• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1403/01/12
کتاب روضه مکشوف رنج‌های علی‌ علیه‌السلام

«الغارات»

از سال‌های دوری به دست ما رسیده؛ کتاب «الغارات» را می‌گویم. از یک هزار و دویست سالِ پیش که «ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی»، که از علمای بزرگ دوران غیبت صغری بود، آن را با اشک و شوق و عشق نوشت.

کتابی که صفحه به صفحه و سطر به سطر و کلمه به کلمه‌اش، آه‌های بزرگ‌مردی‌ است که دهان تاریخ از عظمت نامش به تحیر وا مانده؛ و آن مرد، علی‌ست؛ مرد رنج و جنگ. مرد فریادهای شبانه در چاه‌های مدینه. مرد شمشیرِ به ظلم، در نیام، تکیده.

و این کتاب، روضه مکشوف رنج‌های علی‌ست، به قول حاج قاسم «یک مقتل کامل است.» مقتلی از صبر و سکوت. مقتلی از یار خواستن و نجستن. مقتلی از عدالت علی علیه‌السلام و سال‌هایی سیاه و سراسر زخم، به نام «غارات».

ما همراه با امیرالمومنین علیه‌السلام تا جنگ نهروان می‌آییم و بعد از آن، تا روز شهادت‌ حضرت، خبری از آلام ایشان نداریم و در تاریخ گم می‌شویم. اصلاً نمی‌دانیم که در دو سال پایانیِ حکومت، چه بر قلب مبارک‌شان گذشته و بی‌رحمانه یا جاهلانه، دو سال اول حکومت را که سه جنگ مهم «جمل» و «صفین» و «نهروان» در آن‌ها رقم خورد به روز شهادت وصل می‌کنیم و تمام.

اما فاصله‌ی بین این دو واقعه یعنی آخرین جنگ تا روز شهادت را با کدام وقایع پر کرده‌ایم؟ هیچ! انگار که ناخواسته، از سال‌هایی بی‌خبر مانده‌ایم که باز هم به قول حاج قاسم «اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابی طالب هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.»

شیعه‌ایم اما غافل از سال‌هایی که امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام برای یاری حق، یاری نداشت و معاویة بن ابی‌سفیان، برای گسترش باطل، حتی نزدیک‌ترین یاران امام علیه‌السلام را هم خریده و به جبهه خود کشانده بود. سال‌هایی که نیرنگ معاویه دیگر از پشت خنجر زدن نبود و از رو شمشیر می‌کشید و سرداران و سربازانش، مناطق تحت حاکمیت حکومت امیرالمومنین علیه‌السلام را به خاک و خون بسته بودند و ناجوانمردانه غارت می‌کردند اما هیچ جوابی در ندای هل من ناصر امام علی علیه‌السلام برنیامده بود.

تا جایی که حضرت، در مذمت مردمان منفعت‌طلب و سست‌رای تحت حاکمیتش در عراق، که دستور ایشان را برای مقابله با غارت‌های بُسر بن أرطاة که یاغی دست‌نشانده معاویه برای غارت بود و به کوفه رسیده بود نادیده گرفته بودند، پس از ایراد خطبه‌ای طولانی، با گلایه، چنین فرمودند: «خداوندا! شما را چه شده است که سخن درست بر زبان نمی‌آورید؟ آیا برای چنین کاری من باید بروم؟ برای این کار، یکی از سواران دلیر و شجاع خودتان را که به آن راضی باشید کافی است. شایسته نیست که من کار لشکر و امور مملکت و بیت‌المال و جمع‌آوری خراج و قضاوت بین مسلمانان و بازرسی حقوق مردم را رها کنم و با گروهی از سواران، دنبال گروهی دیگر در بیابان‌ها و بالای کوه‌ها بروم. به خدا این نظر بدی است!» و یکه و تنها و شمشیر کشیده در میدان ایستاد اما مردی برای یاری او و دفاع از ناموس و حیثیت حق در برابر قشون خون‌خوار معاویه نیامد و خون‌ریزی‌ها و خون‌خواری‌های معاویه و غارت‌هایش از گُرده‌ی مسلمانان بالاتر رفت.
نسخه اصلی کتاب «الغارات» به زبان عربی و همراه با پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زبانی‌ای بود که به تبع زمان نگارش آن، یعنی در قرن سوم هجری، امری طبیعی به نظر می‌آمد که فهم محتوای آن را برای مخاطب عام امروزی سخت می‌کرد اما در نسخه ترجمه شده آن در انتشارات بیان معنوی، با نوع سَبُک و قابل‌اندیشه‌تری از نگارش برای درک مخاطب امروزی مواجه هستیم که تقسیم‌بندی آن به پنج فصلِ «تلاش معاویه برای تصرف مناطقی از قلمرو حکومت امام علی علیه‌السلام»، «فرار و فساد برخی از اصحاب به سمت معاویه»، «شورش گروه‌هایی از خوارج»، «اقدامات معاویه برای تصاحب شئون امیرالمومنین علیه‌السلام» و «غارات و شبیخون‌های معاویه» صورت گرفته است.

در این کتاب، در سلسله توالی قابل قبولی، وقایع دو سال آخر حکومت امیرالمومنین علیه‌السلام با زبانی روان و بیانی پویا به تصویر کشیده شده است و ما را در برابر وقایع و شرایط بغرنجی قرار می‌دهد که با خواندنش، ناخودآگاه از خودمان خواهیم پرسید که اگر ما به جای آن مردمان در سال‌های غارات بودیم، همراه امام علیعلیه‌السلام می‌شدیم یا روبه‌رویشان؟ آیا در کنارشان و برای حق شمشیر می‌کشیدیم یا بر ضد ایشان و بر علیه حق؟ آیا عدالت امام علی علیه‌السلام و کشیدن مو از ماست را تحمل می‌کردیم یا چون برخی یاران بی‌وفای ایشان، شبانه به سمت شام می‌گریختیم تا در آغوش معاویه و برای شیطان شمشیر بزنیم؟ و در پایان و آخرین صفحه، با رنج جان‌سوز این سؤال، کتاب را می‌بستیم که «ما اگر قرار باشد منافع شخصی‌مان به خطر بیفتد، آیا باز هم امام زمان‌مان را تنها نخواهیم گذاشت؟»