1403/02/24
درباره رمانی که رهبر انقلاب دو مرتبه در دست گرفتند
«تلآویو سقوط کرد»؛ چون وطنشان نبود!
در جریان بازدید رهبر انقلاب از سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب که روز دوشنبه ۲۴ اردیبهشت انجام شد، یک تصویر مورد توجهی خاص قرار گرفت؛ تصویر یک رمان در دست حضرت آیتالله خامنهای. انتشار تصویر این رمان لبنانی که به فارسی ترجمه شده، با برخی واکنشهای قابل تأمل از سوی دوستان و دشمنان فلسطین نیز مواجه شد. آنچه در ادامه میخوانید یادداشتی کوتاه از خانم سعیدهسادات حسینی، مترجم این اثر است.
مهرماه پارسال بود که استادم، خانم دکتر علوی من را به بخش ترجمه انتشارات کتابستان معرفی کرد و کار ترجمه رمان «تلابیب سقطت» اثر سمیه علی هاشم، نویسنده لبنانی را شروع کردم. هنوز نمیدانستم این کتاب، همانی است که استاد آذرشب - استاد زبان و ادبیات عرب - آن را در نمایشگاه کتاب به رهبر انقلاب معرفی و تقدیم کرده است. اواسط کار، وقتی برای ترجمه اصطلاحی، به مشکل برخوردم و به جستوجوی اینترنتی پرداختم، این فیلم - تقدیم کتاب به رهبر انقلاب در نمایشگاه - را دیدم و احساس کردم مسئولیتم چقدر نسبت به چند لحظه قبل بیشتر است. این کتاب جایزه بخش داستانی جشنواره کتاب فلسطین را هم به خود اختصاص داده بود.
(تصویر: اهدای کتاب «تل أبیب سقطت» به رهبر انقلاب در جریان بازدید از سیوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران)
متأسفانه به خانم هاشم، نویسنده کتاب، دسترسی نداشتم و ترجمه بعضی اصطلاحات بومی و منطقهای برایم دشوار بود، اما به لطف پروردگار توانستم این مشکل را حل کنم و کار را جلو ببرم. گاهی برای پیداکردن معنای یک اصطلاح چندین ساعت وقت میگذاشتم و به چندین کتاب فرهنگ عربی، سایتهای عربی و فارسی مراجعه میکردم. حتی از هوش مصنوعی هم برای ترجمه این لغات و عبارات کمک گرفتم.
نقطه قوت این کتاب، پرداختن به تقابل بین هویت مالکان آواره و بیهویتی ساکنان اشغالگر فلسطین است و به این موضوع خیلی ظریف و زیبا پرداخته شده است.
مثلاً در جایی که سرباز رژیم صهیونیستی رشوه میگیرد تا چند جوان را از مرز رد کند، نویسنده میگوید:
«موضوع پیچیدهای نبود، این سربازان از این راه امرار معاش میکردند. حتی نمیشد به آنها ایراد گرفت که مملکتشان را به یک مشت اسکناس میفروشند، چون وطنشان نبود! آنها غارتگرهایی بودند که وطن دیگران را از چنگشان درآورده و مردم بیچاره را آواره کرده بودند.»
یا در جایی دیگر از داستان که تلآویو در پی حملات سایبری، ناامن شده، ساکنان این شهر بهراحتی سرمایههایشان را از بانکها بیرون میکشند و به کشورهای اصلیشان برمیگردند؛ زیرا معتقدند کشور خودشان امنتر و آرامتر است.
اما از طرف دیگر، جوانان فلسطینی را میبینیم که جانشان را بر سر دست میگیرند تا آرزوی پدران و تمنای مادرانشان را برای یکلحظه نفسکشیدن در هوای وطنشان محقق سازند.
انشاءالله بهزودی شاهد آزادی بیتالمقدس و پرواز کبوتران سفید آزادی بر فراز گنبد طلایی قبهالصخره خواهیم بود. آن روز که رسیدنش دور نیست، «تلآویو سقوط کرد» دیگر فقط نامی بر جلد یک رمان نیست.
نقطه قوت این کتاب، پرداختن به تقابل بین هویت مالکان آواره و بیهویتی ساکنان اشغالگر فلسطین است و به این موضوع خیلی ظریف و زیبا پرداخته شده است.
مثلاً در جایی که سرباز رژیم صهیونیستی رشوه میگیرد تا چند جوان را از مرز رد کند، نویسنده میگوید:
«موضوع پیچیدهای نبود، این سربازان از این راه امرار معاش میکردند. حتی نمیشد به آنها ایراد گرفت که مملکتشان را به یک مشت اسکناس میفروشند، چون وطنشان نبود! آنها غارتگرهایی بودند که وطن دیگران را از چنگشان درآورده و مردم بیچاره را آواره کرده بودند.»
یا در جایی دیگر از داستان که تلآویو در پی حملات سایبری، ناامن شده، ساکنان این شهر بهراحتی سرمایههایشان را از بانکها بیرون میکشند و به کشورهای اصلیشان برمیگردند؛ زیرا معتقدند کشور خودشان امنتر و آرامتر است.
اما از طرف دیگر، جوانان فلسطینی را میبینیم که جانشان را بر سر دست میگیرند تا آرزوی پدران و تمنای مادرانشان را برای یکلحظه نفسکشیدن در هوای وطنشان محقق سازند.
انشاءالله بهزودی شاهد آزادی بیتالمقدس و پرواز کبوتران سفید آزادی بر فراز گنبد طلایی قبهالصخره خواهیم بود. آن روز که رسیدنش دور نیست، «تلآویو سقوط کرد» دیگر فقط نامی بر جلد یک رمان نیست.