• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/07/18
|گفت‌وگو|

پایان دوران قرارگرفتن در «چتر امنیتی آمریکا»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح روز بیستم شهریورماه ۱۴۰۲ در دیدار هزاران نفر از مردم «سیستان و بلوچستان» و «خراسان جنوبی» ضعف قدرت‌های استکباری از جمله آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را از خطوط اصلی تحول بزرگ پیش روی دنیا دانستند.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفت‌وگو با
دکتر روح‌الله قادری کنگاوری، دانشیار روابط بین‌الملل دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام به تبیین محورهای سخنان رهبر انقلاب اسلامی درباره افول امریکا و نظم جدید جهان پرداخته است.
 
* وضعیت رو به افول آمریکا دیگر مسئله‌ای است که مورد اجماع اندیشمندان و تحلیلگران جهانی است. شما این افول را چقدر به افول گفتمان لیبرال‌دموکراسی وابسته می‌دانید و  به نظرتان زوال قدرت امنیتی و سیاسی آمریکا چقدر با افول این گفتمان و مکتب قابل تحلیل است؟
* آزادی بدون عدالت اجتماعی سرابی بیش نیست به‌ویژه وقتی قرار باشد آزادی و دموکراسی از داخل لوله تفنگ صادر شود و این اتفاقی است که بارها در سیاست خارجی میلیتاریزم آمریکا مشاهده شده است. به همین دلیل گذر زمان نیات و مقاصد واقعی آمریکایی‌ها را از تجاوز به کشورها به بهانه تقدیم دموکراسی افشا کرده و نشان داد که تنها چیزی که هدف و معیار نبوده امنیت، آزادی و رفاه ملل تحت تهاجم بوده است؛ نکته‌ای که اقلا در عراق و افغانستان و بلکه در اقصی‌نقاط جهان شاهد آن بوده‌ایم؛ بنابراین اصول گفتمان لیبرال‌دموکراسی هم اگر نتواند منافع الیگارشی حاکم بر جهان را تأمین و تضمین کند از سوی خود آنها هم رعایت نخواهد شد و از آن عبور خواهند کرد.

ارزش‌های غربی همواره و همیشه قربانی منافع اقلیت حاکم بوده‌اند. در چنین فرایندی به دلیل وجود فضای بیداری ملت‌ها و مقابله با سیاست‌های مداخله‌جویانه و فرقه‌گرایانه رژیم تروریستی آمریکا عملاً قدرت نظامی و امنیتی ایشان هم در میدان به چالش کشیده شده و دیدیم که چگونه سرنوشت منطقه به‌ویژه در سوریه برخلاف اراده سیاسی آمریکا و نظام سلطه در جهت منافع ملت‌ها رقم خورد.
 
* اگر بخواهیم مسئله افول قدرت آمریکا و بر هم خوردن نظم تک‌قطبی و ظهور هندسه جدید قدرت را تبیین کنیم؛ این دو چه نسبتی با هم دارند؟
* به‌طور طبیعی با اضمحلال و فروپاشی هر نظمی شاهد ظهور و بروز نظم جدیدی خواهیم بود و این مسئله در تاریخ روابط بین‌الملل امری مسجّل و مشهود است. در مورد آمریکا کافی است ادعای آمریکا را با کارنامه عملی‌اش مقایسه کنیم تا ببینیم چقدر فاصله و اختلاف بین دو مسئله در ساحت نظر و عمل وجود دارد.

امروز آمریکایی‌ها نمی‌توانند در هیچ عرصه‌ای ادعای نظم تک‌قطبی را بیان کنند، نه در عرصه سیاسی - اقتصادی، نه در حوزه فرهنگی - اجتماعی و نه حتی در عرصه نظامی و امنیتی و در حوزه علم و فناوری. در هیچ زمینه‌ای قدرت انحصاری در اختیار آمریکا نیست.

این بدین معناست که قدرت‌های جدید نوظهوری وارد عرصه بازیگری و کنشگری روابط بین‌الملل شده‌اند که اتفاقاً نظام تک‌قطبی آمریکا را به چالش کشانده‌اند؛ بنابراین شاهد نوعی هندسه جدید قدرت هستیم که اولاً امنیت را پدیده‌ای درون‌زا و خودبنیاد می‌داند و برای دفاع از خود وابسته به هیچ قدرت خارجی به‌ویژه آمریکا نخواهد شد، ثانیاً بنای بر دنباله‌روی از سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا در شرق و غرب عالم ندارد. ثالثاً به توازن قدرت نظامی و قدرت اقتصادی به موازات قدرت سیاسی و قدرت فرهنگی معتقد است؛ به عبارت دقیق‌تر، هیچ عنصر قدرت ملی را فدای عنصر دیگر قدرت ملی نمی‌کند، بلکه با یک سیاست متوازن و متعادل ملی قدرت همه‌جانبه را در یک جهت و با آهنگ روبه جلو دنبال می‌کنند.

شاید مهم‌ترین مؤلفه هندسه جدید قدرت این باشد که قرارگرفتن در ذیل «چتر امنیتی آمریکا» را دیگر حتی دوستان و متحدان قدیمی‌اش در منطقه هم باور ندارند؛ فلذا سعی می‌کنند روزبه‌روز میزان وابستگی امنیتی‌شان را به آمریکا کاهش داده و درنهایت قطع کنند.
 
* ساختارهای نوین اقتصادی و امنیتی در حال شکل‌گیری در هندسه جدید قدرت جهانی چقدر در زوال و افول آمریکا مؤثر است؟
* اصولاً شکل‌گیری قدرت‌های اقتصادی و امنیتی جدید به‌ویژه در چارچوب نهادهای بومی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خارج از سلطه رژیم‌های بین‌المللی حاکم بر جهان، از طرفی بر قوت و استحکام نظم جدید مؤثر خواهند بود و از طرف دیگر، هرچقدر تعداد بازیگران و اعضای این نهادها افزایش یافته و رژیم‌سازی مبتنی بر اهداف و منافع خودشان را تدوین و به اجرا بگذارند، تبعاً و طبیعتاً اضمحلال و انحطاط قدرت رو به زوال آمریکا را تثبیت خواهند کرد. نهادهایی مثل سازمان شانگهای و بریکس ازجمله این موارد هستند که خوشبختانه ایران هم سهم و نقش بسزایی در آن ایفا می‌کند. تأکید می‌کنم نهادسازی و رژیم‌سازی بومی دو بال اصلی عبور از نظم فاسد کنونی و نظام سلطه غرب‌محور روبه افول است.

* وقتی از افول و زوال صحبت می‌کنم برخی معتقدند این فرایند بسیار سریع به نتیجه خواهد رسید. تدریجی بودن این مقوله غالباً در نظر گرفته نمی‌شود. دیدگاه شما در این باره چیست؟
* اصولاً تمدن‌ها سخت بنا می‌شوند و نرم فرومی‌ریزند. این یک قاعده تاریخی است. آمریکا و هر قدرت جهانی دیگری که رشد ناموزون سرطانی داشته باشد دیر یا زود از بین خواهد رفت. آمریکا بین ظرفیت‌های ملی و تعهدات بین‌المللی خود نتوانسته تعادل و توازن ایجاد کند. لذا طبیعی است که نتواند روی پای خود بایستد. مهم نیست این پروسه چه زمانی به اتمام می‌رسد، مهم این است که این روند آغاز شده و دیگر به عقب برنخواهد گشت، چراکه ابتنای این رژیم بر مداخله و تجاوز است، نه احترام به ارزش‌ها و منافع دیگران. اساساً یک‌جانبه‌گرایی در جهان چندقطبی و فضای چندجانبه‌گرایی محکوم به شکست و زوال است.

البته اندیشمندان بسیاری در حوزه روابط بین‌الملل به‌ویژه از جریان انتقادی مثل نوام چامسکی بر مسئله افول آمریکا تأکید داشته‌اند اما در اینجا اجازه می‌خواهم صرفاً به دیدگاه استاد عزیزم مرحوم دکتر ابومحمد عسگرخانی به‌عنوان صاحب‌نظر برجسته روابط بین‌الملل اشاره کنم که به نوعی معتقد بود بقای نظام سلطه با حیات رژیم‌های بین‌المللی گره خورده و مسئله را از این منظر تحلیل می‌کردند. در این چارچوب تا زمانی که رژیم‌های بین‌المللی اقتصادی - امنیتی دست‌ساز آمریکا امکان فعالیت دارند افول و فروپاشی کامل به این راحتی رخ نخواهد داد اما با به چالش کشیدن این رژیم‌ها از طریق ایجاد رژیم‌های بین‌المللی جدید به‌ویژه رژیم بین‌المللی مقاومت، سرعت و عمق افول آمریکا روزبه‌روز بیشتر و بیشتر خواهد شد. یعنی نوعی نهادسازی و رژیم‌سازی بین‌المللی با دالّ مرکزی مقاومت در برابر زورگویی و سلطه جهانی در همه عرصه‌های علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصاد و امنیتی.

در چنین فضایی، نظم و ثبات سیستم تابع تداوم همکاری اعضا در چارچوب رژیم مورد توافق است. به عبارت دیگر، رژیم‌های بین‌المللی پس از ایجاد همکاری به نظم و ثبات سیستم کمک می‌کنند، به‌ویژه رژیم‌های قراردادی و مذاکره‌ای مشروع و قانونی. رژیم‌ها اساساً بستر و چارچوب «همکاری» را ایجاد می‌کنند و همکاری نیز «نظم» را و نظم طبعاً بنیان و اساسی هر نوع «ثبات» منطقه‌ای است.

* به نظر شما، هندسه جدید قدرت جهانی که رهبر انقلاب هم به آن اشاره می‌کنند، دقیقا چه ویژگی‌هایی دارد؟
* مهم‌ترین شاخصش انتقال قدرت و فکر مقاومت است. یعنی به نوعی این دو دارای رابطه قوام متقابل هستند؛ انتقال قدرت بدون کاربست فکر مقاومت ناممکن و دور از انتظار است و فکر مقاومت حتماً جابه‌جایی و انتقال قدرت را از غرب به شرق به دنبال خواهد داشت؛ چنان که این اتفاق رخ داده است.

از این منظر، رشد و تربیت شخصیت‌های بزرگی چون شهید حاج قاسم سلیمانی که نوعی اعتمادبه‌نفس ملی و خودباوری را در میان ملت‌ها و رهبران سیاسی آزاده و مستقل جهان ایجاد کرد، نیاز دیروز و امروز و هر روز ماست برای رسیدن به آینده‌ای به دور از سلطه و تحقیر.

اصولاً با منطق انقلاب اسلامی کشورها به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند: کشورهای «سلطه‌گر» یا محور شرارت، کشورهای «سلطه‌پذیر» یا محور سازش-تسلیم و کشورهای «سلطه‌ستیز» یا محور مقاومت. تنها گزینه کشورهای سلطه‌ستیز، مقاومت در برابر کشورهای سلطه‌گر و دعوت کشورهای سلطه‌پذیر به خروج از سلطه و پیوستن به کشورهای سلطه‌ستیز جهت تشکیل جبهه مقاومت جهانی است. مقاومت را می‌توان در این چارچوب در دو بُعد داخلی و خارجی ترسیم کرد، چراکه مقاومت خارجی دولت‌ها و مقاومت داخلی ملت‌ها دوروی یک سکه و لازم و ملزوم یکدیگرند.

ازآنجایی‌که مقاومت مفهومی فراقومی، فرامذهبی، فراملی، فرانسلی و حتی فراتاریخی است، می‌تواند همه مرزهای جغرافیایی را درهم نوردیده و نوعی همبستگی جهانی حول مقاومت و مبارزه با زورگویی و ظلم و ستم را ایجاد کند. در اکثر کشورهای جهان البته فکر مقاومت وجود دارد. چین نوعی از مقاومت است، کره شمالی نوعی از مقاومت است. روسیه نوعی از مقاومت است، ونزوئلا نوعی از مقاومت است. کوبا هم نوع دیگری از مقاومت دارد؛ اما سبک مقاومت جمهوری اسلامی نشان داده که برای نظام سلطه خطرناک‌ترین نوع مقاومت است؛ چراکه مقاومتی است با پشتوانه معارف اسلامی، مکتب عاشورای حسینی و توکل و امید به خدا و در این راه شهادت یک پاداش بزرگ الهی است؛ بنابراین وجه تفاوت و تفاضل مقاومتی که جمهوری اسلامی ایران از آن صحبت می‌کند و به آن پایبند است در میدان عمل، با مقاومت‌های دیگر در دنیا در همین نکته است. یک ژانری از مقاومت در این مملکت و در این جغرافیا تعریف‌شده و عمل شده که محور آن حق‌مداری منبعث از تفکر اسلامی است.

بنابراین فکر مقاومت و عمل مقاومتی نقطه عزیمت و پایه اصلی گذار به نظم جدید در مقیاس منطقه‌ای و جهانی است. نتیجه قهری این فرایند انزوای سیاسی و افول هژمون آمریکاست، چراکه فکر مقاومت امروز به یکی از پایه‌ها و ستون‌های اصلی گذار از نظم قدیمی به نظم جدید تبدیل شده است.

* جایگاه و نقش ایران را در نظم برآمده از هندسه جدید قدرت جهانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
* سیاست خارجی مقاومت‌پایه جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه‌های انقلاب اسلامی و به‌ویژه «نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری»، نظم دفاعی - امنیتی آرمانی خود را بر محور و مدار مفهوم مقاومت ترسیم کرده و معتقد است در صورت تأمین امنیت ملی با اتکا به ظرفیت‌های درونی و توانمندی‌های داخلی کشورهای منطقه، ریشه اصلی وابستگی به قدرت‌های بزرگ خارجی و دنباله‌روی از سیاست‌های استعماری مداخله‌گرایانه و اشغال‌گرایانه آنها از بین خواهد رفت. چنین نظمی حق دفاع مشروع از خود را تحت هیچ شرایطی برون‌سپاری نکرده و براساس منطق خودیاری و خوداتکایی، امنیت خودبنیاد و درون‌زای پایدار را بنا می‌نهد. در ترسیم چنین نظمی رژیم صهیونیستی امکان بقا و حضور خارجی نداشته و با مداخله و نفوذ بیگانگان به‌ویژه آمریکا مبارزه می‌شود.

اصولاً نظم‌سازی دارای سه فرایند گفتمان‌سازی، نهادسازی و رژیم‌سازی است که بدون این سه مهم هیچ نظم پایداری محقق نخواهد شد؛ در این میان، مقاومت دارای ظرفیت خاص جامعه‌پذیری سیاسی و تولید گفتمان اجتماعی در راستای امنیت پایدار است که در مقابل امنیت گلخانه‌ای ناپایدار به دلیل وابستگی و اِعمال شرایطی چون مداهنه، سازش، تسلیم، دنباله‌روی و سلطه‌پذیری قرار گرفته و اجازه اشغالگری و مداخله‌گرایی را به بیگانگان نخواهد داد.

فراموش نکنیم که مقاومت، به‌عنوان نقطه تلاقی مصالح اسلامی و منافع ملی (عمق‌بخشی و بازدارندگی)، ضامن استقلال و اساساً مرز میان حق و باطل و بلکه شاخص مرزبندی با دشمن است که از طریق دیپلماسی نهضتی با «سلطه» و «اشغال» از یک طرف و «الحاد» و «تکفیر» از طرف دیگر به یک میزان مبارزه و مقابله می‌کند؛ یعنی مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل و همچنین مقابله با اسلام‌هراسی و افراط‌گرایی. کمااینکه پرچم استقلال‌طلبی، آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی را در میان ملت‌ها همین دیپلماسی نهضتی به اهتزاز درآورده است.

* نظم پیش رو را چگونه نظمی ترسیم می‌کنید و دارای چه مؤلفه‌هایی است؟
* باید به این نکته توجه داشت که نظم جدید بر ویرانه‌های نظم کهن غربی که به دلیل ماهیت ظالمانه و استکباری‌اش رو به افول بوده و منجر به بیداری ملت‌ها شده است، بنا خواهد شد و بلکه بنا شده است. در نظم جدید برخلاف نظم استعماری سایکس - پیکو در دوران جنگ جهانی اول، مرزهای جغرافیایی جز به اراده ملت‌ها و بر پایه نظام دولت - ملت کنونی تغییر پیدا نخواهد کرد؛ اما نظام‌هایی مستقل و مقتدر دارای استقلال سیاسی و اقتدار بومی به نمایندگی از سوی ملت‌ها در برابر مطامع خارجی ایستادگی می‌کنند.

اساساً در نظم جدید مسئله‌ای به نام نفوذ و سلطه بیگانگان نمی‌تواند معنا و موضوعیت داشته باشد چراکه نفوذ و سلطه معارض حق تعیین سرنوشت و مانع جدی آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی ملت‌هاست. با این منطق نفوذ و سلطه مانع کلیدی پیشرفت بومی و اقتدار ملی خواهد بود. لذا هیچ نفوذ نامشروعی نمی‌تواند ملت‌ها را به آنچه خود می‌خواهند برساند، چه در مناطقی که به عنوان زیرسیستم امنیتی تلقی می‌شوند و چه در مناطقی که خود یک سیستم امنیتی مستقل به حساب می‌آیند. طبعاً چنین مبارزه‌ای تا برداشته شدن زانوی استکبار از روی گردن تمام ملل مظلوم و مستضعف جهان ادامه خواهد داشت.

فلذا در چنین نظم جدیدی ملل مستقل جهان تحت هیچ شرایطی «اسلحه» را از خود دور نخواهد ساخت و تسلیم دیپلماسی فریب غربی‌ها برای خلع سلاح به بهانه هر تضمین امنیتی نخواهد شد. نظریه خلع سلاح از یک طرف شهروندان یک کشور را و از طرف دیگر، ابزار دفاع و جنگیدن را مورد حمله قرار می‌دهد. بدون تردید خلع سلاح و تغییر رژیم دو روی یک سکه‌اند که هدفی جز تسلیم و دنباله‌روی کشور قربانی را دنبال نمی‌کند. طنز تلخ روزگار توافق گرگ‌ها و گوسفندان بر سر مسئله خلع سلاح است که گوسفندان برای نشان دادن حسن نیّت، داوطلبانه سگ‌های گله را از خود دور کردند!

بنابراین نه‌تنها جمهوری اسلامی ایران، بلکه کلیه کشورهای منطقه باید به فکر خودیاری خودشان باشند و اگر ایران بتواند یک نوع بازدارندگی موازنه‌بخش و ثبات منطقه‌ای را ایجاد کند، دیگر چه نیازی به حضور بیگانگان در منطقه خواهد بود!؟ نوعی بازدارندگی تهاجمی افقی و عموی در همه ابعاد و سطوح اعم از برّی، بحری، هوایی و جوّی. در اینجا با مسئله‌ای مواجه می‌شویم که می‌توان آن را «خودبازدارندگی» یا به تعبیر دقیق‌تر «خودباختگی» نامید که به معنای فقدان اراده استفاده از قدرت زور و اجبار علیه دشمن و عدم تمایل به انجام ابتکار عمل‌های لازم در نتیجه ترس خودانگیخته از پیامدهاست که اساساً یکی از اهداف اصلی دشمن نیز همین مسئله است.