• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/06/01
|تحلیل|

کسانی که می‌گویند دین‌داری ضعیف شده، اربعین را چگونه تحلیل می‌کنند؟

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل تصریح کردند «امسال دشمن چه تلاشی کرد تا شاید بتواند رونق محرّم را کم کند؛ نتوانست و به‌عکس شد، عکس آنچه او می‌خواست اتّفاق افتاد. امسال محرّم و دهه‌ی عاشورا گرم‌تر، پُرشورتر، پُرمعناتر، معرفت‌برانگیزتر از همه‌ی سال‌های قبل بود.» رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت و آستانه رویداد عظیم اربعین حسینی، در گفتگو با دکتر علی انتظاری رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی به بررسی عمق دینداری ایرانیان و تبیین چرایی برگزاری باشکوهتر مناسک مذهبی پرداخته است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif رهبر انقلاب در بیاناتشان در دیدار با ناوگروه ۸۶ و همچنین کنگره‌ی شهدای اردبیل تأکید کردند امسال محرم پرشوری داشتیم و دشمنان سعی کردند محرم را کم‌رونق کنند اما مردم مقابل آنها عمل کردند. برخی تلاش دارند تصریح کنند که مردم ایران به مرور زمان نسبت به مقولات دینی بی‌توجه‌تر شده‌اند و مشکلات اقتصادی چه بسا آنها را از دین گریزان کرده است. این مقوله چقدر صحیح است؟
مردم ایران یک مجموعه به هم پیوسته‌اند و کلیتی را به وجود می‌آورند و درعین‌حال از تنوع هم برخوردارند؛ بنابراین باید به آنها هم به‌عنوان یک کلیت توجه کرد و هم به‌عنوان واحدی که دارای تنوع و تکثر است؛ یعنی بعضی از موارد درباره مردم ایران را می‌توان به‌صورت کلی بیان کرد و بعضی در گروه‌های اجتماعی و در شرایط و پارامترهای مختلف قابل مشاهده هستند.

درباره دین‌داری مردم ایران می‌توان گفت دین‌داری در مردم ایران هم نسبت به گذشته بیشتر شده است؛ یعنی مردم ایران دین‌دارتر از گذشته هستند؛ مثلاً اگر با قبل از انقلاب مقایسه کنیم هم نسبت به جوامع مجاور خود دین‌دارترند؛ یعنی این گذشته و حال را باید با توجه به جوامع مجاور مورد ارزیابی قرار داد. این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد و مقایسه‌ها را حتماً مورد حساسیت و مداقه قرار داد.

 نکته‌ای که این اشتباه را به وجود می‌آورد تغییر در حساسیت‌هاست. حساسیت‌های ما تغییر کرده است که راجع به دین‌داری این‌گونه نظر می‌دهیم. بعضی‌ها تصور می‌کنند دین‌داری کمتر شده که این ناشی از تغییر در حساسیت‌ها و اهمیت‌هایی است که در جامعه نسبت به دین‌داری به وجود می‌آید. اساساً وقتی دین‌دارتر می‌شویم، بیشتر نگران کاهش دین‌داری هستیم. جامعه‌شناسان قبل از انقلاب هیچگاه درباره این موضوع صحبت نمی‌کردند که مردم ایران دچار ضعف دین‌داری شده‌اند؛ ولی اکنون چنین بحث‌هایی مطرح می‌شود که به این دلیل است که در سنجش دین‌داری به سراغ شاخص‌های عینی نمی‌رویم و ممکن است به نظرسنجی‌ها اکتفا کنیم؛ درحالی‌که بسیاری از این نظرسنجی‌ها نمی‌توانند وضعیت دین‌داری را به‌خوبی نشان دهند و ممکن است مردم به سبب حساسیت‌ها و ناراحتی‌هایی که پیدا می‌کنند یا مشکلات اقتصادی و مسائل مختلف نسبت به موضوع دین‌داری واکنشی نشان دهند، چون دولت یک دولت دینی است، مردم حساسیت‌هایی را که به دولت دارند به دین هم تسری می‌دهند و این در اظهارات و بیانات مردم وجود دارد و نباید آن را به حساب نگرش‌هایشان گذاشت و نمی‌توان از این نظرات به نگرش آنها دست پیدا کرد.   اگر بخواهیم نگرششان را به‌خوبی درک کنیم، باید بنگریم که مثلاً در محرم چه کار می‌کنند.

مردم در محرم امسال باشکوه و با حضور بسیار گسترده شرکت کردند و هر چه جلوتر می‌رویم می‌بینیم محرم مرتباً بزرگ‌تر و باشکوه‌تر می‌شود؛ مخصوصاً در اجتماعات طبیعی‌تر و بومی به‌ویژه در روستاها و شهرستان‌ها به‌وضوح می‌توان دید که چقدر مردم نسبت به برگزاری محرم التزام بیشتری دارند. قبل از انقلاب، در طبقات متوسط جامعه محرم در مناطق شهری با اینکه تکایا از اول محرم شکل می‌گرفتند اما رونق آن شب تاسوعا و عاشورا بود و دیگر خبری از محرم نبود؛ ولی الان از شب اول محرم تا شب هفتم امام برنامه برگزار می‌کنند، خرج می‌دهند و هزینه می‌کنند. از اینجا می‌توانیم بفهمیم که چه چیزی برای مردم مهم است که ببینیم مردم چقدر حاضرند برای آن هزینه کنند و وقت صرف کنند و درباره آن فکر می‌کنند. این شاخص‌ها یعنی وقت، فکر و پول شاخص‌هایی هستند که نشان می‌دهند چه چیزی برای مردم ارزشمندتر یا کم‌ارزش‌تر شده است.

در مورد برگزاری ایام عزاداری اباعبدالله و شهدای کربلا به‌وضوح می‌توانیم مشاهده کنیم که نسبت به گذشته پررنگ‌تر و باعظمت‌تر شده و نباید این مسئله را نادیده گرفت؛ ولی چون حساسیت‌ها تغییر می‌کند ممکن است چنین ارزیابی‌ای را از طرف بعضی از افراد بشنویم که این به دلیل حساسیت است؛ مثل کسی که دستش در آب داغ است و اگر دستش را در آب ولرم بگذارید می‌گوید سرد است و اگر دستش در آب سرد باشد، می‌گوید آب گرم است؛ همان آب است اما برای او دمای متفاوتی دارد که این امر به دلیل حساسیتی است که پیدا کرده است. شاخص‌های عینی به ما کمک می‌کنند که یک ارزیابی متفاوت داشته باشیم.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif آیا در خصوص وضعیت دین‌داری جامعه، افکارسنجی و نظرسنجی‌های دقیق‌تری هم صورت می‌گیرد؟
بله؛ نتیجه تحقیقاتی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌صورت دوره‌ای انجام می‌شود نشان می‌دهد که دین‌داری معرفتی بیش از دین‌داری مناسکی شده است؛ یعنی گرایش‌های دین‌داری جوانان بیشتر به دین‌داری معرفتی معطوف است تا دین‌داری مناسکی؛ یعنی ممکن است گاهی گرایش به برخی اعمال دینی دچار فراز و نشیب شود و این مساوی نیست با اینکه بگوییم دین‌داری جامعه افول کرده است.

شاید ببینید در بین مردم نسبت به دین‌داری حقوقی چالش‌هایی وجود داشته باشد؛ یعنی این نوع دین‌داری که بیشتر دین‌داری توضیح‌المسائلی است و بر حلال و حرام و مکروه و مستحب تأکید دارد و امروز بیشتر از گذشته این چالش‌ها وجود دارد که نشان‌دهنده این است که مردم در حال بازاندیشی دینی هستند؛ این بازاندیشی دینی لزوماً به معنای افول دین‌داری نیست بلکه یک بازاندیشی دینی است و ممکن است مردم به نوع خاصی از دین‌داری واکنش نشان دهند و بگویند این دین‌داری اولویت کمتری دارد. مساجد امروز بیشتر از مساجد گذشته فعال‌ترند و در بسیاری از مساجد نماز صبح برگزار می‌شود که قبلاً برگزار نمی‌شد. با اینکه گاهی به دلیل بافتی که هیئت امنای مساجد دارند شرایطی را فراهم می‌کنند که عمدتاً افراد جوان را از مسجد می‌رانند و اجازه مشارکت جوان‌ترها را نمی‌دهند که این مسئله موجب می‌شود بعضی مساجد چندان جوان‌پذیر نباشد؛ اما مساجد عموماً نسبت به گذشته فعال‌ترند؛ هر چند باید بپذیریم تحت‌تأثیر جهانی‌سازی هستند و جریان جهانی‌سازی ضددین عمل می‌کنند و جهانی‌سازی اساساً ضدمعنویت و علیه باطن‌گرایی است؛ البته وضعیت ما بیشتر متأثر از قطبی‌سازی غرب علیه فرهنگ و سبک زندگی است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif درباره نحوه این قطبی‌سازی جریان غرب توضیح بیشتری برای ما بدهید.
در دنیا یک قطب است که چون منازعی نداشته خود را به عنوان کل جهان معرفی کرده که در مقاله‌ای که در سال ۱۳۸۹ داشتم آن را به‌عنوان قطب جهان‌نما معرفی کردم که باید آن را به‌عنوان قطب غرب بشناسیم. چون عملکردش قطبی است، قطب مقابل خود را به وجود می‌آورد، مخصوصاً در قالب‌های فرهنگی که از پایگاه و زمینه‌های تمدنی برخوردار باشند که همین اتفاق در جوامعی مثل جوامع ما افتاده که قطب مقابل به وجود آمده و این قطب مقابل، قطب جهان اسلام است که در حال شکل‌گیری بوده و تجلیات بارز و برجسته‌ای دارد.

 در این تقابلی که به وجود می‌آید قطب جهان‌نما فشاری دارد که این فشار موجب تغییراتی در سبک زندگی مردم در سطح جهان می‌شود؛ یعنی تلاش می‌کند مردم جهان را نسبت به هژمونی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منفعل سازد و سبک زندگی‌ای که می‌خواهد تحمیل کند. اقتضای این هژمونی غربی این است که دین‌گریزی رخ دهد، دین‌ها جنبه دنیایی پیدا کرده، معنویت و باطن‌گرایی از دین‌ها زدوده شود و دین‌ها بیشتر جنبه فردی پیدا کنند که این اتفاق در کل جهان در حال رخ دادن است و انواع عرفان‌های کاذب دنیاگرا در اثر این نوع خاص از جهانی‌سازی بروز و ظهور پیدا کردند؛ اما همزمان با این فشار جهانی‌سازی برای قطبی شدن شاهد مقاومت نسبت به آن هستیم و مقاومت نسبت به آن سبب می‌شود نوع جدیدی از دین‌داری که دین‌داری انقلابی است، بروز و ظهور پیدا کند که در آستانه شکل‌گیری قطب جهان اسلام هستیم که مبتنی بر دین‌داری انقلابی و معنویت‌گراست که نسبت به این جهانی‌سازی مقاوم است و این در همه جهان بروز و ظهور دارد؛ یعنی اتفاقی که در اربعین افتاده تصادفی رخ نداده که ۲۵ میلیون نفر در پیاده‌روی اربعین شرکت کنند و این‌قدر باشکوه برگزار شد که یک امر فوق‌العاده است که در جهان رخ داده که این طلیعه شکل‌گیری قطب اسلام است که در تمام جهان انعکاس پیدا کرده و هر روز که می‌گذرد پرفروغ‌تر و پربازتاب‌تر می‌شود و جاذبه‌های بیشتری پیدا می‌کند که این نتیجه جریان قطبی شدن است که اتفاق می‌افتد و از آن به‌عنوان جنین اندام ظهور قطب جهان اسلام یاد می‌کنم.

کسانی که می‌گویند دین‌داری ضعیف شده، اربعین را چگونه تحلیل می‌کنند؟ اربعین با این عظمت اتفاق می‌افتد و باید به آن توجه خاص کرد. این نیست که بگوییم برای گردشگری می‌روند و با خاک و تشنگی و هزار سختی خود را به آنجا می‌رسانند، بلکه یک مسیر مهرورزی و عشق‌ورزی است و در جهان استثنایی است. در جهان امروز نمی‌توان نمونه آن را یافت. بسیاری از جاهای دنیا از نظر ظاهری زیباتر است و می‌توانند به آنجا بروند و از آن استفاده کنند ولی به این علت به اینجا می‌آیند که عشق امام حسین علیه‌السلام در قالب مناسبات مختلف اجتماعی که در آنجا رخ می‌دهد و دنیایی از معرفت در حال رخداد است جاری و ساری است و مناسبات بسیار عاشقانه‌ای در آنجا وجود دارد.

این هسته مرکزی دین است که با دین‌داری حقوقی تفاوت اساسی دارد. به نظر می‌رسد علی‌رغم جهانی‌سازی که اهتمامش در جهت گسترش التذاذهای جسمانی در برابر معنویت و گسترش زهدگرایی در مقابل باطن‌گرایی بوده؛ شاهد شکل‌گیری مقاومت‌هایی در باطن‌گرایی هستیم که عشق و مهر دینی را گسترش می‌دهد و یکی از تجلیاتش اربعین و محرم است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif یکی از ادعاهای برخی جریانات جامعه شناسان و حوزه مطالعات فرهنگی این است که دین‌داری مردم ایران در دهه‌های اخیر تا حدود زیادی احساسی و مناسکی شده است و افعال جمع‌گرایانه و ظاهری بر حرکت‌های فردگرایانه دینی ارجحیت دارد. چقدر این تحلیل صحیح است؟
در محرم جنبه جمعی بسیار قوی‌تر است و این طبیعت تعظیم شعائر است؛ ولی نمی‌توان گفت اربعین صرفاً یکی از مناسک جمعی است. مراسم اربعین نقض دوگانگی فرد و جمع است. در عزاداری محرم هم‌نوایی وجود دارد. یک مراسم است که همه با هم یک فعالیت را انجام می‌دهند. برخی از نکاتی که بعضی از جامعه‌شناسان و اصحاب مطالعات فرهنگی درباره جمعی‌شدن فعالیت‌های دینی گفتند درست است؛ اما در مورد اربعین شما هم فردید و هم جمعید؛ یعنی در آنجا افراد مستقل از دیگران، ولی با توجه به دیگران در این مسیر پیاده‌روی می‌کنند و حضور دارند و در اینجا هر کدام از افراد با سلیقه و ذائقه خودشان با این جمع ارتباط برقرار می‌کنند. درست است در کل هارمونی و هماهنگی می‌بینید اما در جزء و به‌صورت فردی همه استقلال و سلیقه خاص خود را دارند و هر کاری که بخواهند بکنند بر اساس یک برنامه جمعی نیست، هرچند همه در یک مسیر حرکت می‌کنند؛ البته برای پیاده‌روی چند مسیر وجود دارد و از این مسیرها به سمت حرم امام حسین علیه‌السلام و حضرت عباس علیه‌السلام حرکت می‌کنند که نشان از این دارد که در آن هم فردیت و هم جمع‌بودگی هست.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif در سال‌های اخیر با رشد پدیده‌های مثل اعتکاف، پیاده روی اربعین، مراسم شب‌های قدر و... مواجه بودیم. در تحلیل سبک دین‌داری مردم این موارد کجا قرار می‌گیرند؟
اعتکاف در گذشته وجود داشت اما بیشتر فردی بود؛ یعنی یک یا دو نفر در مسجد اعتکاف می‌کردند ولی الان بیشتر جنبه جمعی پیدا کرده است. این جنبه جمعی پیدا کردن به این معناست که تعداد بیشتری از جوانان شرکت می‌کنند؛ چون در گذشته کسانی که به اعتکاف می‌رفتند معمولاً افراد سن و سال‌دار بودند یا تکی به مسجدی می‌رفتند و معتکف می‌شدند اما الان جوانان بیشتر حضور دارند که این امر نشان می‌دهد این نوع دین‌داری که در آن اعتکاف هم وجود دارد در میان جوانان گسترده شده و اهتمام جوانان نسبت به دین‌داری بیشتر شده است. درعین‌حال جنبه جمعی هم پیدا کرده و همان آسیبی که در پاسخ به پرسش قبلی گفتم، در این بخش هم قابل انعکاس است که در برخی از مجالس اعتکاف می‌توان دید که برنامه‌های جمعی دارند. با اینکه می‌توان در اعتکاف برنامه‌ها جمعی هم باشند مثلاً یک نفر سخنرانی کند؛ اما بیشتر باید آدم‌ها به اختیار خودشان باشند، دعا کنند، قرآن بخوانند و با خدا راز و نیاز کنند؛ درحالی‌که همدیگر را می‌بینند و برای یکدیگر دلگرمی و پشت‌گرمی دارند.
پیاده‌روی اربعین هم بعد جمعی و هم بعد فردی دارد. پیاده‌روی اربعین حرکت فعال ایمانی مسلمانان در جهان سکولاریزه کنونی است. جهان سکولاریزه کنونی همه را به زمینی بودن، ناسوتی شدن، التذاذهای جسمانی و دین‌زدایی به معنای معنوی و باطنی‌اش دعوت می‌کند. پیاده‌روی اربعین یک حرکت انقلابی و مبتنی بر مقاومت در مقابل چنین جریانی است که بر جهان امروز حاکم است و به ایرانیان اختصاص ندارد. با توجه به تاریخی که اربعین دارد برخی‌ها شبهه می‌اندازند که ایران این را به وجود آورده؛ درصورتی‌که اگر ایران نباشد، پیاده‌روی اربعین همچنان برقرار است؛ البته حتماً تحت تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی بوده و هست و اگر انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده بود، چه بسا به فراموشی سپرده می‌شد؛ اما گفتمان انقلاب اسلامی و نه لزوماً ایرانیان.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif به نظر شما گسترش شبکه‌های اجتماعی و تنوع رسانه‌ها برای دین‌داری در جامعه ما فرصت تلقی می‌شود یا تهدید؟ اگر بخواهید آینده جامعه ایرانی در حوزه دین‌داری تحلیل کنید با توجه به توسعه شبکه‌های اجتماعی و تنوع رسانه‌ها این آینده چگونه خواهد بود؟
شبکه‌ها یا رسانه‌های اجتماعی تهدیدی هستند که قابلیت تبدیل به فرصت را دارند. پلتفرم این شبکه‌ها به گونه‌ای طراحی شده می‌خواهند سبک زندگی قطب جهان‌نما را در میان مردم مسلط کند؛ مخصوصاً با اتکا به مشارکت خود مردمی که مخاطب هستند. در شبکه‌های اجتماعی کاربر فکر می‌کند خودش پیام‌ها را تولید می‌کند؛ درحالی‌که این یک تصور واقعی نیست و او در این پلتفرم تولید می‌کند و با توجه به نوع ضوابطی که وجود دارد و نوع هدایت و حاکمیتی که بر این رسانه‌ها هست که اگر پیامی بگذارید که گروه‌هایی آن را ریپورت و گزارش کنند، شما را حذف می‌کنند یا اگر این پیام‌ها را بگذارید بیشتر هوادار پیدا می‌کنید و فلان پیام‌ها را بگذارید کمتر هوادار پیدا می‌کنید و اگر هوادار پیدا کنید می‌توانید تبلیغات بگذارید و با تبلیغات برای خود درآمد داشته باشید. عملاً سازوکاری طراحی شده که در آن افراد به سمت‌وسوی پیام‌هایی می‌روند که جهت‌گیری خاصی دارند.

 تمام اهتمام صاحبان این رسانه‌ها این است کسانی که گرایش‌های انقلابی دارند در این چارچوب حل شوند. لشکرهای سایبری که نمونه‌هایش در آلبانی، فرانسه و جاهای مختلف کار می‌کنند و مزدورند، ریپورت می‌کنند و کاری می‌کنند که کاربری که پیام‌های انقلابی می‌گذارد دچار تعلیق شود و تلاش می‌کنند کاربران انقلابی را با این فضا سازگار کنند و پیام‌هایی بگذارند که بی‌خاصیت باشد یا اگر پیام مناسبی بگذارند از آن مجموعه حذف می‌شوند.

 نباید دین‌داری‌مان طوری باشد که به فضاهای اختصاصی خودمان برویم؛ این بدترین حرکت است. دین‌داران انقلابی باید در تمام قضایا حضور داشته باشند و نه اینکه فقط در یک فضای خاص متمرکز شوند؛ مثلاً اینکه بگویند همه مؤمنین جمع شوند و فقط در یک محل زندگی کنند، درست نیست. مؤمنین باید در سطح شهر و در میان همه گروه‌های اجتماعی زندگی کنند. اولین ساحت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر حضور خود مؤمن در جامعه است که اگر نباشد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اتفاق نمی‌افتد. در مورد رسانه اجتماعی هم همین‌طور است و باید در رسانه اجتماعی حضور داشته باشیم و به مردم آموزش دهیم مراقب خودشان باشند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif آیا مذهبی بودن و مدرنیته با هم در تضاد است؟ نسبت مدرنیته با دین‌داری چگونه است؟
مذهبی بودن با تجدد در تضاد نیست ولی با مدرن شدن در تضاد است؛ یعنی نوع خاصی از مذهبی بودن با مدرن شدن در تقابل است؛ چون اقتضای مدرنیته سکولار شدن است؛ یعنی ناسوتی شدن و دین‌زدایی. «ماکس وبر» می‌گوید یکی از ویژگی‌های مدرنیته افسون‌زدایی است که افسون‌زدایی شامل دین‌زدایی و نفی ماوراءالطبیعه است؛ یعنی آسمان‌زدایی از زمین است و این در تقابل نگاه زمین و آسمان است که ما به آن قائل نیستیم و در نگاه اسلامی، زمین و آسمان در تقابل با هم نیستند. آنچه در بالاست صورتی در زمین دارد و دنیا مزرعه آخرت است.

تجددی که بر اساس این نگاه است با مدرنیته هماهنگ نیست. مدرنیته تعریفی دارد. لزوماً هر نوشدنی مدرنیته نیست. نو شدن غربی بر اساس فلسفه‌ها و تفکرات غربی این‌طور تعریف شده که در ساحت آسمانی قرار دارد و کار، تلاش، علم و اقتصاد در ساحت زمینی قرار دارد و ساحت آسمان از ساحت زمین جداست، این نو شدن در تقابل با دین‌داری است که ما داریم؛ اما این دین‌داری که ما داریم در تقابل با تجدد نیست، بلکه با آن نوع تجدد تقابل دارد و ما تجدد خاص خود را اقتضا می‌کنیم.

جهانی شدن هم همین‌طور است و همان‌طور که هابرماس، گیدنز و اولریش بک جهانی شدن را یک‌جور مدرنیته دوم معرفی می‌کنند و درست هم می‌گویند چون در امتداد همان مدرنیته است و در واقع جهانی‌کردن همان مدرنیته است و آن با این نوع دین‌داری که ما به دنبال معنویت‌گرایی و برداشتن تقابل دین و دنیا هستیم، فرق دارد و باید ساحت زمین و آسمان در تعامل باشد.

عقلانیت مدرن عقلانیت ابزاری است. عقلانیتی که وبر و هابرماس مطرح می‌کنند، به‌عنوان عقلانیت ارتباطی مطرح می‌کنند که در مفاهمه به دست می‌آید، با این نوع عقلانیت که ما بر مبنای ایرانیت و اسلامیت خود داریم، متفاوت و مغایر است. این هم داستان دارد که این تفاوت‌ها چه آثاری در سازمان اجتماعی دارد که به آن پرداخته نشده؛ مثل بوروکراسی که آوردیم و این بوروکراسی کاربرد آن نوع عقلانیت در سازمان اجتماعی است که آن را به جامعه‌ای با عقلانیت متفاوتی آوردیم و می‌گوییم چرا کارآمد نیست!؟ بنابراین مذهبی بودن و مدرن شدن با هم در تضاد است؛ ولی مذهبی بودنی که جنبه فردی دارد و افراد در کلیسا از ناملایمات روزگار می‌نالند و برای رفع و رجوع کردن گناهانشان شفاعت می‌خواهند و در ساحت فردی برای سازگار شدن با برنامه‌های توسعه‌ای از دین استفاده می‌کنند، مغایرت ندارد و برای همین امام رضوان‌الله‌علیه فرمودند اسلام ناب و اسلام آمریکایی. اسلام آمریکایی همان اسلامی است که با مدرنیته هیچ مشکلی ندارد و کاملاً با آن سازگار است؛ ولی اسلام انقلابی و اسلام ناب محمدی اساساً یک نوع تجدد متفاوت را اقتضا می‌کند.