1402/02/23
گفتگو با راوی کتاب «خاتون و قوماندان»
اسلام مرز ندارد؛ مهاجران افغانستانی هر جا نیاز به دفاع از اسلام باشد حاضرند
![https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif)
![https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif)
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت به گفتوگو با خانم حسینی راوی این کتاب پرداخته است که از مهاجران افغانستانی مقیم ایران هستند.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
فوق العاده رهبر انقلاب را دوست داشت. یادم است در هفته دفاع مقدس که برنامههایی از تلویزیون پخش میشد ایشان با دقت صحبتهای آقا را پیگیری و حتی یادداشت میکردند. رژه را با افتخار نگاه میکرد و میگفت خوش به حال اینها چه توفیقی دارند که دارند انجام وظیفه میکنند و چه خوش و گواراست که توفیق داشته باشیم سربازی ایشان را داشته باشیم.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
![](https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/52798/1.jpg)
شخصیت ابوحامد هم طوری بود که طی کردن این راه مقدس در کنار او سخت نبود. خدا را بارها و بارها شکر میکنم که خصوصاً در نیّت خیر او برای دفاع از حرم، نه در کار نیاوردم که بخواهم الان شرمنده و مدیونش باشم.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
البته جدای از مأموریت کاری جبههشان خب دائم السفر بودند و ما بیشتر با تلفن یا فضای مجازی مرتبط بودیم. زمانی هم که میآمدند مرخصی، منزل خب کمتر کنار ما بودند. بنده این را به خاطر مشغله و مسئولیتی که داشتند، پذیرفته بودم. گاهی در خانه پدریمان مهمان بودیم، با او تماس میگرفتند که کاری پیش آمده و میرفت که به آن رسیدگی کند، اجازه میخواست مرخص شود.
بنظرم به خاطر اوج محبتش نسبت به خانواده و البته مسئولیتپذیری در محیط کار موفق بود. نسبت به خانواده محبت ویژهای داشت و خیلی راحت با بچهها در خانه بازی میکرد. گاهی روی پشتش سوار میشدند یا به قول خودشان قایم باشک بازی میکردند. خیلی سعی میکرد که به بچهها خوش بگذرد و اوج محبت خودش را نشتم دهد. بچهها همین ساعات کمی که کنارشان بود را پذیرفته بودند و به آن قانع بودند.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
عزیزان رزمندهای با ابوحامد به سوریه میرفتند و به خانوادههایشان تنها گفته بودند که ما با آقای توسلی رفتیم سوریه. این خانوادهها به هر سختی که بود، آدرس و شماره ما را پیدا میکردند و تماس میگرفتند. یکی تصادفی داشت، یکی سکتهای داشت، یکی مشکل خانه داشت میآمدند و من مشکلات اینها را مستقیم با خودشان صحبت میکردم و راهکاری برایش پیدا میکردیم.
همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا در حد توانم به ایشان کمک کنم. شخصاً خیلی دغدغه داشتم که چطور میتوانم در همراهی او در این مسیر موفق باشم. چون هدف و زحمتهای او خیلی برای من شیرین و دوست داشتنی بود. همیشه سعی میکردم در این مورد مطالعه داشته باشم و خودم را رشد بدهم. خب در کنار این عزیزان بودن هم خودش یک فرصتی بود که بتوانم با این عزیزانمان هم دردی کنم. بعد هم کمکم شهدایمان آمدند و تلاشم این بود در کنار خانوادههای شهدایمان باشم.
ابوحامد خودش کمتر تشریف میآورد اما در تماسهایی که داشت مدام تأکید میکرد که حتما با خانوادههای شهدا مرتبط باشم و نصیحت میکرد که از آنها درس بگیر! این درس گرفتن را من آن زمان شاید خیلی متوجه نبودم منظورش چیست. حضور در کنار خانوادههای شهدا حالم را خوب میکرد. غریبی و مظلومیت شهدایمان هم عاملی میشد که حتما خودم را کنار آنها برسانم. حالا چه در مراسم تشییع، چه در ختم و تعزیتی که بعد از آن داشتند.
آن زمان شهدای افغانستانی خیلی گمنام و غریب بودند و من از همان سال ۹۲ جسته گریخته سعی کردم کنار خانوادهایشان حضور داشته باشم. دو سالی که ایشان مأموریت بودند و بعد از آن هم پس از شهادتش در خود احساس نیاز میکردم که باید بیشتر در کنار عزیزان شهدا باشم. و دعا کنید این حس نفسانی نباشد و برای خدا باشد انشاءالله.
در این مدت در کنار خانوادههای شهدا خصوصاً جمع مادران، خواهران، همسران و دخترهایمان جلسات هفتگی داریم، سرکشی داریم و ارتباطاتمان روز به روز بیشتر شده است و آنها همیشه نسبت به این حقیر محبت فر
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
بهخاطر مراوداتمان و اعتماد این عزیزان نسبت به بنده، در زمینه توانمندسازی خانوادههایمان در اقصی نقاط ایران موفق شدیم گامهای مفیدی برداریم. برنامههای متعددی که پیشآمد و سفرهای مختلفی که به اصفهان، اراک و بیشتر از همه قم و تهران داشتم منجر شد یک جریانی به وجود بیایید که رسالت و پیام شهدایمان را با حضور و در صحنه بودنمان امتداد دهیم. گاهی وقتها نمیشود درباره خصوصیات یک شهید در همان لحظه صحبت و حق مطلب را ادا کرد. ولی همین حضور خانواده در صحنه خودش بزرگترین پیام است. و الحمدلله الان بعد از گذشت هشت سال از شهادت ابوحامد و ده سالی که نهضت بچههای فاطمیون قدمت دارد ما با خانوادههای شهدا، رزمندهها و جانبازهایمان مرتبط هستیم. هم جلسات مذهبی داریم و هم اگر مشکلی داشته باشند با هم در ارتباط هستیم. این ارتباط تاکنون خیلی مفید بوده است و انشاءالله که هم چنان هم مفید باشد.
دغدغه اصلی من به عنوان یک مادر تربیت فرزندان شهدایی است که واقعاً هر کدام یک گوهرهای نابی هستند و ما باید میراثداران خوبی باشیم. برای مثال در رابطه با تحصیل این عزیزان تلاشمان این است که شرایط لازم را فراهم و انجام وظیفه کنیم.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
شهید توسلی اولینبار اردیبهشت ماه سال ۹۲ به سوریه اعزام شدند و بعد از تقریباً هفت ماه برگشتند. در مدت کوتاهی که مشهد بودند تمام وقتشان صرف این شد که بنشینند با سایر همکیشان مذاکره کنند، صحبت کنند و آنها را توجیه کنند و هدفشان را برایشان روشن کنند. با جامعهی دانشجو، جامعهی تجّار، حتی جامعهی روحانیت، جامعهی کسبه و امثالهم. با هرکدامشان به روش و زبان مختص خودشان صحبت میکرد و آنها برای جهاد به او ملحق میشدند.
سختی این راه بیشتر به دوش رزمندههایمان بود. ما ابتدا خیلی متوجه این قضایا نبودیم، تا اینکه شهدایمان آمدند و یکی یکی به تعداد شهدا اضافه شد. در همین شرایط طبیعتاً نگرانی آنهایی که این راه را قبول نداشتند بیشتر میشد. حتی الان که ۱۰ سال از این غائله میگذرد در بین نزدیکان و اقوام خود ما هم کسانی هستند که تا هنوز که خیلی این قضیه را قبول ندارند و نپذیرفتهاند. من به آنها حق میدهم. به هر حال آنها روحیات، اهداف و شرایط خودشان را دارند.
گاهاً پیش میآمد که با کنایه مستقیم به خودم میگفتند که اینها برای پول یا برای مدرک میروند. ولی اینقدر عنایت حضرت زینب سلاماللهعلیها همراهم بود که اصلاً این حرفها را نشنیده میگرفتم. در بسیاری از موارد هم با آنها درباره راهی که شهدایمان انتخاب کردهاند صحبت میکردم، گاهی هم توجیه میشدند این عزیزان. شهید در این باره خودش تأکید میکرد جوری رفتار نکنیم که طرف مقابل را ناراحت کنیم. از ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۹۲ که ایشان و در پناه قرآن او را راهی کردیم، همان جا دعا کردیم و از حضرت زینب سلاماللهعلیها مدد خواستیم که ما را در این راه بیمه کنند تا بتوانیم همراه ایشان بمانیم. همان عنایت بی بی هم باعث شد که بتوانیم سختیهای این مسیر را تحمل کنیم و صبر لازم را داشته باشیم.
ابوحامد همیشه توصیه به صبر و بردباری داشت و میگفت هر جایی که دلت شکست فقط هدیهاش کن به بی بی حضرت زینب سلاماللهعلیها. خود بی بی میداند که چه بشود چه کار کند و هر چه مصلحت بداند را پیش میآورد.
شهدای بزرگوار فاطمیون سه هدف برای رفتن به دفاع از حریم آلالله داشتند. اول اینکه اگر ما در واقعهی عاشورا نبودیم و آنجا اهل بیت به اسارت رفتند، الان هم واقعهی عاشوراست و باید خودمان را به هر نحوی برای دفاع برسانیم.
دومین هدف و رویکرد این عزیزان تشکیل یک یگان نظامی و شیعی بود تا هر جایی که نیاز باشد مثل برادران حزب الله برای دفاع برخیزند. الحمدلله این هدف محقق شد و ما این تشکیلات را الان داریم. هدف سوم این عزیزان این بود که نشان دهند بچههای مهاجر افغانستانی فقط کارگر ساده نیستند. جایی که نیاز باشد برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انسانیت، برای دفاع از این انقلاب جانشان را هم میدهند.
رزمندگان فاطمیون نشان دادند که اسلام که مرز ندارد که حالا مثلاً قضیه سوریه به من که یک مهاجر افغانستانی هستم چه ارتباطی دارد. ثابت کردند چنین چیزی نداریم. وقتی اسلام در خطر باشد، وقتی حریم آل الله در معرض خطر باشد هر کس هر جایی با هر ملیتی خودش را باید برساند و دفاع کند.
شهید توسلی و همرزمانشان که به عنوان اولین گروهها برای دفاع از حرم اعزام شدند، سختیهای زیادی را برای هموار شدن این راه کشیدند. اینطور نبود که به قول معروف یک شبه بروند و هر چه شد شد. نه، این کارگسترده و بزرگی بود واقعاً برایش زحمت کشیدند مطالعه داشتند. نظر دوستانی که در این بحث دغدغه داشتند را شنیدند بارها و بارها از طرحشان دفاع کردند.
![](https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/52798/2.jpg)
ما الان در جامعه مهاجر و در جامعه میزبان به برکت خون شهدا آن نگاه مثبت، آن احترام و ارادتی که باز این عزیزان نسبت به خانوادهها دارند، نسبت به جامعهی مهاجرین دارند را داریم میبینیم و به برکت همین خونهاست که این ارتباط حسنه برقرار شده است. واقعاً این لطف خدا و برکت خون شهداست.
در دیداری که با حاج قاسم عزیز هم داشتیم ایشان فرمودند که هر چه بگذرد ما به بزرگی کار این عزیزان بیشتر پی میبریم و آیندگان میفهمند که این عزیزان چه کردند، واقعاً همین است.
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_2.gif)
![*](https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif)
اخیراً هم که ایشان لطف کردند و با تقریظشان محبت بدون وصفی نسبت به کتاب خاتون و قوماندان و زندگینامهی حقیر داشتند که امیدوارم برایم باقیات صالحات باشد.