1401/10/15
|گفتوگو|
مأموریتی بر دوش رحمانیترین عنصر خانواده




دوم اینکه دقیقاً به همین دلیل که هویت، تعریف فرد از کیستی خودش است، هویت بهشدت با خودپندارهها یعنی تصور فرد از خودش مرتبط است؛ تصوری که میتواند مثبت، منفی، کامل، ناقص و ... باشد.
سوم اینکه شکلگیری هویت چه به شکل عینی و چه ذهنی، امری تدریجی است و نه دفعی، یعنی بهمرور و تحتتأثیر شرایط و عوامل مختلف فردی و محیطی شکل میگیرد.
حالا با درنظرگرفتن این نکات باید بتوانیم نقش مادر را در این مجموعه ردیابی و شناسایی کنیم. خانواده اولین، مؤثرترین و ماندگارترین ظرف شکلگیری هویت عینی و ذهنی فرد است. در خانواده بهتدریج، اجزای هویتی فرد شکل میگیرد و خودپندارههایش صورتبندی میشوند. خانواده مؤثرترین شرایط را برای شکلگیری هویت فرد فراهم میکند. در اینجا از چند مثال روشن استفاده میکنم؛



حتی در غرب هم که جایگاه خانواده بهاندازه جایگاه خانواده در جامعه ما قوی و مسلط نیست هم گفته میشود مهمترین کارکرد خانواده، جامعهپذیر کردن فرزندان است؛ یعنی انتظار دارند خانواده متوجه وظیفه و مأموریت خود نسبت به جامعه و ساختار ملی و سرزمینی باشد. در جامعه ما این مأموریت بسیار مهمتر و شرایط آن فراهمتر است.
در چه حالتی مادران جامعه میتوانند نقش انتقالدهنده عناصر هویت ملی به کودک و نهایتاً ساختن شخصیت یک ملت را بهتر انجام دهند؟




۱. تأکید بر نقشآفرینی زنان و مادران نباید به معنای کوچک شمردن اهمیت نقشآفرینی مردان و پدران و به انزوا رانده شدن آنان یا کاهش مسئولیت و مسئولیتپذیری آنان تلقی یا منجر شود.
۲. زنان برای داشتن بیشترین تأثیر و بهترین نقشآفرینی؛ نیازمند معرفت، آگاهی و آموزش هستند. وانهادن زنان به خود و غفلت از رشد دادن و آموزش دادن آنها ضایع کردن این فرصت غیرقابل جایگزین است. فراموش نکنیم که «ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که شود هستیبخش؟» بنابراین هزینه برای آموزش و تربیت و رشد اندوختههای ذهنی و قابلیتهای عملی دختران و زنان، در واقع سرمایهگذاری برای تکثیر دستاوردهای این فرآیند به ضریب اعضای خانواده و بهمراتب اثربخشتر از فعالیتهای مشابه برای پسران و مردان است.


اولاً در کنار و همسوی خانواده؛ مدرسه باید بازآفرین همان نظام ارزشی خانواده باشد. رسانه نیز همان جهت ارزشهای هویتی را دنبال کند. مثلاً نباید در خانواده هویت ملی ایرانی مورد تأکید باشد اما در رسانه، محصول تولید خارج یا سبک زندگی غربی تبلیغ شود.
ثانیاً عوامل رسانه و نظام آموزشی باید در راستای ارزشدهی به آن عامل مؤثر و افزایش اثربخشی آن یعنی خانواده فعالیت کند. مثلاً رسانه ارزش مادران یا زنان یا دختران را تضعیف نکند. وقتی یک جریان زیرپوستی حتی در قالب تولیدات طنز به تنزّل جایگاه مادر یا تحقیر زنان و دختران جهتدهی شود یعنی ما بر شاخه نشستهایم و بن میبریم.
ثالثاً این نهادهای فرهنگی مانند نظام آموزشی، رسانه و ... باید در راستای آگاهیبخشی، مهارتآموزی و قابلیتافزایی مادران، زنان و دختران ایفای وظیفه کند وگرنه آن قدرت اثرگذار مادری کاهش مییابد. اگر رسانه دانستنیها و مهارتهای تربیتی را آموزش ندهد یا منتقل نسازد، حتماً در انجام مأموریتهای خود کوتاهی کرده و کم گذاشته است.