• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1401/10/27
|گفت‌وگو|

خانواده باید در رأس ساختارها باشد

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif  رهبر انقلاب در دیدار اخیری که با جمعی از بانوان داشتند، مادران را مایه انتقال عناصر هویت و شخصیت ملی مانند زبان، عادات، آداب و سنت‌ها به جامعه توصیف کردند. رسانه KHAMENEI.IR در گفتگو با سرکار خانم زهرا عباسپور پژوهشگر و فعال حوزه زنان و خانواده به بررسی نقش مادر در انتقال هویت ملی و چالش‌های آن پرداخته است.

* در ادیان و فرهنگ‌های گوناگون بشری، مادر و نقش مادری چه جایگاهی داشته است و تمدن‌های مختلف چه نگاهی به این مقوله دارند؟
* وقتی پیشینه تاریخی مقوله مادری را در حوزه تاریخ ادیان یا آیین‌ها و فرهنگ‌هایی که در بسترهای شرق و غرب بودند بررسی می‌کنید، در همه آن‌ها در حوزه مادری همه متفق‌القول‌اند که این نقش جزو نقش‌های برجسته یک زن است. در اکثر فرهنگ‌ها، جایگاه مادری جایگاه مقدسی است. در تاریخ فرهنگ کشورهای جهان عمدتاً شاهد این هستیم که این نقش، جایگاه ویژه‌ای داشته و زن به محض اینکه مادر می‌شد در جامعه رتبه‌اش بالاتر می‌رفت. ممکن است بحث تقدس مادری به‌خاطر یک نیاز فطری در انسان‌ها و به این دلیل باشد که زن نسل بشر را حفظ می‌کند و رشد و بالندگی می‌دهد.
مفهوم دیگری که در بحث مادری در بسیاری از آیین‌ها به آن توجه می‌شود این است که مقوله مادری را با زمین ارتباط می‌دهند؛ یعنی همان‌طور که زمین طبیعت را رشد می‌دهد، زن در مقام مادری نوع بشر را رشد و پرورش می‌دهد و لذا مقوله مادری یک مقوله مقدس در اغلب آیین‌هاست؛ و صرفاً این‌گونه نیست که بگوییم دین اسلام بر این مسئله تأکید دارد.
از طرفی دیدگاه دین اسلام درباره مقوله مادری متفاوت است و در کنار جایگاه والای مادری به رشد زنان هم اهمیت می‌دهد و به جایگاه زنان یک نگاه صرفاً ابزاری در حوزه مادری ندارد. دین اسلام قائل به رشد فردی، خانوادگی و اجتماعی مادر است و آنچه در سیره امامان شیعه می‌بینیم عمدتاً ناشی از همین نگرش است.

* با توجه به مواردی که طرح شد، مادران جامعه چه میزان سهمی در ساخت معنویت و هویت یک جامعه دارند؟
* وقتی در حوزه انتقال هویت ملی به این بخش می‌پردازیم برای ما مفهوم گسترده‌تری می‌یابد که در همه ادیان و آیین‌ها جایگاه مادری را پذیرفته‌اند و بسیاری آن را به زمین که مایه سکونت و رشد و پرورش است تشبیه می‌کنند؛ لذا اینکه بخواهد عناصر هویت‌ساز یک ملت را هم انتقال دهد یک‌چیز طبیعی است؛ این‌یک نقش خودکار در مقام مادری است. ارتباط عاطفی که خداوند به جنس زن داده، قابلیتی است که جنس مرد از آن محروم است و ارتباط طولانی‌مدت با کودک ازلحاظ فیزیولوژیکی هم بر روح و روان و جسم او اثرگذار است.
اگر مادری نقش خود را دریابد، بسترهای رشد مقام مادری برای یک زن ایجاد شود و فهم عمیقی از آن نقش داشته باشد، مسیر او یک مسیر آگاهانه خواهد بود و کارایی و خروجی بسیار بالایی را در پی خواهد داشت. مسئله‌ای که در حوزه فرهنگی و تربیتی از آن غفلت می‌شود این است که فرد از این نقش فاصله داشته باشد. این فاصله دلایل زیادی دارد که یک بعد آن، فردی است؛ یعنی جامعه، خانواده، عناصر اجتماعی و عناصر فرهنگی زن را به باوری از جایگاه و نقش خودش برسانند. اگر این اتفاق بیفتد، بعد فردی به‌صورت آگاهانه به سمت انتخاب یک مادری آگاهانه می‌رود.
یک انسان مؤنث با فیزیولوژی و ساختار بدنی‌اش می‌تواند نقش مادری را ایجاد کند اما اگر این مادری آگاهانه باشد، جایگاه ویژه‌ای خواهد داشت. امروز بسیاری از دختران جوان حتی با گرایش‌های مذهبی دچار یک دوگانگی و سردرگمی هستند که اگر وارد نقش مادری شوند آیا می‌توانند از پس این نقش بربیایند یا این نقش چه ارزشی دارد که بخواهند به خاطرش از بسیاری از حوزه‌های رشد فردی و اجتماعی‌شان چشم‌پوشی کنند. اگر ناخواسته وارد مقوله مادری شوند، این دوگانگی در آن‌ها بسیار زیاد خواهد شد و مدتی طول می‌کشد و باید تلاش کنند و به پرسش‌های درونی‌شان پاسخ دهند تا به مادری آگاهانه برسند.

* برای اینکه فرآیند انتقال عناصر هویت ملی از مادر به فرزند رخ بدهد چه‌کارهایی باید کرد؟
* وقتی می‌گوییم زنان مهم‌ترین عناصر هویت‌ساز از طریق پرورش و تربیت هستند، یک‌باره و بدون برنامه‌ریزی اتفاق رخ نمی‌دهد. مادری را که در بستر رشد دینی درست تربیت شده باشد و خود یا اطرافیانش بسترهای رشد فردی را فراهم کرده باشند، استثنا می‌کنیم. درباره یک ساختار حکمرانی صحبت می‌کنیم که این ساختار حکمرانی اول خودش باید مقوله مادری را بپذیرد و این نقش مادری مثل خانواده می‌ماند که خانواده باید در رأس ساختارها باشد. هر ساختاری بخواهد در حوزه پیشرفت و توسعه خود برنامه‌ریزی کند، باید نقش مادری را در نظر بگیرد؛ مثل مادری که می‌خواهد تحصیلات یا اشتغال داشته باشد که این جزو عوامل بازدارندگی است و اگر این مادری را نبینیم و شغل زن و مرد را یکسان تعریف کنیم، به این معناست که ساختار هنوز نقش مادری را نپذیرفته یا به حداقل‌ها اکتفا شده است؛ یعنی ساعت ثابتی که یک مرد سر کار می‌رود، زن هم به سر کار برود و حتی این سیالیت زمانی را در اشتغال زنانه و مادرانه نمی‌بینیم و کاملاً شباهت دارد.
حوزه آموزش عالی به زنی که مادر است یا یک دختر مجرد یکسان نگاه می‌کند؛ یعنی نپذیرفته‌ایم این نقش نیازمند برنامه‌ریزی است و چون ساختار، حکمرانی و حاکمیت نمی‌پذیرد، رشد آگاهانه و نقش مادری اتفاق نمی‌افتد؛ یعنی به حداقل‌هایی می‌رسیم که فقط زنانی که به سمت آگاهی و رشد فردی‌شان می‌روند یک تربیت مؤثر در آن‌ها شکل می‌گیرد و مادری آگاهانه را انتخاب می‌کنند.

* چه مسائلی ممکن است پیش بیاید که فرایند انتقال عناصر هویتی از مادر به فرزند دچار اختلال شود؟
* این فرآیند به بررسی نیاز دارد و فرآیندی نیست که آن را به دست طبیعت و قضا و قدر بسپاریم. در جامعه‌ای که چنین نقشی برنامه‌ریزی شود می‌توان منتظر نتایج آن بود ولی جامعه‌ای که در حد آرمان‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان می‌ماند و وارد حوزه برنامه‌ریزی و قانون‌گذاری نمی‌شود، نباید انتظار یک مادری خروجی‌محور داشته باشد که این مادری بتواند هویت یک ملت و بعد تاریخی، فرهنگی، سرزمینی و در کشور ما بعد پررنگ دینی و باورهای دینی را که شاملش می‌شود به‌درستی منتقل کند. این مادری به برنامه‌ریزی، نظارت و اجرا نیاز دارد و اینکه صرفاً در یک حد شعار باقی نماند. باید ببینیم در کجای حوزه ساختاری ما جا می‌گیرد. اگر به این مقوله درست پرداخته نشود و پردازش نشود، در حد یک شعار خوب و حتی هدف خوب می‌تواند باقی بماند ولی یک خروجی که در جامعه با مدل اسلامی مدنظر است چندان در آن نمی‌بینیم.

* کشور ما در زمینه نقش‌آفرینی مادران در هویت جامعه چه تجربیاتی داشته است؟
* چیزی که بعد از دهه ۶۰ و انقلاب اسلامی و رشد و مادرانگی‌هایی که در دوران دفاع مقدس دیدیم شاید درخشان‌ترین دورانی بود که مادرانگی و نقش مادری در ایران جایگاه خود را نشان داد؛ مثلاً مادری که عکس چهار فرزند شهیدش را می‌آورد در دیداری که با حضرت امام (ره) داشت و عکس اولی را که نشان می‌دهد اشک حضرت امام (ره) را می‌بیند و بقیه عکس‌ها را جمع می‌کند و می‌گوید چهار فرزند دادم که اشک شما را نبینم؛ در یک فرآیند احساسی اتفاق نیفتاده، در یک فرآیند تربیتی اتفاق افتاده که مربوط به اوایل انقلاب بود و به روشنگری‌های حقیقی مربوط بود که اتفاق افتاد و در رابطه با جایگاهی بود که زن در گفتمان امام و انقلاب پیدا کرد؛ در جایگاهی که فرمودند قرآن انسان‌ساز است و زن انسان‌ساز. این نگرش باعث شد زن جایگاه پیدا کند و عزیزترین هستی‌اش را که فرزندش بود نه یکی، بلکه چهار فرزند و بالاتر از آن را تقدیم کرد.
در آن دوران شاهد این باور در میان زنان بودیم که باید در جایگاه خودم باشم و نقشم را درست ایفا کنم ولی بعد از آن برنامه مدونی مبتنی بر گفتمان اصلی انقلاب اسلامی وجود نداشته است. در نتیجه زن دچار اعوجاج می‌شود و در جایگاهی قرار می‌گیرد که از یک‌سو باید تحصیلات عالی داشته باشد. امکانات فراهم می‌شود و رشد فوق‌العاده زنان را در حوزه تحصیلات عالی داریم اما از یک‌سو مشخص نیست این زنان می‌خواهند از این تحصیلات چه استفاده‌ای ببرند؛ چون حوزه اشتغال رسمی‌شان ۱۹ درصد است، درصورتی‌که زنان ورودی‌های دانشگاه بیش از ۶۰ درصد هستند. دقتی که نیازمند آن بودیم که بر اساس گفتمان اسلامی تولید نظری کنیم و آن را در برنامه‌های توسعه‌مان پیاده کنیم اتفاق نیفتاد. اگر آگاهی از فهم مسئله به‌درستی رخ ندهد، نمی‌توانیم آن را حل کنیم و به سمت این برویم که یک سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و قانون‌گذاری درست در این حوزه داشته باشیم.

* غیر از مادر و خانواده، آیا رسانه‌ هم می‌توانند در اختلال یا تقویت انتقال عناصر هویتی یک جامعه نقش ایفا کنند؟
* جایگاه رسانه و اثرگذاری آن بر انسان مدرن تقریباً یک امر بدیهی است و دیگر نیازمند این نیست که بخواهیم بگوییم اثرگذاری آن کم است. دنیای غرب هم که در اختراع رسانه و نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایش پیشرو بوده اذعان دارد انسان آمریکایی روزانه حداقل در مقابل سه‌هزار تبلیغ که همه برای مصرف هستند، قرار دارد. نقش رسانه یک نقش کاملاً اثرگذار است، چون بخشی از آن خواسته است و پیام‌ها، پیام‌های مستقیمی برای انسان هستند و یک بخش از آن‌ها کاملاً غیرمستقیم‌اند و برای درصد بالایی از ناخودآگاه ذهن انسان برنامه‌ریزی شده‌اند.
در کنار اینکه باید مهارت‌های سواد رسانه‌ای داشته باشیم، باید به این نکته دقت کنیم که در جامعه‌ انسان درست تربیت ‌شود -منظور فرآیند تربیت مدنظر اسلام است- یعنی فرآیند تربیت را در همه دوره‌ها مثل کودکی، نوجوانی و جوانی درست شکل دهیم. در حوزه ساختاری، متولی این امر آموزش‌وپرورش است که چندان نباید نگران آن باشیم؛ چون جامعه ما یک جامعه باز است و در یک جامعه بسته نیستیم که جامعه را از تمام داده‌های اطلاعاتی محروم کنیم و بخواهیم از یک فشار بیرونی جامعه را رشد دهیم. جامعه ما یک جامعه پویاست و قائل هستیم به اینکه مدیریت‌های حوزه رسانه باید اتفاق بیفتد ولی اصل باید بر پایه تربیت انسان باشد؛ انسانی که هوشمند است، قدرت تحلیل دارد، به فضای داده‌های حکمرانی اعتماد دارد و می‌تواند سره را از ناسره تشخیص دهد.