1387/10/14
بعثت خون
منبر، رسانهی بینظیر ما
در مورد تبلیغ و بهویژه منبر اگر بخواهیم بایستهها را تبیین کنیم، به چه نکاتی میتوانیم اشاره کنیم؟ در اینباره بهطور مشخص چه نهادی مسؤول است؟
یکی از مقولههایی که حتی در نظام جمهوری اسلامی به آن کملطفی شده، بحث تبلیغ است؛ چون نگاه غیرتخصصی به آن شده است. نگاه غیرتخصصی به مدیریت فرهنگی و بحث تبلیغ دین باعث شده هرکسی بلد است حرف بزند، روایت و آیه و روضه بخواند، بتواند برود تبلیغ. در صورتی که اگر فقاهت و اجتهاد روش استنباط است، تبلیغ هم روش بیان است. اگر آن تخصص است، این هم تخصص است.
مسؤولیت حوزه دو چیز است. یکی تفقه و دیگری تبلیغ. "فلولا نفر من کل فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین و لیننذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون"؛ آیهی قرآن است. حوزههای علمیه باید تمام سرمایهشان را در این دو بخش بگذارند. متأسفانه همت و سرمایه و دغدغهای که برای تبلیغ خرج شده در برابر تفقه خیلی کم است. من تبلیغ را مجموعهی چند بخش و چند فعالیت میدانم. مُبلغی که در این چند بخش کار نکرده باشد، از نگاه من قطعاً مبلغ متخصص نیست؛ گرچه ده سال است دارد فعالیت میکند.
اولین بخش تبلیغ، تعلیمات است. در تبلیغ، تعلیمات لازم داریم؛ چون تبلیغ یک علم است، علم بیان. دومین بخش تبلیغ، تمرینات است. تبلیغ علاوه بر اینکه علم است، مهارت هم هست. این مهارت تمرین میخواهد؛ فقط با دانستن نمیتوان کار کرد. سومین بخش، تزئینات است؛ چون تبلیغ هنر است، تزئین هم میخواهد. سلیقهی هنرمندانهای میخواهد تا در سه دقیقه انسان بتواند مخاطب را مجاب کند. یکی از چیزهایی که در عرصهی رسانه کم داریم، مبلغان سه دقیقهای است. یکبار به رئیس صدا و سیما عرض کردم شما اخبار شصت ثانیهای گذاشتهاید، چرا منبر شصت ثانیهای نمیگذارید؟ سه چهار سال پیش به ایشان گفتم و ایشان هم قبول کرد اما گفت آخوندها بلد نیستند یک دقیقهای حرف بزنند. گفتم ما راه میاندازیم تا آخوندهایی بیایند که یک دقیقهای حرف بزنند. جامع جامع هم حرف بزنند در یک موضوع. این هنر میخواهد. مطلب سه ساعتی را در یک دقیقه گفتن و کم نگذاشتن، اصل و عصارهی بحث را گفتن، هنر و سلیقه و ذوق میخواهد.
بخش چهارم تبلیغ، توفیقات است. چون مبلغ میخواهد از طرف خدا حرف بزند. "الذین یبلغون رسالات الله" اگر وصل به خدا نباشد، باید فیلم بازی کند. اینها آموزش و تربیت میخواهد. من میخواهم از مبلغان کل کشور که آمارشان کم هم نیست، بپرسم در این چهار بخش چقدر کار کردهاند؟ چقدر کلاس دیدهاند؟ برای دینشناسی، مخاطبشناسی، روششناسی و... در این سه شاخه چقدر مبلغان ما کار کردهاند؟ روحانیتی که در سازمان های عقیدتی سیاسی، مدیریتهای فرهنگی، سازمان تبلیغات، ائمهی جماعات و جمعه، منبری ها هستند، چقدر تعلیم دیدهاند؟ به صرف اینکه خودم بروم روایت را بخوانم، تعلیم نیست. این مطالعه است. امروز که عصر ارتباطات است و اولین حرف را مخاطبشناسی می زند.
شما بایستهها و ویژگیهای مبلغ را در این موارد منحصر میدانید؟
نه اما اگر می خواهیم تبلیغ دقیق، عمیق و متداوم صورت بگیرد، باید مبلغان در این چهار حوزه تخصص پیدا کنند. الان بعید می دانم عموم مبلغان ما در این حوزهها تخصص لازم را داشته باشند. تلاش هایی انجام شده اما کافی نیست.
بخش اول یعنی تعلیمات، خودش سه قسمت است. اول باید معارف دین را بشناسیم، آنهم نه شناخت کلی. شناخت کلی از دین مثل سند شش دانگ است. با سند شش دانگ نمی شود رفت دو کیلو میوه و یک دانه نان خرید. با شناخت های کلی هم نمی شود زندگی کرد. ما به طور کلی می گوییم دین گفته عادل و منصف باشید، با تقوی و با خدا باشید اما باید شناخت های جزئی ارائه کنیم. باید این سند شش دانگ را خُرد کنیم تا کاربردی شود. مبلغ باید قدرت استنباط و اجتهاد داشته باشد؛ نه اجتهاد فقهی، اجتهاد تبلیغی.
مبلغ باید به این نکتهها برسد. او می رود به یک شهر و صدها مورد معزل فردی، خانوادگی و اجتماعی را می بیند. اگر بخواهد با کلیگویی با این معزلات روبهرو شود، به درد نمی خورد. اینکه بگوییم مردم باحیا باشید، به درد نمی خورد. حیا را باید در روابط خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی نشان داد. حیا را باید در دانشگاه امروز معنا کنیم که دختر و پسر در کلاس، در آزمایشگاه، کار پروژهای و اردو و... با هم هستند. حتی در بسیج و انجمن اسلامی هم با هم هستند.
ضمن اینکه باید تمام اصول کلی را در هر زمینه به دست بیاوریم، باید ریز به ریز نظام ها و شاخصها و معیارها و مصداق هایش را هم پیدا کنیم. من این ویژگی را در یک مبلغ نمونه دیدم؛ آنهم استاد مطهری رضوان الله تعالی علیه بود. هم اهل نظر در تفکر بود، هم تفکر منظم و منظومه ای داشت. نظام تربیتی در اسلام، نظام اقتصادی در اسلام، نظام حقوق زن در اسلام و... همهچیز را جامع می دید. به صورت گزینشی با احکام خدا برخورد نمی کرد. مبلغان ما کمتر در این زمینهها کار کردهاند.
از طرف دیگر شناخت مخاطب که عرض کردم مخاطبشناسی هم بسیار مهم است. مخاطبان از لحاظ سن، از لحاظ جنس و شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت هستند. اینکه ائمهی طاهرین و انبیاء(ع) مأمور بودند "أن یکلم الناس علی قدر عقولهم" خدا مأمورشان کرده که به اندازهی عقل و فهم مردم حرف بزنند، به همین خاطر است. مخاطبشناسی یعنی میل و نیاز مخاطب را بشناسم؛ ظرفیت مخاطب را بدانم.
گاهی به دوستان مبلغ در کلاسها می گویم شما از منبر پانصد نفره خوشتان می آید یا از منبر پنج نفره؟ می گویند پانصد نفره. معلوم می شود متخصص نیستید. چون هیچ وقت طبیب، پانصد نفری طبابت نمی-کند. هرچه بالاتر بروید، بیشتر کلی گویی خواهید کرد. اگر اهل بیت را نگاه کنید، مشافهات شان بیشتر از مکاتبات شان بوده است. اصلی ترین بخش کار اهل بیت، ارتباطات چهره به چهره بوده است. شاید کسی بگوید در آن زمان این بزرگواران در انزوای اجتماعی بودند و حکومت نداشتند. اما زمانی در حکومت هم بودند، ارتباطات چهره به چهره شان خیلی بیشتر بوده است.
چرا؟
به خاطر مخاطبشناسی در تبلیغ دین. پیغمبر و اهل بیت وقتی به یک نفر می رسیدند، می گفتند رکن ایمان صبر است. به یکی میگفتند رکن ایمان یقین است. به یکی دیگر میگفتند رکن ایمان خوف و رجاء است. به مصداق نگاه می کردند. به قول امروزیها طبیب به مزاج نگاه می کند.
ما مخاطبشناس نیستیم. وقتی وارد دبیرستان دخترانه می شویم از حجاب و احترام به والدین و... کلیگویی می کنیم؛ غافل از نیازسنجی و آسیب شناسی قبلی. مبلغ ما اصلاً اینها را بررسی نمیکند که این دختر در این دبیرستان، در منطقه از تهران چه لازم دارد؟ چه می خواهد؟
آفتی که ممکن است وجود داشته باشد این است که سخن منبری یکبار مصرف باشد. چه میشود که هنوز کتاب جاذبه و دافعه ی شهید مطهری اینقدر مخاطب و خواهان دارد؟
اگر بر اساس نیاز و میل و ظرفیت مخاطب حرف زدیم، هیچوقت یکبار مصرف نمی شود. چون نمونهی آن مخاطب فراوان است. مثل دکتر متخصص که یکبار مصرف نیست. هرچقدر کار تخصصی تر بشود، استفاده اش هم بیشتر است. همه فکر می کنند دکتر عمومی به همه استامینوفن می دهد. ما نباید به همه بگوییم باتقوی باشید. مردم می دانند باید باتقوی باشند. باید تقوی را امروز برای آنها معین کنید؛ در مدرسه، در اداره، در این شرایط اجتماعی و اقتصادی.
شهید مطهری را می شود به عنوان یک مبلغ موفق دید؟
اصلاً شهید مطهری به عنوان یک مبلغ در فرصت شناسی، معارفشناسی و مخاطبشناسی و روششناسی کم نظیر است. نمی گویم بی اشکال است. شاید ما به ایشان در روش های تبلیغی اشکال بگیریم. تقدیس نمیکنیم، چون این یک علم است و ممکن است مبلغ اشتباه کند.
به هر حال بخش دوم که در تعلیمات خیلی لازمش داریم، مخاطبشناسی است. امروز در عصر ارتباطات، مخاطبمحوری یک رکن است. مهم این است که مخاطب و خریدار این محصول خوراکی، پوشاکی یا آرایشی را چگونه می پسندد. سازنده یا فرشنده به همان شکل درش می آورند. وقتی بیسکویت را به شکل حیوانات باغ وحش درست می کنند، بچه ها مشتاق می شوند. ما هنوز نتوانستهایم معارف دین را اینگونه بسته بندی و دسته بندی کنیم تا بچه ها راحت بفهمند. هنوز وقتی میخواهیم تقوی را برای پیرمردها و پیرزن ها، برای دخترها و برای پسرها و کوچک ها و بزرگ ها تبیین کنیم، حرفمان هیچ فرقی نمی کند، یکی است.
بخش سوم در تعلیمات، روششناسی است. مثلاً روش جمع آوری محتوی که چگونه مطلب جمع کنیم، چهگونه گزینش کنیم و بچیینم؟ پردازشمان چگونه باشد؟ گزینش، چینش و پردازش برای خودش روش دارد. باید ایجاد انگیزه کنیم، چون مخاطبانی که پای منبر می نشینند، در دسته بندی های مختلف قرار می گیرند. یک عده هشتاد درصد مطلب را می گیرند، یک عده ده درصد، بعضی هم صد درصد. بعد کسی که مطلب را می گیرد چه بخشی اش را بهتر می گیرد؟ اولش را وسطش را یا آخرش را؟ این بستگی به مبلغ دارد تا چه انگیزه ای ایجاد کنم که مخاطب متوجه بشود، چه انگیزه ای ایجاد کنم تا بحث را دنبال کند، چگونه انگیزه ایجاد کنم تا بعد از منبر هم بیاید دنبالش؟ به این می گوییم ایجاد انگیزهی ابتدایی، فرآیندی و تداومی. روش استفاده از تمثیل، روش بیان، روش شروع، روش نقطهی اوج را هم باید فرا گرفت.
چند سال است رشتهی تخصصی تبلیغ در حوزه راهاندازی شده؟
چیزی حدود شانزده هفده سال است. ولی از پنج شش سال پیش- تقریباً از سال 80 به بعد- جدی تر شده است. هیئت ها و گروه های علمی دارند کار می کنند و بحمدلله موفقیت داشتهاند. الان پررنق ترین رشتهی تخصصی در حوزهی علمیهی قم، رشتهی تخصصی تبلیغ است؛ در عرض رشته های تخصصی دیگر و با آموزش های کاربردی.
برای مبلغان استفاده از مهارت های الکترونیکی را هم آموزش میدهند؟
بله اما استفاده از امکانات جدید هم روش دارد. اگر مبلغ برود بالای منبر، یک پرده ای هم کنارش باشد تا بعضی از مفاهیم را روی پرده با تصویر نشان بدهد، برای مردم تازگی دارد. شاید اصلاً نپذیرند. بگویند منبر امام حسین(ع) و این حرفها!؟ ولی إنشاءالله آن روز خواهد رسید که یک مبلغ بتواند بهجا از این امکانات استفاده کند و به قول ما بزند به خال.
به تعبیر امام و رهبر معظم انقلاب ابزار به خودی خود نه بد هستند و نه خوب. نحوهی استفاده شان مهم است. جملهی معروف امام که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم یعنی همین. همان سینمایی که در اختیار دشمن قرار می گیرد و کلی خطا می آفریند، اگر در اختیار هنر اسلامی قرار بگیرد غوغا می کند. ابزار می تواند در پیشبرد اهداف کمک کند اما به شر این که روش ها و کاربردها و ظرفیتهایش را بشناسیم و بفهمیم کجا میتوان ازشان استفاده کرد.
پس نمیتوان روی رسانه منبر متوقف ماند؟
درست است. البته رسانهی منبر بی نظیرترین رسانه است در عرصهی تبلیغ.
به خاطر چهره به چهره بودنش؟
بله. الان غربی ها به این نتیجه رسیدهاند که با تمام پیشرفتها در تکنولوژی ارتباطات، هنوز یک رسانه است که به گردش هم نمیرسند؛ آنهم ارتباط چهره به چهره ای که شیعه از طریق منبر دارد.
الان برای تلویزیون کلی خرج می کنند تا بیننده پای فلان کانال بنشیند. پیامبر ما هزار و چهارصد سال قبل چهکار کرده که سالیانه اینهمه انسان در این جلسات شرکت می کنند. دنیای تبلیغ و ارتباطات هنوز این را نفهمیده که این چه مکتبی است؟ فقط به این خاطر که با فطرت کار می کند. "فطرة الله التی فطر الناس علیها"؛ کسی که حرف فطری بزند، نیاز به سر و صدا ندارد. مردم همین که گوش دلشان پیام فطرت را بشنود، دورش جمع میشوند.
در محرم، مردم ما کلی پول خرج میکنند برای برگزاری مجالس. بعد هم زانو می زنند تا حرف های دین را گوش بدهند. شاید بیشترین تلاش ما باید همین باشد که با روشهای درست، از این منبع بی نظیر که در اختیار داریم، خوب استفاده کنیم؛ از تمام ظرفیتش بهره ببریم.
هرکدام از ابزارها که در بخش روشها قرار میگیرند خودش یک رشته ای است و کلی حرف دارد. همانگونه که در دانشگاه بعضی از مباحث علوم انسانی مثل روانشناسی حرفهای زیادی برای گفتن دارند. این مظلومیت تبلیغ دین است که هنوز کالبدشکافی نشده تا بدانند چقدر ظرفیت دارد.
اشارهی شما به تمرینات یعنی تبلیغ را به مثابه یک مهارت نگاه میکنید؟
بله، تبلیغ یک مهارت است. همچنان که پزشک در کنار درسی که می خواند، باید دوره کار عملی بگذراند و حتماً باید آزمایشگاه ببیند، همچنان که یک مهندس باید دورهی کارگاه را بگذراند، مبلغ هم باید در این سه بخش، باید پروژه های تحقیقاتی بگذراند. الان در کلاس روش تبلیغ پروژه های تبلیغاتی مثلپیدا کردن چند آیه، حدیث، دعا، مثال، طنز، شعر، آمار و... در یک موضوع را از مبلغان میخواهند. مبلغ باید ریز به ریز در بحث های مختلف معارفشناسی، مخاطبشناسی و روششناسی کار عملی بیاورد. باید تمرین کند؛ آنهم تمرین تحقیقی.
یک بخش هم تمرینات اجرایی است. حالا که شما به عنوان مبلغ این پژوهش را انجام دادی، بیا اینها نشان بده. آنجا به صورت کارگاهی آموزشی داریم. گروه های مهارتی داریم. ده نفر طلبه نشستهاند. یک مبلغ می رود بخشی از منبر را اجرا می کند، استاد هم نشسته و همه شروع می کنند به نقادی آن بخش. مثل یک کارگردان که در یک بخش از اجرای فیلم یا سریال، می گوید کات؛ اینجایش به درد نمی-خورد. یکبار دیگر باید بگیریم. آنجا هم استاد ایستاده و می گوید: نه، نشد. در هر سه بخش هم ممکن است ایراد بگیرد. مثلاً مطالبی که کنار هم چیدهای، به هم نمی خورد. این مؤخره به مقدمه نمیخورد. این کار را باید انجام بدهی تا درست شود. یا مثلاً این ورود و خروج با مخاطب شما تناسب ندارد. حرف-هایت با حرکت دستانت تناسب ندارد. ما حتی این طرح را هم پیشنهاد کردهایم که مبلغان آماتور در کنار مبلغان حرفه ای بروند دورهی عملی تبلیغ ببینند. بعضی چیزها با نگاه کردن به دست میآید، نه با گفتن و نوشتن.
یعنی برای مبلغان کارگاههای آموزشی تدارک میبینید؟
بله، مبلغان در سراسر کشور این کارگاه ها را دارند. سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اسلامی در این زمینه کار کردهاند اما باید با احتیاط وارد عرصههای نو بشوند. نباید عرصهی بینظیر خودمان را رها کنیم. رسانهی بی نظیر ما منبر است. باید روی همین کار کنیم.
یکی از اندیشمندان مسیحی گفته بود: "امام حسین شیعه ها را با روز عاشورا و تاسوعایش به من بدهید، من دنیا را فتح می کنم!" واقعاً محرم و صفر اینقدر ظرفیت دارد. هیچ حزبی نمی تواند میتینگی که ما در عاشورا و تاسوعای محرم هر سال داریم را راه بیاندازد. خود ما هم نمی توانیم. این فقط ظرفیت عاشورا و تاسوعاست.
تبلیغ آمیزه ای از علم، مهارت، هنر و معنویت است. برای همهی اینها تمرینات باید زیاد باشد. تمرین برای جمع آوری محتوا، برای تناسب با مخاطب، برای استفاده از روش های مناسب و بهتر کردن آن، تمرین برای اجرای منبر و در کلام منبری، تمرین برای حفظ معنویت و تقوای منبری و...
آقای فلسفی رحمة الله علیه در تهران کلاس منبر داشتند؛ با مخاطبانی محدود. بعضی دیگر از بزرگان هم چنین برنامههایی داشتند. الان چیزی حدود بیست سی هزار مبلغ در جایگاه های مختلف در کل کشور هستند، پس باید این کارگاه ها خیلی بیشتر باشند. باید بخشی از برنامههای شبکهها بهصورت آموزشی به این کار اختصاص پیدا کند. همچنین در اینترنت و دیگر رسانه ها برنامههایی برای این منظور داشته باشیم؛ اگر احساس می کنیم که این یک رشتهی تخصصی است.
فرض کنیم به این نکته می رسیم که مبلغ موفقی مثل حاج آقای فلاح زاده فقط در عرصهی احکام میتواند کار کند. حاج آقای قرائتی فقط در عرصهی کلاس داری و پای تخته می تواند خوب کار کند. یک بزرگواری فقط در عرصهی منبرهای عمومی موفق است و شخص دیگری در منبرهای دانشگاهی و... باید تمرین اینها را ببینیم. یک استاد راهنما و مشاور هم باید بالای سرشان باشد تا توانایی هرکسی مشخص شود.
از طرف دیگر امروز یکی از مطرح ترین صنایع، صنایع بسته بندی است. یک کره را، یک تکه چربی را به صد شکل در می آورند...
در تبلیغ هم دعوا سر بسته بندی کالاست؟
بله. اینجا بحث تزئینات مطرح میشود. در دنیا دعوا سر بسته بندی است. چینی ها یک بسته بندی ارائه می دهند، آلمانی ها یکی دیگر و... راجع به کالاهای خوراکی که گاهی مزه اش هیچ فرقی ندارد، بسته بندی های مختلف است. چرا من منبری نمیتوانم معارف را با بسته بندی و دسته بندی جدید بگویم؟ چرا یاد نگرفتهایم همانطور که اشاره کردیم با چهار "ت" تبلیغ شکل میگیرد و رشد میکند- تعلیمات، تمرینات، توفیقات و تزئینات- معارف دین را اینگونه دسته بندی کنیم؟ باید به سخنمان وزن بدهیم، دستهبندیاش کنیم. باید روی اینها کار کرد. این تازه تزئین در محتواست. تزئین در ترکیب بحث و در ارائهی بحث هم ممکن است. شهید مطهری در این زمینه خیلی موفق بود؛ یعنی در نظام مند فکر کردن. تزئین قشنگی به بحثش می داد.
حاج آقای قرائتی می فرمود: "اول انقلاب می خواستیم برویم تبلیغ؛ اول رفتیم محضر شهید بهشتی و به ایشان گفتیم می خواهیم دین خدا تبلیغ کنیم؛ را باید چهکار کنیم؟ ایشان گفت دو چیز را از دین جدا کنید: یکی خرافات، یکی عمل مسلمانان". وقتی ما مسلمان ها دین را مثل لیوان آب را به جهان تشنهی دین تعارف کنیم، اگر دوتا مگس در این لیوان باشد- مگس خرافات- مخاطب نمی گیرند. باید لیوان را تمیز و تزئین کنم تا او مشتری شود. اگر دست من سیاه و آلوده باشد و لیوان آب را تعارف کنم، باز هم نمی گیرد. باید دست خودم را هم تمیز و تزئین کنم تا مخاطب به هوای دست من بیاید.
امیرالمؤمنین(ع) زیبا اما دردناکی دارند، می فرمایند: "اسلام در آخر الزمان مثل پوستین وارونه میماند"؛ پوستین دو خاصیت دارد. برای کسی که آن را می پوشد، گرما دارد و برای کسی که نگاه می کند، زیبایی دارد. وقتی وارونه می شود، نه گرما برای پوشنده دارد و نه زیبایی برای بیننده!
کار به جایی رسیده که مسلمان ها فکر می کنند عقب افتادگی شان از اسلام است. دشمن هم این را تبلیغ می کند. چهرهی اسلام را با طالبان کریه کردهاند. این مبلغ است که باید اسلام را زیبا جلوه دهد.
از یک پدیدهی ساده مثال میزنم. در حرم امام رضا دختر و پسرهای تازه مکلف را جداگانه جمع کرده بودند تا چند لحظه ای برای آنها صحبت کنم. اگر برای دختر نهساله بگویم از امروز باید نمازت را بخوانی، اگرنه می روی در آتش جهنم، این زیبا نیست. گفتم بچه ها تا حالا برایتان پیش آمده که بخواهید پیش بزرگتر ها حرف بزنید و آنها بگویند حرف نزن، تو بچه ای؟ یادتان هست چقدر ناراحت میشدید که شما را جزو بزرگتر ها حساب نمیکردند؟ گفتند بله چقدر خوب گفتی! گفتم: اولین وجود نازنینی که می-خواهد شما را قاطی بزرگ ترها حساب کند، خداست. خدا می گوید از نه سالگی تو را هم قاطی بزرگ-ترها حساب کردم. به پسرها هم همینطوری گفتم. وقتی از بچه ها بازخورد گرفتم، گفتند خیلی برایمان زیبا بود.
ما در تزئینات واقعاً کم کار کردهایم. مبلغ باید بنشیند فکر کند و این ظرافتها را در آورد. یک بعد تزئین تمثیل است. آقای قرائتی فوق تخصص مثال سازی دارد. چرا مبلغ ما بلد نیست مثال بزند؟ مثال، تشبیه معقول به محسوس است. چرا بلد نیستیم از حکایت ها خوب مثال بزنیم؟ چرا بلد نیستیم مقایسه کنیم؟ چرا بلد نیستیم نمونه بیاوریم و از آمار و حتی مثال های فیلم ها خوب استفاده کنیم؟ البته اصلاً تبلیغ فیلم نمیکنیم ولی نکته اش را می آوریم و استفاده می کنیم تا مخاطب فیلم هم که میبیند، با تحلیل ببیند.
در رفتار ائمه هم این ملاحظه را داریم. یکی از معصومان(ع) آمدند سر یک سفره، دیدند سفره ساده چیده شده؛ فرمودند بهتر از این نمیتوانستید تزئینش کنید؟ نمی گوید اسراف بشود! تجمل نه، اما همین سفرهی ساده را میتوان با سلیقه چید. چرا بلد نیستیم معارف دینی را برای مردم زیبا جلوه بدهیم؟ هرچه بتوانیم هم محتوا و قالب را به بهترین و زیباترین شکل گزینش، چینش و پردازش کنیم، موفقیتمان در تبلیغ بیشتر است. دین ما همهی زیبایی ها را دارد. کار ما نشان دادن این زیبایی است.
مبلغان برای تزئین منبرها چه کردهاند؟
ببینید، تزئین منبر فقط تزئین قبا و عبا و عینک بنده نیست. این هم خوب و لازم است که ظاهر یک مبلغ آراسته باشد اما برای اینکه من در تزئین متخصص باشم، کار دیگری باید کرد. در ایام عید غدیر به دانشگاهی رفته بودم. گفتند می خواهیم راجع به امیرالمؤمنین(ع) صحبت کنید ولی نه صحبت های کلیشه ای. گفتم چه دوست دارید؟ گفتند همه اش از غصه ها گفتهآید، گاز اشک آور شدهاید انگار... عنوان سخنرانی را "علی و زیبایی ها" گذاشتند. عزیزی گفت من حدود سی هزار مقاله راجع به امیرالمؤمنین(ع) خواندهام؛ این عنوان برای سخنرانی، تک بود. زیبایی های وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) چیست؟ هیچ کسی مثل ایشان مولدی مثل کعبه ندارد، هیچ کسی مشهدی مثل محراب ندارد، هیچ کسی امتیازات ایشان در زیبایی های کلام را ندارد...
توفیقات در این میانه چه نقشی دارند؟
دربارهی توفیقات خدا دو جمله به پیغمبر گفته است: یکی "لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً" که در زمینهی تبلیغ، کاسب نشویم. و دوم "لا أسئلکم علیه اجراً"؛ اراده و تقاضای پول نکنید. نمی دانم چه بلایی بر سر سیستم تبلیغ آوردهایم که بهترین های ما هم دارند آلوده ی پول می شوند. بلد نبودیم توفیقات را در سیستم بگنجانیم.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
بعد هم به شوخی میگوییم: اسب امام حسین(ع) هم جو می خواهد! یعنی من هم زن و بچه دارم؛ خرج دارم. کسی نیامده این را به ما درس بدهد که "من یتق الله، یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب".
پس چه کار باید کرد؟ اصلاً مشکل کجاست؟
من در بحث توفیقات، چهار مشکل اساسی برای مبلغان می بینم. دربارهی بحث های مادی همین آیه جواب می دهد که این شرط از طرف خدا هست که اگر در تبلیغ تقوی داشته باشیم، خدا تأمینمان می-کند. فکر می کنم این مثال از شهید مطهری است که می گوید تو پنجره را به نیت شنیدن صدای اذان باز کن، باد هم می آید؛ ولی اگر برای باد پنجره را باز کردی، معلوم نیست صدای اذان را بشنوی! تو به قصد انجام وظیفه تبلیغ کن، خدا زندگیات را هم تأمین می کند. "کُن لی اَکُن لَک"؛ اینها را با مبلغان کم کار کردهایم. این مشکل اول است که با توفیق حل می شود.
مشکل دوم مبلغان قصه ی تحبیب قلوب است. دوست دارند مردم دوستشان داشته باشند. همه این را می خواهند "إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات، سیجعل لهم الرحمنُ وُدّا"؛ اما تو تکلیفت را انجام بده، ببین خدا محبوبیتت را چگونه در دل ها میگذارد. گاهی من می خواهم خودم را معرفی کنم، مگر چقدر عرضه دارم؟ اما گاهی خدا من را معرفی می کند: "إنّ من تعرّف بکَ غیرُ مجهولٍ"؛ از مناجات شعبانیه است. کسی که خدا معرفش شود، مجهول نمی ماند. اگر این را باور کنیم وضع عوض میشود.
مورد سوم از مشکلات مبلغان، طلب عزت و شهرت از غیر است. "من کان یرید العزة فللّه العزة جمیعاً"؛ من مبلغ نباید دنبال شهرت خودم باشم. این آیه در سوره ی قصص خیلی تکان دهنده است. امام صادق(ع) وقتی این آیه را شنیدند، بلند بلند گریه می کردند. "تلک الدار الآخرة، نجعلها للذین لایریدون علوّاً فی الأرض و لا فساداً". یک ذره دنبال شهرت خودم ناشم. بگذارم خدا کارها را بکند.
چهارمین دغدغهی مبلغ، رفع مشکلات است؛ مشکلات عجیبی که سر راهش هست. مبلغی رفته بود برای تبلیغ. به او گفته بودند ما نان مفت نداریم بدهیم آخوند بخورد؛ بلند شو برو! گفته بود: من صبح تا شب در مزرعه تان کار می کنم، اجازه بدهید شب ها برایتان منبر بروم؛ گفته بودند شب جا نداریم مگر اسطبل اسب ها. گفته بود عیب ندارد، من همانجا می خوابم. "و من یتوکل علیالله فهو حسبه". اگر ما روی توفیقات مبلغ کار نکنیم، اگر بخواهد برای پولش خودش بدود و نرخ بدهد- خودش، اطرافیانش یا دفترش- کل تبلیغات دینی ما کمکم زمین میخورد.
حاج آقای قرائتی میگفت یکبار من را به جایی دعوت کردند، اول گفتم ما چیزی نمی گیریم؛ بعد گفتم چرا چیزی نگیرم؟ میگیرم میدهم برای کار خیر. به صاحب مجلس گفتم بدهید، برای کار خیر مصرف کنم. بعد با خودم گفتم شاید همین هم مشکل داشته باشد، بهشان گفتم خودتان بدهید به کار خیر. آخرش گفتم اصلاً به من چه! می خواهید بدهید، می خواهید ندهید! من همین طوری میآیم برای منبر. رفتم و یک دهه یا یک ماه سخنرانی کردم، وقتی برگشتم حتی یک زنگ هم برای تشکر نزدند. با خودم گفتم اینها تشکر هم نکردند. دو دستی زدم بر سر خودم و گفتم عجب؛ تو که پول نگرفتی، منتظر تشکر بودی؟ اگر من با خدا معامله کردهام، تشکر از چه کسی را می خواهم؟ "إن الله شاکرٌ علیم"؛ او خوب تشکر می کند.
اگر تبلیغ را به شکل تخصصی در تعلیمات، تمرینات، تزئینات و توفیقات دیدیم، باید خیلی برایش تلاش کنیم تا مبلغ خوبی بشویم. ما اعتقاد داریم خدا خودش اولین مبلغ است. بعد وجود نازنین پیغمبر است که امیرالمؤمنین در وصفش می فرمایند: "طبیبٌ دوارٌ بطبه" و سرآمد همهی انبیاء است. بعد اهل بیت هستند و علمای مجتهد. حالا ما هم می خواهیم منبری باشیم؛ روضهخوان خالص باشیم. منبری اگر خالص نباشد، کارش نمیگیرد. فرق ما با هنرپیشه ها این است که آنها می خواهند نقش بازی کنند، ماها می خواهیم حقیقت بازی کنیم. برای همین پشت صحنه ی هنرپیشه ها خنده دار است، پشت صحنه ی آخوندها گریه دارد! اصلاً قرار نیست ما نقش بازی کنیم. بحلول هم عمری نقش بازی کرد؛ نود و پنج سال. هنرپیشهها هر روز یک نقش بازی می کنند اما او تمام عمرش نقش بندگی خدا را بازی کرد. مبلغ هم می خواهد نقش بندگی خدا را بازی کند. لذا مبلغ نه تنها از هیچ کسی جز خدا نمیترسد، بلکه کاری می کند که هرکسی می خواهد خلاف کند، باید از مبلغ بترسد؛ چون افشاگری می کند و از هیچ چیز نمی ترسد.
راجع به محرم و مصایبی که بر سر خاندان ولایت آمد، وظیفهی مبلغ به طور ویژه چیست؟
ولایت و امامت نقش یک معمار را دارد، نقش یک کارگردان را. اگر صدتا هنرپیشه هم جمع شوند، نمیتوانند یک فیلم یا سریال را بدون حضور کارگردان بسازند. هزاران خودرو حامل مصالح ساختمانی کنار یک زمینِ قابل ساخت، باز هم قابل سکونت نیست. معمار است که به اینها جایگاه می دهد. تمام دین ما معمارش ولایت و امامت است. از جمله مصالح این بنا عزاداری برای محرم و صفر است.
قبل از انقلاب یک مستشار آمریکایی آمده بود در مشهد، عزادریها را تماشا می کرد. به مترجمش گفته بود: اینها چه می کنند؟ مترجم گفت: دارند برای یکی از امامانشان که هزار و چهارصد سال پیش کشته شده، عزاداری می کنند. خیلی برایش جالب بود. گفته بود: این کاری که می کنند، مزاحم حضور ما در ایران- که داریم چپاول و غارت می کنیم- هست؟ مترج گفت نه. گفت پس بگو آنقدر خودشان را بزنند تا جانشان در برود! محرم وقتی که در جایگاه خودش نباشد، هیچ ارزشی ندارد. روح محرم چیزی است که معمار دین بگوید. روح محرم این جملهی امام حسین(ع) است: "مثلی لا یبال مثلَه"؛ یعنی ظلمستیزی. محرم فقط شور نیست بلکه شور و شعور است.
امام خمینی به محرم و عزاداری و حتی به نماز جایگاه داد. همان محرم و صفر که در نهضت های قبلی هم بود و نتوانست کاری بکند، باعث پیروزی بزرگترین انقلاب در تاریخ این مملکت و جهان شد. رژیم مسلح دو هزار و پانصدسالهی پادشاهی را خیلی راحت نبود با مشت خالی برانداختن. امام از ظرفیت-های محرم و نمادها و شعائر دینی به زیبایی استفاده کرد. امام از ظرفیت رمضان، از ظرفیت شب قدر، از نماز و مصالح دین استفاده کرد و نقش ولایت را نشان داد. نقش کارگردان و معمار دین را. نقش راهنما و رهبر را که منسجم کننده و نخ تسبیح جامعهی اسلامی است.
متأسفانه امروز هم گاهی این روح از محرم جدا میشود. می گویند ما باید عزاداری بکنیم و کاری به فلسطین نداشته باشیم. شهید مطهری در آن سخنرانی تاریخی اش می گوید: "والله امروز اگر امام حسین بود، یزیدش اسرائیل بود، یزدیش آمریکا بود، ابن زیادش اینها بودند. اگر در عاشورا من بروم صبح تا شب عزاداری کنم ولی یک کلمه از یزید زمان و از مظلومان فلسطین و لبنان نگویم، معلوم میشود باز هم این مصالح ساختمانی در جایگاه خودش قرار نگرفته است. اگر مبلغ می خواهد از محرم یا هر نماد دینی دیگری استفاده کند، باید آن را به جایگاه خودش ببرد.
» ویژهنامهی بعثت خون
یکی از مقولههایی که حتی در نظام جمهوری اسلامی به آن کملطفی شده، بحث تبلیغ است؛ چون نگاه غیرتخصصی به آن شده است. نگاه غیرتخصصی به مدیریت فرهنگی و بحث تبلیغ دین باعث شده هرکسی بلد است حرف بزند، روایت و آیه و روضه بخواند، بتواند برود تبلیغ. در صورتی که اگر فقاهت و اجتهاد روش استنباط است، تبلیغ هم روش بیان است. اگر آن تخصص است، این هم تخصص است.
مسؤولیت حوزه دو چیز است. یکی تفقه و دیگری تبلیغ. "فلولا نفر من کل فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین و لیننذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون"؛ آیهی قرآن است. حوزههای علمیه باید تمام سرمایهشان را در این دو بخش بگذارند. متأسفانه همت و سرمایه و دغدغهای که برای تبلیغ خرج شده در برابر تفقه خیلی کم است. من تبلیغ را مجموعهی چند بخش و چند فعالیت میدانم. مُبلغی که در این چند بخش کار نکرده باشد، از نگاه من قطعاً مبلغ متخصص نیست؛ گرچه ده سال است دارد فعالیت میکند.
اولین بخش تبلیغ، تعلیمات است. در تبلیغ، تعلیمات لازم داریم؛ چون تبلیغ یک علم است، علم بیان. دومین بخش تبلیغ، تمرینات است. تبلیغ علاوه بر اینکه علم است، مهارت هم هست. این مهارت تمرین میخواهد؛ فقط با دانستن نمیتوان کار کرد. سومین بخش، تزئینات است؛ چون تبلیغ هنر است، تزئین هم میخواهد. سلیقهی هنرمندانهای میخواهد تا در سه دقیقه انسان بتواند مخاطب را مجاب کند. یکی از چیزهایی که در عرصهی رسانه کم داریم، مبلغان سه دقیقهای است. یکبار به رئیس صدا و سیما عرض کردم شما اخبار شصت ثانیهای گذاشتهاید، چرا منبر شصت ثانیهای نمیگذارید؟ سه چهار سال پیش به ایشان گفتم و ایشان هم قبول کرد اما گفت آخوندها بلد نیستند یک دقیقهای حرف بزنند. گفتم ما راه میاندازیم تا آخوندهایی بیایند که یک دقیقهای حرف بزنند. جامع جامع هم حرف بزنند در یک موضوع. این هنر میخواهد. مطلب سه ساعتی را در یک دقیقه گفتن و کم نگذاشتن، اصل و عصارهی بحث را گفتن، هنر و سلیقه و ذوق میخواهد.
بخش چهارم تبلیغ، توفیقات است. چون مبلغ میخواهد از طرف خدا حرف بزند. "الذین یبلغون رسالات الله" اگر وصل به خدا نباشد، باید فیلم بازی کند. اینها آموزش و تربیت میخواهد. من میخواهم از مبلغان کل کشور که آمارشان کم هم نیست، بپرسم در این چهار بخش چقدر کار کردهاند؟ چقدر کلاس دیدهاند؟ برای دینشناسی، مخاطبشناسی، روششناسی و... در این سه شاخه چقدر مبلغان ما کار کردهاند؟ روحانیتی که در سازمان های عقیدتی سیاسی، مدیریتهای فرهنگی، سازمان تبلیغات، ائمهی جماعات و جمعه، منبری ها هستند، چقدر تعلیم دیدهاند؟ به صرف اینکه خودم بروم روایت را بخوانم، تعلیم نیست. این مطالعه است. امروز که عصر ارتباطات است و اولین حرف را مخاطبشناسی می زند.
شما بایستهها و ویژگیهای مبلغ را در این موارد منحصر میدانید؟
نه اما اگر می خواهیم تبلیغ دقیق، عمیق و متداوم صورت بگیرد، باید مبلغان در این چهار حوزه تخصص پیدا کنند. الان بعید می دانم عموم مبلغان ما در این حوزهها تخصص لازم را داشته باشند. تلاش هایی انجام شده اما کافی نیست.
بخش اول یعنی تعلیمات، خودش سه قسمت است. اول باید معارف دین را بشناسیم، آنهم نه شناخت کلی. شناخت کلی از دین مثل سند شش دانگ است. با سند شش دانگ نمی شود رفت دو کیلو میوه و یک دانه نان خرید. با شناخت های کلی هم نمی شود زندگی کرد. ما به طور کلی می گوییم دین گفته عادل و منصف باشید، با تقوی و با خدا باشید اما باید شناخت های جزئی ارائه کنیم. باید این سند شش دانگ را خُرد کنیم تا کاربردی شود. مبلغ باید قدرت استنباط و اجتهاد داشته باشد؛ نه اجتهاد فقهی، اجتهاد تبلیغی.
مبلغ باید به این نکتهها برسد. او می رود به یک شهر و صدها مورد معزل فردی، خانوادگی و اجتماعی را می بیند. اگر بخواهد با کلیگویی با این معزلات روبهرو شود، به درد نمی خورد. اینکه بگوییم مردم باحیا باشید، به درد نمی خورد. حیا را باید در روابط خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی نشان داد. حیا را باید در دانشگاه امروز معنا کنیم که دختر و پسر در کلاس، در آزمایشگاه، کار پروژهای و اردو و... با هم هستند. حتی در بسیج و انجمن اسلامی هم با هم هستند.
ضمن اینکه باید تمام اصول کلی را در هر زمینه به دست بیاوریم، باید ریز به ریز نظام ها و شاخصها و معیارها و مصداق هایش را هم پیدا کنیم. من این ویژگی را در یک مبلغ نمونه دیدم؛ آنهم استاد مطهری رضوان الله تعالی علیه بود. هم اهل نظر در تفکر بود، هم تفکر منظم و منظومه ای داشت. نظام تربیتی در اسلام، نظام اقتصادی در اسلام، نظام حقوق زن در اسلام و... همهچیز را جامع می دید. به صورت گزینشی با احکام خدا برخورد نمی کرد. مبلغان ما کمتر در این زمینهها کار کردهاند.
از طرف دیگر شناخت مخاطب که عرض کردم مخاطبشناسی هم بسیار مهم است. مخاطبان از لحاظ سن، از لحاظ جنس و شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت هستند. اینکه ائمهی طاهرین و انبیاء(ع) مأمور بودند "أن یکلم الناس علی قدر عقولهم" خدا مأمورشان کرده که به اندازهی عقل و فهم مردم حرف بزنند، به همین خاطر است. مخاطبشناسی یعنی میل و نیاز مخاطب را بشناسم؛ ظرفیت مخاطب را بدانم.
گاهی به دوستان مبلغ در کلاسها می گویم شما از منبر پانصد نفره خوشتان می آید یا از منبر پنج نفره؟ می گویند پانصد نفره. معلوم می شود متخصص نیستید. چون هیچ وقت طبیب، پانصد نفری طبابت نمی-کند. هرچه بالاتر بروید، بیشتر کلی گویی خواهید کرد. اگر اهل بیت را نگاه کنید، مشافهات شان بیشتر از مکاتبات شان بوده است. اصلی ترین بخش کار اهل بیت، ارتباطات چهره به چهره بوده است. شاید کسی بگوید در آن زمان این بزرگواران در انزوای اجتماعی بودند و حکومت نداشتند. اما زمانی در حکومت هم بودند، ارتباطات چهره به چهره شان خیلی بیشتر بوده است.
چرا؟
به خاطر مخاطبشناسی در تبلیغ دین. پیغمبر و اهل بیت وقتی به یک نفر می رسیدند، می گفتند رکن ایمان صبر است. به یکی میگفتند رکن ایمان یقین است. به یکی دیگر میگفتند رکن ایمان خوف و رجاء است. به مصداق نگاه می کردند. به قول امروزیها طبیب به مزاج نگاه می کند.
ما مخاطبشناس نیستیم. وقتی وارد دبیرستان دخترانه می شویم از حجاب و احترام به والدین و... کلیگویی می کنیم؛ غافل از نیازسنجی و آسیب شناسی قبلی. مبلغ ما اصلاً اینها را بررسی نمیکند که این دختر در این دبیرستان، در منطقه از تهران چه لازم دارد؟ چه می خواهد؟
آفتی که ممکن است وجود داشته باشد این است که سخن منبری یکبار مصرف باشد. چه میشود که هنوز کتاب جاذبه و دافعه ی شهید مطهری اینقدر مخاطب و خواهان دارد؟
اگر بر اساس نیاز و میل و ظرفیت مخاطب حرف زدیم، هیچوقت یکبار مصرف نمی شود. چون نمونهی آن مخاطب فراوان است. مثل دکتر متخصص که یکبار مصرف نیست. هرچقدر کار تخصصی تر بشود، استفاده اش هم بیشتر است. همه فکر می کنند دکتر عمومی به همه استامینوفن می دهد. ما نباید به همه بگوییم باتقوی باشید. مردم می دانند باید باتقوی باشند. باید تقوی را امروز برای آنها معین کنید؛ در مدرسه، در اداره، در این شرایط اجتماعی و اقتصادی.
شهید مطهری را می شود به عنوان یک مبلغ موفق دید؟
اصلاً شهید مطهری به عنوان یک مبلغ در فرصت شناسی، معارفشناسی و مخاطبشناسی و روششناسی کم نظیر است. نمی گویم بی اشکال است. شاید ما به ایشان در روش های تبلیغی اشکال بگیریم. تقدیس نمیکنیم، چون این یک علم است و ممکن است مبلغ اشتباه کند.
به هر حال بخش دوم که در تعلیمات خیلی لازمش داریم، مخاطبشناسی است. امروز در عصر ارتباطات، مخاطبمحوری یک رکن است. مهم این است که مخاطب و خریدار این محصول خوراکی، پوشاکی یا آرایشی را چگونه می پسندد. سازنده یا فرشنده به همان شکل درش می آورند. وقتی بیسکویت را به شکل حیوانات باغ وحش درست می کنند، بچه ها مشتاق می شوند. ما هنوز نتوانستهایم معارف دین را اینگونه بسته بندی و دسته بندی کنیم تا بچه ها راحت بفهمند. هنوز وقتی میخواهیم تقوی را برای پیرمردها و پیرزن ها، برای دخترها و برای پسرها و کوچک ها و بزرگ ها تبیین کنیم، حرفمان هیچ فرقی نمی کند، یکی است.
بخش سوم در تعلیمات، روششناسی است. مثلاً روش جمع آوری محتوی که چگونه مطلب جمع کنیم، چهگونه گزینش کنیم و بچیینم؟ پردازشمان چگونه باشد؟ گزینش، چینش و پردازش برای خودش روش دارد. باید ایجاد انگیزه کنیم، چون مخاطبانی که پای منبر می نشینند، در دسته بندی های مختلف قرار می گیرند. یک عده هشتاد درصد مطلب را می گیرند، یک عده ده درصد، بعضی هم صد درصد. بعد کسی که مطلب را می گیرد چه بخشی اش را بهتر می گیرد؟ اولش را وسطش را یا آخرش را؟ این بستگی به مبلغ دارد تا چه انگیزه ای ایجاد کنم که مخاطب متوجه بشود، چه انگیزه ای ایجاد کنم تا بحث را دنبال کند، چگونه انگیزه ایجاد کنم تا بعد از منبر هم بیاید دنبالش؟ به این می گوییم ایجاد انگیزهی ابتدایی، فرآیندی و تداومی. روش استفاده از تمثیل، روش بیان، روش شروع، روش نقطهی اوج را هم باید فرا گرفت.
چند سال است رشتهی تخصصی تبلیغ در حوزه راهاندازی شده؟
چیزی حدود شانزده هفده سال است. ولی از پنج شش سال پیش- تقریباً از سال 80 به بعد- جدی تر شده است. هیئت ها و گروه های علمی دارند کار می کنند و بحمدلله موفقیت داشتهاند. الان پررنق ترین رشتهی تخصصی در حوزهی علمیهی قم، رشتهی تخصصی تبلیغ است؛ در عرض رشته های تخصصی دیگر و با آموزش های کاربردی.
برای مبلغان استفاده از مهارت های الکترونیکی را هم آموزش میدهند؟
بله اما استفاده از امکانات جدید هم روش دارد. اگر مبلغ برود بالای منبر، یک پرده ای هم کنارش باشد تا بعضی از مفاهیم را روی پرده با تصویر نشان بدهد، برای مردم تازگی دارد. شاید اصلاً نپذیرند. بگویند منبر امام حسین(ع) و این حرفها!؟ ولی إنشاءالله آن روز خواهد رسید که یک مبلغ بتواند بهجا از این امکانات استفاده کند و به قول ما بزند به خال.
به تعبیر امام و رهبر معظم انقلاب ابزار به خودی خود نه بد هستند و نه خوب. نحوهی استفاده شان مهم است. جملهی معروف امام که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم یعنی همین. همان سینمایی که در اختیار دشمن قرار می گیرد و کلی خطا می آفریند، اگر در اختیار هنر اسلامی قرار بگیرد غوغا می کند. ابزار می تواند در پیشبرد اهداف کمک کند اما به شر این که روش ها و کاربردها و ظرفیتهایش را بشناسیم و بفهمیم کجا میتوان ازشان استفاده کرد.
پس نمیتوان روی رسانه منبر متوقف ماند؟
درست است. البته رسانهی منبر بی نظیرترین رسانه است در عرصهی تبلیغ.
به خاطر چهره به چهره بودنش؟
بله. الان غربی ها به این نتیجه رسیدهاند که با تمام پیشرفتها در تکنولوژی ارتباطات، هنوز یک رسانه است که به گردش هم نمیرسند؛ آنهم ارتباط چهره به چهره ای که شیعه از طریق منبر دارد.
الان برای تلویزیون کلی خرج می کنند تا بیننده پای فلان کانال بنشیند. پیامبر ما هزار و چهارصد سال قبل چهکار کرده که سالیانه اینهمه انسان در این جلسات شرکت می کنند. دنیای تبلیغ و ارتباطات هنوز این را نفهمیده که این چه مکتبی است؟ فقط به این خاطر که با فطرت کار می کند. "فطرة الله التی فطر الناس علیها"؛ کسی که حرف فطری بزند، نیاز به سر و صدا ندارد. مردم همین که گوش دلشان پیام فطرت را بشنود، دورش جمع میشوند.
در محرم، مردم ما کلی پول خرج میکنند برای برگزاری مجالس. بعد هم زانو می زنند تا حرف های دین را گوش بدهند. شاید بیشترین تلاش ما باید همین باشد که با روشهای درست، از این منبع بی نظیر که در اختیار داریم، خوب استفاده کنیم؛ از تمام ظرفیتش بهره ببریم.
هرکدام از ابزارها که در بخش روشها قرار میگیرند خودش یک رشته ای است و کلی حرف دارد. همانگونه که در دانشگاه بعضی از مباحث علوم انسانی مثل روانشناسی حرفهای زیادی برای گفتن دارند. این مظلومیت تبلیغ دین است که هنوز کالبدشکافی نشده تا بدانند چقدر ظرفیت دارد.
اشارهی شما به تمرینات یعنی تبلیغ را به مثابه یک مهارت نگاه میکنید؟
بله، تبلیغ یک مهارت است. همچنان که پزشک در کنار درسی که می خواند، باید دوره کار عملی بگذراند و حتماً باید آزمایشگاه ببیند، همچنان که یک مهندس باید دورهی کارگاه را بگذراند، مبلغ هم باید در این سه بخش، باید پروژه های تحقیقاتی بگذراند. الان در کلاس روش تبلیغ پروژه های تبلیغاتی مثلپیدا کردن چند آیه، حدیث، دعا، مثال، طنز، شعر، آمار و... در یک موضوع را از مبلغان میخواهند. مبلغ باید ریز به ریز در بحث های مختلف معارفشناسی، مخاطبشناسی و روششناسی کار عملی بیاورد. باید تمرین کند؛ آنهم تمرین تحقیقی.
یک بخش هم تمرینات اجرایی است. حالا که شما به عنوان مبلغ این پژوهش را انجام دادی، بیا اینها نشان بده. آنجا به صورت کارگاهی آموزشی داریم. گروه های مهارتی داریم. ده نفر طلبه نشستهاند. یک مبلغ می رود بخشی از منبر را اجرا می کند، استاد هم نشسته و همه شروع می کنند به نقادی آن بخش. مثل یک کارگردان که در یک بخش از اجرای فیلم یا سریال، می گوید کات؛ اینجایش به درد نمی-خورد. یکبار دیگر باید بگیریم. آنجا هم استاد ایستاده و می گوید: نه، نشد. در هر سه بخش هم ممکن است ایراد بگیرد. مثلاً مطالبی که کنار هم چیدهای، به هم نمی خورد. این مؤخره به مقدمه نمیخورد. این کار را باید انجام بدهی تا درست شود. یا مثلاً این ورود و خروج با مخاطب شما تناسب ندارد. حرف-هایت با حرکت دستانت تناسب ندارد. ما حتی این طرح را هم پیشنهاد کردهایم که مبلغان آماتور در کنار مبلغان حرفه ای بروند دورهی عملی تبلیغ ببینند. بعضی چیزها با نگاه کردن به دست میآید، نه با گفتن و نوشتن.
یعنی برای مبلغان کارگاههای آموزشی تدارک میبینید؟
بله، مبلغان در سراسر کشور این کارگاه ها را دارند. سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اسلامی در این زمینه کار کردهاند اما باید با احتیاط وارد عرصههای نو بشوند. نباید عرصهی بینظیر خودمان را رها کنیم. رسانهی بی نظیر ما منبر است. باید روی همین کار کنیم.
یکی از اندیشمندان مسیحی گفته بود: "امام حسین شیعه ها را با روز عاشورا و تاسوعایش به من بدهید، من دنیا را فتح می کنم!" واقعاً محرم و صفر اینقدر ظرفیت دارد. هیچ حزبی نمی تواند میتینگی که ما در عاشورا و تاسوعای محرم هر سال داریم را راه بیاندازد. خود ما هم نمی توانیم. این فقط ظرفیت عاشورا و تاسوعاست.
تبلیغ آمیزه ای از علم، مهارت، هنر و معنویت است. برای همهی اینها تمرینات باید زیاد باشد. تمرین برای جمع آوری محتوا، برای تناسب با مخاطب، برای استفاده از روش های مناسب و بهتر کردن آن، تمرین برای اجرای منبر و در کلام منبری، تمرین برای حفظ معنویت و تقوای منبری و...
آقای فلسفی رحمة الله علیه در تهران کلاس منبر داشتند؛ با مخاطبانی محدود. بعضی دیگر از بزرگان هم چنین برنامههایی داشتند. الان چیزی حدود بیست سی هزار مبلغ در جایگاه های مختلف در کل کشور هستند، پس باید این کارگاه ها خیلی بیشتر باشند. باید بخشی از برنامههای شبکهها بهصورت آموزشی به این کار اختصاص پیدا کند. همچنین در اینترنت و دیگر رسانه ها برنامههایی برای این منظور داشته باشیم؛ اگر احساس می کنیم که این یک رشتهی تخصصی است.
فرض کنیم به این نکته می رسیم که مبلغ موفقی مثل حاج آقای فلاح زاده فقط در عرصهی احکام میتواند کار کند. حاج آقای قرائتی فقط در عرصهی کلاس داری و پای تخته می تواند خوب کار کند. یک بزرگواری فقط در عرصهی منبرهای عمومی موفق است و شخص دیگری در منبرهای دانشگاهی و... باید تمرین اینها را ببینیم. یک استاد راهنما و مشاور هم باید بالای سرشان باشد تا توانایی هرکسی مشخص شود.
از طرف دیگر امروز یکی از مطرح ترین صنایع، صنایع بسته بندی است. یک کره را، یک تکه چربی را به صد شکل در می آورند...
در تبلیغ هم دعوا سر بسته بندی کالاست؟
بله. اینجا بحث تزئینات مطرح میشود. در دنیا دعوا سر بسته بندی است. چینی ها یک بسته بندی ارائه می دهند، آلمانی ها یکی دیگر و... راجع به کالاهای خوراکی که گاهی مزه اش هیچ فرقی ندارد، بسته بندی های مختلف است. چرا من منبری نمیتوانم معارف را با بسته بندی و دسته بندی جدید بگویم؟ چرا یاد نگرفتهایم همانطور که اشاره کردیم با چهار "ت" تبلیغ شکل میگیرد و رشد میکند- تعلیمات، تمرینات، توفیقات و تزئینات- معارف دین را اینگونه دسته بندی کنیم؟ باید به سخنمان وزن بدهیم، دستهبندیاش کنیم. باید روی اینها کار کرد. این تازه تزئین در محتواست. تزئین در ترکیب بحث و در ارائهی بحث هم ممکن است. شهید مطهری در این زمینه خیلی موفق بود؛ یعنی در نظام مند فکر کردن. تزئین قشنگی به بحثش می داد.
حاج آقای قرائتی می فرمود: "اول انقلاب می خواستیم برویم تبلیغ؛ اول رفتیم محضر شهید بهشتی و به ایشان گفتیم می خواهیم دین خدا تبلیغ کنیم؛ را باید چهکار کنیم؟ ایشان گفت دو چیز را از دین جدا کنید: یکی خرافات، یکی عمل مسلمانان". وقتی ما مسلمان ها دین را مثل لیوان آب را به جهان تشنهی دین تعارف کنیم، اگر دوتا مگس در این لیوان باشد- مگس خرافات- مخاطب نمی گیرند. باید لیوان را تمیز و تزئین کنم تا او مشتری شود. اگر دست من سیاه و آلوده باشد و لیوان آب را تعارف کنم، باز هم نمی گیرد. باید دست خودم را هم تمیز و تزئین کنم تا مخاطب به هوای دست من بیاید.
امیرالمؤمنین(ع) زیبا اما دردناکی دارند، می فرمایند: "اسلام در آخر الزمان مثل پوستین وارونه میماند"؛ پوستین دو خاصیت دارد. برای کسی که آن را می پوشد، گرما دارد و برای کسی که نگاه می کند، زیبایی دارد. وقتی وارونه می شود، نه گرما برای پوشنده دارد و نه زیبایی برای بیننده!
کار به جایی رسیده که مسلمان ها فکر می کنند عقب افتادگی شان از اسلام است. دشمن هم این را تبلیغ می کند. چهرهی اسلام را با طالبان کریه کردهاند. این مبلغ است که باید اسلام را زیبا جلوه دهد.
از یک پدیدهی ساده مثال میزنم. در حرم امام رضا دختر و پسرهای تازه مکلف را جداگانه جمع کرده بودند تا چند لحظه ای برای آنها صحبت کنم. اگر برای دختر نهساله بگویم از امروز باید نمازت را بخوانی، اگرنه می روی در آتش جهنم، این زیبا نیست. گفتم بچه ها تا حالا برایتان پیش آمده که بخواهید پیش بزرگتر ها حرف بزنید و آنها بگویند حرف نزن، تو بچه ای؟ یادتان هست چقدر ناراحت میشدید که شما را جزو بزرگتر ها حساب نمیکردند؟ گفتند بله چقدر خوب گفتی! گفتم: اولین وجود نازنینی که می-خواهد شما را قاطی بزرگ ترها حساب کند، خداست. خدا می گوید از نه سالگی تو را هم قاطی بزرگ-ترها حساب کردم. به پسرها هم همینطوری گفتم. وقتی از بچه ها بازخورد گرفتم، گفتند خیلی برایمان زیبا بود.
ما در تزئینات واقعاً کم کار کردهایم. مبلغ باید بنشیند فکر کند و این ظرافتها را در آورد. یک بعد تزئین تمثیل است. آقای قرائتی فوق تخصص مثال سازی دارد. چرا مبلغ ما بلد نیست مثال بزند؟ مثال، تشبیه معقول به محسوس است. چرا بلد نیستیم از حکایت ها خوب مثال بزنیم؟ چرا بلد نیستیم مقایسه کنیم؟ چرا بلد نیستیم نمونه بیاوریم و از آمار و حتی مثال های فیلم ها خوب استفاده کنیم؟ البته اصلاً تبلیغ فیلم نمیکنیم ولی نکته اش را می آوریم و استفاده می کنیم تا مخاطب فیلم هم که میبیند، با تحلیل ببیند.
در رفتار ائمه هم این ملاحظه را داریم. یکی از معصومان(ع) آمدند سر یک سفره، دیدند سفره ساده چیده شده؛ فرمودند بهتر از این نمیتوانستید تزئینش کنید؟ نمی گوید اسراف بشود! تجمل نه، اما همین سفرهی ساده را میتوان با سلیقه چید. چرا بلد نیستیم معارف دینی را برای مردم زیبا جلوه بدهیم؟ هرچه بتوانیم هم محتوا و قالب را به بهترین و زیباترین شکل گزینش، چینش و پردازش کنیم، موفقیتمان در تبلیغ بیشتر است. دین ما همهی زیبایی ها را دارد. کار ما نشان دادن این زیبایی است.
مبلغان برای تزئین منبرها چه کردهاند؟
ببینید، تزئین منبر فقط تزئین قبا و عبا و عینک بنده نیست. این هم خوب و لازم است که ظاهر یک مبلغ آراسته باشد اما برای اینکه من در تزئین متخصص باشم، کار دیگری باید کرد. در ایام عید غدیر به دانشگاهی رفته بودم. گفتند می خواهیم راجع به امیرالمؤمنین(ع) صحبت کنید ولی نه صحبت های کلیشه ای. گفتم چه دوست دارید؟ گفتند همه اش از غصه ها گفتهآید، گاز اشک آور شدهاید انگار... عنوان سخنرانی را "علی و زیبایی ها" گذاشتند. عزیزی گفت من حدود سی هزار مقاله راجع به امیرالمؤمنین(ع) خواندهام؛ این عنوان برای سخنرانی، تک بود. زیبایی های وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) چیست؟ هیچ کسی مثل ایشان مولدی مثل کعبه ندارد، هیچ کسی مشهدی مثل محراب ندارد، هیچ کسی امتیازات ایشان در زیبایی های کلام را ندارد...
توفیقات در این میانه چه نقشی دارند؟
دربارهی توفیقات خدا دو جمله به پیغمبر گفته است: یکی "لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً" که در زمینهی تبلیغ، کاسب نشویم. و دوم "لا أسئلکم علیه اجراً"؛ اراده و تقاضای پول نکنید. نمی دانم چه بلایی بر سر سیستم تبلیغ آوردهایم که بهترین های ما هم دارند آلوده ی پول می شوند. بلد نبودیم توفیقات را در سیستم بگنجانیم.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
بعد هم به شوخی میگوییم: اسب امام حسین(ع) هم جو می خواهد! یعنی من هم زن و بچه دارم؛ خرج دارم. کسی نیامده این را به ما درس بدهد که "من یتق الله، یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب".
پس چه کار باید کرد؟ اصلاً مشکل کجاست؟
من در بحث توفیقات، چهار مشکل اساسی برای مبلغان می بینم. دربارهی بحث های مادی همین آیه جواب می دهد که این شرط از طرف خدا هست که اگر در تبلیغ تقوی داشته باشیم، خدا تأمینمان می-کند. فکر می کنم این مثال از شهید مطهری است که می گوید تو پنجره را به نیت شنیدن صدای اذان باز کن، باد هم می آید؛ ولی اگر برای باد پنجره را باز کردی، معلوم نیست صدای اذان را بشنوی! تو به قصد انجام وظیفه تبلیغ کن، خدا زندگیات را هم تأمین می کند. "کُن لی اَکُن لَک"؛ اینها را با مبلغان کم کار کردهایم. این مشکل اول است که با توفیق حل می شود.
مشکل دوم مبلغان قصه ی تحبیب قلوب است. دوست دارند مردم دوستشان داشته باشند. همه این را می خواهند "إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات، سیجعل لهم الرحمنُ وُدّا"؛ اما تو تکلیفت را انجام بده، ببین خدا محبوبیتت را چگونه در دل ها میگذارد. گاهی من می خواهم خودم را معرفی کنم، مگر چقدر عرضه دارم؟ اما گاهی خدا من را معرفی می کند: "إنّ من تعرّف بکَ غیرُ مجهولٍ"؛ از مناجات شعبانیه است. کسی که خدا معرفش شود، مجهول نمی ماند. اگر این را باور کنیم وضع عوض میشود.
مورد سوم از مشکلات مبلغان، طلب عزت و شهرت از غیر است. "من کان یرید العزة فللّه العزة جمیعاً"؛ من مبلغ نباید دنبال شهرت خودم باشم. این آیه در سوره ی قصص خیلی تکان دهنده است. امام صادق(ع) وقتی این آیه را شنیدند، بلند بلند گریه می کردند. "تلک الدار الآخرة، نجعلها للذین لایریدون علوّاً فی الأرض و لا فساداً". یک ذره دنبال شهرت خودم ناشم. بگذارم خدا کارها را بکند.
چهارمین دغدغهی مبلغ، رفع مشکلات است؛ مشکلات عجیبی که سر راهش هست. مبلغی رفته بود برای تبلیغ. به او گفته بودند ما نان مفت نداریم بدهیم آخوند بخورد؛ بلند شو برو! گفته بود: من صبح تا شب در مزرعه تان کار می کنم، اجازه بدهید شب ها برایتان منبر بروم؛ گفته بودند شب جا نداریم مگر اسطبل اسب ها. گفته بود عیب ندارد، من همانجا می خوابم. "و من یتوکل علیالله فهو حسبه". اگر ما روی توفیقات مبلغ کار نکنیم، اگر بخواهد برای پولش خودش بدود و نرخ بدهد- خودش، اطرافیانش یا دفترش- کل تبلیغات دینی ما کمکم زمین میخورد.
حاج آقای قرائتی میگفت یکبار من را به جایی دعوت کردند، اول گفتم ما چیزی نمی گیریم؛ بعد گفتم چرا چیزی نگیرم؟ میگیرم میدهم برای کار خیر. به صاحب مجلس گفتم بدهید، برای کار خیر مصرف کنم. بعد با خودم گفتم شاید همین هم مشکل داشته باشد، بهشان گفتم خودتان بدهید به کار خیر. آخرش گفتم اصلاً به من چه! می خواهید بدهید، می خواهید ندهید! من همین طوری میآیم برای منبر. رفتم و یک دهه یا یک ماه سخنرانی کردم، وقتی برگشتم حتی یک زنگ هم برای تشکر نزدند. با خودم گفتم اینها تشکر هم نکردند. دو دستی زدم بر سر خودم و گفتم عجب؛ تو که پول نگرفتی، منتظر تشکر بودی؟ اگر من با خدا معامله کردهام، تشکر از چه کسی را می خواهم؟ "إن الله شاکرٌ علیم"؛ او خوب تشکر می کند.
اگر تبلیغ را به شکل تخصصی در تعلیمات، تمرینات، تزئینات و توفیقات دیدیم، باید خیلی برایش تلاش کنیم تا مبلغ خوبی بشویم. ما اعتقاد داریم خدا خودش اولین مبلغ است. بعد وجود نازنین پیغمبر است که امیرالمؤمنین در وصفش می فرمایند: "طبیبٌ دوارٌ بطبه" و سرآمد همهی انبیاء است. بعد اهل بیت هستند و علمای مجتهد. حالا ما هم می خواهیم منبری باشیم؛ روضهخوان خالص باشیم. منبری اگر خالص نباشد، کارش نمیگیرد. فرق ما با هنرپیشه ها این است که آنها می خواهند نقش بازی کنند، ماها می خواهیم حقیقت بازی کنیم. برای همین پشت صحنه ی هنرپیشه ها خنده دار است، پشت صحنه ی آخوندها گریه دارد! اصلاً قرار نیست ما نقش بازی کنیم. بحلول هم عمری نقش بازی کرد؛ نود و پنج سال. هنرپیشهها هر روز یک نقش بازی می کنند اما او تمام عمرش نقش بندگی خدا را بازی کرد. مبلغ هم می خواهد نقش بندگی خدا را بازی کند. لذا مبلغ نه تنها از هیچ کسی جز خدا نمیترسد، بلکه کاری می کند که هرکسی می خواهد خلاف کند، باید از مبلغ بترسد؛ چون افشاگری می کند و از هیچ چیز نمی ترسد.
راجع به محرم و مصایبی که بر سر خاندان ولایت آمد، وظیفهی مبلغ به طور ویژه چیست؟
ولایت و امامت نقش یک معمار را دارد، نقش یک کارگردان را. اگر صدتا هنرپیشه هم جمع شوند، نمیتوانند یک فیلم یا سریال را بدون حضور کارگردان بسازند. هزاران خودرو حامل مصالح ساختمانی کنار یک زمینِ قابل ساخت، باز هم قابل سکونت نیست. معمار است که به اینها جایگاه می دهد. تمام دین ما معمارش ولایت و امامت است. از جمله مصالح این بنا عزاداری برای محرم و صفر است.
قبل از انقلاب یک مستشار آمریکایی آمده بود در مشهد، عزادریها را تماشا می کرد. به مترجمش گفته بود: اینها چه می کنند؟ مترجم گفت: دارند برای یکی از امامانشان که هزار و چهارصد سال پیش کشته شده، عزاداری می کنند. خیلی برایش جالب بود. گفته بود: این کاری که می کنند، مزاحم حضور ما در ایران- که داریم چپاول و غارت می کنیم- هست؟ مترج گفت نه. گفت پس بگو آنقدر خودشان را بزنند تا جانشان در برود! محرم وقتی که در جایگاه خودش نباشد، هیچ ارزشی ندارد. روح محرم چیزی است که معمار دین بگوید. روح محرم این جملهی امام حسین(ع) است: "مثلی لا یبال مثلَه"؛ یعنی ظلمستیزی. محرم فقط شور نیست بلکه شور و شعور است.
امام خمینی به محرم و عزاداری و حتی به نماز جایگاه داد. همان محرم و صفر که در نهضت های قبلی هم بود و نتوانست کاری بکند، باعث پیروزی بزرگترین انقلاب در تاریخ این مملکت و جهان شد. رژیم مسلح دو هزار و پانصدسالهی پادشاهی را خیلی راحت نبود با مشت خالی برانداختن. امام از ظرفیت-های محرم و نمادها و شعائر دینی به زیبایی استفاده کرد. امام از ظرفیت رمضان، از ظرفیت شب قدر، از نماز و مصالح دین استفاده کرد و نقش ولایت را نشان داد. نقش کارگردان و معمار دین را. نقش راهنما و رهبر را که منسجم کننده و نخ تسبیح جامعهی اسلامی است.
متأسفانه امروز هم گاهی این روح از محرم جدا میشود. می گویند ما باید عزاداری بکنیم و کاری به فلسطین نداشته باشیم. شهید مطهری در آن سخنرانی تاریخی اش می گوید: "والله امروز اگر امام حسین بود، یزیدش اسرائیل بود، یزدیش آمریکا بود، ابن زیادش اینها بودند. اگر در عاشورا من بروم صبح تا شب عزاداری کنم ولی یک کلمه از یزید زمان و از مظلومان فلسطین و لبنان نگویم، معلوم میشود باز هم این مصالح ساختمانی در جایگاه خودش قرار نگرفته است. اگر مبلغ می خواهد از محرم یا هر نماد دینی دیگری استفاده کند، باید آن را به جایگاه خودش ببرد.
» ویژهنامهی بعثت خون