• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1401/12/25
|گفت‌وگو|

تنوع اقلیمی ایران زمینه‌ای برای پیشرفت پایدار کشور است

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif نمی‌توان از طبیعت و محیط زیست و جاذبه‌های طبیعی ایران صحبت کرد ولی از کسانی که در رسانه وظیفه دشوار معرفی و تشریح این ظرفیت‌ها را بر عهده دارند نامی به میان نیاورد. جواد قارایی یکی از همین افراد است. او در مستندهای ایران‌گرد، تلاش کرده تا گوشه‌های مختلفی از طبیعت ایران زیبا را به تصویر بکشد.
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت هفته منابع طبیعی گفت‌وگویی با این
مستندساز حوزه ایران‌شناسی پرداخته است. آقای قارایی معتقد است ایران به کمک ظرفیت‌های ابدی جغرافیایی و طبیعی‌اش می‌تواند برای همیشه در چاه‌های نفت را ببندد.

* برای شروع گفت‌وگو از عبارت «ایران جان» شروع کنیم که خودتان هم خیلی روی آن تأکید دارید. این عبارت از کجا آمده؟
* این از قلب من آمده. تا وقتی آدم یک چیزی را نشناسد و به آن معرفت و شناخت نداشته باشد، به آن عشق نمی‌ورزد. و وقتی هم که عشق نورزد از آن محافظت نمی‌کند. این ایران جان از آنجایی می‌آید که من خب ایران را می‌شناسم، راجع به آن مطالعه کردم، مردمم را می‌شناسم، تاریخ و فرهنگم را می‌شناسم. در کنارش جهان پیرامونمان را هم یک شناخت نسبی به آن دارم که بخواهم مقایسه بکنم به خاطر همین است که خیلی برای من باارزش است ایران. و وقتی می‌گویم ایران جان واقعاً از ته دلم می‌گویم.
 
* با توجه شناختی که از ایران و سایر نقاط جهان دارید تنوعی که در ایران و این قسمت از جغرافیا جمع است، نمونه‌ی مشابهی دارد؟
* خیلی کم؛ واقعاً کم. مثال اگر بخواهیم بزنیم و با یک کشوری مثل ایالات متحده‌ی آمریکا مقایسه‌اش بکنیم که تنوع زیادی دارد اما فقط تنوع اقلیمی زیادی دارد، تنوع فرهنگی یا تنوع قومی بومی که ندارد چون به هر حال اینها چهارصد سال پیش حمله کردند به یک قاره‌ای که سرخ پوست‌ها آنجا زندگی می‌کردند و آنها را قلع و قمع کردند آنها را کشتار کردند و یک جایی که مال کسی دیگری بود را تصاحب کردند و تجاوز کردند. آنچه که الان می‌بینید آنجا هست به هر حال از همه‌ جای دنیا آمدند آنجا و دارند زندگی‌ می‌کنند ولیکن متعلق به آنها نیست، آمریکا متعلق به سرخ پوستهاست. ولیکن چون کشور پهناوری است اقلیمش متنوع است. البته که روسیه هم خیلی بزرگ است، چین هم خیلی بزرگ است اما این قدر اقلیم متفاوت ندارند.

ایران جزو متنوع‌ترین کشورها در اقلیم است؛ یعنی تقریباً می‌شود گفت بیشتر اقلیم‌های جهان را به غیر از اقلیم استوایی و اقلیم قطبی داریم. این اقلیم‌ها هستند که فرهنگ‌ها و اقوام مختلفی را می‌سازند و در کنارش تأثیرگذار هستند؛ حتی در زبان، لهجه، در گویش، در پوشاک و خوراک، در معماری‌، در موسیقی. اقلیم‌های متفاوت در نگاه ساکنانشان هم موثرند؛ مثلاً آدمهایی که در زاگرس زندگی می‌کنند با آن کوهستانها و آن رودخانه‌های خشن با آدمهایی که در حاشیه‌ی بیابانها زندگی می‌کنند متفاوت‌اند. چنین تنوعی خیلی کم است در کشورهای دیگر.
 
* چه فصل مشترکی در این کثرت و تنوع فرهنگی و قومی است که نه تنها باعث فروپاشی آن نمی‌شود بلکه آن را تقویت و مستحکم هم می‌کند؟
* کشورهای همسایه ما هم تنوع قومی دارند اما یک تفاوت جالبی که وجود دارد بین این اقوام در کشورهای دیگر و ایران، این است که در ایران اتحاد ملی خیلی پررنگ‌تر است. من یک کشوری را رفته بودم با مردمش صحبت می‌کردم می‌گفتند که دشمن‌شان که یک گروه تروریستی بود، آمده بود در کشورشان و در شهرشان و می‌گفتند که تا دو تا خیابان آن طرف‌تر به ما نزدیک شدند ولی خوشبختانه به ما نرسیدند. گفتند آن خیابان ربطی به طایفه‌ی ما نداشت. این حرف برای من حائز نکاتی بود. در حالی‌که در ایران وقتی که اتفاقی می‌افتد از شرق و شمال و جنوب و غرب همه جا با هم با اتحاد مقابل دشمن می‌ایستند.

به نظر من در کنار تنوع اقلیمی و تنوع فرهنگی و تنوع اقوام‌مان که وجود دارد که خیلی باارزش است باارز‌ش‌تر از آن این اتحاد ملی است که در کشور ما جریان دارد.

سال ۹۸ یک کلیپی ساخته بودیم که تمام اقوام در آن صحبت می‌کردند. و همه می‌‌گفتند که من یک ایرانی عرب هستم، من یک ایرانی فارس هستم، من یک ایرانی ترک هستم، من یک ایرانی کرد هستم، من یک ایرانی بلوچ هستم یعنی اول آن ایرانی مهم است. هر کسی که از من می‌پرسد که تو کجایی هستی می‌گویم ایرانی‌ام، می‌گوید نه خب می‌دانم ایرانی هستی کجای ایرانی هستی. می‌گویم خب من یک ایرانی مثلاً ترک هستم ولی من ایرانی‌ام. برایم هم هیچ فرقی نمی‌کند هر نقطه از ایران اتفاق بدی بیفتد حال من بد است، هر نقطه از ایران اتفاق خوبی بیفتد، حال من خوب است.
 
* یعنی در واقع مردم ایران با همه‌ی این تفاوت‌های قومی و فرهنگی‌ای که دارند اما در اختلاف نظرها مراقبند که هویت ملی کشورشان آسیب نبیند؟
* دقیقاً درست است. در همین اتفاقهای اخیر بعضی‌ها به من انتقاد می‌کردند. من گفتم من فقط دارم ایران را می‌بینم. من آن انتها را دارم می‌بینم که چه اتفاقهایی دارد می‌افتد. من تاریخ خوانده‌ام، من مردم ایران را می‌شناسم. شکی در این نیست همه باید به هم احترام بگذاریم. اتفاقی برای ایران بیفتد همه پای کاریم شکی در این نیست؛ هر اتفاق بدی هم بخواهد بیفتد همه‌مان ضرر می‌کنیم. اگر برای ایران اتفاقی بیفتد برای همه‌مان اتفاق افتاده. اینکه از یک چیزی از یک موضوعی از یک کسی از یک جایی ناراحتی وجود دارد دلیل نمی‌شود که باعث بشود که کشورمان آسیب ببیند. من ایران را همیشه خانواده می‌بینم. واقعاً خانواده می‌بینمش.

ایران بزرگ همیشه قدرتمند بوده ولی معمولاً به جایی حمله نمی‌کرده، تهاجم نمی‌کرده، تجاوز نمی‌کرده از همه جا به آن تجاوز می‌کردند و جلویشان به خوبی می‌ایستاده. شما در جنگ جهانی نگاه بکنید در کجای تاریخ جهان می‌شناسید که نیمی از جمعیت یک کشور به این پهناوری کشته بشوند؟ انگلیس باعث شد که قحطی بیاید در کشور ما یعنی آنها از قصد این کار را انجام دادند و نیمی از جمعیت کشور ما از بین رفت. نه میلیون نفر از هجده میلیون نفر حدوداً از بین رفت.

امروز که ما داریم صحبت می‌کنیم همان نگاه هنوز وجود دارد دوست ندارند ایران قوی را ببینند. دوست دارند که ایران را بدوشند نفتش را، گازش را، منابعش را، حتی تاریخ و فرهنگش را. من این را قاطع می‌گویم و اعتقاد دارم هر حکومتی در ایران باشد، دوست ندارند که ما قوی باشیم.
 
* این تنوع فرهنگی و اقلیمی که عنوان کردید به جز ارزش معنوی چگونه قابلیت استحصال اقتصادی را دارد به‌طوری که خود این فضا و زیست‌بوم هم حفظ شود؟
* ایران به عنوان یکی از پنج کشوری است که دارای بیشترین و متنوع‌ترین جاذبه‌های مختلف گردشگری در جهان شناخته شده. یعنی ما هم در تنوع رتبه‌ی بالایی داریم و جزو پنج کشوریم و هم در تعدد تعداد بسیار زیادی داریم. این شامل همه چیز می‌شود. آن وقت کشوری که یک همچنین چیزی را دارد اصلاً چه نیازی به خام فروشی دارد؟ نفت یک روزی تمام می‌شود گاز یک روزی تمام می‌شود، معادن ما هم یک روزی تمام می‌شود ولی آن جاذبه‌های طبیعی ما از بین نمی‌رود به شرط اینکه از آن درست بهره برداری بکنیم و با نگاه توسعه‌ی پایدار به آن نگاه بکنیم. در این صورت من به شما قول می‌ دهم - نمی‌گویم همین امروز و فردا و امسال می‌گویم- اگر برنامه ریزی درستی برای صنعت گردشگری بکنیم و کاری بکنیم که گردشگرهای خارجی زیاد به ایران بیایند، ده سال دیگر کشور از فروش نفت بی‌نیاز می‌شود.
 
* آیا رسیدن به این جایگاه در صنعت گردشگری برای ایران، شدنی است؟
* بله! مطمئنم! به شرط اینکه از امروز واقعاً این اتفاق بیفتد. زیرساخت‌ها را آماده کنیم آموزش خوب بدهیم تبلیغات خوب داشته باشیم من قول می‌دهم که تا ده سال دیگر نیازی به چاه‌های نفتمان نداشته باشیم. الان کشوری مثل اسپانیا یا ترکیه فقط از گردشگری دارند امرارمعاش می‌کنند. آمریکا در یکی از سالها به اندازه‌ی دو برابر درآمد نفتی ما از گردشگری‌اش پول به دست آورده و فقط تنوع اقلیمی دارد و تنوع تاریخی، فرهنگی چندانی ندارد. خب ما چرا نباید از اینها استفاده بکنیم؟ حالا اگر از این ظرفیت کشور در زمینه گردشگری استفاده کنیم نتایج زیر را در پی خواهد داشت:
۱- با ایران‌هراسی مقابله کرده‌ایم و نگاه مردم جهان نسبت به ایران تغییر می‌کند.
۲- دارایی‌های فرهنگی و هویتی‌مان را حفاظت می کنیم. چون مثلاً من به عنوان یک روستایی وقتی که می‌بینم لباس من، گویش من، آواز من،‌ معماری من، خوراک من، فرهنگ‌های زیبای من باعث می‌شود که گردشگرها می‌آیند و از آن لذّت می‌برند و منبع درآمد من است. و من بابت اقامتگاه، بابت خوراک، بابت صنایع دستی گردش اقتصادی دارم، چرا باید از بین ببرمش تازه به افتخار می‌کنم، توسعه می‌دهم و از آن حفاظت می‌کنم. ۳- رونق اقتصادی کشورمان به‌واسطه گردشگری بالا می‌‌رود.
 
* کدام مناطق کشورمان بیشتر می‌توانند از چنین ظریفیتی استفاده کنند و گردشگری را توسعه بدهند؟
* این اتفاق در همه‌ی شهرها و استانهای ایران می‌تواند بیفتد، هر کدام یک جاذبه‌ای دارند. زاگرس یا شمال کشور جاذبه‌های طبیعی بی‌نظیری دارند. تازه در کنار همه‌ی این جاذبه‌ها یک عالمه جاذبه‌های مردم‌شناسی و فرهنگی و تاریخی هم وجود دارد. این اتفاق می‌تواند بیفتد. نیاز به تبلیغات دارد. چرا انجام نمی‌شود؟ این همیشه برای من سؤال است. چرا در برابر ایران هراسی ما کاری انجام نمی‌دهیم؟ چرا در برابر اینکه بخواهیم خام فروشی نکنیم و معادن و نفت و گازمان را نگه داریم برای آیندگان‌مان کاری نمی‌کنیم؟
ما که می‌توانیم از اینها پول دربیاوریم. خیلی بیشتر از نفت و گاز. تا ده سال پیش اکثر مردم ایران می‌رفتند شمال و برمی‌گشتند اما در طی این ده سال بوم‌گردی‌ها در تمام نقاط ایران خیلی گسترش پیدا کرد. مردم دیگر فقط شمال نمی‌روند همه جا می‌روند.
 
* از کار خودتان بگویید، چه شد که رفتید سراغ مستندسازی؟
* من برای اولین باری که شروع کردم به این کار مستندسازی، هیچ کس حرف من را قبول نمی‌کرد. یک آپارتمان کوچک داشتم در جنوب شهر آن را فروختم و تجهیزات خریدم. با اینکه آن موقع ازدواج کرده بودم و به شدت دستم تنگ بود، این را فروختم. گفتم من مطمئنم و ایمان دارم که به این کار و به این هدفم می‌رسم و رسیدم. می‌دانستم که با تبلیغات جاذبه‌ها و دارایی‌ها و هویت ملی کشورمان اتحاد بیشتری برای میهنم می‌آورم؛ علاوه بر اینکه از دارایی‌هایمان محافظت می‌کنم، کاری می‌کنم که اقتصاد کشورمان رونق پیدا بکند.

روزی که من داشتم در خلیج گواتر در مرز بین ایران و پاکستان کار می‌کردم در سواحل مکران و نزدیک مرز بین سیستان و بلوچستان و هرمزگان من چهار قسمت آنجا کار کردم. در زمانی که اوج گردشگر‌پذیری آن منطقه بود حتی یک نفر گردشگر هم آنجا ندیدم. همه باید آنجا می‌بودند ولی همه شمال بودند. این را ساختم پخش شد دو سال بعد استاندار آنجا به من زنگ زد گفت آقای قارایی شما کاری کردی که اینجا دیگر جا برای سوزن انداختن نیست. آن زمان کلاً منطقه‌ی چابهار کلاً دو تا هتل کوچک داشت که آنجا کار می‌کردند برای خودشان. در همان های‌سیزنش(فصل اوج گردشگرپذیری) هم خالی بود. امروز که دارم با شما صحبت می‌کنم بیشتر از ده تا هتل آنجا ساخته شده. آن روز مردم محلی آنجا نمی‌دانستند اقامتگاه بوم‌گردی چیست. الان که دارم به شما صحبت می‌کنم حدود هشتاد اقامتگاه بوم‌گردی فقط در کرانه‌ی مکران ساخته شده. این همه پرواز که اضافه شد، این همه اقامتگاهی که به وجود آمد، این همه هتلی که به وجود آمد نگاه مردم محلی نسبت به دیگران و نگاه دیگران نسبت به آن‌جا تغییر کرده. به خاطر این رسانه است. هر جایی که کار کردیم رونق بسیار خوبی به وجود آمد، در کنارش این تقابل فرهنگها و دوستی و صلح بیشتر بین فرهنگها و اتحاد ملی بیشتر شد. اقتصاد و پول این چرخه به چه کسی رسید؟ به همان مردمی که آنجا بیکار بودند، به مردمی که ناراحت بودند. حق هم داشتند، بیکاری حال آدمها را بد می‌کند، حال آدمها بد بشود حال جامعه بد می‌شود. من معتقدم اقتصاد بسیار بسیار در حال جامعه مهم است.
 
* تنوع اقلیمی و زیستی و فرهنگی و حتی حیات وحش آن مناطق نیاز به حفاظت دارد. در مدتی که در این حوزه مشغول به فعالیت هستید متوجه تغییر نگاه مردم و مسئولیت و درک اهمیت حفاظت از این سرمایه‌ها شده‌اید؟
* در بین مردم بله، در بین مردم به خاطر فرهنگ‌سازی‌ای که دارد می‌شود هر چند که من هنوز اعتقاد دارم که این فرهنگ‌سازی ضعیف است. من به اندازه‌ی خودم به اندازه‌ی توان خودم در مستندهای «ایرانگرد» همیشه سعی کردم واقعاً فرهنگ‌سازی بکنم اما یک جاهایی می‌بینم بعضی از مسئولین هنوز این جور نیستند. من یک مثال بزنم مثلاً سد! ببینید از چند هزار سال پیش ما سد داشتیم. سد به خودی خود چیز بدی نیست باید یک جاهایی حتماً سد داشته باشیم. اما باید ببینیم که وقتی که این کار را انجام می‌دهیم آسیب بزرگی به جامعه یا به محیط زیست وارد می‌شود یا نمی‌شود. اگر طبیعت از بین برود حال مردم بد می‌شود. حال مردم بد بشود حال جامعه بد است. اصلاً‌ همه چیز عین زنجیر به هم متصل است. همه چیز عین زنجیر به هم متصل است. و من فکر می‌کنم که خیلی از مسئولین شاید به خاطر اینکه آن رزومه‌ای که می‌خواهند در این چند سالی که دارند کار می‌کنند را پررنگ بکنند حاضرند دست به هر کاری بزنند.

* بخش پایانی گفتگو را بگذاریم برای مستند «ایرانگرد». احتمالاً برای شروع کار با سختی‌های زیادی مواجه بودید.
بله خیلی زیاد. یکی از خاطراتی که خیلی تلخ بود وقتی پسرم به دنیا آمد من حتی پول این را نداشتم که یک گل بخرم ببرم بیمارستان. خانه‌ام را فروخته بودم و چند قسمت «ایرانگرد» را تولید کرده بودم؛ بدون اینکه کسی از من بخواهد، بدون اینکه کسی به من پیشنهاد بکند و هیچ جا هم از من قبول نمی‌کرد چون من را نمی‌شناختند. من یک کاری را تولید کردم که برای ایران است و پرچم این مملکت را می‌برد بالا. ولی خیلی یعنی واقعاً در لحظاتی که دیگر کم کم امید من داشت از بین می‌رفت. خیلی من سختی کشیدم سالهای خیلی سختی را گذراندم و هر چه داشتم را هزینه کردم اما خب خدا را شکر خدا خواست و به هر حال «ایرانگرد» دیده شد و فکر می‌کنم آن هم خواست خدا بوده. اگر هم «ایرانگرد» خوب بوده تا حالا خیلی پرمخاطب بوده قطعاً لطف خدا بوده و زیبایی‌های خود ایران، دارایی‌های خود ایران.

* در آن شرایط ابتدایی و ناامیدکننده که به قول خودتان فرزندتان هم به دنیا آمده ولی پول خرید یک شاخه گل را نداشتید! چرا کار را رها نکردید؟
* خیلی‌ها می‌گفتند مثلاً این کارت بیهوده است عبث است برای چه داری این کار را می‌کنی من فقط به جلو نگاه می‌کردم و فقط به هدفم نگاه می‌کردم چون به آن ایمان داشتم. من هر موقعی که صبحها ساعت چهار صبح بلند می‌شدم سر کار، پنج صبح بلند می‌شدم سر کار شروع می‌کنم در سخت‌ترین شرایط به یک نفر فکر می‌کنم به شهید مصطفی چمران. می‌گویم این آدم در آمریکا در بهترین دانشگاه دنیا رفت دکترا گرفت استخدام شد، زن داشت چهار تا بچه داشت،‌ خانه‌ی خوب، پول خوب، شهرت خوب، همه چیزش درجه یک بود چه شد که ول کرد آمد و در سخت‌ترین شکل ممکن شروع کرد به مبارزه کردن علیه دشمن. چرا این کار را کرد. چمران همه چیز را دیده بود. وقتی من می‌بینم چمران یک همچنین کاری را می‌کند من در برابرش هیچ چیز نیستم. من خاک پای چمران هم نیستم. وقتی چمران شهید شد هیچ چیز نداشت در این دنیا، نه خانه‌ای، نه ماشینی، نه پولی در حساب بانکی. برای ایران از همه چیزش گذشت.

من در آن سختی‌ها شهید چمران به یادم می‌آمد. و از مسئولین می‌خواهم و از مسئولین و مردممان چون مسئولین هم از دل همین مردم‌اند دیگر در نهایت از بین خودمان آرام آرام می‌روند بالا. از همه‌ی مردم ایران می‌خواهم که هر کاری را می‌خواهند بکنند چه آن کسی که رفتگر است دارد زمین را تمیز می‌کند چه منی که مستندسازم چه آن کسی که پزشک است چه آن کسی که معلّم است، چه آن کسی که سیاستمدار است چه آن کسی که مدیر است، آن که هر کسی هر کسی در هر جایگاهی هر کاری دارد می‌کند می‌خواهم بگویم که فارغ از هر دیدگاهی اصلاً خداپرستید، مسلمانید، مسیحی هستید، بی‌دینید، به هیچ چیز اعتقاد ندارید فقط به یاد آن آدمهایی بیفتید که برای این مملکت از با ارزش‌ترین دارایی خودشان گذشتند از جان خودشان گذشتند. به آنها فکر بکنید و هر کاری را می‌خواهید بکنید بکنید.

* سپاس از اینکه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.
* من هم از شما متشکرم.