1364/01/30
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران به مناسبت عید مبعث
خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین. احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اسلّم و اصلّى على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فى کتابه: الَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِى التَّورىٰةِ وَالاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ یَنهىٰهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِثَ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم فَالَّذینَ ءامَنوا بِه؛ وَ عَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذىِّ اُنزِلَ مَعَه، اُولئکَ هُمُ المُفلِحون.(۲)
عید سعید مبعث را به همهى شما برادران و خواهران عزیز نمازگزار و به همهى ملّت ایران، دریافتکنندگان حقیقى پیام بعثت و رهروان راه نبوّت و به همهى مسلمانان اسلامخواه و مبارز سراسر جهان تبریک عرض میکنم. بحث مربوط به بعثت نبىّ اکرم به مباحثى که در باب تعلیم و تربیت به عنوان وظایف دولت جمهورى اسلامى قبلاً عرض میشد، مرتبط است و مناسبت عید مبعث ایجاب میکند که دربارهى مسئلهى بعثت و پیام بعثت صحبت بشود. لذا خطبهى اوّل به بحثى در باب بعثتها و بعثت نبىّ اکرم و لبّیکى که امروز جهان اسلام به بعثت پیغمبر اسلام میدهد، اختصاص خواهد داشت. البتّه این یک بحث مهم و مفصّلى است، من سعى میکنم خلاصه و کوتاه عرض کنم. کوشش بر کوتاهى بحث است؛ اگر کشش بحث قدرى از وقت را بیش از اندازهى مورد نظر من بگیرد، در خطبهى دوّم جبران خواهم کرد. به هر حال این اجتماعات عظیم، بهترین مکان و بهترین فرصت براى بیان این حقایق بسیار مهمّ اسلام و این درسهاى عملى امروز مسلمانان است.
[دریافت صوت کامل]
در باب بعثت وقتى حرف بزنیم، فقط از یک بُعد و از یک دیدگاه حرف خواهیم زد؛ زیرا ابعاد گوناگون بعثت براى ما ناشناخته است. وقتى امام بزرگوارمان، آن عالِم عارف و آشنا به معارف عمیق و ارجمند اسلام اظهار عجز میکنند از اینکه ابعاد معنوى بعثت را بدانند، اینجانب حتّى اظهار عجز را هم بالاتر از حدّ خودم میشمارم. آنچه من عرض میکنم، یک بُعد و یک گوشه از مسئلهى بعثت است و آن عبارت است از رابطهى بعثت با انسانهایى که مخاطب بعثتند. مطلب اوّلى که باید عرض کنم، این است که بعثتها، چه بعثت نبىّ اکرم اسلام و چه بعثت دیگر پیغمبران، همیشه در زمینهى اسارت انسانها بوده است. یعنى وقتى پیغمبران مبعوث میشدهاند، جامعهى انسانیّت در اسارت به سر میبرده است و بعثت رهاکنندهى انسان، رهانندهى انسان و آزادکنندهى انسان است. اسارت انسان در زمینهى بعثت پیغمبران، هم اسارت مادّى است، هم اسارت معنوى. در عرصهى زندگى مادى، انسانها اسیر بودند؛ یعنى اقتصادشان، حکومتشان، مناسبات و روابط اجتماعىشان محکوم دست قدرتها و سلطههاى طاغوتى و شیطانى بود؛ فرعونها بر آنها حکومت میکردند، زندگى مادّى آنها سخت بود، آزادى نداشتند، استقلال نداشتند، نانِ بخور و نمیر را با زحمت به دست مىآوردند، با زحمت میخوردند، میان انسانها تبعیض بود، عدالت وجود نداشت، انسانها تحقیر میشدند، انسانها شکنجه میشدند، جامعه زیر انواع فشارهاى مادّى دست و پا میزد؛ این از جنبهى مادّى زندگى. در عرصهى معنوى و روحى زندگى هم باز انسانها اسیر بودند؛ اخلاق انسانها فاسد بود، به انسانها اجازه نداده بودند که فکر درست و اندیشهى درست را بیاموزند، انسانها غلط و کج مىاندیشیدند، فضیلت در جوامع انسانى وجود نداشت، کسى به کسى رحم نمیکرد، استعداد انسانها ناشکفته مانده بود، اجازه داده نمیشد که گنجینههاى درون ذات انسان شکوفنده شود و سرچشمههاى استعداد از وجود آدمى سرازیر شود؛ یک اسارت کامل. پیغمبران در یک چنین زمینههایى ظهور میکردند و بعثت به وجود مىآمد.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) براى این اسارت، تعبیر «فتنه» به کار برده است. فتنه در قرآن یک کلمهى بسیار وسیعى است. جا دارد کسانى که در فرهنگ قرآنى کار میکنند، معناى فتنه در قرآن را پیگیرى کنند. در فتنه فشار مادّى هست، فشار زندگى هست: رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَروا،(۳) جَعَلَ فِتنَةَ النّاسِ کَعَذابِ الله.(۴) فتنه معنایش فشار و شکنجه و آزار مادّى است. همچنین در مفهوم فتنه و معناى فتنه، سردرگمى، حیرت و شک هست. امیرالمؤمنین تعبیر فتنه را براى آن حالتى که جوامع بشرى پیش از بعثت پیغمبران داشتند، به هر دو معنا به کار برده است: فى فِتَنٍ انجَذَمَ فیها حَبلُ الدّینِ وَ تَزَعزَعَت سَوارِى الیَقین؛(۵) مردم در دوران بعثت پیغمبران، یعنى آن هنگامى که پیغمبران مبعوث میشدند، در فتنه به سر میبردند؛ فتنهاى که رشتهها و ریسمانهاى دین را، معنویّت و فضیلت و اخلاق را گسسته بود؛ فتنههایى که یقین و معرفت را از مردم گرفته بود؛ مردم را دچار حیرت، دچار سردرگمى، دچار شک کرده بود. در همین خطبه امیرالمؤمنین میفرماید: فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلى سَنابِکِها؛ مردم در آن دوران در فتنههایى و زیر بار فتنههایى دست و پا میزدند و لگدمال میشدند. فتنه مانند اسبى وحشى و رمکرده که سوار خود را به زمین مىاندازد و بر او سُم میکوبد و شیهه میکشد، انسانیّت را به زمین انداخته بود و انواع فشارهاى مادّى را بر آنها وارد آورده بود.
در دورانى که پیغمبران مبعوث میشوند، وضع انسانها به این کیفیّت است؛ یعنى از لحاظ مادّى وضع مردم بد است. گیرم عدّهاى از مردم نانِ بخور و نمیرى هم پیدا بکنند، امّا عامّهى مردم، هیئت جمعىِ جوامع بشرى در زیر فشار قدرتها است، در زیر فشار مکندگان سرمایههاى مادّى و معنوى انسان است. فرعونها، نمرودها، ابوجهلها که بر مردم حکومت میکردند ــ مثل قدرتهاى مادّى امروز ــ آن چنان مردم را در زندگى تلخ و زهرآگین نگه میداشتند که مردم از همهى مواهب مادّى و معنوى محروم بودند. حکومت، حکومت طغیان؛ حکومت، حکومت هوسها؛ حکومت، حکومت انسانهاى آلوده و ناپاک؛ از لحاظ معنویّت و اخلاق هم انسانها در انحطاط مطلق اخلاقى. پیغمبر در یک چنین زمینهاى مبعوث میشود. بعثت پیغمبر اسلام هم در یک چنین زمینهاى بود. مردم مکّه و جزیرةالعرب را در دوران بعثت پیغمبر اسلام، اگر در تاریخ بخوانید و مطالعه کنید، مىبینید از همه جهت در سختى بودند؛ گرسنگى در میان آن مردم رواج داشت، تبعیض فراوان بود، آزادى اصلاً نبود، اخلاق و معنویّت در میان آن مردم وجود خارجى نداشت، جنگ و اختلاف بر سر هواها و هوسها در میان آنها برافروخته بود. در یک چنین زمینهاى است که پیغمبر ظهور میکند، مبعوث میشود. بعثت پیغمبر یعنى برانگیختگى پیغمبر؛ آن انسان والایى که خدا او را از میان انسانها بر طبق معیارها و ملاکها انتخاب کرده است، با نهیب الهى بلند میشود، بیدار میشود، برانگیخته میشود، بعد او نهیب میزند تا انسانها بیدار بشوند، تا انسانها برانگیخته بشوند، مردم را از همهى آن اسارتها آزاد میکند؛ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم. در این آیه، اسارتهاى مادّى و معنوى هر دو را میگوید؛ زنجیرها را، غلها را از دست و پاى انسانها پیغمبر باز میکند؛ اسارت معنوى را از مردم میگیرد. وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتٰبَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم؛(۶) مردم را تزکیه میکند، اخلاق به مردم میدهد، آموزش به مردم میدهد، جهالت را از مردم میگیرد، انسان را از محدودهى تنگ دیدگاه مادّى بیرون مىآورد. عرب در دوران قبل از ظهور پیغمبر در جزیرةالعرب به هیچ چیز فکر نمیکرد، مگر چهاردیوارى محدود و محصور زندگى مادّى خود، [امّا] اسلام آمد به او یک افق دید وسیع داد؛ او را به جاى اینکه به خود و به منافع محدود خود فکر بکند، به فکر اصلاح عالم انداخت؛ اسلام آمد از انسانهایى جاهل، انسانهایى بزرگ، فداکار، ایثارگر، انسانهایى که پرچم آزادى بشریّت را به دست گرفته بودند، ساخت؛ و لذا بود که بزرگترین دشمنى که در مقابل پیغمبران و پیغمبر ما ایستادگى و مقاومت میکردند، همان کسانى بودند که انسانها را به آن اسارتها دچار کرده بودند. همهى کسانى که شهوت را در انسانها تحریک میکنند، انسانها را به شهوترانى دعوت میکنند، با بعثت پیغمبران مخالفند؛ همهى کسانى که اموال مردم را غارت میکنند، با بعثت پیغمبران معارضند؛ همهى آن حکّام و زمامدارانى که میخواهند بر مردم بِزور حکومت کنند و نظام سیاسى جوامع را در اختیار بگیرند، با پیغمبران دشمنند؛ همهى طاغوتها، همهى شیطانهاى بزرگ و کوچک با پیام بعثت و پیام اسلام مخالفند. بعثت یعنى حرکت الهى بشر براى رها کردن خود، براى رستگار کردن خود از زندانهایى که قدرتها و طاغوتها و شیطانها براى او به وجود آوردند؛ لذا در این آیه میفرماید: اُولئکَ هُمُ المُفلِحون؛ آن کسانى که به پیغمبر ایمان مىآورند، بعثت را قبول میکنند، زنجیر اسارت را باز میکنند، استقلال و آزادى الهى را که پیغمبر و بعثت به آنها هدیه کرده است، میپذیرند، اینها مفلحند، رستگارند، آزادشده هستند. این، مجمل معناى بعثت است.
بعثت را به عنوان نهضت رهایى و نجات انسان میشود نامگذارى کرد؛ منتها رهایى و نجات همهجانبه، نه فقط به معناى به دست آوردن نان. آن نهضتهایى که میخواهد مردم را فقط از چنگ فقر نجات بدهد، خوب است امّا محدود است، کوچک است. آن نهضتهایى که میخواهد انسانها را فقط از شرّ یک رژیم یا چند نفر آدمِ خاص که ظلم میکنند، خلاص کند، البتّه خوب است امّا محدود است. نهضت حقیقى و شایسته و بزرگ، آن نهضتى است که میخواهد انسانها را به شکل همهجانبهاى آزاد کند؛ هم از لحاظ مادّى، تا در میان مردم دیگر فقر نباشد، تبعیض نباشد، استثمار نباشد، بدبختى نباشد، وابستگى نباشد، مردم آزاد باشند، مستقل باشند، باشخصیّت باشند، تحقیر نشوند؛ و هم از لحاظ معنوى، یعنى انسانها فکر درست داشته باشند، بینش و بصیرت کامل داشته باشند، جهانبینى صحیح الهى را فرا گرفته باشند، راه زندگى را از فرستادگان خدا و مبعوثان الله تعلیم گرفته باشند و داراى اخلاق و فضیلت باشند؛ این نهضت حقیقى است. البتّه [فرق] بعثت پیغمبر با بعثتهاى دیگر که قبل از پیغمبر در طول تاریخ بشر اتّفاق افتاده، این است که مخاطبان این بعثت، زمان معیّنى از تاریخ ندارند. بعثت حضرت موسىٰ بعثتى بود که مخاطبانش فقط آن مردمانى بودند که تا قبل از نبوّت عیسىٰ به این دنیا آمده بودند؛ و مخاطبان بعثت حضرت عیسىٰ آن مردمى بودند که تا قبل از ظهور نبوّت خاتمالانبیا در این دنیا آمده بودند. امّا مخاطبان بعثت پیغمبر اسلام حد و مرز ندارند؛ نه طبقهى خاصّى از مردم، نه کشور خاصّى از کشورهاى دنیا، و نه زمان خاصّى از زمانها؛ مال همهى انسانها است در طول تاریخ.
خب، بعثت پیغمبر بعد از آنکه تحوّلى در عالم در همان زمان ایجاد کرد و البتّه الگویى براى آیندهى تاریخ باقى گذارد، به وسیلهى تحریفها و انحرافها، آن جریان صاف و زلال، از آن صافى و زلالى افتاد. سرگذشت چهارده قرن زندگى مسلمانان که امّت پیغمبر خاتم بودند، یک سرنوشت غمانگیزى است که تحلیل قطعهقطعهى زندگى این چهارده قرن نشان میدهد که دشمنان اسلام چه کسانى هستند و چگونه با اسلام دشمنى و خصومت میکنند. امّا در هر دورهاى یک عدّه از مردم بودهاند که پیام پیغمبر را به گوش جان بشنوند و بخواهند آن پیام را بپذیرند؛ و در زمان ما آن کسانى که پیام بعثت پیغمبر را باید بشنوند و شایسته است بشنوند، از همیشه بیشتر است. علّت این است که اسارت در زمان ما ــ هم اسارت معنوى و هم اسارت مادّى ــ از همیشه بیشتر است.
با اینکه تاریخ دورانهاى سخت و تلخى را گذرانده امّا من میخواهم بگویم هر چه بشریّت تکامل پیدا کرده است، شیوههاى اسیر کردن انسان هم تکامل پیدا کرده؛ طاغیان و شیطانها هم در کنار همهى پیشرفتهاى بشرى پیشرفت کردهاند؛ آنها هم راههاى پیچیدهاى را براى اسارت انسانها پیدا کردهاند. و من قرن نوزدهم میلادى را که در چشم تحلیلکنندگان تمدّن بشرى، قرن اوج تمدّن بشر و ورود انسان به مراحل تازهاى از پیشرفت علمى و صنعتى است، قرن ظلم به دین و قرن اسارت کامل انسان به حساب مىآورم. در قرن نوزدهم میلادى از دو جهت به دین ظلم شد و دین در دنیا مظلوم واقع شد: یکى از این جهت که علیه دین بسیار کار شد؛ متفکّرین و تئوریسینها و طرّاحان در همه جاى دنیاى استکبار به وسیلهى پیشرفت دانش علیه دین فعّالیّت کردند و توطئهچینى کردند؛ افکار ضدّ دینى، تئورىها و ایدئولوژىهاى مخالف با دین، ترویج بىدینى در میان جوامع بشرى، نوشتن کتابهاى بسیار علیه همهى ادیان از جمله، و شاید بیشتر از همه علیه اسلام؛ این از یک طرف که قرن نوزدهم، قرن غربت دین و قرن دورى دین به طور کامل از زندگى انسان است. از جهت دیگر هم در قرن نوزدهم میلادى ــ قرن پیش ــ دین از این جهت مورد مظلومیّت قرار میگرفت که هدف ادیان یعنى رهایى انسان بکلّى نقض شد و انسانها به شکل منسجم و پیوسته و سازمانیافتهاى به اسارت در آمدند؛ زیرا قرن نوزدهم قرن استعمار است؛ استعمار ملّتها، استعمار انسانها و تسلّط همهجانبه و شبکهوار بر زندگى ملّتها، هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ معنوى. لذا بود که اسارت انسان در قرن نوزدهم به خاطر دورى از دین، از همیشه سختتر و بیشتر و تأسّفآورتر شد. کشورها و ملّتهایى که خودشان براى خودشان زندگى میکردند، با حکّام خودشان، با زمامدارانى که البتّه به آنها ظلم میکردند امّا به جایى متّکى نبودند، مورد تهاجم سلطهى جدید و تازهنَفَس قدرتهاى بزرگ جهانى قرار گرفتند. اوج ظلم نسبت به دین و دینداران و بیشتر از همه نسبت به اسلام و مسلمانان در قرن نوزدهم شد؛ یعنى اوج اسارت انسان.
خطاب دین و خطاب بعثت پیغمبر و پیام بعثت نبوى بلافاصله بعد از قرن نوزدهم در دنیا بیش از همیشه در گوش دل مردمى که میخواستند حقایق را بفهمند، زنگ زد و آنها را به خودش متوجّه کرد. در حالى که در کتابها مینوشتند، در مدرسهها میگفتند، به نسلهاى جدید تعلیم میدادند که روزگار دین به سر آمده است، شما مىبینید در آغاز این قرن حاضر، شخصیّتهاى بزرگى از قبیل سیّدجمالالدّین حسینىها بلند میشدند و مردم را به بازگشت به دین دعوت میکردند؛ مردم را به نظام دادن به زندگى خود بر طبق دین دعوت میکردند. یعنى حقیقت دین و جنبهى آزادکنندگى و رهاسازى دین براى انسانها آشکار میشد؛ میفهمیدند در مقابل این سلطهها، این شیطنتها، آن اهرمى که میتواند انسانها را حرکت بدهد، اهرمِ دین است. لذا نهضتهاى اسلامى شروع شد. یک مبارزهاى از دو طرف به وجود آمد: مبارزهى میان مخالفین دین، مخالفین با بعثت از یک طرف، و از طرف دیگر، طرفداران بعثت و شنوندگان پیام بعثت اسلام و کسانى که میخواستند لبّیک بگویند به ندائى که پیغمبر اسلام چهارده قرن پیش براى بشریّت در طول تاریخ آورده بود. یک مبارزهى اینچنینى شروع شد. امّا خیلى روشن است که پیام نبوّت منطبق با قوانین آفرینش است و بعثت، خواست و ارادهى الهى است. و در مبارزهى حق و باطل، اگر حق طرفدارانى داشته باشد که از آن دفاع بکنند، بلاشک حق بر باطل پیروز میشود. لذا بود که در این درگیرىاى که در طول دهها سال اخیر در دنیا به وجود آمد، ما مىبینیم پیام بعثت روشنتر و برجستهتر شد و نهضتهاى اسلامخواهى و اسلامطلبى در جوامع مسلمانها روزبهروز زندهتر شد و به جایى رسید که امروز در سرتاسر جهان اسلام هر جا که شما نگاه میکنید، گروهى از انسانها را مىبینید که با ایثار، با فداکارى، همان کارى را میکنند که مسلمانان صدر اسلام و پیرامون پیغمبر اکرم میکردند؛ همان هدفى را تعقیب میکنند که آنها تعقیب میکردند؛ همان چیزى را میخواهند که آنها میخواستند؛ یعنى اسلام را و نظام اسلامى را و زندگى بر طبق احکام و معارف اسلامى را. و آن وقتى این مبارزه به اوج خود میرسد و همچنین پیروزی و غلبهى حق بر باطل و غلبهى جریان و خطّ بعثت بر خطّ کفر و الحاد و طغیان و شیطنت آشکار میشود که یکى از مصداقهاى این مبارزه در کشور اسلامى ایران، در میان مسلمانانى فداکار و ایثارگر به پیروزى میپیوندد.
امروز برادران و خواهران ایرانى ما، مسلمانانى که در این مرز و بوم زندگى میکنند، پرچمداران بعثت پیغمبرند. پیام بعثت، امروز هم همان پیامى است که در زمان پیغمبر بود. انقلاب ما پاسخ به ندائى است که پیغمبر در چهارده قرن قبل در میان آن دنیاى سرتاپا فتنه و آکنده از شر به انسانها داد؛ یعنى همان رهایى و آزادى انسان. مسئلهى ما امروز همان مسئلهى پیغمبر است، و دشمنان امروز ما همان دشمنان آن روز پیغمبرند. اگر چه دشمنان امروز ما پیچیده عمل میکنند و شگردهاى تازه به کار میبرند امّا شیوهها و روشهایى که در اختیار بعثت است، آنها هم پیچیده است، آنها هم تازه است. امروز دست طرفداران حیات اسلام، تجدید بعثت اسلام و زندگى دوبارهى قرآن در جامعه بسیار نیرومند است؛ از آنچه در صدر اسلام هم بود، امروز بسیار نیرومندتر است. آن حقیقتى که ما ملّت ایران باید به آن کاملاً توجّه داشته باشیم، این است که قیام و انقلاب ملّت ایران یک چیزى جداى از گذشتهى تاریخى خودش نیست و نبوده است. ما فریاد پیغمبر را لبّیک گفتیم، ما نداى پیغمبر را جواب دادیم؛ لذا در جامعهى ما و براى انقلاب ما دو هدف وجود دارد: یکى آزادى از اسارت در عرصهى مادّى زندگى، و دیگرى آزادى از اسارت در عرصهى معنوى و اخلاقى زندگى. امروز «َ یُعَلِّمُهُمُ الکِتٰبَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم» براى ما یک دستور است؛ همچنان که امروز «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(۷) براى ما یک دستور است. این دو چیز همان دو چیزى بود که پیغمبران و پیغمبر اسلام میخواستند به مردم هدیه کنند. لذا بعثت براى ما به معناى واقعى کلمه یک عید است. عید یعنى بازگشت یک خاطره، تجدید یک خاطرهى بزرگ. امروز جامعهى ما دارد خاطرهى بعثت را در این افق وسیع تجدید میکند؛ لذاست دنیا که به ما نگاه میکند، از صدر اسلام یادش مىآید. هر چه میخواهند بگویند دربارهى اینکه ملّت ایران اسلام را درست فهمیدند یا غلط فهمیدند. چه کسى این حرفها را میگوید؟ آن کسانى که آن قدر آبرو ندارند که مسلمانان به سخن آنها گوش بدهند؛ روحانیان و علماى دینىِ وابسته به قدرتهاى طاغوتى، یا حتّى سردمداران کفر و طغیان جهانى. اینها البتّه حق دارند اگر دربارهى اصل اسلام، دربارهى اصل پیامهاى رهایى انسان با تلخى حرف بزنند. آنها چطور میتوانند پیام پیغمبران را بفهمند و درک کنند، در حالى که پیام پیغمبران براى کوبیدن آنها آمده؟
امّا ملّت ایران و ملّتهاى دنیا در محیط اسلامى، در آفریقا و در آسیا، درست میفهمند که ملّت ایران براى چه قیام کرده و درست میفهمند که ایران اسلامى چه هدفى را تعقیب میکند. براى ملّتهاى اسلامى، ایران یک الگو شد؛ وسیلهاى شد براى اینکه بدانند و بفهمند که امروز هم میشود پیام بعثت نبىّ اکرم را دوباره احیا کرد و زنده کرد؛ مسئله براى ما این است. ما میدانیم که این یک راه طولانى است و میدانیم که دشمن با تمام ابزارها و سلاحهایى که در اختیارش هست، در مقابل این پیام سینه سپر خواهد کرد؛ چون تاریخ پیغمبران را میدانیم، چون سرگذشت پیغمبران را خواندهایم و میدانیم با آنها چه کردهاند. امروز موفّقیّتى که ما در پیاده کردن پیام اسلام و احیای قرآن به دست آوردهایم، در طول تاریخ کمنظیر است ــ نمیگویم بکلّى بىنظیر است ــ علّت این است که بحمدالله خداى متعال تفضّل کرد و ابزار و اسباب پیروزى را براى ما جمع کرد: رهبرىِ خوب، وحدت کلمه، خصوصیّات تاریخى و جغرافیایىاى که در ملّت ما وجود داشت، و نیاز جهان. اگر دنیا به ما پاسخ نمیداد، اگر ملّتها حرف ما را نمیفهمیدند، اگر ما استدلال کافى براى اینکه با ملّتها حرف بزنیم نداشتیم، یقیناً این موفّقیّت براى ما به دست نمىآمد. امّا امروز ملّتها همه میدانند. شما ببینید در سرتاسر کشورهاى اسلامى، امروز نهضتهاى اسلامى آغاز شده. بعد از آنکه انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، مشوّقى براى ملّتها به وجود آمد. امروز در شمال آفریقا، در شرق آسیا و در میانهى این دو، در بیشتر کشورهاى اسلامى گروههایى هستند که براى اسلام مبارزه میکنند؛ دقیقاً براى اسلام، آن هم اسلام طبق الگویى که انقلاب اسلامى ایران به آنها یاد داده؛ این را تصریح میکنند.
البتّه این را هم باید بگویم انقلاب اسلامى ایران از یک طرف مشوّق ملّتها شد که براى اسلام و براى تجدید بعثت پیغمبر قیام کنند، اسلام بخواهند ــ جوانها، دانشجویان، تودههاى مردم، روشنفکران، نویسندگان و شعرا در بسیارى از کشورهاى اسلامى اسلام را میخواهند و اظهار میکنند و انقلاب اسلامى ما مشوّق آنها شد ــ امّا از طرفى استکبار جهانى با پیروزى انقلاب ما درسهاى جدیدى گرفت، تجربه پیدا کرد و از این تجربه در سرکوبى ملّتها دارد استفاده میشود؛ در عراق براى سرکوبى اسلامخواهى از این تجربه استفاده شد، در مصر در مقابله با موج اسلامى عظیم مردم از تجربهى استکبار جهانى استفاده شد، در مراکش در مقابل حرکت شجاعانهى گروههاى مبارز مسلمان از این تجربه استفاده شد، از همه مشکلتر و پیچیدهتر در سودان از این تجربه استفاده شد.
یقیناً مردم مسلمانى که در سودان قیام کردند و مزدور استکبار جهانى را از قدرت به زیر کشیدند و از صحنه خارج کردند، فقط براى این قیام نکرده بودند؛ براى این قیام کرده بودند که اسلام در آنجا پیاده بشود. امروز براى ما این سؤال مطرح است که پاسخ قیام مبارزهجویانه و فداکارانهى مردم سودان بعد از رفتن نُمیرى چیست؟ چگونه با آنها برخورد خواهد شد و اسلام در آنجا به چه وضعى دچار خواهد شد؟ منتظر هستیم ببینیم استکبار جهانى چگونه پاسخ خواهد داد به موج اسلامى عمیقى که در سودان به وجود آمد. مبارزین سودان و کسانى که اسلام را در سودان میخواستند، فقط نمیخواستند نُمیرى کنار برود؛ میخواستند حکومت اسلامى و نظام اسلامى در آنجا به وجود بیاید. تا این کار نشود، مبارزهى مردم مسلمان سودان به نتیجه نرسیده است. آن کسانى هم که در آنجا بر سر کار هستند، باید بدانند که اگر در کنار مردم میخواهند باشند، باید به این خواستهى مردم جواب بدهند. آنها باید میدان بدهند که مبارزان راه آزادى از اسارتهاى استکبار جهانى که با شعار اسلام و به دنبال اسلام حرکت کردهاند، به آنچه میخواهند، برسند. این خطّ درستى است که در سودان، ملّت و دولت سودان باید به آن توجّه داشته باشد. ما به عنوان یک عدّه مسلمانانى که فاصلهى جغرافیایى با آن منطقه داریم، نمیتوانیم مسائل مردم آن منطقه را مسائل جهان اسلام ندانیم؛ اینها جزو مسائل جهان اسلام است و براى ما بسیار مهم است. البتّه در مراکش، در مصر، استکبار اسلحه را داده دست مزدورانش، به آنها دلگرمى داده که تا آنجا که میتوانند، شدّت عمل به کار ببرند؛ هر چه قدرت دارند، علیه مسلمانان و مبارزان شدّت عمل به کار ببرند. الان در آن کشورها علیه هیچ دستهاى و هیچ گروهى آن شدّت عملى که علیه مسلمانها به کار میرود، به کار نمیرود. البتّه این معلوم نیست موفّق باشد و لابد هم موفّق نخواهد بود، براى خاطر اینکه فشار نمیتواند مسلمانانى را که بیدار شدهاند و تجربههاى موفّقى را در پیش روى خودشان دارند و در یاد دارند، عقب بنشاند. آنها هم لابد ادامه خواهند داد امّا باید مواظب باشند که مهرهها جایشان را عوض نکنند.
مسلمانها باید بدانند این پاسخ به بعثت پیغمبر است، به دعوت پیغمبر است که یک عدّه مردم مبارز، علیه ظلم، علیه تبعیض، علیه استکبار، علیه استبداد، علیه فساد اخلاق قیام کنند. و در دنیاى اسلام همه جا هست و امروز به فضل الهى حتّى در فلسطین اشغالى ــ در آنجایى که دهها سال است از اوّلِ تسلّط صهیونیستها سعى میشود که اسلام را بکلّى منزوى کنند، مسلمانها را یا بیرون کنند یا مشغول کنند و نگذارند که آنها کمترین تکانى بخورند ــ آنجا هم کسانى که قیام میکنند، براى اسلام و به نام اسلام شعار میدهند. این یک پدیدهى جدیدى است که در همه جاى دنیاى اسلام هست. زمامداران اسلامى هم باید بدانند ــ آن کسانى که در رأس کشورهاى اسلامى هستند ــ اگر استقلال میخواهند، اگر رهایى از سلطهى ابرقدرتها را میخواهند، اگر واقعاً میخواهند یک ملّت سربلند و سعادتمند و مرفّه و آزاد و باشخصیّت در دنیا داشته باشند، باید بدانند که این فقط از عهدهى اسلام برمىآید و بس؛ ناسیونالیسم نمیتواند، قومیّت نمیتواند، شعارهاى گوناگون ظاهرفریب، شعار سوسیالیسم نمیتواند. آنهایى که این شعارها را میدادند، نشان دادند که نتوانستند هدف استقلال و رهایى ملّتها را آنچنان که ادّعا میکردند، تأمین کنند. این فقط معجزهاى است که از اسلام برمىآید.
شما ملّت قهرمان ایران، کسانى که براى ملّتها الگو شدید، مخصوصاً براى ملّتهاى مسلمان، باید بدانید این قدمى که شما برداشتید، همان قدمى است که پیغمبر اسلام برداشت؛ در همان راه، به سوى همان هدف؛ و همان طور که پیغمبر پیروز شد و جامعهى اسلامى را در مدینه تشکیل داد، شما هم پیروز شدید و جامعهى اسلامى را و نظام اسلامى را تشکیل دادید؛ این نظام اسلامى را باید کامل کنید. تجربهى تاریخ، امروز در اختیار ما است؛ عوامل پیروزى را باید از دست ندهیم. مهمترین عوامل پیروزى، توکّل به خدا و توجّه به خدا است؛ از خدا کمک بخواهیم. آن چیزى که ما را شجاع کرد، گستاخ کرد، قدرت داد تا در مقابل آمریکا بِایستیم، در مقابل سلطههاى جهانى بِایستیم و عقب ننشینیم، ذکر خدا، توکّل به خدا، توجّه به مأموریّت و مسئولیّت خدایى بود. براى هیچ چیز دیگر ملّت ما این جور قیام نمیکرد، این وحدت را پیدا نمیکرد ــ لَو اَنفَقتَ ما فِی الاَرضِ جَمیعًا ما اَلَّفتَ بَینَ قُلوبِهِم وَلٰکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَینَهُم (۸) ــ این وحدت و انسجام را باید از دست ندهید، این توکّل به خدا و گستاخى در مقابل شیطانها را باید از دست ندهیم. آن هدفى را هم که پیغمبران داشتند که رفع فتنه است، از بین بردن فضاى فتنهآلود است، رها ساختن انسان از فتنهها است، این هدف را هم بایستى همچنان به یاد داشته باشید. اگر ما کوتاه بیاییم، فتنه خواهد شد؛ اِلّا تَفعَلوهُ تَکُن فِتنَةٌ فِی الاَرض.(۹) اگر ما راهمان را تعقیب نکنیم، ادامه ندهیم، در مقابل قدرتهاى بزرگ جهانى مبارزهجویى نکنیم، به خودمان متّکى نباشیم، به خدا متوکّل نباشیم، فتنه خواهد شد. فتنه یعنى همان اسارت انسان؛ هم اسارت خود ما، هم اسارت انسانهاى دیگر. امروز ما با تقواى الهى، با توکّل به خدا، با اعتماد به خدا، با امید به آینده، با احساس نیروى الهى در دلمان و در فکرمان و در بازوانمان، همان راهى را میرویم که اصحاب پیغمبر ــ ابوذرها، سلمانها، عبداللهبنمسعودها، مبارزین اُحد و بدر ــ رفتند و پیروز شدند. ما هم همان راه را میرویم و به فضل الهى پیروز خواهیم شد. بنابراین پیام بعثت پیغمبر و پیام عید مبعث براى ما، پیام قدردانى از انقلاب، حفظ انقلاب، شجاعت مقابلهى با دشمنان انقلاب و کوشیدن براى بارور کردن انقلاب است؛ پیام تقواى الهى و توکّل بر خدا است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم، وَالعَـصرِ، اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ، اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم الحجّة حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
یکى از مناسبتهاى امروز، مناسبت روز ارتش جمهورى اسلامى و آغاز هفتهى نیروهاى مسلّح است. در باب ارتش آنچه ملّت ما باید بدانند، این است که ارتش با انقلاب ما، با تحوّل عمومى و همگانىاى که در جامعهى ما به وجود آمد، یک تحوّل حقیقى پیدا کرد؛ اوّلاً تحوّل در فکر. فکر محدودى که سعى میشد براى ارتشیان به وجود بیاید، با انقلاب تبدیل شد به فکر باز و گستردهى یک انسان آزاده. آنچه سعى میشد ارتشى نفهمد و نداند، یعنى مسائل کلّى و سیاسى جامعه و جهان، امروز براى ارتش جمهورى اسلامى به صورت یک درس تعلیم داده میشود. ارتشىِ امروز از مسائل جامعهى خود و دنیاى خود و انقلاب خود و آیندهى خود داراى تحلیل است؛ مثل هر برادر و خواهر مسلمان در سطح جامعه، مثل یک انقلابى. ثانیاً تحوّل در اخلاق؛ چه اخلاق فردى، چه اخلاق سازمانى و تشکیلاتى. از لحاظ اخلاق فردى سعى میشد ارتشى انسانى بار بیاید که از جامعه بریده است، حتّى از خانواده بریده است و به مرکز قدرتى که آن روز در قدرت طاغوتى متجلّى بود، بسته و پیوسته است. سعى میشد ارتشى را بىبندوبار بار بیاورند، سعى میشد در میان ارتشىها فساد را ترویج کنند، سعى میشد آنها را به اخلاق و عفّت و نجابت بىاعتنا کنند. امروز درست بعکس، ارتشى عفیف است، مسلمان است، متواضع است؛ به جاى رو آوردن به بىبندوبارى، به اخلاق اسلامى، به تعبّد اسلامى، به پایبندىهاى یک انسان مسلمان روآورنده است. از لحاظ اخلاق تشکیلاتى سعى میشد هر کسى نسبت به زیردست خود متفرعن(۱۱) و متجبّر(۱۲) باشد، نسبت به مافوق خود متواضع و خاکسار. امروز نه تکبّر و تجبّر با زیردست اجازه داده میشود، نه خاکسارى و حقارت در مقابل مافوق. سلسلهمراتب هست و لازم است، انضباط واجب است، وظیفه است امّا فرمانده و فرمانبَر با هم برادرند. امروز در ارتش مافوق از زیردست نمیتواند کار بکشد، حق ندارد؛ هر دو نظامىاند، هر دو سربازند، هر دو انسانند، باشخصیّتند؛ اخلاق رایج در ارتش این است. البتّه در ارتش هم مثل همهى محیطها و قشرها، انسانهایى هستند که پیشروند، زودتر از دیگران، بهتر از دیگران پیام را درک کردند و آن را قبول کردند؛ کسانى هم هستند که متوسّطند؛ و کسانى هم هستند که عقب ماندهاند، باید کمکشان کرد تا پیشرو بشوند.
یک تحوّل دیگر در ارتش، تحوّل در هدف است. هدف ارتش در آن روز عبارت بود از حفظ نظام فردى طاغوتى؛ این را، هم در شعارهایشان، هم در تابلوهایشان، هم در تعلیماتشان به یکدیگر تعلیم میدادند و به آن تظاهر میکردند. امروز هدف ارتش، حفظ انقلاب، حفظ اسلام، حفظ ایران، حفظ ملّت و دفاع از مردم و آرمانهاى مردم است. تحوّل دیگر این است که ارتش در آن روز، ارتش پشتمیزنشین و ادارهنشین بود؛ نه میدان جنگ دیده بود و نه آن قدرى هم که بوى میدان جنگ به مشامش رسیده بود، از خود افتخار نشان داده بود. امروز ارتش، ارتش میدان جنگ است؛ ارتشِ رزمنده است، اهل کار و عمل است، دشمن را دیده است، با او روبهرو شده است، به او ضربت زده و از او ضربت خورده است؛ ارتشى دشمنشناس و دوستشناس؛ ارتشى مبارز و آمادهى براى دفاع از مرزهاى میهن و مرزهاى استقلال ملّت. یک تحوّل حقیقى در ارتش به وجود آمد. امروز تشکیلات ارتش با تشکیلات گذشته متفاوت است، هدفها متفاوت است، اخلاقها متفاوت است، فرماندهىها متفاوت است؛ از همه بالاتر، آن روز ارتش به اشارهى انگشت کسانى حرکت میکرد که از معنویّت و اخلاق بویى نبرده بودند. امروز ارتش از فرماندهاى اطاعت میکند که اطاعت او بر همهى آحاد مسلمان واجب و لازم است. همچنین آن روز ارتش یک ارتش وابسته بود که مستشاران نظامى، مزدوران خارجى، مزدوران ایرانىِ خارجى بر آن حکومت میکردند و ابزارش، قوانینش، آئیننامههایش، تشکیلاتش و همه چیزش را از آنها یاد گرفته بود. امروز ارتش، ارتشى است که به سمت خودکفایى و استقلال میرود؛ ابزار پیچیده میسازد؛ به سمت ساختن ابزارهاى پیچیدهتر پیش میرود؛ دانش نظامى را بالاتر و بهتر از آن کسانى که آن روز میخواستند به ارتش درس بدهند، آموخته است. این خصوصیّاتى است که امروز در ارتش جمهورى اسلامى هست و ارتش را به سمت یک ارتش ایدئال دارد پیش میبرد. البتّه هم شما ملّت ایران میدانید، بیشتر بدانید که ارتش شما یک ارتش مردمى و اسلامى است و قدر آن را بدانید ــ که البتّه میدانید ــ هم شما ارتشىها بدانید که بحمدالله تحوّل پیدا کردهاید. البتّه بدانید هم که براى رسیدن به نقطهى مطلوب و ایدئال هنوز راه طولانىاى در پیش دارید. همچنین بدانید که در میان خود ارتش و بیرون از ارتش هنوز عناصرى هستند که از این تحوّل مبارک ارتش ناراضىاند؛ کسانى هستند که هنوز خواب همان بىبندوبارىها، همان وابستگىها، همان اسرافکارىها و زیادهروىها را مىبینند. البتّه این خواب، خوابى پریشان است که قابل تعبیر نیست ــ این را همه میدانند ــ امّا شما موظّفید که نگذارید هیچ ننگى دامان ارتش را آلوده کند. امروز ارتش باید خود بیش از هر عامل دیگر و هر دستگاه دیگر مراقب باشد تا کسانى نخواهند آبروى ارتش نوین و انقلابى ما را ببرند.
و امّا نیروهاى مسلّح دیگر. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک میوهى انقلاب است؛ نهال بالندهاى است که در سرزمین انقلاب رویید؛ بالى براى انقلاب شد تا پرواز کند، تا اوج بگیرد. در کنار ارتش، به ارتش روحیهى انقلابى داد و آموزش نظامى و انضباط را گرفت؛ هم به ارتش استفاده رساند، هم از ارتش استفاده برد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کنار ارتش جمهورى اسلامى در جبهههاى جنگ و میدانهاى افتخار و شرف، از اسلام، از انقلاب دفاع کرد؛ با هم و در کنار هم مبارزه کردند، با هم دشمن را کوبیدند، با هم جام شهادت را سر کشیدند و خون ارتشیان و سپاهیان پاسدار انقلاب اسلامى در میدانهاى جنگ به هم آمیخت. وحدت و انسجام نیروهاى نظامى ما امروز یک موهبت الهى است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک پدیدهى انقلابى است که براى این ملّت لازم بوده و هست و خواهد بود. سپاه نور چشم ملّت و انقلاب است و سپاه و ارتش باید هر دو در کنار هم باشند؛ هر کدام وظایفى دارند، هر کدام مسئولیّت و رسالتى دارند. بدخواهانى سعى میکردند به ارتشىها این جور تفهیم کنند که سپاه آمده تا تدریجاً دست و پاى ارتش را جمع کند و خودش جاى ارتش را بگیرد. به سپاهىها این جور میگفتند که ارتش میخواهد نگذارد سپاه رشد کند و نگذارد او هم در میان جنگ افتخاراتى به دست بیاورد. امّا این هر دو سخن، سخنى از روى بددلى و بدخواهى بود، دروغ بود، تهمت بود؛ لذا اثر نکرد و رسوا شد. ارتش و سپاه دو بالند، دو برادرند، دو بازوى نیرومندند؛ هر کدام به نحوى و براى کارى و مسئولیّتى، این انقلاب آنها را لازم دارد؛ باید باشند، باید همدیگر را تکمیل کنند، باید به هم درس بدهند، باید از هم بیاموزند، باید فداکارانه در کنار هم قرار داشته باشند.
و امّا نیروهاى انتظامى که شاخههاى دیگر نیروهاى مسلّحند؛ کمیتهها، ژاندارمرى، شهربانى. همهى اینها در این جنگ و در این انقلاب امتحان دادند. ژاندارمرى و شهربانى توفیق پیدا کردند با انقلاب خودشان را هماهنگ کنند، در خدمت انقلاب قرار بگیرند؛هر دو شهدایى براى این انقلاب دادند، حتّى در جنگ تحمیلى شرکت کردند. ژاندارمرى وظیفهى شرکت در جنگ ندارد و شهربانى بیشتر امّا شهربانى حتّى در جنگ شرکت کرد و ژاندارمرى بیشتر؛ شهدایى دادند، فداکارىهایى کردند، افتخاراتى آفریدند. و کمیته هم که یکى از قدیمىترین و اصلىترین نهادهاى انتظامىِ انقلابى ما است. کمیته اوّلین گلى است که در انقلاب ما رویید و شکفت. اوّلین میوهى انقلابى انقلاب ما در سطح مردم، همین کمیتههاى انقلاب اسلامى است؛ تا امروز هم خدمات زیادى را انجام دادهاند، باز هم باید خدماتى را انجام بدهند.
در کنار این نیروهاى مسلّح، اقیانوس عظیم بسیج مردمى است؛ ارتش مردمى، نیروهایى که از متن مردم، از خانهها، از مدرسهها، از کارخانهها، از بازارها، از مزرعهها، از شهرها و روستاها آموزش دیدند، تفنگ به دست گرفتند، به میدانهاى جنگ رفتند، میدانهاى جنگ را پُر کردند، دشمن را به وحشت انداختند، مایهى دلگرمى نیروهاى مسلّح شدند. بسیج مردمى و نیروهاى عظیم بسیج یک پدیده و نمونهى بىنظیر است. حقیقت این است که همهى ملّت ما یک ارتشند و بسیج مردمى مظهر این ارتش عظیم است. این هفتهى نیروهاى مسلّح را به شما ملّت ایران تبریک عرض میکنم. انشاءالله نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى باید هر چه بیشتر خودشان را کامل کنند. ما باید انشاءالله به فضل الهى به کمک همین نیروهاى مجهّز و مسلّح بتوانیم شرّ دشمنانى را که براى نابودى و ضربه زدن به این انقلاب همیشه بسیج میشوند، از همه طرف بسیج میشوند، از سر انقلاب کوتاه کنیم و بتوانیم دستهاى گلچینى که میخواهند گل انقلاب اسلامى را بچینند و پرپر کنند، با این تیغهاى بُرنده قطع کنیم و متجاوز را پشیمان کنیم.
آن چیزى که امروز در مقابل همهى مردمى که مسائل ایران را در دنیا نگاه میکنند، از همیشه بیشتر جلوه کرده، حضور مردم در صحنه و آمادگى آنها براى سرمایهگذارى جهت انقلاب است. بعد از آنکه با تبلیغات تا آنجایى که میتوانستند تلقین کردند و گفتند و دروغپراکنى کردند که مردم از صحنه خارج شدهاند ــ البتّه تلاش هم میکردند شاید به این وسیله مردم را دلسرد و عملاً از صحنه خارج کنند ــ حوادث آن چنان پیش آمد که حضور مردم را در صحنه هر چه بیشتر و عظیمتر و برجستهتر کرد. شما ببینید همین حادثهاى که در نماز جمعه به وجود آوردند در چند هفتهى قبل،(۱۳) میخواستند مردم را نسبت به نماز جمعه دلسرد کنند، اثرش چگونه شد؟ البتّه مردم به خاطر آن حادثه نیست که به نماز جمعه مىآیند؛ مردم نماز جمعه را یک برنامهى انقلابىِ مهم و ضرورىِ خودشان میدانند، به نماز جمعه علاقه دارند امّا همین که معلوم شد دشمن روى نماز جمعه این قدر حسّاس است که میخواهد نماز جمعه را خلوت کند، مردم را از نماز جمعه دور کند، حتّى کسانى که گاهى احساس میکردند میتوانند نماز جمعه نیایند، حالا با اصرار به نماز جمعه مىآیند. شما ببینید اجتماع عظیم این هفتهها، همین امروز، هفتهى قبل، هفتههاى قبل در نماز جمعهى تهران و همچنین در شهرستانهاى دیگر چگونه است. این، حضور مردم در صحنه است. هر چیزى که دشمنان جهانى ما بخواهند در مقابل انقلاب به آن دست بزنند، مردم عکسالعمل نشان میدهند. هوشیارى مردم آن چنان است که تا احساس کردند دشمن روى چیزى حسّاس است، بیشتر فشار را روى همان چیز وارد میکنند. همین الان به من اطّلاع دادند در نماز جمعهى تهران صد هزار قلّک از طرف صد هزار کودک آورده شده تا اهدا بشود براى جنگ. کودکان دانشآموز با این عمل سمبولیک خود چه چیزى را ثابت میکنند؟ صد هزار کودک دانشآموز در تهران؛ شما ببینید این چه نمایش عظیمى است از حضور و علاقهمندى مردم در صحنه و عقیدهى آنان به اینکه این جنگ را باید تا به دست آوردن پیروزى کامل و قاطع ادامه داد. این جواب آن کسانى است که به پیروى از دلبخواهِ گردانندگان مطبوعات و تبلیغات و رسانههاى صهیونیستى جهانى میخواهند به مردم تلقین کنند که مردم از جنگ خسته شدهاند.(۱۴)
خیلى طبیعى است اگر تبلیغات عظیم جهانى و رادیوهاى جهانى که با ما دشمنند و به وسیلهى دشمنان این انقلاب سازماندهى میشوند و اداره میشوند، بخواهند علیه انقلاب دنبال دستاویز بگردند؛ اگر یک دستاویزى پیدا کردند، آن را صد برابر و هزار برابر درشت کنند؛ اگر پیدا نکردند، جعل کنند. این رادیوهاى خارجى کارشان جعل کردن و شایعه انداختن است و خدا میداند چقدر خرج میکنند، چقدر پول میریزند تا بتوانند حرفهایى را، شایعههایى را، دروغهایى را درست کنند و در فضاى ایران با امواج رادیو پخش کنند، شاید به گوش مردم ایران برسد. خرج میکنند تا دروغ به گوش شما برسانند. من میگویم: ملّت ایران، مرد و زن، خواهران و برادران! از لج صهیونیستها، مستکبرین، گردانندگان رادیوهاى خارجى که این قدر خرج میکنند حرفهایشان را به گوش شما برسانند، شما حرفهاى آنها را گوش ندهید؛ رادیوهایشان را باز نکنید. روانشناسها مىنشینند کلمات را انتخاب میکنند. متخصّصین تبلیغات و پروپاگاند(۱۵) مىنشینند تعبیرات را، مطالب را انتخاب میکنند تا آن چیزى که از روى کاغذ در رادیوى اسرائیل، رادیوى آمریکا، رادیوى بىبىسى، رادیوى کلن و از این قبیل رادیوها خوانده میشود، هر چه قابل قبولتر و قابل باورتر باشد. پولها خرج میکنند؛ اگر میتوانستند در ایران پول خرج کنند که تعداد کسانى که پیچ این رادیو را باز میکنند بیشتر بشود، یقیناً خرج میکردند. تمام این کارها، تمام این زحمات انجام میگیرد تا آن فرد ایرانى این پیچ رادیو را باز کند و شایعاتى که آنها درست کردهاند و این قدر پول خرجش کردهاند که قابل قبول باشد، از رادیو به گوش آنها برسد. راه مقابلهى با این همه خرج و این توطئهها این است که شما این پیچ را باز نکنید.
حالا یک عدّهاى در داخل از افراد شناختهشده و معلومالحال ــ نه افراد ناشناس ــ میخواهند جبران کنند؛ هر چه مردم گوش نمیکنند، هر چه مردم به آن تبلیغات اعتنا نمیکنند، آن رادیوها را باز نمیکنند، اینها همان حرفها را در کاغذ بنویسند، در داخل کشور اینها را پخش کنند. البتّه گروههاى ناشناختهاى هم نیستند، همهی شما [آنها را] مىشناسید. یک عدّه از آنها آن کسانى هستند که از اوّل انقلاب مهمترین کارشان این بود که اسلحهها را مخفى کنند تا علیه انقلاب و علیه ملّت ایران یک روزى این اسلحهها را به کار ببرند ــ همین گروهکهاى مسلّح ــ یک عدّه اینها هستند. هر جا شما بتوانید ردّپایى و نشانى از اینها پیدا کنید، مىبینید همان تبلیغاتى را که رادیوهاى خارجى سازماندهى میکنند علیه جنگ، علیه مسئولین، علیه سیاستهاى دولت، اینها همانها را در نوشتههایشان مینویسند و پخش میکنند. یک عدّه هم ورشکستگان سیاسىاند؛ آن کسانى که چهرهى آنها را این انقلاب آشکار کرد. دم از انقلاب میزدند، دم از مبارزهگرى میزدند، دم از آزادگى و آزادىخواهى میزدند امّا وقتى که انقلاب به همت ملّت ایران پیروز شد و آنها آمدند از پیروزى ملّت بهرهبردارى کردند، در آن مدّتى که اختیاردار امور انقلاب بودند، آن چنان پروندهاى براى خودشان در چشم این ملّت درست کردند که هرگز دل این ملّت با آنها صاف نخواهد شد. اینها هم همین طور؛ اینها هم از هر فرصتى استفاده میکنند، از آزادىاى که انقلاب و جمهورى اسلامى به آنها داده، سوء استفاده میکنند؛ جزوه مینویسند، کتاب مینویسند، شایعهپراکنى میکنند، دروغپراکنى میکنند، جنگ را زیر سؤال میبرند، مسئولین را زیر سؤال میبرند، دربارهى مسائل اسلامى اظهار نظر ناشیانه میکنند.
البتّه ما از اینها هم بیش از اینکه در مقابل آرمانها و شعارهاى مردم مخالفت کنند، انتظار نداریم. در همان اوایل انقلاب فراموش نمیکنم، در هیئت دولت ــ آن روز ما به عنوان نمایندگان شوراى انقلاب گاهى در هیئت دولت شرکت میکردیم ــ صحبت شد، یکى از همین آقایانِ نامونشاندارِ آن حضرات که از محبّت و نجابت و اغماض جمهورى اسلامى سوء استفاده میکند و میکنند و علیه مصالح انقلاب و علیه مصالح ملّت حرف میزنند و وسوسهافکنى میکنند، آن روز با ناراحتى و گلهمندى میگفت: این «مرگ بر آمریکا» چیست که مردم میگویند!(۱۶) در اوّلین ماههاى پیروزى این ملّت بر آمریکا، در آن وقتى که خطر تهاجمهاى سیاسى و اقتصادى و حتّى نظامى آمریکا بالاى سر این مردم و این جامعه پرواز میکرد، آن روز میگفتند: این مردم چرا با آمریکا خصومت میکنند؟ چرا «مرگ بر آمریکا» میگویند؟
یک تعدادى از مستشارهاى نظامى آمریکا آن روز هنوز در نیروى هوایى مانده بودند. در شوراى عالى دفاعِ آن روز که بنده هم در آنجا عضو بودم، مطرح میکردند که نام مستشارى نظامى آمریکا را تبدیل کنیم به چه نامى؟ نظامیانى که به عنوان مستشار نظامى آمریکا در این مملکت بودند و ملّت آمد و آمریکا را از صحنه خارج کرد و مزدور آمریکا را بیرون کرد و نشانههاى آمریکایى را بکلّى نابود کرد، حالا [این آقایان] میخواستند در ارتشِ یک چنین ملّتى، بقایاى همان نظامىها را نگه دارند با یک نام جدید! خود آن آقایان نظامى هم آن وقت در نیروى هوایى بودند؛ چهار اسم پیشنهاد کرده بودند که اسم ما را بگذارید این، یا این، یا این! چهار اسم آورده بودند در شوراى عالى دفاع در آن روز که این را تصویب کنند. بنده دیدم که اینها دارند زیر عنوان تصویب اسم، وجود آمریکایىها در ایران را تصویب میکنند! من گفتم دست نگه دارید ببینم؛ مگر ما هنوز در ارتش، آمریکایى داریم؟ اینها چه کسانى هستند؟ چه هستند؟ چرا ماندهاند؟ چرا فرار نکردهاند؟ چطور جرئت کردهاند بمانند؟ آن وقت آقایان دیدند که نه، به این آسانى نمیشود این کار را کرد، مسئله را از دُور خارج کردند. بعد هم که بحمدالله با مسئلهى لانهى جاسوسى همهى اینها حل شد. یک چنین آدمهایى که علاقهمندى آنها به آمریکا و آمریکایى بیش از علاقهمندى آنها به امّت حزبالله بوده و هست، از امّت حزبالله لجشان میگیرد، بدشان مىآید، آنها را تندرو میدانند، از آمریکایىها لجشان نمیگیرد. کارهاى آمریکایىها را کارهاى معمولی و جنتلمنمآب(۱۷) میدانند، کار امّت حزبالله را کارهاى بیخود، تندروى و غلط میدانند. آن روزى که لانهى جاسوسى در دست بچّههاى مسلمان ما بود، اینها از آن بچّههایى که آمریکایىها را گرفته بودند، بیشتر بدشان مىآمد تا از آن آمریکایىهایى که در سفارت بودند و دست این بچّهها بودند! خب، میخواهید اینها راجع به جنگ چه جور نظر بدهند؟ میخواهید راجع به مسائلى که مورد علاقهى این مردم است، چه جور نظر بدهند؟
الان در نماز جمعه، شما تعداد بىشمارى از مردمید در دانشگاه؛ بیرون، در خیابانهاى گوناگونِ نمیدانم تا کجا، مردم نشستهاند. خب، شما مردم نظرتان راجع به جنگ چیست؟ شماها جنگ را چه جورى میدانید؟ آیا میگویید باید برویم صلح کنیم؟ آیا از جنگ بدتان مىآید؟(۱۸)ملّت ایران نظرشان چیست؟ مردمى که در شهرستانها هستند، در استانها هستند، نظرشان چیست؟ آیا این اظهارات، این شعارها، این آمدن صد هزار دانشآموز با صد هزار قلّک براى اینکه پول عیدى خود را براى جنگ بدهند، این آمدن کفنپوشها از مشهد ــ که باز این هفته هم یک عدّه از برادران از مشهد کفن پوشیدند آمدند اینجا تا از شعارهایى که در نماز جمعهى تهران داده میشود، حمایت کنند ــ این همه شور و شوقى که نیروهاى ما در بسیج شدن به جبههها دارند و شهادتطلبىها که هر چه سعى میشود جوانها را انسان گاهى باز بدارد از اینکه بروند جبهه، باز با شور و شوق مىآیند، اینها راست است؟ یا اینکه یک عدّه از آن جور آقایان، آن جور آدمها خطاب کنند به مردم، بگویند بله، ما هم مثل شما که از جنگ ناراحتید، از جنگ ناراحتیم! مردم از جنگ ناراحتند؟(۱۹) خب، مطلب براى همه معلوم است؛ مطلب روشن است براى همه. نه فقط ملّت ما که احساس میکند به او ظلم شده، تجاوز شده، جنگ بر او تحمیل شده و میخواهند صلح ذلّتبار و محنتبارى را هم بر او مثل جنگ تحمیل کنند بلکه همهى ملّتهاى آزادهى دنیا، همهى شخصیّتهاى آزادهى دنیا ــ همان طور که در هفتهى گذشته هم گفتم(۲۰) ــ وقتى حرف ما را مىشنوند، تصدیق میکنند. تا کنون در هیچ ملاقاتى، در هیچ پیغامى نشده با مسئولین، سران کشورها، شخصیّتهاى بزرگ سیاسى، ما حرفمان را بزنیم، آنها بگویند نه آقا، این حرف شما به این دلیل درست نیست. ما به همه گفتهایم؛ گفتیم به ما تجاوز کردند، جنگ را بر ما تحمیل کردند، ما از جنگ گریزان بودیم، ما به صلح و آرامش احتیاج داشتیم امّا آمریکا و مرتجعین و قدرتهاى بزرگ دیگر آمدند صدّام را پیدا کردند، از بلاهت او و حماقت او استفاده کردند، او را فرستادند طرف مرزهاى ما، این همه نیروهاى ما را مصرف کردند؛ حالا هم که به ما خسارت زدند، ملّت ما را این همه داغدار کردند، چهارسال و نیم جنگ را ادامه دادند، مىآیند به ما پیشنهاد میکنند شما از حرفتان بگذرید! شما که گفتید چرا به ما تجاوز شد، شما که گفتید باید متجاوز مجازات بشود، حالا بگویید غلط کردیم، نه، نمیخواهیم که متجاوز مجازات بشود، و نمیخواهیم که خسارت ما داده بشود، بیایید صلح را قبول کنید؛ این را هم دارند به ملّت ما میگویند. خب، همه در دنیا قبول میکنند که براى یک ملّت باشرف، یک ملّت آزاده، یک ملّت شجاع، یک ملّتى که میخواهد آزاد و مستقل زندگى کند، چنین چیزى پذیرفتنى نیست، قابل قبول نیست.(۲۱) (خواهش میکنم اجازه بدهید من بحثم را تمام بکنم.) احساسات مردم روشن است، مطلب معلوم است، خواست مردم معلوم است.
گرایشهاى گروهکها و همین ورشکستگان سیاسى که پروندهى افتخارآفرینى در پیروزى انقلاب و بعد از پیروزى انقلاب ندارند، معلوم و روشن است امّا من میخواهم این سؤال را بکنم: چقدر قابل تحمّل است براى ما؟ چقدر قابل قبول است؟ ملّت این جور ایثار میکند، این جور دارد فداکارى میکند، جوانها این جور دارند شهادتطلبى میکنند، مال و جانشان را دریغ نمیکنند؛ یک عدّهاى بیایند این جور وسوسهآفرینى بکنند، این جور خواست مردم و احساسات مردم را مورد تحقیر و بىاعتنائى قرار بدهند، از روشنترین خواستهاى مردم یک چنین دروغ و ترفندى بسازند؛ این چقدر براى دستگاه و مسئولین کشور و براى مردم قابل تحمّل است؟ بنده هشدار میدهم: آن کسانى که سعى میکنند از لطفى که جمهورى اسلامى به آنها کرده، به آنها آزادى داده و امکان حرف زدن داده، سوء استفاده کنند، بدانند این براى مسئولین جمهورى اسلامى همیشه قابل قبول و قابل تحمّل نیست؛ هم در این مقوله، و هم در همهى انواع توطئههایى که علیه انقلاب و علیه مردم میشود. البتّه ما نشان دادیم که در مقابل آن کسانى که قصد خیانت و توطئه ندارند، اهل سختگیرى نیستیم؛ کسانى را که عقایدى بر خلاف عقاید ما دارند، ما هرگز محدود نکردیم، محصور نکردیم؛ امکان دادیم، اجازه دادیم حرفشان را بزنند، عقایدشان را بگویند. نظرات گوناگون داده میشود، گفته میشود، ما هیچ اشکالى هم نمىبینیم، گله هم نداریم امّا اگر قرار باشد در لباس اظهار عقیده و اظهار نظر، علیه مصالح ملّت، علیه آن چیزى که در این روزگار حسّاس براى این ملّت ضرورى است، در جامعه شایعهپراکنى انجام بگیرد، آن دیگر قابل قبول نیست.
و من عرض میکنم برادران و خواهران عزیزمان در سراسر کشور و مخصوصاً در تهران توجّه بکنند؛ امروز بعد از آنکه تمام سیاستها و شگردهاى استکبار جهانى در مقابل انقلاب به شکست رسیده و موفّق نشدهاند که انقلاب را وادار به عقبنشینى کنند، دست زدند به کارهایى که البتّه جزو شیوهها و روشهاى شایع و رایج است امّا صلابت و هیبت انقلاب تا کنون اجازه نمیداده؛ حالا اینها میخواهند تدریجاً یک چنین کارهایى را شروع کنند، که یکى همین شایعهافکنىها و زیر سؤال بردن مسئلهى جنگ، و دیگرى مسئلهى ترویج فساد و فحشا در سطح جامعه است.
بنده هر سال، مخصوصاً در هنگامى که گرماى هوا شروع میشود و تابستان شروع میشود، هشدار میدهم به آن کسانى که بر خلاف خواست مردم، بر خلاف فرهنگ مردم، بر خلاف مقدّسات مردم، در فضاى جامعه از لحاظ لباس پوشیدن، نوع حرکت و رفتار و تظاهرات بىبندوبارانه [احساسات] مردم را جریحهدار میکنند؛ امسال هم باز میخواهم همین هشدار را بدهم. در فضاى خیابانها، در محیط زندگى مردم، اینکه کسانى پیدا بشوند ــ جوانهایى، دختر و پسرهایى ــ که به مقدّسات و ظواهر مورد علاقهى مردم اهانت بکنند، این قابل قبول نیست، این قابل تحمّل نیست. ما نمیگوییم فلان جور باید لباس بپوشید و غیر از آن جور را ما تحمّل نمیکنیم؛ نه، در لباس پوشیدن، مردم آزادند امّا یک چیزهایى را باید رعایت کنند: این لباس باید لباسى نباشد که مروّج فساد و فحشا باشد؛ باید لباسى نباشد که تحریککنندهى شهوت باشد؛ لباسى نباید باشد که گمراهکنندهى جوانان و بینندگان باشد. نوع حرکت در خیابانها و راه رفتن در خیابانها، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش سر و صورت، ما نسبت به اینها تنگنظرى نداریم، محدودیّت ایجاد نمیکنیم امّا اینکه کسانى بخواهند از این راه دهنکجى به احساسات مردم و عواطف مردم بکنند، این را هم نه، قبول نمیکنیم. دخترها و پسرها، زنها و مردها در معابر، در خیابانها باید نوع پوشش و نوع آرایش آنها جورى باشد که با عواطف مردمِ شهیدداده معارضه نداشته باشد.
وسایلى از سراسر جهان روى ملّتها کار میکنند براى اینکه در نحوهى پوشش و نحوهى ارتباط زن و مرد و دختر و پسر، اخلاقى و روشى را بر مردم تحمیل کنند که آن روش براى سرنوشت یک ملّت خطرناک است. ترویج فساد و فحشا مسئلهاش این است که براى آینده و سرنوشت هر ملّتى، و براى نظم اجتماعى هر ملّتى یک خطر به حساب مىآید؛ یک خطر جدّى، منهاى اینکه حکم دین چیست. یکى از راههایى که صهیونیسم جهانى براى به سلطه کشیدن و به زنجیر کشیدن ملّتها به کار برده، همین است؛ ترویج فساد و فحشا، مخلوط کردن دخترها و پسرها، آزاد کردن روابط جنسى، مسخره کردن اخلاق جنسىِ نجیبانه. این یکى از چیزهایى است که استکبار جهانى از آن در سطح دنیا به عنوان یک ابزار سیاسى استفاده میکند براى از بین بردن و نابود کردن ملّتها. خب، ما چطور در میان یک ملّت انقلابى که جوانهایش در جبههى جنگ، در جبههى سازندگى آن جور دارند فداکارى میکنند، اجازه بدهیم یک عدّه افراد بىبندوبار در خیابانها بیایند و همهى این فضاى مقدّس و نجیب اسلامىِ بعد از انقلاب را لکّهدار کنند و ملوّث(۲۲) کنند؟ خب، معلوم است چنین چیزى نمیشود.
و بدانند اینها؛ اینکه شما مىبینید در خیابانها جوانها مىآیند با عنوان حزبالله اِعمال خشونت میکنند و کارهایى میکنند که بعضاً از موازین هم خارج است، کسى به اینها دستور نداده؛ ما منع هم کردهایم. خب، دیدید سال گذشته یک چنین مسائلى بود؛ در همین تریبون نماز جمعه، برادر عزیزمان آقاى هاشمىرفسنجانى(۲۳) و برادر عزیزمان آقاى ناطق نورى(۲۴) صحبت کردند، گفتند، نصیحت کردند به جوانها که تندروى نکنید. ما منع هم کردیم؛ هیچ کس از مسئولین کشور تشویق نمیکند و خشونت را تأیید نمیکند [امّا] این خود شما هستید که جوانها را وادار به خشونت میکنید.
خانوادهى شهید شکایت میکنند، میگویند شما را به خدا نگذارید این جور زنها بىبندوبار لباس بپوشند و راه بروند؛ خون شهداى ما لگدمال میشود. آدم دلش میسوزد به حال خانوادههاى شهیدداده، به حال آن جوانانى که در جبهه آن جور دارند میجنگند، به حال آن جوانهایى که آن جور در کارخانهها، در بیابانها با جهاد سازندگى و سایر دستگاهها دارند همکارى میکنند، و یک عدّهاى هم بیایند این جور در خیابانها، به همه چیزِ انقلاب و این قداستى که بر جوانهاى ما و نسل ما حاکم است، لبخند تمسخر بزنند. خب، ما که انقلاب کردیم، فقط براى این نبود که نظام سیاسى را عوض کنیم؛ اخلاق اجتماعى باید عوض بشود. آن روز در جامعه فساد و فحشا و بىبندوباری را ترویج میکردند، امروز باید جلویش گرفته بشود؛ انقلاب یعنى این. یک عدّهاى با پوشیدن لباسهاى گوناگون، با گذاشتن نامهاى گوناگون روى خودشان، با ترویج این جور لباسها و فروختن اینها و قاچاق وارد کردن اینها، مقدّسات انقلاب را مسخره میکنند. ما از این نمیگذریم و ملّت ما هم از این نمیگذرد و ما با این مسئله برخورد خواهیم کرد.
البتّه حزبالله هم بداند؛ حزبالله وقتى مىآید در خیابان که نهى از منکر بکند و تذکّر بدهد و شعار علیه بىبندوباری بدهد، باید بداند که ممکن است کسانى بیایند داخل حزبالله بشوند، نهى از منکر را تبدیل کنند به اِعمال خشونتهاى غیر معقول. حزبالله باید حواسش جمع باشد. هستند کسانى از خودِ همین گروهکهاى سیاسى، همان کسانى که علیه مصالح مردم و علیه مقدّسات مردم قیام کردند و اقدام کردند، همانهایى که مردم را کشتند که بیایند در صفوف حزبالله وارد بشوند، یک جایى یک کار غیر معقولى بکنند، یک زنى را به صرف اینکه مثلاً یک حجاب خیلى قرص و محکمى ندارد امّا متهتّک(۲۵) هم نیست، مورد تهاجم قرار بدهند، کتک بزنند، یا به زمین بیندازند، یا کارهاى زشت بکنند تا به پاى حزبالله تمام بشود؛ مواظب باشید.
در مقابل تهاجم به مقدّسات انقلاب، تنها نیرویى که همیشه در صحنه است، نیروى عظیم امّت حزبالله است و باید هم باشد. و بدانید که نیروهاى مخالف انقلاب، چه آنهایى که میخواهند مخالفت خود را در صحنهى سیاسى با خباثت و معارضه آشکار بکنند، چه آنهایى که در صحنههاى اخلاقى میخواهند علیه انقلاب اقدام کنند، از همه بیشتر از نیروى ملّت میترسند؛ یعنى همان نیروى حزبالله. استکبار هم از شماها، از شما ملّت، آحاد مردم میترسد؛ نیروهاى خود جمهورى اسلامى هم دلشان به شماها گرم است؛ مسئولین دولتى هم به شماها اطمینان دارند. و نیروهاى فداکار و دلسوز و علاقهمند ملّت که بحمدالله اکثریّت قاطع ملّت ایران را تشکیل میدهند، باید حضور داشته باشند و همه جا با حضور خودشان نگذارند که دشمن بخواهد یک منطقهاى را از فضاى انقلابى خالى کند. همه جا باشید؛ در شهر و در بیابان و در کوه و در صحرا و در میدان جنگ و در سازندگى.
همه جا بحمدالله حضور شما مثمر ثمر و مایهى برکت بوده و هست و باید باشد. امّا مواظب باشید آنجایى که شما هستید، آنجا عدل هست، آنجا اخلاق هست؛ آنجایى که شما هستید، آنجا انصاف هست، زیادهروى نیست؛ آنجایى که نیروهاى فداکار حزبالله هستند، آنجا دیگر نمیشود غیر گناهکار را به صرف گمان، به صرف سوء ظن مجازات کرد؛ ابدا. اگر دیدید کسى میکند، بدانید از شما نیست. اگر دیدید کسى در لباس حزبالله و در میان خیل حزبالله دست به یک کارهایى میزند که میدانید مسئولین کشور از این جور کارها خوششان نمىآید ــ میدانید دیگر، امروز مردم کاملاً اخلاق حاکم بر مسئولین کشور را میدانند؛ خواستهاى آنها که خواستهاى خود مردم و خواستهاى انقلاب است، بر شما واضح است ــ هر جا دیدید کسانى دارند زیادهروى میکنند، بدانید آنها از شما نیستند و حزبالله باید خلوص خودش و صفاى خودش و انصاف و عدل خودش را در کنار حضورش در صحنه حفظ کند. آن کسانى که میخواهند به خیال خودشان، با رفتارشان، با اعمالشان، با حرکاتشان، با لباس پوشیدنشان، با پخش کردن آوازهاى ضدّ اخلاق و عفّت عمومى در میان مردم و توزیع کردن آنها، با فروختن آن لباسهاى ناباب و حاکى از وابستگى و دلبستگى به دشمنان اسلام و دشمنان استقلال، با این کارها میخواهند چهرهى انقلاب را مخدوش کنند، خدشهدار کنند، باید بدانند سروکارشان با امّت همیشه در صحنهى حزبالله خواهد بود.
با اینکه میخواستیم طولانى نشود امّا باز طولانى شد. من از برادران و خواهرانى که از نشستن زحمت برایشان پیدا میشود، [مانند] بعضى از افراد پیرمرد، پیرزن ــ شما جوانها که خب، بیش از اینها هم حال و حوصله دارید بنشینید امّا بعضىها هم هستند که سختشان است؛ یا حال ندارند، یا پیرمرد و پیرزنند ــ معذرت میخواهم. خطبهى عربى را هم سریع میخوانم که انشاءالله زودتر نماز را بخوانیم و برویم.
خطبه عربی
السّلام علیکم یا أبناء أمّتنا الإسلامیّة رجالاً ونساءً فی کلّ مکان.
یوم السّابع والعشرین من شهر رجب استناداً إلى روایة مدرسة أهل البیت (علیهم السّلام) یوم بعثة الرّسول الخاتم (صَلّى الله علیه وآله وسلّم)، یوم فرید فی تاریخ الإنسانیّة کرّم الله فیه الإنسان کرامة ما بعدها کرامة. البعثة النّبویّة المبارکة منعطف فی تاریخ البشریّة لم یکن محدوداً بمکانٍ وزمان معیّنین. وبل استوعی بعطائه مسیرة التّاریخ وکلّ أجیال الإنسانیّة لیکون للعالمین نذیراً. حینما بزغ نور هذا التّحوّل الکبیر فی قلب النّبیّ الأعظم أوّلاً ثمّ انتشر على یدیه الکریمتین فی ربوع المعمورة بعد ذلک کانت البشریّة تجتاز مرحلة من أقسى مراحلها. هیمنة الجبابرة سیاسیّاً واقتصادیّاً کان قد حوّل الحیاة البشریّة إلى مأساة أیّما مأساة. والنّاس لم یُحرموا حقوقهم الاقتصادیّة والاجتماعیّة فحسب بل فقدوا تحت وَطْأَةِ هذه الهیمنة البغیضة کفاءاتهم وطاقاتهم ومواهبهم الإنسانیّة وأضحى الإنسان على شفا حفرة من النّار وفی حیرة وتیهٍ وضلال مبین کما عبّر عن ذلک قول الله تبارک وتعالى فی القرآن. البعثة کالوابل الهاطل الهتون أزالت ما تراکم فی جوّ الذّهن البشریّ من غبار وأحیت أرضیّة اللیاقة البشریّة الّتی کادت أن تجذب وتبور. بالبعثة المبارکة تغیّر الإنسان وولدت الإنسانیّة من جدید. البعثة أذاقت البشریّة المحرومة المعذّبة شهد حکومة الله الّتی هی حاکمیّة المستضعفین والمحرومین وحطمت جبروت القوى الشّیطانیّة والطّاغوتیّة وأسطورة عدم إمکان قهرها. لئن لم یقدّر لتیّار البعثة النّبویّة المبارکة أن یستمرّ فی تدفّقه زلالاً مَعیناً صافیاً بعد مرور نصف قرن بسبب عبث الجبابرة والطّغاة فإنّ تجربة الحکومة الإلهیّة بقیت خالدة على مرّ التّاریخ، وهکذا یقظة الإنسان وتحرّره واستقلاله، وکذلک المعارف السّامیّة الّتی طهّرت الذّهن البشریّ من الأوهام والتّصورات الجاهلیّة بقیت القدوة والنّموذج أمام الأجیال على مرّ العصور. الیوم وبعد مرور أربعة عشر قرن واجتیاز مسیرة تاریخیّة طویلة شاقّة عاد المجتمع الإسلامیّ لیکون على أبواب بعثة محمّد بن عبد الله (علیه أفضل الصّلاة والسّلام). فی خضمّ هذا التّصاعد المشهود لعتوّ القوى المادّیّة وسیطرتها على العالم والإنسان وهذا الضّغط الشّدید المتزاید على الشّعوب خاصّة فی نصف القرن الأخیر فی خضمّ کلّ هذا الجوّ المکهرب بالظّلم والتّجبّر والوحشیّة تعود الخضرة والنّماء إلى شجرة الإسلام الطّیّبة وتبشّر بعودة إسلامیّة جدیدة على الرّغم من کلّ ألوان الضّغوط والتّحریف والتّزویر فإنّ الجماعات الإسلامیّة التّوّاقة إلى الحیاة الإسلامیّة الطّیّبة ترفع شعار العودة إلى الإسلام، ومع کلّ التّعاون المشهود على السّاحة السّیاسة العالمیّة لمواجهة المدّ الإسلامیّ فإنّ تحرّک الأمّة نحو الإسلام یتصاعد باستمرار وهو تحرّک مبارک ینبغی أن یستمرّ دون ملل أو کلل، وینبغی أن یسانده ویؤیّده کلّ المخلصین الّذین یهمّهم حقّاً أمر مقارعة السّیطرة السّیاسیّة الاستعماریّة. بانتصار الثّورة الإسلامیّة فی إیران وجد التّحرّک الإسلامیّ له سنداً کبیراً فبالرّغم من النّقمة الشّیطانیّة القدیمة القائمة على أساس انتهاء دور الدّین وعدم قدرة الدّین على إدارة دفّة الحیاة أثبتت الثّورة الإسلامیّة قدرة الإسلام على تفجیر طاقات الأمّة ودفعها على طریق نضال دام طویل وقدرته على تعبئة الأمّة لتحقیق نصرها وإقامة نظام جدید على أساس مبادىء الإسلام والقیم الإسلامیّة والأحکام الإسلامیّة وللدفاع عن هذا النّظام أمام هجوم أقطاب الثّروة العالمیّة وکلّ أعداء الإسلام، ثمّ قدرته على بناء المجمتع وإشاعة العدل والرّفاه بین أبنائه. هذه التّجربة الإسلامیّة الرّائدة ألقت کلّ محاولات أعداء الإسلام خلال القرون الأخیرة. الثّورة الإسلامیّة فی إیران بدّدت دفعة واحدة ظلام هذا التّضلیل الإعلامیّ والتّخدیر الفکری الصّاعد خلال قرون. لذلک انتعشت روح التّحرّک الإسلامیّ فی أوساط الأمّة، ونرى الجماعات الإسلامیّة الیوم فی آسیا وأفریقیا تطالب بصدق وعزم وإصرار إقامة النّظام الإسلامیّ، وتقدّم فی سبیله ألوان التّضحیات.
المسألة الهامّة فی هذا المجال هی إنّ هذا التّطوّر السّریع فی التّحرّک الإسلامیّ العالمیّ لا بدّ أن تصحبه دسائس جدیدة وحملات قمع قاسیة جدیدة من قبل الاستکبار العالمیّ، ونرى الیوم أمارات لهذه الدّسائس والحملات فی البلدان التّابعة الوفیّة للسّیاسة الأمریکیّة من عالمنا الإسلامیّ وهذا یفرض على الاتّجاه الإسلامیّ وعیاً أعمق وحذراً أشدّ وعزماً أقوى. ولأنّنا نعتبر مسائل العالم الإسلامیّ جزءاً من مسائلنا نطرح بشکل جادّ هذا السّؤال عن ردّ الفعل الاستکباریّ الّذی سیواجهه التّحرّک الإسلامیّ العظیم فی السّودان بعد أن طرد واحداً من عملاء المستکبرین. نحن نعتقد أنّ أمریکا سوف تسعى إلى أن تنتقم للنُّمیریّ من الإسلام لأنّ أمریکا تعلم والکلّ یعلم أیضاً أنّ الإسلام هو الّذی طرد هذا العمیل الأمریکیّ من السّاحة، ومن المؤکّد أنّه لا یمکن قبول تجاهل دور الإسلام فی خلع القدرة من عمیل الاستکبار والرّجعیّة والطّلب من المسلمین الاکتفاء بذهاب النّمیریّ والکفّ عن المطالبة بالعودة الإسلامیّة. من المؤسف أنّ أنظمة مسیطرة على بلدان کمصر والمغرب تتّخذ تجاه الإسلام والمسلمین مواقف عدائیّة فظیعة لا تتّخذها من أیّة أیدیولوجیّةٍ أو جماعة أخرى، وهذه ظاهرة مؤلمة لأنّ القوّة القادرة على أن تدفع مصر والمغرب والسّودان وبقیّة البلدان فی عالمنا الإسلامیّ إلى العظمة والاستقلال هی قوّة الإسلام ولا غیر. نحن أیّها الإخوة والأخوات فی ذکرى البعثة النّبویّة المبارکة نبارک للأمّة الإسلامیّة هذه المناسبة السّعیدة خاصّة للسّائرین على طریق العودة الإسلامیّة سائلین الله تعالى أن یزید السّائرین على طریقه قوّة وإرادة واستقامة إنّه سبحانه نعم المولى ونعم النّصیر، وأوصیکم أیّها الإخوة والأخوات بتقوى الله.(۲۶)
بسم الله الرّحمن الرّحیم، قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ، اَّللهُ الصَّمَدُ، لَم یَلِد وَلَم یولَد، وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَد.(۲۷)
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین. احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اسلّم و اصلّى على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فى کتابه: الَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِى التَّورىٰةِ وَالاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ یَنهىٰهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِثَ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم فَالَّذینَ ءامَنوا بِه؛ وَ عَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذىِّ اُنزِلَ مَعَه، اُولئکَ هُمُ المُفلِحون.(۲)
عید سعید مبعث را به همهى شما برادران و خواهران عزیز نمازگزار و به همهى ملّت ایران، دریافتکنندگان حقیقى پیام بعثت و رهروان راه نبوّت و به همهى مسلمانان اسلامخواه و مبارز سراسر جهان تبریک عرض میکنم. بحث مربوط به بعثت نبىّ اکرم به مباحثى که در باب تعلیم و تربیت به عنوان وظایف دولت جمهورى اسلامى قبلاً عرض میشد، مرتبط است و مناسبت عید مبعث ایجاب میکند که دربارهى مسئلهى بعثت و پیام بعثت صحبت بشود. لذا خطبهى اوّل به بحثى در باب بعثتها و بعثت نبىّ اکرم و لبّیکى که امروز جهان اسلام به بعثت پیغمبر اسلام میدهد، اختصاص خواهد داشت. البتّه این یک بحث مهم و مفصّلى است، من سعى میکنم خلاصه و کوتاه عرض کنم. کوشش بر کوتاهى بحث است؛ اگر کشش بحث قدرى از وقت را بیش از اندازهى مورد نظر من بگیرد، در خطبهى دوّم جبران خواهم کرد. به هر حال این اجتماعات عظیم، بهترین مکان و بهترین فرصت براى بیان این حقایق بسیار مهمّ اسلام و این درسهاى عملى امروز مسلمانان است.
[دریافت صوت کامل]
در باب بعثت وقتى حرف بزنیم، فقط از یک بُعد و از یک دیدگاه حرف خواهیم زد؛ زیرا ابعاد گوناگون بعثت براى ما ناشناخته است. وقتى امام بزرگوارمان، آن عالِم عارف و آشنا به معارف عمیق و ارجمند اسلام اظهار عجز میکنند از اینکه ابعاد معنوى بعثت را بدانند، اینجانب حتّى اظهار عجز را هم بالاتر از حدّ خودم میشمارم. آنچه من عرض میکنم، یک بُعد و یک گوشه از مسئلهى بعثت است و آن عبارت است از رابطهى بعثت با انسانهایى که مخاطب بعثتند. مطلب اوّلى که باید عرض کنم، این است که بعثتها، چه بعثت نبىّ اکرم اسلام و چه بعثت دیگر پیغمبران، همیشه در زمینهى اسارت انسانها بوده است. یعنى وقتى پیغمبران مبعوث میشدهاند، جامعهى انسانیّت در اسارت به سر میبرده است و بعثت رهاکنندهى انسان، رهانندهى انسان و آزادکنندهى انسان است. اسارت انسان در زمینهى بعثت پیغمبران، هم اسارت مادّى است، هم اسارت معنوى. در عرصهى زندگى مادى، انسانها اسیر بودند؛ یعنى اقتصادشان، حکومتشان، مناسبات و روابط اجتماعىشان محکوم دست قدرتها و سلطههاى طاغوتى و شیطانى بود؛ فرعونها بر آنها حکومت میکردند، زندگى مادّى آنها سخت بود، آزادى نداشتند، استقلال نداشتند، نانِ بخور و نمیر را با زحمت به دست مىآوردند، با زحمت میخوردند، میان انسانها تبعیض بود، عدالت وجود نداشت، انسانها تحقیر میشدند، انسانها شکنجه میشدند، جامعه زیر انواع فشارهاى مادّى دست و پا میزد؛ این از جنبهى مادّى زندگى. در عرصهى معنوى و روحى زندگى هم باز انسانها اسیر بودند؛ اخلاق انسانها فاسد بود، به انسانها اجازه نداده بودند که فکر درست و اندیشهى درست را بیاموزند، انسانها غلط و کج مىاندیشیدند، فضیلت در جوامع انسانى وجود نداشت، کسى به کسى رحم نمیکرد، استعداد انسانها ناشکفته مانده بود، اجازه داده نمیشد که گنجینههاى درون ذات انسان شکوفنده شود و سرچشمههاى استعداد از وجود آدمى سرازیر شود؛ یک اسارت کامل. پیغمبران در یک چنین زمینههایى ظهور میکردند و بعثت به وجود مىآمد.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) براى این اسارت، تعبیر «فتنه» به کار برده است. فتنه در قرآن یک کلمهى بسیار وسیعى است. جا دارد کسانى که در فرهنگ قرآنى کار میکنند، معناى فتنه در قرآن را پیگیرى کنند. در فتنه فشار مادّى هست، فشار زندگى هست: رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَروا،(۳) جَعَلَ فِتنَةَ النّاسِ کَعَذابِ الله.(۴) فتنه معنایش فشار و شکنجه و آزار مادّى است. همچنین در مفهوم فتنه و معناى فتنه، سردرگمى، حیرت و شک هست. امیرالمؤمنین تعبیر فتنه را براى آن حالتى که جوامع بشرى پیش از بعثت پیغمبران داشتند، به هر دو معنا به کار برده است: فى فِتَنٍ انجَذَمَ فیها حَبلُ الدّینِ وَ تَزَعزَعَت سَوارِى الیَقین؛(۵) مردم در دوران بعثت پیغمبران، یعنى آن هنگامى که پیغمبران مبعوث میشدند، در فتنه به سر میبردند؛ فتنهاى که رشتهها و ریسمانهاى دین را، معنویّت و فضیلت و اخلاق را گسسته بود؛ فتنههایى که یقین و معرفت را از مردم گرفته بود؛ مردم را دچار حیرت، دچار سردرگمى، دچار شک کرده بود. در همین خطبه امیرالمؤمنین میفرماید: فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلى سَنابِکِها؛ مردم در آن دوران در فتنههایى و زیر بار فتنههایى دست و پا میزدند و لگدمال میشدند. فتنه مانند اسبى وحشى و رمکرده که سوار خود را به زمین مىاندازد و بر او سُم میکوبد و شیهه میکشد، انسانیّت را به زمین انداخته بود و انواع فشارهاى مادّى را بر آنها وارد آورده بود.
در دورانى که پیغمبران مبعوث میشوند، وضع انسانها به این کیفیّت است؛ یعنى از لحاظ مادّى وضع مردم بد است. گیرم عدّهاى از مردم نانِ بخور و نمیرى هم پیدا بکنند، امّا عامّهى مردم، هیئت جمعىِ جوامع بشرى در زیر فشار قدرتها است، در زیر فشار مکندگان سرمایههاى مادّى و معنوى انسان است. فرعونها، نمرودها، ابوجهلها که بر مردم حکومت میکردند ــ مثل قدرتهاى مادّى امروز ــ آن چنان مردم را در زندگى تلخ و زهرآگین نگه میداشتند که مردم از همهى مواهب مادّى و معنوى محروم بودند. حکومت، حکومت طغیان؛ حکومت، حکومت هوسها؛ حکومت، حکومت انسانهاى آلوده و ناپاک؛ از لحاظ معنویّت و اخلاق هم انسانها در انحطاط مطلق اخلاقى. پیغمبر در یک چنین زمینهاى مبعوث میشود. بعثت پیغمبر اسلام هم در یک چنین زمینهاى بود. مردم مکّه و جزیرةالعرب را در دوران بعثت پیغمبر اسلام، اگر در تاریخ بخوانید و مطالعه کنید، مىبینید از همه جهت در سختى بودند؛ گرسنگى در میان آن مردم رواج داشت، تبعیض فراوان بود، آزادى اصلاً نبود، اخلاق و معنویّت در میان آن مردم وجود خارجى نداشت، جنگ و اختلاف بر سر هواها و هوسها در میان آنها برافروخته بود. در یک چنین زمینهاى است که پیغمبر ظهور میکند، مبعوث میشود. بعثت پیغمبر یعنى برانگیختگى پیغمبر؛ آن انسان والایى که خدا او را از میان انسانها بر طبق معیارها و ملاکها انتخاب کرده است، با نهیب الهى بلند میشود، بیدار میشود، برانگیخته میشود، بعد او نهیب میزند تا انسانها بیدار بشوند، تا انسانها برانگیخته بشوند، مردم را از همهى آن اسارتها آزاد میکند؛ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم. در این آیه، اسارتهاى مادّى و معنوى هر دو را میگوید؛ زنجیرها را، غلها را از دست و پاى انسانها پیغمبر باز میکند؛ اسارت معنوى را از مردم میگیرد. وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتٰبَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم؛(۶) مردم را تزکیه میکند، اخلاق به مردم میدهد، آموزش به مردم میدهد، جهالت را از مردم میگیرد، انسان را از محدودهى تنگ دیدگاه مادّى بیرون مىآورد. عرب در دوران قبل از ظهور پیغمبر در جزیرةالعرب به هیچ چیز فکر نمیکرد، مگر چهاردیوارى محدود و محصور زندگى مادّى خود، [امّا] اسلام آمد به او یک افق دید وسیع داد؛ او را به جاى اینکه به خود و به منافع محدود خود فکر بکند، به فکر اصلاح عالم انداخت؛ اسلام آمد از انسانهایى جاهل، انسانهایى بزرگ، فداکار، ایثارگر، انسانهایى که پرچم آزادى بشریّت را به دست گرفته بودند، ساخت؛ و لذا بود که بزرگترین دشمنى که در مقابل پیغمبران و پیغمبر ما ایستادگى و مقاومت میکردند، همان کسانى بودند که انسانها را به آن اسارتها دچار کرده بودند. همهى کسانى که شهوت را در انسانها تحریک میکنند، انسانها را به شهوترانى دعوت میکنند، با بعثت پیغمبران مخالفند؛ همهى کسانى که اموال مردم را غارت میکنند، با بعثت پیغمبران معارضند؛ همهى آن حکّام و زمامدارانى که میخواهند بر مردم بِزور حکومت کنند و نظام سیاسى جوامع را در اختیار بگیرند، با پیغمبران دشمنند؛ همهى طاغوتها، همهى شیطانهاى بزرگ و کوچک با پیام بعثت و پیام اسلام مخالفند. بعثت یعنى حرکت الهى بشر براى رها کردن خود، براى رستگار کردن خود از زندانهایى که قدرتها و طاغوتها و شیطانها براى او به وجود آوردند؛ لذا در این آیه میفرماید: اُولئکَ هُمُ المُفلِحون؛ آن کسانى که به پیغمبر ایمان مىآورند، بعثت را قبول میکنند، زنجیر اسارت را باز میکنند، استقلال و آزادى الهى را که پیغمبر و بعثت به آنها هدیه کرده است، میپذیرند، اینها مفلحند، رستگارند، آزادشده هستند. این، مجمل معناى بعثت است.
بعثت را به عنوان نهضت رهایى و نجات انسان میشود نامگذارى کرد؛ منتها رهایى و نجات همهجانبه، نه فقط به معناى به دست آوردن نان. آن نهضتهایى که میخواهد مردم را فقط از چنگ فقر نجات بدهد، خوب است امّا محدود است، کوچک است. آن نهضتهایى که میخواهد انسانها را فقط از شرّ یک رژیم یا چند نفر آدمِ خاص که ظلم میکنند، خلاص کند، البتّه خوب است امّا محدود است. نهضت حقیقى و شایسته و بزرگ، آن نهضتى است که میخواهد انسانها را به شکل همهجانبهاى آزاد کند؛ هم از لحاظ مادّى، تا در میان مردم دیگر فقر نباشد، تبعیض نباشد، استثمار نباشد، بدبختى نباشد، وابستگى نباشد، مردم آزاد باشند، مستقل باشند، باشخصیّت باشند، تحقیر نشوند؛ و هم از لحاظ معنوى، یعنى انسانها فکر درست داشته باشند، بینش و بصیرت کامل داشته باشند، جهانبینى صحیح الهى را فرا گرفته باشند، راه زندگى را از فرستادگان خدا و مبعوثان الله تعلیم گرفته باشند و داراى اخلاق و فضیلت باشند؛ این نهضت حقیقى است. البتّه [فرق] بعثت پیغمبر با بعثتهاى دیگر که قبل از پیغمبر در طول تاریخ بشر اتّفاق افتاده، این است که مخاطبان این بعثت، زمان معیّنى از تاریخ ندارند. بعثت حضرت موسىٰ بعثتى بود که مخاطبانش فقط آن مردمانى بودند که تا قبل از نبوّت عیسىٰ به این دنیا آمده بودند؛ و مخاطبان بعثت حضرت عیسىٰ آن مردمى بودند که تا قبل از ظهور نبوّت خاتمالانبیا در این دنیا آمده بودند. امّا مخاطبان بعثت پیغمبر اسلام حد و مرز ندارند؛ نه طبقهى خاصّى از مردم، نه کشور خاصّى از کشورهاى دنیا، و نه زمان خاصّى از زمانها؛ مال همهى انسانها است در طول تاریخ.
خب، بعثت پیغمبر بعد از آنکه تحوّلى در عالم در همان زمان ایجاد کرد و البتّه الگویى براى آیندهى تاریخ باقى گذارد، به وسیلهى تحریفها و انحرافها، آن جریان صاف و زلال، از آن صافى و زلالى افتاد. سرگذشت چهارده قرن زندگى مسلمانان که امّت پیغمبر خاتم بودند، یک سرنوشت غمانگیزى است که تحلیل قطعهقطعهى زندگى این چهارده قرن نشان میدهد که دشمنان اسلام چه کسانى هستند و چگونه با اسلام دشمنى و خصومت میکنند. امّا در هر دورهاى یک عدّه از مردم بودهاند که پیام پیغمبر را به گوش جان بشنوند و بخواهند آن پیام را بپذیرند؛ و در زمان ما آن کسانى که پیام بعثت پیغمبر را باید بشنوند و شایسته است بشنوند، از همیشه بیشتر است. علّت این است که اسارت در زمان ما ــ هم اسارت معنوى و هم اسارت مادّى ــ از همیشه بیشتر است.
با اینکه تاریخ دورانهاى سخت و تلخى را گذرانده امّا من میخواهم بگویم هر چه بشریّت تکامل پیدا کرده است، شیوههاى اسیر کردن انسان هم تکامل پیدا کرده؛ طاغیان و شیطانها هم در کنار همهى پیشرفتهاى بشرى پیشرفت کردهاند؛ آنها هم راههاى پیچیدهاى را براى اسارت انسانها پیدا کردهاند. و من قرن نوزدهم میلادى را که در چشم تحلیلکنندگان تمدّن بشرى، قرن اوج تمدّن بشر و ورود انسان به مراحل تازهاى از پیشرفت علمى و صنعتى است، قرن ظلم به دین و قرن اسارت کامل انسان به حساب مىآورم. در قرن نوزدهم میلادى از دو جهت به دین ظلم شد و دین در دنیا مظلوم واقع شد: یکى از این جهت که علیه دین بسیار کار شد؛ متفکّرین و تئوریسینها و طرّاحان در همه جاى دنیاى استکبار به وسیلهى پیشرفت دانش علیه دین فعّالیّت کردند و توطئهچینى کردند؛ افکار ضدّ دینى، تئورىها و ایدئولوژىهاى مخالف با دین، ترویج بىدینى در میان جوامع بشرى، نوشتن کتابهاى بسیار علیه همهى ادیان از جمله، و شاید بیشتر از همه علیه اسلام؛ این از یک طرف که قرن نوزدهم، قرن غربت دین و قرن دورى دین به طور کامل از زندگى انسان است. از جهت دیگر هم در قرن نوزدهم میلادى ــ قرن پیش ــ دین از این جهت مورد مظلومیّت قرار میگرفت که هدف ادیان یعنى رهایى انسان بکلّى نقض شد و انسانها به شکل منسجم و پیوسته و سازمانیافتهاى به اسارت در آمدند؛ زیرا قرن نوزدهم قرن استعمار است؛ استعمار ملّتها، استعمار انسانها و تسلّط همهجانبه و شبکهوار بر زندگى ملّتها، هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ معنوى. لذا بود که اسارت انسان در قرن نوزدهم به خاطر دورى از دین، از همیشه سختتر و بیشتر و تأسّفآورتر شد. کشورها و ملّتهایى که خودشان براى خودشان زندگى میکردند، با حکّام خودشان، با زمامدارانى که البتّه به آنها ظلم میکردند امّا به جایى متّکى نبودند، مورد تهاجم سلطهى جدید و تازهنَفَس قدرتهاى بزرگ جهانى قرار گرفتند. اوج ظلم نسبت به دین و دینداران و بیشتر از همه نسبت به اسلام و مسلمانان در قرن نوزدهم شد؛ یعنى اوج اسارت انسان.
خطاب دین و خطاب بعثت پیغمبر و پیام بعثت نبوى بلافاصله بعد از قرن نوزدهم در دنیا بیش از همیشه در گوش دل مردمى که میخواستند حقایق را بفهمند، زنگ زد و آنها را به خودش متوجّه کرد. در حالى که در کتابها مینوشتند، در مدرسهها میگفتند، به نسلهاى جدید تعلیم میدادند که روزگار دین به سر آمده است، شما مىبینید در آغاز این قرن حاضر، شخصیّتهاى بزرگى از قبیل سیّدجمالالدّین حسینىها بلند میشدند و مردم را به بازگشت به دین دعوت میکردند؛ مردم را به نظام دادن به زندگى خود بر طبق دین دعوت میکردند. یعنى حقیقت دین و جنبهى آزادکنندگى و رهاسازى دین براى انسانها آشکار میشد؛ میفهمیدند در مقابل این سلطهها، این شیطنتها، آن اهرمى که میتواند انسانها را حرکت بدهد، اهرمِ دین است. لذا نهضتهاى اسلامى شروع شد. یک مبارزهاى از دو طرف به وجود آمد: مبارزهى میان مخالفین دین، مخالفین با بعثت از یک طرف، و از طرف دیگر، طرفداران بعثت و شنوندگان پیام بعثت اسلام و کسانى که میخواستند لبّیک بگویند به ندائى که پیغمبر اسلام چهارده قرن پیش براى بشریّت در طول تاریخ آورده بود. یک مبارزهى اینچنینى شروع شد. امّا خیلى روشن است که پیام نبوّت منطبق با قوانین آفرینش است و بعثت، خواست و ارادهى الهى است. و در مبارزهى حق و باطل، اگر حق طرفدارانى داشته باشد که از آن دفاع بکنند، بلاشک حق بر باطل پیروز میشود. لذا بود که در این درگیرىاى که در طول دهها سال اخیر در دنیا به وجود آمد، ما مىبینیم پیام بعثت روشنتر و برجستهتر شد و نهضتهاى اسلامخواهى و اسلامطلبى در جوامع مسلمانها روزبهروز زندهتر شد و به جایى رسید که امروز در سرتاسر جهان اسلام هر جا که شما نگاه میکنید، گروهى از انسانها را مىبینید که با ایثار، با فداکارى، همان کارى را میکنند که مسلمانان صدر اسلام و پیرامون پیغمبر اکرم میکردند؛ همان هدفى را تعقیب میکنند که آنها تعقیب میکردند؛ همان چیزى را میخواهند که آنها میخواستند؛ یعنى اسلام را و نظام اسلامى را و زندگى بر طبق احکام و معارف اسلامى را. و آن وقتى این مبارزه به اوج خود میرسد و همچنین پیروزی و غلبهى حق بر باطل و غلبهى جریان و خطّ بعثت بر خطّ کفر و الحاد و طغیان و شیطنت آشکار میشود که یکى از مصداقهاى این مبارزه در کشور اسلامى ایران، در میان مسلمانانى فداکار و ایثارگر به پیروزى میپیوندد.
امروز برادران و خواهران ایرانى ما، مسلمانانى که در این مرز و بوم زندگى میکنند، پرچمداران بعثت پیغمبرند. پیام بعثت، امروز هم همان پیامى است که در زمان پیغمبر بود. انقلاب ما پاسخ به ندائى است که پیغمبر در چهارده قرن قبل در میان آن دنیاى سرتاپا فتنه و آکنده از شر به انسانها داد؛ یعنى همان رهایى و آزادى انسان. مسئلهى ما امروز همان مسئلهى پیغمبر است، و دشمنان امروز ما همان دشمنان آن روز پیغمبرند. اگر چه دشمنان امروز ما پیچیده عمل میکنند و شگردهاى تازه به کار میبرند امّا شیوهها و روشهایى که در اختیار بعثت است، آنها هم پیچیده است، آنها هم تازه است. امروز دست طرفداران حیات اسلام، تجدید بعثت اسلام و زندگى دوبارهى قرآن در جامعه بسیار نیرومند است؛ از آنچه در صدر اسلام هم بود، امروز بسیار نیرومندتر است. آن حقیقتى که ما ملّت ایران باید به آن کاملاً توجّه داشته باشیم، این است که قیام و انقلاب ملّت ایران یک چیزى جداى از گذشتهى تاریخى خودش نیست و نبوده است. ما فریاد پیغمبر را لبّیک گفتیم، ما نداى پیغمبر را جواب دادیم؛ لذا در جامعهى ما و براى انقلاب ما دو هدف وجود دارد: یکى آزادى از اسارت در عرصهى مادّى زندگى، و دیگرى آزادى از اسارت در عرصهى معنوى و اخلاقى زندگى. امروز «َ یُعَلِّمُهُمُ الکِتٰبَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم» براى ما یک دستور است؛ همچنان که امروز «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(۷) براى ما یک دستور است. این دو چیز همان دو چیزى بود که پیغمبران و پیغمبر اسلام میخواستند به مردم هدیه کنند. لذا بعثت براى ما به معناى واقعى کلمه یک عید است. عید یعنى بازگشت یک خاطره، تجدید یک خاطرهى بزرگ. امروز جامعهى ما دارد خاطرهى بعثت را در این افق وسیع تجدید میکند؛ لذاست دنیا که به ما نگاه میکند، از صدر اسلام یادش مىآید. هر چه میخواهند بگویند دربارهى اینکه ملّت ایران اسلام را درست فهمیدند یا غلط فهمیدند. چه کسى این حرفها را میگوید؟ آن کسانى که آن قدر آبرو ندارند که مسلمانان به سخن آنها گوش بدهند؛ روحانیان و علماى دینىِ وابسته به قدرتهاى طاغوتى، یا حتّى سردمداران کفر و طغیان جهانى. اینها البتّه حق دارند اگر دربارهى اصل اسلام، دربارهى اصل پیامهاى رهایى انسان با تلخى حرف بزنند. آنها چطور میتوانند پیام پیغمبران را بفهمند و درک کنند، در حالى که پیام پیغمبران براى کوبیدن آنها آمده؟
امّا ملّت ایران و ملّتهاى دنیا در محیط اسلامى، در آفریقا و در آسیا، درست میفهمند که ملّت ایران براى چه قیام کرده و درست میفهمند که ایران اسلامى چه هدفى را تعقیب میکند. براى ملّتهاى اسلامى، ایران یک الگو شد؛ وسیلهاى شد براى اینکه بدانند و بفهمند که امروز هم میشود پیام بعثت نبىّ اکرم را دوباره احیا کرد و زنده کرد؛ مسئله براى ما این است. ما میدانیم که این یک راه طولانى است و میدانیم که دشمن با تمام ابزارها و سلاحهایى که در اختیارش هست، در مقابل این پیام سینه سپر خواهد کرد؛ چون تاریخ پیغمبران را میدانیم، چون سرگذشت پیغمبران را خواندهایم و میدانیم با آنها چه کردهاند. امروز موفّقیّتى که ما در پیاده کردن پیام اسلام و احیای قرآن به دست آوردهایم، در طول تاریخ کمنظیر است ــ نمیگویم بکلّى بىنظیر است ــ علّت این است که بحمدالله خداى متعال تفضّل کرد و ابزار و اسباب پیروزى را براى ما جمع کرد: رهبرىِ خوب، وحدت کلمه، خصوصیّات تاریخى و جغرافیایىاى که در ملّت ما وجود داشت، و نیاز جهان. اگر دنیا به ما پاسخ نمیداد، اگر ملّتها حرف ما را نمیفهمیدند، اگر ما استدلال کافى براى اینکه با ملّتها حرف بزنیم نداشتیم، یقیناً این موفّقیّت براى ما به دست نمىآمد. امّا امروز ملّتها همه میدانند. شما ببینید در سرتاسر کشورهاى اسلامى، امروز نهضتهاى اسلامى آغاز شده. بعد از آنکه انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، مشوّقى براى ملّتها به وجود آمد. امروز در شمال آفریقا، در شرق آسیا و در میانهى این دو، در بیشتر کشورهاى اسلامى گروههایى هستند که براى اسلام مبارزه میکنند؛ دقیقاً براى اسلام، آن هم اسلام طبق الگویى که انقلاب اسلامى ایران به آنها یاد داده؛ این را تصریح میکنند.
البتّه این را هم باید بگویم انقلاب اسلامى ایران از یک طرف مشوّق ملّتها شد که براى اسلام و براى تجدید بعثت پیغمبر قیام کنند، اسلام بخواهند ــ جوانها، دانشجویان، تودههاى مردم، روشنفکران، نویسندگان و شعرا در بسیارى از کشورهاى اسلامى اسلام را میخواهند و اظهار میکنند و انقلاب اسلامى ما مشوّق آنها شد ــ امّا از طرفى استکبار جهانى با پیروزى انقلاب ما درسهاى جدیدى گرفت، تجربه پیدا کرد و از این تجربه در سرکوبى ملّتها دارد استفاده میشود؛ در عراق براى سرکوبى اسلامخواهى از این تجربه استفاده شد، در مصر در مقابله با موج اسلامى عظیم مردم از تجربهى استکبار جهانى استفاده شد، در مراکش در مقابل حرکت شجاعانهى گروههاى مبارز مسلمان از این تجربه استفاده شد، از همه مشکلتر و پیچیدهتر در سودان از این تجربه استفاده شد.
یقیناً مردم مسلمانى که در سودان قیام کردند و مزدور استکبار جهانى را از قدرت به زیر کشیدند و از صحنه خارج کردند، فقط براى این قیام نکرده بودند؛ براى این قیام کرده بودند که اسلام در آنجا پیاده بشود. امروز براى ما این سؤال مطرح است که پاسخ قیام مبارزهجویانه و فداکارانهى مردم سودان بعد از رفتن نُمیرى چیست؟ چگونه با آنها برخورد خواهد شد و اسلام در آنجا به چه وضعى دچار خواهد شد؟ منتظر هستیم ببینیم استکبار جهانى چگونه پاسخ خواهد داد به موج اسلامى عمیقى که در سودان به وجود آمد. مبارزین سودان و کسانى که اسلام را در سودان میخواستند، فقط نمیخواستند نُمیرى کنار برود؛ میخواستند حکومت اسلامى و نظام اسلامى در آنجا به وجود بیاید. تا این کار نشود، مبارزهى مردم مسلمان سودان به نتیجه نرسیده است. آن کسانى هم که در آنجا بر سر کار هستند، باید بدانند که اگر در کنار مردم میخواهند باشند، باید به این خواستهى مردم جواب بدهند. آنها باید میدان بدهند که مبارزان راه آزادى از اسارتهاى استکبار جهانى که با شعار اسلام و به دنبال اسلام حرکت کردهاند، به آنچه میخواهند، برسند. این خطّ درستى است که در سودان، ملّت و دولت سودان باید به آن توجّه داشته باشد. ما به عنوان یک عدّه مسلمانانى که فاصلهى جغرافیایى با آن منطقه داریم، نمیتوانیم مسائل مردم آن منطقه را مسائل جهان اسلام ندانیم؛ اینها جزو مسائل جهان اسلام است و براى ما بسیار مهم است. البتّه در مراکش، در مصر، استکبار اسلحه را داده دست مزدورانش، به آنها دلگرمى داده که تا آنجا که میتوانند، شدّت عمل به کار ببرند؛ هر چه قدرت دارند، علیه مسلمانان و مبارزان شدّت عمل به کار ببرند. الان در آن کشورها علیه هیچ دستهاى و هیچ گروهى آن شدّت عملى که علیه مسلمانها به کار میرود، به کار نمیرود. البتّه این معلوم نیست موفّق باشد و لابد هم موفّق نخواهد بود، براى خاطر اینکه فشار نمیتواند مسلمانانى را که بیدار شدهاند و تجربههاى موفّقى را در پیش روى خودشان دارند و در یاد دارند، عقب بنشاند. آنها هم لابد ادامه خواهند داد امّا باید مواظب باشند که مهرهها جایشان را عوض نکنند.
مسلمانها باید بدانند این پاسخ به بعثت پیغمبر است، به دعوت پیغمبر است که یک عدّه مردم مبارز، علیه ظلم، علیه تبعیض، علیه استکبار، علیه استبداد، علیه فساد اخلاق قیام کنند. و در دنیاى اسلام همه جا هست و امروز به فضل الهى حتّى در فلسطین اشغالى ــ در آنجایى که دهها سال است از اوّلِ تسلّط صهیونیستها سعى میشود که اسلام را بکلّى منزوى کنند، مسلمانها را یا بیرون کنند یا مشغول کنند و نگذارند که آنها کمترین تکانى بخورند ــ آنجا هم کسانى که قیام میکنند، براى اسلام و به نام اسلام شعار میدهند. این یک پدیدهى جدیدى است که در همه جاى دنیاى اسلام هست. زمامداران اسلامى هم باید بدانند ــ آن کسانى که در رأس کشورهاى اسلامى هستند ــ اگر استقلال میخواهند، اگر رهایى از سلطهى ابرقدرتها را میخواهند، اگر واقعاً میخواهند یک ملّت سربلند و سعادتمند و مرفّه و آزاد و باشخصیّت در دنیا داشته باشند، باید بدانند که این فقط از عهدهى اسلام برمىآید و بس؛ ناسیونالیسم نمیتواند، قومیّت نمیتواند، شعارهاى گوناگون ظاهرفریب، شعار سوسیالیسم نمیتواند. آنهایى که این شعارها را میدادند، نشان دادند که نتوانستند هدف استقلال و رهایى ملّتها را آنچنان که ادّعا میکردند، تأمین کنند. این فقط معجزهاى است که از اسلام برمىآید.
شما ملّت قهرمان ایران، کسانى که براى ملّتها الگو شدید، مخصوصاً براى ملّتهاى مسلمان، باید بدانید این قدمى که شما برداشتید، همان قدمى است که پیغمبر اسلام برداشت؛ در همان راه، به سوى همان هدف؛ و همان طور که پیغمبر پیروز شد و جامعهى اسلامى را در مدینه تشکیل داد، شما هم پیروز شدید و جامعهى اسلامى را و نظام اسلامى را تشکیل دادید؛ این نظام اسلامى را باید کامل کنید. تجربهى تاریخ، امروز در اختیار ما است؛ عوامل پیروزى را باید از دست ندهیم. مهمترین عوامل پیروزى، توکّل به خدا و توجّه به خدا است؛ از خدا کمک بخواهیم. آن چیزى که ما را شجاع کرد، گستاخ کرد، قدرت داد تا در مقابل آمریکا بِایستیم، در مقابل سلطههاى جهانى بِایستیم و عقب ننشینیم، ذکر خدا، توکّل به خدا، توجّه به مأموریّت و مسئولیّت خدایى بود. براى هیچ چیز دیگر ملّت ما این جور قیام نمیکرد، این وحدت را پیدا نمیکرد ــ لَو اَنفَقتَ ما فِی الاَرضِ جَمیعًا ما اَلَّفتَ بَینَ قُلوبِهِم وَلٰکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَینَهُم (۸) ــ این وحدت و انسجام را باید از دست ندهید، این توکّل به خدا و گستاخى در مقابل شیطانها را باید از دست ندهیم. آن هدفى را هم که پیغمبران داشتند که رفع فتنه است، از بین بردن فضاى فتنهآلود است، رها ساختن انسان از فتنهها است، این هدف را هم بایستى همچنان به یاد داشته باشید. اگر ما کوتاه بیاییم، فتنه خواهد شد؛ اِلّا تَفعَلوهُ تَکُن فِتنَةٌ فِی الاَرض.(۹) اگر ما راهمان را تعقیب نکنیم، ادامه ندهیم، در مقابل قدرتهاى بزرگ جهانى مبارزهجویى نکنیم، به خودمان متّکى نباشیم، به خدا متوکّل نباشیم، فتنه خواهد شد. فتنه یعنى همان اسارت انسان؛ هم اسارت خود ما، هم اسارت انسانهاى دیگر. امروز ما با تقواى الهى، با توکّل به خدا، با اعتماد به خدا، با امید به آینده، با احساس نیروى الهى در دلمان و در فکرمان و در بازوانمان، همان راهى را میرویم که اصحاب پیغمبر ــ ابوذرها، سلمانها، عبداللهبنمسعودها، مبارزین اُحد و بدر ــ رفتند و پیروز شدند. ما هم همان راه را میرویم و به فضل الهى پیروز خواهیم شد. بنابراین پیام بعثت پیغمبر و پیام عید مبعث براى ما، پیام قدردانى از انقلاب، حفظ انقلاب، شجاعت مقابلهى با دشمنان انقلاب و کوشیدن براى بارور کردن انقلاب است؛ پیام تقواى الهى و توکّل بر خدا است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم، وَالعَـصرِ، اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ، اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم الحجّة حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
یکى از مناسبتهاى امروز، مناسبت روز ارتش جمهورى اسلامى و آغاز هفتهى نیروهاى مسلّح است. در باب ارتش آنچه ملّت ما باید بدانند، این است که ارتش با انقلاب ما، با تحوّل عمومى و همگانىاى که در جامعهى ما به وجود آمد، یک تحوّل حقیقى پیدا کرد؛ اوّلاً تحوّل در فکر. فکر محدودى که سعى میشد براى ارتشیان به وجود بیاید، با انقلاب تبدیل شد به فکر باز و گستردهى یک انسان آزاده. آنچه سعى میشد ارتشى نفهمد و نداند، یعنى مسائل کلّى و سیاسى جامعه و جهان، امروز براى ارتش جمهورى اسلامى به صورت یک درس تعلیم داده میشود. ارتشىِ امروز از مسائل جامعهى خود و دنیاى خود و انقلاب خود و آیندهى خود داراى تحلیل است؛ مثل هر برادر و خواهر مسلمان در سطح جامعه، مثل یک انقلابى. ثانیاً تحوّل در اخلاق؛ چه اخلاق فردى، چه اخلاق سازمانى و تشکیلاتى. از لحاظ اخلاق فردى سعى میشد ارتشى انسانى بار بیاید که از جامعه بریده است، حتّى از خانواده بریده است و به مرکز قدرتى که آن روز در قدرت طاغوتى متجلّى بود، بسته و پیوسته است. سعى میشد ارتشى را بىبندوبار بار بیاورند، سعى میشد در میان ارتشىها فساد را ترویج کنند، سعى میشد آنها را به اخلاق و عفّت و نجابت بىاعتنا کنند. امروز درست بعکس، ارتشى عفیف است، مسلمان است، متواضع است؛ به جاى رو آوردن به بىبندوبارى، به اخلاق اسلامى، به تعبّد اسلامى، به پایبندىهاى یک انسان مسلمان روآورنده است. از لحاظ اخلاق تشکیلاتى سعى میشد هر کسى نسبت به زیردست خود متفرعن(۱۱) و متجبّر(۱۲) باشد، نسبت به مافوق خود متواضع و خاکسار. امروز نه تکبّر و تجبّر با زیردست اجازه داده میشود، نه خاکسارى و حقارت در مقابل مافوق. سلسلهمراتب هست و لازم است، انضباط واجب است، وظیفه است امّا فرمانده و فرمانبَر با هم برادرند. امروز در ارتش مافوق از زیردست نمیتواند کار بکشد، حق ندارد؛ هر دو نظامىاند، هر دو سربازند، هر دو انسانند، باشخصیّتند؛ اخلاق رایج در ارتش این است. البتّه در ارتش هم مثل همهى محیطها و قشرها، انسانهایى هستند که پیشروند، زودتر از دیگران، بهتر از دیگران پیام را درک کردند و آن را قبول کردند؛ کسانى هم هستند که متوسّطند؛ و کسانى هم هستند که عقب ماندهاند، باید کمکشان کرد تا پیشرو بشوند.
یک تحوّل دیگر در ارتش، تحوّل در هدف است. هدف ارتش در آن روز عبارت بود از حفظ نظام فردى طاغوتى؛ این را، هم در شعارهایشان، هم در تابلوهایشان، هم در تعلیماتشان به یکدیگر تعلیم میدادند و به آن تظاهر میکردند. امروز هدف ارتش، حفظ انقلاب، حفظ اسلام، حفظ ایران، حفظ ملّت و دفاع از مردم و آرمانهاى مردم است. تحوّل دیگر این است که ارتش در آن روز، ارتش پشتمیزنشین و ادارهنشین بود؛ نه میدان جنگ دیده بود و نه آن قدرى هم که بوى میدان جنگ به مشامش رسیده بود، از خود افتخار نشان داده بود. امروز ارتش، ارتش میدان جنگ است؛ ارتشِ رزمنده است، اهل کار و عمل است، دشمن را دیده است، با او روبهرو شده است، به او ضربت زده و از او ضربت خورده است؛ ارتشى دشمنشناس و دوستشناس؛ ارتشى مبارز و آمادهى براى دفاع از مرزهاى میهن و مرزهاى استقلال ملّت. یک تحوّل حقیقى در ارتش به وجود آمد. امروز تشکیلات ارتش با تشکیلات گذشته متفاوت است، هدفها متفاوت است، اخلاقها متفاوت است، فرماندهىها متفاوت است؛ از همه بالاتر، آن روز ارتش به اشارهى انگشت کسانى حرکت میکرد که از معنویّت و اخلاق بویى نبرده بودند. امروز ارتش از فرماندهاى اطاعت میکند که اطاعت او بر همهى آحاد مسلمان واجب و لازم است. همچنین آن روز ارتش یک ارتش وابسته بود که مستشاران نظامى، مزدوران خارجى، مزدوران ایرانىِ خارجى بر آن حکومت میکردند و ابزارش، قوانینش، آئیننامههایش، تشکیلاتش و همه چیزش را از آنها یاد گرفته بود. امروز ارتش، ارتشى است که به سمت خودکفایى و استقلال میرود؛ ابزار پیچیده میسازد؛ به سمت ساختن ابزارهاى پیچیدهتر پیش میرود؛ دانش نظامى را بالاتر و بهتر از آن کسانى که آن روز میخواستند به ارتش درس بدهند، آموخته است. این خصوصیّاتى است که امروز در ارتش جمهورى اسلامى هست و ارتش را به سمت یک ارتش ایدئال دارد پیش میبرد. البتّه هم شما ملّت ایران میدانید، بیشتر بدانید که ارتش شما یک ارتش مردمى و اسلامى است و قدر آن را بدانید ــ که البتّه میدانید ــ هم شما ارتشىها بدانید که بحمدالله تحوّل پیدا کردهاید. البتّه بدانید هم که براى رسیدن به نقطهى مطلوب و ایدئال هنوز راه طولانىاى در پیش دارید. همچنین بدانید که در میان خود ارتش و بیرون از ارتش هنوز عناصرى هستند که از این تحوّل مبارک ارتش ناراضىاند؛ کسانى هستند که هنوز خواب همان بىبندوبارىها، همان وابستگىها، همان اسرافکارىها و زیادهروىها را مىبینند. البتّه این خواب، خوابى پریشان است که قابل تعبیر نیست ــ این را همه میدانند ــ امّا شما موظّفید که نگذارید هیچ ننگى دامان ارتش را آلوده کند. امروز ارتش باید خود بیش از هر عامل دیگر و هر دستگاه دیگر مراقب باشد تا کسانى نخواهند آبروى ارتش نوین و انقلابى ما را ببرند.
و امّا نیروهاى مسلّح دیگر. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک میوهى انقلاب است؛ نهال بالندهاى است که در سرزمین انقلاب رویید؛ بالى براى انقلاب شد تا پرواز کند، تا اوج بگیرد. در کنار ارتش، به ارتش روحیهى انقلابى داد و آموزش نظامى و انضباط را گرفت؛ هم به ارتش استفاده رساند، هم از ارتش استفاده برد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کنار ارتش جمهورى اسلامى در جبهههاى جنگ و میدانهاى افتخار و شرف، از اسلام، از انقلاب دفاع کرد؛ با هم و در کنار هم مبارزه کردند، با هم دشمن را کوبیدند، با هم جام شهادت را سر کشیدند و خون ارتشیان و سپاهیان پاسدار انقلاب اسلامى در میدانهاى جنگ به هم آمیخت. وحدت و انسجام نیروهاى نظامى ما امروز یک موهبت الهى است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک پدیدهى انقلابى است که براى این ملّت لازم بوده و هست و خواهد بود. سپاه نور چشم ملّت و انقلاب است و سپاه و ارتش باید هر دو در کنار هم باشند؛ هر کدام وظایفى دارند، هر کدام مسئولیّت و رسالتى دارند. بدخواهانى سعى میکردند به ارتشىها این جور تفهیم کنند که سپاه آمده تا تدریجاً دست و پاى ارتش را جمع کند و خودش جاى ارتش را بگیرد. به سپاهىها این جور میگفتند که ارتش میخواهد نگذارد سپاه رشد کند و نگذارد او هم در میان جنگ افتخاراتى به دست بیاورد. امّا این هر دو سخن، سخنى از روى بددلى و بدخواهى بود، دروغ بود، تهمت بود؛ لذا اثر نکرد و رسوا شد. ارتش و سپاه دو بالند، دو برادرند، دو بازوى نیرومندند؛ هر کدام به نحوى و براى کارى و مسئولیّتى، این انقلاب آنها را لازم دارد؛ باید باشند، باید همدیگر را تکمیل کنند، باید به هم درس بدهند، باید از هم بیاموزند، باید فداکارانه در کنار هم قرار داشته باشند.
و امّا نیروهاى انتظامى که شاخههاى دیگر نیروهاى مسلّحند؛ کمیتهها، ژاندارمرى، شهربانى. همهى اینها در این جنگ و در این انقلاب امتحان دادند. ژاندارمرى و شهربانى توفیق پیدا کردند با انقلاب خودشان را هماهنگ کنند، در خدمت انقلاب قرار بگیرند؛هر دو شهدایى براى این انقلاب دادند، حتّى در جنگ تحمیلى شرکت کردند. ژاندارمرى وظیفهى شرکت در جنگ ندارد و شهربانى بیشتر امّا شهربانى حتّى در جنگ شرکت کرد و ژاندارمرى بیشتر؛ شهدایى دادند، فداکارىهایى کردند، افتخاراتى آفریدند. و کمیته هم که یکى از قدیمىترین و اصلىترین نهادهاى انتظامىِ انقلابى ما است. کمیته اوّلین گلى است که در انقلاب ما رویید و شکفت. اوّلین میوهى انقلابى انقلاب ما در سطح مردم، همین کمیتههاى انقلاب اسلامى است؛ تا امروز هم خدمات زیادى را انجام دادهاند، باز هم باید خدماتى را انجام بدهند.
در کنار این نیروهاى مسلّح، اقیانوس عظیم بسیج مردمى است؛ ارتش مردمى، نیروهایى که از متن مردم، از خانهها، از مدرسهها، از کارخانهها، از بازارها، از مزرعهها، از شهرها و روستاها آموزش دیدند، تفنگ به دست گرفتند، به میدانهاى جنگ رفتند، میدانهاى جنگ را پُر کردند، دشمن را به وحشت انداختند، مایهى دلگرمى نیروهاى مسلّح شدند. بسیج مردمى و نیروهاى عظیم بسیج یک پدیده و نمونهى بىنظیر است. حقیقت این است که همهى ملّت ما یک ارتشند و بسیج مردمى مظهر این ارتش عظیم است. این هفتهى نیروهاى مسلّح را به شما ملّت ایران تبریک عرض میکنم. انشاءالله نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى باید هر چه بیشتر خودشان را کامل کنند. ما باید انشاءالله به فضل الهى به کمک همین نیروهاى مجهّز و مسلّح بتوانیم شرّ دشمنانى را که براى نابودى و ضربه زدن به این انقلاب همیشه بسیج میشوند، از همه طرف بسیج میشوند، از سر انقلاب کوتاه کنیم و بتوانیم دستهاى گلچینى که میخواهند گل انقلاب اسلامى را بچینند و پرپر کنند، با این تیغهاى بُرنده قطع کنیم و متجاوز را پشیمان کنیم.
آن چیزى که امروز در مقابل همهى مردمى که مسائل ایران را در دنیا نگاه میکنند، از همیشه بیشتر جلوه کرده، حضور مردم در صحنه و آمادگى آنها براى سرمایهگذارى جهت انقلاب است. بعد از آنکه با تبلیغات تا آنجایى که میتوانستند تلقین کردند و گفتند و دروغپراکنى کردند که مردم از صحنه خارج شدهاند ــ البتّه تلاش هم میکردند شاید به این وسیله مردم را دلسرد و عملاً از صحنه خارج کنند ــ حوادث آن چنان پیش آمد که حضور مردم را در صحنه هر چه بیشتر و عظیمتر و برجستهتر کرد. شما ببینید همین حادثهاى که در نماز جمعه به وجود آوردند در چند هفتهى قبل،(۱۳) میخواستند مردم را نسبت به نماز جمعه دلسرد کنند، اثرش چگونه شد؟ البتّه مردم به خاطر آن حادثه نیست که به نماز جمعه مىآیند؛ مردم نماز جمعه را یک برنامهى انقلابىِ مهم و ضرورىِ خودشان میدانند، به نماز جمعه علاقه دارند امّا همین که معلوم شد دشمن روى نماز جمعه این قدر حسّاس است که میخواهد نماز جمعه را خلوت کند، مردم را از نماز جمعه دور کند، حتّى کسانى که گاهى احساس میکردند میتوانند نماز جمعه نیایند، حالا با اصرار به نماز جمعه مىآیند. شما ببینید اجتماع عظیم این هفتهها، همین امروز، هفتهى قبل، هفتههاى قبل در نماز جمعهى تهران و همچنین در شهرستانهاى دیگر چگونه است. این، حضور مردم در صحنه است. هر چیزى که دشمنان جهانى ما بخواهند در مقابل انقلاب به آن دست بزنند، مردم عکسالعمل نشان میدهند. هوشیارى مردم آن چنان است که تا احساس کردند دشمن روى چیزى حسّاس است، بیشتر فشار را روى همان چیز وارد میکنند. همین الان به من اطّلاع دادند در نماز جمعهى تهران صد هزار قلّک از طرف صد هزار کودک آورده شده تا اهدا بشود براى جنگ. کودکان دانشآموز با این عمل سمبولیک خود چه چیزى را ثابت میکنند؟ صد هزار کودک دانشآموز در تهران؛ شما ببینید این چه نمایش عظیمى است از حضور و علاقهمندى مردم در صحنه و عقیدهى آنان به اینکه این جنگ را باید تا به دست آوردن پیروزى کامل و قاطع ادامه داد. این جواب آن کسانى است که به پیروى از دلبخواهِ گردانندگان مطبوعات و تبلیغات و رسانههاى صهیونیستى جهانى میخواهند به مردم تلقین کنند که مردم از جنگ خسته شدهاند.(۱۴)
خیلى طبیعى است اگر تبلیغات عظیم جهانى و رادیوهاى جهانى که با ما دشمنند و به وسیلهى دشمنان این انقلاب سازماندهى میشوند و اداره میشوند، بخواهند علیه انقلاب دنبال دستاویز بگردند؛ اگر یک دستاویزى پیدا کردند، آن را صد برابر و هزار برابر درشت کنند؛ اگر پیدا نکردند، جعل کنند. این رادیوهاى خارجى کارشان جعل کردن و شایعه انداختن است و خدا میداند چقدر خرج میکنند، چقدر پول میریزند تا بتوانند حرفهایى را، شایعههایى را، دروغهایى را درست کنند و در فضاى ایران با امواج رادیو پخش کنند، شاید به گوش مردم ایران برسد. خرج میکنند تا دروغ به گوش شما برسانند. من میگویم: ملّت ایران، مرد و زن، خواهران و برادران! از لج صهیونیستها، مستکبرین، گردانندگان رادیوهاى خارجى که این قدر خرج میکنند حرفهایشان را به گوش شما برسانند، شما حرفهاى آنها را گوش ندهید؛ رادیوهایشان را باز نکنید. روانشناسها مىنشینند کلمات را انتخاب میکنند. متخصّصین تبلیغات و پروپاگاند(۱۵) مىنشینند تعبیرات را، مطالب را انتخاب میکنند تا آن چیزى که از روى کاغذ در رادیوى اسرائیل، رادیوى آمریکا، رادیوى بىبىسى، رادیوى کلن و از این قبیل رادیوها خوانده میشود، هر چه قابل قبولتر و قابل باورتر باشد. پولها خرج میکنند؛ اگر میتوانستند در ایران پول خرج کنند که تعداد کسانى که پیچ این رادیو را باز میکنند بیشتر بشود، یقیناً خرج میکردند. تمام این کارها، تمام این زحمات انجام میگیرد تا آن فرد ایرانى این پیچ رادیو را باز کند و شایعاتى که آنها درست کردهاند و این قدر پول خرجش کردهاند که قابل قبول باشد، از رادیو به گوش آنها برسد. راه مقابلهى با این همه خرج و این توطئهها این است که شما این پیچ را باز نکنید.
حالا یک عدّهاى در داخل از افراد شناختهشده و معلومالحال ــ نه افراد ناشناس ــ میخواهند جبران کنند؛ هر چه مردم گوش نمیکنند، هر چه مردم به آن تبلیغات اعتنا نمیکنند، آن رادیوها را باز نمیکنند، اینها همان حرفها را در کاغذ بنویسند، در داخل کشور اینها را پخش کنند. البتّه گروههاى ناشناختهاى هم نیستند، همهی شما [آنها را] مىشناسید. یک عدّه از آنها آن کسانى هستند که از اوّل انقلاب مهمترین کارشان این بود که اسلحهها را مخفى کنند تا علیه انقلاب و علیه ملّت ایران یک روزى این اسلحهها را به کار ببرند ــ همین گروهکهاى مسلّح ــ یک عدّه اینها هستند. هر جا شما بتوانید ردّپایى و نشانى از اینها پیدا کنید، مىبینید همان تبلیغاتى را که رادیوهاى خارجى سازماندهى میکنند علیه جنگ، علیه مسئولین، علیه سیاستهاى دولت، اینها همانها را در نوشتههایشان مینویسند و پخش میکنند. یک عدّه هم ورشکستگان سیاسىاند؛ آن کسانى که چهرهى آنها را این انقلاب آشکار کرد. دم از انقلاب میزدند، دم از مبارزهگرى میزدند، دم از آزادگى و آزادىخواهى میزدند امّا وقتى که انقلاب به همت ملّت ایران پیروز شد و آنها آمدند از پیروزى ملّت بهرهبردارى کردند، در آن مدّتى که اختیاردار امور انقلاب بودند، آن چنان پروندهاى براى خودشان در چشم این ملّت درست کردند که هرگز دل این ملّت با آنها صاف نخواهد شد. اینها هم همین طور؛ اینها هم از هر فرصتى استفاده میکنند، از آزادىاى که انقلاب و جمهورى اسلامى به آنها داده، سوء استفاده میکنند؛ جزوه مینویسند، کتاب مینویسند، شایعهپراکنى میکنند، دروغپراکنى میکنند، جنگ را زیر سؤال میبرند، مسئولین را زیر سؤال میبرند، دربارهى مسائل اسلامى اظهار نظر ناشیانه میکنند.
البتّه ما از اینها هم بیش از اینکه در مقابل آرمانها و شعارهاى مردم مخالفت کنند، انتظار نداریم. در همان اوایل انقلاب فراموش نمیکنم، در هیئت دولت ــ آن روز ما به عنوان نمایندگان شوراى انقلاب گاهى در هیئت دولت شرکت میکردیم ــ صحبت شد، یکى از همین آقایانِ نامونشاندارِ آن حضرات که از محبّت و نجابت و اغماض جمهورى اسلامى سوء استفاده میکند و میکنند و علیه مصالح انقلاب و علیه مصالح ملّت حرف میزنند و وسوسهافکنى میکنند، آن روز با ناراحتى و گلهمندى میگفت: این «مرگ بر آمریکا» چیست که مردم میگویند!(۱۶) در اوّلین ماههاى پیروزى این ملّت بر آمریکا، در آن وقتى که خطر تهاجمهاى سیاسى و اقتصادى و حتّى نظامى آمریکا بالاى سر این مردم و این جامعه پرواز میکرد، آن روز میگفتند: این مردم چرا با آمریکا خصومت میکنند؟ چرا «مرگ بر آمریکا» میگویند؟
یک تعدادى از مستشارهاى نظامى آمریکا آن روز هنوز در نیروى هوایى مانده بودند. در شوراى عالى دفاعِ آن روز که بنده هم در آنجا عضو بودم، مطرح میکردند که نام مستشارى نظامى آمریکا را تبدیل کنیم به چه نامى؟ نظامیانى که به عنوان مستشار نظامى آمریکا در این مملکت بودند و ملّت آمد و آمریکا را از صحنه خارج کرد و مزدور آمریکا را بیرون کرد و نشانههاى آمریکایى را بکلّى نابود کرد، حالا [این آقایان] میخواستند در ارتشِ یک چنین ملّتى، بقایاى همان نظامىها را نگه دارند با یک نام جدید! خود آن آقایان نظامى هم آن وقت در نیروى هوایى بودند؛ چهار اسم پیشنهاد کرده بودند که اسم ما را بگذارید این، یا این، یا این! چهار اسم آورده بودند در شوراى عالى دفاع در آن روز که این را تصویب کنند. بنده دیدم که اینها دارند زیر عنوان تصویب اسم، وجود آمریکایىها در ایران را تصویب میکنند! من گفتم دست نگه دارید ببینم؛ مگر ما هنوز در ارتش، آمریکایى داریم؟ اینها چه کسانى هستند؟ چه هستند؟ چرا ماندهاند؟ چرا فرار نکردهاند؟ چطور جرئت کردهاند بمانند؟ آن وقت آقایان دیدند که نه، به این آسانى نمیشود این کار را کرد، مسئله را از دُور خارج کردند. بعد هم که بحمدالله با مسئلهى لانهى جاسوسى همهى اینها حل شد. یک چنین آدمهایى که علاقهمندى آنها به آمریکا و آمریکایى بیش از علاقهمندى آنها به امّت حزبالله بوده و هست، از امّت حزبالله لجشان میگیرد، بدشان مىآید، آنها را تندرو میدانند، از آمریکایىها لجشان نمیگیرد. کارهاى آمریکایىها را کارهاى معمولی و جنتلمنمآب(۱۷) میدانند، کار امّت حزبالله را کارهاى بیخود، تندروى و غلط میدانند. آن روزى که لانهى جاسوسى در دست بچّههاى مسلمان ما بود، اینها از آن بچّههایى که آمریکایىها را گرفته بودند، بیشتر بدشان مىآمد تا از آن آمریکایىهایى که در سفارت بودند و دست این بچّهها بودند! خب، میخواهید اینها راجع به جنگ چه جور نظر بدهند؟ میخواهید راجع به مسائلى که مورد علاقهى این مردم است، چه جور نظر بدهند؟
الان در نماز جمعه، شما تعداد بىشمارى از مردمید در دانشگاه؛ بیرون، در خیابانهاى گوناگونِ نمیدانم تا کجا، مردم نشستهاند. خب، شما مردم نظرتان راجع به جنگ چیست؟ شماها جنگ را چه جورى میدانید؟ آیا میگویید باید برویم صلح کنیم؟ آیا از جنگ بدتان مىآید؟(۱۸)ملّت ایران نظرشان چیست؟ مردمى که در شهرستانها هستند، در استانها هستند، نظرشان چیست؟ آیا این اظهارات، این شعارها، این آمدن صد هزار دانشآموز با صد هزار قلّک براى اینکه پول عیدى خود را براى جنگ بدهند، این آمدن کفنپوشها از مشهد ــ که باز این هفته هم یک عدّه از برادران از مشهد کفن پوشیدند آمدند اینجا تا از شعارهایى که در نماز جمعهى تهران داده میشود، حمایت کنند ــ این همه شور و شوقى که نیروهاى ما در بسیج شدن به جبههها دارند و شهادتطلبىها که هر چه سعى میشود جوانها را انسان گاهى باز بدارد از اینکه بروند جبهه، باز با شور و شوق مىآیند، اینها راست است؟ یا اینکه یک عدّه از آن جور آقایان، آن جور آدمها خطاب کنند به مردم، بگویند بله، ما هم مثل شما که از جنگ ناراحتید، از جنگ ناراحتیم! مردم از جنگ ناراحتند؟(۱۹) خب، مطلب براى همه معلوم است؛ مطلب روشن است براى همه. نه فقط ملّت ما که احساس میکند به او ظلم شده، تجاوز شده، جنگ بر او تحمیل شده و میخواهند صلح ذلّتبار و محنتبارى را هم بر او مثل جنگ تحمیل کنند بلکه همهى ملّتهاى آزادهى دنیا، همهى شخصیّتهاى آزادهى دنیا ــ همان طور که در هفتهى گذشته هم گفتم(۲۰) ــ وقتى حرف ما را مىشنوند، تصدیق میکنند. تا کنون در هیچ ملاقاتى، در هیچ پیغامى نشده با مسئولین، سران کشورها، شخصیّتهاى بزرگ سیاسى، ما حرفمان را بزنیم، آنها بگویند نه آقا، این حرف شما به این دلیل درست نیست. ما به همه گفتهایم؛ گفتیم به ما تجاوز کردند، جنگ را بر ما تحمیل کردند، ما از جنگ گریزان بودیم، ما به صلح و آرامش احتیاج داشتیم امّا آمریکا و مرتجعین و قدرتهاى بزرگ دیگر آمدند صدّام را پیدا کردند، از بلاهت او و حماقت او استفاده کردند، او را فرستادند طرف مرزهاى ما، این همه نیروهاى ما را مصرف کردند؛ حالا هم که به ما خسارت زدند، ملّت ما را این همه داغدار کردند، چهارسال و نیم جنگ را ادامه دادند، مىآیند به ما پیشنهاد میکنند شما از حرفتان بگذرید! شما که گفتید چرا به ما تجاوز شد، شما که گفتید باید متجاوز مجازات بشود، حالا بگویید غلط کردیم، نه، نمیخواهیم که متجاوز مجازات بشود، و نمیخواهیم که خسارت ما داده بشود، بیایید صلح را قبول کنید؛ این را هم دارند به ملّت ما میگویند. خب، همه در دنیا قبول میکنند که براى یک ملّت باشرف، یک ملّت آزاده، یک ملّت شجاع، یک ملّتى که میخواهد آزاد و مستقل زندگى کند، چنین چیزى پذیرفتنى نیست، قابل قبول نیست.(۲۱) (خواهش میکنم اجازه بدهید من بحثم را تمام بکنم.) احساسات مردم روشن است، مطلب معلوم است، خواست مردم معلوم است.
گرایشهاى گروهکها و همین ورشکستگان سیاسى که پروندهى افتخارآفرینى در پیروزى انقلاب و بعد از پیروزى انقلاب ندارند، معلوم و روشن است امّا من میخواهم این سؤال را بکنم: چقدر قابل تحمّل است براى ما؟ چقدر قابل قبول است؟ ملّت این جور ایثار میکند، این جور دارد فداکارى میکند، جوانها این جور دارند شهادتطلبى میکنند، مال و جانشان را دریغ نمیکنند؛ یک عدّهاى بیایند این جور وسوسهآفرینى بکنند، این جور خواست مردم و احساسات مردم را مورد تحقیر و بىاعتنائى قرار بدهند، از روشنترین خواستهاى مردم یک چنین دروغ و ترفندى بسازند؛ این چقدر براى دستگاه و مسئولین کشور و براى مردم قابل تحمّل است؟ بنده هشدار میدهم: آن کسانى که سعى میکنند از لطفى که جمهورى اسلامى به آنها کرده، به آنها آزادى داده و امکان حرف زدن داده، سوء استفاده کنند، بدانند این براى مسئولین جمهورى اسلامى همیشه قابل قبول و قابل تحمّل نیست؛ هم در این مقوله، و هم در همهى انواع توطئههایى که علیه انقلاب و علیه مردم میشود. البتّه ما نشان دادیم که در مقابل آن کسانى که قصد خیانت و توطئه ندارند، اهل سختگیرى نیستیم؛ کسانى را که عقایدى بر خلاف عقاید ما دارند، ما هرگز محدود نکردیم، محصور نکردیم؛ امکان دادیم، اجازه دادیم حرفشان را بزنند، عقایدشان را بگویند. نظرات گوناگون داده میشود، گفته میشود، ما هیچ اشکالى هم نمىبینیم، گله هم نداریم امّا اگر قرار باشد در لباس اظهار عقیده و اظهار نظر، علیه مصالح ملّت، علیه آن چیزى که در این روزگار حسّاس براى این ملّت ضرورى است، در جامعه شایعهپراکنى انجام بگیرد، آن دیگر قابل قبول نیست.
و من عرض میکنم برادران و خواهران عزیزمان در سراسر کشور و مخصوصاً در تهران توجّه بکنند؛ امروز بعد از آنکه تمام سیاستها و شگردهاى استکبار جهانى در مقابل انقلاب به شکست رسیده و موفّق نشدهاند که انقلاب را وادار به عقبنشینى کنند، دست زدند به کارهایى که البتّه جزو شیوهها و روشهاى شایع و رایج است امّا صلابت و هیبت انقلاب تا کنون اجازه نمیداده؛ حالا اینها میخواهند تدریجاً یک چنین کارهایى را شروع کنند، که یکى همین شایعهافکنىها و زیر سؤال بردن مسئلهى جنگ، و دیگرى مسئلهى ترویج فساد و فحشا در سطح جامعه است.
بنده هر سال، مخصوصاً در هنگامى که گرماى هوا شروع میشود و تابستان شروع میشود، هشدار میدهم به آن کسانى که بر خلاف خواست مردم، بر خلاف فرهنگ مردم، بر خلاف مقدّسات مردم، در فضاى جامعه از لحاظ لباس پوشیدن، نوع حرکت و رفتار و تظاهرات بىبندوبارانه [احساسات] مردم را جریحهدار میکنند؛ امسال هم باز میخواهم همین هشدار را بدهم. در فضاى خیابانها، در محیط زندگى مردم، اینکه کسانى پیدا بشوند ــ جوانهایى، دختر و پسرهایى ــ که به مقدّسات و ظواهر مورد علاقهى مردم اهانت بکنند، این قابل قبول نیست، این قابل تحمّل نیست. ما نمیگوییم فلان جور باید لباس بپوشید و غیر از آن جور را ما تحمّل نمیکنیم؛ نه، در لباس پوشیدن، مردم آزادند امّا یک چیزهایى را باید رعایت کنند: این لباس باید لباسى نباشد که مروّج فساد و فحشا باشد؛ باید لباسى نباشد که تحریککنندهى شهوت باشد؛ لباسى نباید باشد که گمراهکنندهى جوانان و بینندگان باشد. نوع حرکت در خیابانها و راه رفتن در خیابانها، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش سر و صورت، ما نسبت به اینها تنگنظرى نداریم، محدودیّت ایجاد نمیکنیم امّا اینکه کسانى بخواهند از این راه دهنکجى به احساسات مردم و عواطف مردم بکنند، این را هم نه، قبول نمیکنیم. دخترها و پسرها، زنها و مردها در معابر، در خیابانها باید نوع پوشش و نوع آرایش آنها جورى باشد که با عواطف مردمِ شهیدداده معارضه نداشته باشد.
وسایلى از سراسر جهان روى ملّتها کار میکنند براى اینکه در نحوهى پوشش و نحوهى ارتباط زن و مرد و دختر و پسر، اخلاقى و روشى را بر مردم تحمیل کنند که آن روش براى سرنوشت یک ملّت خطرناک است. ترویج فساد و فحشا مسئلهاش این است که براى آینده و سرنوشت هر ملّتى، و براى نظم اجتماعى هر ملّتى یک خطر به حساب مىآید؛ یک خطر جدّى، منهاى اینکه حکم دین چیست. یکى از راههایى که صهیونیسم جهانى براى به سلطه کشیدن و به زنجیر کشیدن ملّتها به کار برده، همین است؛ ترویج فساد و فحشا، مخلوط کردن دخترها و پسرها، آزاد کردن روابط جنسى، مسخره کردن اخلاق جنسىِ نجیبانه. این یکى از چیزهایى است که استکبار جهانى از آن در سطح دنیا به عنوان یک ابزار سیاسى استفاده میکند براى از بین بردن و نابود کردن ملّتها. خب، ما چطور در میان یک ملّت انقلابى که جوانهایش در جبههى جنگ، در جبههى سازندگى آن جور دارند فداکارى میکنند، اجازه بدهیم یک عدّه افراد بىبندوبار در خیابانها بیایند و همهى این فضاى مقدّس و نجیب اسلامىِ بعد از انقلاب را لکّهدار کنند و ملوّث(۲۲) کنند؟ خب، معلوم است چنین چیزى نمیشود.
و بدانند اینها؛ اینکه شما مىبینید در خیابانها جوانها مىآیند با عنوان حزبالله اِعمال خشونت میکنند و کارهایى میکنند که بعضاً از موازین هم خارج است، کسى به اینها دستور نداده؛ ما منع هم کردهایم. خب، دیدید سال گذشته یک چنین مسائلى بود؛ در همین تریبون نماز جمعه، برادر عزیزمان آقاى هاشمىرفسنجانى(۲۳) و برادر عزیزمان آقاى ناطق نورى(۲۴) صحبت کردند، گفتند، نصیحت کردند به جوانها که تندروى نکنید. ما منع هم کردیم؛ هیچ کس از مسئولین کشور تشویق نمیکند و خشونت را تأیید نمیکند [امّا] این خود شما هستید که جوانها را وادار به خشونت میکنید.
خانوادهى شهید شکایت میکنند، میگویند شما را به خدا نگذارید این جور زنها بىبندوبار لباس بپوشند و راه بروند؛ خون شهداى ما لگدمال میشود. آدم دلش میسوزد به حال خانوادههاى شهیدداده، به حال آن جوانانى که در جبهه آن جور دارند میجنگند، به حال آن جوانهایى که آن جور در کارخانهها، در بیابانها با جهاد سازندگى و سایر دستگاهها دارند همکارى میکنند، و یک عدّهاى هم بیایند این جور در خیابانها، به همه چیزِ انقلاب و این قداستى که بر جوانهاى ما و نسل ما حاکم است، لبخند تمسخر بزنند. خب، ما که انقلاب کردیم، فقط براى این نبود که نظام سیاسى را عوض کنیم؛ اخلاق اجتماعى باید عوض بشود. آن روز در جامعه فساد و فحشا و بىبندوباری را ترویج میکردند، امروز باید جلویش گرفته بشود؛ انقلاب یعنى این. یک عدّهاى با پوشیدن لباسهاى گوناگون، با گذاشتن نامهاى گوناگون روى خودشان، با ترویج این جور لباسها و فروختن اینها و قاچاق وارد کردن اینها، مقدّسات انقلاب را مسخره میکنند. ما از این نمیگذریم و ملّت ما هم از این نمیگذرد و ما با این مسئله برخورد خواهیم کرد.
البتّه حزبالله هم بداند؛ حزبالله وقتى مىآید در خیابان که نهى از منکر بکند و تذکّر بدهد و شعار علیه بىبندوباری بدهد، باید بداند که ممکن است کسانى بیایند داخل حزبالله بشوند، نهى از منکر را تبدیل کنند به اِعمال خشونتهاى غیر معقول. حزبالله باید حواسش جمع باشد. هستند کسانى از خودِ همین گروهکهاى سیاسى، همان کسانى که علیه مصالح مردم و علیه مقدّسات مردم قیام کردند و اقدام کردند، همانهایى که مردم را کشتند که بیایند در صفوف حزبالله وارد بشوند، یک جایى یک کار غیر معقولى بکنند، یک زنى را به صرف اینکه مثلاً یک حجاب خیلى قرص و محکمى ندارد امّا متهتّک(۲۵) هم نیست، مورد تهاجم قرار بدهند، کتک بزنند، یا به زمین بیندازند، یا کارهاى زشت بکنند تا به پاى حزبالله تمام بشود؛ مواظب باشید.
در مقابل تهاجم به مقدّسات انقلاب، تنها نیرویى که همیشه در صحنه است، نیروى عظیم امّت حزبالله است و باید هم باشد. و بدانید که نیروهاى مخالف انقلاب، چه آنهایى که میخواهند مخالفت خود را در صحنهى سیاسى با خباثت و معارضه آشکار بکنند، چه آنهایى که در صحنههاى اخلاقى میخواهند علیه انقلاب اقدام کنند، از همه بیشتر از نیروى ملّت میترسند؛ یعنى همان نیروى حزبالله. استکبار هم از شماها، از شما ملّت، آحاد مردم میترسد؛ نیروهاى خود جمهورى اسلامى هم دلشان به شماها گرم است؛ مسئولین دولتى هم به شماها اطمینان دارند. و نیروهاى فداکار و دلسوز و علاقهمند ملّت که بحمدالله اکثریّت قاطع ملّت ایران را تشکیل میدهند، باید حضور داشته باشند و همه جا با حضور خودشان نگذارند که دشمن بخواهد یک منطقهاى را از فضاى انقلابى خالى کند. همه جا باشید؛ در شهر و در بیابان و در کوه و در صحرا و در میدان جنگ و در سازندگى.
همه جا بحمدالله حضور شما مثمر ثمر و مایهى برکت بوده و هست و باید باشد. امّا مواظب باشید آنجایى که شما هستید، آنجا عدل هست، آنجا اخلاق هست؛ آنجایى که شما هستید، آنجا انصاف هست، زیادهروى نیست؛ آنجایى که نیروهاى فداکار حزبالله هستند، آنجا دیگر نمیشود غیر گناهکار را به صرف گمان، به صرف سوء ظن مجازات کرد؛ ابدا. اگر دیدید کسى میکند، بدانید از شما نیست. اگر دیدید کسى در لباس حزبالله و در میان خیل حزبالله دست به یک کارهایى میزند که میدانید مسئولین کشور از این جور کارها خوششان نمىآید ــ میدانید دیگر، امروز مردم کاملاً اخلاق حاکم بر مسئولین کشور را میدانند؛ خواستهاى آنها که خواستهاى خود مردم و خواستهاى انقلاب است، بر شما واضح است ــ هر جا دیدید کسانى دارند زیادهروى میکنند، بدانید آنها از شما نیستند و حزبالله باید خلوص خودش و صفاى خودش و انصاف و عدل خودش را در کنار حضورش در صحنه حفظ کند. آن کسانى که میخواهند به خیال خودشان، با رفتارشان، با اعمالشان، با حرکاتشان، با لباس پوشیدنشان، با پخش کردن آوازهاى ضدّ اخلاق و عفّت عمومى در میان مردم و توزیع کردن آنها، با فروختن آن لباسهاى ناباب و حاکى از وابستگى و دلبستگى به دشمنان اسلام و دشمنان استقلال، با این کارها میخواهند چهرهى انقلاب را مخدوش کنند، خدشهدار کنند، باید بدانند سروکارشان با امّت همیشه در صحنهى حزبالله خواهد بود.
با اینکه میخواستیم طولانى نشود امّا باز طولانى شد. من از برادران و خواهرانى که از نشستن زحمت برایشان پیدا میشود، [مانند] بعضى از افراد پیرمرد، پیرزن ــ شما جوانها که خب، بیش از اینها هم حال و حوصله دارید بنشینید امّا بعضىها هم هستند که سختشان است؛ یا حال ندارند، یا پیرمرد و پیرزنند ــ معذرت میخواهم. خطبهى عربى را هم سریع میخوانم که انشاءالله زودتر نماز را بخوانیم و برویم.
خطبه عربی
السّلام علیکم یا أبناء أمّتنا الإسلامیّة رجالاً ونساءً فی کلّ مکان.
یوم السّابع والعشرین من شهر رجب استناداً إلى روایة مدرسة أهل البیت (علیهم السّلام) یوم بعثة الرّسول الخاتم (صَلّى الله علیه وآله وسلّم)، یوم فرید فی تاریخ الإنسانیّة کرّم الله فیه الإنسان کرامة ما بعدها کرامة. البعثة النّبویّة المبارکة منعطف فی تاریخ البشریّة لم یکن محدوداً بمکانٍ وزمان معیّنین. وبل استوعی بعطائه مسیرة التّاریخ وکلّ أجیال الإنسانیّة لیکون للعالمین نذیراً. حینما بزغ نور هذا التّحوّل الکبیر فی قلب النّبیّ الأعظم أوّلاً ثمّ انتشر على یدیه الکریمتین فی ربوع المعمورة بعد ذلک کانت البشریّة تجتاز مرحلة من أقسى مراحلها. هیمنة الجبابرة سیاسیّاً واقتصادیّاً کان قد حوّل الحیاة البشریّة إلى مأساة أیّما مأساة. والنّاس لم یُحرموا حقوقهم الاقتصادیّة والاجتماعیّة فحسب بل فقدوا تحت وَطْأَةِ هذه الهیمنة البغیضة کفاءاتهم وطاقاتهم ومواهبهم الإنسانیّة وأضحى الإنسان على شفا حفرة من النّار وفی حیرة وتیهٍ وضلال مبین کما عبّر عن ذلک قول الله تبارک وتعالى فی القرآن. البعثة کالوابل الهاطل الهتون أزالت ما تراکم فی جوّ الذّهن البشریّ من غبار وأحیت أرضیّة اللیاقة البشریّة الّتی کادت أن تجذب وتبور. بالبعثة المبارکة تغیّر الإنسان وولدت الإنسانیّة من جدید. البعثة أذاقت البشریّة المحرومة المعذّبة شهد حکومة الله الّتی هی حاکمیّة المستضعفین والمحرومین وحطمت جبروت القوى الشّیطانیّة والطّاغوتیّة وأسطورة عدم إمکان قهرها. لئن لم یقدّر لتیّار البعثة النّبویّة المبارکة أن یستمرّ فی تدفّقه زلالاً مَعیناً صافیاً بعد مرور نصف قرن بسبب عبث الجبابرة والطّغاة فإنّ تجربة الحکومة الإلهیّة بقیت خالدة على مرّ التّاریخ، وهکذا یقظة الإنسان وتحرّره واستقلاله، وکذلک المعارف السّامیّة الّتی طهّرت الذّهن البشریّ من الأوهام والتّصورات الجاهلیّة بقیت القدوة والنّموذج أمام الأجیال على مرّ العصور. الیوم وبعد مرور أربعة عشر قرن واجتیاز مسیرة تاریخیّة طویلة شاقّة عاد المجتمع الإسلامیّ لیکون على أبواب بعثة محمّد بن عبد الله (علیه أفضل الصّلاة والسّلام). فی خضمّ هذا التّصاعد المشهود لعتوّ القوى المادّیّة وسیطرتها على العالم والإنسان وهذا الضّغط الشّدید المتزاید على الشّعوب خاصّة فی نصف القرن الأخیر فی خضمّ کلّ هذا الجوّ المکهرب بالظّلم والتّجبّر والوحشیّة تعود الخضرة والنّماء إلى شجرة الإسلام الطّیّبة وتبشّر بعودة إسلامیّة جدیدة على الرّغم من کلّ ألوان الضّغوط والتّحریف والتّزویر فإنّ الجماعات الإسلامیّة التّوّاقة إلى الحیاة الإسلامیّة الطّیّبة ترفع شعار العودة إلى الإسلام، ومع کلّ التّعاون المشهود على السّاحة السّیاسة العالمیّة لمواجهة المدّ الإسلامیّ فإنّ تحرّک الأمّة نحو الإسلام یتصاعد باستمرار وهو تحرّک مبارک ینبغی أن یستمرّ دون ملل أو کلل، وینبغی أن یسانده ویؤیّده کلّ المخلصین الّذین یهمّهم حقّاً أمر مقارعة السّیطرة السّیاسیّة الاستعماریّة. بانتصار الثّورة الإسلامیّة فی إیران وجد التّحرّک الإسلامیّ له سنداً کبیراً فبالرّغم من النّقمة الشّیطانیّة القدیمة القائمة على أساس انتهاء دور الدّین وعدم قدرة الدّین على إدارة دفّة الحیاة أثبتت الثّورة الإسلامیّة قدرة الإسلام على تفجیر طاقات الأمّة ودفعها على طریق نضال دام طویل وقدرته على تعبئة الأمّة لتحقیق نصرها وإقامة نظام جدید على أساس مبادىء الإسلام والقیم الإسلامیّة والأحکام الإسلامیّة وللدفاع عن هذا النّظام أمام هجوم أقطاب الثّروة العالمیّة وکلّ أعداء الإسلام، ثمّ قدرته على بناء المجمتع وإشاعة العدل والرّفاه بین أبنائه. هذه التّجربة الإسلامیّة الرّائدة ألقت کلّ محاولات أعداء الإسلام خلال القرون الأخیرة. الثّورة الإسلامیّة فی إیران بدّدت دفعة واحدة ظلام هذا التّضلیل الإعلامیّ والتّخدیر الفکری الصّاعد خلال قرون. لذلک انتعشت روح التّحرّک الإسلامیّ فی أوساط الأمّة، ونرى الجماعات الإسلامیّة الیوم فی آسیا وأفریقیا تطالب بصدق وعزم وإصرار إقامة النّظام الإسلامیّ، وتقدّم فی سبیله ألوان التّضحیات.
المسألة الهامّة فی هذا المجال هی إنّ هذا التّطوّر السّریع فی التّحرّک الإسلامیّ العالمیّ لا بدّ أن تصحبه دسائس جدیدة وحملات قمع قاسیة جدیدة من قبل الاستکبار العالمیّ، ونرى الیوم أمارات لهذه الدّسائس والحملات فی البلدان التّابعة الوفیّة للسّیاسة الأمریکیّة من عالمنا الإسلامیّ وهذا یفرض على الاتّجاه الإسلامیّ وعیاً أعمق وحذراً أشدّ وعزماً أقوى. ولأنّنا نعتبر مسائل العالم الإسلامیّ جزءاً من مسائلنا نطرح بشکل جادّ هذا السّؤال عن ردّ الفعل الاستکباریّ الّذی سیواجهه التّحرّک الإسلامیّ العظیم فی السّودان بعد أن طرد واحداً من عملاء المستکبرین. نحن نعتقد أنّ أمریکا سوف تسعى إلى أن تنتقم للنُّمیریّ من الإسلام لأنّ أمریکا تعلم والکلّ یعلم أیضاً أنّ الإسلام هو الّذی طرد هذا العمیل الأمریکیّ من السّاحة، ومن المؤکّد أنّه لا یمکن قبول تجاهل دور الإسلام فی خلع القدرة من عمیل الاستکبار والرّجعیّة والطّلب من المسلمین الاکتفاء بذهاب النّمیریّ والکفّ عن المطالبة بالعودة الإسلامیّة. من المؤسف أنّ أنظمة مسیطرة على بلدان کمصر والمغرب تتّخذ تجاه الإسلام والمسلمین مواقف عدائیّة فظیعة لا تتّخذها من أیّة أیدیولوجیّةٍ أو جماعة أخرى، وهذه ظاهرة مؤلمة لأنّ القوّة القادرة على أن تدفع مصر والمغرب والسّودان وبقیّة البلدان فی عالمنا الإسلامیّ إلى العظمة والاستقلال هی قوّة الإسلام ولا غیر. نحن أیّها الإخوة والأخوات فی ذکرى البعثة النّبویّة المبارکة نبارک للأمّة الإسلامیّة هذه المناسبة السّعیدة خاصّة للسّائرین على طریق العودة الإسلامیّة سائلین الله تعالى أن یزید السّائرین على طریقه قوّة وإرادة واستقامة إنّه سبحانه نعم المولى ونعم النّصیر، وأوصیکم أیّها الإخوة والأخوات بتقوى الله.(۲۶)
بسم الله الرّحمن الرّحیم، قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ، اَّللهُ الصَّمَدُ، لَم یَلِد وَلَم یولَد، وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَد.(۲۷)