• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/04/06
تحلیل پیام حج رهبر انقلاب؛

«وحدت» علیه «مهندسی تفرقه»

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب در پیام حج ضمن اشاره به وقایع و وضعیت یک قرن قبل غرب آسیا، وضعیت امروز منطقه را ناشی از مهندسی تلخ آن روز دانستند که توسط دولت‌های غربی بر منطقه تحمیل شد. ایشان ضمن اشاره به آن تجربه تلخ تاریخی، وضعیت امروز دنیا و نظم جهانی را در حال تغییر دانسته و مسلمانان را دعوت به وحدت و همبستگی کردند تا جهان اسلام بتواند سهمی در خور شأن و جایگاه خود از دنیای فردا داشته باشد.
رسانه KHAMENEI.IR به همین دلیل به گفت‌وگو با آقای
دکتر ابراهیم متقی رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پرداخته است.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif رهبر انقلاب از سال‌های قبل در بیاناتشان به نظم جدید جهانی می‌پرداختند؛ موضوعی که در یک سال اخیر به شکل جدی‌تر و ناظر به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی آن را مطرح می‌کنند. شواهد و نشانه‌های این وضعیت جدید را تشریح کنید.
هر گونه شکل‌بندی اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی تأثیر خودش را در نظم جهانی و سلسله‌مراتب قدرت در نظام بین‌الملل به جا می‌گذارد. در سال‌های بعد از جنگ سرد، شاهد چهار پدیده بسیار جدی بودیم که تأثیر خودش را در موازنه قدرت بر جای گذاشت.

۱- نکته و عامل اولیه، «ظهور بازیگران پیرامونی» است. همواره وقتی که صحبت از نظم منطقه‌ای می‌شد می‌گفتند که قدرت‌های بزرگ به‌عنوان بازیگران مداخله‌گر بخشی از شکل‌بندی‌های نظم جهانی محسوب می‌شود. در فضای جدید شرایط به‌گونه‌ای پیش رفته که بازیگران منطقه‌ای همانند ایران معادله نقش‌یابی‌شان، دیگر تابعی از سیاست قدرت‌های بزرگ جهان نیست.

سیاست آمریکا در برخورد با ایران، عراق یا افغانستان هیچ‌کدامش موفق نبوده است. یعنی آمریکا به اهداف راهبردی مورد نظر دست پیدا نکرده است. درباره سوریه، بارها هیلاری کلینتون و باراک اوباما بحثشان این بود که بشار اسد باید برود؛ اما نگاه ایران عدم مداخله غربی‌ها در وضع سوریه بود. و واقعیت این شد و شکل‌بندی قدرت در محیط منطقه‌ای بر اساس اراده یک بازیگر منطقه‌ای ماهیت جدید پیدا کرد. هیچ‌گاه چنین وضعیتی در دهه ۱۹۷۰ و حتی در دهه ۱۹۸۰ میلادی وجود نداشت.
۲- نکته دومی که در موازنه جدید قدرت وجود دارد بحث تولد جریان مقاومت است. مقاومت ابعادش خوشه‌ای است. مقاومت ایران دارای یک نشانه‌های مخصوص خود است. مقاومت مردم عراق دارای یک نشانه‌های دیگر است. مقاومت مردم افغانستان در برابر مداخله نظامی و اشغال نظامی آمریکا شکل‌بندی دیگری دارد. پس در دوران جدید که رهبر انقلاب بحث مربوط به تغییر در هندسه قدرت را مطرح می‌کنند این هندسه قدرت منجر به این شده که قدرت‌های بزرگ اراده تحقق اهداف خودشان را نداشته باشند.

۳- نکته سومی که وجود دارد و در این شکل‌بندی نظم جدید جهانی تأثیر خودش را بر جای گذاشته، «جامعه شبکه‌ای» است. در فضای جامعه شبکه‌ای هویت‌ها بازتولید می‌شود. قالب‌های ادراکی به وجود می‌آید که این قالب‌های ادراکی می‌توانند هویت نهفته را بازتولید کنند. سه نوع هویت در نظم جدید جهانی در فضای مربوط به هندسه قدرت در حال ظهور است. اول هویت مقاومت، دوم هویت برنامه‌دار و سوم هویت مشروعیت‌بخش است. این سه شکل‌بندی هویتی تأثیر خودش را در معادله جدید قدرت بر جای گذاشته است. بحث مربوط به حج موضوعی مربوط به هویت است. وقتی که رهبر انقلاب صحبتی درباره وحدت دارند، این وحدت یک موضوع هویتی است. جهان غرب می‌خواهد هویت اسلامی پراکنده باشد و درصدد این است که موقعیت این هویت اسلامی متزلزل باشد. بحثی را که رهبر انقلاب در ارتباط با وحدت می‌فرمایند، یعنی یک نوع همگونی بین مجموعه‌های مسلمانی که حج رفتند وجود داشته باشد.

۴- ویژگی چهارمی که در این نظم جدید وجود دارد این است که قدرت‌های بزرگ در حال افول‌اند. در نظر بگیرید ایالات متحده تولید ناخالص داخلی‌اش، هزینه‌های نظامی‌اش، تسلّطش بر تکنولوژی هنوز خیلی بیشتر از سایر کشورهای صنعتی جهان غرب است. اما قدرت نسبی‌اش در حال کاهش است. روسیه نیز در حال افول و قدرت نسبی‌اش نیز رو به کاهش است. کشورهای اروپایی که سال‌هاست با فضای افول روبه‌رو بوده‌اند. تنها کشوری که موقعیت خودش را در فضای کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه‌یافته دارد ارتقا می‌دهد و قدرت نسبی‌اش افزایش پیدا می‌کند، چین است؛ بنابراین شکل‌بندی قدرت دیگر در حال تغییر است. مقوله‌ای داریم به نام ائتلاف‌ها. به طور مثال قبلاً ناتو و ورشو، بازار مشترک اروپا و شورای همیاری‌های اقتصادی که یک مجموعه سوسیالیستی بود. امروز این شکل‌بندی‌ها و قواعد کاملاً تغییر پیدا کرده است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif با این شرایط به نظر شما جهان در حال حرکت از یک نظم تک‌قطبی به نظم چندقطبی است یا اینکه اصلاً دیگر بحث قطب مطرح نیست؟
دوران فعلی دوران گذار است و به نظر من این بحث قطبیتی که مطرح می‌شود با واقعیت‌های سیاست بین‌الملل و آن هندسه قدرتی که رهبر انقلاب بیان داشتند و عناصری که در این رابطه خدمتتان عرض کردم، مقداری متفاوت است. الان بحث‌های زیادی مطرح می‌شود که ما از دوران گذار عبور کردیم. یا الان هیچ قطب‌بندی وجود ندارد. این بحث‌ها با واقعیت‌های سیاست بین‌الملل و تئوری‌های روابط بین‌الملل کاملاً متفاوت است. شکل‌بندی جدید اول اینکه ما در دوران گذار قرار داریم. رهبر انقلاب بحث پیچ تاریخی را مطرح کردند. این پیچ تاریخی یعنی این دوران گذار.

بحثی را که بنده عرض می‌کنم این هست که فضای قدرت جهانی در شرایط نامتقارن قرار دارد. یعنی در این دوره گذار یک نظم آشوب‌زده وجود دارد، نظمی که مبتنی بر ساخت نامتقارن است. منظور از ساخت نامتقارن این است که به طور مثال کشوری مثل ایران چالش‌های اقتصادی‌اش خیلی زیاد است. چالش‌های مدیریتی و برنامه‌ریزی‌اش هم زیاد است. ولی همین کشور از قابلیت لازم برخوردار است برای اینکه چالش‌های لازم را در برابر توسعه‌طلبی و سلطه قدرت‌های بزرگ به وجود بیاورد. یعنی ایران توانسته قدرتش را با نقاط ضعف طرف مقابل که در مجموعه قدرت‌های بزرگ وجود دارد، با یکدیگر تطبیق دهد.

در فضای نامتقارنی که ایجاد شده بازیگران هویتی و بازیگران حاشیه‌ای و بازیگرانی که در ساختار نظام بین‌الملل جایگاهی نداشتند، امروز در وضعیت ظهور و زایش قرار دارند و به این ترتیب وضعیت و فضایی به وجود آمده که یک نوع نظم مقاومت‌گونه مبتنی بر شکل‌بندی‌های نامتقارن در حال ظهور است و شکل‌بندی‌های گذشته قدرت را تحت‌تأثیر قرار داده است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif بحث خروج آمریکا از منطقه را با این موضوع تغییر نظم مرتبط می‌بینید؟
یکی از نشانه‌های افول امریکا این است که هدف برای خودش تعیین می‌کند و ابزار نیل به هدف را دارد، اما دو امر را ندارد. ۱- اراده ۲- شناخت محیط. به همین دلیل است که دونالد ترامپ می‌گوید ما هفت هزار میلیارد دلار در عراق و افغانستان هزینه کردیم؛ اما رئیس‌جمهور آمریکا وقتی‌که می‌خواهد وارد عراق شود باید مثل دزدها نیمه‌شب در شرایطی که همه چراغ‌ها خاموش است وارد شود. این یعنی رئیس‌جمهور آمریکا احساس ناامنی می‌کند. در فضای موجود واقعیت‌های صحنه و میدان است که می‌تواند سیاست را شکل دهد. واقعیتهای صحنه و میدان کدام است؟ این که وقتی که آمریکاییها سردار سلیمانی را ترور کردند ایران اقدام متقابل سخت‌افزاری انجام داد. این اقدام متقابل، متناسب با قدرت ابزاری خودش و نامتقارن بود؛ اما اراده لازم را داشت.

این‌ها بحث‌هایی است که نشان می‌دهد این صحنه و میدان است که می‌تواند تئوریها را تغییر بدهد. تئوریها در عالم ذهن است، ولی تحولاتی که شکل گرفته، در میدان است؛ مثل لبنان، سوریه، عراق و افغانستان و مسائل در ارتباط با ایران است. ترامپ از برجام خارج شد. ایران غنی‌سازی‌اش را به مقیاسی بالاتر از ۶۰ درصد رساند. آیا این با انگارههای ذهنی و تفکر آمریکایی هماهنگی دارد؟ این یعنی اقدامی که انجام داد، علیه سیاست‌ها و اهداف خودشان انعکاس پیدا کرد. اتفاقاً سیاست‌های ایران خیلی محیطی و عملیاتی است.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif رهبر انقلاب در بخشی از پیام حج ۱۴۰۲ به تجربه تلخ مهندسی سیاسی در منطقه غرب آسیا بعد از جنگ جهانی اول اشاره کردند. این تجربه تلخ سیاسی چه بود که برای امت اسلامی و منطقه غرب آسیا و جهان اسلام این همه هزینه داشت؟
این بحث مربوط به شکل‌گیری فلسطین و معماری نظم جدید جهانی با محوریت نظم آمریکا-انگلیس است که بعد از سقوط امپراتوری عثمانی شکل می‌گیرد. تا آن مقطع زمانی، شش کشور و حوزه جغرافیایی امروز، بخشی از امپراتوری عثمانی بوده است. یعنی عربستان، اردن، عراق، فلسطین، سوریه و لبنان. امپراتوری عثمانی از زمان جنگ‌های کریمه دچار ضعف می‌شود. در جنگ اول امپراتوری عثمانی هم شکست می‌خورد و هم بخشی از حوزه سرزمینی‌اش را از دست می‌دهد. البته آتاتورک یعنی کمال پاشا مقاومت جدی در برابر انگلیسیها انجام می‌دهد. به همین دلیل است که آتاتورک بی‌جهت آتاتورک نمی‌شود؛ انگلیسیها می‌خواستند استانبول را نیز از ترکیه جدا کنند؛ ولی آتاتورک توانست مقاومت کند و استانبول حفظ شد.
مسئله بعدی موضوع مربوط به کنترل منطقه جنوب غرب آسیاست. مهندسی که شکل می‌گیرد این است که اولاً شورای قیمومیت جامعه ملل تشکیل می‌شود و انگلیس و فرانسه کارگزاران شورای قیمومیت می‌شوند. انگلیس مسئولیت عربستان و عراق و فلسطین و اردن را عهده‌دار می‌شود. فرانسه لبنان و سوریه را در کنترل خودش قرار می‌دهد. پس بحثی که وجود دارد این است که این شش حوزه را می‌خواهند غربی کنند و نظام‌های حکومتی این مناطق، نظام‌های انگلیس محور شود. در سال ۱۹۳۲ که فکر کردند این کشورها توانستند در مدار فرهنگ و آموزش غرب قرار بگیرند و یک نوع هویت ملی به این مجموعهها دادند. یعنی از وضعیت شورای قیمومیت خارج می‌شود. این مبحث در اینجا مربوط به رژیم صهیونیستی است و یعنی باید فلسطین به رژیم صهیونیستی تبدیل شود و این بخشی از آن مهندسی قدرت است. چرا؟ به این دلیل که مسلمان‌ها وحدت داشتند، وحدت ارگانیکی، مکانیکی، ساختاری و اندیشه‌ای.

بحث‌های مربوط به اندیشههای سیّد جمال را در نظر بگیرید؛ این اندیشهها مبتنی بر وحدت است. اندیشههای حضرت امام (ره) نیز مربوط به وحدت است. اندیشههای علی شریعتی نیز مربوط به وحدت مجموعههای اسلامی است. اندیشههای رهبر انقلاب هم همین بحث وحدت را دارند. یکی از محورهای اصلی پیام ایشان برای حج امسال موضوع مربوط به وحدت است. وحدت مسلمان‌هایی که در وضعیت پراکندگی و شبه پراکندگی قرار گرفتند و این مسئله را طرح می‌کند که در جهان اسلام، در تعارض با برادران دینی خودتان قرار نگیرید. ایران، سوریه، عراق، لبنان و همه این‌ها بخشی از معادله‌ای است که می‌تواند قدرت جهان اسلام را تقویت کند.


https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gifقرارداد سایس‌-پیکو هم در همین طراحی استعماری برای غرب آسیا می‌گنجد؟
بله، ولی این بحث مربوط به سال‌هایی است که اولین‌بار در بحبوحه جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۵ شکل گرفت و بعد از آن در فضای بعد از جنگ اول جهانی ادامه پیدا کرد. حتی اندیشه‌های مربوط به مهندسی قدرت را در اواخر قرن نوزدهم هم داشتیم. یعنی انگلیسی‌ها درصدد این بودند که دولت یهود را شکل دهند. مسئله مربوط به مهاجرت آمریکایی‌ها یا پیوریتن‌ها در سال ۱۶۲۳ مربوط به این می‌شود که در یک حوزه جغرافیایی برای خودشان دولتی را ایجاد کنند، یک دولت پیوریتنی.

البته این دولت پیوریتنی توانست یک قدرت بزرگ جهانی را برای خودش شکل دهد. بحث‌های مربوط به سایس پیکو و پروتکل یهود نیز همین وضعیت را دارد؛ بنابراین وقتی که صحبت از وحدت می‌شود، در کنارش مقابله با صهیونیسم و مقابله با نظام سلطه و استکبار و سیاست‌های بحران‌ساز آمریکا در محیط منطقه‌ای هم می‌آید.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif اشاره‌ای به بحث وحدت و مسئله مقاومت در مقابل صهیونیسم کردید. اگر بخواهیم از آن تجربه تاریخی تلخ درس و نقش درستی متناسب با منافع و هویت خود مردم این منطقه بگیریم، دولت‌های و ملت‌های مسلمان چه باید بکنند؟
به نظر من چهار درس باید از این شرایط بگیریم:
۱- موضوع اول وحدت است. اولین بحثی که وجود دارد این است که باید مخرج مشترکی از سیاست‌ها وجود داشته باشد. یعنی کشورهای اسلامی و گروه‌های اسلامی احساس کنند که با دیگری هماهنگی و همانندی دارند. حج این نقطه عطف تاریخی و مکانی را هر ساله منعکس می‌کند؛ بنابراین اولین بحث مهم مسئله همبستگی است. ما درون خانواده، سازمان و کشورمان مهم‌ترین نیازی که داریم همبستگی است. این همان انسجام یا وحدت است.

مسئله این است که احساس خویشاوندی کنیم. نه اینکه وضعیت و شرایطی ایجاد شود که هانتینگتون در فصل هفتم کتاب برخورد تمدن‌ها روی این موضوع تأکید کند که مرزهای خونین جهان اسلام را برجسته کند. یعنی جهان غرب دنبال مهندسی تفرقه است و در مقابلش ما بحث وحدت را داریم.

۲- موضوع دوم بصیرت و آینده‌نگری است. نکته دوم به زمامداران مربوط می‌شود. بحث‌های رهبر انقلاب مربوط به بصیرت است. ایشان در سال ۱۳۸۸ فرمودند که بصیرت برای همه انسان‌ها لازم و برای مسئولین کشورها واجب است. مفهوم بصیرت را در ادبیات روابط بین‌الملل یا در ادبیات سیاسی هم داریم که قالب رشنالیتی است که نشانههای بصیرت را دارد. وقتی که ایشان در ارتباط با بصیرت تبیین می‌کنند که بصیرت برای زمامداران واجب است، یعنی وقتی زمامدار یک مهره را جا به جا می‌کند یا می‌خواهد تصمیم بگیرد باید به چهار حرکت بعدی طرف مقابلش مثل یک شطرنج باز توجه داشته باشد. بداند که این مهره‌ای که جا به جا می‌شود، با کدام مهره بازی می‌کند و چه تغییری در موازنه قدرت و آرایش صفحه شطرنج یا سیاست به وجود میآورد. پس بحث اصلی مربوط به زمامداران این است که آیا به این جمع بندی و نتیجه رسیده‌اند که شاخص‌های مربوط به وحدت توجه کنند؟ آیا می‌دانند که خود وحدت و انسجام قدرت ساز است؟ بصیرت توزیع کننده قدرت و آرایش دهنده آن است و می‌تواند بازدارندگی ایجاد کند.

۳- موضوع سوم درباره کشورهای اسلامی انعطاف پذیری است. اگر انسان‌ها به معنویتی که رهبر انقلاب مطرح کردند، توجه داشته باشند از انعطاف پذیری لازم برخوردار می‌شوند. این معنویت یعنی خودمان را محور قرار ندهیم. مکتبمان و خدا و وحدت  را محور قرار دهیم.

۴- موضوع چهارمی که وجود دارد اولویت بندی است. همانطورکه همه ما برای رسیدن به هدف‌هایمان باید اولویت بندی کنیم، کشورهای اسلامی و رهبرانشان نیز باید اولویت بندی کنند و به مسائل جزئی نپردازند. نکته‌ای که رهبر انقلاب در دیدار با سفرای جمهوری اسلامی در خارج از کشور و مقامات وزارت امور خارجه مطرح کردند، مربوط به مصلحت است. مصلحت یعنی خیلی از مواقع با یک صخره‌ای که به ما آسیب می‌رساند درگیر نشویم. همین‌گونه که تحریم یک مشکل و چالش است و دور زدن تحریم‌‌ها را داریم، دور زدن چالش‌های دیگر هم در دستور کار قرار دارد؛ بنابراین بحثی که باید به آن توجه داشت این است که چهار مؤلفه یادشده در زمره اصلی‌ترین وظایف جامعه اسلامی در سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif در کنار این موضوعات تغییر نظم جهانی، رهبر انقلاب به این مساله هم اشاره دارند که رژیم صهیونیستی قدرت بازدارندگی‌اش را از دست داده. چندسال پیش ایشان اعلام کردند کرانه باختری باید مسلح بشود و امروز اتفاقات جدی و عجیبی آنجا میافتد. مسئله تحولات داخلی فلسطین اشغالی و رژیم صهیونیستی و ارتباط آن با این نظم جدید و تحولات در غرب آسیا چه نسبتی دارد؟
موضوعی که درباره کرانه باختری وجود دارد این است که اگر مقاومت در نوار غزه وجود نداشت حتی دولت خودگردان هم برای اینکه بتواند هویتش را حفظ کند دچار چالش می‌شد. امروزه مسئله فلسطین، مسئله هویت است. چیزی که افراد نمی‌توانند نادیده بگیرند. هویت یعنی یعنی ما چه کسی هستیم. وقتی که به رژیم صهیونیستی را به‌عنوان یک اشغالگر نگاه می‌کنیم این موضوع را می‌بینیم.   آیا در ۶۰ یا ۷۰ سال پیش آن‌ها در این حوزه جغرافیایی حضور داشتند؟ خیر، این مربوط به جنگ سال ۱۹۶۷ میلادی است. پس بحث اساسی امروز، نیازمندی جهان اسلام به مقاومت است. مقاومت یعنی اگر برای دیپلماسی التماس کنیم و برای به نتیجه رسیدن آن، مماشات و سازش کنیم طبیعی است که به نتیجه لازم نائل نمیشویم. پس بحث مربوط به آینده فلسطین مربوط به مقاومت است.

مقاومت روز به روز گسترش پیدا کرده است. مانند انتفاضه، یعنی انتفاضه آغازین که اعتراضی بود، انتفاضه سنگ و چوب بود. امروزه مجموعه‌های فلسطینی توانستند به موشک‌هایی که خودشان می‌سازند نائل شوند. ابزار قدرت داشته باشند و به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کنند. شهرک سازیهایی که در سرزمین‌های اشغالی انجام می‌شود را دچار ناامنی کنند. این موضوع خود به خود بخشی از فضای بازدارندگی رژیم صهیونیستی را از بین می‌برد. همین که کشورها احساس نگرانی کنند، دیگر بحث مربوط به بازدارندگی برایشان حاصل نمی‌شود، ترک برمی‌دارد. بازدارندگی یعنی نسبت قدرت به طرف مقابل آن‌قدر بالا باشد که بتوان به امنیت مطلق دست یافت. امروزه رژیم صهیونیستی در وضعیت امنیت مطلق قرار ندارد.

این ضعف امنیت را شهروندان ساکن  رژیم اشغالگر، نظریه‌پردازانش و مقامات سیاسی‌اش می‌دانند. درست است که امروز رژیم صهیونیستی تا آذربایجان قدرت خودش را توسعه داده و توانسته یک چالش امنیتی برای ما در آنجا ایجاد کند، اما در داخل سرزمین خودش با یک نوع بحران و نگرانی روبروست.

بنابراین رژیم صهیونیستی بازدارندگی‌اش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند به امنیت مطلق فکر کند، به همین دلیل است که اسرائیلی‌ها درباره حزب اللّه و جمهوری اسلامی از ساز و کارهای کنش تهاجمی بهره نمی‌گیرند. می‌دانید به چه علت؟ نه اینکه آن‌ها اف ۱۸ نداشته باشند، نه اینکه آن‌ها سیستم‌های پدافندی و آفندی بسیار گسترده نداشته باشند.

رژیم صهیونیستی یک دولت پادگانی است. این دولت پادگانی قدرتش تحت‌تأثیر مقاومت در فضای اجتماعی با چالش روبرو شده. چرا نمی‌زند و حمله نمی‌کند؟ آیا ماهیت رژیم صهیونیستی امروز از سال ۱۹۵۶ انسانی‌تر است؟ آیا در مقیاس سال ۱۹۶۷ انعطاف پذیرتر است؟ آیا در مقیاس جنگ ۱۹۷۳ نگاه عادلانه‌تری دارد؟ خیر! به هیچ وجه. اتفاقاً روز به روز افراطی‌تر، رادیکال‌تر و تهاجمیتر شده است. پس چرا ابزار قدرت را به کار نمی‌گیرد؟ چون بازدارندگی و امنیت مطلق را ندارد.
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif اگر بخواهید این بحث تغییر نظم جهانی را جمع‌بندی کنید چکونه صورت‌بندی می‌کنید؟
برآیند بحث اینگونه شکل‌بندی می‌شود:
۱. نظم جهانی در حال تغییر است.
۲. نشانه‌های این نظم جهانی تابعی از معادله موازنه قدرت است.
۳. بازیگران پیرامونی، حاشیه‌ای و غیردولتی توانستند این موازنه قدرت را تحت‌تأثیر قرار بدهند.
۴. عصر قدرت متقارن پایان پیدا کرده است.
این قطب بندی‌هایی که می‌گویند مربوط به دوران گذشته است. عصر جدید، عصر قدرت نامتقارن و راهبرد نامتقارن است. و نکته آخری که می‌خواهم عرض کنم این است که:
۵. امروزه جهان اسلام، کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه‌ای در جنوب غرب آسیا در آستانه یک آزمون‌اند که بخشی از همان پیچ تاریخی است.
باید دید که آیا این فضای همراهی که اخیرا در جهان اسلام و کشورهای اسلامی ایجاد شده پایدار خواهد بود یا نه؟