• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/02/02
گفت‌وگو با رئیس جمعیت هلال احمر

آموزش همگانی، راهکاری برای بالا بردن سطح تاب‌آوری جامعه در برابر حوادث

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حادثه زلزله خوی در بهمن ماه سال گذشته باعث وارد آمدن خسارات زیادی به مردم این منطقه شد و مسائل و مشکات بسیاری را برای آنان بوجود آورد. رهبر انقلاب نیز در همین راستا نماینده خود را به منطقه اعزام کرده و از وضعیت زلزله‌زدگان اطلاع حاصل کردند. یکی از نهادهایی که در این زلزله و زلزله همسایگان غربی کشورمان یعنی کشورهای سوریه و ترکیه حضور جدی داشت و توانست با مدیریت مناسب و حضور به موقع گام مهمی در جهت بهبود وضعیت مردم بردارد جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران بود.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفت‌وگو با
آقای دکتر پیرحسین کولیوند، رئیس جمعیت هلال‌احمر نگاهی به برنامه‌های جمعیت هلال احمر در زمینه عملیاتی کردن سیاست‌های کلی پیشگیری و کاهش خطرات ناشی از بلایای طبیعی داشته و فعالیت‌های این سازمان را در زلزله‌های خوی و زلزله ترکیه و سوریه مورد بررسی قرار داده است.

* برای شروع بحث از سیاست‌های کلی پیشگیری و کاهش خطرات ناشی از بلایای طبیعی و حوادث غیرمترقبه آغاز کنیم که رهبر معظّم انقلاب سال ۸۴ ابلاغ کردند جمعیت هلال احمر در این عرصه چه تدابیر و اقداماتی را انجام داده است؟
* در این زمینه ما باید چند کار انجام بدهیم. اولین گام آموزش‌های همگانی است. این آموزش‌ها برای شناخت و بالابردن سطح تاب‌آوری و کاهش اثرات ناشی از مخاطرات طبیعی مثل زلزله است. اگر ما آموزش‌هایمان را خوب انجام بدهیم و نظارت‌هایمان را به خوبی پیگیری کنیم، می‌توانیم جلوی خیلی از مخاطرات ناشی از حوادث طبیعی را بگیریم.

در همین راستا ما سعی کردیم که آموزش‌های عمومی‌مان را از چند طریق گسترش بدهیم. یکی از جامعه‌های هدف‌مان مدارس است. یک تفاهم نامه‌ای را اخیرا با وزارت آموزش و پرورش منعقد کردیم تا بتوانیم از دانش‌آموزان که ظرفیت بسیار خوبی در آموزش‌های امدادی دارند بتوانیم استفاده کنیم. جامعه‌ی دانش‌آموزی یک جامعه هدف پر جمعیت آموزش‌پذیر و تأثیرگذار هستند. جامعه هدف بعدی‌مان برای آموزش دانشگاه‌ها هستند؛ هم دانشگاه‌های علوم پزشکی و هم سایر علوم.

جامعه هدف بعدی، محلات و مساجد هستند. طرحی به نام «خانه‌های هلال» را هم آغاز کرده‌ایم. در هر محله‌ یک اتاق را به اسم خانه‌ی هلال در نظر گرفتیم که از ظرفیت جوانان دواطلب در آن‌جا استفاده می‌کنیم. آموزش‌هایی امداد و نجات و نیز آموزش‌های سبک زندگی را در خانه‌های هلال انجام می‌دهیم. می‌خواهیم این طرح را گسترش بدهیم و به تعداد داوطلبی که تا الان داریم قانع نیستیم. تا خرداد ۱۴۰۲ تعداد قابل توجهی داوطلب را به گروه خودمان اضافه می‌کنیم.

سال ۱۴۰۲ این داوطلبان آموزش دیده و ساماندهی می‌شوند و در سال ۱۴۰۳ از مهارت‌هایی که یاد گرفتند استفاده خواهیم کرد. حقیقت این است که باید در پیشگیری و آموزش با جدیت تمام کار و از همه ظرفیتها استفاده کنیم تا بتوانیم از خسارتهایمان در سوانح کم بکنیم. بعضی از بحرانها اصلاً قابل پیشگیری است و می‌توانیم جلویشان را هم بگیریم.

خاطرم هست یک اردو برای جمعی از دختران نوجوان استان گلستان برای آموزش امداد و نجات داشتیم. اینکه چطور خیمه بزنند، غذا و اقلام زیستی توزیع کنند، چطور مصدوم را از زیر آوار بیرون بیاورند. تیم‌هایی داریم به نام تیم‌های سحر، «سفیران حمایت روحی روانی». کار این تیم‌ها افزایش تاب‌آوری حادثه دیدگان و کاهش نگرانی و اضطراب آن‌هاست. این آموزش‌ها را در استان گلستان انجام داده بودیم.

برای برنامه اختتامیه من آنجا رفتم، گفتند سخنرانی کنم. گفتم نه من می‌نشینم ده نفر از دخترانی که آموزش دیده‌اند صحبت کنند. حرفهای خیلی خوبی زدند. یک دخترخانمی گفت که آقای کولیوند ای کاش سه روز پیش می‌آمدی روحیه ما را ثبت و با امروز مقایسه می‌کردید. پرسیدم روحیه شما چه فرقی کرده است؟ گفت از سه روز پیش اصلاً فکر نمی‌کردم که میتوانم برای جامعه مفید باشم ولی امروز فهمیده‌ام می‌توانم انسان‌ها را نجات بدهم. امروز می‌فهمم می‌توانم یک اردوگاه اسکان اضطراری برپا کنم و چگونه بین آن‌ها غذا توزیع کنم، بهداشت‌شان راچگونه کنترل کنم. امروز می‌توانم با آن‌ها صحبت بکنم و اثر منفی حادثه بر ذهنشان را کم کنم. امروز من خیلی مفیدم.

* آخرین حادثه طبیعی‌ای که کشور با آن مواجه بود زلزله‌ خوی بود. هلال احمر در این واقعه چگونه حضور پیدا کرد و چه اقداماتی انجام داد؟
* طی ماه‌های گذشته در خوی سه زلزله را تجربه کردیم. دو زلزله قبلی اگرچه تخریب‌هایی داشت اما خسارت زیادی به دنبال نداشت. اما زلزله اخیر متأسفانه خسارت جانی داشت و دو نفر از هم‌وطنان جان‌شان را از دست دادند. یک نفر هم صبح بعد از زلزله به علت سکته قلبی درگذشت.

دو زلزله قبلی باعث شد که ما نسبت به منطقه شناخت خوبی داشته باشیم. حدود ساعت ۱۰ شب، بلافاصله بعد از اینکه ما متوجه زلزله در خوی شدیم، تیم‌هایمان را از استان‌ها و شهرهای همجوار مثل کردستان، ارومیه، اردبیل، تبریز، زنجان، قزوین و تهران به منطقه اعزام کردیم. تیم عملیات ویژه‌مان را هم با یک هواپیما اعزام کردیم. وزیر محترم کشور و چند تن از معاونین‌شان، رئیس محترم سازمان مدیریت بحران آقای دکتر نامی و نماینده‌ی شهرشان خوی نیز همراه تیم عملیات ویژه ما که حدودا ۴۰ نفر بودند از تهران به خوی آمدند.

در این حوادث یک هماهنگی و همدلی خوبی بین دستگاه‌ها هست. یعنی بلافاصله قبل از اینکه ما به سمت خوی پرواز کنیم، فرمانده نیروی هوایی ارتش امیر سرتیپ واحدی با من تماس گرفت و گفت اگر هواپیما می‌خواهید ما در خدمتیم، فرمانده محترم هوافضای سپاه هم همین‌طور، گفت اگر هواپیما برای ارسال اقلام خواستی ما در خدمتیم. در هیچ جای دنیا هماهنگی این‌طور نیست. معمولاً وقتی می‌خواهید با نظامی‌ها کار کنید باید نامه بزنید، امریه بگیرید، اما در ایران بلافاصله خودشان تماس می‌گیرند و برای کمک اعلام آمادگی می‌کنند. این‌ پیشرو بودن در کار امداد و نجات واقعاً قابل تحسین است.

ما خیلی سریع خودمان را به خوی رساندیم. حدود پنج ساعت پس از حادثه، عملیات جست‌وجو و نجات در ۷۲ روستا و سه شهر تمام شد. هیچ فردی را زیر آوار نداشتیم و مصدومان نیز در حال رسیدگی بودند. وسعت حادثه زلزله خوی ۷۲ روستا و سه شهر بود. در حالت عادی حتی برای ارزیابی هم بخواهید زمانی در نظر بگیرید بیش از این طول می‌کشد. اما الحمدلله همکاران طوری کار کرده بودند که ما تا ساعت ۳ صبح کسی را نداشتیم که زیر آوار باشد یا مصدومی که بلاتکلیف باشد.

سعی کردیم تا صبح، آن‌هایی را که خانه‌های‌شان ترک خورده و آسیب دیده و غیرقابل سکونت بود، یا به‌شان چادر بدهیم یا برای‌شان اردوگاه بزنیم. برای ساعت هشت، ‌هشت‌و‌نیم صبح، تقریباً حدود هشتاد درصد از ده هزار خانوار را هم توانستیم صبحانه بدهیم، اما یک اتفاق خیلی بزرگی آن‌جا افتاده بود: یکی اضطراب مردم؛ برخی‌های‌شان به علت این اضطراب از شهر رفته بودند بیرون. مثلاً به ارومیه و تبریز و سلماس. بعضی‌ها هم با وجود هوای بسیار سرد، در ماشین‌شان در کنار خیابان بودند. و دیگری، شایعه‌‌های خیلی وسیعی که در شهر افتاده بود. مثلا آقا نُه ریشتر می‌خواهد زلزله بیاید و این‌جا را با خاک یکسان می‌کند. گروه‌های معاند هم آن‌جا فعال بودند و زهر خودشان را می‌ریختند. هر کسی هم یک شایعه‌ای می‌کرد یا یک تحلیلی داشت و هیچ کدام از این تحلیل‌ها هم واقعاً درست نبود، اما این‌ها باعث شده بود که مردم نگران باشند. دخالت افراد غیرمسئول هم مزید بر علت می‌شد که یک بی‌نظمی‌هایی را ایجاد می‌کرد. حتی آن‌هایی هم که خانه‌های‌شان سالم بود به‌خاطر اضطرابی که داشتند به خانه‌های‌شان نمی‌رفتند، و حق هم داشتند ما هم بودیم نمی‌توانستیم برویم؛ پس لرزه می‌آمد و دیده بودیم در روزهای قبل چه اتفاقی افتاده و نمی‌شد برویم. این‌که بخواهیم به هر نفری یک چادر و اقلام زیستی بدهیم هم شدنی نبود. چون که اصلاً نظم و نسقی نداشت و جمعیت برای گرفتن این اقلام می‌ریختند. تصمیم بر این شد که اردوگاه بزنیم. ۱۱۰ تا اردوگاه زدیم که ظرفیتش ۱۳۰ هزار نفر شد. بسته‌های غذایی ۲۴ ساعته‌ را در سه وعده بین اردوگاه‌ها و روستاها توزیع کردیم و در کنار اردوگاه‌های‌مان دوستان سپاه هم مسئله‌ امنیتی‌اش را به عهده گرفتند و خیلی کمک کردند؛ هم سپاه هم ارتش هم فراجا. خیلی جالب است که هر جایی چادر می‌زدیم اداره برق بلافاصله می‌آمد و روشنایی‌ آن‌جا را تأمین می‌کرد و یک برق استاندارد برای چادر می‌کشید. سعی کردیم برای مباحث بهداشتی اردوگاه‌های‌مان، از پزشک‌های دواطلب هم استفاده کنیم و حتی ماشین لباسشویی‌هایی که در اربعین داشتیم را آوردیم در این اردوگاه و برای شستشوی لباس آن‌هایی که اسکان داشتند استفاده می‌کردیم. ببینید واقعاً این اربعین خیلی برکت دارد، یک ظرفیت فوق العاده‌ای برای ما ایجاد کرده است، ما خیلی به امام حسین بدهکاریم. آن‌هایی که در سالن بودند جای‌شان گرم بود و مشکلی نداشتند، اما بیرون هوا خیلی سرد بود و برای آن‌هایی که در محیط باز بودند مجبور شدیم از این بخاری‌های برقی استفاده کنیم. هم‌زمان با زلزله‌‌ خوی، حادثه‌ کوهرنگ هم داشتیم. روزی تقریبا هشتاد، نود هزار پرس غذای گرم در آن‌جا توزیع می‌شد. کوهرنگ یک استاندار جهادی، پرتلاش،‌ فوق‌العاده کاربلد و مسلّط به کل آن محدوده دارد. تیم همراهش هم تیم منسجمی بودند. من بی‌نظمی‌ای در تیم آقای استاندار ندیدم. واقعاً ایشان آدم جهادی، پرتلاش و قاطعی است؛ فرماندهی میدان و تصمیم گیری‌اش به عنوان یک مدیر عملیاتی مثال‌زدنی بود. شما نگاه کنید یک ذره بنزین کم نیامد، آب و برق بلافاصله وصل شد. این‌ها همه انجام شد، اما واقعاً کسی این‌ها را ندید. خب به دنبالش یک دفعه مثلاً زلزله‌ی سوریه و ترکیه پیش آمد که ما حضور پیدا کردیم.
 
* در کنار فعالیت مراکز و نهادهای رسمی، گروه‌های جهادی هم در این قبیل حوادث حضور دارند. نقش این گروه‌ها را چگونه ارزیابی می‌‌کنید؟
* این گروه‌های جهادی هم از برکت نظام است. گروه‌های جهادی‌ای که وابستگی‌ای به دولت یا دستگاهی ندارند، خودمختار می‌آیند و جهادی کار می‌کنند. فعالیت‌شان فوق‌العاده است و واقعاً قابل تقدیر .گروه‌های جهادی در همه‌ بحران‌ها، به‌ویژه در سیل، فوق‌العاده کار کردند. در کرونا اگر گروه‌های جهادی نبودند مگر می‌شد به آن غلبه پیدا کنیم .در همین زلزله هم انصافاً در توزیع اقلام، غذا و آب آشامیدنی کمک می‌کردند. حتی برای بچه‌ها اسباب بازی می‌آوردند. یک دفعه می‌دیدی یک گروه جهادی آمده و یک کامیون اسباب بازی آورده و می‌دهد به تیم‌های سحر ما ( یعنی سفیران حمایت روحی روانی) و می‌گوید آقا بدهید به بچه‌ها بازی کنند و این بچه‌ها اصلاً یادشان می‌رفت زلزله‌ای آمده است و آن اضطراب و پریشانی که داشتند با این اسباب بازی‌ها از بین می‌رفت. یا نگاه کنید در روزی که آقای رئیس جمهور آمده بود به همان روستایی که ما رفتیم، میلگرد و سیمان آورده بودند و شروع کرده بودند به ساخت و ساز. الحمدلله یک خاصیت خیلی خوبی که در کشور ما پیش آمده، جوانها و خیلی از افرادی هستند که در قالب گروه‌های جهادی نه تنها در بحران‌ها بلکه در خیلی از مسائل واقعاً کار می‌کنند و زحمت می‌کشند. شما الان در ماه رمضان که دارد می‌آید ببینید گروه‌های جهادی چه کار می‌کنند. کم‌کم می‌رویم تابستان ببینید چه کار می‌کنند. همین جوری پای کارند، همه پای کارند انصافاً.

یک وقتی خدمت حضرت آقا بودیم خاطره‌ای از زلزله‌ فردوس فرمودند که مردم هیچ وقت به دستگاه‌های دولتی اعتماد نمی‌کردند و کسی کمک نمی‌کرد. این‌ها هم اگر برای یک ذره کمک می‌آمدند ، یک دنیا منّت سر مردم می‌گذاشتند. ایشان گفتند آن‌موقع مردم به ما اعتماد کردند ما هم به صورت جهادی یک گروه‌هایی را تشکیل دادیم و شروع کردیم کمک کردن به مردم. که الحمدلله الان فکر کنم این خاطراتش هم در قالب کتاب «دوباره فردوس» منتشر شده. این خیلی چیز جالبی است که من دارم تهیه‌اش می‌کنم برای امدادگرهای‌مان. خیلی تجربه‌ خوبی است، اما الان این‌جوری نیست، نگاه کنید حتی مردم اگر می خواهند کمک بکنند به ترکیه و سوریه از طریق هلال احمر کمک می‌کنند حتی گروه‌های جهادی می‌خواهند بروند کاری بکنند می‌آیند به ما می‌گویند: «فلانی کجاها بیشتر نیاز دارید، چه نیاز دارید.» یک هم دلی و هم افزایی ایجاد شده و همه با هم کار می‌کنند. این خیلی عالی است.

* جمعیت هلال احمر در مأموریت‌هایش و اساسنامه‌اش فقط ناظر به درون کشور تعریف نشده. این سازمان در فضای بین المللی چه سابقه‌ و فعالیت‌هایی دارد؟
* ببینید کمک‌های برون مرزی هم برای کشور ما و هم برای سایر کشورها در اساسنامه‌ جمعیت‌های ملی و صلیب سرخ کشورها و فدراسیون صلیب سرخ هست، این یک واقعیتی است، اما کشور ما یک ویژگی دیگری هم دارد که در آموزه‌های دینی ماست. الان هم در اساسنامه‌ ما هست. در حوادث زیادی مثل زلزله‌ بم شاهد بودیم که خیلی از کشورها به ما کمک کردند، اما در بسیاری از حوادث هم ما خیلی به کشورهای دیگر کمک کردیم. خاطرتان هست انفجاری که در لبنان رخ داد اولین گروه درمانی‌‌ای که رفتند همین جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بود. خیلی دور نرویم در همین امسال زلزله‌ای که افغانستان رخ داد باز هم اولین گروهی که برای کمک رفت ما بودیم؛ هم نیروی انسانی هم درمانی و هم اقلام زیستی. در همین سیلِ امسالِ پاکستان که سیل سنگینی هم بود دوباره ما رفتیم و کمک کردیم. خیلی از کشورهای آفریقایی و کشورهای شبه قاره‌ هند و میانمار و خیلی از جاهای دیگر که نیاز به کمک داشتند و اتفاقی برای‌شان پیش افتاده بود ما رفتیم و کمک کردیم. این حس بشردوستی ماست. این در آموزه‌های دینی و اخلاقی ماست. بالاخره این‌ها، هم همسایه‌ ما و هم برادرهای دینی‌مان هستند و باید کمک بکنیم. انسانند و وقتی آدم توان دارد چرا نکند.

* سازمان در زلزله اخیر ترکیه و سوریه چه کارنامه‌‌ای از خودش باقی گذاشت؟
* ببینید، خدمت رسانی در این دو زلزله‌ اخیر ترکیه و سوریه اولین عملیات برون مرزی جمعیت هلال احمر و جمهوری اسلامی ایران با این گستردگی بود. خب در این دو کشور واقعاً سطح حادثه سنگین بود و خسارت‌های خیلی زیادی داشت، آدم دلش به درد می‌آید. بالاخره نزدیک به چهارده میلیون ‌آواره داشت .اولین کشوری که توانست نیروی امداد و اقلام امدادی زیستی را هم در ترکیه و هم در سوریه برساند جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بود. ستاد کل نیروهای مسلح به ما کمک کرد. بلافاصله آقای سرلشکر باقری با ما همراهی کردند و این جوری تقسیم کردیم که هواپیماهای ارتش پروازها را به سمت ترکیه انجام بدهند، هواپیماهای سپاه به سمت سوریه .خب وقتی تیم ما وارد ترکیه شد ما یک تیم همدل و عملیاتی فرستادیم. اصلاً برای تمرین و تبلیغات و خودنمایی نرفتیم. واقعاً رفتیم کار کنیم، آدم نجات بدهیم و دردی را کم بکنیم. واقعاً‌ با این نیّت رفتیم. خدا هم از آن طرف خیلی به ما کمک کرد. همراه خودمان همه چیز داشتیم و باری روی دوش ترکیه نبودیم. تیم درمان‌ و امداد نجات و تیم‌های دیگرمان هم همین طور بودند. و حتی تیم پژوهشی هم با خودمان داشتیم تا با مستندسازی بتوانیم تجربه های‌مان را ثبت کنیم و بعداً بر اساس این‌ها خودمان را بیش‌تر تقویت کنیم. در ترکیه شهرها را از مردم خالی کرده بودند و آن‌ها را با اتوبوس و مینی بوس برده بودند چند تا شهر بعدی و در مدارس و مساجد و دانشگاه‌ها و خوابگاه‌ها مستقر کرده بودند .دانشگاه و مدارس هم غیرحضوری شده بود. در نتیجه شهر خالی از سکنه بود و تقریباً مردم باقی مانده در شهرها بیش‌تر از ده درصد نبودند و از این جهت که می‌توانستند امدادرسانی را خوب و بدون دغدغه انجام دهند کار خوبی بود. در روستاها شروع کردند به اردوگاه و چادر زدن. شرایط سختی بود؛ برق و سوخت نداشتند و بخاری‌ها را با هیزم گرم می‌کردند، اما آن‌جا جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، سپاه خودمان و ارتش با هماهنگی و مدیریت جمعیت هلال احمر فعالیت‌های خیلی خوبی انجام داد. سپاه در شهر آدیامان یک اردوگاه زد. ارتش هم بیمارستانش را مستقر کرد. تیم‌های امدادی ما حتی در شب و با تمام توان شروع کردند به جستجو و نجات. چون که امکانات داشتند، پرژکتور می‌انداختند و با نور آن می‌توانستند در شب هم کار کنند. خیلی از گروه‌های امدادی که آمده بودند، شب که هوا تاریک می‌شد به خاطر این‌که امکانات نداشتند تعطیل می‌کردند و می‌رفتند، اما تیم ما شب هم کار می‌کردند. محل استقرارشان هم در ساختمان استانداری آدیامان بود. در بیمارستان اصلاحیه و آدیان هم به همین شکل حضور داشتند. روزی دو سه پرواز اقلام زیستی و امدادی هم برای ترکیه ارسال می‌شد. من خودم هم آن موقع حضور پیدا کردم. خیلی از جمعیت هلال احمر و کمک‌های جمهوری اسلامی ایران تشکر می‌کردند. یک وقتی داماد آقای اردوغان داشت بازدید می‌کرد به او گفتم نگاه کن این ژنرال‌های سپاه ما هستند که دارند اردوگاه می‌زنند و اسکان می‌دهند. همین ژنرال‌هایی که خیلی جاها می‌گویید این‌ها باید تحریم بشوند. این‌ها بچه‌های سپاه مایند. ببینید عین یک جوان امدادگر با تمام وجود به بچه‌های هلال احمر کمک می‌کردند. یک دفعه بچه‌های سپاه دویست تا چادر را در یک فضایی که چمن بود اسکان اضطراری دادند. یک کم آن طرف‌تر هم بچه‌های ارتش و ژنرال‌های ارتش آمده بودند. جراح و متخصص بیهوشی و داخلی و ارتوپدی با همه‌ امکانات هم با خودشان آورده بودند. آن هم ژنرال‌های ارتش ماهستند. یا مثلاً بچه‌های ما همین جوری مرتب شب و روز داشتند کار می‌کردند. وقتی بین مسئولین و مردم صحبت می‌کردیم با وجود این که خیلی تشکر و قدردانی می‌کردند، اما یک واژه‌ مشترک بین‌شان بود؛ «که آقا ما هیچ وقت یادمان نمی‌رود ایران همیشه وقتی گرفتار بودیم دست‌مان را گرفته.» خاطرات این چنینی داشتند. و همه‌اش می‌گفتند: « ما همسایه‌ و برادریم، این حس برادری و کمک‌ها را فراموش نمی‌کنیم و هیچ وقت یادمان نمی‌رود.» در سوریه هم شرایط‌شان خیلی سخت بود. آن‌جا هم عزیزان سپاه خوب کار کرده بودند. حشدالشعبی عراق آمده بود، ما هم رفته بودیم. در آن‌جا هم خیلی خوب کار کرده بودیم؛ خوب و سریع جستجو و نجات و عملیات تمام شد. آن‌جا هم من وقت ملاقات داشتم با آقای بشار اسد، با نخست وزیر، با وزیر بهداشت، با وزیر محیط زیست با رئیس هلال احمرشان و مردم و استاندار لاذقیه و استاندار حلب. خیلی جالب است، آن‌جا هم باز یک واژه مشترک بود. آقای نخست وزیر و بقیه می‌گفتند: «فلانی می‌روی حتماً و حتماً از رهبر انقلاب به خاطر همدردی و پیام و این کمک‌هایی که کردند تشکر کنید. از مردم و دولت جمهوری اسلامی هم از قول ما تشکر کنید. ما هر چه داریم از جمهوری اسلامی است.» این واژه مشترک بود بین سوریه و ترکیه. خیلی جالب بود.

یک چیز دیگر هم یادم رفت از ترکیه به شما بگویم. من وقتی که رئیس هلال احمرش را دیدم از فاصله‌ صد متری آغوشش را باز کرد و بدو بدو آمد جلو و گفت:«دکتر کولیوند، برادر برادر» بغض کرده بود و ما را بغل کرد. بعد می‌گفت:« تو که آمدی انگار یک دنیا به من  دادند. من دیگر امروز احساس تنهایی و ضعف نمی‌کنم. اصلاً احساس غرور و قدرت می‌کنم. شما که آمدی پشتم قرص است» و واقعاً این‌ها را ابراز می‌کردند. انصافا هم سوریه و هم ترکیه شاکر و قدرشناس بودند.


* تحریم‌‌هایی که علیه سوریه وضع شده چقدر در روند رسیدگی به مردم زلزله‌زده این کشور تاثیر داشت؟
* خیلی. ببینید این‌قدر تأثیر منفی داشت که خیلی از کشورها واقعاً کمک نکردند. صد کشور صد کشور می‌آیند در ترکیه حضور پیدا می‌‌کنند و کمک می‌کنند. هواپیما هواپیما اقلام می‌فرستند، ولی جمعاً در سوریه کشورهایی که کمک کردند شاید به بیست کشور نرسیده باشد. خیلی ظلم است واقعاً ظلم غیرقابل قبولی است به این مردم فقیری که زجر کشیدند و جنگ و مصیبت را تحمل کردند. بعد حالا یک حادثه‌ این چنینی هم اتفاق می‌افتد و تحریم‌ها اجازه نمی‌دهد به آن‌ها کمک شود. این خیلی شرایط سختی است و فکر می‌کنم که خداوند متعال حق‌شان را از کشورهای ظالم خواهد گرفت و این جور نمی‌ماند.
در ترکیه حدود صد کشور برای کمک آمدند و خیلی هم کمک کردند، اما در سوریه امارات و روسیه و حشدالشعبی عراق کمک کردند. حشدالشعبی عراق خیلی کمک کرد. جمهوری اسلامی هم خوب کمک کرد. بعد خدمت شما عرض شود که بعضی از کشورهای عربی هم یک مقداری کمک کردند، اما آدم انتظار داشت که کشورهای مسلمان در این مواقع یک عرق و حس مسئولیت بیشتری داشته باشند و بیشتر به سوریه کمک کنند که من این را ندیدم.

در این زلزله‌ ترکیه و سوریه تنها کشوری که توانست، از بین صد کشوری که حضور داشتند، لوح تقدیر بگیرد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بود. و این لوح یک متن بسیار بسیار پرمعنایی دارد. وقتی که دبیرکل صلیب سرخ آمد آن‌جا و گزارش تهیه کرد و برد، آقای روکا در پیامی که برای من فرستاد، که حتماً می‌دهم خدمت‌تان، می‌گوید که این پیام به من رسید و شروع می‌کند یک جملات و تعابیری را به کار می‌برد که واقعاً برای ما که بین صد تا کشور فقط جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران مشمول این لوح تقدیر و تشویق شد، خوب بود. خب ما امسال هم عالی‌ترین نشان صلیب سرخ را گرفتیم که این هم برای مان خیلی خوب بود.

* سؤال آخر این‌که با توجه به سوابق اجرایی که داشتید چه در سازمان هلال احمر چه در مسئولیت‌های دیگر مرتبط با امداد و نجات طبعا تعاملاتی هم در فضای کاری با رهبر انقلاب داشته‌اید. توی این تعاملات اگر نکته یا خاطره خاصی از رهبر انقلاب در ذهن‌تان مانده عنوان کنید.
* در زلزله‌ سرپل ذهاب وقتی که حضرت آقا آمدند کنار داغ دیده‌ها و حادثه دیده‌ها، اگر دقت بکنید آن تصویری که پشت سر شما هست؛ آره این یک تصویر واقعاً جالب و دلنشین است، آن‌ها وقتی که آقا را می‌بینند انگار دیگر تمام وجودشان را دیدند همه چیز یادشان می‌رود. اصلاً یادشان می‌رود که عزیزان‌شان یا تمام اموال‌شان را از دست داده‌اند. روستاهایی بودند که شاید خیلی هم بدبین بودند، اما با حضور آقا یک دفعه متحول شدند. از این رو به آن رو شدند. در سرپل ذهاب من این‌ها را قشنگ دیدم، آن نگاه پدرانه‌ای که حضرت آقا داشت و توصیه‌های به یادماندنی‌ای که به دستگاه‌ها و خدمت‌گزاران و تیم‌های عملیاتی و امدادی می‌کردند.

آن‌ موقع، سرپل ذهاب، من اورژانس بودم. بیشتر کارمان با مصدومین و مجروحین و قطع عضوی‌ها بود. خب توصیه‌ای که حضرت آقا داشتند این بود که کار این‌ها رها نشود و فقط محدود به زمان بحران نباشد. در نتیجه ما حتی فیزیوتراپی و توانبخشی تمام مصدومین‌شان را هم تا زمان بهبودی کامل انجام دادیم؛ همه‌شان را انجام دادیم.