1401/10/05
حضرت زهرا(س) با دفاع از ولایت نقشه شیطان را باطل کرد
ما از حکایت روضهها و مصائبی که بر حضرت زهرا سلاماللهعلیها وارد شد، زیاد شنیدهایم؛ از غصب فدک، از ماجرای درودیوار، از ظلم به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، همچنین از جایگاه او بهعنوان همسر علیبنابیطالب و نقش بیبدیل ایشان بهعنوان «امالائمه» نیز شنیدهایم؛ اما کمتر فراتر از این رفتهایم تا جایگاه حضرت سلاماللهعلیها را در ارتباط با شیعیان و نقش ویژهی ایشان در خارجکردن عالم از ظلمت نار بدانیم و بشناسیم.
از قول رسول خدا صلواتاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث معراج اینگونه نقل شده است: «سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداءها عن حبها»؛(۱) [او] در زمین «فاطمه» (جداکننده) نامیده شده است؛ چون پیروان خود را از آتش جهنم جدا میسازد و دشمنان او از محبتش جدا ماندهاند.
حقیقت این است که «نور» همراهی با ولایت و «نار» جدایی از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام است. اینکه ما شنیدهایم حضرت بر در خانهی انصار و مهاجر میرفتند تا با تبیین و روشنگری آنان را به ولایت ولی خدا دعوت کنند، در راستای نقش خاص ایشان در ارتباط با شیعیان بوده است تا آنان را از ظلمت «نار» به «نور» ولایت برسانند؛ ولایتی که با تبعیت از روی میل و رغبت،(۲) انسان را از دنیای دنی به اوج رشد و تعالی میرساند.
آنچه در سقیفه رخ داد، طرح شیطان برای انحراف بشر و گسترش نار روی زمین بود که حضرت فاطمه سلاماللهعلیها با دفاع از ولایت نقشهی او را بر هم زدند و طرح او را ابتر گذاشتند.
اگر طرح شیطان گسترش فساد در زمین و هلاکت حرث (زنان)(۳) و نسل(۴) است، حضرت فاطمه بهعنوان عنصر شجرهی طیبهی(۵) ولایت، طرح کوثری را در عالم درانداخت؛ نسلی که بهعنوان ثمرهی فؤاد او هدایت انسان به قلههای کمال را بهعهده دارند.
اگر طرح شیطان قطع پیوند مردم از ولایت(۶) و قطع رحمی بود که با فساد فی الارض(۷) ملازم است، طرح او در باطلکردن این کید شیطان بهعنوان سیدة نساءالعالمین، زوجیت با حضرت علی علیهالسلام شد که کفو و همتای او بود و با طهارتی بیبدیل، سلسلهی ارحام طیبه و اصلاب شامخهای را که از حضرت آدم و حوا آغاز شد و تا آخرین مولود این نسل طیب ادامه پیدا کرد، ادامه داد.
اگر طرح شیطان القای فساد و شر در قلوب انسانهاست،(۸) او با مبارزه و هدایت دائم بر در خانهی انصار و مهاجر رفت تا با قول حسن آنها را به ولایت حقهی امیرالمؤمنین دعوت کند.
اگر طرح شیطان امر به فحشا و منکر(۹) است، او با امر به معروف و مهیاکردن بستر گسترش خیر در عالم مقابل شروری که انسان را از حیثیت انسانی جدا میکند، ایستاد.
اگر طرح شیطان برای وسوسهی آدم و حوا و ابناء بشر، آشکارشدن تن پوشیده در حیای آنها بود،(۱۰) او با عفاف و حیا بر جلوات زنانهی خود پرده انداخت و در عین حفظ حریم، دست از حضور اثرگذار اجتماعی برای آگاهسازی مردم برنداشت.
اگر «خوف» ابزار شیطان(۱۱) برای توقف بشر از ادامهی مسیر حق و ممانعت از او برای رسیدن به تعالی است، او با شجاعت، نهتنها از ادامهی راه نترسید، بلکه تمام رنجها و اذیتها را به جان خرید و با استقامت بیمثال، حماسهی فاطمی را رقم زد تا جایی که نحوهی شهادت و دفن او نیز شاهدی شد بر حقانیت او و مسیرش.
اگر طرح شیطان تصرف در نظام اقتصادی و برانگیختن بشر با طمع و انداختن او به چاه ویل اقتصاد ربوی(۱۲) و تکاثر اموال است، او با طرح کوثری بر مبنای قناعت و برکت با کمترین امکانات، بیشترین بهرهها را گرفت و با کمترین موجودی بهترین خروجی را بهنمایش گذاشت.
اگر حزن و نگرانی(۱۳) دربارهی گذشته نقشهی شیطان است برای توقف مؤمنین، او در اوج بندگی مظهر و مصداق «الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم و لاهم یحزنون»(۱۴) است و شیعیان را با نور وجود خود از ظلمت ناامیدی و غصه خارج میکند و به نور امید و توکل میرساند.
و در نهایت اگر طرح شیطان برای ابناء بشر، ایجاد جدایی و دشمنی میان آنها از طریق قمار و مستی است(۱۵) و تمام سیستمهای مدرنی که در زمانهی ما همین کارکرد را دارند و برای آنها در ذکر خدا و اقامهی صلوة مانع ایجاد میکنند، او با طرح محبت بر محور ولایت و انداختن سفرهی وحدت بر محور توحید، این تفرقها و جداییها را به جمعهای مؤمنانهی نورانی رساند و با امر به معروف که امر به ولایت امیرالمؤمنین بود، بستر فراگیرشدن ذکر الهی در عالم و اقامهی صلوة بهمعنای حقیقی آن را فراهم کرد تا بشر در ظلمت نار شیطانی غرق نشود و به نور الهی برسد.
از قول رسول خدا صلواتاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث معراج اینگونه نقل شده است: «سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداءها عن حبها»؛(۱) [او] در زمین «فاطمه» (جداکننده) نامیده شده است؛ چون پیروان خود را از آتش جهنم جدا میسازد و دشمنان او از محبتش جدا ماندهاند.
حقیقت این است که «نور» همراهی با ولایت و «نار» جدایی از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام است. اینکه ما شنیدهایم حضرت بر در خانهی انصار و مهاجر میرفتند تا با تبیین و روشنگری آنان را به ولایت ولی خدا دعوت کنند، در راستای نقش خاص ایشان در ارتباط با شیعیان بوده است تا آنان را از ظلمت «نار» به «نور» ولایت برسانند؛ ولایتی که با تبعیت از روی میل و رغبت،(۲) انسان را از دنیای دنی به اوج رشد و تعالی میرساند.
آنچه در سقیفه رخ داد، طرح شیطان برای انحراف بشر و گسترش نار روی زمین بود که حضرت فاطمه سلاماللهعلیها با دفاع از ولایت نقشهی او را بر هم زدند و طرح او را ابتر گذاشتند.
اگر طرح شیطان گسترش فساد در زمین و هلاکت حرث (زنان)(۳) و نسل(۴) است، حضرت فاطمه بهعنوان عنصر شجرهی طیبهی(۵) ولایت، طرح کوثری را در عالم درانداخت؛ نسلی که بهعنوان ثمرهی فؤاد او هدایت انسان به قلههای کمال را بهعهده دارند.
اگر طرح شیطان قطع پیوند مردم از ولایت(۶) و قطع رحمی بود که با فساد فی الارض(۷) ملازم است، طرح او در باطلکردن این کید شیطان بهعنوان سیدة نساءالعالمین، زوجیت با حضرت علی علیهالسلام شد که کفو و همتای او بود و با طهارتی بیبدیل، سلسلهی ارحام طیبه و اصلاب شامخهای را که از حضرت آدم و حوا آغاز شد و تا آخرین مولود این نسل طیب ادامه پیدا کرد، ادامه داد.
اگر طرح شیطان القای فساد و شر در قلوب انسانهاست،(۸) او با مبارزه و هدایت دائم بر در خانهی انصار و مهاجر رفت تا با قول حسن آنها را به ولایت حقهی امیرالمؤمنین دعوت کند.
اگر طرح شیطان امر به فحشا و منکر(۹) است، او با امر به معروف و مهیاکردن بستر گسترش خیر در عالم مقابل شروری که انسان را از حیثیت انسانی جدا میکند، ایستاد.
اگر طرح شیطان برای وسوسهی آدم و حوا و ابناء بشر، آشکارشدن تن پوشیده در حیای آنها بود،(۱۰) او با عفاف و حیا بر جلوات زنانهی خود پرده انداخت و در عین حفظ حریم، دست از حضور اثرگذار اجتماعی برای آگاهسازی مردم برنداشت.
اگر «خوف» ابزار شیطان(۱۱) برای توقف بشر از ادامهی مسیر حق و ممانعت از او برای رسیدن به تعالی است، او با شجاعت، نهتنها از ادامهی راه نترسید، بلکه تمام رنجها و اذیتها را به جان خرید و با استقامت بیمثال، حماسهی فاطمی را رقم زد تا جایی که نحوهی شهادت و دفن او نیز شاهدی شد بر حقانیت او و مسیرش.
اگر طرح شیطان تصرف در نظام اقتصادی و برانگیختن بشر با طمع و انداختن او به چاه ویل اقتصاد ربوی(۱۲) و تکاثر اموال است، او با طرح کوثری بر مبنای قناعت و برکت با کمترین امکانات، بیشترین بهرهها را گرفت و با کمترین موجودی بهترین خروجی را بهنمایش گذاشت.
اگر حزن و نگرانی(۱۳) دربارهی گذشته نقشهی شیطان است برای توقف مؤمنین، او در اوج بندگی مظهر و مصداق «الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم و لاهم یحزنون»(۱۴) است و شیعیان را با نور وجود خود از ظلمت ناامیدی و غصه خارج میکند و به نور امید و توکل میرساند.
و در نهایت اگر طرح شیطان برای ابناء بشر، ایجاد جدایی و دشمنی میان آنها از طریق قمار و مستی است(۱۵) و تمام سیستمهای مدرنی که در زمانهی ما همین کارکرد را دارند و برای آنها در ذکر خدا و اقامهی صلوة مانع ایجاد میکنند، او با طرح محبت بر محور ولایت و انداختن سفرهی وحدت بر محور توحید، این تفرقها و جداییها را به جمعهای مؤمنانهی نورانی رساند و با امر به معروف که امر به ولایت امیرالمؤمنین بود، بستر فراگیرشدن ذکر الهی در عالم و اقامهی صلوة بهمعنای حقیقی آن را فراهم کرد تا بشر در ظلمت نار شیطانی غرق نشود و به نور الهی برسد.
(۲ اطاعت از ریشهی طوع بهمعنای انجام عمل با میل و رغبت است.
(۳ بقره: ۲۲۳.
(۴ بقره: ۲۰۵.
(۵ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص ۵۹.
(۶ بقره: ۲۷؛ «ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ».
(۷ محمد: ۲۲؛ «فَهَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن تَوَلَّیۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَکُمۡ».
(۸ اسراء: ۵۳؛ «وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ ٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ یَنزَغُ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّا مُّبِینا».
نزغ: هو إلقاء شرّ و فساد فی القلب، بوسیلة وسوسة أو کلام أو عمل، من إنس أو جنّ؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن المصطفوی، ج۱۲، ص۸۲.
نزغ: هو إلقاء شرّ و فساد فی القلب، بوسیلة وسوسة أو کلام أو عمل، من إنس أو جنّ؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن المصطفوی، ج۱۲، ص۸۲.
(۹ نور: ۲۱؛ «...وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ...».
(۱۰ اعراف: ۲۰؛ «فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ لِیُبۡدِیَ لَهُمَا مَا وُۥرِیَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰکُمَا رَبُّکُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَکُونَا مَلَکَیۡنِ أَوۡ تَکُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِینَ».
(۱۱ آلعمران: ۱۷۵؛ «إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ یُخَوِّفُ أَوۡلِیَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ».
(۱۲ بقره: ۲۷۵؛ «ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَة مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ».
(۱۳ مجادله: ۱۰؛ «إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ لِیَحۡزُنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَیۡـًٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَهِۚ وَعَلَى ٱللَهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ».
(۱۴یونس: ۶۲.
(۱۵ مائده: ۹۱؛ «إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ».