1402/01/16
دیدار شاعران ۱۴۰۲
شعرخوانی آقای سیداحمد حسینی (شهریار)



یک
زبان تیشه صدا زد که بیدرنگ برون آ
شرار خفته، کمی سعی کن ز سنگ برون آ
بیا که آهوی مطلب بود به دشت قناعت
ز بیشههای تگ و تاز چون پلنگ برون آ
نظر به هرچه کنی، رنگ اعتبار ندارد
به چشم بسته ز دنیای آب و رنگ برون آ
چنان به مردم عالم بسر ببر که به هر دم
دمی به صلح بهسر کن، کمی به جنگ برون آ
مقام ماندن ما نیست این جهان خرابی
ازین شکسته کمانخانه چون خدنگ برون آ

دو
این منظره دائم به من ارزانی باد
چشم و دل من مدام نورانی باد
یعنی به هر کجای ایران که باشم
چشمم قمی و دلم خراسانی باد
