1365/07/04
خطبههای نماز جمعه تهران
الحمد لله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله و رعایة امره و نهیه و الاجتناب عن معاصیه و رغبة الى ذکره و شکره.
همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه میکنم و دعوت میکنم به حفظ تقواى الهى و تقویت آن در وجود خود. و امیدوارم که خداى متعال به برکت این روحیههاى سرشار از امید و این دلهاى مملو از ایمان، نعمت تقوا و ذکر و شکر خودش را به ما عنایت کند.
امروز در خطبهی اوّل بحث کوتاهى از زندگى سیاسى امام سجّاد خواهم کرد. با اینکه بحثهاى هفتههاى گذشته در زمینهى دخالت سیاستهاى جهانى در فساد اخلاق نیمهکاره ماند امّا به مناسبت اقتران این روزها با ایّام شهادت امام سجّاد و نیز حادثهى عاشورا که بُعد مهمّى از آن متعلّق به امام سجّاد است، دریغم آمد که دربارهى این امام همامِ بزرگوار این بحث کوتاه را نکنم؛ بخصوص چون در این ایّام مشاهده شد که در تبلیغات عمومى و حتّى در گفتارهاى رسانهها چهرهى جامع و کامل و منوّر امام سجّاد آن طور که لازم است، منعکس نمیشود. سالهایى آن حضرت را در قالب گریه و مظلومیّت و وضعیّت انفعالى معرّفى کردند و این روزها هم با به کار بردن تعبیرات و جملاتى که نشاندهندهى زندگى سیاسى آن حضرت نیست، باز ما در همان بىخبرى نسبت به این امام عزیز باقى خواهیم ماند. آنچه من عرض میکنم، مشروح زندگى امام سجّاد نیست بلکه فقط خطوط کلّى و اصولىِ زندگى آن حضرت است به عنوان یک امام. و براى این است که آن کسانى که میخواهند بحث کنند و تحقیق کنند، مخصوصاً عزیزانى که در رسانههاى عمومى، رادیو و دیگر رسانهها از آن حضرت سخن میگویند، این خطوط را دنبال کنند و این محورها را براى بحث تعقیب کنند؛ وَالّا اینکه گفته شود امام سجّاد استراتژى دعا را انتخاب کرد ــ که به گوشم خورد در تبلیغات این چند روزه ــ نه چیزى را میفهماند و نه چندان دقیق و منطبق بر واقعیّت است.
امام سجّاد ۳۵ سال تقریباً حائز منصب امامت بودند و در این ۳۵ سال از اوّل تا به آخر یکسره مبارزه کردند. این مبارزهها در شکلها و قالبهاى مختلفى بود و به دورههاى مختلفى تقسیم میشد. دورهى اوّل مربوط است به بلافاصله بعد از حادثهى عاشورا که مبارزهى امام سجّاد با تبلیغات تند، با خطبههاى آتشین، با افشاگرى دربارهى حادثهى عاشورا در مجامع دولتىِ سرشار از ظلم و اختناق بود. چه در کوفه، چه در شام، چه در دربار یزید، و چه در مسجد اموى، امام سجّاد بدون هیچ ملاحظهاى و بدون هیچ واهمهاى تمام آنچه را مردم باید از حادثهى عاشورا بدانند، بیان کرد. نه تقیّه کرد، نه ترس از کشته شدن را در خود راه داد و با این کار هم تاریخ را تثبیت کرد؛ گفت و آن گفته در تاریخ ماند و عاشورا با خطّ محونشدنى در لوحهى تاریخ تثبیت شد و ثابت ماند؛ هم دشمن را که سرشار از غرور پیروزى بود، دچار ضعف روحیه کرد و شکست سیاسى و روانى بر دشمن وارد کرد، و هم روحیهى یاران و نزدیکان و بخصوص اسرائى را که همراه خود آن حضرت بودند، تقویت کرد. این یک دوره.
امّا این نحو عمل قابل ادامه نبود و امام سجّاد کارى داشت، هدفى داشت که باید براى آن سالهاى متمادى زحمت میکشید. اگر از من بپرسید که آن هدف چه بود، من به طور قاطع و با اتّکاء به صدها مدرکِ اطمینانآور عرض میکنم در یک جمله که آن هدف عبارت بود از زمینهسازى براى تشکیل حکومت اسلامى. پیدا است که این کار، کار یکماهه و دوماهه و یکساله و پنجساله در آن شرایط نبود. جامعهى اسلامى و نظام اسلامى آن قدر خراب نشده بود که در طول یک سال و دو سال و پنج سال بشود آن را آباد کرد؛ بیش از اینها فساد و خرابى و انحراف در ارکان نظام اسلامى راه یافته بود. کار درازمدّت لازم داشت؛ این کار درازمدّت را امام سجّاد در طول ۳۵ سال انجام داد و هنگامى که از زندگى پُر از افتخار خود فارغ شد و به جوار الهى شتافت، یک جامعهى داراى ذهنیّت مناسب و مساعدى را تقدیم جانشین خود یعنى امام باقر کرد. در این ۳۵ سال زحمتِ امام سجّاد همه چیز متحوّل شده بود که جاى تشریح و بیان آن اینجا نیست.
در این ۳۵ سال سه رشته کار را امام سجّاد تعقیب کردند که این سه تا محور اصلى است ــ اگر کسى میخواهد در این زمینه بحث کند و مطالعه کند، دنبال این سه محور باید حرکت کند ــ یکى از این سه محور، کار اصلى سیاسى امام سجّاد بود که آن عبارت بود از تبیین مسئلهى امامت. مردم با اینکه تازه از صدر اسلام جدا شده بودند و فاصلهى زیادى نداشتند، مسئلهى امامت را درست نمىشناختند و بشدّت در این مسئله دچار اشتباه و انحراف بودند؛ هم اشتباه در مفهوم «امام» و اینکه امام چه شرایطى دارد، چه جور آدمى میتواند امام و رهبر جامعه باشد، امام اصلاً چه کاره است در این جامعه؛ و هم بالنّتیجه در مصداق امام که امام کیست، این را نمیدانستند. از آل على و خاندان پیغمبر که بکلّى فراموششان شده بود؛ در بین افراد دیگرى هم که میشد سراغشان بروند، سراغ بدترینها رفته بودند؛ حتّى سراغ متوسّطها و کمبدها نرفته بودند؛ گشته بودند بدترین انسانها و شریرترین و فاسدترین عناصر را پیدا کرده بودند و با آنها بیعت کرده بودند. از این انحراف و اشتباه بالاتر نمیشود. پس کار اوّل امام سجّاد این بود که آرامآرام به صورت عمیق مفهوم امامت و مصداق امام را به خورد جامعهی اسلامى بدهد. بسیارى از بیانات امام سجّاد در این رابطه است و میدانید که این کار همیشه و همه جا یک کار خطرناک سیاسى است؛ بخصوص در دوران اختناق اموىِ مروانى که با تمام امکاناتشان دنبال این بودند که خلافت را و امامت را براى خودشان و نوکرانشان و خانوادهشان تثبیت کنند. امام سجّاد این بناى ظالمانه را از بنیان میلرزانْد و به سمت انهدام سوق میداد. لذا این کار، کار خطرناکى بود و این کار خطرناک را امام در پوشش تقیّه در طول سى و چند سال انجام دادند؛ این کار اوّل که کار سیاسى است.
محور دوّم، محور فکرى و عقیدتى و ایدئولوژیک بود؛ چون بنىامیّه فکر مردم را و اسلام مورد ایمان مردم را هم خراب کرده بودند. اسلامى که در اختیار مردم در دوران امام سجّاد قرار داشت، اسلام پیغمبر نبود. آن قدر تحریف و غلط و خلاف عمدى و سهوى در معارف اسلامى، در عقاید اسلامى، در احکام اسلامى، در مقرّرات اسلامى وارد کرده بودند که اگر احکام و معارف انحرافىِ آن روز را یک کتاب بکنیم، یک کتاب ضخیم خواهد شد. خلفا پول ریخته بودند، علماى وابستهى به دربارها حدیث جعل کرده بودند و فتوا داده بودند، مبلّغین و قرّاء و وابستگان گوناگون و سرسپردههاى دستگاه هم این را در طول چندین سال در تمام اقطار(۲) اسلامى، مخصوصاً آنجاهایى که از مرکز اسلام فاصله داشتند، برده بودند؛ یک اسلام عوضىِ غلطِ مسخرهاى درست کرده بودند که امام سجّاد باید آن را تصحیح میکرد. این کار هم کار خطرناکى بود؛ خطرش از کار اوّل کمتر نبود. آنجا با دستگاه سیاسى برخورد بود؛ اینجا، هم با دستگاه سیاسى، هم با دستگاه روحانى. اینجا است که امام سجّاد به دعا متوسّل میشد. صحیفهی سجّادیّه مجموعهى معارف اسلامى است؛ مثل نهجالبلاغه. کمتر کتاب مدوّن حدیثى را ما داریم که به قدر صحیفهى سجّادیّه در آن معارف اسلامى باشد. از عقاید، از اخلاقیّات، از معارف، از احکام، آن قدر مطلب در این کتاب هست به مناسبت دعا و به نام دعاهاى گوناگون، که اگر میخواستند آنها را با زبان معمولى و به قلم مؤلّفان در کتاب گرد بیاورند، دهها جلد کتاب میشد و امام سجّاد در لباس دعا این محور را تعقیب کرد.
محور سوّم عبارت بود از کار مبارزاتى و تشکیلاتى؛ یعنى جمع و جور کردن یاران خاص و شیعیان، متّصل کردن آنها به یکدیگر، روحیه دادن به شیعیان مبارز، مانع شدن از جذب نیروهاى شیعه به دستگاههاى حاکم و به زندگى عافیتمآب؛ این هم یک کار بسیار دشوارى بود که امام سجّاد انجام میدادند. اوّل اطراف حضرت سه نفر یا پنج نفر بودند، بعد یواشیواش همین چند نفر به عراق رفتند، به مصر رفتند، به یمن رفتند، در حجاز گشتند، به ایران آمدند، در اقطار عالم اسلامى مسافرت کردند، با افرادى که به حج مىآمدند، صحبت کردند، بحث کردند، ذهن آنها را روشن کردند و کار را به جایى رساندند که وقتى آن حضرت این دنیاى فانى را ترک میگفت، در تمام دنیاى اسلام آوازهى امام و امامت و تفکّر امامتِ خاندان پیغمبر پیچیده بود. یک عدّهاى بشدّت معتقد بودند و پابند، عدّهاى هم آن چنان اعتقادى نداشتند امّا محبّت خاندان پیغمبر در دل اینها جا گرفته بود. یعنى در مقابل همهى تبلیغات پنجاهشصتسالهى خاندان اموى تا زمان شهادت امام سجّاد، یکتنه امام سجّاد با یاران خود این تبلیغات را خنثى کرد؛ که برادران اهل تحقیق به کتابهاى رجال و حدیث مراجعه کنند تا ببینند که یحیىبنامّطویلها و سعیدبنجبیرها و دیگران و دیگران چه کردند در زمان امام سجّاد و چه یادگارى گذاشتند. این سه محورِ کار امام سجّاد بود.
استراتژى دعا و استراتژى گریه حرفهاى کاملى نیست؛ بله، در پوشش دعا امام سجّاد معارف را گفتند، براى تثبیت حادثهى عاشورا بارها در محضر مردم آن حادثه را به زبان آوردند و گریه کردند امّا استراتژى امام عبارت است از استراتژى امامت؛ یعنى تبیین اسلام، تبیین امامت، جمع و جور کردن یاران واقعى ائمّه که شیعیان آن روز بودند. این مجموعهاى از تلاش امام سجّاد است. اگر بخواهیم این تلاش را با تلاش ائمّهى دیگر مقایسه کنیم ــ اگر حمل بر مبالغه نشود ــ بنده خواهم گفت تلاش این بزرگوار از تلاش امام باقر و تلاش امام صادق و تلاش امام موسىبنجعفر و تلاش یکایک ائمّهى بعد از آن حضرت سنگینتر و پُرحجمتر و بیشتر بوده؛ چون امام سجّاد راه را آغاز کرد. آن چهرهى مظلومِ بىصداى سربهزیرِ منفعلى که از امام سجّاد درست کردند، بکلّى بر خلاف واقع است. چهرهى حقیقى امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) چهرهى یک مبارزِ قهرمانِ خستگىناپذیرِ آشتىناپذیرِ پیگیرى است که با تدبیر تمام، با دقّت کامل، راهها را مىشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید؛ خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند. و نتیجه هم این شد که بالاخره دشمنِ خستهى شکستخورده ــ یعنى دستگاه اموى ــ دیگر وقتى هیچ کار نتوانست بکند، متشبّث شد به مسموم کردن امام سجّاد و آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پُربرکتِ پُرمبارزهى پُرتلاشِ مقدّسِ سر تا پا نورانى، جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهى پرواز کرد. این، خلاصهى زندگى امام سجّاد است.
و اینجا من یک حاشیه بزنم بر زندگى امام سجّاد که مژده و روشنىِ چشم براى شما ملّت ایران و مسلمانان مبارز کشورمان است و آن حاشیه این است که آن کارى که شما الان کردید، یعنى احیای ارزشهاى اسلامى، حاکم کردن قرآن، حاکم کردن امامت با منطق و مفهوم الهى و قرآنىاش، حاکمیّت ارزشهاى قرآنى، همان چیزى است که امام سجّاد آن ۳۵ سال را برایش مبارزه کرد و تلاش کرد. نه اینکه ما به ایدئال دست یافتیم؛ معلوم است که ایدئال به این آسانى و به این زودى به دست نمىآید امّا امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) و همهى ائمّه تلاش میکردند تا همان طور که امروز قرآن منشأ قانونگذارى شما است، در جامعهشان قرآن منشأ قانونگذارى بشود؛ و همان طور که امروز ولایت و امامت تابع زور و قلدرى و گردنکلفتى و پولدارى و این طور چیزها نیست بلکه تابع فقاهت و معنویّت و اخلاق و عرفان و بندگى خدا است، در جامعهشان هم امامت و ولایت تابع همین ارزشها باشد؛ براى این تلاش میکردند. و این پیروزى شما و رسیدن شما به جمهورى اسلامى و حاکمیّت قرآن، علاوه بر اینکه امید دل همهى مسلمین جهان است، آرزوى تاریخى همهى اولیا و همهى ائمّه (علیهم السّلام) و از جمله امام سجّاد بوده است. و این را نگه دارید و این ذخیرهى ارزشمند را قدر بدانید و یادتان بیاید که امام سجّاد و امام باقر و امام صادق و بقیّهى ائمّه و قبل از آنها خود رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین براى حاکمیّت همین ارزشها بود که آن جهاد را کردند، آن مبارزهها را کردند، آن سختىها را تحمّل کردند تا بتوانند در آن دنیاى ظلمانى این ارزشها را به کرسى بنشانند. طبیعى است که اگر کسى مثل امام معصوم ــ امیرالمؤمنین یا امام سجّاد یا دیگران ــ در آن چنان جامعهاى در رأس کار قرار بگیرند، یقیناً وضع حاکمیّت اسلام یک شکل بسیار عالىترى خواهد داشت؛ همچنان که آن روزى که ولىّعصر (ارواحنا فداه) ظهور کنند و تشریف بیاورند، حاکمیّت اسلام به عالىترین شکل خواهد رسید امّا به هر حال این جامعهى اسلامى و حاکمیّت ارزشهاى الهى است که آن تلاشها به خاطر آن انجام گرفته.
از خداى متعال میخواهیم که سلام و رحمت و درود و برکات خودش را بر روان مطهّر و مقدّس امام سجّاد، امام مبارز بزرگوار و معصوم فرو بریزد و ما را از یاران و دوستداران و شیعیان حقیقى آن حضرت قرار بدهد.
بِسمِاللهِالرَّحمّْنِالرَّحیمِ* قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ* اَّللهُ الصَّمَدُ* لَم یَلِد وَلَم یولَد* وَ لَم یَکـُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۳)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و على الصّدّیقة الطّاهرة و على سبطى الرّحمة و امامى الهدى الحسن و الحسین و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم الحجّة حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
بحث خطبهى دوّم امروز به طور قهرى و طبیعى در باب هفتهى جنگ و سالگرد دفاع مقدّس خواهد بود. قبل از شروع در بحثى که خواهم کرد، لازم میدانم از شهدائى که این هفته به یاد شریف آنها مزیّن است، یاد کنم: شهید هاشمىنژاد،(۴) عالِم مبارزِ فداکارِ مخلص و یار دیرین این انقلاب که چهرهى برجستهاى بود و خدمات او قبل از انقلاب و بعد از پیروزى انقلاب خدماتى فراموشنشدنى است، یکى از شهداى این هفته است. همچنین سرداران رشید نیروهاى رزمندهى ما که در این روزها همه به یاد شهادت آنها هستیم؛ شهید فلّاحى، شهید نامجو، شهید فکورى، شهید کلاهدوز و شهید جهانآرا(۵) ــ از ارتش و سپاه ــ این پنج سردار بزرگ دلاور هم در این ایّام به مناسبت پنجمین سالگرد شهادتشان شایستهى ذکر و یاد همهى ما هستند و روان همهشان شاد باد.
مناسبت دیگرى که امروز به آن اشاره میکنم، روز پلیس است که یکى از روزهاى تاریخى متناسب با پلیس است و این روز را پلیس جمهورى اسلامى به عنوان روز پلیس انتخاب کرده و مناسبتى است که باید در آن، هم از فداکارىهاى افراد و پرسنل فداکار پلیس و آن کسانى که خدمات بزرگى کردند و شایستهى انقلاب حرکت کردند، قدردانى بشود و زحمات پلیس مورد توجّه قرار بگیرد، و هم توصیه بشود به این برادران زحمتکش و خدوم که این خدمات را و این زحمات را هر چه میتوانند، بیشتر و فشردهتر کنند و چهرهى پلیس را آنچنان که شایستهى آن است، در جامعهى ما و میان مردم انقلابى ما همان چهرهى درخشان و برجستهاى که لازم است بسازند؛ و همچنین بدین مناسبت به مردم توصیه کنیم که پلیس را از خود و برادر خود بدانند ــ همچنان که میدانند ــ و در همهى مراحل با پلیس همکارى کنند. روز پلیس، روز بزرگداشت این حقیقتها و ارزشها است که به آن اشاره شد.
امّا مسئلهى هفتهى جنگ و مقاومت مقدّسى که مردم ما شش سال است به آن سرگرم هستند، یک هفتهى مقدّس و عزیز است. شاید بعضى فکر کنند سالگرد شروع آتش جنگ بزرگداشت ندارد. البتّه اگر فقط این بود، بله، همین بود. شروع جنگ، یک تهاجم به ملّت ما بود و اگر مردم ما در مقابل این تهاجم دفاع نکرده بودند، تسلیم شده بودند، ضعف نشان داده بودند، جا داشت که ما هفتهى جنگ را و سالروز جنگ را روز عزادارى اعلام بکنیم و هر سال آن روز بنشینیم و زانوى غم به بغل بگیریم و اشک بریزیم که چرا در فلان سال یک چنین حملهاى به ما شد؛ ما هم در مقابل آن شکست خوردیم. امّا همهى دنیا میدانند که شروع حمله به ما، یک روى دیگرش شروع یک مقاومت مردانه و دلیرانه و تاریخى بود. از ساعت اوّل، مردم ما بسیج شدند؛ حتّى زنهایى که در خانهها نشسته بودند، احساس مسئولیّت کردند. قشرهاى گوناگون مردم ما منتظر نماندند که به آنها تکلیفى بشود و بر اساس دستور و فرمان وارد میدان بشوند. از لحظهى اوّلى که تهاجم نیروهاى دشمن شروع شد، مردم در خیابانها حضور پیدا کردند و هنوز نیم ساعت نگذشته بود یا شاید بیش از چند دقیقهاى از تهاجم هواپیماهاى مهاجم عراقى به فرودگاه تهران نگذشته بود که من از همان منطقه عبور میکردم، مردم جمع شده بودند اطراف نردههایى که مشرف به فرودگاه بود و شعار میدادند و فریاد میکشیدند که به ما اجازه بدهید ما برویم دفاع کنیم یا برویم از این مناطق حفاظت کنیم. این روحیهى مردم بود. در طول این شش سال هم یک روز اتّفاق نیفتاد که مردم در دفاع و در مبارزه سست بشوند و هر روزى که گذشته، حضور مردم قوىتر و دفاع آنها مصمّمانهتر و حرکت آنها شجاعانهتر بوده. شش سال ما یک حرکت تکاملى در سمت دفاع مقدّس داشتیم؛ پس شش سال افتخار است. شروع جنگ، یعنى شروع افتخارات این ملّت؛ شروع تهاجم دشمن، یعنى شروع دفاع مقدّس ما؛ شروع شعلهور شدن آتش خیانت استکبار، یعنى شروع بُروز شجاعت همهى قشرهاى ملّت براى ایستادگى در مقابل استکبار؛ پس این افتخار دارد. هفتهى جنگ، هفتهى افتخار است؛ هفتهى مقدّس است؛ در حقیقت جشن است، عید است؛ و یک بزرگداشتى از روحیهى مردم و ایثار مردم و مقاومت مقدّس و دفاع مقدّسى است که ما در این شش سال داشتیم. این حقیقت هفتهى جنگ.
این شش سال مقاومت دستاوردهاى زیادى داشت: ملّت ما را آبدیده کرد؛ اسلام را در دنیا به عنوان یک قدرت بسیج عظیم تودهها معرّفى کرد؛ جمهورى اسلامى را به عنوان یک نظام تثبیتشدهاى که آن قدر پایههایش مستحکم و تثبیتشده است که با یک جنگ ششساله حتّى تکان نمیخورد، معرّفى کرد؛ ملّت ما را در نظر ملّتهاى دنیا به عنوان یک ملّت مقاومى که به این آسانىها نمیشود چیزى را بر او تحمیل کرد، نشان داد؛ به دشمنان ما تفهیم کرد که شروع جنگ با ایران و وارد شدن به یک چنین ورطهاى، براى آنها یک منجلاب است. سرگذشت صدّام و حزب بعث عراق عبرتى شد براى همهى کسانى که احتمالاً سوداى حملهى به جمهورى اسلامى را در سر میپختند؛ و براى تاریخ یک تجربه شد و براى ملّتهاى دیگر یک نمونهى پُرعظمت و پُرشکوه شد. یک چنین دستاوردهاى عظیمى این شش سال مقاومت ملّت ما داشت. من اگر حمل بر مبالغه نشود، باید بگویم دستاوردهاى این جنگ از دستاوردهاى پیروزى ما در اصل انقلاب کمتر نبود. اصل انقلاب، نظام جمهورى اسلامى را بر سر کار آورد امّا مقاومت ششسالهى مردم نظام جمهورى اسلامى را شکستناپذیر و تثبیتشده و راسخ کرد و از لحاظ حیثیّت جهانى هم ملّت ما را به عنوان یک ملّتى که وقتى تصمیم گرفت، وقتى خواست احقاق حق بکند، دیگر از هیچ چیز در راه خودش هراسى به دل راه نمیدهد، معرّفى کرد. این دستاوردهاى عظیم این شش سال است.
البتّه این دستاوردها مفت به دست نمىآید. هیچ ملّتى با خور و خواب و تنپرورى و عیش و لذّت نمیتواند این عظمتها و شکوهها و اقتدارها را به دست بیاورد. همیشه ملّتهاى مقتدر هم آن وقتى رو به زوال رفتند که به خور و خواب و راحتطلبى و تنآسانى دچار شدند. بنابراین طبیعى است که یک ملّتى وقتى بخواهد حرف خودش را که حق است، به کرسى بنشاند و از خودش دفاع کند و اجازه ندهد که سرنوشتش به دست دیگران بیفتد و خودش بخواهد که از امکانات خودش استفاده کند و آنها را احیا کند و در دنیا ایده و آرمان ارزشمند خودش را تثبیت کند، باید فداکارى کند. بدون فداکارى، بدون مجاهدت، بدون زحمت، بدون دردسر، هیچ چیز کوچک هم در دنیا به دست نمىآید؛ نه در دنیا و نه در آخرت. دستاوردهاى اخروى هم زحمت میخواهد، دستاوردهاى دنیوى هم زحمت میخواهد.
طبیعى است که ما در این راه در مقابل آن دستاوردها، زحمات و تلفات و سختىها و خسارتهایى هم داشتیم که از همهى آنها بالاتر، جوانان شهید ما و عزیزان از دسترفتهى ما هستند که در راه این آرمانها جان خودشان را فدا کردند. البتّه قبل از آنها در راه انقلاب هم جانهاى عزیزى فدا شد؛ قبل از همهى اینها، در راه اسلام هم جانهاى عزیزى فدا شد. صدها جوان ما ارزش علىّ اکبر حسین را ندارند؛ هزاران و میلیونها انسان ارزش سیّدالشّهدا را ندارند. اگر امام حسین آن روز فدا نمیشد، اسلام در این چهارده قرن نمیماند؛ پس مىارزید. حتّى فدا شدن حسینبنعلى مىارزید. با آن همه ارزش که آن ذات شریف و مقدّس و آن گوهر گرانبها دارد، مىارزید که ما آن گوهر گرانبها را خرج کنیم که اسلام چهارده قرن بماند. مىارزد که ما جانهایمان را، جوانهایمان را، خودمان را فدا کنیم تا ارزشهاى اسلامى و جمهورى اسلامى و حاکمیّت اسلام و قرآن بماند. این دستاوردهایى که ما این شش سال پیدا کردیم، این فداکارىها را هم در کنارش لازم داشت. ملّت ما با این شش سال تجربهى ممتدّى که برایش پیدا شده، احساس خسارت نمیکند؛ احساس سربلندى میکند، احساس قدرت میکند.
البتّه راحتطلبهایى هستند که این گوشه، آن گوشه یک سر مو براى این جنگ و براى این انقلاب مایه نگذاشتند و حاضر نشدند چیزى را صرف کنند، بعد هم دهان باز میکنند، دل براى شهداى ما میسوزانند. آنها اصلاً نباید حرف بزنند؛ حرف زدنشان زائد و بىمعنى است. از آن خانوادههاى شهدا که صاحبان اصلى این ذخیرهها هستند و آنها بودند که سرمایههایشان، ذخیرههایشان و گوهرهایشان را خرج کردند، باید حرف شنفت، از آنها باید قضاوت خواست، از آنها باید پرسید که ما در این ششساله چه از دست دادیم و چه به دست آوردیم. بروید پهلوى خانوادههاى شهدا بنشینید ــ البتّه الان در بین شما، خانوادههاى شهداى زیادى هستند از گیلان و جاهاى دیگر؛ که بعد من این گروههایى را که امروز در نماز ما شرکت کردند، در آخر خطبه اسم خواهم برد ــ خانوادههاى شهدا میدانند ما که مىنشینیم پهلوى آنها، مىبینیم که چقدر از روند حرکت انقلاب و مقاومت مردمى خشنود و راضىاند؛ آنها راضىاند و آنها مصمّمند که راه شهداى خودشان را تعقیب کنند و به فضل پروردگار پیروزى نهایى را به دست بیاورند؛ البتّه هم [به دست] خواهند آورد.
خب، حالا یک مرورى به این شش سال جنگ میکنیم در یک بحث کوتاه و خلاصه. امروز دیگر در محافل مطّلع در کشور ما همه و در بسیارى از جاهاى جهان هم بسیارى از مردم میدانند که جنگ اساساً به منظور خاموش کردن نورافکن انقلاب بر پا شد. استکبار جهانى بعد از آنکه از راههاى دیگر نتیجهاى نگرفت، به این فکر افتاد که باید با یک تهاجم نظامى این نظام نوپا را مشغول کرد، گرفتار کرد، ضربهى قاطعى بر این نظام وارد آورد، آن را ساقط کرد؛ بعد هم یک دولت دستنشاندهى آمریکا و قدرتهاى استکبارى و شاید یک دولتى که مورد توافق شرق و غرب سیاسى جهان باشد، بر سر کار آورد. اصلاً جنگ را به این منظور شروع کردند.
پیدا است که جنگ باید از یک کشور همسایه شروع بشود. چه کسى این کار را حاضر بود بکند؟ در بین همسایههاى ما رژیم عراق به خاطر طبیعت جنگافروز و ماجراجویش و طبیعت شخص صدّام که انسان خشکمغز، خشن، جاهطلب و مغرورى است، مناسبترین کس و مناسبترین کشور یا تنها کشور مناسب [بود]؛ یک شخص مناسب و رژیم مناسب، شخص صدّام و کشور عراق بود. اینجا خواستههاى استکبار جهانى با خواستههاى رژیم عراق با هم التقاء پیدا کردند، یکى شدند. رژیم عراق البتّه از انقلاب میترسید، او هم انگیزه داشت براى اینکه انقلاب را و جمهورى اسلامى را از بین ببرد امّا انگیزههاى دیگر هم داشت: مایل بود رئیس خلیج فارس بشود. مایل بود در بین کشورهاى عرب گردنش را بلند کند، بگوید من بودم که ایران را که در دوران شاه در بین کشورهاى مرتجع از همهشان یک سر و گردن بالاتر بود، شکست دادم. مایل بود یک دولت دستنشاندهاى در تهران حاکم بشود و او از بغداد ادّعا کند که دولت ایران در مشت من است، دستنشاندهى من است و به این اعتبار به کشورهاى عربى فخر بفروشد، به آنها هم به نوبهى خود زور بگوید. مایل بود اگر بتواند به عنوان باج جنگى، نفت خوزستان را تا مدّتى، ده سالى، پانزده سالى به خودش اختصاص بدهد؛ چاهها را استخراج کند، نفت را صادر کند و یک غنیمت مالى هم از این طریق ببرد. یک چنین افکار و رؤیاهاى کودکانهى جاهلانهاى در مغز خشک این حاکم جاهطلب و مغرور و بىتجربه و مردمنشناس و دنیانشناس وجود داشت؛ آنها هم آمدند تحریکش کردند، شیرش کردند. مرتجعین منطقه که خودشان جرئت نمیکردند نزدیک بیایند، افتادند توى پوستین این بیچارهى بینوا. شنیدیم که بعضى به او گفتند اگر تو یک سنگ از دست بدهى، ما دو تا سنگ به تو میدهیم؛ اگر یک دینار خسارت بر تو وارد بشود، ما دو دینار عوض آن به تو میدهیم. وادارش کردند، تحریکش کردند، او هم زمینهاش آماده بود و این حمله را شروع کرد.
خب، آن روز صدّام اشتباهاتى داشت ــ حالا بحث اشتباهات او را الان نمیخواهم بکنم ــ دست خودش را رو کرد در همان روزهاى اوّل با ذکر اینکه خوزستان، عربستان است؛ با ذکر اینکه من چون قدرت دارم، قرارداد الجزایر را پاره میکنم: آن روزى که ما امضا کردیم، ضعیف بودیم، حالا قوى هستیم و قبول نمیکنیم. با این حرفها بىتجربگى و خامى خودش را نشان داد و خودش را رسوا کرد. با این حرف که هفتهى آینده در اهواز همدیگر را ببینیم، با رفقاى عربش قرار میگذاشتند؛ نشان داد که آدم سبکمغزى است. آن هارت و هورتها و حرفهاى پوچ و بىمغز، امروز تبدیل شده به اینکه با کمال عجز و با ضعفى که همهى دنیا دیگر آن را فهمیدهاند، درخواست صلح میکند؛ گاهى از مسئولین جمهورى اسلامى، گاهى از مردم ایران، گاهى از کشورهاى عربى، حتّی گاهى از ابرقدرتها، که بیایید یک کارى بکنید که ما قرارداد ببندیم. همان دستى که آن روز قرارداد را پاره میکرد، حالا به التماس افتاده که بیایید قرارداد امضا کنیم! این شش سال جنگ یک چنین وضعیّتى را به وجود آورده.
ما شش سال پُرافتخار را پشت سر گذاشتیم. آیندهى ما هم از آنچه گذشته، به فضل پروردگار بهتر خواهد بود؛ هم زمان کوتاهتر، هم نتایج درخشانتر. امّا در ملاحظهى آن شش سال گذشته، برخورد میکنیم به تجربیّاتى که احساس میکنیم از تجربههاى گذشته همه باید براى آینده استفاده کنند. حتّى ابرقدرتها و قدرتهاى بزرگ جهانى هم از این شش سال یک تجربههایى باید به دست آورده باشند؛ اشتباهات گذشته را در آینده دیگر تکرار نکنند. خود عراق هم تجربهاى دارد و آن تجربهها را بایستى به کار ببندد، از آنها استفاده کند. کشورهاى همسایهی ما در خلیج فارس هم این شش سال برایشان یک کتاب پُر از درس و تجربه بود؛ از آن باید استفاده کنند. و بالاخره خود ما ملّت ایران و مسئولان نظام و این تودهى مردم عظیم و قوى و قهرمان از تجربههاى این شش سال باید استفاده کنند و همه باید سعى کنند که گذشته را کتاب درسى قرار بدهند براى آینده.
من دو سه مورد از تجربههاى این شش سال را عرض میکنم. اوّلین موردها مربوط به ابرقدرتها است که دیگر اشتباهات گذشتهى خودشان را تکرار نکنند. اوّلین اشتباهى که استکبار جهانى در این شش سال گذشته و قبل از آن مرتکب شد، این بود که فکر کرد انقلاب ایران ممکن است جنبهى تهاجمى و تعرّضى به خودش بگیرد و خواست عراق را در مقابل انقلاب اسلامى ایران به عنوان یک سپر و یک مانع به کار ببرد. همین تعبیر «سپر» را خیلىها کردند، با عین همین تعبیر بیان کردند. این یک اشتباه بزرگ بود به نظر ما، و این اشتباه خوب است تکرار نشود. چرا اشتباه بود؟ چون اگر با این کار میخواستند فرهنگ انقلاب صادر نشود، این یک کار بیهوده بود؛ زیرا فرهنگ انقلاب با جنگ نه فقط از بین نرفت، متوقّف نشد و راکد نشد بلکه درخشانتر شد. در جنگ ششسالهى ما جاذبهى انقلاب براى ملّتها بیشتر شد. جاذبهى انقلاب ما در چیست؟ جاذبهى انقلاب ما در روحیهى مقاومت و تسلیمناپذیرى آن در مقابل استکبار جهانى است. آن چیزى که ملّتها را عاشق این انقلاب کرده، همین است که این انقلاب به خاطر اتّکائش به پایههاى دینى و معنوى، ترس را از دل مردم گرفته؛ مردم را مقاوم و فداکار کرده؛ قدرت و جرئت ایستادگى به مردم داده. هیچ ملّتى نیست که در مقابل آمریکا و قدرتهاى دیگر این جور گستاخ باشد که ملّت انقلابى ما هستند. جاذبهى انقلاب ما در اینها است که وقتى داستانهاى این انقلاب را براى مردم کشورهاى زیر ستم در هر جاى دنیا، در خاورمیانه، در آفریقا و جاهاى دیگر بیان میکنند، آن مردم به وجد مىآیند؛ به شوق مىآیند؛ این از مقاومت ملّت ما است.
خب، شما ببینید آیا این جنگ، این فرهنگ را، این جاذبه را کم کرد؟ جنگ این جاذبه را بیشتر کرد. ملّتهاى دنیا کور که نیستند، مىبینند که تمام دستگاههاى تبلیغاتى دنیا علیه ما و به نفع عراق دارد تبلیغ میکند؛ میدانند که غرب و شرق به عراق دارند کمک تسلیحاتى میکنند؛ میدانند که غرب و شرق راضى به پیروزى انقلاب اسلامى نیستند و مایل بودند همان چند روز اوّل آن را شکست بدهند و از بین ببرند. شش سال است این ملّت دارد مقاومت میکند. ملّت ما چرا مقاومت میکند؟ با چه نیرویى؟ با همین نیروى انقلاب اسلامى است. پس این، جاذبهى انقلاب را بیشتر کرد. اگر میخواستند با راه انداختن این جنگ موجب بشوند که فرهنگ انقلاب صادر نشود و جاذبهى انقلاب ملّتها را مجذوب نکند، اشتباه کردند، خسارت کردند؛ چون این جنگ فرهنگ انقلاب را بیشتر صادر کرد، جاذبهى انقلاب را زیادتر کرد.
امّا اگر میخواستند با این جنگ موجب بشوند که ما سیستم سیاسى را بِزور بر ملّتى، بر دولتى، بر کشورى تحمیل نکنیم، باز هم اشتباه کردند؛ ما قصد چنین کارى را نداشتیم. ما کِى خواسته بودیم سیستم سیاسى و حکومتى خودمان را بر یک کشور دیگرى، اعمّ از عراق یا غیر عراق تحمیل کنیم؟ الان هم در ذهن ما و در نیّت ما چنین چیزى نیست. دلیلش هم این است که شما مىبینید همسایههاى ما با سیستمهاى سیاسى گوناگون، نوع شرقیاش، نوع غربیاش، نوع میانهاش، نوع التقاطیاش، همه جورش اطراف ما هستند. در شمال ما، در شرق ما، در جنوب ما، کشورهاى مختلفى هستند؛ ما با اینها روابط دوستانه داریم و هر کدام که خواستند با ما روابط سالمى داشته باشند، ما استقبال کردیم؛ روابط سالم برقرار کردیم. با عراق هم میشد همین کار را بکنیم. اگر جنگ راه نمىافتاد، این جور نبود که ما سیستم سیاسى خودمان را بر عراق یا بر یک کشور دیگرى تحمیل میکردیم؛ این اشتباه محاسبهاى بود که استکبار کرد. استکبار خودش را، ایادىاش را، دولت دستنشاندهى عراق را در این زحمت انداخت ــ و حالا خواهم گفت که خسارت بزرگى هم اینجا متحمّل شد با راه انداختن این جنگ ــ به یک تصوّر باطل؛ براى اینکه ما و انقلاب ما سیستم سیاسى خودش را و نظام حکومتى خودش را بر کشورهاى دیگر با زور و با قدرت تحمیل نکند. ما این کار را نمیکردیم؛ [اگر] جنگ هم نبود، نمیکردیم؛ جنگ هم که با پیروزى تمام بشود، باز هم نمیکنیم. در نظام آیندهى عراق هم تعیینکننده خود مردم عراقند و ما هم هیچ دخالتى در آن نخواهیم کرد. ما از زور خودمان و از قدرت و نفوذ خودمان براى صادر کردن سیستم نظامى و سیستم سیاسى و نظام حکومتى خودمان به کشورها هرگز استفاده نکردیم و نمیخواستیم هم استفاده کنیم. این اشتباه اوّل.
اشتباه بعدى استکبار جهانى و محافل تحلیلگر و تصمیمگیر سیاسى در دنیا در طول این شش سال این است که اگر کمک آنها نبود، بارها عراق شکست میخورد و پیروزى ما بارها نزدیک شد. اینها هر بار با یک اشتباه در محاسبه، با یک بىدقّتى سعى کردند با تجهیز و تسلیح عراق مانع از این بشوند که او ساقط بشود. آن اشتباه این بود ــ گفتند، باز هم میگویند ــ که اگر ایران در این جنگ پیروز بشود، ایرانِ پیروز یک قدرت بزرگى خواهد شد و دیگر هیچ چىز نمیتواند جلودار این قدرت باشد؛ و این به نظر ما یک اشتباه دوّمى است که استکبار جهانى و تحلیلگرهاى سیاسىاش دارند مرتکب میشوند. البتّه شکّى نیست که ایرانِ پیروز یک قدرت بزرگ خواهد بود و پیروزى، قدرت ملّت ما و کشور ما را مضاعف خواهد کرد ــ در این که شکّى نیست ــ امّا اشتباهى که آنها کردند، این بود که یک چنین زمینهاى را براى کشور ما و ملّت ما پیش آوردند. اگر آنها جنگ را تحمیل نمیکردند، پیروزى در جنگ که موجب قدرت بیشتر جمهورى اسلامى است، پیش نمىآمد؛ خود آنها این اشتباه را کردند که جنگ را به وجود آوردند و عراق را وادار کردند به حملهى به کشور ما. اگر عراق حمله نکرده بود به کشور ما و جنگ پیش نمىآمد و ما این چند سال را بدون جنگ گذرانده بودیم، انقلاب ما فقط یک پیروزى در تاریخ گذشتهی خودش ثبت کرده بود و آن، پیروزى بر رژیم شاه بود؛ الان که آنها جنگ را تحمیل کردند و ملّت ما با کمال قدرت این جنگ را به پیش میبرد و قطعاً به پیروزى خواهد رساند، بعد که جنگ پیروز بشود، دو پیروزى در سابقه و گذشتهى این انقلاب ثبت خواهد شد؛ کار آنها بود. اگر از پیروزى انقلاب خائفند، هراسانند، باید این جنگ را تحمیل نمیکردند. خود آنها بودند که زمینهى پیروزى دوّم را با به وجود آوردن و راه انداختن جنگ براى ما فراهم کردند. الان هم هر روزى بگذرد، باز آنها بیشتر ضرر میکنند. ما اگر بعد از دو سال جنگیدن پیروز شده بودیم، پیروزى ما پیروزى بعد از دو سال مقاومت بود، یک درجهى معیّنى از عظمت را در دنیا داشت؛ امسال اگر پیروز بشویم، پیروزى بعد از شش سال مقاومت است، و عظمت بیشترى دارد. هر چه بیشتر این مقاومت ملّت ما طول بکشد، پیروزیاش بزرگتر خواهد بود. بنابراین هر چه استکبار جهانى و قدرتهاى غربى و شرقى که از ایرانِ پیروز خائفند، به عراق کمک کنند، پیروزى نهایى ما که حتمى و اجتنابناپذیر است، بزرگتر خواهد بود. اگر میخواهند خیلى این پیروزى بزرگ نباشد، راهش این است: کمکهایشان را به عراق قطع کنند؛ او را رها کنند. البتّه در این صورت ما هر چه سریعتر بر رژیم عفلقى پیروز خواهیم شد امّا این پیروزى براى استکبار جهانى خطر و ضرر کمترى خواهد داشت از پیروزىاى که یک سال دیگر بشود و دو سال دیگر بشود. ملّت ما بالاخره بعد از آنکه در جنگ پیروز شدند، نمیتوانند که گذشته را فراموش کنند؛ کینهى کمککنندگان به عراق بیشتر در دل ملّت ما جا خواهد گرفت، آشتى آنها با ملّت ما دشوارتر خواهد شد. اگر قرار است که از یک ملّت پیروز بترسند، آن روز بیشتر باید بترسند تا امروز. ما مایلیم که استکبار جهانى این اشتباه را دیگر ادامه ندهد، این اشتباه را تکرار نکند، از عراق حمایت نکند؛ رژیم عراق ماندنى نیست ــ ملّت عراق و کشور عراق همیشه ماندنى است ــ رژیم صدّام و رژیم کنونى عراق قابل ماندن نیست؛ از بین رفتنى است و هیچ تردیدى در این نیست. هر چه این آینده بیشتر به تأخیر بیفتد، پیروزى ما بزرگتر خواهد بود و کینهى ما و ملّت ما نسبت به آن کسانى که این پیروزى را به تأخیر انداختند، بیشتر خواهد شد. این هم اشتباه دوّم.
یکى دیگر از اشتباهاتى که باز قدرتها و دستگاههاى وابستهى به آنها و دوستان و یارانشان در همه جا الان دارند مرتکب میشوند، این است که سعى میکنند با تبلیغات خودشان ملّت ما را و مسئولین ما را در ادامهى این مقاومت مردّد کنند؛ این به نظر من جزو بزرگترین اشتباهاتى است که دارند انجام میدهند. استکبار جهانى با تمام وسایل هم در صدد این کار است. علّتش هم واضح است؛ چون میدانند که اگر این مقاومت با همین شکل که الان دارد پیش میرود ــ این نیروهاى عظیم مردمى، این بسیج عمومى، این علاقهمندى قشرهاى مختلف به جهاد و دفاع ــ پیش برود، پیروزى براى این ملّت قطعى است؛ این را میدانند. هر کسى نگاه کند، میتواند این را بفهمد. هر کسى نگاه کند به وضعیّت ایران و وضعیّت عراق و وضعیّت جنگ، میتواند آیندهى پیروز ایران را حدس بزند و تشخیص بدهد. چون این را میدانند، سعى میکنند با وسایل مختلف ملّت را در ادامهى این راه مردّد کنند. رادیوها، دستگاههاى سیاسى، میانجىگریهاى گوناگون، حتّى ایادى داخلى، یک عدّه آدمهاى مفلوک سیاسى را پیدا میکنند، حرف را در دهان آنها میگذارند یا در ذهن آنها تزریق میکنند ــ ممکن هم هست اینها بیچارهها ندانسته کار میکنند ــ و اینها بنا میکنند دربارهى ادامهى دفاع مقدّس بحث کردن، براى ایجاد تردید در ذهن مردم. خب، این هم یک کار عبث و بیهودهاى است؛ این یک اشتباه است. این ملّتى که وقتى دشمنش قوى بود، با او جنگید و تسلیم نشد، یقیناً آن روزى که دشمنش به این حالت ضعف و عجز افتاده، دست از او بر نخواهد داشت. آن ملّتى که صداى گلولههاى دشمن را در اهواز و دزفول مىشنید و آتش دشمن را در شهرهاى دوردست روى تن خودش حس میکرد، در عین حال مقاومت میکرد و مبارزه میکرد و نمیترسید، امروز که سرپنجهى قدرتمندش گلوى دشمن را دارد فشار میدهد، آیا ممکن است که در ادامهى این مبارزه و جنگ مردّد بشود؟ طبیعى است که نمیتواند یک چنین امیدى منطقى و معقول باشد. در عین حال این اشتباه را باز هم تکرار میکنند. مردم ما حقیقت جنگ را فهمیدهاند، ماهیّت این تجاوز و حمله را درست تشخیص دادهاند، تکلیف اسلامى خودشان را هم فهمیدهاند. شما ببینید از نقاط مختلف کشور، از شهرها، از روستاها، از قشرهاى مختلف با چه شوق و ذوقى مردم به سمت جبههها حرکت میکنند، براى اینکه بتوانند کار جنگ را یکسره کنند و یقیناً با این توان و نیرو این کار را هم خواهند کرد. آن وقت در یک چنین هنگامهى عظیم غیرت و شجاعت و مردانگىِ ناشى از ایمان، دستگاههاى استکبارى باز مرتّب تبلیغات میکنند، حرف میزنند، در داخل شبنامه منتشر میکنند، در خارج رادیوها را مىبینند، بعضى از چهرههاى سیاسى را مىبینند که بیایید کارى کنید که ایران از احقاق حقّ خود دست بکشد. این هم یک اشتباه است که ما فکر میکنیم بهتر این است که این اشتباه را دیگر تکرار نکنند.
یک اشتباه هم اشتباه رژیم عراق است که باید این اشتباه را ادامه ندهد. رژیم عراق اشتباهش این بود که به قدرت خود متّکى شد، خودش را قوى تصوّر کرد و فرض کرد؛ اهمّیّت و عظمت تأثیر انقلاب را در ملّت ما نتوانست تشخیص بدهد و همین موجب شد اوّل حمله کند و بعد [هم] موجب شد که در مقابل شرایط عادلانهى ما و نظرات ما، مقاومت و سرسختى نشان بدهد و بر ادامهى جنگ پافشارى کند و بر مواضع غلط و خشن و غیر عادلانهى خودش باز هم اصرار بورزد. این تجربه را به نظر ما با گذشت این شش سال، دیگر بایستى رژیم کنونى عراق خوب یاد بگیرد و بیاموزد. بیخود مقاومت میکنند، بیخود در مقابل یک ملّت انقلابى سرسختى نشان میدهند. این ملّتى که با تمام توان خودش از حقّ خود دارد دفاع میکند، ممکن نیست که از حقّ الهى و اسلامى و انسانى خودش صرف نظر کند. این ملّتى که جوانهاى خودش را این جور مشتاقانه به جبههى جنگ میفرستد، نمیتواند تحمّل بکند که متجاوز در پشت مرزها بِایستد، با نیّت تجاوز مجدّد و با این قصد که باز قدرت پیدا بکند و تجاوز کند؛ این یک چیز روشنى است.
آن کسى که اعتراف میکند که ما قراردادمان را با ایران پاره میکنیم، چون قوى هستیم ــ [چون] در خود احساس قوّت میکند، پس قرارداد را زیر پا میگذارد ــ هر قراردادى را آن روزى که احساس قدرت بکند، زیر پا خواهد گذاشت. یک روزى خیال میکرد که میتواند قرارداد الجزایر را زیر پا بگذارد و حمله کند به کشور ما؛ چون چنین خیالى میکرد، حمله کرد. خب، چه کسى گفته که یک روز دیگرى باز اگر قراردادى بین او و ایران ــ معاذالله ــ بسته بشود، این قرارداد را وقتى احساس قدرت بکند، زیر پا نخواهد گذاشت؟ چطور ملّت ممکن است که از یک چنین متجاوزى بگذرند؟ رژیم عراق و شخص صدّام و بخصوص دُوروبرىهایش بایستى این اشتباه را تکرار نکنند. فکر نکنند که ملّت از تعقیب آنها صرف نظر خواهد کرد؛ نه، ملّت ما از تعقیب آنها صرف نظر نخواهد کرد و جوسازىها و شانتاژهاى(۶) جهانى هم هیچ اثرى ندارد. یک دزد متجاوزى آمده، خسارتى وارد کرده، ضربهاى زده، خیانتى کرده، حالا هم دررفته؛ ما دنبال این دزد باید حرکت کنیم، گریبان او را بگیریم، گلوى او را بفشریم و او را مجازات کنیم؛ این چیز تخلّفناپذیرى است.
اشتباه بعضى از همسایههاى ما در خلیج فارس هم این است که به دست خودشان جنگ را گسترش میدهند. البتّه آنها دست پیش میزنند که پس نیفتند؛ آنها میگویند ایران میخواهد جنگ را گسترش بدهد! لکن نه، همهى عقلا میدانند؛ هر کسى که بتواند یک تحلیل ساده بکند، میفهمد؛ ما چه سودى میبریم از گسترش دادن جنگ؟ ما هیچ علاقهمند به گسترش جنگ نیستیم امّا آنها دارند جنگ را گسترش میدهند؛ آنها مایلند که با آتش بازى کنند. کمک کردن به یک کشور در حال جنگ، آن هم براى عملیّات نظامى، براى ضربه زدن به حریف، این دخالت در جنگ است در عرف همهى ملّتهاى دنیا. ما از روز اوّل گفتیم که خلیج فارس را منطقهى جنگى نکنید؛ خود ما هم علاقهمند هستیم که خلیج فارس منطقهى جنگى نباشد؛ الان هم اعلام میکنیم: ما از اینکه خلیج فارس و آبهاى بینالمللى و سواحل که در خلیج فارس هستند و رفت و آمد کاروانهاى تجارتى و کشتىهاى نفتى و غیر نفتى مورد تهدید جنگ و جنگافزار نظامى قرار بگیرد، خشنود نیستیم و از این استقبال نمیکنیم و معتقدیم که این کار به همه ضرر میزند. در واقع آن کسى که جنگ را در خلیج فارس گسترش داده، بعضى از این دولتهایى هستند که به رژیم عراق کمک میکنند. اگر کمک آنها نباشد، او نمیتواند در خلیج فارس حضور داشته باشد. اگر کمک مستقیم و غیر مستقیم آنها به عراق قطع بشود، عراق قدرت نخواهد یافت که کشتىها را در خلیج فارس تهدید کند. اینها این کمکشان را به عراق قطع کنند. ما به خود اینها هم گفتیم، الان هم اعلام میکنیم؛ اگر آنها مایلند که جنگ در خلیج فارس وجود نداشته باشد و گسترش پیدا نکند، ما از آن استقبال میکنیم. امّا آنها این خطر را خودشان به جان خودشان و براى رفتوآمدهاى خودشان میخرند و این یک اشتباهى است که در این شش سال مکرّر انجام دادند و ضربهى این اشتباه را هم خودشان خوردند. ما مایلیم اینها این اشتباه را تکرار نکنند؛ از این گذشته، از این تجربه درس بگیرند؛ عراق را رها کنند. عراق براى آنها جز ضرر چیز دیگرى ندارد. اگر رژیم عراق در صلح هم باشد، در حالت صلح براى کشورهاى خلیج فارس ضرر دارد؛ اگر در جنگ هم باشد، براى کشورهاى خلیج فارس ضرر دارد. در حالت صلح دائماً کویت و سعودى و امارات را با انواع و اقسام شیوههاى باجگیرانه و تروریستى تهدید میکرد و بر آنها فشار مىآورد؛ وقتى که هیچ جنگى هم نداشت. از اوّلى هم که جنگ شروع شده، بار سنگین جنگ را بر دوش آنها سوار کرده. میلیاردها دلار پول آنها، نفت آنها، ذخایر آنها و خیلى بیشتر از آن، آبروى آنها را خرج کرده. رها کنند این دولت مزاحم و متعرّض و متجاوز و آتشافروز را؛ چرا از او جدا نمیشوند؟ این تجربهاى است که اینها بایستى از آن درس بگیرند. ما خودمان میدانیم و عراق، در دو طرف مرزهاى مشترک اختصاصى خودمان. آتش جنگ اگر در خلیج فارس مشتعل بشود، آن کسى که بیش از همه صدمه خواهد دید، دولتهاى صادرکنندهى نفتند در خلیج فارس؛ همین دولتهاى جنوبى خلیج فارس.
از این اشتباه بالاتر، اشتباه دیگرى است که اخیراً گوشه و کنار بعضى از این دولتها مرتکب میشوند و آن، کمک خواستن از آمریکا و قدرتهاى بزرگ جهانى است. مگر آمریکا میتواند کمک به صلح بکند؟ اینها جنگافروزند. درخواست میکنند که در قضایاى خلیج فارس دخالت کنند. دخالت آنها اوّلین اثرى که خواهد داشت، این است که این دولتها بلکه دُوَیلهها(۷) و دولتهاى مصغّر را زیر دست و پا لگدمال خواهد کرد. آن که اوّل صدمه میبیند، آن که اوّل از بین میرود، همین دولتهاى ضعیف و کوچک اطراف خلیج فارس هستند؛ اینها هیچ خیرى نمىبینند از اینکه از ابرقدرتها کمک بخواهند. البتّه گاهى هم به ما میگویند که اگر جنگ ادامه پیدا بکند، ابرقدرتها دخالت خواهند کرد. ما البتّه این را باور نداریم؛ ابرقدرتها را هم عاقلتر از آن میدانیم که در یک منجلاب این چنینى خودشان را گرفتار کنند؛ واقعاً و خارجاً هم آنها را مىبینیم که خیلى گرفتارتر از این حرفها هستند. ابرقدرتها این قدر گرفتارند که براى خودشان گرفتارى جدیدى در این منطقه نخواهند تراشید. البتّه اگر بىعقلى کردند، سبکسرى کردند، با ملّت انقلابى ما خودشان را روبهرو کردند، بسمالله! بیایند، ملّت ما آماده است.
بحثم را تمام کنم، قدرى طول کشید. آخرین تجربه و درسى که میخواهم امروز ذکر بکنم، درسى است که خود ملّت باید بگیرد. برادران و خواهران عزیز! ما مردم ایران از این شش سال باید درس بگیریم. در این شش سال آن چیزى که ما را در این حد از اقتدار و تسلّط و به دست آوردن ابتکار عمل در جنگ رساند، چه بود؟ مقاومت، فداکارى، حضور در میدانهاى نبرد، نترسیدن و نهراسیدن. همهى قشرها در این راه همکارى کردند. همهى کسانى که میتوانستند کمک کنند و در دلشان ایمانى بود ــ که اکثریّت مُعْظمِ این مردم هستند ــ کمک کردند. مسئولین در کنار مردم، مردم در کنار مسئولین در میدانهاى جنگ و در میدانهاى پشت جبهه حضور یافتند. این وحدت و هماهنگى مردم، این علاقهمندى، این شهادتطلبى، این ایثارگرى [مربوط به یک قشر نیست]؛ این شهداى ما مال یک قشر نیستند؛ از همهى قشرها، از همهى گروهها. البتّه یک عدّه رفاهطلبِ ازخودراضىِ تن به عادت و راحت سپردهى وابستهى به فرهنگ غربى همیشه از میدانها و صحنههاى این مردم دور بودند، اینجا هم دورند ــ به آنها کارى نداریم ــ امّا اکثریّت قاطع این مردم، قشرهاى متوسّط، از دانشگاهى، روحانى، بازارى، کارگر، روستایىها، شهرىها و تمام قشرها، [حتّی] مسئولین دولتى به میدانهاى جنگ رفتند، جوانهایشان را فرستادند، شهید دادند، فداکارى کردند، ایثار کردند، همه صادقانه وارد میدان شدند و ما به اینجا رسیدیم.
امروز بعد از گذشت این شش سال ما وقتى این دو جبهه ــ جبههى جمهورى اسلامى و جبههى رژیم عفلقى ــ را در مقابل هم نگاه میکنیم، جبههى جمهورى اسلامى را جبههى ایمان، جبههى نور، جبههى قوّت و قدرت حقیقى و مادّى و معنوى با هم، جبههى آگاهى و جبههى امید مىبینیم و جبههى مقابل را جبههى ظلمات، جبههى نومیدى، جبههى ضعف، جبههى وابستگى، جبههى عدم اعتقاد به کارى که دارند میکنند و ناآگاهى. این قدرت را، این عظمت را، این تثبیت را، این دست بالاتر و برتر را ما از این حضورمان در جبههها، از این ایمانمان، از این تحرّک شجاعانهمان، از نهراسیدنمان، از همه شرکت کردنمان داریم. این تجربه و این درس را باید تا لحظهى پیروزى نهایى ادامه بدهیم.
امروز در اجتماع عظیم نماز جمعهى ما نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى، از نیروى زمینى، نیروى هوایى و نیروى دریایى، از سپاه پاسداران، از شهربانى، از ژاندارمرى حضور دارند. تیپ ویژهی صومعهسرا، خانوادههاى شهداى عملیّات کربلاى دو گیلان، نیروهاى بسیج مردمى از سوادکوه، کسانى که هدایایى را به جبهه میفرستند ــ ۱۵۰ دستگاه تریلر و کامیونى که عازم جبهه هستند؛ کاروان عاشوراى دو، اهدائى کارکنان و کارمندان دولت ــ و بعلاوهى اقشار عظیم مردم که میعاد نماز جمعه را میعاد وحدت و معنویّت و دلاورى خودشان در هر هفته میدانند، شرکت کردهاند. خوشبختانه در این هفتهاى که گذشت و هفتههاى گذشته، حرکت نیروهاى بسیج از سراسر کشور بسیار چشمگیر بوده؛ همین حرکت را باید ادامه بدهید. ما براى وارد آوردن ضربات قاطع و کوبنده بر پیکر عراق بحمدالله امروز آمادگى داریم؛ چیزى کم نداریم. منتظر لحظات مناسب هستیم و خواهید دید انشاءالله که در آن لحظات مناسب و در هنگامى که لازم است، رزمندگان شما و جوانان شما، چشم شما را با ضربات خودشان روشن خواهند کرد. پشت اینها را گرم کنید، به اینها دعا کنید، سنگرنشینان را یارى کنید، با حضور خودتان جبههها را تقویت کنید و امیدواریم آن روز که روز پیروزى نهایى است، انشاءالله چندان دیر نباشد.
السّلام علی أبناء أمّتنا الإسلامیّة فی کلّ مکان.
شعبنا یحیی هذه الأیّام الذّکری السّنویّة السّادسة لدفاعه المقدّس أمام عدوان النّظام العراقیّ. هذا الدّفاع الّذی یجسد روح التّضحیة والفداء والتّحرّک الجماهیریّ العامّ لصدّ المعتدین. قبل ستّة أعوم بدأ النّظام العراقیّ المعتدی عدوانه الشّامل علی الجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة جوّا وبرّا علی امتداد الحدود. وکان ذلک فی الواقع استمرارا لمؤامرات الاستکبار العالمیّ ضدّ الثّورة الإسلامیّة ونظام الجمهوریّة الإسلامیّة. فی تأریخ الثّورات المنتصرة خلال العقود الأخیرة کان الهجوم العسکریّ بأنواعه المختلفة من قبل دولة مجاورة للبلد الثّائر إحدی سبل قمع الثّورات. لکن هذه الظّاهرة اتّخذت فی الحرب الظّالمة المفروضة علی الثّورة الإسلامیّة أبعاداً استثنائیّاً. الاستکبار العالمیّ عقد الأمل علی النّظام العراقیّ لیکون الدّرع الواقی أمام الثّورة الإسلامیّة و لیکون المعول الّذی یُنزل الضّربة القاضیة بالثّورة ویقف أمام امتدادها الطّبیعیّ إلی الشّعوب الأخری. ما کان بالإمکان أن تنجح هذه الحرب علی هذا الحجم والکیفیّة لولا ما تحمله الطّغمة المسیطرة علی العراق من خصال متمیّزة تتمثّل فی الاندفاع نحو ارتکاب العدوان و سفک الدّماء والبحث عن المغامرات والرّغبة البلهاء فی التّوسّع. لکن هذه الخصائص أدت إلی حدوث هزّة شدیدة فی أوساط الشّعب الإیرانیّ. النّظام العراقیّ فی أبواقه المسعورة وفی ما کانت تتناقل عنه جمیع وسائل الإعلام الاستکباریّة بفرح وسرور، أعلن أنّه یستهدف من هجومه هذا الإطاحة بنظام الجمهوریّة الإسلامیّة واحتلال المناطق الجنوبیّة الغربیّة و الجنوبیّة من البلد الإسلامیّ، حتّی عمد قبل شنّ حربه إلی نشر خرائط جغرافیة جعل فیها محافظة خوزستان النّفطیّة الإیرانیّة ـ بعد أن أطلق علیها اسماً جدیداً ـ جزء من الأراضی العراقیّة. النّظام العراقیّ قبیل هجومه مزّق اتّفاق الجزائر المنعقد بین النّظام الحاکم فی العراق والموقع من قبل حاکم العراق الحالی نفسه و بین النّظام البائد بشأن عدم الاعتداء علی الحدود المشترکة، معلناً أنّ العراق الآن أصبح قویّاً ولذلک لایری نفسه ملزماً بهذه المعاهدة. وبذلک أوضح طبیعة تفسیر الطّغمة المسیطرة علی العراق و طبیعة ممارستهم العدوانیّة القائمة علی هذا اللون من التّفسیر الإرهابیّ الجنونیّ. هذه الحرب، وإن بدأت فی وقت لم تکن الجمهوریّة الإسلامیّة مهیأة إطلاقاً علی صعید الاستعدادات العسکریّة المعتادة للمواجهة، قد اتّخذت مساراً آخر بفضل ما یتحلّی به الشّعب الإیرانیّ الأبی من روح ثوریة و إیمان عمیق صادق. وبالتّدریج سجل الصّمود الجبّار أمام هذا العدوان معجزة أخری من معاجز حرکة الجماعة المؤمنة الثّائرة. ومع أنّ الشّرق و الغرب کانا یغدقان الأسلحة والمعدات علی العراق ومع ما کانت تبذله عشرات المحافل السّیاسیّة والمراکز الإعلامیّة العملاقة من نشاط محموم لتثبیط عزیمة المقاومة، فإنّ هذا الشّعب زاد علی المقاومة وحارب ببطولة حتّی أجبر العدوّ علی الاعتراف بالضّعف و الهزیمة. وحین أفاق النّظام العراقیّ من سکرة غروره وأدرک فاعلیّة الرّوح المؤمنة الثّائرة فی جبهات القتال، وأحسّ بفشله فی تحقیق ما کان یصبو إلیه من أهداف فی بدایة عدوانه، راح یرفع عقیرته بالصّلح والسّلام. و لا أحد یشکّ فی بلدنا أنّ هذا النّظام یرید بهذه النّداءات المنافقة أن یهضم حقّ شعبنا وأن یکسب فرصة أفضل لاستئناف مزید من العدوان. الجمیع یعلم أنّ النّظام العراقیّ لایرید سلاماً. بل یبادر بهدنة أمدها مقدار ما یستطیع خلاله أن یجهز نفسه لیتحوّل إلی قوّة حقیقیّة. طبعاً لا کالقوّة الّتی کان علیها فی بدایة هذا الحرب والّتی ظنّها أنّها کافیة لنقض المعاهدات، بل بقوّة أکبر تؤهله لتمزیق کلّ معاهدة أخری ولشنّ هجوم أوسع علی الشّعب الإیرانی وثورته الإسلامیّة. شعبنا یؤمن أنّ الید الّتی مزّقت الاتّفاقیّات وأعطت لنفسها الحقّ المشروع فی العدوان، یجب أن تُقطَع لمنع عبثها فی العراق وخلف حدودنا الطّویلة مع العراق. وفی هذه الحالة فقط یستطیع شعبنا أن یأمن تماماً جانب جاره وتستطیع الثّورة أن تنصرف إلی المجالات البناءة. إنّ الإسلام علّمنا أن نأبی الضّیم ونرفض الظّلم والعدوان، ولی هذا النّهج سرنا متّکلین علی الله سبحانه وواثقین بالنّصر. وتجاربنا السّابقة فی هذه الحرب زادتنا ثقة ویقیناً. إنّ أسبوع الحرب المعلَن هذه الأیّام أسبوع مقدّس نصعّد فیه الهمم لأداء الواجب ونعمق فیه الاعتماد علی الله سبحانه وتعالی. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه، اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِه؛ قَد جَعَـلَ اللهُ لِکُلِّ شَىءٍ قَدرًا.(۸) اِنَّ وَلِیِّ؛َ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الکِتّْبَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصُّلِحینَ.(۹) أوصیکم عباد الله بتقوی الله. اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه؛ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص.(۱۰) وأستغفر الله لی ولکم.(۱۱)
بِسمِاللهِالرَّحمّْنِالرَّحیمِ* وَ العَـصرِ* اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ* اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحّْتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱۲)
امروز در خطبهی اوّل بحث کوتاهى از زندگى سیاسى امام سجّاد خواهم کرد. با اینکه بحثهاى هفتههاى گذشته در زمینهى دخالت سیاستهاى جهانى در فساد اخلاق نیمهکاره ماند امّا به مناسبت اقتران این روزها با ایّام شهادت امام سجّاد و نیز حادثهى عاشورا که بُعد مهمّى از آن متعلّق به امام سجّاد است، دریغم آمد که دربارهى این امام همامِ بزرگوار این بحث کوتاه را نکنم؛ بخصوص چون در این ایّام مشاهده شد که در تبلیغات عمومى و حتّى در گفتارهاى رسانهها چهرهى جامع و کامل و منوّر امام سجّاد آن طور که لازم است، منعکس نمیشود. سالهایى آن حضرت را در قالب گریه و مظلومیّت و وضعیّت انفعالى معرّفى کردند و این روزها هم با به کار بردن تعبیرات و جملاتى که نشاندهندهى زندگى سیاسى آن حضرت نیست، باز ما در همان بىخبرى نسبت به این امام عزیز باقى خواهیم ماند. آنچه من عرض میکنم، مشروح زندگى امام سجّاد نیست بلکه فقط خطوط کلّى و اصولىِ زندگى آن حضرت است به عنوان یک امام. و براى این است که آن کسانى که میخواهند بحث کنند و تحقیق کنند، مخصوصاً عزیزانى که در رسانههاى عمومى، رادیو و دیگر رسانهها از آن حضرت سخن میگویند، این خطوط را دنبال کنند و این محورها را براى بحث تعقیب کنند؛ وَالّا اینکه گفته شود امام سجّاد استراتژى دعا را انتخاب کرد ــ که به گوشم خورد در تبلیغات این چند روزه ــ نه چیزى را میفهماند و نه چندان دقیق و منطبق بر واقعیّت است.
امام سجّاد ۳۵ سال تقریباً حائز منصب امامت بودند و در این ۳۵ سال از اوّل تا به آخر یکسره مبارزه کردند. این مبارزهها در شکلها و قالبهاى مختلفى بود و به دورههاى مختلفى تقسیم میشد. دورهى اوّل مربوط است به بلافاصله بعد از حادثهى عاشورا که مبارزهى امام سجّاد با تبلیغات تند، با خطبههاى آتشین، با افشاگرى دربارهى حادثهى عاشورا در مجامع دولتىِ سرشار از ظلم و اختناق بود. چه در کوفه، چه در شام، چه در دربار یزید، و چه در مسجد اموى، امام سجّاد بدون هیچ ملاحظهاى و بدون هیچ واهمهاى تمام آنچه را مردم باید از حادثهى عاشورا بدانند، بیان کرد. نه تقیّه کرد، نه ترس از کشته شدن را در خود راه داد و با این کار هم تاریخ را تثبیت کرد؛ گفت و آن گفته در تاریخ ماند و عاشورا با خطّ محونشدنى در لوحهى تاریخ تثبیت شد و ثابت ماند؛ هم دشمن را که سرشار از غرور پیروزى بود، دچار ضعف روحیه کرد و شکست سیاسى و روانى بر دشمن وارد کرد، و هم روحیهى یاران و نزدیکان و بخصوص اسرائى را که همراه خود آن حضرت بودند، تقویت کرد. این یک دوره.
امّا این نحو عمل قابل ادامه نبود و امام سجّاد کارى داشت، هدفى داشت که باید براى آن سالهاى متمادى زحمت میکشید. اگر از من بپرسید که آن هدف چه بود، من به طور قاطع و با اتّکاء به صدها مدرکِ اطمینانآور عرض میکنم در یک جمله که آن هدف عبارت بود از زمینهسازى براى تشکیل حکومت اسلامى. پیدا است که این کار، کار یکماهه و دوماهه و یکساله و پنجساله در آن شرایط نبود. جامعهى اسلامى و نظام اسلامى آن قدر خراب نشده بود که در طول یک سال و دو سال و پنج سال بشود آن را آباد کرد؛ بیش از اینها فساد و خرابى و انحراف در ارکان نظام اسلامى راه یافته بود. کار درازمدّت لازم داشت؛ این کار درازمدّت را امام سجّاد در طول ۳۵ سال انجام داد و هنگامى که از زندگى پُر از افتخار خود فارغ شد و به جوار الهى شتافت، یک جامعهى داراى ذهنیّت مناسب و مساعدى را تقدیم جانشین خود یعنى امام باقر کرد. در این ۳۵ سال زحمتِ امام سجّاد همه چیز متحوّل شده بود که جاى تشریح و بیان آن اینجا نیست.
در این ۳۵ سال سه رشته کار را امام سجّاد تعقیب کردند که این سه تا محور اصلى است ــ اگر کسى میخواهد در این زمینه بحث کند و مطالعه کند، دنبال این سه محور باید حرکت کند ــ یکى از این سه محور، کار اصلى سیاسى امام سجّاد بود که آن عبارت بود از تبیین مسئلهى امامت. مردم با اینکه تازه از صدر اسلام جدا شده بودند و فاصلهى زیادى نداشتند، مسئلهى امامت را درست نمىشناختند و بشدّت در این مسئله دچار اشتباه و انحراف بودند؛ هم اشتباه در مفهوم «امام» و اینکه امام چه شرایطى دارد، چه جور آدمى میتواند امام و رهبر جامعه باشد، امام اصلاً چه کاره است در این جامعه؛ و هم بالنّتیجه در مصداق امام که امام کیست، این را نمیدانستند. از آل على و خاندان پیغمبر که بکلّى فراموششان شده بود؛ در بین افراد دیگرى هم که میشد سراغشان بروند، سراغ بدترینها رفته بودند؛ حتّى سراغ متوسّطها و کمبدها نرفته بودند؛ گشته بودند بدترین انسانها و شریرترین و فاسدترین عناصر را پیدا کرده بودند و با آنها بیعت کرده بودند. از این انحراف و اشتباه بالاتر نمیشود. پس کار اوّل امام سجّاد این بود که آرامآرام به صورت عمیق مفهوم امامت و مصداق امام را به خورد جامعهی اسلامى بدهد. بسیارى از بیانات امام سجّاد در این رابطه است و میدانید که این کار همیشه و همه جا یک کار خطرناک سیاسى است؛ بخصوص در دوران اختناق اموىِ مروانى که با تمام امکاناتشان دنبال این بودند که خلافت را و امامت را براى خودشان و نوکرانشان و خانوادهشان تثبیت کنند. امام سجّاد این بناى ظالمانه را از بنیان میلرزانْد و به سمت انهدام سوق میداد. لذا این کار، کار خطرناکى بود و این کار خطرناک را امام در پوشش تقیّه در طول سى و چند سال انجام دادند؛ این کار اوّل که کار سیاسى است.
محور دوّم، محور فکرى و عقیدتى و ایدئولوژیک بود؛ چون بنىامیّه فکر مردم را و اسلام مورد ایمان مردم را هم خراب کرده بودند. اسلامى که در اختیار مردم در دوران امام سجّاد قرار داشت، اسلام پیغمبر نبود. آن قدر تحریف و غلط و خلاف عمدى و سهوى در معارف اسلامى، در عقاید اسلامى، در احکام اسلامى، در مقرّرات اسلامى وارد کرده بودند که اگر احکام و معارف انحرافىِ آن روز را یک کتاب بکنیم، یک کتاب ضخیم خواهد شد. خلفا پول ریخته بودند، علماى وابستهى به دربارها حدیث جعل کرده بودند و فتوا داده بودند، مبلّغین و قرّاء و وابستگان گوناگون و سرسپردههاى دستگاه هم این را در طول چندین سال در تمام اقطار(۲) اسلامى، مخصوصاً آنجاهایى که از مرکز اسلام فاصله داشتند، برده بودند؛ یک اسلام عوضىِ غلطِ مسخرهاى درست کرده بودند که امام سجّاد باید آن را تصحیح میکرد. این کار هم کار خطرناکى بود؛ خطرش از کار اوّل کمتر نبود. آنجا با دستگاه سیاسى برخورد بود؛ اینجا، هم با دستگاه سیاسى، هم با دستگاه روحانى. اینجا است که امام سجّاد به دعا متوسّل میشد. صحیفهی سجّادیّه مجموعهى معارف اسلامى است؛ مثل نهجالبلاغه. کمتر کتاب مدوّن حدیثى را ما داریم که به قدر صحیفهى سجّادیّه در آن معارف اسلامى باشد. از عقاید، از اخلاقیّات، از معارف، از احکام، آن قدر مطلب در این کتاب هست به مناسبت دعا و به نام دعاهاى گوناگون، که اگر میخواستند آنها را با زبان معمولى و به قلم مؤلّفان در کتاب گرد بیاورند، دهها جلد کتاب میشد و امام سجّاد در لباس دعا این محور را تعقیب کرد.
محور سوّم عبارت بود از کار مبارزاتى و تشکیلاتى؛ یعنى جمع و جور کردن یاران خاص و شیعیان، متّصل کردن آنها به یکدیگر، روحیه دادن به شیعیان مبارز، مانع شدن از جذب نیروهاى شیعه به دستگاههاى حاکم و به زندگى عافیتمآب؛ این هم یک کار بسیار دشوارى بود که امام سجّاد انجام میدادند. اوّل اطراف حضرت سه نفر یا پنج نفر بودند، بعد یواشیواش همین چند نفر به عراق رفتند، به مصر رفتند، به یمن رفتند، در حجاز گشتند، به ایران آمدند، در اقطار عالم اسلامى مسافرت کردند، با افرادى که به حج مىآمدند، صحبت کردند، بحث کردند، ذهن آنها را روشن کردند و کار را به جایى رساندند که وقتى آن حضرت این دنیاى فانى را ترک میگفت، در تمام دنیاى اسلام آوازهى امام و امامت و تفکّر امامتِ خاندان پیغمبر پیچیده بود. یک عدّهاى بشدّت معتقد بودند و پابند، عدّهاى هم آن چنان اعتقادى نداشتند امّا محبّت خاندان پیغمبر در دل اینها جا گرفته بود. یعنى در مقابل همهى تبلیغات پنجاهشصتسالهى خاندان اموى تا زمان شهادت امام سجّاد، یکتنه امام سجّاد با یاران خود این تبلیغات را خنثى کرد؛ که برادران اهل تحقیق به کتابهاى رجال و حدیث مراجعه کنند تا ببینند که یحیىبنامّطویلها و سعیدبنجبیرها و دیگران و دیگران چه کردند در زمان امام سجّاد و چه یادگارى گذاشتند. این سه محورِ کار امام سجّاد بود.
استراتژى دعا و استراتژى گریه حرفهاى کاملى نیست؛ بله، در پوشش دعا امام سجّاد معارف را گفتند، براى تثبیت حادثهى عاشورا بارها در محضر مردم آن حادثه را به زبان آوردند و گریه کردند امّا استراتژى امام عبارت است از استراتژى امامت؛ یعنى تبیین اسلام، تبیین امامت، جمع و جور کردن یاران واقعى ائمّه که شیعیان آن روز بودند. این مجموعهاى از تلاش امام سجّاد است. اگر بخواهیم این تلاش را با تلاش ائمّهى دیگر مقایسه کنیم ــ اگر حمل بر مبالغه نشود ــ بنده خواهم گفت تلاش این بزرگوار از تلاش امام باقر و تلاش امام صادق و تلاش امام موسىبنجعفر و تلاش یکایک ائمّهى بعد از آن حضرت سنگینتر و پُرحجمتر و بیشتر بوده؛ چون امام سجّاد راه را آغاز کرد. آن چهرهى مظلومِ بىصداى سربهزیرِ منفعلى که از امام سجّاد درست کردند، بکلّى بر خلاف واقع است. چهرهى حقیقى امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) چهرهى یک مبارزِ قهرمانِ خستگىناپذیرِ آشتىناپذیرِ پیگیرى است که با تدبیر تمام، با دقّت کامل، راهها را مىشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید؛ خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند. و نتیجه هم این شد که بالاخره دشمنِ خستهى شکستخورده ــ یعنى دستگاه اموى ــ دیگر وقتى هیچ کار نتوانست بکند، متشبّث شد به مسموم کردن امام سجّاد و آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پُربرکتِ پُرمبارزهى پُرتلاشِ مقدّسِ سر تا پا نورانى، جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهى پرواز کرد. این، خلاصهى زندگى امام سجّاد است.
و اینجا من یک حاشیه بزنم بر زندگى امام سجّاد که مژده و روشنىِ چشم براى شما ملّت ایران و مسلمانان مبارز کشورمان است و آن حاشیه این است که آن کارى که شما الان کردید، یعنى احیای ارزشهاى اسلامى، حاکم کردن قرآن، حاکم کردن امامت با منطق و مفهوم الهى و قرآنىاش، حاکمیّت ارزشهاى قرآنى، همان چیزى است که امام سجّاد آن ۳۵ سال را برایش مبارزه کرد و تلاش کرد. نه اینکه ما به ایدئال دست یافتیم؛ معلوم است که ایدئال به این آسانى و به این زودى به دست نمىآید امّا امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) و همهى ائمّه تلاش میکردند تا همان طور که امروز قرآن منشأ قانونگذارى شما است، در جامعهشان قرآن منشأ قانونگذارى بشود؛ و همان طور که امروز ولایت و امامت تابع زور و قلدرى و گردنکلفتى و پولدارى و این طور چیزها نیست بلکه تابع فقاهت و معنویّت و اخلاق و عرفان و بندگى خدا است، در جامعهشان هم امامت و ولایت تابع همین ارزشها باشد؛ براى این تلاش میکردند. و این پیروزى شما و رسیدن شما به جمهورى اسلامى و حاکمیّت قرآن، علاوه بر اینکه امید دل همهى مسلمین جهان است، آرزوى تاریخى همهى اولیا و همهى ائمّه (علیهم السّلام) و از جمله امام سجّاد بوده است. و این را نگه دارید و این ذخیرهى ارزشمند را قدر بدانید و یادتان بیاید که امام سجّاد و امام باقر و امام صادق و بقیّهى ائمّه و قبل از آنها خود رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین براى حاکمیّت همین ارزشها بود که آن جهاد را کردند، آن مبارزهها را کردند، آن سختىها را تحمّل کردند تا بتوانند در آن دنیاى ظلمانى این ارزشها را به کرسى بنشانند. طبیعى است که اگر کسى مثل امام معصوم ــ امیرالمؤمنین یا امام سجّاد یا دیگران ــ در آن چنان جامعهاى در رأس کار قرار بگیرند، یقیناً وضع حاکمیّت اسلام یک شکل بسیار عالىترى خواهد داشت؛ همچنان که آن روزى که ولىّعصر (ارواحنا فداه) ظهور کنند و تشریف بیاورند، حاکمیّت اسلام به عالىترین شکل خواهد رسید امّا به هر حال این جامعهى اسلامى و حاکمیّت ارزشهاى الهى است که آن تلاشها به خاطر آن انجام گرفته.
از خداى متعال میخواهیم که سلام و رحمت و درود و برکات خودش را بر روان مطهّر و مقدّس امام سجّاد، امام مبارز بزرگوار و معصوم فرو بریزد و ما را از یاران و دوستداران و شیعیان حقیقى آن حضرت قرار بدهد.
بِسمِاللهِالرَّحمّْنِالرَّحیمِ* قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ* اَّللهُ الصَّمَدُ* لَم یَلِد وَلَم یولَد* وَ لَم یَکـُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۳)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و على الصّدّیقة الطّاهرة و على سبطى الرّحمة و امامى الهدى الحسن و الحسین و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم الحجّة حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
بحث خطبهى دوّم امروز به طور قهرى و طبیعى در باب هفتهى جنگ و سالگرد دفاع مقدّس خواهد بود. قبل از شروع در بحثى که خواهم کرد، لازم میدانم از شهدائى که این هفته به یاد شریف آنها مزیّن است، یاد کنم: شهید هاشمىنژاد،(۴) عالِم مبارزِ فداکارِ مخلص و یار دیرین این انقلاب که چهرهى برجستهاى بود و خدمات او قبل از انقلاب و بعد از پیروزى انقلاب خدماتى فراموشنشدنى است، یکى از شهداى این هفته است. همچنین سرداران رشید نیروهاى رزمندهى ما که در این روزها همه به یاد شهادت آنها هستیم؛ شهید فلّاحى، شهید نامجو، شهید فکورى، شهید کلاهدوز و شهید جهانآرا(۵) ــ از ارتش و سپاه ــ این پنج سردار بزرگ دلاور هم در این ایّام به مناسبت پنجمین سالگرد شهادتشان شایستهى ذکر و یاد همهى ما هستند و روان همهشان شاد باد.
مناسبت دیگرى که امروز به آن اشاره میکنم، روز پلیس است که یکى از روزهاى تاریخى متناسب با پلیس است و این روز را پلیس جمهورى اسلامى به عنوان روز پلیس انتخاب کرده و مناسبتى است که باید در آن، هم از فداکارىهاى افراد و پرسنل فداکار پلیس و آن کسانى که خدمات بزرگى کردند و شایستهى انقلاب حرکت کردند، قدردانى بشود و زحمات پلیس مورد توجّه قرار بگیرد، و هم توصیه بشود به این برادران زحمتکش و خدوم که این خدمات را و این زحمات را هر چه میتوانند، بیشتر و فشردهتر کنند و چهرهى پلیس را آنچنان که شایستهى آن است، در جامعهى ما و میان مردم انقلابى ما همان چهرهى درخشان و برجستهاى که لازم است بسازند؛ و همچنین بدین مناسبت به مردم توصیه کنیم که پلیس را از خود و برادر خود بدانند ــ همچنان که میدانند ــ و در همهى مراحل با پلیس همکارى کنند. روز پلیس، روز بزرگداشت این حقیقتها و ارزشها است که به آن اشاره شد.
امّا مسئلهى هفتهى جنگ و مقاومت مقدّسى که مردم ما شش سال است به آن سرگرم هستند، یک هفتهى مقدّس و عزیز است. شاید بعضى فکر کنند سالگرد شروع آتش جنگ بزرگداشت ندارد. البتّه اگر فقط این بود، بله، همین بود. شروع جنگ، یک تهاجم به ملّت ما بود و اگر مردم ما در مقابل این تهاجم دفاع نکرده بودند، تسلیم شده بودند، ضعف نشان داده بودند، جا داشت که ما هفتهى جنگ را و سالروز جنگ را روز عزادارى اعلام بکنیم و هر سال آن روز بنشینیم و زانوى غم به بغل بگیریم و اشک بریزیم که چرا در فلان سال یک چنین حملهاى به ما شد؛ ما هم در مقابل آن شکست خوردیم. امّا همهى دنیا میدانند که شروع حمله به ما، یک روى دیگرش شروع یک مقاومت مردانه و دلیرانه و تاریخى بود. از ساعت اوّل، مردم ما بسیج شدند؛ حتّى زنهایى که در خانهها نشسته بودند، احساس مسئولیّت کردند. قشرهاى گوناگون مردم ما منتظر نماندند که به آنها تکلیفى بشود و بر اساس دستور و فرمان وارد میدان بشوند. از لحظهى اوّلى که تهاجم نیروهاى دشمن شروع شد، مردم در خیابانها حضور پیدا کردند و هنوز نیم ساعت نگذشته بود یا شاید بیش از چند دقیقهاى از تهاجم هواپیماهاى مهاجم عراقى به فرودگاه تهران نگذشته بود که من از همان منطقه عبور میکردم، مردم جمع شده بودند اطراف نردههایى که مشرف به فرودگاه بود و شعار میدادند و فریاد میکشیدند که به ما اجازه بدهید ما برویم دفاع کنیم یا برویم از این مناطق حفاظت کنیم. این روحیهى مردم بود. در طول این شش سال هم یک روز اتّفاق نیفتاد که مردم در دفاع و در مبارزه سست بشوند و هر روزى که گذشته، حضور مردم قوىتر و دفاع آنها مصمّمانهتر و حرکت آنها شجاعانهتر بوده. شش سال ما یک حرکت تکاملى در سمت دفاع مقدّس داشتیم؛ پس شش سال افتخار است. شروع جنگ، یعنى شروع افتخارات این ملّت؛ شروع تهاجم دشمن، یعنى شروع دفاع مقدّس ما؛ شروع شعلهور شدن آتش خیانت استکبار، یعنى شروع بُروز شجاعت همهى قشرهاى ملّت براى ایستادگى در مقابل استکبار؛ پس این افتخار دارد. هفتهى جنگ، هفتهى افتخار است؛ هفتهى مقدّس است؛ در حقیقت جشن است، عید است؛ و یک بزرگداشتى از روحیهى مردم و ایثار مردم و مقاومت مقدّس و دفاع مقدّسى است که ما در این شش سال داشتیم. این حقیقت هفتهى جنگ.
این شش سال مقاومت دستاوردهاى زیادى داشت: ملّت ما را آبدیده کرد؛ اسلام را در دنیا به عنوان یک قدرت بسیج عظیم تودهها معرّفى کرد؛ جمهورى اسلامى را به عنوان یک نظام تثبیتشدهاى که آن قدر پایههایش مستحکم و تثبیتشده است که با یک جنگ ششساله حتّى تکان نمیخورد، معرّفى کرد؛ ملّت ما را در نظر ملّتهاى دنیا به عنوان یک ملّت مقاومى که به این آسانىها نمیشود چیزى را بر او تحمیل کرد، نشان داد؛ به دشمنان ما تفهیم کرد که شروع جنگ با ایران و وارد شدن به یک چنین ورطهاى، براى آنها یک منجلاب است. سرگذشت صدّام و حزب بعث عراق عبرتى شد براى همهى کسانى که احتمالاً سوداى حملهى به جمهورى اسلامى را در سر میپختند؛ و براى تاریخ یک تجربه شد و براى ملّتهاى دیگر یک نمونهى پُرعظمت و پُرشکوه شد. یک چنین دستاوردهاى عظیمى این شش سال مقاومت ملّت ما داشت. من اگر حمل بر مبالغه نشود، باید بگویم دستاوردهاى این جنگ از دستاوردهاى پیروزى ما در اصل انقلاب کمتر نبود. اصل انقلاب، نظام جمهورى اسلامى را بر سر کار آورد امّا مقاومت ششسالهى مردم نظام جمهورى اسلامى را شکستناپذیر و تثبیتشده و راسخ کرد و از لحاظ حیثیّت جهانى هم ملّت ما را به عنوان یک ملّتى که وقتى تصمیم گرفت، وقتى خواست احقاق حق بکند، دیگر از هیچ چیز در راه خودش هراسى به دل راه نمیدهد، معرّفى کرد. این دستاوردهاى عظیم این شش سال است.
البتّه این دستاوردها مفت به دست نمىآید. هیچ ملّتى با خور و خواب و تنپرورى و عیش و لذّت نمیتواند این عظمتها و شکوهها و اقتدارها را به دست بیاورد. همیشه ملّتهاى مقتدر هم آن وقتى رو به زوال رفتند که به خور و خواب و راحتطلبى و تنآسانى دچار شدند. بنابراین طبیعى است که یک ملّتى وقتى بخواهد حرف خودش را که حق است، به کرسى بنشاند و از خودش دفاع کند و اجازه ندهد که سرنوشتش به دست دیگران بیفتد و خودش بخواهد که از امکانات خودش استفاده کند و آنها را احیا کند و در دنیا ایده و آرمان ارزشمند خودش را تثبیت کند، باید فداکارى کند. بدون فداکارى، بدون مجاهدت، بدون زحمت، بدون دردسر، هیچ چیز کوچک هم در دنیا به دست نمىآید؛ نه در دنیا و نه در آخرت. دستاوردهاى اخروى هم زحمت میخواهد، دستاوردهاى دنیوى هم زحمت میخواهد.
طبیعى است که ما در این راه در مقابل آن دستاوردها، زحمات و تلفات و سختىها و خسارتهایى هم داشتیم که از همهى آنها بالاتر، جوانان شهید ما و عزیزان از دسترفتهى ما هستند که در راه این آرمانها جان خودشان را فدا کردند. البتّه قبل از آنها در راه انقلاب هم جانهاى عزیزى فدا شد؛ قبل از همهى اینها، در راه اسلام هم جانهاى عزیزى فدا شد. صدها جوان ما ارزش علىّ اکبر حسین را ندارند؛ هزاران و میلیونها انسان ارزش سیّدالشّهدا را ندارند. اگر امام حسین آن روز فدا نمیشد، اسلام در این چهارده قرن نمیماند؛ پس مىارزید. حتّى فدا شدن حسینبنعلى مىارزید. با آن همه ارزش که آن ذات شریف و مقدّس و آن گوهر گرانبها دارد، مىارزید که ما آن گوهر گرانبها را خرج کنیم که اسلام چهارده قرن بماند. مىارزد که ما جانهایمان را، جوانهایمان را، خودمان را فدا کنیم تا ارزشهاى اسلامى و جمهورى اسلامى و حاکمیّت اسلام و قرآن بماند. این دستاوردهایى که ما این شش سال پیدا کردیم، این فداکارىها را هم در کنارش لازم داشت. ملّت ما با این شش سال تجربهى ممتدّى که برایش پیدا شده، احساس خسارت نمیکند؛ احساس سربلندى میکند، احساس قدرت میکند.
البتّه راحتطلبهایى هستند که این گوشه، آن گوشه یک سر مو براى این جنگ و براى این انقلاب مایه نگذاشتند و حاضر نشدند چیزى را صرف کنند، بعد هم دهان باز میکنند، دل براى شهداى ما میسوزانند. آنها اصلاً نباید حرف بزنند؛ حرف زدنشان زائد و بىمعنى است. از آن خانوادههاى شهدا که صاحبان اصلى این ذخیرهها هستند و آنها بودند که سرمایههایشان، ذخیرههایشان و گوهرهایشان را خرج کردند، باید حرف شنفت، از آنها باید قضاوت خواست، از آنها باید پرسید که ما در این ششساله چه از دست دادیم و چه به دست آوردیم. بروید پهلوى خانوادههاى شهدا بنشینید ــ البتّه الان در بین شما، خانوادههاى شهداى زیادى هستند از گیلان و جاهاى دیگر؛ که بعد من این گروههایى را که امروز در نماز ما شرکت کردند، در آخر خطبه اسم خواهم برد ــ خانوادههاى شهدا میدانند ما که مىنشینیم پهلوى آنها، مىبینیم که چقدر از روند حرکت انقلاب و مقاومت مردمى خشنود و راضىاند؛ آنها راضىاند و آنها مصمّمند که راه شهداى خودشان را تعقیب کنند و به فضل پروردگار پیروزى نهایى را به دست بیاورند؛ البتّه هم [به دست] خواهند آورد.
خب، حالا یک مرورى به این شش سال جنگ میکنیم در یک بحث کوتاه و خلاصه. امروز دیگر در محافل مطّلع در کشور ما همه و در بسیارى از جاهاى جهان هم بسیارى از مردم میدانند که جنگ اساساً به منظور خاموش کردن نورافکن انقلاب بر پا شد. استکبار جهانى بعد از آنکه از راههاى دیگر نتیجهاى نگرفت، به این فکر افتاد که باید با یک تهاجم نظامى این نظام نوپا را مشغول کرد، گرفتار کرد، ضربهى قاطعى بر این نظام وارد آورد، آن را ساقط کرد؛ بعد هم یک دولت دستنشاندهى آمریکا و قدرتهاى استکبارى و شاید یک دولتى که مورد توافق شرق و غرب سیاسى جهان باشد، بر سر کار آورد. اصلاً جنگ را به این منظور شروع کردند.
پیدا است که جنگ باید از یک کشور همسایه شروع بشود. چه کسى این کار را حاضر بود بکند؟ در بین همسایههاى ما رژیم عراق به خاطر طبیعت جنگافروز و ماجراجویش و طبیعت شخص صدّام که انسان خشکمغز، خشن، جاهطلب و مغرورى است، مناسبترین کس و مناسبترین کشور یا تنها کشور مناسب [بود]؛ یک شخص مناسب و رژیم مناسب، شخص صدّام و کشور عراق بود. اینجا خواستههاى استکبار جهانى با خواستههاى رژیم عراق با هم التقاء پیدا کردند، یکى شدند. رژیم عراق البتّه از انقلاب میترسید، او هم انگیزه داشت براى اینکه انقلاب را و جمهورى اسلامى را از بین ببرد امّا انگیزههاى دیگر هم داشت: مایل بود رئیس خلیج فارس بشود. مایل بود در بین کشورهاى عرب گردنش را بلند کند، بگوید من بودم که ایران را که در دوران شاه در بین کشورهاى مرتجع از همهشان یک سر و گردن بالاتر بود، شکست دادم. مایل بود یک دولت دستنشاندهاى در تهران حاکم بشود و او از بغداد ادّعا کند که دولت ایران در مشت من است، دستنشاندهى من است و به این اعتبار به کشورهاى عربى فخر بفروشد، به آنها هم به نوبهى خود زور بگوید. مایل بود اگر بتواند به عنوان باج جنگى، نفت خوزستان را تا مدّتى، ده سالى، پانزده سالى به خودش اختصاص بدهد؛ چاهها را استخراج کند، نفت را صادر کند و یک غنیمت مالى هم از این طریق ببرد. یک چنین افکار و رؤیاهاى کودکانهى جاهلانهاى در مغز خشک این حاکم جاهطلب و مغرور و بىتجربه و مردمنشناس و دنیانشناس وجود داشت؛ آنها هم آمدند تحریکش کردند، شیرش کردند. مرتجعین منطقه که خودشان جرئت نمیکردند نزدیک بیایند، افتادند توى پوستین این بیچارهى بینوا. شنیدیم که بعضى به او گفتند اگر تو یک سنگ از دست بدهى، ما دو تا سنگ به تو میدهیم؛ اگر یک دینار خسارت بر تو وارد بشود، ما دو دینار عوض آن به تو میدهیم. وادارش کردند، تحریکش کردند، او هم زمینهاش آماده بود و این حمله را شروع کرد.
خب، آن روز صدّام اشتباهاتى داشت ــ حالا بحث اشتباهات او را الان نمیخواهم بکنم ــ دست خودش را رو کرد در همان روزهاى اوّل با ذکر اینکه خوزستان، عربستان است؛ با ذکر اینکه من چون قدرت دارم، قرارداد الجزایر را پاره میکنم: آن روزى که ما امضا کردیم، ضعیف بودیم، حالا قوى هستیم و قبول نمیکنیم. با این حرفها بىتجربگى و خامى خودش را نشان داد و خودش را رسوا کرد. با این حرف که هفتهى آینده در اهواز همدیگر را ببینیم، با رفقاى عربش قرار میگذاشتند؛ نشان داد که آدم سبکمغزى است. آن هارت و هورتها و حرفهاى پوچ و بىمغز، امروز تبدیل شده به اینکه با کمال عجز و با ضعفى که همهى دنیا دیگر آن را فهمیدهاند، درخواست صلح میکند؛ گاهى از مسئولین جمهورى اسلامى، گاهى از مردم ایران، گاهى از کشورهاى عربى، حتّی گاهى از ابرقدرتها، که بیایید یک کارى بکنید که ما قرارداد ببندیم. همان دستى که آن روز قرارداد را پاره میکرد، حالا به التماس افتاده که بیایید قرارداد امضا کنیم! این شش سال جنگ یک چنین وضعیّتى را به وجود آورده.
ما شش سال پُرافتخار را پشت سر گذاشتیم. آیندهى ما هم از آنچه گذشته، به فضل پروردگار بهتر خواهد بود؛ هم زمان کوتاهتر، هم نتایج درخشانتر. امّا در ملاحظهى آن شش سال گذشته، برخورد میکنیم به تجربیّاتى که احساس میکنیم از تجربههاى گذشته همه باید براى آینده استفاده کنند. حتّى ابرقدرتها و قدرتهاى بزرگ جهانى هم از این شش سال یک تجربههایى باید به دست آورده باشند؛ اشتباهات گذشته را در آینده دیگر تکرار نکنند. خود عراق هم تجربهاى دارد و آن تجربهها را بایستى به کار ببندد، از آنها استفاده کند. کشورهاى همسایهی ما در خلیج فارس هم این شش سال برایشان یک کتاب پُر از درس و تجربه بود؛ از آن باید استفاده کنند. و بالاخره خود ما ملّت ایران و مسئولان نظام و این تودهى مردم عظیم و قوى و قهرمان از تجربههاى این شش سال باید استفاده کنند و همه باید سعى کنند که گذشته را کتاب درسى قرار بدهند براى آینده.
من دو سه مورد از تجربههاى این شش سال را عرض میکنم. اوّلین موردها مربوط به ابرقدرتها است که دیگر اشتباهات گذشتهى خودشان را تکرار نکنند. اوّلین اشتباهى که استکبار جهانى در این شش سال گذشته و قبل از آن مرتکب شد، این بود که فکر کرد انقلاب ایران ممکن است جنبهى تهاجمى و تعرّضى به خودش بگیرد و خواست عراق را در مقابل انقلاب اسلامى ایران به عنوان یک سپر و یک مانع به کار ببرد. همین تعبیر «سپر» را خیلىها کردند، با عین همین تعبیر بیان کردند. این یک اشتباه بزرگ بود به نظر ما، و این اشتباه خوب است تکرار نشود. چرا اشتباه بود؟ چون اگر با این کار میخواستند فرهنگ انقلاب صادر نشود، این یک کار بیهوده بود؛ زیرا فرهنگ انقلاب با جنگ نه فقط از بین نرفت، متوقّف نشد و راکد نشد بلکه درخشانتر شد. در جنگ ششسالهى ما جاذبهى انقلاب براى ملّتها بیشتر شد. جاذبهى انقلاب ما در چیست؟ جاذبهى انقلاب ما در روحیهى مقاومت و تسلیمناپذیرى آن در مقابل استکبار جهانى است. آن چیزى که ملّتها را عاشق این انقلاب کرده، همین است که این انقلاب به خاطر اتّکائش به پایههاى دینى و معنوى، ترس را از دل مردم گرفته؛ مردم را مقاوم و فداکار کرده؛ قدرت و جرئت ایستادگى به مردم داده. هیچ ملّتى نیست که در مقابل آمریکا و قدرتهاى دیگر این جور گستاخ باشد که ملّت انقلابى ما هستند. جاذبهى انقلاب ما در اینها است که وقتى داستانهاى این انقلاب را براى مردم کشورهاى زیر ستم در هر جاى دنیا، در خاورمیانه، در آفریقا و جاهاى دیگر بیان میکنند، آن مردم به وجد مىآیند؛ به شوق مىآیند؛ این از مقاومت ملّت ما است.
خب، شما ببینید آیا این جنگ، این فرهنگ را، این جاذبه را کم کرد؟ جنگ این جاذبه را بیشتر کرد. ملّتهاى دنیا کور که نیستند، مىبینند که تمام دستگاههاى تبلیغاتى دنیا علیه ما و به نفع عراق دارد تبلیغ میکند؛ میدانند که غرب و شرق به عراق دارند کمک تسلیحاتى میکنند؛ میدانند که غرب و شرق راضى به پیروزى انقلاب اسلامى نیستند و مایل بودند همان چند روز اوّل آن را شکست بدهند و از بین ببرند. شش سال است این ملّت دارد مقاومت میکند. ملّت ما چرا مقاومت میکند؟ با چه نیرویى؟ با همین نیروى انقلاب اسلامى است. پس این، جاذبهى انقلاب را بیشتر کرد. اگر میخواستند با راه انداختن این جنگ موجب بشوند که فرهنگ انقلاب صادر نشود و جاذبهى انقلاب ملّتها را مجذوب نکند، اشتباه کردند، خسارت کردند؛ چون این جنگ فرهنگ انقلاب را بیشتر صادر کرد، جاذبهى انقلاب را زیادتر کرد.
امّا اگر میخواستند با این جنگ موجب بشوند که ما سیستم سیاسى را بِزور بر ملّتى، بر دولتى، بر کشورى تحمیل نکنیم، باز هم اشتباه کردند؛ ما قصد چنین کارى را نداشتیم. ما کِى خواسته بودیم سیستم سیاسى و حکومتى خودمان را بر یک کشور دیگرى، اعمّ از عراق یا غیر عراق تحمیل کنیم؟ الان هم در ذهن ما و در نیّت ما چنین چیزى نیست. دلیلش هم این است که شما مىبینید همسایههاى ما با سیستمهاى سیاسى گوناگون، نوع شرقیاش، نوع غربیاش، نوع میانهاش، نوع التقاطیاش، همه جورش اطراف ما هستند. در شمال ما، در شرق ما، در جنوب ما، کشورهاى مختلفى هستند؛ ما با اینها روابط دوستانه داریم و هر کدام که خواستند با ما روابط سالمى داشته باشند، ما استقبال کردیم؛ روابط سالم برقرار کردیم. با عراق هم میشد همین کار را بکنیم. اگر جنگ راه نمىافتاد، این جور نبود که ما سیستم سیاسى خودمان را بر عراق یا بر یک کشور دیگرى تحمیل میکردیم؛ این اشتباه محاسبهاى بود که استکبار کرد. استکبار خودش را، ایادىاش را، دولت دستنشاندهى عراق را در این زحمت انداخت ــ و حالا خواهم گفت که خسارت بزرگى هم اینجا متحمّل شد با راه انداختن این جنگ ــ به یک تصوّر باطل؛ براى اینکه ما و انقلاب ما سیستم سیاسى خودش را و نظام حکومتى خودش را بر کشورهاى دیگر با زور و با قدرت تحمیل نکند. ما این کار را نمیکردیم؛ [اگر] جنگ هم نبود، نمیکردیم؛ جنگ هم که با پیروزى تمام بشود، باز هم نمیکنیم. در نظام آیندهى عراق هم تعیینکننده خود مردم عراقند و ما هم هیچ دخالتى در آن نخواهیم کرد. ما از زور خودمان و از قدرت و نفوذ خودمان براى صادر کردن سیستم نظامى و سیستم سیاسى و نظام حکومتى خودمان به کشورها هرگز استفاده نکردیم و نمیخواستیم هم استفاده کنیم. این اشتباه اوّل.
اشتباه بعدى استکبار جهانى و محافل تحلیلگر و تصمیمگیر سیاسى در دنیا در طول این شش سال این است که اگر کمک آنها نبود، بارها عراق شکست میخورد و پیروزى ما بارها نزدیک شد. اینها هر بار با یک اشتباه در محاسبه، با یک بىدقّتى سعى کردند با تجهیز و تسلیح عراق مانع از این بشوند که او ساقط بشود. آن اشتباه این بود ــ گفتند، باز هم میگویند ــ که اگر ایران در این جنگ پیروز بشود، ایرانِ پیروز یک قدرت بزرگى خواهد شد و دیگر هیچ چىز نمیتواند جلودار این قدرت باشد؛ و این به نظر ما یک اشتباه دوّمى است که استکبار جهانى و تحلیلگرهاى سیاسىاش دارند مرتکب میشوند. البتّه شکّى نیست که ایرانِ پیروز یک قدرت بزرگ خواهد بود و پیروزى، قدرت ملّت ما و کشور ما را مضاعف خواهد کرد ــ در این که شکّى نیست ــ امّا اشتباهى که آنها کردند، این بود که یک چنین زمینهاى را براى کشور ما و ملّت ما پیش آوردند. اگر آنها جنگ را تحمیل نمیکردند، پیروزى در جنگ که موجب قدرت بیشتر جمهورى اسلامى است، پیش نمىآمد؛ خود آنها این اشتباه را کردند که جنگ را به وجود آوردند و عراق را وادار کردند به حملهى به کشور ما. اگر عراق حمله نکرده بود به کشور ما و جنگ پیش نمىآمد و ما این چند سال را بدون جنگ گذرانده بودیم، انقلاب ما فقط یک پیروزى در تاریخ گذشتهی خودش ثبت کرده بود و آن، پیروزى بر رژیم شاه بود؛ الان که آنها جنگ را تحمیل کردند و ملّت ما با کمال قدرت این جنگ را به پیش میبرد و قطعاً به پیروزى خواهد رساند، بعد که جنگ پیروز بشود، دو پیروزى در سابقه و گذشتهى این انقلاب ثبت خواهد شد؛ کار آنها بود. اگر از پیروزى انقلاب خائفند، هراسانند، باید این جنگ را تحمیل نمیکردند. خود آنها بودند که زمینهى پیروزى دوّم را با به وجود آوردن و راه انداختن جنگ براى ما فراهم کردند. الان هم هر روزى بگذرد، باز آنها بیشتر ضرر میکنند. ما اگر بعد از دو سال جنگیدن پیروز شده بودیم، پیروزى ما پیروزى بعد از دو سال مقاومت بود، یک درجهى معیّنى از عظمت را در دنیا داشت؛ امسال اگر پیروز بشویم، پیروزى بعد از شش سال مقاومت است، و عظمت بیشترى دارد. هر چه بیشتر این مقاومت ملّت ما طول بکشد، پیروزیاش بزرگتر خواهد بود. بنابراین هر چه استکبار جهانى و قدرتهاى غربى و شرقى که از ایرانِ پیروز خائفند، به عراق کمک کنند، پیروزى نهایى ما که حتمى و اجتنابناپذیر است، بزرگتر خواهد بود. اگر میخواهند خیلى این پیروزى بزرگ نباشد، راهش این است: کمکهایشان را به عراق قطع کنند؛ او را رها کنند. البتّه در این صورت ما هر چه سریعتر بر رژیم عفلقى پیروز خواهیم شد امّا این پیروزى براى استکبار جهانى خطر و ضرر کمترى خواهد داشت از پیروزىاى که یک سال دیگر بشود و دو سال دیگر بشود. ملّت ما بالاخره بعد از آنکه در جنگ پیروز شدند، نمیتوانند که گذشته را فراموش کنند؛ کینهى کمککنندگان به عراق بیشتر در دل ملّت ما جا خواهد گرفت، آشتى آنها با ملّت ما دشوارتر خواهد شد. اگر قرار است که از یک ملّت پیروز بترسند، آن روز بیشتر باید بترسند تا امروز. ما مایلیم که استکبار جهانى این اشتباه را دیگر ادامه ندهد، این اشتباه را تکرار نکند، از عراق حمایت نکند؛ رژیم عراق ماندنى نیست ــ ملّت عراق و کشور عراق همیشه ماندنى است ــ رژیم صدّام و رژیم کنونى عراق قابل ماندن نیست؛ از بین رفتنى است و هیچ تردیدى در این نیست. هر چه این آینده بیشتر به تأخیر بیفتد، پیروزى ما بزرگتر خواهد بود و کینهى ما و ملّت ما نسبت به آن کسانى که این پیروزى را به تأخیر انداختند، بیشتر خواهد شد. این هم اشتباه دوّم.
یکى دیگر از اشتباهاتى که باز قدرتها و دستگاههاى وابستهى به آنها و دوستان و یارانشان در همه جا الان دارند مرتکب میشوند، این است که سعى میکنند با تبلیغات خودشان ملّت ما را و مسئولین ما را در ادامهى این مقاومت مردّد کنند؛ این به نظر من جزو بزرگترین اشتباهاتى است که دارند انجام میدهند. استکبار جهانى با تمام وسایل هم در صدد این کار است. علّتش هم واضح است؛ چون میدانند که اگر این مقاومت با همین شکل که الان دارد پیش میرود ــ این نیروهاى عظیم مردمى، این بسیج عمومى، این علاقهمندى قشرهاى مختلف به جهاد و دفاع ــ پیش برود، پیروزى براى این ملّت قطعى است؛ این را میدانند. هر کسى نگاه کند، میتواند این را بفهمد. هر کسى نگاه کند به وضعیّت ایران و وضعیّت عراق و وضعیّت جنگ، میتواند آیندهى پیروز ایران را حدس بزند و تشخیص بدهد. چون این را میدانند، سعى میکنند با وسایل مختلف ملّت را در ادامهى این راه مردّد کنند. رادیوها، دستگاههاى سیاسى، میانجىگریهاى گوناگون، حتّى ایادى داخلى، یک عدّه آدمهاى مفلوک سیاسى را پیدا میکنند، حرف را در دهان آنها میگذارند یا در ذهن آنها تزریق میکنند ــ ممکن هم هست اینها بیچارهها ندانسته کار میکنند ــ و اینها بنا میکنند دربارهى ادامهى دفاع مقدّس بحث کردن، براى ایجاد تردید در ذهن مردم. خب، این هم یک کار عبث و بیهودهاى است؛ این یک اشتباه است. این ملّتى که وقتى دشمنش قوى بود، با او جنگید و تسلیم نشد، یقیناً آن روزى که دشمنش به این حالت ضعف و عجز افتاده، دست از او بر نخواهد داشت. آن ملّتى که صداى گلولههاى دشمن را در اهواز و دزفول مىشنید و آتش دشمن را در شهرهاى دوردست روى تن خودش حس میکرد، در عین حال مقاومت میکرد و مبارزه میکرد و نمیترسید، امروز که سرپنجهى قدرتمندش گلوى دشمن را دارد فشار میدهد، آیا ممکن است که در ادامهى این مبارزه و جنگ مردّد بشود؟ طبیعى است که نمیتواند یک چنین امیدى منطقى و معقول باشد. در عین حال این اشتباه را باز هم تکرار میکنند. مردم ما حقیقت جنگ را فهمیدهاند، ماهیّت این تجاوز و حمله را درست تشخیص دادهاند، تکلیف اسلامى خودشان را هم فهمیدهاند. شما ببینید از نقاط مختلف کشور، از شهرها، از روستاها، از قشرهاى مختلف با چه شوق و ذوقى مردم به سمت جبههها حرکت میکنند، براى اینکه بتوانند کار جنگ را یکسره کنند و یقیناً با این توان و نیرو این کار را هم خواهند کرد. آن وقت در یک چنین هنگامهى عظیم غیرت و شجاعت و مردانگىِ ناشى از ایمان، دستگاههاى استکبارى باز مرتّب تبلیغات میکنند، حرف میزنند، در داخل شبنامه منتشر میکنند، در خارج رادیوها را مىبینند، بعضى از چهرههاى سیاسى را مىبینند که بیایید کارى کنید که ایران از احقاق حقّ خود دست بکشد. این هم یک اشتباه است که ما فکر میکنیم بهتر این است که این اشتباه را دیگر تکرار نکنند.
یک اشتباه هم اشتباه رژیم عراق است که باید این اشتباه را ادامه ندهد. رژیم عراق اشتباهش این بود که به قدرت خود متّکى شد، خودش را قوى تصوّر کرد و فرض کرد؛ اهمّیّت و عظمت تأثیر انقلاب را در ملّت ما نتوانست تشخیص بدهد و همین موجب شد اوّل حمله کند و بعد [هم] موجب شد که در مقابل شرایط عادلانهى ما و نظرات ما، مقاومت و سرسختى نشان بدهد و بر ادامهى جنگ پافشارى کند و بر مواضع غلط و خشن و غیر عادلانهى خودش باز هم اصرار بورزد. این تجربه را به نظر ما با گذشت این شش سال، دیگر بایستى رژیم کنونى عراق خوب یاد بگیرد و بیاموزد. بیخود مقاومت میکنند، بیخود در مقابل یک ملّت انقلابى سرسختى نشان میدهند. این ملّتى که با تمام توان خودش از حقّ خود دارد دفاع میکند، ممکن نیست که از حقّ الهى و اسلامى و انسانى خودش صرف نظر کند. این ملّتى که جوانهاى خودش را این جور مشتاقانه به جبههى جنگ میفرستد، نمیتواند تحمّل بکند که متجاوز در پشت مرزها بِایستد، با نیّت تجاوز مجدّد و با این قصد که باز قدرت پیدا بکند و تجاوز کند؛ این یک چیز روشنى است.
آن کسى که اعتراف میکند که ما قراردادمان را با ایران پاره میکنیم، چون قوى هستیم ــ [چون] در خود احساس قوّت میکند، پس قرارداد را زیر پا میگذارد ــ هر قراردادى را آن روزى که احساس قدرت بکند، زیر پا خواهد گذاشت. یک روزى خیال میکرد که میتواند قرارداد الجزایر را زیر پا بگذارد و حمله کند به کشور ما؛ چون چنین خیالى میکرد، حمله کرد. خب، چه کسى گفته که یک روز دیگرى باز اگر قراردادى بین او و ایران ــ معاذالله ــ بسته بشود، این قرارداد را وقتى احساس قدرت بکند، زیر پا نخواهد گذاشت؟ چطور ملّت ممکن است که از یک چنین متجاوزى بگذرند؟ رژیم عراق و شخص صدّام و بخصوص دُوروبرىهایش بایستى این اشتباه را تکرار نکنند. فکر نکنند که ملّت از تعقیب آنها صرف نظر خواهد کرد؛ نه، ملّت ما از تعقیب آنها صرف نظر نخواهد کرد و جوسازىها و شانتاژهاى(۶) جهانى هم هیچ اثرى ندارد. یک دزد متجاوزى آمده، خسارتى وارد کرده، ضربهاى زده، خیانتى کرده، حالا هم دررفته؛ ما دنبال این دزد باید حرکت کنیم، گریبان او را بگیریم، گلوى او را بفشریم و او را مجازات کنیم؛ این چیز تخلّفناپذیرى است.
اشتباه بعضى از همسایههاى ما در خلیج فارس هم این است که به دست خودشان جنگ را گسترش میدهند. البتّه آنها دست پیش میزنند که پس نیفتند؛ آنها میگویند ایران میخواهد جنگ را گسترش بدهد! لکن نه، همهى عقلا میدانند؛ هر کسى که بتواند یک تحلیل ساده بکند، میفهمد؛ ما چه سودى میبریم از گسترش دادن جنگ؟ ما هیچ علاقهمند به گسترش جنگ نیستیم امّا آنها دارند جنگ را گسترش میدهند؛ آنها مایلند که با آتش بازى کنند. کمک کردن به یک کشور در حال جنگ، آن هم براى عملیّات نظامى، براى ضربه زدن به حریف، این دخالت در جنگ است در عرف همهى ملّتهاى دنیا. ما از روز اوّل گفتیم که خلیج فارس را منطقهى جنگى نکنید؛ خود ما هم علاقهمند هستیم که خلیج فارس منطقهى جنگى نباشد؛ الان هم اعلام میکنیم: ما از اینکه خلیج فارس و آبهاى بینالمللى و سواحل که در خلیج فارس هستند و رفت و آمد کاروانهاى تجارتى و کشتىهاى نفتى و غیر نفتى مورد تهدید جنگ و جنگافزار نظامى قرار بگیرد، خشنود نیستیم و از این استقبال نمیکنیم و معتقدیم که این کار به همه ضرر میزند. در واقع آن کسى که جنگ را در خلیج فارس گسترش داده، بعضى از این دولتهایى هستند که به رژیم عراق کمک میکنند. اگر کمک آنها نباشد، او نمیتواند در خلیج فارس حضور داشته باشد. اگر کمک مستقیم و غیر مستقیم آنها به عراق قطع بشود، عراق قدرت نخواهد یافت که کشتىها را در خلیج فارس تهدید کند. اینها این کمکشان را به عراق قطع کنند. ما به خود اینها هم گفتیم، الان هم اعلام میکنیم؛ اگر آنها مایلند که جنگ در خلیج فارس وجود نداشته باشد و گسترش پیدا نکند، ما از آن استقبال میکنیم. امّا آنها این خطر را خودشان به جان خودشان و براى رفتوآمدهاى خودشان میخرند و این یک اشتباهى است که در این شش سال مکرّر انجام دادند و ضربهى این اشتباه را هم خودشان خوردند. ما مایلیم اینها این اشتباه را تکرار نکنند؛ از این گذشته، از این تجربه درس بگیرند؛ عراق را رها کنند. عراق براى آنها جز ضرر چیز دیگرى ندارد. اگر رژیم عراق در صلح هم باشد، در حالت صلح براى کشورهاى خلیج فارس ضرر دارد؛ اگر در جنگ هم باشد، براى کشورهاى خلیج فارس ضرر دارد. در حالت صلح دائماً کویت و سعودى و امارات را با انواع و اقسام شیوههاى باجگیرانه و تروریستى تهدید میکرد و بر آنها فشار مىآورد؛ وقتى که هیچ جنگى هم نداشت. از اوّلى هم که جنگ شروع شده، بار سنگین جنگ را بر دوش آنها سوار کرده. میلیاردها دلار پول آنها، نفت آنها، ذخایر آنها و خیلى بیشتر از آن، آبروى آنها را خرج کرده. رها کنند این دولت مزاحم و متعرّض و متجاوز و آتشافروز را؛ چرا از او جدا نمیشوند؟ این تجربهاى است که اینها بایستى از آن درس بگیرند. ما خودمان میدانیم و عراق، در دو طرف مرزهاى مشترک اختصاصى خودمان. آتش جنگ اگر در خلیج فارس مشتعل بشود، آن کسى که بیش از همه صدمه خواهد دید، دولتهاى صادرکنندهى نفتند در خلیج فارس؛ همین دولتهاى جنوبى خلیج فارس.
از این اشتباه بالاتر، اشتباه دیگرى است که اخیراً گوشه و کنار بعضى از این دولتها مرتکب میشوند و آن، کمک خواستن از آمریکا و قدرتهاى بزرگ جهانى است. مگر آمریکا میتواند کمک به صلح بکند؟ اینها جنگافروزند. درخواست میکنند که در قضایاى خلیج فارس دخالت کنند. دخالت آنها اوّلین اثرى که خواهد داشت، این است که این دولتها بلکه دُوَیلهها(۷) و دولتهاى مصغّر را زیر دست و پا لگدمال خواهد کرد. آن که اوّل صدمه میبیند، آن که اوّل از بین میرود، همین دولتهاى ضعیف و کوچک اطراف خلیج فارس هستند؛ اینها هیچ خیرى نمىبینند از اینکه از ابرقدرتها کمک بخواهند. البتّه گاهى هم به ما میگویند که اگر جنگ ادامه پیدا بکند، ابرقدرتها دخالت خواهند کرد. ما البتّه این را باور نداریم؛ ابرقدرتها را هم عاقلتر از آن میدانیم که در یک منجلاب این چنینى خودشان را گرفتار کنند؛ واقعاً و خارجاً هم آنها را مىبینیم که خیلى گرفتارتر از این حرفها هستند. ابرقدرتها این قدر گرفتارند که براى خودشان گرفتارى جدیدى در این منطقه نخواهند تراشید. البتّه اگر بىعقلى کردند، سبکسرى کردند، با ملّت انقلابى ما خودشان را روبهرو کردند، بسمالله! بیایند، ملّت ما آماده است.
بحثم را تمام کنم، قدرى طول کشید. آخرین تجربه و درسى که میخواهم امروز ذکر بکنم، درسى است که خود ملّت باید بگیرد. برادران و خواهران عزیز! ما مردم ایران از این شش سال باید درس بگیریم. در این شش سال آن چیزى که ما را در این حد از اقتدار و تسلّط و به دست آوردن ابتکار عمل در جنگ رساند، چه بود؟ مقاومت، فداکارى، حضور در میدانهاى نبرد، نترسیدن و نهراسیدن. همهى قشرها در این راه همکارى کردند. همهى کسانى که میتوانستند کمک کنند و در دلشان ایمانى بود ــ که اکثریّت مُعْظمِ این مردم هستند ــ کمک کردند. مسئولین در کنار مردم، مردم در کنار مسئولین در میدانهاى جنگ و در میدانهاى پشت جبهه حضور یافتند. این وحدت و هماهنگى مردم، این علاقهمندى، این شهادتطلبى، این ایثارگرى [مربوط به یک قشر نیست]؛ این شهداى ما مال یک قشر نیستند؛ از همهى قشرها، از همهى گروهها. البتّه یک عدّه رفاهطلبِ ازخودراضىِ تن به عادت و راحت سپردهى وابستهى به فرهنگ غربى همیشه از میدانها و صحنههاى این مردم دور بودند، اینجا هم دورند ــ به آنها کارى نداریم ــ امّا اکثریّت قاطع این مردم، قشرهاى متوسّط، از دانشگاهى، روحانى، بازارى، کارگر، روستایىها، شهرىها و تمام قشرها، [حتّی] مسئولین دولتى به میدانهاى جنگ رفتند، جوانهایشان را فرستادند، شهید دادند، فداکارى کردند، ایثار کردند، همه صادقانه وارد میدان شدند و ما به اینجا رسیدیم.
امروز بعد از گذشت این شش سال ما وقتى این دو جبهه ــ جبههى جمهورى اسلامى و جبههى رژیم عفلقى ــ را در مقابل هم نگاه میکنیم، جبههى جمهورى اسلامى را جبههى ایمان، جبههى نور، جبههى قوّت و قدرت حقیقى و مادّى و معنوى با هم، جبههى آگاهى و جبههى امید مىبینیم و جبههى مقابل را جبههى ظلمات، جبههى نومیدى، جبههى ضعف، جبههى وابستگى، جبههى عدم اعتقاد به کارى که دارند میکنند و ناآگاهى. این قدرت را، این عظمت را، این تثبیت را، این دست بالاتر و برتر را ما از این حضورمان در جبههها، از این ایمانمان، از این تحرّک شجاعانهمان، از نهراسیدنمان، از همه شرکت کردنمان داریم. این تجربه و این درس را باید تا لحظهى پیروزى نهایى ادامه بدهیم.
امروز در اجتماع عظیم نماز جمعهى ما نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى، از نیروى زمینى، نیروى هوایى و نیروى دریایى، از سپاه پاسداران، از شهربانى، از ژاندارمرى حضور دارند. تیپ ویژهی صومعهسرا، خانوادههاى شهداى عملیّات کربلاى دو گیلان، نیروهاى بسیج مردمى از سوادکوه، کسانى که هدایایى را به جبهه میفرستند ــ ۱۵۰ دستگاه تریلر و کامیونى که عازم جبهه هستند؛ کاروان عاشوراى دو، اهدائى کارکنان و کارمندان دولت ــ و بعلاوهى اقشار عظیم مردم که میعاد نماز جمعه را میعاد وحدت و معنویّت و دلاورى خودشان در هر هفته میدانند، شرکت کردهاند. خوشبختانه در این هفتهاى که گذشت و هفتههاى گذشته، حرکت نیروهاى بسیج از سراسر کشور بسیار چشمگیر بوده؛ همین حرکت را باید ادامه بدهید. ما براى وارد آوردن ضربات قاطع و کوبنده بر پیکر عراق بحمدالله امروز آمادگى داریم؛ چیزى کم نداریم. منتظر لحظات مناسب هستیم و خواهید دید انشاءالله که در آن لحظات مناسب و در هنگامى که لازم است، رزمندگان شما و جوانان شما، چشم شما را با ضربات خودشان روشن خواهند کرد. پشت اینها را گرم کنید، به اینها دعا کنید، سنگرنشینان را یارى کنید، با حضور خودتان جبههها را تقویت کنید و امیدواریم آن روز که روز پیروزى نهایى است، انشاءالله چندان دیر نباشد.
السّلام علی أبناء أمّتنا الإسلامیّة فی کلّ مکان.
شعبنا یحیی هذه الأیّام الذّکری السّنویّة السّادسة لدفاعه المقدّس أمام عدوان النّظام العراقیّ. هذا الدّفاع الّذی یجسد روح التّضحیة والفداء والتّحرّک الجماهیریّ العامّ لصدّ المعتدین. قبل ستّة أعوم بدأ النّظام العراقیّ المعتدی عدوانه الشّامل علی الجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة جوّا وبرّا علی امتداد الحدود. وکان ذلک فی الواقع استمرارا لمؤامرات الاستکبار العالمیّ ضدّ الثّورة الإسلامیّة ونظام الجمهوریّة الإسلامیّة. فی تأریخ الثّورات المنتصرة خلال العقود الأخیرة کان الهجوم العسکریّ بأنواعه المختلفة من قبل دولة مجاورة للبلد الثّائر إحدی سبل قمع الثّورات. لکن هذه الظّاهرة اتّخذت فی الحرب الظّالمة المفروضة علی الثّورة الإسلامیّة أبعاداً استثنائیّاً. الاستکبار العالمیّ عقد الأمل علی النّظام العراقیّ لیکون الدّرع الواقی أمام الثّورة الإسلامیّة و لیکون المعول الّذی یُنزل الضّربة القاضیة بالثّورة ویقف أمام امتدادها الطّبیعیّ إلی الشّعوب الأخری. ما کان بالإمکان أن تنجح هذه الحرب علی هذا الحجم والکیفیّة لولا ما تحمله الطّغمة المسیطرة علی العراق من خصال متمیّزة تتمثّل فی الاندفاع نحو ارتکاب العدوان و سفک الدّماء والبحث عن المغامرات والرّغبة البلهاء فی التّوسّع. لکن هذه الخصائص أدت إلی حدوث هزّة شدیدة فی أوساط الشّعب الإیرانیّ. النّظام العراقیّ فی أبواقه المسعورة وفی ما کانت تتناقل عنه جمیع وسائل الإعلام الاستکباریّة بفرح وسرور، أعلن أنّه یستهدف من هجومه هذا الإطاحة بنظام الجمهوریّة الإسلامیّة واحتلال المناطق الجنوبیّة الغربیّة و الجنوبیّة من البلد الإسلامیّ، حتّی عمد قبل شنّ حربه إلی نشر خرائط جغرافیة جعل فیها محافظة خوزستان النّفطیّة الإیرانیّة ـ بعد أن أطلق علیها اسماً جدیداً ـ جزء من الأراضی العراقیّة. النّظام العراقیّ قبیل هجومه مزّق اتّفاق الجزائر المنعقد بین النّظام الحاکم فی العراق والموقع من قبل حاکم العراق الحالی نفسه و بین النّظام البائد بشأن عدم الاعتداء علی الحدود المشترکة، معلناً أنّ العراق الآن أصبح قویّاً ولذلک لایری نفسه ملزماً بهذه المعاهدة. وبذلک أوضح طبیعة تفسیر الطّغمة المسیطرة علی العراق و طبیعة ممارستهم العدوانیّة القائمة علی هذا اللون من التّفسیر الإرهابیّ الجنونیّ. هذه الحرب، وإن بدأت فی وقت لم تکن الجمهوریّة الإسلامیّة مهیأة إطلاقاً علی صعید الاستعدادات العسکریّة المعتادة للمواجهة، قد اتّخذت مساراً آخر بفضل ما یتحلّی به الشّعب الإیرانیّ الأبی من روح ثوریة و إیمان عمیق صادق. وبالتّدریج سجل الصّمود الجبّار أمام هذا العدوان معجزة أخری من معاجز حرکة الجماعة المؤمنة الثّائرة. ومع أنّ الشّرق و الغرب کانا یغدقان الأسلحة والمعدات علی العراق ومع ما کانت تبذله عشرات المحافل السّیاسیّة والمراکز الإعلامیّة العملاقة من نشاط محموم لتثبیط عزیمة المقاومة، فإنّ هذا الشّعب زاد علی المقاومة وحارب ببطولة حتّی أجبر العدوّ علی الاعتراف بالضّعف و الهزیمة. وحین أفاق النّظام العراقیّ من سکرة غروره وأدرک فاعلیّة الرّوح المؤمنة الثّائرة فی جبهات القتال، وأحسّ بفشله فی تحقیق ما کان یصبو إلیه من أهداف فی بدایة عدوانه، راح یرفع عقیرته بالصّلح والسّلام. و لا أحد یشکّ فی بلدنا أنّ هذا النّظام یرید بهذه النّداءات المنافقة أن یهضم حقّ شعبنا وأن یکسب فرصة أفضل لاستئناف مزید من العدوان. الجمیع یعلم أنّ النّظام العراقیّ لایرید سلاماً. بل یبادر بهدنة أمدها مقدار ما یستطیع خلاله أن یجهز نفسه لیتحوّل إلی قوّة حقیقیّة. طبعاً لا کالقوّة الّتی کان علیها فی بدایة هذا الحرب والّتی ظنّها أنّها کافیة لنقض المعاهدات، بل بقوّة أکبر تؤهله لتمزیق کلّ معاهدة أخری ولشنّ هجوم أوسع علی الشّعب الإیرانی وثورته الإسلامیّة. شعبنا یؤمن أنّ الید الّتی مزّقت الاتّفاقیّات وأعطت لنفسها الحقّ المشروع فی العدوان، یجب أن تُقطَع لمنع عبثها فی العراق وخلف حدودنا الطّویلة مع العراق. وفی هذه الحالة فقط یستطیع شعبنا أن یأمن تماماً جانب جاره وتستطیع الثّورة أن تنصرف إلی المجالات البناءة. إنّ الإسلام علّمنا أن نأبی الضّیم ونرفض الظّلم والعدوان، ولی هذا النّهج سرنا متّکلین علی الله سبحانه وواثقین بالنّصر. وتجاربنا السّابقة فی هذه الحرب زادتنا ثقة ویقیناً. إنّ أسبوع الحرب المعلَن هذه الأیّام أسبوع مقدّس نصعّد فیه الهمم لأداء الواجب ونعمق فیه الاعتماد علی الله سبحانه وتعالی. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه، اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِه؛ قَد جَعَـلَ اللهُ لِکُلِّ شَىءٍ قَدرًا.(۸) اِنَّ وَلِیِّ؛َ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الکِتّْبَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصُّلِحینَ.(۹) أوصیکم عباد الله بتقوی الله. اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه؛ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص.(۱۰) وأستغفر الله لی ولکم.(۱۱)
بِسمِاللهِالرَّحمّْنِالرَّحیمِ* وَ العَـصرِ* اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ* اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحّْتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱۲)
(۱ خطبههاى این نماز جمعه در دانشگاه تهران ایراد شد.
(۲ سرزمینها
(۳ سورهى اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: "او خدایى است یکتا، خداى صمد، نه کس را زاده، نه زاییده از کس، و او را هیچ همتایى نباشد."»
(۴ شهید سیّدعبدالکریم هاشمینژاد (مسئول حزب جمهوری اسلامی در خراسان) که در ۷ مهر ۱۳۶۰ توسّط عوامل منافقین به شهادت رسید.
(۵ سرتیپ ولیالله فلّاحی (جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش)، سرهنگ جواد فکوری (مشاور جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش)، سرهنگ سیّدموسیٰ نامجو (وزیر دفاع)، سرتیپ یوسف کلاهدوز (قائممقام فرمانده سپاه) و محمّد جهانآرا (فرمانده سپاه خرّمشهر) که پس از عملیّات ثامنالائمّه (ع) جهت ارائهی گزارش به امام خمینی عازم تهران بودند، بر اثر سانحهی سقوط هواپیما در نزدیکی تهران، در تاریخ ۷ مهر ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند.
(۶ جوسازی
(۷ دولتهاى کوچک
(۸ سورهی طلاق، بخشی از آیه ی ۳
(۹ سورهی اعراف، آیه ی ۱۹۶
(۱۰ سورهی صف، آیهی ۴
(۱۱ سلام بر فرزندان امّت اسلامی ما در سراسر جهان.
این روزها ملّت ما مراسم سالگرد دفاع مقدّس خود را در برابر تجاوز رژیم عراق، برگزار میکند؛ دفاعی که تجسّمبخش روحیهی فداکاری و جانفشانی و حرکت گستردهی مردمی برای ایستادگی در برابر تجاوزگران است. شش سال پیش از این، رژیم تجاوزگر عراق تجاوز همهجانبهی خود را از هوا و زمین علیه جمهوری اسلامی ایران در سراسر مرزها آغاز کرد. این اقدام، در واقع ادامهی توطئههای استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود. در تاریخ انقلابهایی که طیّ دهههای اخیر به پیروزی رسیده، تهاجم نظامی به اَشکال گوناگون از سوی یک کشور همسایه علیه کشور انقلابی، یکی از شیوههای سرکوب انقلابها بوده است؛ ولی این پدیده در جنگ ظالمانهای که بر انقلاب اسلامی تحمیل شده، ابعادی استثنائی به خود گرفته است. استکبار جهانی به رژیم عراق امید بسته بود که به یک سپر حمایتی محافظ در برابر انقلاب اسلامی تبدیل شود، و تیشهای باشد که ضربهی مهلک را به ریشهی انقلاب بزند، و از گسترش طبیعی آن به سمت دیگر ملّتها جلوگیری نماید. اگر دار و دستهی مسلّط برعراق از ویژگیهای خاصّی مبنی بر انگیزهی ارتکاب تجاوز و خونریزی و ماجراجویی و توسعهطلبیِ احمقانه برخوردار نبودند، ممکن نبود این جنگ در این حجم و ابعاد و کیفیّت به جایی برسد. امّا ویژگیهای یادشده، ملّت ایران را سخت تکان داد. رژیم عراق در بوقهای جنونآمیز خود و بر اساس آنچه همهی رسانههای استکباری با شادی و خوشحالی از او نقل میکردند، اعلام کرد هدفش از این تهاجم، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و اشغال مناطق جنوب غربی و جنوبی این کشور اسلامی است. حتّی پیش از آنکه دست به جنگ بزند، اقدام به انتشار نقشههایی جغرافیایی کرد که در آن نقشهها استان نفتخیز خوزستان ایران را ــ با نامگذاری جدید ــ جزو خاک عراق قرار داد. رژیم عراق پیش از اقدام به تهاجم، موافقتنامهی الجزایر را که رژیم حاکم بر عراق با رژیم سرنگونشده[ی شاه] پیرامون عدم تجاوز به مرزهای مشترک منعقد کرده و به امضای خود حاکم فعلی عراق هم رسیده بود، پاره کرد و اعلام نمود عراق اکنون قدرتمند شده و لذا خود را پایبند به این معاهده نمیداند. و بدین ترتیب، ماهیّت تفسیرِ دار و دستهی مسلّط بر عراق و ماهیّت عملکرد تجاوزگرانهی آنان را که مبتنی بر اینگونه تفسیر تروریستیِ جنونآمیز است، برملا ساخت.
گرچه این جنگ زمانی آغاز شد که جمهوری اسلامی به هیچ روی از نظر پیشبینیهای نظامی معمولی برای درگیری آمادگی نداشت، اما به برکت روحیهی انقلابی و ایمان عمیق و خالصانهی ملّت ایران، جنگ روند دیگری به خود گرفت، و یکی دیگر از معجزات حرکت انسانهای مؤمن و انقلابی، با مقاومت عظیم و گسترده در برابر این تجاوز، رقم خورد. و با آنکه شرق و غرب سیل سلاح و تجهیزات را به سوی عراق روانه میکردند، و دهها محفل سیاسی و مراکز رسانهای غولآسا برای سست کردن ارادهی مقاومت ملّت، دیوانهوار به تلاش مشغول بودند، امّا این ملّت بر مقاومت خود افزود و قهرمانانه جنگید تا دشمن را وادار کرد به ناتوانی و شکست خود اعتراف کند.
هنگامی که رژیم عراق از مستی غرور خود به هوش آمد و به تأثیر روحیهی انقلابی و سرشار از ایمان در جبهههای نبرد پی برد و احساس کرد در تحقّق اهدافی که در آغاز تجاوز در نظر داشته، ناکام مانده است، آنگاه ندای صلح و مسالمت سر داد! در کشور ما هیچ کس در این تردیدی نمیکند که رژیم عراق با این حرفهای منافقانه قصد دارد حقّ ملّت ما را پایمال نموده و فرصت بهتری به دست آورد تا تجاوز خود را گستردهتر از پیش از سر گیرد. همه میدانند که رژیم عراق خواهان صلح نیست، بلکه میخواهد برای مدّتی وارد متارکه شود که در خلال آن فرصت یابد توان خود را تقویت کند تا به یک قدرت واقعی تبدیل گردد، که البتّه نباید مانند تواناییهایش در شروع جنگ باشد که گمان میکرد برای نقض معاهدهها کافی است؛ بلکه به تواناییهای بیشتری دست یابد که او را قادر سازد هر معاهدهی دیگری را پاره کند و به تهاجم گستردهتری علیه ملّت ایران و انقلاب اسلامیِ آن دست بزند.
ملّت ما یقین دارد دستی که موافقتنامهها را پاره کرد و به خود حقّ مشروع برای تجاوز داد، باید قطع شود تا اجازه داده نشود در عراق و در پشت مرزهای طولانی ما و عراق، به شیطنت بپردازد. تنها در چنین صورتی است که ملّت ما میتواند از طرف همسایهاش احساس امنیّت کند و انقلاب میتواند به عرصههای سازندگی بپردازد. اسلام به ما آموخته که زیر بار ذلّت نرویم و ستم و تجاوز را نپذیریم. ما با توکّل بر خدای سبحان و اطمینان از یاری او، بر همین روال حرکت کردهایم. تجربههای قبلی ما در این جنگ نیز بر اطمینان و یقین ما افزوده است.
هفتهی جنگ که این روزها اعلام شده، هفتهای مقدّس است که در طیّ آن همّت خود را برای انجام تکلیف و وظیفه بالا میبریم و اعتمادمان را به خدای متعال عمیقتر میکنیم؛ «... و هر کس بر خدا اعتماد کند، او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. براستى خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرّر کرده است.»؛ «بىتردید، سَرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است». ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ «در حقیقت، خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف، چنانکه گویى بنایى ریختهشده از سُربند، جهاد مىکنند.». برای خودم و شما از خداوند مغفرت میطلبم.
این روزها ملّت ما مراسم سالگرد دفاع مقدّس خود را در برابر تجاوز رژیم عراق، برگزار میکند؛ دفاعی که تجسّمبخش روحیهی فداکاری و جانفشانی و حرکت گستردهی مردمی برای ایستادگی در برابر تجاوزگران است. شش سال پیش از این، رژیم تجاوزگر عراق تجاوز همهجانبهی خود را از هوا و زمین علیه جمهوری اسلامی ایران در سراسر مرزها آغاز کرد. این اقدام، در واقع ادامهی توطئههای استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود. در تاریخ انقلابهایی که طیّ دهههای اخیر به پیروزی رسیده، تهاجم نظامی به اَشکال گوناگون از سوی یک کشور همسایه علیه کشور انقلابی، یکی از شیوههای سرکوب انقلابها بوده است؛ ولی این پدیده در جنگ ظالمانهای که بر انقلاب اسلامی تحمیل شده، ابعادی استثنائی به خود گرفته است. استکبار جهانی به رژیم عراق امید بسته بود که به یک سپر حمایتی محافظ در برابر انقلاب اسلامی تبدیل شود، و تیشهای باشد که ضربهی مهلک را به ریشهی انقلاب بزند، و از گسترش طبیعی آن به سمت دیگر ملّتها جلوگیری نماید. اگر دار و دستهی مسلّط برعراق از ویژگیهای خاصّی مبنی بر انگیزهی ارتکاب تجاوز و خونریزی و ماجراجویی و توسعهطلبیِ احمقانه برخوردار نبودند، ممکن نبود این جنگ در این حجم و ابعاد و کیفیّت به جایی برسد. امّا ویژگیهای یادشده، ملّت ایران را سخت تکان داد. رژیم عراق در بوقهای جنونآمیز خود و بر اساس آنچه همهی رسانههای استکباری با شادی و خوشحالی از او نقل میکردند، اعلام کرد هدفش از این تهاجم، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و اشغال مناطق جنوب غربی و جنوبی این کشور اسلامی است. حتّی پیش از آنکه دست به جنگ بزند، اقدام به انتشار نقشههایی جغرافیایی کرد که در آن نقشهها استان نفتخیز خوزستان ایران را ــ با نامگذاری جدید ــ جزو خاک عراق قرار داد. رژیم عراق پیش از اقدام به تهاجم، موافقتنامهی الجزایر را که رژیم حاکم بر عراق با رژیم سرنگونشده[ی شاه] پیرامون عدم تجاوز به مرزهای مشترک منعقد کرده و به امضای خود حاکم فعلی عراق هم رسیده بود، پاره کرد و اعلام نمود عراق اکنون قدرتمند شده و لذا خود را پایبند به این معاهده نمیداند. و بدین ترتیب، ماهیّت تفسیرِ دار و دستهی مسلّط بر عراق و ماهیّت عملکرد تجاوزگرانهی آنان را که مبتنی بر اینگونه تفسیر تروریستیِ جنونآمیز است، برملا ساخت.
گرچه این جنگ زمانی آغاز شد که جمهوری اسلامی به هیچ روی از نظر پیشبینیهای نظامی معمولی برای درگیری آمادگی نداشت، اما به برکت روحیهی انقلابی و ایمان عمیق و خالصانهی ملّت ایران، جنگ روند دیگری به خود گرفت، و یکی دیگر از معجزات حرکت انسانهای مؤمن و انقلابی، با مقاومت عظیم و گسترده در برابر این تجاوز، رقم خورد. و با آنکه شرق و غرب سیل سلاح و تجهیزات را به سوی عراق روانه میکردند، و دهها محفل سیاسی و مراکز رسانهای غولآسا برای سست کردن ارادهی مقاومت ملّت، دیوانهوار به تلاش مشغول بودند، امّا این ملّت بر مقاومت خود افزود و قهرمانانه جنگید تا دشمن را وادار کرد به ناتوانی و شکست خود اعتراف کند.
هنگامی که رژیم عراق از مستی غرور خود به هوش آمد و به تأثیر روحیهی انقلابی و سرشار از ایمان در جبهههای نبرد پی برد و احساس کرد در تحقّق اهدافی که در آغاز تجاوز در نظر داشته، ناکام مانده است، آنگاه ندای صلح و مسالمت سر داد! در کشور ما هیچ کس در این تردیدی نمیکند که رژیم عراق با این حرفهای منافقانه قصد دارد حقّ ملّت ما را پایمال نموده و فرصت بهتری به دست آورد تا تجاوز خود را گستردهتر از پیش از سر گیرد. همه میدانند که رژیم عراق خواهان صلح نیست، بلکه میخواهد برای مدّتی وارد متارکه شود که در خلال آن فرصت یابد توان خود را تقویت کند تا به یک قدرت واقعی تبدیل گردد، که البتّه نباید مانند تواناییهایش در شروع جنگ باشد که گمان میکرد برای نقض معاهدهها کافی است؛ بلکه به تواناییهای بیشتری دست یابد که او را قادر سازد هر معاهدهی دیگری را پاره کند و به تهاجم گستردهتری علیه ملّت ایران و انقلاب اسلامیِ آن دست بزند.
ملّت ما یقین دارد دستی که موافقتنامهها را پاره کرد و به خود حقّ مشروع برای تجاوز داد، باید قطع شود تا اجازه داده نشود در عراق و در پشت مرزهای طولانی ما و عراق، به شیطنت بپردازد. تنها در چنین صورتی است که ملّت ما میتواند از طرف همسایهاش احساس امنیّت کند و انقلاب میتواند به عرصههای سازندگی بپردازد. اسلام به ما آموخته که زیر بار ذلّت نرویم و ستم و تجاوز را نپذیریم. ما با توکّل بر خدای سبحان و اطمینان از یاری او، بر همین روال حرکت کردهایم. تجربههای قبلی ما در این جنگ نیز بر اطمینان و یقین ما افزوده است.
هفتهی جنگ که این روزها اعلام شده، هفتهای مقدّس است که در طیّ آن همّت خود را برای انجام تکلیف و وظیفه بالا میبریم و اعتمادمان را به خدای متعال عمیقتر میکنیم؛ «... و هر کس بر خدا اعتماد کند، او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. براستى خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرّر کرده است.»؛ «بىتردید، سَرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است». ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ «در حقیقت، خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف، چنانکه گویى بنایى ریختهشده از سُربند، جهاد مىکنند.». برای خودم و شما از خداوند مغفرت میطلبم.
(۱۲ سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»