1402/07/23
دفاع مقدس و برساخت جدید هویتی
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره ملی بزرگداشت شهدای استانهای لرستان و همدان بر مسئله بزرگداشت یاد شهیدان هشت سال دفاع مقدس و همچنین انتقال مفاهیم ارزشمندِ انقلاب اسلامی به نسل جوان امروز تاکید کردند و فرمودند:«مقصود از این بزرگداشتها جریانسازی است. این نکته باید بسیار مورد توجّه باشد؛ باید جریانسازی فکری و عملی صورت بگیرد و میراثِ ارزشمندِ نسلِ گذشته و جوانِ فداکارِ گذشته منتقل بشود به جوان امروز.»۱۴۰۲/۰۸/۰۳
رهبر معظّم انقلاب اسلامی یکی دیگر از مصادیق استفاده درست از نام و راه شهیدان را برای نشان دادن نبود تقابل میان اسلامیّت و ملیّت دانستند و تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را و بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند و تفکیک کنند بین مسئلهی ملّیّت و مسئلهی اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسهی باطل را به طور واضح و به صورت عملی ابطال کردند. امتحانِ بزرگِ جنگ پیش آمد، به مرزهای کشور حمله شد، ایران مورد تهاجم قرار گرفت، آن هم نه فقط تهاجم یک دولت و یک همسایه، [بلکه] یک تهاجم بینالمللی به معنای واقعی کلمه که مکرّر این را عرض کردهایم...» ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
در همین راستا رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به بررسی ارتباط ایرانیت و اسلامیت در مولفه های هویتی ایرانیان پرداخته است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای کنگره شهدای استان همدان؛ تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را، بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند، تفکیک کنند بین مسئله ملّیّت و مسئله اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسه باطل را بهطور واضح و بهصورت عملی ابطال کردند.» از منظر تاریخی مفهوم ملیگرایی در صد سال گذشته چه سیر تحول و تطوری به خود دیده و پیروزی انقلاب اسلامی چه اثری بر آن گذاشته است؟ نسبت هویت ملی با هویت دینی و ظهورش در فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی با چه ترکیب و صورتبندی رخ داده است؟
دو مفهوم داریم که گاهی اوقات با یکدیگر آمیخته شده و بدفهمی و کژتابی ایجاد کردند که یکی مفهوم ملیگرایی و دیگری مفهوم وطندوستی است. ریشه مفهوم وطندوستی به تاریخ بشریت برمیگردد. تا زمانی که افراد در خانه، سرزمین و شهرشان زندگی میکردند وطندوستی وجود داشته است اما ملیگرایی یک پدیده مدرن است و از قرن هجدهم به بعد مفهومی به نام ملیگرایی داریم که عمدتاً حاصل دعواها و درگیریهایی است که در اروپا شکل گرفته بود و مفهوم ملت شکل جدّیتری به خود گرفت و گرفتن سرزمینها برای افراد به یک مفهوم تازه تبدیل شد. در منطقه خاورمیانه مفهوم ملیگرایی عمدتاً یک مفهوم مدرن است که برگرفته از آثار غربیهاست؛ یعنی آنها این مفهوم را برای ما به ارمغان آوردند؛ مثلا ناپلئون در مصر موسسه مصرگرایی یا ناسیونالیسم مصری را بنا نهاد یا در ترکیه عمده اندیشههایی که اندیشه ملیگرایی تُرک را ایجاد کردند اندیشههایی بودند که غربیها برایشان پایهگذاری کرده بودند. مشابه همین اتفاق در ایران هم هست و با اندیشه شرقشناسانی که ایران را با غرب آشنا کردند مفاهیم مختلف وارد ادبیات سیاسی ما هم شد و بعد از صفویه به تدریج این اندیشه در ذهن مردم ایران وارد شد؛ ولی شروع، ظهور و بروز آن دقیقاً در دوره قاجاریه بوده و همزمان است با دورههایی که در سایر کشورهای خاورمیانه وجود داشت و مفهوم ملیگرایی وارد ایران شد.
عمدهترین دلیلی که ملیگرایی در ایران شکل گرفت شکستهای سخت و تلخی است که ایران اول از روسها و بعد در جنوب از انگلیسیها میخورد و بخشی از خاک خود را از دست میداد. براین اساس کسانی که موج ملیگرایی را وارد ایران کردند و این موج در بخشی از روشنفکران جامعه ما شکل گرفت از منطقه قفقاز بودند. ملیگرایی تا پیش از انقلاب به معنای رایج خود یک مفهوم فرضی بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی کسی ملیگرا بود که قطب دیگر را هدایت میکرد؛ دو گروه از افراد یعنی تحصیلکردگان شرق و تحصیلکردگان غرب داشتیم. تحصیلکردگان غرب علاقهمندان به ایران بودند که در زمان پهلوی مخالف شوروی بودند و تحصیلکردگان شرق مخالف آمریکا بودند. اینها دو دسته ملیگرایی را در مقابل هم قرار داده بودند. وقتی بحث از ملیگرایی میشد عمدتاً گرایش مخالفت با طیف یا قطب مقابل مطرح میشد اما چیزی که پهلوی دوم تشویق میکرد، ملیگرایی بود که ناظر بر ایرانگرایی است و بهسمت غرب گرایش داشت.
با وقوع انقلاب در ایران چیزی که اتفاق افتاد این بود که الگوی ملیگرایی که مدل شرقی یا غربی بود به الگویی ملیگرایی که نه شرقی و نه غربی بود، تبدیل شد و با این شعار مطرح شد و ادبیات سیاسی ایران بهسمت این رفت که هویت ملی را با مفهوم نه شرقی و نه غربی انجام دهد؛ اگرچه گرایش شرقی و غربی همچنان باقی ماند و در بین برخی از متفکران ادامه یافت. در تسخیر لانه جاسوسی موج ضد غربی و در ماجرای فروپاشی شوروی موج ضد شرقی آن بیشتر تقویت شد. چیزی که در انقلاب اسلامی ایران شاهدش بودیم نسخه اصیل وطندوستی بود که ملیگرایی را به تعریف واقعی خود برگرداند که در ایران و سایر کشورها ریشه تاریخی و قدمت بشری داشت و مفهوم ملیگرایی را به مفهوم وطندوستی ارتقا داد که حضرت امام رحمهالله از سال ۱۳۴۳ آن را مطرح کرده بودند؛ مثلاً در جریان کاپیتولاسیون یکی از مهمترین مفاهیمی که از حضرت امام میشنویم اصلاً مفهوم دینی نیست و کاملاً بر ایران تاکید دارند و به محمدرضا پهلوی تذکر میدهند که با این جریان، ایران را دچار خفت و ذلت میکند. تعبیر حضرت امام (ره) تعبیر دینی نیست که بگوید دارید اسلام را تضعیف میکنید و با واژگان روشنی از ایران صحبت میکردند و میگفتند شاه ایران دارد ایران را خوار و ذلیل میکند.
در صورتبندی جدیدی که بعد از انقلاب شکل گرفت وطندوستی و نه ملیگرایی، به یکی از مؤلفههای بنیادین هویت ایرانی اضافه شد. قالب آن به این صورت است سرزمینی که در آن زندگی میکنیم مکان بروز این هویت بوده و محتوای آن را ارزشها و باورهای عقیدتی جامعه ما شکل میدهند. جهت آن را گرایش نوگرایانه و مستمراً تحولگرا مردم ایران شکل داده و این چند مؤلفه کنار هم قرار گرفتند و در یک بستر مکانی، مؤلفههای بنیادین هویت ملی ایرانیها را شکل دادند که در قالب عناصر و نمادهایی مثل پرچم، زبان، مذهب و تاریخ مشترک خود را نشان داده است و اینها نمادها و مؤلفهها را برای مردم ایران معنادار میکرد و شکل عینی به خود میداد.
جنگ و دفاع مقدس موضوع دفاع از خاک و وطن را بیش از هر زمان دیگری به میان آورد. تاثیر این مقوله بر جریانهای ملیگرا و مولفههای ملی را چگونه میبینید؟
وقتی صحبت از دفاع مقدس میشود یکی از مؤلفههای جدی که ایجاد میکند وطندوستی صادقانه و خالصانه است و شاخصه هم دارد. وقتی در شرایط عادی هستیم و میگوییم کشور، جامعه و شهرمان را دوست داریم میشود ادعاهای زیادی کرد؛ ولی وقتی جنگ درگرفته و دفاعی شکل میگیرد بذل جان و ریختن خون شاخص آن خواهد شد؛ یعنی اگر حاضر باشید جانتان را در این مسیر بدهید و حاضر باشید خونتان ریخته شود، شاخص تعیین میکند.
دفاعمقدس یکی از مهمترین مؤلفههایی بود که وطندوستی را در کنار مؤلفههای بنیادی هویت ایرانیان قرار داد و آن را برای جامعه ترسیم کرد و خودش هم یکی از مؤلفههای هویتبخش شد. امروز دفاع مقدس به یک شاخص تبدیل شده و افرادی که در این عرصه حضور داشتند میتوانند ادعا کنند کسانی هستند که نسبت به دیگران مسئله وطندوستی در شاخصهای هویت ملی را پررنگتر دیدهاند. این امر در عناصر هویت ملی ایران یک برساخت جدید ایجاد کرد که به نظر میرسد این مؤلفه در ۴۰ و چند سال اخیر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا کرده و میتواند تعریف جدیدی از یک ایرانی وطندوست و معتقد به ارزشهای عقیدتی خود را ارائه دهد.
در مؤلفههای هویتی ایرانیان علاوه بر ایرانیت و اسلامیت آیا میتوان انقلابیگری را گنجاند؟
انقلابیگری مؤلفه هویتی نیست و یک روش است؛ یعنی وقتی از روش انقلابی یا فرآیند انقلابی بودن صحبت میکنیم از یک روش برای دستیابی به ارزشهای بنیادین صحبت کردهایم. یکی از مؤلفههای بنیادین هویت ملی ما همواره در طول تاریخ گرایش تحولخواهی و نوگرایی ایرانی است که همیشه ایرانیان در همه مقاطع تاریخی بهدنبال آن بودهاند که خود را نو کنند که گاهی اوقات این گرایش منحرف شده و جریانهای منحرفی بر آن حاکم شده اما این ویژگی در ایرانیان وجود داشته است. ویژگی تحولخواهی، دگرگونیخواهی و نوگرایی جزو مؤلفههایی است که بروز و ظهور خود را گاهی در مفهوم انقلابیگری نشان میدهد؛ یعنی مستمراً بخشی یا عمدهای از جامعه ما تلاش میکند که خود را نسبتبه مسائل عمده و حتی ارزشهای بنیادی نوسازی کنند؛ یعنی تلاش میکنیم ارزشهای سال ۵۷ را در سال ۱۴۰۲ نوسازی کنیم و مجدداً یک بازتعریف ارائه دهیم. اگر به این معنا در نظر بگیریم انقلابیگری یک روش است برای اینکه بتوانیم نوگراییای که مدنظرمان است در چهارچوبهای مختلف هویت ملیمان بازتعریف کنیم.
عدهای که دو جریان اسلامیّت و ایرانیّت را روبهروی هم قرار میدهند به دنبال چه هدفی هستند؟
اهداف را نیّات افراد تعیین میکند و دقیقاً نمیتوانم بگویم نیت افراد دراینباره چیست؛ اما میتوانم این را بگویم که نیّت افرادی را که تا امروز مرور کردیم و دیدیم یکی نیست؛ عدهای از افراد جامعه دادههای تاریخی ناقص دارند و نسبت به پدیده هویت ملی ایرانیان و تاریخچه آنچه بر سرزمین یا هویت ما گذشته است، اطلاعات دقیق نداشته و قصد و غرض سیاسی ندارند. در مقابل گروه دیگری داریم که قطعاً اهداف سیاسی را دنبال و پیگیری میکنند و براساس این اهداف سیاسی تلاش میکنند بین ملیّت، ایرانیت، اسلامیت یا عوامل دیگر تعارضی تعریف کنند. گروهی هم داریم که اصالتاً نه اهداف سیاسی را دنبال میکنند و نه ناآگاهی دارند؛ ولی با برخی از گروهها و اصناف در جامعه زاویه دارند و تلاش میکنند دعوای با اصناف، گروهها یا تشکلهای جامعه را در قالب یک تعارض هویتی تنظیم کنند؛ مثلا ممکن است بخشی از جامعه با روحانیت مسئله داشته باشند و این مسئله روحانیت را به نام اسلام مطرح کرده و سعی میکنند اسلام را با ایرانی بودن به یک چالشِ تعارضی بکشانند. اگر بخواهیم تحلیل دقیقتر یا ردهبندی داشته باشیم نمیتوانیم همه را در یک دسته قرار دهیم، اما در مجموع میتوان گفت بخشی از جامعه ناشی از ناآگاهی از دادههای مختلف است، یک بخش مسائل سیاسی است و یک بخش گرایشهای صنفی، گروهی یا فردی افراد نسبت به مسائل پیرامون خودش است.
ملیگرایی کاذب و بیبنیادی که در دوره پهلوی جزو محورهای اصلی بود چه ویژگیها و مختصاتی داشت؟
در دوران پهلوی ملیگرایی یکدست نیست و اینطور نیست که بگوییم ملیگرایی داریم که همه به آن قائلاند. در آن دوره جمعی از افرادی را داریم که صادقانه وطندوستاند و در همه دورههای تاریخی هم چنین افرادی داریم که واقعاً وطندوستاند که بعضی از آنها زندان هم رفتند، مصیبت دیدند، شکنجه شدند و حتی قدر و منزلت هم دیدند. گروهی ملیگرا داریم که تکبعدیاند و عمدتاً غربگرا هستند. گروه دیگری از روشنفکران هستند که آنها هم ملیگرا بوده ولی شرقگرا هستند؛ یعنی در دوره پهلوی شاهد حداقل سه گروه هستیم که داعیه ایران را دارند. یک گروه که صادق و وطندوستاند، یک گروه عمدتاً از مدیران و مسئولان حکومت هستند و گرایش ایرانگرایانه دارند و غربگرا بوده و یک عده روشنفکر داریم که عمدتاً با گروه قبلی در تعارضاند که گرایش شرقگرا داشته و بیشتر به شوروی تمایل دارند.
مسئله ای که همواره حکومت پهلوی تشویق میکرد ملیگراییای بود که عمدتاً توسط بخش مدیران حاکم تشویق میشد و چند مؤلفه بنیادین داشت؛ اول از همه باستانستایی؛ یعنی علاقهمندی به ایران باستان و ستایش ایران باستان. دوم شاهسالاری و ملیگراییای که تشویق میکرد مبتنی بر برتر و بالاتر بودن جایگاه شاه و خانوادهاش بود. عنصر بعدی اسلامزدایی که در برخی از مواقع با سکولاریسم همراه بود؛ یعنی مخالفت با اسلام فردی نداشت، ولی با اسلامی که وارد حریمهای عمومی شود در تعارض بود و آن را نمیپسندید. با این چهارچوب شاهد یک رتبهبندی در مؤلفههای هویت ملی زمان پهلوی بودیم که این رتبهبندی با برتری و حاکمیت رکن ایرانی آن در مقابل ارکان اعتقادیاش قرار میگرفت که این چالشها و دعواهای گستردهای را بهشدت ایجاد کرد. مثلاً شهید مطهری در همان زمان کتابی به نام «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت تا این نکته را نشان دهد؛ چیزی که در زمان پهلوی دوم توصیه و بهعنوان عنصر اصلی مؤلفه هویت ملی ایرانیان معرفی میشود فقط بخشی از آن است و چیزی که باید داشته باشیم، تمام آن است که ترکیبی از ارزشهای ایرانی و اسلامی و مؤلفههای دیگری است که در درون آن قرار دارد.
رهبری در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان تصریح میکنند: «ما باید از مفهوم شهادت، از پیام شهیدان برای آراستنِ درستِ زندگی استفاده کنیم؛ ما احتیاج به سامانبخشیِ زندگیِ جمعی داریم، در جامعهی خودمان و در جامعهی جهانی؛ به کمک شهیدان و آثار شهیدان میشود این کار را انجام داد.» ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
با استفاده از مکتب و پیام شهیدان چه کار موثری میتوان در تقویت مؤلفههای هویتی انجام داد؟
چیزی که رهبر معظّم انقلاب به آن اشاره دارند ناظر بر مفهوم سبک زندگی است. سبک زندگی رابطه بین فرد با خودش، خدا، دیگران و طبیعت است؛ یعنی وقتی با این چهار عنصر تعریف درستی به وجود آید سبک زندگی شکل میگیرد. اگر این روابط، روابطی باشد که خدامحور و انسانمحور بوده یک نوع سبک زندگی شکل میگیرد و اگر رویکرد دیگری داشته باشد سبک دیگری شکل میگیرد. در تعریف دیگری که از سبک زندگی داریم، معمولاً سبک زندگی را نحوه گذران مناسب وقت و میزان درست الگوی مصرف تلقی میکنیم. اگر به زندگی شهدا نگاه کنیم امکان بازتعریف سبک زندگی برایمان فراهم میشود. شهدا حامل چندین ارزش بنیادین هستند و نمایانگر سبک خاصی از زندگیای که رابطه بین خود، خدا، دیگران و طبیعت را شکل میدهد. بخش مهمی از این روابط را میتوانیم در زندگی شهدا ببینیم که چطور با خود خلوت کرده، چگونه زندگی میکردند، تعریفشان از خودشان چه بود، با خدا چطور رابطه برقرار میکردند، با دیگران در اطراف خود چگونه رابطه داشتند و در طبیعت چگونه زندگی میکردند که ممکن است بخشی از این ویژگیها در زندگی شهیدی پررنگتر باشد و در زندگی شهید دیگری عنصر دیگری.
اگر بتوانیم عنصرهای بنیادی مثل وطندوستی، تعهد، هویت دینی، سبک زندگی مؤمنانه، شجاعت، روحیه کار، نظم و پیوند درست بین حق و وظیفه را که در بین عمده شهدا وجود دارد بازیابی کنیم، می توانیم به یک برساخت جدید هویتی از سبک زندگی آنها دست یابیم. سبک زندگی مناسبی که میتواند الگویی برای جوانان امروز باشد که لزوماً هم مبتنی بر شهادت در وطن نیست و بر حیات آدمها استوار است. به این معنا که اگر آدمها شهید نبودند و الان حضور داشتند و بین ما زندگی میکردند چگونه میتوانستیم از آنها الگو بگیریم. بنابراین به این نوع سبک زندگی افتخار میشود و ضرورتی ندارد که بگوییم حتما به شهادت منجر شود و یک زندگی سالم سعادتمند در زمانه ما میتواند از سبک زندگی شهدا که در جبهه و دفاع مقدس بوده استخراج شود.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی یکی دیگر از مصادیق استفاده درست از نام و راه شهیدان را برای نشان دادن نبود تقابل میان اسلامیّت و ملیّت دانستند و تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را و بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند و تفکیک کنند بین مسئلهی ملّیّت و مسئلهی اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسهی باطل را به طور واضح و به صورت عملی ابطال کردند. امتحانِ بزرگِ جنگ پیش آمد، به مرزهای کشور حمله شد، ایران مورد تهاجم قرار گرفت، آن هم نه فقط تهاجم یک دولت و یک همسایه، [بلکه] یک تهاجم بینالمللی به معنای واقعی کلمه که مکرّر این را عرض کردهایم...» ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
در همین راستا رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به بررسی ارتباط ایرانیت و اسلامیت در مولفه های هویتی ایرانیان پرداخته است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای کنگره شهدای استان همدان؛ تصریح کردند: «از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را، بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند، تفکیک کنند بین مسئله ملّیّت و مسئله اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسه باطل را بهطور واضح و بهصورت عملی ابطال کردند.» از منظر تاریخی مفهوم ملیگرایی در صد سال گذشته چه سیر تحول و تطوری به خود دیده و پیروزی انقلاب اسلامی چه اثری بر آن گذاشته است؟ نسبت هویت ملی با هویت دینی و ظهورش در فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی با چه ترکیب و صورتبندی رخ داده است؟
دو مفهوم داریم که گاهی اوقات با یکدیگر آمیخته شده و بدفهمی و کژتابی ایجاد کردند که یکی مفهوم ملیگرایی و دیگری مفهوم وطندوستی است. ریشه مفهوم وطندوستی به تاریخ بشریت برمیگردد. تا زمانی که افراد در خانه، سرزمین و شهرشان زندگی میکردند وطندوستی وجود داشته است اما ملیگرایی یک پدیده مدرن است و از قرن هجدهم به بعد مفهومی به نام ملیگرایی داریم که عمدتاً حاصل دعواها و درگیریهایی است که در اروپا شکل گرفته بود و مفهوم ملت شکل جدّیتری به خود گرفت و گرفتن سرزمینها برای افراد به یک مفهوم تازه تبدیل شد. در منطقه خاورمیانه مفهوم ملیگرایی عمدتاً یک مفهوم مدرن است که برگرفته از آثار غربیهاست؛ یعنی آنها این مفهوم را برای ما به ارمغان آوردند؛ مثلا ناپلئون در مصر موسسه مصرگرایی یا ناسیونالیسم مصری را بنا نهاد یا در ترکیه عمده اندیشههایی که اندیشه ملیگرایی تُرک را ایجاد کردند اندیشههایی بودند که غربیها برایشان پایهگذاری کرده بودند. مشابه همین اتفاق در ایران هم هست و با اندیشه شرقشناسانی که ایران را با غرب آشنا کردند مفاهیم مختلف وارد ادبیات سیاسی ما هم شد و بعد از صفویه به تدریج این اندیشه در ذهن مردم ایران وارد شد؛ ولی شروع، ظهور و بروز آن دقیقاً در دوره قاجاریه بوده و همزمان است با دورههایی که در سایر کشورهای خاورمیانه وجود داشت و مفهوم ملیگرایی وارد ایران شد.
عمدهترین دلیلی که ملیگرایی در ایران شکل گرفت شکستهای سخت و تلخی است که ایران اول از روسها و بعد در جنوب از انگلیسیها میخورد و بخشی از خاک خود را از دست میداد. براین اساس کسانی که موج ملیگرایی را وارد ایران کردند و این موج در بخشی از روشنفکران جامعه ما شکل گرفت از منطقه قفقاز بودند. ملیگرایی تا پیش از انقلاب به معنای رایج خود یک مفهوم فرضی بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی کسی ملیگرا بود که قطب دیگر را هدایت میکرد؛ دو گروه از افراد یعنی تحصیلکردگان شرق و تحصیلکردگان غرب داشتیم. تحصیلکردگان غرب علاقهمندان به ایران بودند که در زمان پهلوی مخالف شوروی بودند و تحصیلکردگان شرق مخالف آمریکا بودند. اینها دو دسته ملیگرایی را در مقابل هم قرار داده بودند. وقتی بحث از ملیگرایی میشد عمدتاً گرایش مخالفت با طیف یا قطب مقابل مطرح میشد اما چیزی که پهلوی دوم تشویق میکرد، ملیگرایی بود که ناظر بر ایرانگرایی است و بهسمت غرب گرایش داشت.
با وقوع انقلاب در ایران چیزی که اتفاق افتاد این بود که الگوی ملیگرایی که مدل شرقی یا غربی بود به الگویی ملیگرایی که نه شرقی و نه غربی بود، تبدیل شد و با این شعار مطرح شد و ادبیات سیاسی ایران بهسمت این رفت که هویت ملی را با مفهوم نه شرقی و نه غربی انجام دهد؛ اگرچه گرایش شرقی و غربی همچنان باقی ماند و در بین برخی از متفکران ادامه یافت. در تسخیر لانه جاسوسی موج ضد غربی و در ماجرای فروپاشی شوروی موج ضد شرقی آن بیشتر تقویت شد. چیزی که در انقلاب اسلامی ایران شاهدش بودیم نسخه اصیل وطندوستی بود که ملیگرایی را به تعریف واقعی خود برگرداند که در ایران و سایر کشورها ریشه تاریخی و قدمت بشری داشت و مفهوم ملیگرایی را به مفهوم وطندوستی ارتقا داد که حضرت امام رحمهالله از سال ۱۳۴۳ آن را مطرح کرده بودند؛ مثلاً در جریان کاپیتولاسیون یکی از مهمترین مفاهیمی که از حضرت امام میشنویم اصلاً مفهوم دینی نیست و کاملاً بر ایران تاکید دارند و به محمدرضا پهلوی تذکر میدهند که با این جریان، ایران را دچار خفت و ذلت میکند. تعبیر حضرت امام (ره) تعبیر دینی نیست که بگوید دارید اسلام را تضعیف میکنید و با واژگان روشنی از ایران صحبت میکردند و میگفتند شاه ایران دارد ایران را خوار و ذلیل میکند.
در صورتبندی جدیدی که بعد از انقلاب شکل گرفت وطندوستی و نه ملیگرایی، به یکی از مؤلفههای بنیادین هویت ایرانی اضافه شد. قالب آن به این صورت است سرزمینی که در آن زندگی میکنیم مکان بروز این هویت بوده و محتوای آن را ارزشها و باورهای عقیدتی جامعه ما شکل میدهند. جهت آن را گرایش نوگرایانه و مستمراً تحولگرا مردم ایران شکل داده و این چند مؤلفه کنار هم قرار گرفتند و در یک بستر مکانی، مؤلفههای بنیادین هویت ملی ایرانیها را شکل دادند که در قالب عناصر و نمادهایی مثل پرچم، زبان، مذهب و تاریخ مشترک خود را نشان داده است و اینها نمادها و مؤلفهها را برای مردم ایران معنادار میکرد و شکل عینی به خود میداد.
جنگ و دفاع مقدس موضوع دفاع از خاک و وطن را بیش از هر زمان دیگری به میان آورد. تاثیر این مقوله بر جریانهای ملیگرا و مولفههای ملی را چگونه میبینید؟
وقتی صحبت از دفاع مقدس میشود یکی از مؤلفههای جدی که ایجاد میکند وطندوستی صادقانه و خالصانه است و شاخصه هم دارد. وقتی در شرایط عادی هستیم و میگوییم کشور، جامعه و شهرمان را دوست داریم میشود ادعاهای زیادی کرد؛ ولی وقتی جنگ درگرفته و دفاعی شکل میگیرد بذل جان و ریختن خون شاخص آن خواهد شد؛ یعنی اگر حاضر باشید جانتان را در این مسیر بدهید و حاضر باشید خونتان ریخته شود، شاخص تعیین میکند.
دفاعمقدس یکی از مهمترین مؤلفههایی بود که وطندوستی را در کنار مؤلفههای بنیادی هویت ایرانیان قرار داد و آن را برای جامعه ترسیم کرد و خودش هم یکی از مؤلفههای هویتبخش شد. امروز دفاع مقدس به یک شاخص تبدیل شده و افرادی که در این عرصه حضور داشتند میتوانند ادعا کنند کسانی هستند که نسبت به دیگران مسئله وطندوستی در شاخصهای هویت ملی را پررنگتر دیدهاند. این امر در عناصر هویت ملی ایران یک برساخت جدید ایجاد کرد که به نظر میرسد این مؤلفه در ۴۰ و چند سال اخیر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا کرده و میتواند تعریف جدیدی از یک ایرانی وطندوست و معتقد به ارزشهای عقیدتی خود را ارائه دهد.
در مؤلفههای هویتی ایرانیان علاوه بر ایرانیت و اسلامیت آیا میتوان انقلابیگری را گنجاند؟
انقلابیگری مؤلفه هویتی نیست و یک روش است؛ یعنی وقتی از روش انقلابی یا فرآیند انقلابی بودن صحبت میکنیم از یک روش برای دستیابی به ارزشهای بنیادین صحبت کردهایم. یکی از مؤلفههای بنیادین هویت ملی ما همواره در طول تاریخ گرایش تحولخواهی و نوگرایی ایرانی است که همیشه ایرانیان در همه مقاطع تاریخی بهدنبال آن بودهاند که خود را نو کنند که گاهی اوقات این گرایش منحرف شده و جریانهای منحرفی بر آن حاکم شده اما این ویژگی در ایرانیان وجود داشته است. ویژگی تحولخواهی، دگرگونیخواهی و نوگرایی جزو مؤلفههایی است که بروز و ظهور خود را گاهی در مفهوم انقلابیگری نشان میدهد؛ یعنی مستمراً بخشی یا عمدهای از جامعه ما تلاش میکند که خود را نسبتبه مسائل عمده و حتی ارزشهای بنیادی نوسازی کنند؛ یعنی تلاش میکنیم ارزشهای سال ۵۷ را در سال ۱۴۰۲ نوسازی کنیم و مجدداً یک بازتعریف ارائه دهیم. اگر به این معنا در نظر بگیریم انقلابیگری یک روش است برای اینکه بتوانیم نوگراییای که مدنظرمان است در چهارچوبهای مختلف هویت ملیمان بازتعریف کنیم.
عدهای که دو جریان اسلامیّت و ایرانیّت را روبهروی هم قرار میدهند به دنبال چه هدفی هستند؟
اهداف را نیّات افراد تعیین میکند و دقیقاً نمیتوانم بگویم نیت افراد دراینباره چیست؛ اما میتوانم این را بگویم که نیّت افرادی را که تا امروز مرور کردیم و دیدیم یکی نیست؛ عدهای از افراد جامعه دادههای تاریخی ناقص دارند و نسبت به پدیده هویت ملی ایرانیان و تاریخچه آنچه بر سرزمین یا هویت ما گذشته است، اطلاعات دقیق نداشته و قصد و غرض سیاسی ندارند. در مقابل گروه دیگری داریم که قطعاً اهداف سیاسی را دنبال و پیگیری میکنند و براساس این اهداف سیاسی تلاش میکنند بین ملیّت، ایرانیت، اسلامیت یا عوامل دیگر تعارضی تعریف کنند. گروهی هم داریم که اصالتاً نه اهداف سیاسی را دنبال میکنند و نه ناآگاهی دارند؛ ولی با برخی از گروهها و اصناف در جامعه زاویه دارند و تلاش میکنند دعوای با اصناف، گروهها یا تشکلهای جامعه را در قالب یک تعارض هویتی تنظیم کنند؛ مثلا ممکن است بخشی از جامعه با روحانیت مسئله داشته باشند و این مسئله روحانیت را به نام اسلام مطرح کرده و سعی میکنند اسلام را با ایرانی بودن به یک چالشِ تعارضی بکشانند. اگر بخواهیم تحلیل دقیقتر یا ردهبندی داشته باشیم نمیتوانیم همه را در یک دسته قرار دهیم، اما در مجموع میتوان گفت بخشی از جامعه ناشی از ناآگاهی از دادههای مختلف است، یک بخش مسائل سیاسی است و یک بخش گرایشهای صنفی، گروهی یا فردی افراد نسبت به مسائل پیرامون خودش است.
ملیگرایی کاذب و بیبنیادی که در دوره پهلوی جزو محورهای اصلی بود چه ویژگیها و مختصاتی داشت؟
در دوران پهلوی ملیگرایی یکدست نیست و اینطور نیست که بگوییم ملیگرایی داریم که همه به آن قائلاند. در آن دوره جمعی از افرادی را داریم که صادقانه وطندوستاند و در همه دورههای تاریخی هم چنین افرادی داریم که واقعاً وطندوستاند که بعضی از آنها زندان هم رفتند، مصیبت دیدند، شکنجه شدند و حتی قدر و منزلت هم دیدند. گروهی ملیگرا داریم که تکبعدیاند و عمدتاً غربگرا هستند. گروه دیگری از روشنفکران هستند که آنها هم ملیگرا بوده ولی شرقگرا هستند؛ یعنی در دوره پهلوی شاهد حداقل سه گروه هستیم که داعیه ایران را دارند. یک گروه که صادق و وطندوستاند، یک گروه عمدتاً از مدیران و مسئولان حکومت هستند و گرایش ایرانگرایانه دارند و غربگرا بوده و یک عده روشنفکر داریم که عمدتاً با گروه قبلی در تعارضاند که گرایش شرقگرا داشته و بیشتر به شوروی تمایل دارند.
مسئله ای که همواره حکومت پهلوی تشویق میکرد ملیگراییای بود که عمدتاً توسط بخش مدیران حاکم تشویق میشد و چند مؤلفه بنیادین داشت؛ اول از همه باستانستایی؛ یعنی علاقهمندی به ایران باستان و ستایش ایران باستان. دوم شاهسالاری و ملیگراییای که تشویق میکرد مبتنی بر برتر و بالاتر بودن جایگاه شاه و خانوادهاش بود. عنصر بعدی اسلامزدایی که در برخی از مواقع با سکولاریسم همراه بود؛ یعنی مخالفت با اسلام فردی نداشت، ولی با اسلامی که وارد حریمهای عمومی شود در تعارض بود و آن را نمیپسندید. با این چهارچوب شاهد یک رتبهبندی در مؤلفههای هویت ملی زمان پهلوی بودیم که این رتبهبندی با برتری و حاکمیت رکن ایرانی آن در مقابل ارکان اعتقادیاش قرار میگرفت که این چالشها و دعواهای گستردهای را بهشدت ایجاد کرد. مثلاً شهید مطهری در همان زمان کتابی به نام «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت تا این نکته را نشان دهد؛ چیزی که در زمان پهلوی دوم توصیه و بهعنوان عنصر اصلی مؤلفه هویت ملی ایرانیان معرفی میشود فقط بخشی از آن است و چیزی که باید داشته باشیم، تمام آن است که ترکیبی از ارزشهای ایرانی و اسلامی و مؤلفههای دیگری است که در درون آن قرار دارد.
رهبری در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان تصریح میکنند: «ما باید از مفهوم شهادت، از پیام شهیدان برای آراستنِ درستِ زندگی استفاده کنیم؛ ما احتیاج به سامانبخشیِ زندگیِ جمعی داریم، در جامعهی خودمان و در جامعهی جهانی؛ به کمک شهیدان و آثار شهیدان میشود این کار را انجام داد.» ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
با استفاده از مکتب و پیام شهیدان چه کار موثری میتوان در تقویت مؤلفههای هویتی انجام داد؟
چیزی که رهبر معظّم انقلاب به آن اشاره دارند ناظر بر مفهوم سبک زندگی است. سبک زندگی رابطه بین فرد با خودش، خدا، دیگران و طبیعت است؛ یعنی وقتی با این چهار عنصر تعریف درستی به وجود آید سبک زندگی شکل میگیرد. اگر این روابط، روابطی باشد که خدامحور و انسانمحور بوده یک نوع سبک زندگی شکل میگیرد و اگر رویکرد دیگری داشته باشد سبک دیگری شکل میگیرد. در تعریف دیگری که از سبک زندگی داریم، معمولاً سبک زندگی را نحوه گذران مناسب وقت و میزان درست الگوی مصرف تلقی میکنیم. اگر به زندگی شهدا نگاه کنیم امکان بازتعریف سبک زندگی برایمان فراهم میشود. شهدا حامل چندین ارزش بنیادین هستند و نمایانگر سبک خاصی از زندگیای که رابطه بین خود، خدا، دیگران و طبیعت را شکل میدهد. بخش مهمی از این روابط را میتوانیم در زندگی شهدا ببینیم که چطور با خود خلوت کرده، چگونه زندگی میکردند، تعریفشان از خودشان چه بود، با خدا چطور رابطه برقرار میکردند، با دیگران در اطراف خود چگونه رابطه داشتند و در طبیعت چگونه زندگی میکردند که ممکن است بخشی از این ویژگیها در زندگی شهیدی پررنگتر باشد و در زندگی شهید دیگری عنصر دیگری.
اگر بتوانیم عنصرهای بنیادی مثل وطندوستی، تعهد، هویت دینی، سبک زندگی مؤمنانه، شجاعت، روحیه کار، نظم و پیوند درست بین حق و وظیفه را که در بین عمده شهدا وجود دارد بازیابی کنیم، می توانیم به یک برساخت جدید هویتی از سبک زندگی آنها دست یابیم. سبک زندگی مناسبی که میتواند الگویی برای جوانان امروز باشد که لزوماً هم مبتنی بر شهادت در وطن نیست و بر حیات آدمها استوار است. به این معنا که اگر آدمها شهید نبودند و الان حضور داشتند و بین ما زندگی میکردند چگونه میتوانستیم از آنها الگو بگیریم. بنابراین به این نوع سبک زندگی افتخار میشود و ضرورتی ندارد که بگوییم حتما به شهادت منجر شود و یک زندگی سالم سعادتمند در زمانه ما میتواند از سبک زندگی شهدا که در جبهه و دفاع مقدس بوده استخراج شود.