• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/03/10
گفت‌وگو با عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی

مشارکت مردم در نظام سطح‌بندی دارد

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار رمضانی دانشجویان: «یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ این‌جوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همه‌ی مسائلی که پیش می‌آمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه‌ی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با
حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر حمید پارسانیا، عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، ابعاد مسئله مشارکت مردم در نظام اسلامی را بررسی کرده است.
 
 *مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارند و این جایگاه و نقش مردم به چه شکلی خود را در سالهای مختلف نشان داده است؟
* در مورد نقش مردم و جایگاه آن در جمهوری اسلامی ایران ابتدا فکر می‌کنم به این مسئله توجه داشته باشیم که نقش مردم در نظامات اجتماعی چیست؟ هیچ نظام اجتماعی بدون یک سطحی و یک نوعی از مشارکت مردم قابلیت تحقق ندارد. منتها نحوه‌ی مشارکت مردم، صُوَرش فرق می‌کند. هر نظام اجتماعی بر اساس یک نوع انسجام و تعاملِ مجموعه‌ی افراد شکل می‌گیرد. بارِ این انسجام بر دوش کسانی است که با او همکاری می‌کنند. ممکن است این انسجام و این نظام، یک نظام ظالمانه و یا یک نظام عادلانه باشد. در همه‌ی اینها مردم یک نوعی از مشارکت و همراهی را دارند. اگر یک سطحی از مقبولیت در جامعه نسبت به یک نظام اجتماعی نباشد، آن نظام اجتماعی محقق نمی‌شود. به همین دلیل نوعاً قالب مردم در نظاماتی که به وجود می‌آید، مسئولیت دارند. نمی‌گویم همه، اما یک حدّ نصاب و یک اکثریتی از مردم به شکلی در تحقق آن نظام دخیل هستند. اگر نظام، نظام ظالمانه‌ای باشد؛ یک عده ظالمند، یک عده مظلومند. اغلب خود آن مظلوم‌ها هم نقش دارند. درواقع یک اقلیتی هستند که ظلم می‌کنند و یک اکثریتی هستند که ظلم را می‌پذیرند. اگر یک اقلیتی استکبار دارند، یک اکثریتی هم هستند که استضعاف را می‌پذیرند. اگر آن استکبار را نپذیرند، آن استکبار نمی‌تواند محقق بشود. لذا تعبیر قرآن کریم در مورد نظامات اجتماعی ظالم، فقط خطاب به ظالم‌ها نیست؛ مظلوم‌ها را هم دربرمی‌گیرد.

برخی از آیات قرآن خطاب به مستضعفین هست و کسانی که به استضعاف کشیده شدند. مستضعفین در قیامت می‌خواهند که عذاب مستکبرین دو برابر بشود، تعبیر خداوند سبحان این است که عذاب شما را هم دو برابر می‌کنیم. به خاطر این‌که هر کدام از شما خودتان این استضعاف را پذیرفتید و با این پذیرفتن در تحقق و واقعیت یافتن استکبار سهیم بودید. این توصیف وضعیت نظامات اجتماعی است. اگر یک نظامی ظالمانه بوده و جامعه را به دو قطب تقسیم میکرده، هر دو قطب به یک شکلی سهیم بودند. پیامبران هم وقتی که می‌آمدند، از ظرفیت‌ها و امکاناتی که وجود داشت ــ اگر قبیله‌شان بود، اگر عشیره‌شان بود، هر امکاناتی که در ساختار اجتماعی آنجا به ایشان فرصت می‌داد ــ از آن ظرفیت استفاده میکردند. پیامبر اسلام (سلام‌الله‌علیه) از امکان اقتصادی حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) استفاده کرد. از روابطی که بنی‌هاشم با او داشتند و او را پوشش می‌داد، استفاده می‌کرد. برای اینکه با این ظرفیتها بتواند آن نظمی و نظامی را که توحیدی بود مستقر بکند. پس هیچ نظامی بدون مشارکت مردم شکل نمی‌گیرد. یک حدی از مشارکت باید باشد تا آن نظام بتواند مستقر باشد.

آنچه که در نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاد حضور و مشارکت مردم برای تغییر نظام اجتماعی بود و این تحول در جان و در هویت انسانها رخ داد، «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم»(۱) تغییر در نظامات اجتماعی قومیت‌ها و هویت گروه‌ها با تغییر در درون نفوس انسانهاست که رخ می‌دهد. درواقع نطفه‌ی هویت جمعی در عاملان فردی منعقد و بسته می‌شود. وقتی که یک معنایی و یک شیوه‌ای از زیست می‌خواهد عینیت پیدا بکند، ابتدا در زمینه‌ی جسم و جان یک افرادی می‌آید اما هنگام یارگیری کردن و گفتن همان معنا، در انسان‌های دیگر بسط پیدا می‌کند و هویت جمعی پیدا می‌کند و وحدتی را در یک کسوتی در خود ظاهر می‌کند. به هر حال حادثه‌ای که در انقلاب اسلامی ایران رخ داد، همین بود که این تحول واقع شد و با مشارکت مردم، یک ظرفیت تاریخی و یک اندوخته‌ای که وجود داشت، فعلیت پیدا کرد و توانست این تغییر را ایجاد بکند.

نحوه‌ی مشارکت مردم در انقلاب مرهون تبلیغ و تحقیق و گسترش مفاهیم دینی در طول تاریخ بود. یعنی با الهام گرفتن از مقاومت عاشورا یا امید گرفتن از مهدویت و نوید تحولی که رخ خواهد داد. همچنین مسائل دیگری که در درون فرهنگ بود. از طرف دیگر فشارها و تهاجماتی که وجدان دینی مردم و فرهنگ دینی را تحریک کرد و این خودآگاهی را به آنها بخشید و عزمی که در جامعه برای عبور از این موانع به وجود آمد. لذا انقلاب یک پدیده‌ی نادر تاریخی بود که در طول تاریخ اسلام و بلکه در طول تاریخ جامعه‌ی بشری، کمتر این مسئله بود. در این یکی دو سده‌ی اخیر در تحولات اجتماعی کشورهای مختلف و خصوصاً کشورهای غیرغربی که در تلاطم انقلابات اجتماعی بودند، این مدل، مدل متفرد و منحصر به فردی بود.

اینکه بنده عرض کردم بدون مشارکت مردم شکل‌گیری نظام ممکن نیست، ما در اصل شکل‌گیری جامعه‌ی اسلامی هم این مسئله را داشتیم. یعنی نبی‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با جلب مشارکت مردم و به تعبیر قرآن کریم با آن تألیفی که در قلوب به برکت کلمه‌ی توحید حاصل شد و ایثاری که در ذیل این کلمه‌ی توحید در مهاجرین و انصار به وجود آمد و مقاومتی که در ذیل این معنای توحیدی که درخشید و بر جان آنها وارد شد، توانست جامعه را شکل بدهد. چه در دوران سیزده ساله‌ی مکی و چه در دوران ده ساله‌ی مدنی که با ۱۲۰ درگیری و ستیز همراه بود که حدوداً ۶۰ سریه و ۶۰ غزوه بود یعنی تقریباً ماهی یک عملیات نظامی داشت، در برابر تهاجم‌هایی که رخ می‌داد توانست با مشارکت مؤمنین، جامعه اسلامی را تحقق ببخشد.

بعد از آن هم مسائلی که برای اهل‌بیت عصمت و طهارت به وجود آمد، یک نوعی سکوت، مشارکت و همراهی جامعه نسبت به حوادثی بود که به بازگشت عادات قبیله‌ای و عشیره‌ای بعد از رحلت پیامبر منتهی شد. همه‌ی جامعه در برابر آنچه که رخ داد، مسئول بودند. آن‌چنان نبود که مثلاً بنی‌امیه نقش متفرد و منحصر به فردی را داشته باشد. بلکه آنهایی هم که ــ به گونه‌ای که در زیارت عاشورا می‌خوانیم ــ تبعیت کردند، شنیدند، سکوت کردند، همراهی کردند، در این مسئله دخیل بودند. به هر حال جامعه نسبت به آرمانهای شیعی همراهی نداشت. آنچه که در جمهوری اسلامی رخ داد این همراهی به گونه‌ای بی‌سابقه به وجود آمد.

شدت و قوت همراهی مردم موجب شد تا مقاومت عدالت‌خواهانه‌ی امت اسلامی، بی‌نیاز از بسیاری از حرکتها و تلاشهایی بشود که در نوع انقلابات سیاسی قرن بیستم رخ می‌داد. بسیاری از افراد در جهان، با نگاه به حرکت‌های انقلابی قرن بیستم، باور نمی‌کردند این مدل از حرکت می‌تواند موفق باشد. جنگ ویتنام را می‌دیدند،‌ آمریکای لاتین را می‌دیدند، جاهای دیگر را می‌دیدند که چگونه این جنگ‌وستیزها برای رهایی و استقلال شکل می‌گرفت، اصلاً باور نمی‌کردند که ممکن است این انقلاب پیروز بشود و به تمسخر می‌گرفتند. شدت حضور مردم حتی قدرت وضعیت موجود را آن‌قدر ضعیف کرد که نیاز به یک درگیری نظامی در سطح خیابانها هم نشد و به سرعت ذوب شدند و از بین رفتند. لذا اقتدار جمهوری اسلامی به حضور جدی مردم بود و قدرت و قوتش این بود.

باید هویت جمهوری اسلامی را توجه داشته باشیم که چیست. جمهوری اسلامی در برابر یک نظام سیاسی داخلی و یک استبداد داخلی انقلاب نکرد. انقلاب با آن هویت خودش ــ که درواقع هویت اسلامی بود ــ تمنای بازگشت به هویت جهان اسلام و قدرت اسلام بود. لذا درست است که انقلاب اسلامی در ایران متولد شد و ایرانی بود اما از هویت امت اسلام بهره می‌برد. قدرتش در این پیوندی بود که در قبال این مقابله‌ی جهانی برای احیای حیات دینی و حیات امت اسلامی می‌توانست داشته باشد.
 
* برای مشارکت مردم در ساختار سیاسی چه مدلی مطلوب است؟ و به این نکته هم اشاره‌ای بکنید که مسئله‌ی رفراندوم در این مشارکت چه جایگاهی دارد؟
* البته مشارکت، ساختارهای مربوط به خودش را می‌خواهد. هر فرهنگی مدل مشارکت خودش را دارد. یک جا این مشارکت در جبهه آمدن هست، یک جا پای صندوق آمدن هست، در یک سطحی نیز مشارکت یک رفراندوم فراگیری است که نوعاً به آن اصول و مبادی موضوعه برمیگردد.

اما در سطوح بعدی مشارکتها لایه بندی می‌شود والا اصلاً مشارکت هویت معقول ندارد. این مشارکت وقتی که در جامعه‌ی مدرن می‌آید ــ یعنی یک عقبه‌ی منسجم معرفتیِ ساخت یافته‌ی فرهنگی با ارزشهای رسوب کرده حضور ندارد و در تلاطم صنعت-فرهنگ جابه‌جا می‌شود ــ جامعه‌ی توده‌ای را ایجاد می‌کند. درواقع این مشارکت، مشارکت صاحبان قدرت رسانه است. مشارکت صاحبان نفوذی است که رابطه‌ی شخصی و روانی با افراد پیدا کردند که فاشیسم از آن در می‌آید. یعنی ساخت ندارد، یک انرژی کوری است که هر لحظه یک جایی‌ می‌تواند برود. این همان خطری بود که جامعه‌ی غربی احساس کرد و برای کنترل این خطر، راه مشارکت مردم را بست و ساختار احزاب را درست کرد و این احزاب فقط یک مجموعه‌های سیاسی نیستند که فقط حرف بزنند. کاملاً یک مجموعه‌های اقتصادی هستند. یک مجموعه‌های اجتماعی هستند که تعادل  ایجاد می‌کنند و امکان این جابه‌جایی‌ها را جز از آن طریق شبکه‌ی خودشان ممکن نمی‌سازند.

به هر حال حضور و مشارکت مردم که انقلاب به برکت آن است، اگر در سطوح مختلف نباشد، انقلاب قابل تداوم نیست. بخشی از این مشارکت در عرصه‌ی اقتصاد است. مردم در تولید و اقتصاد چه مقدار مشارکت کردند. ما انقلاب کردیم اما دهه‌ی اول انقلاب تحت اتوریته و حضور اندیشه‌های چپ آن موقع عمدتاً و فضای مارکسیستی، یک نوع تمرکزگرایی تحمیل میشد. البته همه‌ی آن کسانی که آن موقع آن تمرکزگرایی دولتی را داشتند بعداً با فروپاشی بلوک شرق، ذوب در بلوک غرب شدند و با رویکردهای لیبرالیستی آمدند. اما آنجا هم یک قدرت متمرکز سرمایه‌محوری است که دارد می‌چرخاند. مشارکت مردم نه در بلوک شرق است نه در بلوک غرب. در بلوک غرب هم کارگران همان برده‌هایی هستند که ارباب، هزینه‌ی زیستِ روزانه‌شان را هم نمی‌دهد. مسئول خوابگاه شبانه‌شان هم خودشانند، بروند در کارتن‌ها بخوابند بیایند، با القاء اینکه اینها آزاد هستند. کجا می‌توانند از این اقتدار سازمان یافته‌ی جهانی سرمایه، خودشان را بیرون بکشند و بیرون بروند؟ هر جا بروند در زمین آنها دارند بازی می‌کنند.

بخشی از مشارکت مردمی اقتصادی است، بخشی از مشارکت مردمی سیاسی است یعنی حضور فعال نسبت به اهداف و آرمانهایی را که دارند داشته باشند. البته ما در زمینه‌ی مشارکت سیاسی موفق‌تر از زمینه‌ی اقتصادی بودیم. البته مسائل اقتصادی ما فقط مسائل داخلی نیست، یک جنگ اقتصادی جهانی هم وجود دارد. مشارکت مردمی یعنی درک همگانی این مسئله. یعنی نشان دادن اینکه این مسائلی را که داریم چه مقدار در یک تقابل جهانی است، البته نه به این معنا که تعامل دوستانه برقرار نکنیم. این تعامل دوستانه تا جایی که امکان دارد لازم است اما نه به این معنا که هویت تمدنی و رقابت واقعی و عینی که وجود دارد نادیده گرفته بشود.

ما در حدود ۴۰ سال، ۴۰ انتخابات داشتیم. البته این انتخابات و مشارکت باید ساختاریافته و نظام‌مند باشد یعنی به تناسب حوزه‌ی خودش مشارکت سطح خودش را می‌طلبد. برخی از اصول و مبانی که اساسی‌تر هست، گاه ممکن است در قالب یک رفراندوم عمومی باشد، مثل اصل جمهوری اسلامی. اما در همین حوزه‌ی اقتصاد که بیان کردم، این مشارکت اصناف را در جاهای خاصی و متخصصین درون هر صنفی را میطلبد. یعنی برخی از مشارکت‌ها باید طبقه‌بندی و رده‌بندی و چند مرحله‌ای باشد. هر قلمرویی از دانش یک منطق مربوط به خودش را دارد. در دانش‌های طبیعی منطق تجربی کارآمد است. در دانشهای ریاضی منطق نیمه تجدیدی است. در دانشهای تجدیدی‌تر منطق‌های ویژه‌ی مربوط به خودش را می‌طلبد. عملیات اجتماعی هم این است هر بخشی از عملیات اجتماعی و مشارکت در عملیات اجتماعی، منطق مربوط به خودش را می‌طلبد.
 

در نظام سنتیِ زیست دینی ما هم این مسئله سابقه دارد. مثلاً مسئله‌ی تقلید نوعی مشارکت آگاهانه‌ی مردم در یک سطحی از زندگی و زیست است. یعنی متخصصین را باید انتخاب بکنند. حالا این در حوزه‌ی زیست است، در حوزه‌ی نظام سلامت هم این است. شما در نظام سلامت وقتی که مشارکت را می‌خواهید، اینجا قاعدتاً متخصصینی را دارید که تشخیص بدهند چه کسی در کدام حوزه تخصص لازم را دارد و آنها را معرفی بکنند تا یک مرجعیتی برای مردم پیدا بکنند. درواقع نظام سلامت مجوز می‌دهد و متخصصین را مردم انتخاب می‌کنند. در نظام دینی این گونه است، شما برای تشخیص اعلم، یک نظام میانه‌ای را می‌گذارید تا خبرگانی باشند تا ببینند کدام یک از اینها اعلم هست. این ساختار به شما یک ضریب اطمینانی می‌بخشد. قاعدتاً‌ مشارکت مردم در سطوح مختلف فضاهای متناسب با خودش را می‌طلبد. البته این ساختارها برای مشارکت مردم ممکن است آسیبهای خطرناک و پنهانی داشته باشد. موقعی که روابط اقتصاد و قدرت با سیاست ضمیمه می‌شود، عقبه‌های اقتصاد شروع می‌کند در اینکه چه کسانی به نمایندگی برسند. این عقبه‌ها را کنترل کردن بسیار مهم است. سلامت بخشیدن به حوزه‌های انتخابی به شدت مورد نیاز است. سلامت بخشیدن به قلمرو قدرتهای رقیب جهانی که ممکن است تصرفات مربوط به خودشان را داشتند، بسیار مهم است.

اگر جامعه،‌ جامعه‌ی توده‌‌ای شده باشد، این مشارکت در معرض بروز فاشیسم است. لذا این اصطلاح و تعبیر جامعه‌ی مدنی که «هانا آرنت» و دیگران مطرح کردند در مقابل آن آسیبی که جامعه‌ی توده‌ای داشت یک تمهید نسبتاً مناسبی برای فضای فرهنگی آنها بود. شبیه‌سازی تاریخی غلط است. یعنی فکر کنیم حضور مردم در امت اسلامی که حضور ارزشهای رسوب یافته‌ی هزاره‌ای جهان اسلام است، از سنخ حضور جامعه‌ی بی‌هویت توده‌ای است. این جامعه‌ای که فرهنگ و هویت دارد و این حرکتی که حرکت فرهنگی و تمدنی است، این هم سازوکارهای مربوط به خودش را می‌طلبد. لذا در دل هر مشارکت به تناسب نوع مشارکت، ساختارها و مناسبت‌های مربوط به خودش را لازم دارد. عمیق‌ترین نوع آفت، آفت‌های ساختاری است. تشخیص و کنترل آنها جزء مسئولیت‌های اجتماعی است. هم عموم مردم باید اینها را بشناسند و هم کسانی که از ناحیه‌ی مردم مسئولیتی دارند، موظف هستند این آسیبها و آفتها را شناسایی بکنند.
 
 
سوره رعد، آیه ۱۱