1403/01/29
پرونده «ایران قوی با صنعت هستهای پیشرفته»
نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس میتوانند منبع انرژی پایدار کشور باشند
حضرت آیتالله خامنهای همواره بر اهمیت صنعت هستهای کشور تأکید داشته و این صنعت را به عنوان یکی از مؤلّفههای اساسی و مهمّ اعتبار کشور؛ همچنین مایه قوّت، قدرت و توسعه آن برشمردهاند. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هستهای کشور فرمودند: «این صنعت، هم از لحاظ پیشرفت کشور و تواناییهای کشور در عرصههای فنّی، اقتصادی، سلامت و غیره که به کشور آبرو میبخشد و زندگی را برای مردم بهتر میکند دارای اهمّیّت است، هم از جهت وزن سیاسی جهانی و بینالمللی برای کشور؛ یعنی وقتی که شما در بخشهای مختلف این صنعت پیشرفت دارید و دارید کار انجام میدهید و گرهگشایی میکنید، مراکز اطّلاعاتی جهان و بسیاری از سیاستمداران دنیا و شاید خیلی از دانشمندان و اهل مطالعه میفهمند و این برای کشور آبرو است؛ پس پیشرفت این صنعت از لحاظ بینالمللی و از لحاظ وزن و جایگاه و آبروی ملّی هم دارای اهمّیّت است. این، دو جهت. جهت سوّم از لحاظ روحیهی اعتماد به نفْس ملّی است...زیرساختهای موجودِ صنعتیِ هستهای دست نخورد. در طول این سالها مدیران و مسئولان و فعّالانِ این صنعت کارهای مهمّی انجام دادهاند، زیرساختهای مهمّی را ایجاد کردهاند. ممکن است در یک زمینههایی بخواهید توافقهایی بکنید؛ عیب ندارد، توافق کنید، امّا زیرساختها دست نخورد، اینها خراب نشود، اینها محصول زحمت دیگران است.» ۱۴۰۲/۰۳/۲۱
یکی از مقولههای روز در دنیای فناوری هستهای که توجه بسیاری از کشورهای دنیا را به خود معطوف نموده، رآکتورهای کوچک ماژولار (SMR) است. رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ در دیدار کارشناسان صنعت هستهای در خصوص اهمیت و لزوم دستیابی ایران به این فناوری، اشاراتی داشته و فرمودند: «کشور در بخشهای مختلف به این گونه نیروگاهها نیاز دارد». با توجه به سابقه قابل توجه جنابعالی در صنعت هستهای و مدیریت اکتساب این نیروگاهها، لطفاً راجع به ویژگیها و مزایای این فناوری نسبت به فناوریهای دیگر توضیح دهید. توان خروجی این رآکتورهای کوچک در چه محدودهای قرار دارد و اگر ویژگی ماژولار بودن نیز به آن اضافه شود چه مزایایی خواهد داشت؟
رآکتورهای ماژولار کوچکمقیاس دو ویژگی اساسی دارند: اول این که دارای ویژگی ماژولار بودن هستند؛ و همچنین در مقیاس کوچک ساخته میشوند. مقصود از کوچکمقیاس ممکن است از توانهای کم در حدود یک مگاوات تا ۳۰۰ مگاوات را شامل شود. پس دو ویژگی مهم مطرح است. از این میان، ماژولار بودن یک ویژگی جدید محسوب میشود. باید دانست که رآکتورهای کوچکمقیاس دارای سابقهی طولانی هستند؛ البته بدون قید ماژولار بودن. بنابراین نیروگاههای کوچکمقیاس سابقهی دیرینه دارد که در مجال مناسب به سوابق آن اشاره میکنم. اما بنا به دلایلی، در روند توسعه انرژی هستهای در دنیا، توجه به نیروگاههای با اندازهی کوچک دچار افت شد و برای کاربردهای متعارف و تولید برق، چندان توسعه پیدا نکرد.
عمدهی این موضوع، به این مطلب مربوط میشود که در نیروگاههای بزرگ مقیاس، به نسبت هزینهی احداث، بهای برق تمام شده وضعیت مطلوبتری پیدا میکند. در ضمن اینکه، در گذشته رویکرد به اصطلاح «ماژولار» وجود نداشت؛ چون چنین رویکردی مستلزم سطح بالاتری از فناوری و بلوغ در طراحی و ساخت تجهیزات است. از سوی دیگر هزینهی بالای احداث نیروگاههای بزرگمقیاس دامنگیر پروژهها شد؛ و موجب شد که سرمایهگذاری در حوزهی انرژی هستهای کاهش یابد. برای حل این معضل، ایدههای مختلفی مطرح بود و شاید موفقترین ایده، همین رویکرد ماژولار به نیروگاه و رآکتورهای هستهای بود که شیوهای هوشمندانه به دنبال کاهش هزینه و افزایش بهرهوری است.
این ایده در طول دو دهه از جنبههای مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و برای آن مبانی فکری و مهندسی اندیشیده شد. اتفاقاً این باعث شد که سبکهای مختلفی در طراحی و پیادهسازی رویکرد ماژولار شکل بگیرد. به همین جهت، به طور کلی طرح رآکتورهای با توان خروجی ۳۰۰ مگاوات الکتریکی و کمتر از آن به عنوان یک محدودهی تقریبی برای رآکتورهای با توان کم و متوسط در نظر گرفته شده است.
با این مقدمه، باید عرض کنم که رآکتورهای ماژولار به دلایل مختلف، خوشآتیهترین فناوری برای آیندهی انرژی جهان هستند؛ چون ضمن برطرف کردن بسیاری از اشکالات مبنایی رویکرد متداول، مزیتهای جدیدی نیز فراهم میکنند. از سوی دیگر، ما شاهد هستیم در دو سال گذشته که مسألهی از میان بردن تولید گازهای آلاینده و در عین حال تأمین برق پایدار اهمیت بینالمللی پیدا کرده؛ بسیاری از کشورها در سیاستگذاری انرژی خود تجدید نظر کردهاند. بعضی از این تجدید نظرها، بسیار اساسی است و شامل بازبینی اصول و مبانی فکری هم میشود.
به همین جهت، موضوع انرژی هستهای به طور کلی، و نیروگاههای ماژولار کوچکمقیاس به طور خاص، در کانون توجهات هستند. دو ویژگی اساسی رآکتورهای «ماژولار» و «کوچکمقیاس» اجازه میدهد تا راهکارهای متنوعی در پیش گرفته شود که باعث میشود چالشهای متداول نیروگاههای هستهای حل شود.
به عنوان مثال، یکی از چالشهای اساسی نیروگاههای بزرگمقیاس، به مسألهی ساختگاه و زمین محل استقرار آن مربوط است؛ چون چنین محلی مستلزم یک سری ویژگیهای سختگیرانه است که شامل محدود بودن لرزهخیزی و نظایر آن است. به همین جهت، تنها منطقههای ویژهای به طور بهینه حائز چنین شرایطی هستند. در مقابل، نیروگاههای کوچکمقیاس به دلایلی دارای الزامات سادهتری هستند. حتی این امکان وجود دارد که چنین نیروگاههایی بر روی یک بارج شناور در دریا ساخته شوند و اساساً مستلزم اختصاص زمین با الزامات ویژه نباشند.
اجمالاً میدانیم که اخیراً بسیاری از کشورها تلاشهایی را برای دستیابی به انرژی هستهای آغاز کردهاند و برخی از آنها برنامههای گستردهای را نیز اعلان کردهاند. از این رو لازم است که دلایل این توجه جهانی در توسعه نیروگاههای هستهای و خصوصاً نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس تبیین شود. مطلب اول این است که اساساً فناوریهای دیگر برای تولید انرژی برق، مثل استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر خورشید یا انرژی باد؛ در تولید «برق پایدار» دچار نارساییهای جدی هستند؛ چون به طور ذاتی وابسته به شرایط متغیری هستند که مربوط به تابش خورشید یا وزیدن باد و امثال اینهاست. البته این اشکال با صرف هزینههای اضافه و ایجاد زیرساختهای تکمیلی، تا حدودی قابل حل هستند، اما در این صورت مزیت اقتصادی برق خورشیدی دچار چالش خواهد شد.
مطلب دیگر این است که نباید گمان کنیم انرژیهای تجدیدپذیر، لزوماً پاک و بدون آلایندگی هستند. در واقع باید دانست که در برآورد آلایندگی، بایستی کل چرخهی عمر این فناوریها را ملاک بگیریم. در این صورت، دیگر انرژیهای تجدیدپذیر به معنی حقیقی کلمه پاک نیستند. به عنوان مثال، در مورد فناوری انرژی خورشیدی، اگر چنانچه تولید گازهای آلاینده در فرایند ساخت پنلها را نیز لحاظ نماییم مقدار قابل توجهی خواهد بود.
این مسائل باعث میشود که راه حل انرژی هستهای، اهمیت و برجستگی متفاوتی داشته باشد؛ چون در واقع تنها فناوری شناختهشدهای است که علاوه بر آن که آلایندگی نزدیک صفر دارد، بسیار پایدار بوده و با دسترسپذیری بالایی امکان ساخت آن وجود دارد و مراحل بلوغ فناوری آن به صورت کامل طی شده است. توجه داریم که مسألهی تأمین «پایدار» انرژی، یک ویژگی منحصربهفرد است و اغلب فناوریهای تجدیدپذیر به طور عادی چنین ظرفیتی ندارند. به عنوان مثال، یک نیروگاه کوچکمقیاس ۱۰۰ مگاواتی نسل جدید در بازهی عمر پیشبینیشدهی خود که معادل ۶۰ سال است، بیشتر از ۹۰٪ اوقات در دسترس بوده و در حال تولید برق خواهد بود. این در حالیست که علاوه بر عدم آلایندگی و دسترسپذیری بالا، انرژی هستهای به طور طبیعی یک زنجیرهی تولید و تأمین پیشرفته را توسعه میدهد و سرریز فناوری و محصولات فرعی مفصلی در اختیار میگذارد که بسیاری از آنها منحصراً از همین طریق قابل دسترس هستند.
بنابراین، به طور خلاصه میشود گفت که در واقع سیاستگذاری انرژی و تعیین نقش برای انرژی هستهای، از جمله رآکتورهای کوچکمقیاس پیشرفته، مستلزم توجه به تمامی این جنبهها است و در واقع یک سبد انرژی متشکّل از فناوریهای مختلف تولید انرژی به نحوی تنظیم میشود که اهداف مد نظر حاصل شود و همانطور که عرض شد، این اهداف علاوه بر دسترسی به انرژی پایدار، شامل مسائلی نظیر کاهش یا حذف گازهای آلاینده نیز هست.
وضعیت حال حاضر در دنیا چگونه است و کدام کشورها حرکت به سمت این فناوری را هدفگذاری یا آغاز کردهاند؟ آیا فقط کشورهای پیشرو و باسابقه قدم در این مسیر گذاشتهاند یا کشورهای متأخر نیز ورود دارند؟ در همین راستا لطفاً بفرمایید براساس مطالعات بازاری و پیشبینیهای انجام شده در منطقه غرب آسیا، نفوذ این فناوری به چه نحوی صورت خواهد گرفت؟
این سؤال مفصلیست و یک پاسخ کوتاه، نمیتواند حق مطلب را ادا کند. با این حال، بنا به اقتضای بحث به ذکر چند مورد بسنده میکنم. ابتدا باید گفت که از حدود دو تا سه سال گذشته، تحولات عظیمی در سطح دنیا جریان دارد و میتوان گفت که ما الان در میانهی یک دورهی گذار قرار داریم که بعضی از صاحبنظران از آن با عنوان «رنسانس هستهای» یاد میکنند. این روند بسیاری از کشورها را به تلاش و تکاپو وادار کرده است.
در میان کشورهای باسابقه، کشورهای آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، کرهجنوبی و شاید ژاپن وضعیت آمادهتری دارند؛ اما در کشورهای تازهوارد شاهد تغییرات چشمگیر هستیم. به نظر میرسد که برخی از این کشورها این ظرفیت را دارند که در آینده ظرفیتهای لازم برای عرضهی بینالمللی محصول را کسب کنند. به عنوان مثال میتوان از دانمارک و هندوستان یاد کرد. اما بسیاری از کشورها، به دنبال همکاری با کشورهای پیشرو و چه بسا انتقال فناوری هستند. به عنوان مثال، از کشورهای آسیایی، اندونزی، فیلیپین، تایلند، عربستان و امارات علاقمندی جدی برای بهرهمندی از انرژی هستهای دارند. در کشورهای اروپای شرقی نیز تحولاتی واقع شده و کشورهای مختلفی نظیر سوئد، لهستان، مجارستان، اوکراین، جمهوری چک، ایتالیا استونی برنامههای گستردهای برای پیادهسازی انرژی هستهای و بهویژه رآکتورهای کوچکمقیاس را دارند. در سایر مناطق، از جمله کشورهای آفریقا و آمریکای جنوبی نیز تغییرات محسوسی اتفاق افتاده و به نظر میرسد قصد فعالیت جدیتر در این مقوله را داشته باشند که در جای خود میتوان به آنها پرداخت.
البته طبیعیست که کشورهای باسابقه و پیشرو در صنعت هستهای، ظرفیت و آمادگی بیشتری برای حفظ و ارتقاء جایگاه خود در این عرصه داشته باشند. هفده کشور فعال در حوزهی هستهای، از حدود ۲۳ سال پیش یک گروه تحت عنوان «گیف» ایجاد کردند و در مورد ویژگیهای رآکتورهای نسل چهارم تدابیری داشتند که مستقیماً چشمانداز رآکتورهای ماژولار را نیز ترسیم میکند. البته باید دانست که «سابقه» به تنهایی عامل تعیین کننده نیست و تداوم سیاستهای درست، میتواند جایگاه کشورها را تغییر دهد. چه بسا کشورهای باسابقهای که اکنون از قافلهی پیشرفت فناوری عقب ماندهاند. یک مورد جالب، وضعیت حال حاضر انگلستان است که در اثر سیاستهای سه دههی اخیر خود، ظرفیت توسعه نیروگاههای پیشرفته را تا حدود زیادی از دست داده و اخیراً نیز در چشمانداز انرژی هستهای خود، به این موضوع توجه کرده است. یک مورد آموزندهی دیگر، کشور آلمان است که به خاطر تعریف خود از انرژی پاک، به تدریج فناوری هستهای را به کنار نهاد و این موضوع باعث شد تا کاملاً بهعکس شعار، یکی از آلایندهترین کشورهای اروپا باشد و بهویژه، مجبور به وارد کردن انرژی شود. برخی صاحبنظران و اهل فن معتقدند که این امر به زودی باعث سقوط صنعت و اقتصاد آلمان خواهد شد.
در منطقه غرب آسیا و بهویژه در میان کشورهای همسایه ما نیز روند تحولات سریع شده است. در میان کشورهای همسایه، پاکستان بیشترین سابقه را در این زمینه دارد و هماکنون با ۶ نیروگاه در حال کار، حدود ۳۵۰۰ مگاوات برق هستهای تولید میکند که شامل چهار واحد کوچکمقیاس با توان حدود ۳۰۰ مگاوات و دو واحد بزرگ با توان حدود ۱۱۰۰ مگاوات است. پاکستان توان فنی و انسانی قابل توجهی در اختیار دارد، اما عمدهی برنامههای این کشور با کمک مستقیم چین امکانپذیر شده است.
امارات یک برنامه موفق را با همکاری کرهجنوبی جلو برده است. مجتمع نیروگاهی «برکت» که شامل ۴ نیروگاه هر کدام با توان تقریبی ۱۴۰۰ مگاوات است؛ به تدریج از تابستان ۱۳۹۹ شروع به بهرهبرداری کرد. چهارمین و بهرهبرداری از آخرین واحد نیروگاه برکت همین هفتههای اخیر آغاز شد. از جمله جنبههای جالب توجه پروژهی برکت، آن است که برنامهی زمان و هزینهی منظم و دقیقی داشت و از جمله معدود پروژههای نیروگاه هستهای است که به برنامهی پیشبینیشده تا حدود زیادی وفادار باقی ماند. این تجربهی اماراتیها البته باعث شده تا هماکنون چشم به سرمایهگذاری در بازار توسعه نیروگاههای هستهای پیشرفته در اروپا نیز داشته باشد.
عربستان سعودی نیز در طی سالیان اخیر با شرکتهای مختلفی از کره، چین، آمریکا، انگلستان، جمهوری چک و جاهای دیگر مذاکراتی داشته است. به نظر میرسد در چشمانداز انرژی این کشور، توسعه نیروگاههای کوچکمقیاس نقش مهمی خواهد داشت. البته این کشور هنوز زیرساختهای لازم، از جمله زیرساختهای مدیریتی، علمی و فنی خود را تکمیل نکرده است. با این حال، به نظر میرسد که مجدّانه به دنبال یک برنامهی منسجم برای ورود به این عرصه و حتی نقشآفرینی فعال در بازار آن هستند.
در مورد ترکیه، میدانیم که فعالیت گستردهای برای توسعه انرژی هستهای را در دست انجام دارد. هماکنون نیروگاه آققویو با همکاری شرکت روساتم در حال ساخت است و پیشبینی میشود در کمتر از ۲ سال آینده اولین واحد آن عملیاتی شود. انتظار میرود که واحدهای بعدی به تدریج به بهرهبرداری برسند و با تکمیل واحد چهارم، حدود ۱۰ درصد از برق مورد نیاز ترکیه را تأمین نماید. گویا ترکیه قصد دارد تا سال ۲۰۵۰ میلادی، ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای داشته باشد. در این میان، اخیراً گفته شد که ترکیه مایل است ۱۶ نیروگاه کوچکمقیاس ماژولار با توان حدود ۳۰۰ مگاوات برای تأمین حدود ۵ هزار مگاوات برق برپا نماید. به عبارتی، برنامهریزی ترکیه این است که یک چهارم از برق هستهای مورد نظر خود را با استفاده از از نیروگاههای کوچکمقیاس تأمین نماید. گویا در این راستا مذاکراتی با روسیه، کرهجنوبی و چین هم داشتهاند.
در مورد کشور عراق نیز، علاقمندی به انرژی هستهای از سالیان گذشته وجود داشته است و همچنان نیز ادامه دارد. مثلاً همین چند روز پیش، عراق مذاکراتی با آژانس انجام داد و مدیر کل آژانس ضمن بازدید از عراق مذاکراتی انجام دادند تا در مورد راههای گسترش انرژی هستهای مشاوره کنند. عراقیها از چند سال پیش مذاکراتی با روسیه، فرانسه و آمریکا برای ساخت چند واحد نیروگاه هستهای داشتهاند و به نظر میرسد جدیتر از قبل در جریان است. گویا اخیراً در برنامهی خود به دنبال برپایی ۸ نیروگاه هستهای هستند. جالب است که به طور مشخص، توجه به رآکتورهای ماژولار کوچکمقیاس نیز مشاهده میشود و علاوه بر تأمین انرژی، متوجه مسألهی تأمین آب شیرین از این طریق نیز هستند.
از شواهد و اخبار، به سادگی میشود فهمید که سایر کشورهای منطقه نیز بهجد علاقمند به گسترش انرژی هستهای هستند. از جمله اردن، مصر و قطر نیز فکر و برنامههایی برای دستیابی به انرژی هستهای دارند که هر کدام بر اساس وضعیت مصرف انرژی خود و نیازهای آینده چشماندازی را ترسیم کردهاند.
یکی از مؤلفههای کلیدی در اکتساب فناوریهای پیچیده، مطالعات امکانسنجی اقتصادی است. با توجه به پیشبینیهایی که از هزینه توسعه این فناوری تخمین زده میشود و نیز روند بازگشت سرمایهی آن، برای ایران چه فرصتهای اقتصادی قابل توجهی در این زمینه وجود خواهد داشت؟ همچنین لطفاً بفرمایید چه سرریزهایی از مسیر توسعه این فناوری در صنایع دیگر کشور محقق خواهد شد؟
ایران کشوری بزرگ با ظرفیتهای استثنایی است. ایران ظرفیتها شامل زیرساختهای فنی و فناوری، نیروی انسانی، مدیریت و نظام اداری پشتیبان آن است و این ظرفیتها زمینهی عالی برای دستیابی به اهداف بزرگ فراهم میکند. از سوی دیگر، توسعه سریع ایران، نیازمند دستیابی به منابع سرشار انرژی پایدار است. در واقع، بدون وجود انرژی کافی، توسعه کشور با چالش بنیادین روبرو خواهد بود. بنابراین، پیش از هر توضیحی باید دانست که کشور ما بایستی دسترسی به انرژی داشته باشد. از سوی دیگر، نارسایی انرژیهای متعارف نیز روشن است. این نارساییها، در مورد انرژی فسیلی به آلایندگی شدید آن مربوط میشود. از سوی دیگر در مورد انرژی گاز نیز متأسفانه با کمبود منابع قابل استفاده مواجه هستیم. به عبارتی، با توجه به کمبود گاز، برپایی نیروگاه جدید سیکل ترکیبی، نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر مشکلات خواهد افزود.
انرژیهای تجدیدپذیر نیز، با وجود آن ارزشمندی و در واقع غیرقابل چشمپوشی بودن آنها؛ دارای اشکال برای تأمین بار پایه و تولید انرژی پایدار هستند و این نکته به وضوح اثبات شده است. حتی در مورد بهای تمام شدهی واقعی انرژی حاصل از این منابع نیز بایستی با ملاحظه صحبت کرد. مطالعهی تجربیات کشورهایی نظیر آلمان و مخصوصاً گزارشهای اخیر نهادهای مشورتی در حوزهی انرژی مبین این موضوع است که در مورد انرژیهای تجدیدپذیر بایستی با احتیاط و دقت بیشتری قضاوت کنیم و به عبارتی، خوشبینی بیش از حد نداشته باشیم.
بنابراین لازم است که چیدمان حسابشدهای از منابع تولید توان، مخصوصاً نیروگاههای هستهای بزرگمقیاس، نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس و منابع تجدیدپذیر را در نظر بگیریم به نحوی که ناترازی در تولید انرژی برطرف شود. پس به اختصار، نکتهی کلیدی این است که اصولاً انرژی هستهای را در هر دو شکل آن (رآکتورهای بزرگمقیاس و رآکتورهای کوچکمقیاس) به فراخور بایستی در برنامهی کشور مد نظر داشته باشیم.
با این لحاظ، طرح اقتصادی صحیحی برای تأمین مالی این پروژه مورد نیاز است. مخصوصاً باید توجه کرد که پروژههای هستهای به طور کلی زمان برپایی طولانیتری دارند و در ضمن، طول عمر بسیار بالاتر (نوعاً بین ۴۰ تا ۶۰ سال) دارند. مقصود آن است که طرح اقتصادی و فاینانس پروژهها، بخشی جداییناپذیر از طرح کلی برنامهها است و مستلزم یک برنامهی فراگیر (و نه مقطعی) و گسترده (شامل مدیریت تمامی منابع) است. البته در این بخش، متوجه هستیم که منابع مالی برای راهاندازی نیروگاههای هستهای کسر قابل توجهی از هزینهی کلی آنها را شامل میشود که بایستی در دورهی ساخت آن (یعنی ظرف مدت حدود ۵ تا ۷ سال) مستهلک شود. البته باز هم در اینجا، مزیت غیرقابل چشمپوشی نیروگاههای اس-ام-آر (SMR) مقیاس کوچکتر سرمایهی اولیهی ساخت آنها است.
در این مبحث، من یک مثال جالب برای نیروگاههای کوچکمقیاس در مقایسه با نیروگاههای بزرگ دارم. در مورد نیروگاههای بزرگمقیاس، به خاطر برق ارزانتری که تولید میکنند، شاید بتوانیم آنها را معادل با یک کاخ مجلل و باشکوه بدانیم. جا دارد که در مقابل، نیروگاههای کوچکمقیاس را برابر با یک آپارتمان کوچک بگیریم؛ مخصوصاً به این دلیل که قیمت تمام شدهی خود نیروگاه و قیمت برق خروجی آنها، به نسبت، مقداری گرانتر خواهد بود. با این حال، با این لحاظ که سرجمع قیمت یک واحد آن از چندصد میلیون دلار تجاوز نمیکند؛ مایلم اضافه کنم که همین «آپارتمان نُقلی» ضمن کوچک و چه بسا ناکافی بودن؛ قادر است مشکل مسکن افراد زیادی را برطرف کند. در واقع هم همینطور است. قیمت تمام شدهی یک نیروگاه حدود ۱۰۰۰ مگاواتی، چیزی بین ۵ تا ۶ میلیارد دلار است و البته، چنین منابعی تنها در اختیار کشورهای معدودیست و این ظرفیت را دارند که ۸ الی ۱۰ سال برای بازگشت این سرمایهگذاری صبر کنند. در مقابل، قیمت یک نیروگاه کوچکمقیاس ۱۰۰ مگاواتی در حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ میلیون دلار است؛ و این نیروگاه ضمن آن که مقدار قابل توجهی انرژی را برای ۶۰ سال تأمین میکند؛ هنوز آنقدر ارزان هست که بسیاری از متقاضیان مصرف برق را ترغیب کند. به عنوان مثال، شرکت معدنی مس در کشور لهستان (KGHM) به خاطر همین جذابیت موضوع، وارد سرمایهگذاری برای توسعه رآکتورهای اس-ام-آر شد.
به نظرم، مجموعههای متعددی در کشور ما، میتوانند بازار هدف نیروگاههای کوچکمقیاس باشند. این مجموعهها شامل شرکتهای معدنی و صنایع سنگین میشود؛ چون این مجموعهها به عنوان مصرفکنندگان عمدهی برق نمیتوانند وابسته به شبکهی سراسری باقی بمانند. این موضوع ایجاب میکند که آنها به فکر شبکهی برق محلی برای خود باشند و به این ترتیب، سبد انرژی خود را شکل دهند. نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس میتوانند نقشی بیبدیل در این سبد انرژی ایفا کنند. از سوی دیگر به نظر میرسد تأمین چنین منابع مالی برای اجرای پروژههای اس-ام-آر در طول مدت ۵ تا ۷ سال کاملاً امکانپذیر باشد.
سرمایهگذاری در نیروگاههای پیشرفته یک سرمایهگذاری کمریسک و پرفایده است. اخیراً گفته شد که امارات قصد سرمایهگذاری در توسعه نیروگاههای پیشرفته در اروپا و بهویژه در انگلستان را دارد. به نظرم همین نکته، راهنمای اماراتیها برای ورود به این سرمایهگذاری بوده است؛ چون به این ترتیب ظرف مدت ۶۰ سال کارکرد نیروگاه پیشرفته در آن حضور خواهند داشت.
نیروگاههای پیشرفته، طیف وسیعتری از فناوریها را به بلوغ رسانده و البته زیرساختهای فنی و نیروی انسانی حرفهای را شکل خواهد داد. این از جمله شناختهشدهترین جنبههای انرژی هستهای است که در مورد اس-ام-آر به دلیل طبیعت فناوری آن، به طریق شدیدتر بروز مییابد. این موضوع دلایل مختلفی دارد که از جملهی مهمترین آنها، الزامات فنی سختگیرانه و پیچیدگی فرایندهای ساخت و تولید است.
در مورد نیروگاههای کوچکمقیاس یک مورد بسیار مهم دیگر برای تأثیرگذاری بر صنایع کشور وجود دارد که مختص همین فناوریست. یادآوری میکنم که در مورد اس-ام-آر صحبت از چندین واحد نیروگاهی است که هر کدام شامل چندین رآکتور خواهند بود. مثلاً فرض کنید که یک واحد نیروگاهی ۳۰۰ مگاواتی ممکن است متشکل از ۶ رآکتور با توان خروجی ۵۰ مگاوات باشد که هر کدام از آنها دارای یک واحد توربین و تعداد زیادی مخزن، شیرآلات، پمپ و نظایر خواهد بود. بنابراین، در یک چنین رویکردی، چندین توربین، چندین مخزن تحت فشار و امثال اینها موضوعیت خواهد داشت که بایستی ظرف مدت بیش از ۴۰ سال تعمیر و پشیتبانی شوند. از این رو، در یک چنین چیدمان و یک چنین تیراژی، با سهولت بیشتری امکان توسعه تکنولوژی پیشرفته و تولید بهصرفه در کشور وجود خواهد داشت. این در حالیست که در مورد یک نیروگاه بزرگمقیاس مثل نیروگاه بوشهر، در تمام طول عمر آنها تنها یک توربین استقرار دارد؛ طبیعتاً شرکتهای ایرانی با مسیری ناممکن برای ورود و رقابت در این عرصه مواجه هستند.
با توجه به مزایا و فرصتهای متعددی که اشاره گردید، در ایران چه تدابیری برای اکتساب این فناوری در نظر گرفته شده و برای آن چه اقداماتی صورت گرفته است؟ آیا در سطوح مختلف تصمیم و اجرا در کشور، شاهد عزم و علاقهمندی همافزا میان دانشمندان، مدیران و سیاستگذاران هستهای میباشیم و اتفاق نظر در این زمینه وجود دارد؟
ببینید در اینجا دو سؤال مطرح شد که البته بنده ترتیب آنها را اصلاح میکنم: اولاً، آیا در کشور عزم و ارادهای در این زمینه هست؟ و ثانیاً، چه تدابیری در این زمینه دیده شده است.
در مورد قسمت اول، مبادی تأثیرگذار در عزم و ارادهی کشور، در سطوح مختلف تصمیمگیری و اجرا قرار دارند. در این میان بخشهایی نیز به صورت تصمیمساز وضعیت میانجی را خواهند داشت. به نظرم، صرفنظر از جزئیات موضوع، در کشور ما علاقمندی اولیه در زمینهی انرژی هستهای و بهویژه در زمینهی اس-ام-آر وجود دارد. همانطور که در فراز آغازین اشاره شد، رهبر معظم انقلاب در خرداد سال گذشته اهمیت این موضوع را گوشزد نموده و آن را به عنوان یک هدف در جلوی روی مسئولان قرار دادند. با این حال، نباید از نظر دور بداریم که کماکان جدیت کافی در شکل دادن عملی به یک برنامهی درست و واقعی شکل نگرفته است. ما حتی در تبیین مبانی و اصول یک برنامهی عملی نیز بایستی کار کنیم. البته، نباید از نظر دور داشت که مقصود بنده از برنامهی عملی، برنامهای است که شئون اجرایی بودن کلیت برنامه و اجزاء آن و تداخل احتمالی آنها را دخیل کرده باشد. در ضمن، این تنها قسمتی از موضوع حائز اهمیت ماست. موضوع اساسی، راهبردهای اقتصادی دولت برای پشتیبانی از این پروژهها و ایجاد اطمینان در بخش خصوصی کشور است.
همانطور که عرض کردم، محدودهی پروژههای کوچکمقیاس از نظر اقتصادی در وسع بسیاری از شرکتهای ایرانی است تا شئون مختلف آن نقشآفرین باشند. مثلاً مجموعههای متقاضی چنین نیروگاهی در بخشهای معدنی، ذوب فلزات یا حتی پتروشیمیها میتوانند به عنوان سرمایهگذار حضور داشته باشند. به عنوان مثالی دیگر از مشارکت مجموعههای ایرانی، میتوان شرکتهای صنعتی مختلفی را برشمرد که ظرفیت تولید تجهیزات و ادوات نیروگاهی دارند، و با اطمینان بیشتری میتوان گفت که خواهند توانست ظرف مدت کوتاهی، خود را با الزامات و استانداردهای این نیروگاهها تطبیق داده و چنین تجهیزاتی را با تیراژ معقول تولید کنند. در نتیجه این شرکتها با خاطری آسودهتر در مورد بازار آیندهی آن، یک چشمانداز قابل قبول خواهند داشت. مجدداً یادآوری میکنم که این امر در مورد نیروگاههای بزرگمقیاس، دقیقاً به دلیل مقیاس بزرگتر و تیراژ کمتر آنها، پرچالشتر خواهد بود.
و اما در مورد قسمت دوم سؤال، که مربوط به تدابیر لازم برای اکتساب فناوری نیروگاههای پیشرفتهی کوچکمقیاس است بایستی بدون رودربایستی عرض کنم که جای تدابیر راهبردی (استراتژیک، نه مقطعی) خالیست. البته در پاییز سال گذشته، دولت محترم یک مصوبهی خیلی خوب داشت که به نحوی عوامل مشوق در توسعه نیروگاههای کوچکمقیاس را در نظر گرفته است؛ اما در سایر کشورهای دنیا که عزم و انگیزهای برای حفظ تفوّق و استقلال خود در حوزهی انرژی و فناوری را به عنوان رأس برنامهها دارند، تدابیر گستردهتر و مشوقهای اساسیتری در نظر گرفته میشود. در ضمن آن که، مجموعههای دخیل در کشور در حوزهی انرژی متعدد هستند که از جمله شامل سازمان انرژی اتمی، وزارت نیرو و شرکتهای تابعهی آن، وزارت نفت و شرکتهای تابعهی آن و نظایر اینهاست. به نظرم لازم است که چنین مجموعههایی انسجام مدیریتی واضحتری داشته باشند. به عنوان مثال، چیدمان نیروگاههای سیکل ترکیبی کشور، جدای از نیروگاههای تجدیدپذیر و اس-ام-آر نیست. طبیعی است که وقتی منابع ما صرف توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی شد، جایی برای طرحهای دیگر باقی نماند. از سوی دیگر، یکی از حساسترین جنبههای پروژههای هستهای در دنیا، جنبهی اقتصادی آنهاست که مستقیماً با مقولهی زمان و هزینه مرتبط است. به طور طبیعی بایستی سیستم بانکی کشور در چنین پروژههایی دخیل شوند.
اجازه بدهید بدترین سناریوی ممکن را عرض کنم: سازمان انرژی اتمی به تنهایی وارد طرح و اجرای پروژهی نیروگاه میشود و در میانهی کار، خودش بایستی یکتنه زحمت تهیهی منابع مالی پروژه را نیز متقبل شود تا در نهایت امر، نیروگاه به شبکه وصل شده و به شرکت برق، خروجی بدهد. در یک چنین وضعیتی، مطمئن باشید که پروژه شاهد ناترازی مالی شدید و به تبع آن، تأخیرات بسیار نامعقول خواهد بود.
البته ورای دو محور فوق، باید به یک اشکال دیرینه در ساختار تعیین قیمت انرژی در کشور نیز اشاره شود. این مسأله باعث میشود که برآورد درست قیمت برق و ایجاد رقابت واقعی ناممکن شود و به نظرم اهمیت راهبردی دارد.
طبیعتاً دستیابی به هر فناوری پیچیدهای نیازمند بلوغ زیرساختهای کشور در آن حوزه و توسعه گام به گام فناوری است. با توجه به اینکه ایران تجربهی توسعه درونزا در زمینهی رآکتورهای نسل قبلی (همچون رآکتورهای سنتی بزرگمقیاس) را ندارد، آیا بهتر نیست ابتدا بر روی رآکتورهای سنتی بزرگ تمرکز کنیم و درصورت موفقیت، در سالهای آینده به این فناوری نوظهور (رآکتور کوچک) بپردازیم؟
در مورد زیرساختهای کشور، در سؤال ۳ اشاراتی صورت گرفت و به نظر بنده، بدون هیچ اغراقی، کشور ما در حال حاضر تمامی ظرفیتهای لازم برای ورود به این عرصه را دارد. یعنی ظرفیتهای کافی برای تجهیزات سبک و سنگین یک نیروگاه از نوع اس-ام-آر در کشور وجود دارد. بنابراین، از این جهت، نه تنها عیبی متوجه آن نیست، بلکه از جهت مقیاس کوچکتر و تیراژ بالاتر، نسبت به نیروگاههای بزرگمقیاس دارای مزیت نیز هستند. البته ما نباید چندان نگران عبارت «پیشرفته» در طرح این رآکتورها باشیم، چون در واقع اغلب فناوریهای مورد استفاده همان فناوریهای آشنا هستند؛ منتها جنبهی پیشرفتهی این طرحهای جدید، به نوع خود طرح و چگونگی معماری پیکربندی آنها برمیگردد.
از سوی دیگر، بایستی عرض کنم که به طور متعارف، کشورها از مسیر رآکتورهای کوچک به سمت توسعه رآکتورهای بزرگ رهنمون میشوند. اتفاقاً بهجاست اشاره کنم که به دلیل مقیاس کوچک این نیروگاهها، شرکتهای بیشتری این شانس را خواهند داشت که در طراحی و ساخت آنها نقشآفرین باشند. در واقع همین موضوع باعث شده تا موقعیت ورود به اصطلاح «استارتآپها» به این حوزه فراهم شود و طراحی و ساخت نیروگاه پیشرفته منحصر به شرکتهای عظیم نباشد. این راهبرد توسط بسیاری کشورها دنبال میشود. مثلاً در کشور دانمارک، شرکت کپنهاگن اتمیکس (Copenhagen Atomics) با کمتر از ۳۰۰ نفر کارمند و با حدود ۹ سال سابقه، درگیر توسعه نیروگاه بسیار پیشرفتهی نمک مذاب برای بهرهبرداری از سوختهای جدید توریومی است. در همین کشور دانمارک، شرکت سیبورگ (Seaborg) نیز در همین مقیاس، درگیر توسعه یک طرح رآکتور پیشرفتهی دیگر است و این شرکت نیز در سطح بینالمللی توفیقات مهمی داشته است. در کشور آمریکا نیز، از اوایل دههی ۲۰۲۰ طرحی موسوم به «برنامهی نمونهی دمو از رآکتورهای پیشرفته» (ADRP) در حال اجراست تا به شرکتهای کوچک و متوسط خصوصی امکان ورود به عرصهی طراحی و ساخت رآکتورهای جدید داده شود. در این برنامه، وزارت انرژی این کشور، تنها در نقش مدیریت کلان و تنظیم راهبردها دخالت میکند و یک سری تسهیلات فنی و اقتصادی در اختیار شرکتهای خصوصی قرار میدهد. بنابراین، به طور خلاصه میخواهم جمعبندی کنم که اولویت دادن به نیروگاههای مبتنی بر اس-ام-آر به مراتب فرصتهای فنی و اقتصادی بیشتری برای مجموعههای مستعد ایجاد میکند و ضمناً ریسکهای دستیابی به فناوری نیز کمتر خواهد بود.
بهمنظور اینکه کشور بتواند فناوری رآکتورهای کوچک را بهطور کامل بدست بیاورد و در تمامی مراحل چرخهی عمر نیروگاه، با موفقیت و به طور ایمن بهرهبرداری نماید، چه امکانات و زیرساختهایی مورد نیاز خواهد بود؟ مثلاً چه نوع رآکتورهای تحقیقاتی با چه توان و چه محدودهی شار نوترون، به عنوان زیرساختهای تحقیقاتی مورد نیاز است؟ همچنین کدام تاسیسات آزمون و صحتسنجی لازم است؟ در نهایت برای ساخت و تولید تجهیزات مورد نیاز رآکتور چه تأسیسات و زیرساختهایی باید وجود داشته باشد؟
میدانیم که به طور متعارف، در ساخت و بهرهبرداری از نیروگاههای هستهای فناوریهای مختلف و متنوعی دخیل هستند. طبیعتاً به تبع تغییر در نوع فناوری نیروگاهها، این تنوع میتواند بیشتر یا کمتر باشد. پیشتر و در پاسخ به سؤالهای ۳ و ۴ به امکان ورود شرکتهای ایرانی، بهویژه شرکتهای خصوصی یا نیمهخصوصی برای توسعه ادوات و تجهیزات نیروگاه اشاره شد. به نظرم در این زمینه، هیچ محدودیت جدی در کار نیست و زیرساختهای طراحی، ساخت و تست تجهیزات، توسط واحدهای تحقیق و توسعه خود این شرکتها قابل حصول است. هر چند به طور طبیعی ممکن است لازم شود در جنبههایی از زیرساختها و فرایندهای خود تغییراتی صورت دهند.
اما در مورد زیرساختهای مربوط به بخش سوخت و رآکتور، باید عرض کنم که مجموعهی گستردهای از ظرفیتها بایستی ایجاد شود و در یک زنجیرهی منسجم به عنوان پشتیبان شرکتهای طراحی و ساخت، نقشآفرینی داشته باشد. شاید قسمت اعظم این موضوع نیز به مسألهی سوخت و قلب رآکتور مربوط است. به طور معمول، رآکتورهای پیشرفته از سوختهایی با ویژگیهای سختگیرانهتری استفاده میکنند. درست همانند هر قطعه یا تجهیز دیگری در نیروگاه، سوخت نیز بایستی پیش از بهرهبرداری عملیاتی، مراحلی را برای اثبات کارآیی خود طی نماید تا مجوز لازم برای استفاده در رآکتور اخذ شود.
به طور معمول، اثبات عملی این موضوع مورد انتظار است و این خود مستلزم پرتودهی نمونههایی از سوخت در مقیاسهای مختلف در محیط مشابه، یعنی در یک رآکتور با شار بالا است. از اینجاست که ضرورت برپایی «رآکتورهای پرتودهی با شار بالا» پیدا میشود تا به عنوان بخشی از زنجیرهی تولید سوخت، وظیفهی خطیر تأیید عملکرد و ایمنی سوخت را انجام دهند. بنده در اینجا، تعمداً از عبارت «رآکتور تحقیقاتی» استفاده نکردم، چون در واقع عبارت تحقیقاتی در این زمینه، قدری گمراهکننده است.
به عنوان مثال، برنامهی هستهای کشور کره، مرهون نقشآفرینی رآکتور هانارو (HANARO) است که با توان حدود ۳۰ مگاوات و شار نوترونی از مرتبهی ۱۰ به توان ۱۴ (یعنی ۱۰۱۴) در زمان کوتاهی امکان برآورد عملی رفتار سوخت در محیط پرتابش رآکتور قدرت را فراهم میکند. به این ترتیب، این رآکتور هاناور، مستقیماً در فرایند تحقیق و توسعه اس-ام-آر کرهای موسوم به اسمارت (SMART) حضور دارد.
در سایر کشورهایی که توسعه نیروگاههای بومی را در برنامهی خود دارند نیز وضعیت به همین منوال است. یعنی از لحاظ منطقی و همچنین از لحاظ زمانی، پیش از توسعه طرح نیروگاه بومی، یک یا چند رآکتور شار بالا برای پرتودهی و آزمون سوخت و سایر آزمایشهای لازم برای تثبیت طراحی سوخت و سایر جنبههای طراحی قلب ساخته شده را دسترسی به آنها فراهم میشود. بیراه نیست اگر گفته شود که وجود چنین رآکتوری، شرط مقدماتی برای ورود به طراحی و ساخت نیروگاه بومی است. البته نباید از نظر دور داشت که وجود رآکتور پرتودهی به تنهایی شرط لازم و کافی نیست؛ بلکه مجموعهی مفصل و به نوبهی خود، عظیمی از امکانات و زیرساختهای فنی و انسانی برای انجام این تستها مورد نیاز است که ارزش معادل آن، چه بسا از بهای رآکتور مزبور بیشتر هم باشد. به عنوان مثال هماکنون در کشور روسیه، رآکتور موسوم به امبیر (MBIR) با توان نامی حدود ۱۵۰ مگاوات با هدف پشتیبانی از توسعه نیروگاههای پیشرفته در حال ساخت است. در کشور آمریکا، دقیقاً با همین منظور پشتیبانی از توسعه رآکتورهای پیشرفته، یک رآکتور پرتودهی خاص موسوم به وی-تی-آر (VTR) در دست توسعه است و طرح آن به گونهای اندیشیده شده که بتواند الزامات پرتودهی سوختهای رآکتورهای پیشرفته را فراهم نماید.
واقع مطلب این است که در کشور ما، خلأ جدی در زیرساخت پرتودهی وجود دارد. به عنوان مثال مهم، توجه داریم که رآکتور تحقیقاتی تهران با توان حدود ۵ مگاوات، در سال ۱۳۴۷ به بهرهبرداری رسیده و در حال حاضر، تناسب چندانی با مقتضیات پرتودهی سوختهای پیشرفته و اجرای آزمونهای پیچیده ندارد. البته به غیر از رآکتور پرتودهی، زیرساختهای متعدد دیگری نیز مورد نیاز هستند که شامل تجهیزات کمکی و آزمایشگاههای آزمایش و آزمون مواد و نظایر اینها میشود. به نظرم، تکمیل و عملیاتی نمود چنین زیرساختهایی، خود به تنهایی یک هدف بسیار مهم محسوب میشوند و نبایستی در سایهی برنامهی انرژی کمرنگ باشند و البته، تنها در این صورت است که یک برنامهی «حقیقتاً مستقل» انرژی هستهای برای کشور فراهم خواهد شد.
علاوه بر زیرساختهای فیزیکی، چه زیرساختها و نهادهای نرمی باید در کشور توسعه بیابد تا به فرآیند اکتساب این فناوری کمک نماید؟ مثلاً قوانین حمایتی، نظام تنظیمگری ایمنی هستهای، سیستمهای مدیریتی، جذب و آموزش منابع انسانی و غیره باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟ نقش و تأثیرات حمایتهای رهبر معظم انقلاب از صنعت هستهای و این فناوری به صورت خاص را چگونه ارزیابی مینمایید؟
این مطلب بسیار کلیدی و تعیینکننده است. به نظرم ایجاد تحول مثبت در حوزهی انرژی هستهای و مخصوصاً در زمینهی رآکتورهای کوچکمقیاس نیازمند زیرساختها و مقدماتیست. یکی از این زیرساختهای بسیار مهم، و چه بسا مهمترین آنها، زیرساخت قانونی است. این امر میتواند اشکالات یک چارچوب تکقطبی را برطرف کرده و در عوض، امکان حضور مؤثر بخشهای خصوصی را فراهم نماید؛ و در واقع از این طریق به تدریج در این حوزه، یک اقتصاد خودتنظیمگر و خودنگهدار شکل بگیرد.
اتفاقاً در این زمینه، قوانین حمایتیِ صرف، اگر به تنهایی و بدون چنین عناصری تجویز شوند، باعث منزویتر شدن این حوزه خواهند شد و نتیجهی مطلوب حاصل نمیشود. با این حال، در نظر گرفتن تسهیلات و پشتیبانی اقتصادی دولت و تنظیم فرایندهای میانبُر در سطوح مختلف، میتواند باعث شود شکلگیری کلیّت فرایند و شتاب گرفتن آن تا رسیدن به نقطهی بهینه تسریع شود.
در این راستا، کشورهای مختلف، به فراخور وسع و شرایط و اهداف خود، ترتیبات متفاوتی دارند. اما جا دارد که در این زمینه با اقتباس معقول، یک نسخهی حسابشده در چارچوب برنامهای منسجم اقدام کنیم. البته، باز هم ذکر این نکته ضروری است که این برنامه، علاوه بر سازمان انرژی اتمی، به نهادهای دیگر نیز مربوط میشود و در واقع بایستی متعهد به آن باشند تا تحقق یابد.
یک سؤال تلخ و سخت، اما مهم وجود دارد که بایستی از خود بپرسیم: آیا این طبیعی است که با این همه دشواریهایی که تاکنون کشور متحمل شده، همچنان هیچ رآکتوری توسط ایرانیها طراحی و ساخته نشده است؟ اگر پاسخ این است که طبیعی نیست، جداً جا دارد که عوامل مؤثر در آن به درستی شناخته شده و راهکارهای لازم برای برطرف کردن آنها در پیش گرفته شود.
علاوه بر تمام این مسائل، یک زیرساخت مفصّل نیروی انسانی مورد نیاز است که در واقع موتور محرک و پیشران چنین برنامهای است. ما هماکنون در وضعیتی هستیم که با تبعات فروکاستن شدید برنامهی هستهای کشور در اواسط دههی ۹۰ مواجهیم. به عبارتی، نتایج آن اقدامات، طی سالیان اخیر در حال ظهور است و متأسفانه به مفهوم کاهش شدید در کیفیت و کارآیی نیروی انسانی است. قطعاً حل چنین چالش پیچیدهای، مستلزم راهکارها و ترفندهای چندلایهای خواهد بود که علاوه بر وزارت عتف و دانشگاههای دستاندرکار، خود سازمان انرژی اتمی و پژوهشگاه علوم و فنون هستهای بازیگران آن هستند. خوشبختانه طی یکی دو سال گذشته اقداماتی آغاز شده تا این روند رو به نزول، اصلاح شود؛ لیکن باید دانست که اصولاً توقعات کوتاهمدت در حوزهی تربیت نیروی انسانی، آن هم در این مقیاس چندان معقول نیست. علاوه بر اینها، بایستی در این برنامه موارد مشخصی از انواع مشوقها در نظر گرفته شود تا بر قوت و تأثیرگذاری آن بیافزاید.
به نظرم، علاوه بر اصلاح وضعیت آموزش و تربیت نیروی انسانی در داخل کشور، نبایستی بهرهمندی از زیرساخت سایر کشورها در تربیت نیروی انسانی را فراموش کنیم. یک برنامهی منسجم و منظم برای بورسیه و اعزام دانشجو در حوزهی مرتبط با صنعت و بهویژه انرژی هستهای، میتواند بسیاری از چالشهارا در میانمدت کاهش دهد. در این روزگار که یک رنسانس واقعی انرژی هستهای در دنیا جریان دارد و کشورهای منطقهی ما نیز به درستی متوجه آن شده و برخی از آنها فعالانه نقشآفرینی دارند؛ کشور ما نمیتواند بیعمل باشد. روشن است که راهبردها و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به عنوان تنظیمکنندهی هدفها، نقش بارز و قاطعی در شکلگیری این برنامه و دستیابی به مطلوب دارد. توجه کنید که اصولاً برنامههای هستهای به دلیل مقیاس زمان، بودجه و حتی ذات اهداف درونیشان، فراتر از حوزهی عمل دولت به تنهاییست و در این وضعیت، نقش تعیینکنندهی حفظ انسجام و تمرکز بر اهداف، مستقیماً متوجه رهبری خواهد بود. البته که ایشان در طول سالیان متمادی گذشته، همواره به صورتهای مختلف از جنبههای مهمی از برنامهی هستهای کشور حمایت داستهاند و به گمانم همین حمایت، باعث بقا و پایداری آن بوده است. با این وجود، هدفگذاری عاقلانه و تدقیق تدابیر برای دستیابی به اهداف و ایجاد سازوکاری که تحقق اهداف را به صورت مشخص پایش و رصد نماید، میتواند این حمایتها را مؤثرتر نماید.
بهنظر شما همکاری با کشورهای دیگر در توسعه این فناوری چگونه میتواند کمککننده باشد؟ درصورتی که نیاز به انتقال برخی فناوریها از خارج باشد چه الزاماتی از منظر سیاستهای پیوست فناوری باید در این انتقال فناوری احتمالی وجود داشته باشد؟
اجازه بدهید ابتدا با یک مثال، مطلبی را توضیح دهم. کشور آمریکا در طول ۳۰ سال گذشته بنا به دلایلی که در جای خود جالب توجه هستند، چندان توجهی به توسعه انرژی هستهای نداشت و تنها در چند سال اخیر شروع به اتخاذ تدابیر و راهکارهایی جهت شتابدهی آن نمود. از جمله معدود پروژههای نیروگاه هستهای این کشور، نیروگاه ووگل (Vogtle) بود که برنامهریزی زمانی آن بارها تمدید شد و هزینهی آن نیز بارها اصلاح شد تا نهایتاً با قیمت حدود ۳۵ میلیارد دلار به بهرهبرداری برسد. چنین چالشی، باعث شد تا مسئولان وزارت انرژی این کشور بررسی و شناسایی عوامل مؤثر در آن را آغاز کنند. یکی از این بررسیها توسط دانشگاه ام-آی-تی (MIT) صورت گرفت گزارش مفصلی تهیه شد که جمعبندی جالبی داشت. ماحصل جمعبندی این بود که در اثر رکود ۳۰ ساله در حوزهی انرژی هستهای، «مهارتها» و توانمندی لازم برای اجرای پروژههای بزرگ نیروگاهی در کشور آمریکا تنزل یافته و به تبع آن، برآوردها و برنامهریزیها دچار ضعف و خطاست.
البته کشور ما در زمینهی انرژی هستهای، خصوصاً در مقایسه با کشورهای منطقه، تازهوارد نیست. امسال، پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان انرژی اتمی است و در طول این پنجاه سال فراز و نشیبهای بزرگی را پشت سر گذاشته است. مجموعهی این افت و خیزها ما را متوجه یک نکته میکند: ما همچنان بایستی درسهای مهمی را فرابگیریم. بیشک یکی از بهترین مسیرها برای فراگرفتن چنین درسهایی، تعامل و همکاری با کشورهای فعال و پیشرو در این حوزه است. این تعامل میتواند در سطوح مختلفی باشد. سادهترین و ارزانترین نوع آن، شامل آموزش و تحقیقات است که در مطالب قبلی به آنها اشاره شد. در سطحی عمیقتر میتوان یک برنامهی انتقال فناوری را در نظر گرفت که در ضمن آن، اشخاصی تربیت خواهند شد که دارای ظرفیتهای فنی لازم برای ادارهی پروژههای بزرگ هستند و ساختار و تشکیلات ایجاد خواهد شد که تجربهی فعالیت در چنین پروژههایی را دارد. مهمترین الزام چنین برنامههایی، حفظ ثبات و تمرکز و پرهیز از اقدامات مقطعی است. به عنوان مثال، با مطالعهی تاریخچهی دستیابی کشورهایی نظیر ژاپن و کرهجنوبی که اکنون آنها را در زمرهی کشورهای پیشرو و صاحب سبک میشناسیم، دقیقاً و عیناً مؤید همین نکته است.
باتوجه به عضویت ایران در پیمان منع گسترش آزمایشهای هستهای (NPT) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، چه مزایا و فرصتهایی وجود دارد که در زمینهی توسعه رآکتورهای کوچک میتوانیم از آن بهرهمند شویم؟ برای استفاده از این فرصتها چه اقداماتی لازم است؟ همچنین چه تهدیدهایی وجود دارد که لازم است کشور به آن توجه نماید؟
موضوع معاهدات و پیمانهای بینالمللی همواره دو جنبه دارد: فرصتها و تهدیدهای نهفته در آنها. واضح است که هر معاهدهای متضمن پذیرفتن محدودیتها و طبیعتاً از دست دادن آزادی عمل کشور خواهد بود؛ اما پذیرش آن به منزله پذیرش محدودیتهای مستتر در آن است.
در مورد ان-پی-تی نیز همینطور است و ما ضمن عضویت در آژانس، این معاهده را جزء تعهدات کشور میدانیم. لذا محدودیتهای آن به طور پیشفرض در برنامههای ما وارد میشود. در کنار این موضوع، باید دانست که موضوع کمّ و کیف ارتباط ما با آژانس یک مسألهی پیچیده است که به خاطر سوابق پروندهی هستهای کشور، برجام و مسائلی از این دست، وضعیت خاصی را شکل داده است. به هر حال، آن چه واضح است این است که کشور ما متعهد به پادمان است و حسابرسی مواد بر همین اساس صورت میگیرد.
البته نباید گمان کنیم که عضویت در آژانس، تنها به منزلهی پذیرش محدودیتهای آن است؛ بلکه بعضاً فرصتهای مفیدی نیز در آن نهفته است. شاید مهمترین این فرصتها، زمینهای است که از این طریق برای مشارکت در تعاملات بینالمللی و مخصوصاً رویدادهای علمی، فنی و تخصصی نظیر کنفرانسها و ورکشاپها فراهم میشود. البته در منطقه، کشور پاکستان را نیز داریم که عضو آژانس است، اما ان-پی-تی را نپذیرفته و بنابراین محدودیتهای پادمانی را نیز ندارد؛ اما در عین حال حضور بسیار پررنگی در آژانس دارد و به نظرم از ظرفیتها و فرصتهای آن استفادهی خوبی میکند. به عنوان مثال در کارگروه فنی اس-ام-آر در آژانس حضور جدی دارد. به طور کلی پاکستانیها فرصتهایی از این قبیل که موجب توانمندتر شدن نیروی انسانی و بهبود شدن دسترسیشان به دانش و توانمندی روز از طریق آژانس میشود را مجدانه دنبال میکنند.
نباید فراموش کنیم که این تمام آنچه که باید باشد، نیست. به نظرم آژانس به غیر برپایی رویدادهایی نظیر نشستها و کنفرانسها، نمیخواهد نقشی بیشتر یا مؤثرتر داشته باشد. در دههی ۷۰ میلادی در مورد کارکرد ان-پی-تی یک سری تصورات مثبت ایجاد شده بود که به این صورت که پذیرش محدودیتهای ان-پی-تی، باعث خواهد شد فرایند تبادلات علمی و فنی هستهای تسهیل شود. البته این انتظارات، ریشه در بعضی مفاد آن مثل مادهی ۴ نیز دارد؛ اما این موضوع اکنون به کلی رنگ باخته و دیگر زمینهی چندانی برای پیگیری ندارد. به عبارتی، در وضعیتی هستیم که حتی این انتظار از آژانس چندان موضوعیت ندارد. در عمل، آنچه از ان-پی-تی باقی مانده، تعهداتیست که کشور بایستی بر اساس آن پایش و بازرسی شود.
از دیدگاه شما و شناختی که از توان متخصصان کشور و جوانان فعال در این صنعت دارید، چه آیندهای پیش روی کشور متصور خواهید بود؟ همچنین اگر نکته تکمیلی باقی مانده که مایل هستید بیان شود، ارائه نمایید.
متشکرم. نخست باید یادآور شوم که این صنعت و این مجموعه از ظرفیتها و قابلیتهای کشور، حاصل زحمات و کوشش چند نسل متوالی از متخصصان و افراد زبدهای بوده که میراث گرانبهایی را به جا گذاشتند و قدردان یکایک آنها هستیم.
با این حال میدانیم که ارتقاء جایگاه کشور و حفظ قدرت و توان کشور نیازمند کار و تلاشی بسیار بیشتر است تا بتوانیم در سریعترین زمان ممکن از این سرمایهگذاری سنگین که کشور در حوزهی هستهای انجام داده، به معنی واقعی کلمه بهرهمند بشویم. روشن است که «تحقیق» و شناخت مسائل، میتواند به تنهایی نیز یک هدف ارزشمند باشد و در کشور مورد حمایت خواهد بود. اما در این عرصهی «انرژی»، جای کار عملی و مثمر که جامعه از آن منتفع بشود همچنان خالیست. به نظرم با برنامهریزی عاقلانه و استفاده از ظرفیتهای انسانی و زیرساختهای سختافزاری کشور، دستیابی به چنین هدفی کاملاً امکانپذیر است و در این صورت، این جوانان و بهویژه متخصصان جوان هستند که نقش کلیدی را ایفا خواهند نمود. یکی از امیدواریها این است که زمینهای برای شکلگیری استارتآپها در حوزهی انرژی فراهم شود؛ و شاهد شرکتهای توانمند ایرانی باشیم که با اقتدار فعالیتهای فنی پیچیده برای طراحی و ساخت تجهیزات پیشرفته نیروگاههای جدید، بهویژه اس-ام-آر را انجام میدهند و از این طریق مسیر توسعه درونزا به واقع محقق شود.
نکتهای که شاید در لابلای مباحث بیان شد اما مایلم در اینجا با صراحت بیشتری عرض کنم، مربوط به تأکید بر حمایت اقتصادی از انرژی هستهای است، نه صرفاً به خاطر خود این فناوری. میخواهم یادآوری کنم که کمبود انرژی ما در حال حاضر واقعیست و در آینده جدیتر نیز خواهد شد و بهویژه رشد اقتصاد و دستیابی به چشمانداز توسعه پایدار کشور، قطعاً مستلزم دسترسی به انرژی فراوان است. ما نباید گمان کنیم که انرژیهای تجدیدپذیر به تنهایی کافی هستند. متأسفانه در سالهای گذشته غفلتی شد و به نیروگاههای سیکل ترکیبی به عنوان راه حل نهایی نگاه شد، در حالی که حداکثر میتوانست بخشی از راه حل باشد و اگر چنین غفلتی صورت نمیگرفت چه بسا سبد انرژی کشور پایداری و ظرفیت بهتری میتوانست داشته باشد. توجه به انرژی هستهای و سرمایهگذاری کافی در این حوزه میتواند استقلال انرژی ما را در میانمدت و بلندمدت تضمین کند.
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۰ فروردین روز ملی فناوری هستهای در گفتوگو با آقای محمدجواد صفری، استاد دانشگاه به بررسی نقش نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس در توسعه انرژی هستهای کشور پرداخته است.
یکی از مقولههای روز در دنیای فناوری هستهای که توجه بسیاری از کشورهای دنیا را به خود معطوف نموده، رآکتورهای کوچک ماژولار (SMR) است. رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ در دیدار کارشناسان صنعت هستهای در خصوص اهمیت و لزوم دستیابی ایران به این فناوری، اشاراتی داشته و فرمودند: «کشور در بخشهای مختلف به این گونه نیروگاهها نیاز دارد». با توجه به سابقه قابل توجه جنابعالی در صنعت هستهای و مدیریت اکتساب این نیروگاهها، لطفاً راجع به ویژگیها و مزایای این فناوری نسبت به فناوریهای دیگر توضیح دهید. توان خروجی این رآکتورهای کوچک در چه محدودهای قرار دارد و اگر ویژگی ماژولار بودن نیز به آن اضافه شود چه مزایایی خواهد داشت؟
رآکتورهای ماژولار کوچکمقیاس دو ویژگی اساسی دارند: اول این که دارای ویژگی ماژولار بودن هستند؛ و همچنین در مقیاس کوچک ساخته میشوند. مقصود از کوچکمقیاس ممکن است از توانهای کم در حدود یک مگاوات تا ۳۰۰ مگاوات را شامل شود. پس دو ویژگی مهم مطرح است. از این میان، ماژولار بودن یک ویژگی جدید محسوب میشود. باید دانست که رآکتورهای کوچکمقیاس دارای سابقهی طولانی هستند؛ البته بدون قید ماژولار بودن. بنابراین نیروگاههای کوچکمقیاس سابقهی دیرینه دارد که در مجال مناسب به سوابق آن اشاره میکنم. اما بنا به دلایلی، در روند توسعه انرژی هستهای در دنیا، توجه به نیروگاههای با اندازهی کوچک دچار افت شد و برای کاربردهای متعارف و تولید برق، چندان توسعه پیدا نکرد.
عمدهی این موضوع، به این مطلب مربوط میشود که در نیروگاههای بزرگ مقیاس، به نسبت هزینهی احداث، بهای برق تمام شده وضعیت مطلوبتری پیدا میکند. در ضمن اینکه، در گذشته رویکرد به اصطلاح «ماژولار» وجود نداشت؛ چون چنین رویکردی مستلزم سطح بالاتری از فناوری و بلوغ در طراحی و ساخت تجهیزات است. از سوی دیگر هزینهی بالای احداث نیروگاههای بزرگمقیاس دامنگیر پروژهها شد؛ و موجب شد که سرمایهگذاری در حوزهی انرژی هستهای کاهش یابد. برای حل این معضل، ایدههای مختلفی مطرح بود و شاید موفقترین ایده، همین رویکرد ماژولار به نیروگاه و رآکتورهای هستهای بود که شیوهای هوشمندانه به دنبال کاهش هزینه و افزایش بهرهوری است.
این ایده در طول دو دهه از جنبههای مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و برای آن مبانی فکری و مهندسی اندیشیده شد. اتفاقاً این باعث شد که سبکهای مختلفی در طراحی و پیادهسازی رویکرد ماژولار شکل بگیرد. به همین جهت، به طور کلی طرح رآکتورهای با توان خروجی ۳۰۰ مگاوات الکتریکی و کمتر از آن به عنوان یک محدودهی تقریبی برای رآکتورهای با توان کم و متوسط در نظر گرفته شده است.
با این مقدمه، باید عرض کنم که رآکتورهای ماژولار به دلایل مختلف، خوشآتیهترین فناوری برای آیندهی انرژی جهان هستند؛ چون ضمن برطرف کردن بسیاری از اشکالات مبنایی رویکرد متداول، مزیتهای جدیدی نیز فراهم میکنند. از سوی دیگر، ما شاهد هستیم در دو سال گذشته که مسألهی از میان بردن تولید گازهای آلاینده و در عین حال تأمین برق پایدار اهمیت بینالمللی پیدا کرده؛ بسیاری از کشورها در سیاستگذاری انرژی خود تجدید نظر کردهاند. بعضی از این تجدید نظرها، بسیار اساسی است و شامل بازبینی اصول و مبانی فکری هم میشود.
به همین جهت، موضوع انرژی هستهای به طور کلی، و نیروگاههای ماژولار کوچکمقیاس به طور خاص، در کانون توجهات هستند. دو ویژگی اساسی رآکتورهای «ماژولار» و «کوچکمقیاس» اجازه میدهد تا راهکارهای متنوعی در پیش گرفته شود که باعث میشود چالشهای متداول نیروگاههای هستهای حل شود.
به عنوان مثال، یکی از چالشهای اساسی نیروگاههای بزرگمقیاس، به مسألهی ساختگاه و زمین محل استقرار آن مربوط است؛ چون چنین محلی مستلزم یک سری ویژگیهای سختگیرانه است که شامل محدود بودن لرزهخیزی و نظایر آن است. به همین جهت، تنها منطقههای ویژهای به طور بهینه حائز چنین شرایطی هستند. در مقابل، نیروگاههای کوچکمقیاس به دلایلی دارای الزامات سادهتری هستند. حتی این امکان وجود دارد که چنین نیروگاههایی بر روی یک بارج شناور در دریا ساخته شوند و اساساً مستلزم اختصاص زمین با الزامات ویژه نباشند.
اجمالاً میدانیم که اخیراً بسیاری از کشورها تلاشهایی را برای دستیابی به انرژی هستهای آغاز کردهاند و برخی از آنها برنامههای گستردهای را نیز اعلان کردهاند. از این رو لازم است که دلایل این توجه جهانی در توسعه نیروگاههای هستهای و خصوصاً نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس تبیین شود. مطلب اول این است که اساساً فناوریهای دیگر برای تولید انرژی برق، مثل استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر خورشید یا انرژی باد؛ در تولید «برق پایدار» دچار نارساییهای جدی هستند؛ چون به طور ذاتی وابسته به شرایط متغیری هستند که مربوط به تابش خورشید یا وزیدن باد و امثال اینهاست. البته این اشکال با صرف هزینههای اضافه و ایجاد زیرساختهای تکمیلی، تا حدودی قابل حل هستند، اما در این صورت مزیت اقتصادی برق خورشیدی دچار چالش خواهد شد.
مطلب دیگر این است که نباید گمان کنیم انرژیهای تجدیدپذیر، لزوماً پاک و بدون آلایندگی هستند. در واقع باید دانست که در برآورد آلایندگی، بایستی کل چرخهی عمر این فناوریها را ملاک بگیریم. در این صورت، دیگر انرژیهای تجدیدپذیر به معنی حقیقی کلمه پاک نیستند. به عنوان مثال، در مورد فناوری انرژی خورشیدی، اگر چنانچه تولید گازهای آلاینده در فرایند ساخت پنلها را نیز لحاظ نماییم مقدار قابل توجهی خواهد بود.
این مسائل باعث میشود که راه حل انرژی هستهای، اهمیت و برجستگی متفاوتی داشته باشد؛ چون در واقع تنها فناوری شناختهشدهای است که علاوه بر آن که آلایندگی نزدیک صفر دارد، بسیار پایدار بوده و با دسترسپذیری بالایی امکان ساخت آن وجود دارد و مراحل بلوغ فناوری آن به صورت کامل طی شده است. توجه داریم که مسألهی تأمین «پایدار» انرژی، یک ویژگی منحصربهفرد است و اغلب فناوریهای تجدیدپذیر به طور عادی چنین ظرفیتی ندارند. به عنوان مثال، یک نیروگاه کوچکمقیاس ۱۰۰ مگاواتی نسل جدید در بازهی عمر پیشبینیشدهی خود که معادل ۶۰ سال است، بیشتر از ۹۰٪ اوقات در دسترس بوده و در حال تولید برق خواهد بود. این در حالیست که علاوه بر عدم آلایندگی و دسترسپذیری بالا، انرژی هستهای به طور طبیعی یک زنجیرهی تولید و تأمین پیشرفته را توسعه میدهد و سرریز فناوری و محصولات فرعی مفصلی در اختیار میگذارد که بسیاری از آنها منحصراً از همین طریق قابل دسترس هستند.
بنابراین، به طور خلاصه میشود گفت که در واقع سیاستگذاری انرژی و تعیین نقش برای انرژی هستهای، از جمله رآکتورهای کوچکمقیاس پیشرفته، مستلزم توجه به تمامی این جنبهها است و در واقع یک سبد انرژی متشکّل از فناوریهای مختلف تولید انرژی به نحوی تنظیم میشود که اهداف مد نظر حاصل شود و همانطور که عرض شد، این اهداف علاوه بر دسترسی به انرژی پایدار، شامل مسائلی نظیر کاهش یا حذف گازهای آلاینده نیز هست.
وضعیت حال حاضر در دنیا چگونه است و کدام کشورها حرکت به سمت این فناوری را هدفگذاری یا آغاز کردهاند؟ آیا فقط کشورهای پیشرو و باسابقه قدم در این مسیر گذاشتهاند یا کشورهای متأخر نیز ورود دارند؟ در همین راستا لطفاً بفرمایید براساس مطالعات بازاری و پیشبینیهای انجام شده در منطقه غرب آسیا، نفوذ این فناوری به چه نحوی صورت خواهد گرفت؟
این سؤال مفصلیست و یک پاسخ کوتاه، نمیتواند حق مطلب را ادا کند. با این حال، بنا به اقتضای بحث به ذکر چند مورد بسنده میکنم. ابتدا باید گفت که از حدود دو تا سه سال گذشته، تحولات عظیمی در سطح دنیا جریان دارد و میتوان گفت که ما الان در میانهی یک دورهی گذار قرار داریم که بعضی از صاحبنظران از آن با عنوان «رنسانس هستهای» یاد میکنند. این روند بسیاری از کشورها را به تلاش و تکاپو وادار کرده است.
در میان کشورهای باسابقه، کشورهای آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، کرهجنوبی و شاید ژاپن وضعیت آمادهتری دارند؛ اما در کشورهای تازهوارد شاهد تغییرات چشمگیر هستیم. به نظر میرسد که برخی از این کشورها این ظرفیت را دارند که در آینده ظرفیتهای لازم برای عرضهی بینالمللی محصول را کسب کنند. به عنوان مثال میتوان از دانمارک و هندوستان یاد کرد. اما بسیاری از کشورها، به دنبال همکاری با کشورهای پیشرو و چه بسا انتقال فناوری هستند. به عنوان مثال، از کشورهای آسیایی، اندونزی، فیلیپین، تایلند، عربستان و امارات علاقمندی جدی برای بهرهمندی از انرژی هستهای دارند. در کشورهای اروپای شرقی نیز تحولاتی واقع شده و کشورهای مختلفی نظیر سوئد، لهستان، مجارستان، اوکراین، جمهوری چک، ایتالیا استونی برنامههای گستردهای برای پیادهسازی انرژی هستهای و بهویژه رآکتورهای کوچکمقیاس را دارند. در سایر مناطق، از جمله کشورهای آفریقا و آمریکای جنوبی نیز تغییرات محسوسی اتفاق افتاده و به نظر میرسد قصد فعالیت جدیتر در این مقوله را داشته باشند که در جای خود میتوان به آنها پرداخت.
البته طبیعیست که کشورهای باسابقه و پیشرو در صنعت هستهای، ظرفیت و آمادگی بیشتری برای حفظ و ارتقاء جایگاه خود در این عرصه داشته باشند. هفده کشور فعال در حوزهی هستهای، از حدود ۲۳ سال پیش یک گروه تحت عنوان «گیف» ایجاد کردند و در مورد ویژگیهای رآکتورهای نسل چهارم تدابیری داشتند که مستقیماً چشمانداز رآکتورهای ماژولار را نیز ترسیم میکند. البته باید دانست که «سابقه» به تنهایی عامل تعیین کننده نیست و تداوم سیاستهای درست، میتواند جایگاه کشورها را تغییر دهد. چه بسا کشورهای باسابقهای که اکنون از قافلهی پیشرفت فناوری عقب ماندهاند. یک مورد جالب، وضعیت حال حاضر انگلستان است که در اثر سیاستهای سه دههی اخیر خود، ظرفیت توسعه نیروگاههای پیشرفته را تا حدود زیادی از دست داده و اخیراً نیز در چشمانداز انرژی هستهای خود، به این موضوع توجه کرده است. یک مورد آموزندهی دیگر، کشور آلمان است که به خاطر تعریف خود از انرژی پاک، به تدریج فناوری هستهای را به کنار نهاد و این موضوع باعث شد تا کاملاً بهعکس شعار، یکی از آلایندهترین کشورهای اروپا باشد و بهویژه، مجبور به وارد کردن انرژی شود. برخی صاحبنظران و اهل فن معتقدند که این امر به زودی باعث سقوط صنعت و اقتصاد آلمان خواهد شد.
در منطقه غرب آسیا و بهویژه در میان کشورهای همسایه ما نیز روند تحولات سریع شده است. در میان کشورهای همسایه، پاکستان بیشترین سابقه را در این زمینه دارد و هماکنون با ۶ نیروگاه در حال کار، حدود ۳۵۰۰ مگاوات برق هستهای تولید میکند که شامل چهار واحد کوچکمقیاس با توان حدود ۳۰۰ مگاوات و دو واحد بزرگ با توان حدود ۱۱۰۰ مگاوات است. پاکستان توان فنی و انسانی قابل توجهی در اختیار دارد، اما عمدهی برنامههای این کشور با کمک مستقیم چین امکانپذیر شده است.
امارات یک برنامه موفق را با همکاری کرهجنوبی جلو برده است. مجتمع نیروگاهی «برکت» که شامل ۴ نیروگاه هر کدام با توان تقریبی ۱۴۰۰ مگاوات است؛ به تدریج از تابستان ۱۳۹۹ شروع به بهرهبرداری کرد. چهارمین و بهرهبرداری از آخرین واحد نیروگاه برکت همین هفتههای اخیر آغاز شد. از جمله جنبههای جالب توجه پروژهی برکت، آن است که برنامهی زمان و هزینهی منظم و دقیقی داشت و از جمله معدود پروژههای نیروگاه هستهای است که به برنامهی پیشبینیشده تا حدود زیادی وفادار باقی ماند. این تجربهی اماراتیها البته باعث شده تا هماکنون چشم به سرمایهگذاری در بازار توسعه نیروگاههای هستهای پیشرفته در اروپا نیز داشته باشد.
عربستان سعودی نیز در طی سالیان اخیر با شرکتهای مختلفی از کره، چین، آمریکا، انگلستان، جمهوری چک و جاهای دیگر مذاکراتی داشته است. به نظر میرسد در چشمانداز انرژی این کشور، توسعه نیروگاههای کوچکمقیاس نقش مهمی خواهد داشت. البته این کشور هنوز زیرساختهای لازم، از جمله زیرساختهای مدیریتی، علمی و فنی خود را تکمیل نکرده است. با این حال، به نظر میرسد که مجدّانه به دنبال یک برنامهی منسجم برای ورود به این عرصه و حتی نقشآفرینی فعال در بازار آن هستند.
در مورد ترکیه، میدانیم که فعالیت گستردهای برای توسعه انرژی هستهای را در دست انجام دارد. هماکنون نیروگاه آققویو با همکاری شرکت روساتم در حال ساخت است و پیشبینی میشود در کمتر از ۲ سال آینده اولین واحد آن عملیاتی شود. انتظار میرود که واحدهای بعدی به تدریج به بهرهبرداری برسند و با تکمیل واحد چهارم، حدود ۱۰ درصد از برق مورد نیاز ترکیه را تأمین نماید. گویا ترکیه قصد دارد تا سال ۲۰۵۰ میلادی، ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای داشته باشد. در این میان، اخیراً گفته شد که ترکیه مایل است ۱۶ نیروگاه کوچکمقیاس ماژولار با توان حدود ۳۰۰ مگاوات برای تأمین حدود ۵ هزار مگاوات برق برپا نماید. به عبارتی، برنامهریزی ترکیه این است که یک چهارم از برق هستهای مورد نظر خود را با استفاده از از نیروگاههای کوچکمقیاس تأمین نماید. گویا در این راستا مذاکراتی با روسیه، کرهجنوبی و چین هم داشتهاند.
در مورد کشور عراق نیز، علاقمندی به انرژی هستهای از سالیان گذشته وجود داشته است و همچنان نیز ادامه دارد. مثلاً همین چند روز پیش، عراق مذاکراتی با آژانس انجام داد و مدیر کل آژانس ضمن بازدید از عراق مذاکراتی انجام دادند تا در مورد راههای گسترش انرژی هستهای مشاوره کنند. عراقیها از چند سال پیش مذاکراتی با روسیه، فرانسه و آمریکا برای ساخت چند واحد نیروگاه هستهای داشتهاند و به نظر میرسد جدیتر از قبل در جریان است. گویا اخیراً در برنامهی خود به دنبال برپایی ۸ نیروگاه هستهای هستند. جالب است که به طور مشخص، توجه به رآکتورهای ماژولار کوچکمقیاس نیز مشاهده میشود و علاوه بر تأمین انرژی، متوجه مسألهی تأمین آب شیرین از این طریق نیز هستند.
از شواهد و اخبار، به سادگی میشود فهمید که سایر کشورهای منطقه نیز بهجد علاقمند به گسترش انرژی هستهای هستند. از جمله اردن، مصر و قطر نیز فکر و برنامههایی برای دستیابی به انرژی هستهای دارند که هر کدام بر اساس وضعیت مصرف انرژی خود و نیازهای آینده چشماندازی را ترسیم کردهاند.
یکی از مؤلفههای کلیدی در اکتساب فناوریهای پیچیده، مطالعات امکانسنجی اقتصادی است. با توجه به پیشبینیهایی که از هزینه توسعه این فناوری تخمین زده میشود و نیز روند بازگشت سرمایهی آن، برای ایران چه فرصتهای اقتصادی قابل توجهی در این زمینه وجود خواهد داشت؟ همچنین لطفاً بفرمایید چه سرریزهایی از مسیر توسعه این فناوری در صنایع دیگر کشور محقق خواهد شد؟
ایران کشوری بزرگ با ظرفیتهای استثنایی است. ایران ظرفیتها شامل زیرساختهای فنی و فناوری، نیروی انسانی، مدیریت و نظام اداری پشتیبان آن است و این ظرفیتها زمینهی عالی برای دستیابی به اهداف بزرگ فراهم میکند. از سوی دیگر، توسعه سریع ایران، نیازمند دستیابی به منابع سرشار انرژی پایدار است. در واقع، بدون وجود انرژی کافی، توسعه کشور با چالش بنیادین روبرو خواهد بود. بنابراین، پیش از هر توضیحی باید دانست که کشور ما بایستی دسترسی به انرژی داشته باشد. از سوی دیگر، نارسایی انرژیهای متعارف نیز روشن است. این نارساییها، در مورد انرژی فسیلی به آلایندگی شدید آن مربوط میشود. از سوی دیگر در مورد انرژی گاز نیز متأسفانه با کمبود منابع قابل استفاده مواجه هستیم. به عبارتی، با توجه به کمبود گاز، برپایی نیروگاه جدید سیکل ترکیبی، نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر مشکلات خواهد افزود.
انرژیهای تجدیدپذیر نیز، با وجود آن ارزشمندی و در واقع غیرقابل چشمپوشی بودن آنها؛ دارای اشکال برای تأمین بار پایه و تولید انرژی پایدار هستند و این نکته به وضوح اثبات شده است. حتی در مورد بهای تمام شدهی واقعی انرژی حاصل از این منابع نیز بایستی با ملاحظه صحبت کرد. مطالعهی تجربیات کشورهایی نظیر آلمان و مخصوصاً گزارشهای اخیر نهادهای مشورتی در حوزهی انرژی مبین این موضوع است که در مورد انرژیهای تجدیدپذیر بایستی با احتیاط و دقت بیشتری قضاوت کنیم و به عبارتی، خوشبینی بیش از حد نداشته باشیم.
بنابراین لازم است که چیدمان حسابشدهای از منابع تولید توان، مخصوصاً نیروگاههای هستهای بزرگمقیاس، نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس و منابع تجدیدپذیر را در نظر بگیریم به نحوی که ناترازی در تولید انرژی برطرف شود. پس به اختصار، نکتهی کلیدی این است که اصولاً انرژی هستهای را در هر دو شکل آن (رآکتورهای بزرگمقیاس و رآکتورهای کوچکمقیاس) به فراخور بایستی در برنامهی کشور مد نظر داشته باشیم.
با این لحاظ، طرح اقتصادی صحیحی برای تأمین مالی این پروژه مورد نیاز است. مخصوصاً باید توجه کرد که پروژههای هستهای به طور کلی زمان برپایی طولانیتری دارند و در ضمن، طول عمر بسیار بالاتر (نوعاً بین ۴۰ تا ۶۰ سال) دارند. مقصود آن است که طرح اقتصادی و فاینانس پروژهها، بخشی جداییناپذیر از طرح کلی برنامهها است و مستلزم یک برنامهی فراگیر (و نه مقطعی) و گسترده (شامل مدیریت تمامی منابع) است. البته در این بخش، متوجه هستیم که منابع مالی برای راهاندازی نیروگاههای هستهای کسر قابل توجهی از هزینهی کلی آنها را شامل میشود که بایستی در دورهی ساخت آن (یعنی ظرف مدت حدود ۵ تا ۷ سال) مستهلک شود. البته باز هم در اینجا، مزیت غیرقابل چشمپوشی نیروگاههای اس-ام-آر (SMR) مقیاس کوچکتر سرمایهی اولیهی ساخت آنها است.
در این مبحث، من یک مثال جالب برای نیروگاههای کوچکمقیاس در مقایسه با نیروگاههای بزرگ دارم. در مورد نیروگاههای بزرگمقیاس، به خاطر برق ارزانتری که تولید میکنند، شاید بتوانیم آنها را معادل با یک کاخ مجلل و باشکوه بدانیم. جا دارد که در مقابل، نیروگاههای کوچکمقیاس را برابر با یک آپارتمان کوچک بگیریم؛ مخصوصاً به این دلیل که قیمت تمام شدهی خود نیروگاه و قیمت برق خروجی آنها، به نسبت، مقداری گرانتر خواهد بود. با این حال، با این لحاظ که سرجمع قیمت یک واحد آن از چندصد میلیون دلار تجاوز نمیکند؛ مایلم اضافه کنم که همین «آپارتمان نُقلی» ضمن کوچک و چه بسا ناکافی بودن؛ قادر است مشکل مسکن افراد زیادی را برطرف کند. در واقع هم همینطور است. قیمت تمام شدهی یک نیروگاه حدود ۱۰۰۰ مگاواتی، چیزی بین ۵ تا ۶ میلیارد دلار است و البته، چنین منابعی تنها در اختیار کشورهای معدودیست و این ظرفیت را دارند که ۸ الی ۱۰ سال برای بازگشت این سرمایهگذاری صبر کنند. در مقابل، قیمت یک نیروگاه کوچکمقیاس ۱۰۰ مگاواتی در حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ میلیون دلار است؛ و این نیروگاه ضمن آن که مقدار قابل توجهی انرژی را برای ۶۰ سال تأمین میکند؛ هنوز آنقدر ارزان هست که بسیاری از متقاضیان مصرف برق را ترغیب کند. به عنوان مثال، شرکت معدنی مس در کشور لهستان (KGHM) به خاطر همین جذابیت موضوع، وارد سرمایهگذاری برای توسعه رآکتورهای اس-ام-آر شد.
به نظرم، مجموعههای متعددی در کشور ما، میتوانند بازار هدف نیروگاههای کوچکمقیاس باشند. این مجموعهها شامل شرکتهای معدنی و صنایع سنگین میشود؛ چون این مجموعهها به عنوان مصرفکنندگان عمدهی برق نمیتوانند وابسته به شبکهی سراسری باقی بمانند. این موضوع ایجاب میکند که آنها به فکر شبکهی برق محلی برای خود باشند و به این ترتیب، سبد انرژی خود را شکل دهند. نیروگاههای هستهای کوچکمقیاس میتوانند نقشی بیبدیل در این سبد انرژی ایفا کنند. از سوی دیگر به نظر میرسد تأمین چنین منابع مالی برای اجرای پروژههای اس-ام-آر در طول مدت ۵ تا ۷ سال کاملاً امکانپذیر باشد.
سرمایهگذاری در نیروگاههای پیشرفته یک سرمایهگذاری کمریسک و پرفایده است. اخیراً گفته شد که امارات قصد سرمایهگذاری در توسعه نیروگاههای پیشرفته در اروپا و بهویژه در انگلستان را دارد. به نظرم همین نکته، راهنمای اماراتیها برای ورود به این سرمایهگذاری بوده است؛ چون به این ترتیب ظرف مدت ۶۰ سال کارکرد نیروگاه پیشرفته در آن حضور خواهند داشت.
نیروگاههای پیشرفته، طیف وسیعتری از فناوریها را به بلوغ رسانده و البته زیرساختهای فنی و نیروی انسانی حرفهای را شکل خواهد داد. این از جمله شناختهشدهترین جنبههای انرژی هستهای است که در مورد اس-ام-آر به دلیل طبیعت فناوری آن، به طریق شدیدتر بروز مییابد. این موضوع دلایل مختلفی دارد که از جملهی مهمترین آنها، الزامات فنی سختگیرانه و پیچیدگی فرایندهای ساخت و تولید است.
در مورد نیروگاههای کوچکمقیاس یک مورد بسیار مهم دیگر برای تأثیرگذاری بر صنایع کشور وجود دارد که مختص همین فناوریست. یادآوری میکنم که در مورد اس-ام-آر صحبت از چندین واحد نیروگاهی است که هر کدام شامل چندین رآکتور خواهند بود. مثلاً فرض کنید که یک واحد نیروگاهی ۳۰۰ مگاواتی ممکن است متشکل از ۶ رآکتور با توان خروجی ۵۰ مگاوات باشد که هر کدام از آنها دارای یک واحد توربین و تعداد زیادی مخزن، شیرآلات، پمپ و نظایر خواهد بود. بنابراین، در یک چنین رویکردی، چندین توربین، چندین مخزن تحت فشار و امثال اینها موضوعیت خواهد داشت که بایستی ظرف مدت بیش از ۴۰ سال تعمیر و پشیتبانی شوند. از این رو، در یک چنین چیدمان و یک چنین تیراژی، با سهولت بیشتری امکان توسعه تکنولوژی پیشرفته و تولید بهصرفه در کشور وجود خواهد داشت. این در حالیست که در مورد یک نیروگاه بزرگمقیاس مثل نیروگاه بوشهر، در تمام طول عمر آنها تنها یک توربین استقرار دارد؛ طبیعتاً شرکتهای ایرانی با مسیری ناممکن برای ورود و رقابت در این عرصه مواجه هستند.
با توجه به مزایا و فرصتهای متعددی که اشاره گردید، در ایران چه تدابیری برای اکتساب این فناوری در نظر گرفته شده و برای آن چه اقداماتی صورت گرفته است؟ آیا در سطوح مختلف تصمیم و اجرا در کشور، شاهد عزم و علاقهمندی همافزا میان دانشمندان، مدیران و سیاستگذاران هستهای میباشیم و اتفاق نظر در این زمینه وجود دارد؟
ببینید در اینجا دو سؤال مطرح شد که البته بنده ترتیب آنها را اصلاح میکنم: اولاً، آیا در کشور عزم و ارادهای در این زمینه هست؟ و ثانیاً، چه تدابیری در این زمینه دیده شده است.
در مورد قسمت اول، مبادی تأثیرگذار در عزم و ارادهی کشور، در سطوح مختلف تصمیمگیری و اجرا قرار دارند. در این میان بخشهایی نیز به صورت تصمیمساز وضعیت میانجی را خواهند داشت. به نظرم، صرفنظر از جزئیات موضوع، در کشور ما علاقمندی اولیه در زمینهی انرژی هستهای و بهویژه در زمینهی اس-ام-آر وجود دارد. همانطور که در فراز آغازین اشاره شد، رهبر معظم انقلاب در خرداد سال گذشته اهمیت این موضوع را گوشزد نموده و آن را به عنوان یک هدف در جلوی روی مسئولان قرار دادند. با این حال، نباید از نظر دور بداریم که کماکان جدیت کافی در شکل دادن عملی به یک برنامهی درست و واقعی شکل نگرفته است. ما حتی در تبیین مبانی و اصول یک برنامهی عملی نیز بایستی کار کنیم. البته، نباید از نظر دور داشت که مقصود بنده از برنامهی عملی، برنامهای است که شئون اجرایی بودن کلیت برنامه و اجزاء آن و تداخل احتمالی آنها را دخیل کرده باشد. در ضمن، این تنها قسمتی از موضوع حائز اهمیت ماست. موضوع اساسی، راهبردهای اقتصادی دولت برای پشتیبانی از این پروژهها و ایجاد اطمینان در بخش خصوصی کشور است.
همانطور که عرض کردم، محدودهی پروژههای کوچکمقیاس از نظر اقتصادی در وسع بسیاری از شرکتهای ایرانی است تا شئون مختلف آن نقشآفرین باشند. مثلاً مجموعههای متقاضی چنین نیروگاهی در بخشهای معدنی، ذوب فلزات یا حتی پتروشیمیها میتوانند به عنوان سرمایهگذار حضور داشته باشند. به عنوان مثالی دیگر از مشارکت مجموعههای ایرانی، میتوان شرکتهای صنعتی مختلفی را برشمرد که ظرفیت تولید تجهیزات و ادوات نیروگاهی دارند، و با اطمینان بیشتری میتوان گفت که خواهند توانست ظرف مدت کوتاهی، خود را با الزامات و استانداردهای این نیروگاهها تطبیق داده و چنین تجهیزاتی را با تیراژ معقول تولید کنند. در نتیجه این شرکتها با خاطری آسودهتر در مورد بازار آیندهی آن، یک چشمانداز قابل قبول خواهند داشت. مجدداً یادآوری میکنم که این امر در مورد نیروگاههای بزرگمقیاس، دقیقاً به دلیل مقیاس بزرگتر و تیراژ کمتر آنها، پرچالشتر خواهد بود.
و اما در مورد قسمت دوم سؤال، که مربوط به تدابیر لازم برای اکتساب فناوری نیروگاههای پیشرفتهی کوچکمقیاس است بایستی بدون رودربایستی عرض کنم که جای تدابیر راهبردی (استراتژیک، نه مقطعی) خالیست. البته در پاییز سال گذشته، دولت محترم یک مصوبهی خیلی خوب داشت که به نحوی عوامل مشوق در توسعه نیروگاههای کوچکمقیاس را در نظر گرفته است؛ اما در سایر کشورهای دنیا که عزم و انگیزهای برای حفظ تفوّق و استقلال خود در حوزهی انرژی و فناوری را به عنوان رأس برنامهها دارند، تدابیر گستردهتر و مشوقهای اساسیتری در نظر گرفته میشود. در ضمن آن که، مجموعههای دخیل در کشور در حوزهی انرژی متعدد هستند که از جمله شامل سازمان انرژی اتمی، وزارت نیرو و شرکتهای تابعهی آن، وزارت نفت و شرکتهای تابعهی آن و نظایر اینهاست. به نظرم لازم است که چنین مجموعههایی انسجام مدیریتی واضحتری داشته باشند. به عنوان مثال، چیدمان نیروگاههای سیکل ترکیبی کشور، جدای از نیروگاههای تجدیدپذیر و اس-ام-آر نیست. طبیعی است که وقتی منابع ما صرف توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی شد، جایی برای طرحهای دیگر باقی نماند. از سوی دیگر، یکی از حساسترین جنبههای پروژههای هستهای در دنیا، جنبهی اقتصادی آنهاست که مستقیماً با مقولهی زمان و هزینه مرتبط است. به طور طبیعی بایستی سیستم بانکی کشور در چنین پروژههایی دخیل شوند.
اجازه بدهید بدترین سناریوی ممکن را عرض کنم: سازمان انرژی اتمی به تنهایی وارد طرح و اجرای پروژهی نیروگاه میشود و در میانهی کار، خودش بایستی یکتنه زحمت تهیهی منابع مالی پروژه را نیز متقبل شود تا در نهایت امر، نیروگاه به شبکه وصل شده و به شرکت برق، خروجی بدهد. در یک چنین وضعیتی، مطمئن باشید که پروژه شاهد ناترازی مالی شدید و به تبع آن، تأخیرات بسیار نامعقول خواهد بود.
البته ورای دو محور فوق، باید به یک اشکال دیرینه در ساختار تعیین قیمت انرژی در کشور نیز اشاره شود. این مسأله باعث میشود که برآورد درست قیمت برق و ایجاد رقابت واقعی ناممکن شود و به نظرم اهمیت راهبردی دارد.
طبیعتاً دستیابی به هر فناوری پیچیدهای نیازمند بلوغ زیرساختهای کشور در آن حوزه و توسعه گام به گام فناوری است. با توجه به اینکه ایران تجربهی توسعه درونزا در زمینهی رآکتورهای نسل قبلی (همچون رآکتورهای سنتی بزرگمقیاس) را ندارد، آیا بهتر نیست ابتدا بر روی رآکتورهای سنتی بزرگ تمرکز کنیم و درصورت موفقیت، در سالهای آینده به این فناوری نوظهور (رآکتور کوچک) بپردازیم؟
در مورد زیرساختهای کشور، در سؤال ۳ اشاراتی صورت گرفت و به نظر بنده، بدون هیچ اغراقی، کشور ما در حال حاضر تمامی ظرفیتهای لازم برای ورود به این عرصه را دارد. یعنی ظرفیتهای کافی برای تجهیزات سبک و سنگین یک نیروگاه از نوع اس-ام-آر در کشور وجود دارد. بنابراین، از این جهت، نه تنها عیبی متوجه آن نیست، بلکه از جهت مقیاس کوچکتر و تیراژ بالاتر، نسبت به نیروگاههای بزرگمقیاس دارای مزیت نیز هستند. البته ما نباید چندان نگران عبارت «پیشرفته» در طرح این رآکتورها باشیم، چون در واقع اغلب فناوریهای مورد استفاده همان فناوریهای آشنا هستند؛ منتها جنبهی پیشرفتهی این طرحهای جدید، به نوع خود طرح و چگونگی معماری پیکربندی آنها برمیگردد.
از سوی دیگر، بایستی عرض کنم که به طور متعارف، کشورها از مسیر رآکتورهای کوچک به سمت توسعه رآکتورهای بزرگ رهنمون میشوند. اتفاقاً بهجاست اشاره کنم که به دلیل مقیاس کوچک این نیروگاهها، شرکتهای بیشتری این شانس را خواهند داشت که در طراحی و ساخت آنها نقشآفرین باشند. در واقع همین موضوع باعث شده تا موقعیت ورود به اصطلاح «استارتآپها» به این حوزه فراهم شود و طراحی و ساخت نیروگاه پیشرفته منحصر به شرکتهای عظیم نباشد. این راهبرد توسط بسیاری کشورها دنبال میشود. مثلاً در کشور دانمارک، شرکت کپنهاگن اتمیکس (Copenhagen Atomics) با کمتر از ۳۰۰ نفر کارمند و با حدود ۹ سال سابقه، درگیر توسعه نیروگاه بسیار پیشرفتهی نمک مذاب برای بهرهبرداری از سوختهای جدید توریومی است. در همین کشور دانمارک، شرکت سیبورگ (Seaborg) نیز در همین مقیاس، درگیر توسعه یک طرح رآکتور پیشرفتهی دیگر است و این شرکت نیز در سطح بینالمللی توفیقات مهمی داشته است. در کشور آمریکا نیز، از اوایل دههی ۲۰۲۰ طرحی موسوم به «برنامهی نمونهی دمو از رآکتورهای پیشرفته» (ADRP) در حال اجراست تا به شرکتهای کوچک و متوسط خصوصی امکان ورود به عرصهی طراحی و ساخت رآکتورهای جدید داده شود. در این برنامه، وزارت انرژی این کشور، تنها در نقش مدیریت کلان و تنظیم راهبردها دخالت میکند و یک سری تسهیلات فنی و اقتصادی در اختیار شرکتهای خصوصی قرار میدهد. بنابراین، به طور خلاصه میخواهم جمعبندی کنم که اولویت دادن به نیروگاههای مبتنی بر اس-ام-آر به مراتب فرصتهای فنی و اقتصادی بیشتری برای مجموعههای مستعد ایجاد میکند و ضمناً ریسکهای دستیابی به فناوری نیز کمتر خواهد بود.
بهمنظور اینکه کشور بتواند فناوری رآکتورهای کوچک را بهطور کامل بدست بیاورد و در تمامی مراحل چرخهی عمر نیروگاه، با موفقیت و به طور ایمن بهرهبرداری نماید، چه امکانات و زیرساختهایی مورد نیاز خواهد بود؟ مثلاً چه نوع رآکتورهای تحقیقاتی با چه توان و چه محدودهی شار نوترون، به عنوان زیرساختهای تحقیقاتی مورد نیاز است؟ همچنین کدام تاسیسات آزمون و صحتسنجی لازم است؟ در نهایت برای ساخت و تولید تجهیزات مورد نیاز رآکتور چه تأسیسات و زیرساختهایی باید وجود داشته باشد؟
میدانیم که به طور متعارف، در ساخت و بهرهبرداری از نیروگاههای هستهای فناوریهای مختلف و متنوعی دخیل هستند. طبیعتاً به تبع تغییر در نوع فناوری نیروگاهها، این تنوع میتواند بیشتر یا کمتر باشد. پیشتر و در پاسخ به سؤالهای ۳ و ۴ به امکان ورود شرکتهای ایرانی، بهویژه شرکتهای خصوصی یا نیمهخصوصی برای توسعه ادوات و تجهیزات نیروگاه اشاره شد. به نظرم در این زمینه، هیچ محدودیت جدی در کار نیست و زیرساختهای طراحی، ساخت و تست تجهیزات، توسط واحدهای تحقیق و توسعه خود این شرکتها قابل حصول است. هر چند به طور طبیعی ممکن است لازم شود در جنبههایی از زیرساختها و فرایندهای خود تغییراتی صورت دهند.
اما در مورد زیرساختهای مربوط به بخش سوخت و رآکتور، باید عرض کنم که مجموعهی گستردهای از ظرفیتها بایستی ایجاد شود و در یک زنجیرهی منسجم به عنوان پشتیبان شرکتهای طراحی و ساخت، نقشآفرینی داشته باشد. شاید قسمت اعظم این موضوع نیز به مسألهی سوخت و قلب رآکتور مربوط است. به طور معمول، رآکتورهای پیشرفته از سوختهایی با ویژگیهای سختگیرانهتری استفاده میکنند. درست همانند هر قطعه یا تجهیز دیگری در نیروگاه، سوخت نیز بایستی پیش از بهرهبرداری عملیاتی، مراحلی را برای اثبات کارآیی خود طی نماید تا مجوز لازم برای استفاده در رآکتور اخذ شود.
به طور معمول، اثبات عملی این موضوع مورد انتظار است و این خود مستلزم پرتودهی نمونههایی از سوخت در مقیاسهای مختلف در محیط مشابه، یعنی در یک رآکتور با شار بالا است. از اینجاست که ضرورت برپایی «رآکتورهای پرتودهی با شار بالا» پیدا میشود تا به عنوان بخشی از زنجیرهی تولید سوخت، وظیفهی خطیر تأیید عملکرد و ایمنی سوخت را انجام دهند. بنده در اینجا، تعمداً از عبارت «رآکتور تحقیقاتی» استفاده نکردم، چون در واقع عبارت تحقیقاتی در این زمینه، قدری گمراهکننده است.
به عنوان مثال، برنامهی هستهای کشور کره، مرهون نقشآفرینی رآکتور هانارو (HANARO) است که با توان حدود ۳۰ مگاوات و شار نوترونی از مرتبهی ۱۰ به توان ۱۴ (یعنی ۱۰۱۴) در زمان کوتاهی امکان برآورد عملی رفتار سوخت در محیط پرتابش رآکتور قدرت را فراهم میکند. به این ترتیب، این رآکتور هاناور، مستقیماً در فرایند تحقیق و توسعه اس-ام-آر کرهای موسوم به اسمارت (SMART) حضور دارد.
در سایر کشورهایی که توسعه نیروگاههای بومی را در برنامهی خود دارند نیز وضعیت به همین منوال است. یعنی از لحاظ منطقی و همچنین از لحاظ زمانی، پیش از توسعه طرح نیروگاه بومی، یک یا چند رآکتور شار بالا برای پرتودهی و آزمون سوخت و سایر آزمایشهای لازم برای تثبیت طراحی سوخت و سایر جنبههای طراحی قلب ساخته شده را دسترسی به آنها فراهم میشود. بیراه نیست اگر گفته شود که وجود چنین رآکتوری، شرط مقدماتی برای ورود به طراحی و ساخت نیروگاه بومی است. البته نباید از نظر دور داشت که وجود رآکتور پرتودهی به تنهایی شرط لازم و کافی نیست؛ بلکه مجموعهی مفصل و به نوبهی خود، عظیمی از امکانات و زیرساختهای فنی و انسانی برای انجام این تستها مورد نیاز است که ارزش معادل آن، چه بسا از بهای رآکتور مزبور بیشتر هم باشد. به عنوان مثال هماکنون در کشور روسیه، رآکتور موسوم به امبیر (MBIR) با توان نامی حدود ۱۵۰ مگاوات با هدف پشتیبانی از توسعه نیروگاههای پیشرفته در حال ساخت است. در کشور آمریکا، دقیقاً با همین منظور پشتیبانی از توسعه رآکتورهای پیشرفته، یک رآکتور پرتودهی خاص موسوم به وی-تی-آر (VTR) در دست توسعه است و طرح آن به گونهای اندیشیده شده که بتواند الزامات پرتودهی سوختهای رآکتورهای پیشرفته را فراهم نماید.
واقع مطلب این است که در کشور ما، خلأ جدی در زیرساخت پرتودهی وجود دارد. به عنوان مثال مهم، توجه داریم که رآکتور تحقیقاتی تهران با توان حدود ۵ مگاوات، در سال ۱۳۴۷ به بهرهبرداری رسیده و در حال حاضر، تناسب چندانی با مقتضیات پرتودهی سوختهای پیشرفته و اجرای آزمونهای پیچیده ندارد. البته به غیر از رآکتور پرتودهی، زیرساختهای متعدد دیگری نیز مورد نیاز هستند که شامل تجهیزات کمکی و آزمایشگاههای آزمایش و آزمون مواد و نظایر اینها میشود. به نظرم، تکمیل و عملیاتی نمود چنین زیرساختهایی، خود به تنهایی یک هدف بسیار مهم محسوب میشوند و نبایستی در سایهی برنامهی انرژی کمرنگ باشند و البته، تنها در این صورت است که یک برنامهی «حقیقتاً مستقل» انرژی هستهای برای کشور فراهم خواهد شد.
علاوه بر زیرساختهای فیزیکی، چه زیرساختها و نهادهای نرمی باید در کشور توسعه بیابد تا به فرآیند اکتساب این فناوری کمک نماید؟ مثلاً قوانین حمایتی، نظام تنظیمگری ایمنی هستهای، سیستمهای مدیریتی، جذب و آموزش منابع انسانی و غیره باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟ نقش و تأثیرات حمایتهای رهبر معظم انقلاب از صنعت هستهای و این فناوری به صورت خاص را چگونه ارزیابی مینمایید؟
این مطلب بسیار کلیدی و تعیینکننده است. به نظرم ایجاد تحول مثبت در حوزهی انرژی هستهای و مخصوصاً در زمینهی رآکتورهای کوچکمقیاس نیازمند زیرساختها و مقدماتیست. یکی از این زیرساختهای بسیار مهم، و چه بسا مهمترین آنها، زیرساخت قانونی است. این امر میتواند اشکالات یک چارچوب تکقطبی را برطرف کرده و در عوض، امکان حضور مؤثر بخشهای خصوصی را فراهم نماید؛ و در واقع از این طریق به تدریج در این حوزه، یک اقتصاد خودتنظیمگر و خودنگهدار شکل بگیرد.
اتفاقاً در این زمینه، قوانین حمایتیِ صرف، اگر به تنهایی و بدون چنین عناصری تجویز شوند، باعث منزویتر شدن این حوزه خواهند شد و نتیجهی مطلوب حاصل نمیشود. با این حال، در نظر گرفتن تسهیلات و پشتیبانی اقتصادی دولت و تنظیم فرایندهای میانبُر در سطوح مختلف، میتواند باعث شود شکلگیری کلیّت فرایند و شتاب گرفتن آن تا رسیدن به نقطهی بهینه تسریع شود.
در این راستا، کشورهای مختلف، به فراخور وسع و شرایط و اهداف خود، ترتیبات متفاوتی دارند. اما جا دارد که در این زمینه با اقتباس معقول، یک نسخهی حسابشده در چارچوب برنامهای منسجم اقدام کنیم. البته، باز هم ذکر این نکته ضروری است که این برنامه، علاوه بر سازمان انرژی اتمی، به نهادهای دیگر نیز مربوط میشود و در واقع بایستی متعهد به آن باشند تا تحقق یابد.
یک سؤال تلخ و سخت، اما مهم وجود دارد که بایستی از خود بپرسیم: آیا این طبیعی است که با این همه دشواریهایی که تاکنون کشور متحمل شده، همچنان هیچ رآکتوری توسط ایرانیها طراحی و ساخته نشده است؟ اگر پاسخ این است که طبیعی نیست، جداً جا دارد که عوامل مؤثر در آن به درستی شناخته شده و راهکارهای لازم برای برطرف کردن آنها در پیش گرفته شود.
علاوه بر تمام این مسائل، یک زیرساخت مفصّل نیروی انسانی مورد نیاز است که در واقع موتور محرک و پیشران چنین برنامهای است. ما هماکنون در وضعیتی هستیم که با تبعات فروکاستن شدید برنامهی هستهای کشور در اواسط دههی ۹۰ مواجهیم. به عبارتی، نتایج آن اقدامات، طی سالیان اخیر در حال ظهور است و متأسفانه به مفهوم کاهش شدید در کیفیت و کارآیی نیروی انسانی است. قطعاً حل چنین چالش پیچیدهای، مستلزم راهکارها و ترفندهای چندلایهای خواهد بود که علاوه بر وزارت عتف و دانشگاههای دستاندرکار، خود سازمان انرژی اتمی و پژوهشگاه علوم و فنون هستهای بازیگران آن هستند. خوشبختانه طی یکی دو سال گذشته اقداماتی آغاز شده تا این روند رو به نزول، اصلاح شود؛ لیکن باید دانست که اصولاً توقعات کوتاهمدت در حوزهی تربیت نیروی انسانی، آن هم در این مقیاس چندان معقول نیست. علاوه بر اینها، بایستی در این برنامه موارد مشخصی از انواع مشوقها در نظر گرفته شود تا بر قوت و تأثیرگذاری آن بیافزاید.
به نظرم، علاوه بر اصلاح وضعیت آموزش و تربیت نیروی انسانی در داخل کشور، نبایستی بهرهمندی از زیرساخت سایر کشورها در تربیت نیروی انسانی را فراموش کنیم. یک برنامهی منسجم و منظم برای بورسیه و اعزام دانشجو در حوزهی مرتبط با صنعت و بهویژه انرژی هستهای، میتواند بسیاری از چالشهارا در میانمدت کاهش دهد. در این روزگار که یک رنسانس واقعی انرژی هستهای در دنیا جریان دارد و کشورهای منطقهی ما نیز به درستی متوجه آن شده و برخی از آنها فعالانه نقشآفرینی دارند؛ کشور ما نمیتواند بیعمل باشد. روشن است که راهبردها و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به عنوان تنظیمکنندهی هدفها، نقش بارز و قاطعی در شکلگیری این برنامه و دستیابی به مطلوب دارد. توجه کنید که اصولاً برنامههای هستهای به دلیل مقیاس زمان، بودجه و حتی ذات اهداف درونیشان، فراتر از حوزهی عمل دولت به تنهاییست و در این وضعیت، نقش تعیینکنندهی حفظ انسجام و تمرکز بر اهداف، مستقیماً متوجه رهبری خواهد بود. البته که ایشان در طول سالیان متمادی گذشته، همواره به صورتهای مختلف از جنبههای مهمی از برنامهی هستهای کشور حمایت داستهاند و به گمانم همین حمایت، باعث بقا و پایداری آن بوده است. با این وجود، هدفگذاری عاقلانه و تدقیق تدابیر برای دستیابی به اهداف و ایجاد سازوکاری که تحقق اهداف را به صورت مشخص پایش و رصد نماید، میتواند این حمایتها را مؤثرتر نماید.
بهنظر شما همکاری با کشورهای دیگر در توسعه این فناوری چگونه میتواند کمککننده باشد؟ درصورتی که نیاز به انتقال برخی فناوریها از خارج باشد چه الزاماتی از منظر سیاستهای پیوست فناوری باید در این انتقال فناوری احتمالی وجود داشته باشد؟
اجازه بدهید ابتدا با یک مثال، مطلبی را توضیح دهم. کشور آمریکا در طول ۳۰ سال گذشته بنا به دلایلی که در جای خود جالب توجه هستند، چندان توجهی به توسعه انرژی هستهای نداشت و تنها در چند سال اخیر شروع به اتخاذ تدابیر و راهکارهایی جهت شتابدهی آن نمود. از جمله معدود پروژههای نیروگاه هستهای این کشور، نیروگاه ووگل (Vogtle) بود که برنامهریزی زمانی آن بارها تمدید شد و هزینهی آن نیز بارها اصلاح شد تا نهایتاً با قیمت حدود ۳۵ میلیارد دلار به بهرهبرداری برسد. چنین چالشی، باعث شد تا مسئولان وزارت انرژی این کشور بررسی و شناسایی عوامل مؤثر در آن را آغاز کنند. یکی از این بررسیها توسط دانشگاه ام-آی-تی (MIT) صورت گرفت گزارش مفصلی تهیه شد که جمعبندی جالبی داشت. ماحصل جمعبندی این بود که در اثر رکود ۳۰ ساله در حوزهی انرژی هستهای، «مهارتها» و توانمندی لازم برای اجرای پروژههای بزرگ نیروگاهی در کشور آمریکا تنزل یافته و به تبع آن، برآوردها و برنامهریزیها دچار ضعف و خطاست.
البته کشور ما در زمینهی انرژی هستهای، خصوصاً در مقایسه با کشورهای منطقه، تازهوارد نیست. امسال، پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان انرژی اتمی است و در طول این پنجاه سال فراز و نشیبهای بزرگی را پشت سر گذاشته است. مجموعهی این افت و خیزها ما را متوجه یک نکته میکند: ما همچنان بایستی درسهای مهمی را فرابگیریم. بیشک یکی از بهترین مسیرها برای فراگرفتن چنین درسهایی، تعامل و همکاری با کشورهای فعال و پیشرو در این حوزه است. این تعامل میتواند در سطوح مختلفی باشد. سادهترین و ارزانترین نوع آن، شامل آموزش و تحقیقات است که در مطالب قبلی به آنها اشاره شد. در سطحی عمیقتر میتوان یک برنامهی انتقال فناوری را در نظر گرفت که در ضمن آن، اشخاصی تربیت خواهند شد که دارای ظرفیتهای فنی لازم برای ادارهی پروژههای بزرگ هستند و ساختار و تشکیلات ایجاد خواهد شد که تجربهی فعالیت در چنین پروژههایی را دارد. مهمترین الزام چنین برنامههایی، حفظ ثبات و تمرکز و پرهیز از اقدامات مقطعی است. به عنوان مثال، با مطالعهی تاریخچهی دستیابی کشورهایی نظیر ژاپن و کرهجنوبی که اکنون آنها را در زمرهی کشورهای پیشرو و صاحب سبک میشناسیم، دقیقاً و عیناً مؤید همین نکته است.
باتوجه به عضویت ایران در پیمان منع گسترش آزمایشهای هستهای (NPT) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، چه مزایا و فرصتهایی وجود دارد که در زمینهی توسعه رآکتورهای کوچک میتوانیم از آن بهرهمند شویم؟ برای استفاده از این فرصتها چه اقداماتی لازم است؟ همچنین چه تهدیدهایی وجود دارد که لازم است کشور به آن توجه نماید؟
موضوع معاهدات و پیمانهای بینالمللی همواره دو جنبه دارد: فرصتها و تهدیدهای نهفته در آنها. واضح است که هر معاهدهای متضمن پذیرفتن محدودیتها و طبیعتاً از دست دادن آزادی عمل کشور خواهد بود؛ اما پذیرش آن به منزله پذیرش محدودیتهای مستتر در آن است.
در مورد ان-پی-تی نیز همینطور است و ما ضمن عضویت در آژانس، این معاهده را جزء تعهدات کشور میدانیم. لذا محدودیتهای آن به طور پیشفرض در برنامههای ما وارد میشود. در کنار این موضوع، باید دانست که موضوع کمّ و کیف ارتباط ما با آژانس یک مسألهی پیچیده است که به خاطر سوابق پروندهی هستهای کشور، برجام و مسائلی از این دست، وضعیت خاصی را شکل داده است. به هر حال، آن چه واضح است این است که کشور ما متعهد به پادمان است و حسابرسی مواد بر همین اساس صورت میگیرد.
البته نباید گمان کنیم که عضویت در آژانس، تنها به منزلهی پذیرش محدودیتهای آن است؛ بلکه بعضاً فرصتهای مفیدی نیز در آن نهفته است. شاید مهمترین این فرصتها، زمینهای است که از این طریق برای مشارکت در تعاملات بینالمللی و مخصوصاً رویدادهای علمی، فنی و تخصصی نظیر کنفرانسها و ورکشاپها فراهم میشود. البته در منطقه، کشور پاکستان را نیز داریم که عضو آژانس است، اما ان-پی-تی را نپذیرفته و بنابراین محدودیتهای پادمانی را نیز ندارد؛ اما در عین حال حضور بسیار پررنگی در آژانس دارد و به نظرم از ظرفیتها و فرصتهای آن استفادهی خوبی میکند. به عنوان مثال در کارگروه فنی اس-ام-آر در آژانس حضور جدی دارد. به طور کلی پاکستانیها فرصتهایی از این قبیل که موجب توانمندتر شدن نیروی انسانی و بهبود شدن دسترسیشان به دانش و توانمندی روز از طریق آژانس میشود را مجدانه دنبال میکنند.
نباید فراموش کنیم که این تمام آنچه که باید باشد، نیست. به نظرم آژانس به غیر برپایی رویدادهایی نظیر نشستها و کنفرانسها، نمیخواهد نقشی بیشتر یا مؤثرتر داشته باشد. در دههی ۷۰ میلادی در مورد کارکرد ان-پی-تی یک سری تصورات مثبت ایجاد شده بود که به این صورت که پذیرش محدودیتهای ان-پی-تی، باعث خواهد شد فرایند تبادلات علمی و فنی هستهای تسهیل شود. البته این انتظارات، ریشه در بعضی مفاد آن مثل مادهی ۴ نیز دارد؛ اما این موضوع اکنون به کلی رنگ باخته و دیگر زمینهی چندانی برای پیگیری ندارد. به عبارتی، در وضعیتی هستیم که حتی این انتظار از آژانس چندان موضوعیت ندارد. در عمل، آنچه از ان-پی-تی باقی مانده، تعهداتیست که کشور بایستی بر اساس آن پایش و بازرسی شود.
از دیدگاه شما و شناختی که از توان متخصصان کشور و جوانان فعال در این صنعت دارید، چه آیندهای پیش روی کشور متصور خواهید بود؟ همچنین اگر نکته تکمیلی باقی مانده که مایل هستید بیان شود، ارائه نمایید.
متشکرم. نخست باید یادآور شوم که این صنعت و این مجموعه از ظرفیتها و قابلیتهای کشور، حاصل زحمات و کوشش چند نسل متوالی از متخصصان و افراد زبدهای بوده که میراث گرانبهایی را به جا گذاشتند و قدردان یکایک آنها هستیم.
با این حال میدانیم که ارتقاء جایگاه کشور و حفظ قدرت و توان کشور نیازمند کار و تلاشی بسیار بیشتر است تا بتوانیم در سریعترین زمان ممکن از این سرمایهگذاری سنگین که کشور در حوزهی هستهای انجام داده، به معنی واقعی کلمه بهرهمند بشویم. روشن است که «تحقیق» و شناخت مسائل، میتواند به تنهایی نیز یک هدف ارزشمند باشد و در کشور مورد حمایت خواهد بود. اما در این عرصهی «انرژی»، جای کار عملی و مثمر که جامعه از آن منتفع بشود همچنان خالیست. به نظرم با برنامهریزی عاقلانه و استفاده از ظرفیتهای انسانی و زیرساختهای سختافزاری کشور، دستیابی به چنین هدفی کاملاً امکانپذیر است و در این صورت، این جوانان و بهویژه متخصصان جوان هستند که نقش کلیدی را ایفا خواهند نمود. یکی از امیدواریها این است که زمینهای برای شکلگیری استارتآپها در حوزهی انرژی فراهم شود؛ و شاهد شرکتهای توانمند ایرانی باشیم که با اقتدار فعالیتهای فنی پیچیده برای طراحی و ساخت تجهیزات پیشرفته نیروگاههای جدید، بهویژه اس-ام-آر را انجام میدهند و از این طریق مسیر توسعه درونزا به واقع محقق شود.
نکتهای که شاید در لابلای مباحث بیان شد اما مایلم در اینجا با صراحت بیشتری عرض کنم، مربوط به تأکید بر حمایت اقتصادی از انرژی هستهای است، نه صرفاً به خاطر خود این فناوری. میخواهم یادآوری کنم که کمبود انرژی ما در حال حاضر واقعیست و در آینده جدیتر نیز خواهد شد و بهویژه رشد اقتصاد و دستیابی به چشمانداز توسعه پایدار کشور، قطعاً مستلزم دسترسی به انرژی فراوان است. ما نباید گمان کنیم که انرژیهای تجدیدپذیر به تنهایی کافی هستند. متأسفانه در سالهای گذشته غفلتی شد و به نیروگاههای سیکل ترکیبی به عنوان راه حل نهایی نگاه شد، در حالی که حداکثر میتوانست بخشی از راه حل باشد و اگر چنین غفلتی صورت نمیگرفت چه بسا سبد انرژی کشور پایداری و ظرفیت بهتری میتوانست داشته باشد. توجه به انرژی هستهای و سرمایهگذاری کافی در این حوزه میتواند استقلال انرژی ما را در میانمدت و بلندمدت تضمین کند.