• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/11/02
چرا الگوی زن انقلاب اسلامی مورد هجمه غرب است؟

بازنمایی معکوس برای بیرون راندن رقیب

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف بانوان با اشاره به تفاوت منطق اسلام و غرب در نگاه به زن تأکید کردند: «این رفتارِ روزبه‌روز بدتر و سخیف‌تری که امروز در زمینه‌ی مسائل زن، در غرب رایج است و به تبعِ غرب در بسیاری از کشورهای دیگر، هیچ منطقی پشت‌ سرش نیست؛ لذا وارد بحث نمیشوند، حاضر نیستند منطق ارائه کنند.» ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در یادداشتی به قلم سرکار خانم دکتر عاصمه قاسمی، جامعه‌شناس و کارشناس امور زنان و خانواده به بررسی تفاوت نوع نگاه غربی و اسلامی به مسئله زن پرداخته است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif با پیروزی انقلاب اسلامی و قرارگرفتن دین در متن جامعه به عنوان محور اصلی نظام جمهوری اسلامی، یکی ازموضوعاتی که هم در مباحث علمی و هم در عرصه جامعه زیر ذره‌بین قرار گرفت، مسئله زنان و جنبه‌های مختلف زندگی آنان بود.

موضوعاتی مانند حقوق زن؛ جایگاه و نقش زنان در خانواده؛ آموزش و تحصیلات؛ اشتغال و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان مورد کنکاش قرار گرفت و به ظهور دیدگاه‌های گوناگونی نیز منجر شد. قابل توجه است از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، پژوهشگران، فعالان اجتماعی و سیاستگذاران در داخل و به خصوص در خارج از ایران به موضوع زن در جامعه پس از انقلاب به عنوان «مسئله‌ای اساسی و ضروری» ورود پیدا کردند.

یقیناً الگوی هویتی جدیدی که انقلاب اسلامی برای زنان معرفی کرده، تضاد جدی با الگوی غالب جهان یا همان الگوی زن غربی دارد و از این رو تقابل جدی در ساحت نظر و در میدان عمل بین این دو الگو دیده می‌شود. لیکن آن چه قابل ملاحظه است بازنمایی صحنه نمایش این تقابل توسط رسانه‌های غربی است که از یک سو غرب را به عنوان مدافع حقوق زن ایرانی و دارای حق پرسشگری و مشارکت اجتماعی ترسیم کرده و از سوی دیگر جمهوری اسلامی را ناقض حقوق زنان و عامل «قربانی کردن» زنان معرفی می‌کند.

در این شیوه بازنمایی «مسئله زنان» در جامعه ایرانی یک مشکل لاینحل معرفی می‌شود که نیاز به عمل جراحی آنی و تجویز نسخه‌هایی توسط «دیگری» دارد. در بَرساخت این تقابل، جای واقعی طرفین عوض شده است. «واقعیت» جای خودش را به «فرا واقعیتی» داده است که زندگی، مسائل و چالش‌های زن در غرب را طبیعی جلوه داده و برعکس وضعیت زنان در ایران غیر طبیعی و اضطراری تصویر می‌کند. زندگی در دنیای سیال پسا مدرن، بشر را با چالش‌ها و آسیب‌های مختلفی در عرصه‌های مختلف جامعه مواجه کرده است و زنان نیز از این امر مستثنی نیستند.

در کشور ما نیز زنان با چالش‌هایی روبرو هستند که بررسی و رفع آنها ضروری است و رهبر معظم انقلاب به کرّات بر این موضوع تأکید کرده‌اند. شکل‌گیری نظام جدید مبتنی بر مردم‌سالاری با محوریت دین نیز سبب طرح پرسش‌هایی درباره روابط، نهادها و سیاست‌ها در خصوص زنان می‌شود. لیکن سؤال جدی که به ذهن متبادر می‌شود این است که چرا و چگونه در جامعه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زن تبدیل به یک «مسئله» ضروری برای دولت‌ها و رسانه‌های غرب شده است و از یک کنجکاوی عادی عبور کرده است؟

آن چه اهمیت این موضوع را دو چندان می‌کند تزریق این باور و ذهنیت به درون جامعه ایران و حتی مسئولین و سیاستگذاران حوزه زنان در ایران است گویی که همیشه باید در یک حالت تدافعی به هجمه‌های دنیای غرب در خصوص زن پاسخ دهند. نکته‌ای که بارها رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کرده‌اند که ما در موضوع زن نباید حالت تدافعی داشته باشیم بلکه باید با جدیت از آنها پرسشگری کنیم. با مرور تطبیقی شرایط تاریخی و اجتماعی زنان در ایران و غرب می‌توان به شناخت دقیق‌تری از ریشه‌ها و دلایل آن بازنمایی‌های نادرست رسید.

سرتاسر تاریخ ایران، همواره شاهد معدود زنانی بوده است که در جامعه مشارکت داشته و یا در سیاست اثر گذار بوده‌اند. این زنان بیشتر از طبقه حاکم، خانواده­‌های اشرافی و روحانیان مذهبی بودند. به­‌خاطر نوع نظام های حاکم در دوره‌های مختلف تاریخی، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مردم عادی در ایران نقش برجسته­‌ای در سیاست نداشتند و نقش زنان در حوزه­‌های زندگی اجتماعی و سیاسی نسبت به مردان خیلی کمتر بوده است اگرچه از حقوقی مانند ارث و مالکیت برخوردار بودند.

اولین مشارکت قابل ­ملاحظه عموم زنان ایرانی در سیاست، طی شورش­‌های غذا در دوران قاجار در اواخر قرن نوزدهم و از جمله‌ی آنها واقعه گریبایدوف در ۱۲۰۷ شمسی، مخالفت با امتیاز رویترز ۱۲۵۱شمسی و قیام تنباکو در سال ۱۲۷۰بود.

می‌توان گفت مهم‌ترین مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان ایرانی در دوره قاجار، نقش آنان در جنبش تنباکو بود. همانند همه جنبش­‌های دیگرِ آن دوران، زنان ایرانی در حمایت از دین و پیروی از روحانیت مشارکت می‌کردند. در بحبوحه انقلاب مشروطه (۱۲۸۴-۱۲۹۰ش)، تعداد قابل توجهی از زنان در ایران برای اولین‌بار برای تغییر شرایط سیاسی-اجتماعی در حوزه عمومی حضور پیدا کردند.

مشارکت زنان در انقلاب مشروطه، حرکتی علیه مذهب نبود و برخی از رهبران مذهبی که عاملی مؤثر در جنبش بودند، زنان را به مشارکت در مبارزه علیه سلطنت مطلقه و مداخله خارجی ترغیب کردند. با این حال، معدودی از زنان با تشکیل اجتماعات و دنبال کردن دستورالعمل خاص خودشان، فراتر از این رفتند. طی جنبش مشروطه در واقعه‌ای، زنان از روحانیت در مقابل حمله طرفداران شاه در خیابان حفاظت کردند. مبارزات زنان طی انقلاب مشروطه جریانی از جنبش ملی بود که عمدتاً به دنبال برقراری حکومتی مشروطه مستقل از قدرت­‌های خارجی بود. پس از استقرار رژیم پهلوی، در سیاست نوسازی، افزایش سطح تحصیلات و مشارکت زنان در بازار کار دنبال شد، لیکن فقط بخش کوچکی از زنان ایرانی - عمدتاً زنان سکولار طبقه متوسط و طبقه بالا- از این امتیازات برخوردار شدند در حالی که اکثریت زنان جامعه از این امکانات محروم بودند.

در رژیم پهلوی بسیاری از زنان بی­‌سواد بودند و صرفاً نقش‌هایی در عرصه خانواده داشتند. وضعیت در دوران پس از انقلاب اسلامی در تقابلی آشکار با دوران قبل بود. بسیاری از خانواده­‌ها و گروه­‌های مذهبی که به­‌خاطر محیط «غیراسلامی» و «غرب­زده» نهادهای عمومی در دوران پهلوی مانع از رفتن دختران­شان به مدرسه یا دانشگاه یا شاغل شدن آن‌ها شده بودند، دختران و زنان­شان را تشویق کردند که سواد یاد بگیرند، تحصیل­‌کرده شوند و در جامعه فعال باشند. بنابراین برای اولین‌بار در تاریخ ایران عموم زنان از همه طبقات اجتماعی، از همه اقوام و فرهنگ‌ها، در اقصی نقاط کشور به آموزش، بهداشت و مشارکت اجتماعی و سیاسی دسترسی پیدا کردند.

امروزه شواهد بسیاری بر جهش چشمگیر زنان در عرصه‌های مختلف وجود دارد. آن چه این چند دهه پس از انقلاب اسلامی را متمایز می‌سازد ارتقای نقش و جایگاه «عموم» زنان در عرصه اجتماع است که سبب می‌گردد تردیدی که ناظران بیرونی و بعضاً درونی از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به موضوع زن در جمهوری اسلامی داشتند با پاسخی آشکار مواجه شود. از دورانی که معدود زنان از طبقات و گروه‌های خاصی حضور اجتماعی داشتند امروز به نقطه ای رسیده ایم که بر حضور و نقش اجتماعی همه زنان صحه گذاشته می‌شود.

به دلیل اهمیت جایگاه خانواده و نقش زنان در پایداری و سلامت خانواده به عنوان مرکزی‌ترین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی، محوریت خانواده نیز به زنان سپرده شده و از این جهت نه تنها زنان در جامعه عنصر مهم هستند بلکه در خانواده نیز نقش کلیدی داشته و از جایگاه آن‌ها محافظت می‌گردد. از این رو باید سؤال کرد چرا یک الگوی هویتی و اجتماعی که ضمن پاسداشت آزادی‌های فردی و اجتماعی زنان بر نقش‌آفرینی محوری آنان در خانواده تأکید دارد به یکباره توسط دولت‌ها و رسانه‌های غربی سوژه حملات تبلیغاتی می شود؟

به نظر می‌رسد برای برخی فعالان سیاسی و اجتماعی در خارج از ایران و همچنین برخی در داخل، تبدیل شدن تردیدها در خصوص وضعیت زن در ایران به یک اطمینان همراه با شواهدی حاکی از وضعیت رو به پیشرفت زنان، خوشایند نیست و در هر مرحله از حرکت رو به جلوی زنان شک و شبهه وارد کرده و با مستمسک قرار دادن برخی مسائل و چالش‌های حوزه زنان، موضوع زن را «اَبَر مسئله» حل ناشدنی جامعه ایران بازنمایی می‌کنند و به همین دلیل به خود اجازه می‌دهند همواره در موضوع زنان ایرانی پرسشگر جدی باشند.

از این رو امکانات و فرصت‌ها در معرفی الگوی هویتی زن ایرانی و شاخص‌های آن به عنوان الگوی متمایزی که تأکید بر شأنیت، انسانیت و کرامت زن دارد، صرف شرکت در آزمون‌های جهانی ساختگی برای اثبات موضع ایران در موضوع زن می‌شود. در حالیکه آنچه این آزمون‌ها و پاسخگویی تدافعی ما را زیر سؤال می‌برد نه تنها خود آزمون برساخته شده، بلکه گیرندگان آزمون هستند که قرن‌هاست که در مسئله زن ظلم و ستم می‌کنند و با راه‌حل غلط و انحرافی خود نهایت سواستفاده را از زنان روا داشته‌اند.

اگر چه گسترش مسیحیت در غرب نوید بخش فرصت‌هایی برای زنان در دنیایی بود که زنان کمترین جایگاه و حقوقی در خانواده و جامعه نداشتند، لیکن زمان کوتاهی بعد از ظهور آن و سپس در دوران قرون وسطی وضعیت زنان در غرب رو به وخامت رفت. فقط اندک فرصت فعالیت اجتماعی برای معدود زنانی که در دایره آیین مسیحیت به فعالیت‌های تبلیغی و خیرخواهانه مشغول بودند فراهم شد. در عصر موسوم به روشنگری نیز، در افکار و اندیشه‌های اندیشمندان صاحب‌نام آن دوران باز هم برای زنان جایگاه بسیار پایین‌تری از مردان تعریف می‌شد و با تأکید بر نقاط ضعف و ناتوانی زنان، آنان را از شمول شهروندی خارج می‌ساختند. ژان ژاک روسو نمونه‌ای از این اندیشمندان است.

ادعای گفتمان روشنگری بر انسان‌مداری و اصالت فرد در کنار تأکید بر نفی مشروعیت سلسله مراتب مبتنی بر قدرت، تلنگری برای زنان در غرب بود که نسبت به وضعیت خود بازنگری کنند. لیکن این بازاندیشی زنانه همراه شد با برپاشدن نظام اقتصاد سرمایه‌داری و از این رو تعارضات جدی برای زنان به وجود آورد. از یک طرف سوق دادن زنان طبقه کارگر به کار در کارخانه‌ها در سطح کارگران غیر ماهر ارزان، از طرف دیگر بی‌ارزش شدن و بی‌مزد شدن کار در خانه و بحران معنا برای زنان خانه‌دار طبقه متوسط، از سویی قرار داشتن تحت تکفل شوهر و نداشتن حقوقی مانند ارث و مالکیت و غیره و از سوی دیگر شعارهای آزادی و حق انسانی دولت‌های لیبرال سبب گردید زنان در غرب با تضادهای جدی روبرو شوند.

در کشمکش وضعیت بغرنج زنان در غرب مدعی آزادی و حقوق فردی و تعارض‌های بر آمده از نظام سرمایه‌داری، فمینیسم در غرب متولد شد به امید آنکه مَفرّی برای زنان بگشاید. اگرچه فمینیسم پدیده‌ای واحد و یکپارچه و ثابت نبوده است و امواج و نظریات متفاوتی را شامل می‌شود، لیکن آنچه امروز دنیا و برخی فمینیست‌ها به آن اذعان دارند عدم حصول نتیجه مطلوب برای زنان در دنیا بوده است. اگر دغدغه اصلی فمینیست‌های اولیه دسترسی به آموزش، حقِ رأی و حقوق اجتماعی بوده است، امروز خشونت خانگی علیه زنان و آزار جنسی در محیط اجتماع از جمله نگرانی‌های اصلی آنان است. مقایسه خواست‌ها و دستاوردهای فمینیست‌ها در طول تاریخ نشان می‌دهد ارتقا جایگاه و نقش زنان در خانواده و جامعه اتفاق نیفتاده است که اگر چنین بود همچنان آزار جنسی برآمده از شی‌ءانگاری و کالا انگاری زنان تیتر اصلی رسانه‌ها در غرب نبود. فارغ از بررسی فمینیسم آنچه مورد توجه است این که هیچ‌گاه وضعیت زنان در غرب با آن همه مسائلی که هنوز فمینیست‌ها به دنبال حل آن هستند، مسئله بحرانی و غامض و لاینحل بازنمایی نشدند.

در جمع‌بندی می‌توان گفت جهان باور نمی‌کرد الگوی انقلاب اسلامی در خصوص زنان به نتیجه و محصول منجر شود. علاوه بر بسیاری از اهدافی که فمینیست‌ها سال‌ها برای زنان به دنبالش بودند؛ مانند حق مشارکت اجتماعی_سیاسی و حقوق شهروندی که در جمهوری اسلامی محقق شد، معنای زن در قاموس انقلاب اسلامی از بسیاری از مشکلات و آسیب‌های جدی که فمینیسم به واسطه رویکرد تک‌بعدی، فردگرایانه و تهی از خانواده‌نگری به زن وارد کرده است را به همراه نداشت.

زن در انقلاب اسلامی رقیبی برای زن در غربِ مدعی است. بنابراین برای بیرون کردن رقیب تلاش دارند و از این جهت با تغییر آرایش صحنه، بازنمایی معکوس انجام می‌دهند. تا جایی این واژگونیِ معنا موفق می‌شود که دست‌اندرکاران حوزه زنان در ایران نیز مقهور این بازنمایی وارونه قرار گیرند. بنابراین اولویت‌های نظام موضوعات زنان نیز تغییر می‌کند و در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های حوزه زنان اولویت‌های اصلی زنان در نظر گرفته نمی‌شود.

آنچه ضروری است تغییر صحنه این تقابل است. تاریخ زن در ایران و زن در غرب و آنچه وضعیت امروز زنان در دنیا نشان می‌دهد، ایجاب می‌کند که در جای یک پرسش‌گر بنشینیم و درخصوص بیراهه‌ای که غرب برای زن تعریف کرده است با صدای رسا سؤال کنیم. چگونه در نظام سرمایه‌داری حاکم بر دنیا که همه چیز در شکل سود و منفعت دیده می‌شود زن به عنوان یک انسان فارغ از جنس و جنسیت، کرامت و حقوق فردی و اجتماعی‌اش حفظ می‌گردد؟ با توجه به تعاملات فرهنگی که امروز به مدد فناوری‌های نوین انجام می‌گیرد و تصاویری که رسانه‌ها از زنان در دنیا به نمایش می‌گذارند باید برای زنان و دختران در ایران و حتی در جهان رویکرد غرب نسبت به زن و رویکرد اسلام به زنان واضح و آشکار به تصویر کشیده شود.