1402/07/13
نگاهی به سلوک معنوی آیتالله ناصری دولتآبادی
سرآمد اخلاص و ولایتپذیری
![http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif](http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif)
![http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif](http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif)
بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین سید ابوالحسن مهدوی، نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری و از نزدیکان مرحوم ناصری به بررسی سیره اخلاقی و معنوی مرحوم آیتالله ناصری پرداخته است.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
بعد از اینکه مقداری از درس خارج را از بزرگان آنجا استفاده کردند، به ایران برگشتند. البته مواقعی هم که در نجف بودند گاهی خودشان و گاهی با پدرشان مرتباً به ایران میآمدند و برمیگشتند. ایشان میفرمودند گاهی پدرم به ایران میآمدند؛ ولی من آنجا در نجف میماندم.
زمانی در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند و در صحن حضرت، یکی از آقایان نماز میخواند. یکی از دوستانشان به ایشان پیشنهاد میدهد که بیا برای نماز فلانجا برویم؛ خلاصه دست ایشان را میگیرد و به منزل حضرت امام رحمهالله میروند. آن زمان حضرت امام رحمهالله تازه به نجف آمده بودند و در منزلشان نماز جماعت خصوصی میخواندند، چند نفری، حدود ششهفت نفر گاهی بیشتر و گاهی هم کمتر، به ایشان اقتدا میکردند. ایشان میفرمودند وقتی در نماز حضرت امام(ره) شرکت کردم، از نماز ایشان لذت بردم و از آنموقع دیگر سعی کردم در نماز حضرت امام شرکت کنم.
آیتالله ناصری واقعاً ارادت خاصی به حضرت امام رحمهالله و به رهبر معظّم انقلاب داشتند. در ارادتشان یک نکته ویژه بود؛ در واقع ایشان از مشتاقان نظام و انقلاب بودند و با کسانی که گاهی در مباحث عرفانی کار میکنند و هیچ ارتباطی با بحثهای انقلاب و نظام ندارند، فرق میکردند. ایشان بعد از رحلت حضرت امام رحمهالله به رهبر معظّم انقلاب ارادت خیلی خاصی داشتند. در جلسات متعدد صحبتهایی میکردند که بعدها به صورت نماهنگهای مختصری از ایشان پخش شد. در مواقعی که رهبر معظّم انقلاب بیمار میشدند یا جایی میخواستند بروند، ایشان نگران بودند و همواره دعایشان میکردند و همیشه میفرمودند خدا شاهد است که من مرتب ایشان را دعا میکنم. گاهی توصیه میکردند که برای سلامتی ایشان قربانی کنند. این از توصیههای مؤکّد ایشان بود و خودشان این کار را انجام میدادند و مقید هم بودند. میگفتند من دعاگوی ایشان هستم و وظیفه خود میدانم که دعا بکنم.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
ایشان یک خلوص استثنایی داشت و در خیلی از مواقع، صحبتشان توأم با گریه بود؛ یعنی وقتی داشتند حرف میزدند، یکمرتبه به گریه میافتادند. مدتی صبر میکردند تا گریهشان کمتر بشود و بعد صحبتشان را ادامه میدادند؛ حتی در جلسههای خصوصیتر هم که دو نفر بودیم و من خدمتشان بودم، یکمرتبه گریه میکردند. خلوص ایشان از باب «مخالفاً لهویٰ» بود. هوای نفسی در وجودشان نبود. مردم هم این را احساس میکردند که آنچه در کلام و ظاهر ایشان هست، یقیناً در باطنشان، بیشترش هست و اینطور مثل بعضی از ماها نیست که گاهی ظاهرمان بهتر از باطنمان است. ایشان باطنشان خیلی بالاتر از آن چیزی بود که در ظاهرشان نمایان بود. این مسئله، باعث میشد که کلامشان نافذ و مؤثر باشد. افراد گوش میکردند و در دلهای آنها اثر میگذاشت. ایشان در موضوعات متعددی ورود میکردند و معارف دین را در زمینههای مختلف توضیح میدادند.
همانطور که اشاره کردم، در مناسبتهای مختلف از امام بزرگوار و رهبر معظّم انقلاب تجلیل میکردند. خب این موضوع باعث میشد که افراد نسبت به وظیفهشان آگاه بشوند. در شرایطی که برخی کاری با نظام ندارند و بهنوعی به جدایی از مباحث سیاسی و نظام اعتقاد دارند، ایشان از رهبری معظّم تجلیل میکردند و عملاً این را نشان داده بودند، برای بقای نظام اسلامی و سلامتی وجود ایشان رسماً دعا میکردند، توضیح میدادند و با تبیین مباحث، مردم را نسبت به بُعد سیاسی نظام اسلامی آگاه میکردند.
از طرفی هم خلوص و ولایتپذیری ایشان زبانزد بود؛ حالا کسانی که با ایشان بیشتر ارتباط داشتند، میتوانند خوب بیان بکنند. ما بیش از سیچهل سال از بعد از انقلاب با ایشان ارتباط داشتیم، قبلش هم با پدر ما در ارتباط بودند. ایشان تقریباً با پدر ما همدوره بودند؛ البته پدر ما ده سال بزرگتر بودند؛ ولیکن در نجف با هم بودند. ایشان با پدر ما خیلی مأنوس بودند و ما هم از طریق پدرمان با ایشان ارتباط داشتیم. بعد از اینکه پدرمان فوت شدند، خب گاهی خدمتشان میرفتیم و جلسات خصوصی داشتیم. به هر صورت، آخرین چیزی که به بنده گفتند، این بود که پرسیدم چه کنیم تا مورد توجه واقع بشویم؟ ایشان فرمودند اگر با پروردگار ارتباط داشته باشیم مورد عنایت هستیم؛ اما منشأش حرکت ماست، باید توجه به خالق داشته باشیم. میفرمودند اگر توجه باشد، مورد توجه واقع میشویم، «فَاذکُرونی أَذکُرْکُم.»(۱) مطالبی که ایشان بیان میکردند، الهامات الهی بود. صرف بحثهای ساده نبود. دقت که میکردیم مفاد آیات قرآن و روایات بود؛ منتها به ایشان الهام میشد. این الهامات چیزی نبود که بخواهند مثلاً درباره آن فکر بکنند؛ بلکه به ایشان الهام میشد و آن مطلب را به ما میگفتند و ما هم یادداشت میکردیم و بهره میبردیم.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
آیتالله ناصری میفرمودند در همان روزهای پانزده شانزده سالگی که نجف بودم مشابه همین توصیه را آشیخ محمد کوفی یک بار برای بنده نقل کردند. آشیخ محمد کوفی آن موقع پیرمرد بود و بعد هم فوت شد. آیتالله ناصری میفرمودند که قضیه این بود که ایشان به مدرسه آمد و سراغ پدرم را گرفت و من گفتم پدرم به ایران رفتهاند. ایشان گفتند که قصد دارند شب را در حجره پدرم باشند. به ایشان گفتم تشریف بیاورید و بردمشان به حجرهمان و چای درست کردم و از ایشان پذیرایی کردم. از آنجا که میدانستم که آشیخ محمد، خدمت امام زمان(عج) رسیدهاند، لذا به ایشان گفتم که آقا چه کار کنیم که خدمت امام زمان(عج) برسیم؟ ــ میخواهم بگویم ذات وجودی آیتالله ناصری از دوران جوانی اینطور رشد پیدا کرده بود ــ ایشان برای دیدار حضرت گفتند: انجام واجبات و ترک محرمات. آیتالله ناصری میفرمودند که من به ایشان گفتم که این، کار حضرت فیل است، یک کار نشدنی است. یک کار ساده بگویید که ما انجام بدهیم و خدمت امام زمان(عج) برسیم. این را که گفتم، ایشان گفتند نماز شب بخوان. از واجبات و محرمات صرفنظر کرد و یکمرتبه بحث نماز شب را مطرح کرد. این را آیتالله ناصری برای بنده نقل کردند. من خدمتشان گفتم که این جمله آشیخ محمد کوفی مفاد آیه قرآن است و آیه ۱۶ و ۱۷ سوره سجده را تلاوت کردم، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ،» بعد آیه ۱۷ که میفرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» مفاد آیه این است که اگر کسی نماز شب بخواند، فوق آن چیزی که آرزو و مقصدش است را خداوند به او عطا میکند؛ یعنی اگر دیدار حضرت را میخواهد، خدا بالاترش را به او میدهد. این را که گفتم آیتالله ناصری هم تصدیق کردند.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
تأثیرگذاریشان بیشتر در همان صحبتها بود. ایشان دو تا حوزه علمیه، یکی در اصفهان و یکی در رهنان را اداره میکردند؛ البته حوزه علمیه رهنان، در واقع متعلق به آیتالله بهجت بود و ایشان تولیت مدرسه را براساس اعتمادی که به آیتالله ناصری داشتند، به ایشان سپرده بودند.
بسیاری از طلاب علاقهمند بودند که در مدرسه ایشان تحصیل کنند. هر چند وقت یکبار توفیقی میشد و خود ایشان در مدرسه حاضر میشدند و یک بحث اخلاقی را برای طلاب میگفتند که اینها همه ضبط شده است. حاجآقاجعفر آقازادهشان هم، در مسیر سیروسلوک و فعالیتهای اخلاقی هستند، ایشان هم در مواقعی که از قم تشریف میآوردند، در این دو حوزه برای طلاب صحبت میکردند؛ اما بیشتر، تأثیر نفس خود مرحوم آیتالله ناصری بود که تأثیر سادهای هم نبود. آنهایی که پای صحبت ایشان نبودند، شاید سخنرانیهای ایشان را معمولی تصور کنند؛ در حالی که این طور نبود. بیانشان یک بیان استثنایی و خالص و بدون هوای نفس بود. از آنطرف، تواضع ایشان هم یک تواضع استثنایی بود؛ مثلاً ما گاهی نماز خدمتشان میرفتیم، در این حد ّمتواضع بودند که اصرار میکردند که ما برویم جلو و بهعنوان پیشنماز بایستیم. میگفتند من اینطور راحتترم، شما بروید جلو. از ته دل میگفتند؛ یعنی از ما خواهش میکردند که ما برویم جلو بایستیم و ایشان به ما اقتدا بکنند. ما هم میگفتیم نه حاجآقا، ما اصلاً بههیچوجه جرأت نمیکنیم جلو برویم. چنین تواضع خاصی داشتند و اصلاً در وجودشان خواهش نفس نبود. اینها بود که کلام ایشان را تأثیرگذار میکرد، چیز متعارفی نبود، استثنایی بود؛ در واقع باید بگوییم، ایشان یک انباشتهای بودند که از پدرشان و از عزیزانشان گرفته بودند و البته خودشان هم در این جهت شخصیتی استثنایی داشتند.
(۱ سوره بقره، آیه۱۵۲