کنند؟!
البته ملت مظلوم ایران به این ندیدنها عادت دارند. آنهایی که چشم خود را به روی واقعیتها میبندند، دچار اشتباه محاسباتی میشوند و آنکه محاسباتش اشتباه باشد، غافلگیر خواهد شد و با سیلی واقعیت از خواب و خیال بیرون خواهد آمد؛ «خب البتّه دشمن طمعورزیهایی دارد، حرفهای بیربط و یأسآلودی هم میزند، قبلاً هم میزدند، حالا هم میزنند. آن اوایل انقلاب صدّامحسین وقتی که حمله کرد به ایران، یک مصاحبهای کرد در نزدیک مرزهای ما، طرف نزدیک ایلام و آنجا یک مصاحبهای کرد، گفت مصاحبهی بعدی هفتهی آینده در تهران! این جوری گفت. وعده داد به خودش و به مستمعینش که هفتهی بعد بیایند تهران، تهران را فتح کنند و مصاحبهی بعدی را بکنند. دیدید به چه سرنوشتی دچار شد در جنگ و در بعد از جنگ.» ۱۴۰۳/۰۱/۲۳ صدام وقتی وعده مصاحبه در تهران را میداد، خیلی چیزها را ندیده بود یا نخواسته بود ببیند و لاجرم در محاسباتش جایی نداشت از جمله مردان ایل و تفنگهای برنوشان را.
مواجهه اغلب تحلیلگران و رسانههای غربی با ماجرای از دست دادن رئیس جمهور شهید و همراهانش و حال و هوای مردم ایران در این روزها نیز تقریباً چیزی از همین جنس است. علاقه چندانی به دیدن واقعیت ندارند و هیچ علاقهای به انعکاس آن. شاید چارهای هم جز این ندارند. سه سال و بلکه بیشتر از عدم محبوبیت رئیسی گفته بودند، حالا با چهرویی این سیل جمعیت را در تبریز، قم، تهران، بیرجند و مشهد نشان بدهند و به مخاطب خود چه بگویند؟!
این شعور و حضورِ جمعی به وسعت ایرانِ پهناور، واجد پیامهای مهم و متعددی است که عبور ساده از آنها تنها برای دشمنان این آب و خاک تبعات ندارد. ما نیز اگر درست و کامل نبینیم دچار خطا در تحلیل و به دنبالش عمل خواهیم شد. درباره خیلی چیزها؛ اتحاد و انسجام ملی، دلبستگی مردم به اسلام و انقلاب و...
از همین روست که رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی به اظهار لطف، محبت و ارادت مردم پس از وقوع حادثه در شهرهای مختلف، اشاره کرده و میفرمایند: «این اجتماعات که با دعا و روضه برای سلامتی رئیسجمهور همراه بود، نشان دهندهی دلبستگی مردم به انقلاب و شعارهای انقلاب اسلامی است.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
رهبر انقلاب در پیام تسلیت خود به مناسبت این واقعه جانکاه و توصیفات بعدی درباره این شهید، صفات متعددی را برای ایشان ذکر کردند که نکاتی مانند مردمی بودن و خستگی ناپذیری در خدمت به مردم از جمله این صفات برجسته است. ویژگی مهم دیگری که رهبر انقلاب بر آن تاکید کردند، پایبندی عمیق و عملی رئیس جمهور فقید بر ارزشهای انقلاب بود؛ «آقای رئیسی از همان ابتدا که وارد تبلیغات انتخابات شد، بر روی شعارهای انقلاب و سخنان امام تکیه کرد و همه دنیا ایشان را به عنوان رئیس جمهور انقلاب میشناختند.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۲
دو قاب مشهور از ایشان در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک از یادها نمیرود. یک بار عکس حاج قاسم را بالا برد و سالی دیگر که قرآن در اروپا مورد اهانت قرار گرفته بود، قرآن را در دست گرفت و از حرمت کتاب خدا در برابر مدعیان آزادی بیان، در جایی که توجه همه جهانیان را به خود جلب کرده بود، دفاع کرد. شهید رئیسی بعدها در مصاحبهای گفت یکی از دلایل بالا بردن عکس حاج قاسم در آن نشست بینالمللی، رساندن پیام اقتدار و مظلومیت او به چشم و گوش جهانیان بوده است. حالا شهادت خود او و تکریم و تعظیم گسترده مردم، پیامی دیگر از جمهوری اسلامی ایران به دنیاست.
رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی از خدمات ارزنده او پس از حیاتش گفتند. بدون شک یکی از این خدمات ارزنده، زدن مهر بطلان بر ادعاهای پر سر و صدا و مکرر دشمنان ایران، مبنی بر جدایی مردم از جمهوری اسلامی است. مهری ماندگار و گرانبها که جوهر آن، خون «رئیسی عزیز» بود؛ «این حادثه، در مقابل دیدگان جهانیان و در عمل ثابت کرد که ملت ایران به رئیس جمهور و کسانی که مظهر شعارهای انقلاب بودند چه دلبستگی و وفاداری دارند.» ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
اسب در دشت میتازد و برنوها آویخته شدهاند برای روز مبادا. زنان و مردان ایل اگر چه سیاه پوش اما به جنب و جوش زندگی بازگشتهاند که کوهستان پابرجاست و قلهها در پیش.