1402/02/17
گفتوگو با عضو حقوقدان شورای نگهبان
ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند


رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتگو با آقای دکتر عباسعلی کدخدایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو حقوقدان شورای نگهبان به بررسی اهمیت و جایگاه نقش مردم در اصول قانون اساسی پرداخته است.


رهبری بسیار مؤثر حضرت امام رضوانالله تعالی علیه از سالهای حداقل ۴۱ به بعد را اگر در نظر بگیریم تا پیروزی انقلاب اسلامی و ده سالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داشتیم، همیشه ایشان تأکید بر حضور مردم و نقش مردم داشتند، بهعنوانمثال امام وقتیکه در بهشتزهرا دارند صحبت میکنند، میفرمایند که من با پشتیبانی این مردم دولت تشکیل میدهم. این نکته بسیار مهمی است که نقش مردم در شکلگیری انقلاب، در شکلگیری نهضت اسلامی و بعد در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش اصلی بوده است.

حالا ممکن است این سؤال مطرح بشود که خب مردم یک نقشی داشتند در پیروزی انقلاب و دیگر بعد از پیروزی انقلاب مردم نقش نداشتهاند و نباید داشته باشند. نکتهی بعد این بود که امام در ۱۰ سالی که بعد از پیروزی انقلاب حضورداشتند و رهبری نظام را برعهده داشتند باز همیشه تأکید داشتند روی نقش مردم؛ چه در آغاز انقلاب، چه در شکلگیری و همهپرسیهایی که ما برای شکلگیری نظاممان و تصویب قانون اساسی داشتیم و در همهی مسائل دیگر. اگر مراجعه بکنیم به فرمایشهای حضرت امام این حضور مردم و نقش مردم را میبینیم که یک نقش محوری است.
بعد از آن هم که حضرت آیتالله خامنهای، سکاندار نظام اسلامی شدند، نگاههای بسیار عمیقی که ایشان داشتند و دارند در بحث حضور و مشارکت مردم، من جایی ندیدم که مقامات سیاسی یا رهبران سیاسی به این اندازه تأکید بکنند.
یکجایی ایشان در بحث تبیین مردمسالاری و نظام مردمسالار صحبت میفرمایند و میگویند نظام مردمسالار یعنی اینکه نظام با رأی مردم تعیین شود، یعنی اگر قانون اساسی میخواهیم تنظیم بکنیم با نظر مردم باشد، اگر میخواهیم اصلاح بکنیم باز نظر مردم باشد. و مثال میزنند که خبرگان قانون اساسی توسط مردم تعیین شدند و بعد قانون اساسی تهیه شد و متن پیشنویس به رأی مردم گذاشته شد. و هم چنان این حضور مردم در همهجای نظام ما نقش داشته است.
هیچ کشوری بهاندازه این ۴۴ سال ما انتخابات نداشته است. ما انتخابات مجلس، شوراها، ریاست جمهوری و همهپرسیها را داشتیم. چرا؟ چون اصل ششم قانون اساسی اینطور مقرر کرده است که در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا آراء عمومی اداره شود.
وقتیکه قانون اساسی ما مقرر میکند که اداره کشور با مشارکت مردم باید باشد پس نظام سیاسی ما بر اساس دین و رأی مردم اداره میشود و به عبارت رهبر انقلاب، مردم، سالار زندگی جامعهی خودشان هستند؛ یعنی مردم نظام را اداره میکنند.
[دریافت فیلم]
اگر ما این فرمایشها را در کنار اصول قانون اساسی و رویههای این ۴۰ سال ببینیم که در انتخابات مختلف، چه کسانی رأی میدهند و چه کسانی انتخاب میشوند؟ از جنس خود همین مردم توسط خود این مردم انتخاب میشوند با تنوع سلیقهها و همه اختلافنظرهایی که بوده است. این تنوع هم یکی از ویژگیهای نظامهای سالم مردمسالار هست که خوشبختانه ما این را در کشور داریم.


یک بخش دیگری را قانون اساسی ما در قالب همهپرسی مطرح کرده که دو بعد دارد. یکی اصل ۵۹ ماست که ما به آن همهپرسی تقنینی میگوییم. یک مورد هم در اصل ۱۷۷ قانون اساسی است که برمیگردد به اصلاح قانون اساسی که به آن همهپرسی اساسی میگوییم.
همهپرسی اساسی ناظر بر اصلاح قانون اساسی است که الان خیلی مورد بحث نیست. طبیعتاً هر وقت که لازم شد و شرایط بود، همهپرسی قانون اساسی هم انجام میگیرد.
اما اصل ۵۹ قانون اساسی چه میگوید؟ اصل ۵۹ یک ظرایفی را دارد که دقت در آن بسیار مهم هست. میگوید در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوهی مقننه از راه همهپرسی و مراجعهی مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. یعنی چه؟ یعنی کاری که نمایندگان مجلس شورای اسلامی انجام میدهند، -که تقنین است- مجلس آن را به مردم واگذار کند.
پسکار دیگری را یا راه دیگری را قانون اساسی نگفته که شما مثلاً بیایید در رابطه با مسائل اجتماعیتان یک همهپرسی عام داشته باشید، یک همهپرسی عمومی داشته باشید. آنچه پیشبینیشده همین است که مجلس بگوید مردم جای آنها تصمیم بگیرند. حالا شرایطی هم در اصل ۵۹ ذکرشده که درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم نمایندگان مجلس برسد.
پس ما بهجز اصل ۵۹ که طبق آن وظیفهی قانونگذاری مجلس بهجای خود مجلس به مردم واگذار میشود، در موارد مهم هیچ نوع دیگر همهپرسی نداریم.
[دریافت فیلم]
آیا فقط قوانین کشور ما در زمینه رفراندوم اینطور است یا کشورهای دیگر در تصمیمگیری و اداره مسائل گوناگونشان به رفراندوم متوسل میشوند؟ خیر. خیلی کشورهای دیگر هم به همین صورت عمل میکنند. خیلی از کشورها که همهپرسی عمومی اصلاً ندارند. ممکن است بعضی همهپرسی تقنینی یا همهپرسی جزئی، آن هم در بخشی از مثلاً کشور داشته باشند، ولی معمولاً اینطور نیست که همهپرسی در همهی زمینهها داشته باشند.


من حالا نمونههایی از این مشکلات احتمالی را همعرض میکنم. مثالی که حالا میتوانیم بزنیم برگزیت است که در انگلستان برگزار شد و مسئلهشان با اتحادیهی اروپایی بود. خب تعداد مخالفین و موافقین استمرار و ادامهی کار با اتحادیهی اروپایی نزدیک هم بود. نخستوزیر وقتشان آمد صحبتی کرد و به خیال اینکه حالا مثلاً آنهایی که پاسخشان به استمرار کار هست بیشتر است و آنهایی که میگویند جدا بشویم کمتر است. با این تصور همهپرسی را برگزار کردند. الان مدتهاست در انگلستان مطرح است که آیا این همهپرسی مشکل را حل کرد؟ اولاً با یک اختلاف رأی حداقلی جدا شدن انگلستان به تصویب رسید، یعنی تقریباً مخالفین و موافقین نزدیک هم بود رأیشان. اما رأی غالب این بود که خب جدا بشویم. این منجر به سقوط دولت وقت شد، یعنی آنقدر مشکلات ایجاد کرد و آنقدر این مسئله حساس بود که دولتشان سقوط کرد و اصلاً فضای سیاسی کشور به هم ریخت.
بعد هم آیا مشکل انگلیس با برگزیت حل شد؟ الان همان دوقطبی در جامعهی انگلستان همچنان هست، یعنی شما میبینید که باز آنهایی که موافق ادامهی کار با اتحادیه بودند همچنان دارند فعالیت میکنند، همچنان نگرانند، همچنان ناراحتند که چرا انگلستان جداشده است.
پس پاسخ اول این است که همهپرسی در همهجا نمیتواند حلال مشکل باشد. رهبر انقلاب هم فرمایشی داشتند که آیا این همهپرسیها واقعاً یک بحث کارشناسانهای را به ما میتواند جواب بدهد؟ آیا پاسخ درست را هم به ما میدهد؟ قطعاً اینطور نیست و خیلی مثالهای مختلفی را ما میتوانیم بزنیم که در خیلی از مواقع همهپرسی پاسخ دقیق به ما نداده است، مثل همین برگزیت که الان در انگلستان هست، که اگر چه اکثریتی که گفتند بههرحال جدا بشویم ولی پاسخ دقیق و روشنی نبود که اشاره شد.
[دریافت فیلم]


پس نکته این است که همهپرسی نمیتواند رافع مشکل باشد و مسئلهی ما را حل بکند و ما را به یک نتیجهی قطعی برساند. اینها ایراداتی است که به همهپرسی از سوی صاحبنظران کشورهای مختلف، حتی کشورهای غربی گرفته شده است.
و یک مطلب دیگری که غربیها در کتابها و مقالاتشان درباره همهپرسی دارند این است که ممکن است مثلاً در یک همهپرسی گروههای سیاسی یا افرادی که ذینفوذ هستند بههرحال بیایند با تبلیغات و هزینه کردن پول این مسئله را بهسوی خودشان بکشانند، یعنی مردم را گمراه بکنند و یک نگاه غیرواقعی به آنها القاء کنند.

حالا من اگر بخواهم مثال بزنم، شما در بحث انتخابات آمریکا یک واسطهای دارید، چون انتخابات، انتخابات غیرمستقیم است؛ کالجهای انتخاباتی. مردم باید به کالجهای انتخاباتی رأی بدهند و کالجهای انتخاباتی باید رئیسجمهور را انتخاب بکنند، هنوز هم هست. این روش برای زمانی بود که رسانهها به این شکل وجود نداشت و مردم آمریکا ارتباط رسانهای نداشتند. صاحبمنصبان آمریکایی گفتند که اگر ما انتخابات را مستقیماً در اختیار مردم قرار بدهیم، ممکن است افرادی بیایند ذهن مردم را منحرف بکنند و یک افراد ناشایستی متصدی ریاست جمهوری بشوند. پس لازم است کارشناسان سیاسی این وسط به عنوان واسطه باشند که اینها بتوانند تشخیص بدهند.




همان حضرت امام که در سال ۴۱ دارند با رفراندوم مخالفت میکنند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مبدع رفراندوم جمهوری اسلامی هستند، در موضوع قانون اساسی و اینکه قانون اساسی سریعتر تنظیم بشود، به رأی مردم گذاشته بشود.
پس این نبود که امام بخواهند بگویند که رفراندوم به عنوان یک ارزش است و باید همیشه انجام بشود. نه، یک روشی است که میتوانید شما در مواقعی مراجعه بکنید به آراء مردم هر جایی که لازم باشد.
الان که نظام ما بعد از ۴۴ سال یک ثباتی گرفته، یک انسجامی گرفته، طبیعتاً باید در چارچوب قانون اساسی عمل بکنیم.


در آن موقع موارد متعددی بود که رهبر انقلاب روی اجرای قانون تأکید داشتند، اما در آن جلسهی معروفی که ستادها و رؤسای ستادهای انتخاباتی نامزدها حضور داشتند که ما از شورای نگهبان و دوستانمان هم از وزارت کشور بودند، رهبر انقلاب در پاسخ به سؤالاتی که ستادها داشتند تأکید ویژهای که به شورای نگهبان و وزارت کشور داشتند این بود که شما طبق قانون و مقرّ قانون عمل بکنید و اگر تخلفی صورت گرفته با آن برخورد بکنید.
این صریح فرمایش ایشان بود که در آن جمع چند بار تکرار شد در مقابل خواستهی افرادی که خلاف قانون، خواستار ابطال انتخابات بودند ، یعنی ایشان به نظر من پاسداری و صیانت کردند از رأی مردم در آن موقع.
و نکتهی دیگری که حالا در انتخابات مختلف دیگری هم تکرار شده است در بحث انتخابات مجلس، خب بههرحال افراد زیادی مراجعه میکردند مخصوصاً از مقامات به ایشان که مثلاً شما به شورای نگهبان توصیه بکنید فلانی تأیید بشود یا روی فرد یا روی مثلاً برخی از گروهها و اینها. و ایشان تأکیدشان به شورای نگهبان این بود که شما بر اساس قانون عمل بکنید.
من این را در جایی دیگر مثال زدم که شما در رژیم گذشته میبینید که فردوست در خاطراتش میگوید که من و علم و منصور مینشستیم لیستی را ردیف میکردیم از نمایندگانی که باید در انتخابات اسمشان از صندوق در میآمد و این را میدادیم به شاه، شاه اگر موافق بود همین افراد از انتخابات و از صندوق انتخابات درمیآمد.
رهبر انقلاب در یک جای دیگر میفرمایند که من هم یک رأی دارم و این رأی من را هیچکس مطلع نیست تا زمانی که در صندوق رأی میاندازم. حالا مقایسه بکنید این منطق و این تابعیت از قانون که رهبری جمهوری اسلامی ایران دارند با آن چیزی که مثلاً ما در رژیم گذشته داشتیم.