1401/08/24
| پرونده «رسم کتابخوانی» |
صدای چکش صافکارها؛ زیباترین موسیقی دنیا
توصیه به کتابخوانی و تذکر نسبت به پایین بودن میزان مطالعه در بین اقشار مختلف جامعه از نکاتی است که در بیانات رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای خردادماه ۱۳۹۸ با اشاره به مطلوب نبودن وضعیت رواج کتاب در بین نسل جوان خطاب به دانشجویان گفتند: «شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. شما نهضت کتابخوانی باید راه بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید.» ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
در بین موضوعات متعددی که نویسندگان به آن پرداختهاند، حوزه ادبیات دفاع مقدس و خاطرات مربوط به آن دوران از سرفصلهایی است که مورد توجه ویژه رهبر انقلاب قرار داشته و تاکنون نیز تقریظهای متعددی از ایشان بر کتب دفاع مقدس نیز منتشر شده است.
برهمین اساس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیست و چهارم آبانماه و آغاز هفته کتاب گفتوگوهایی با فعالان حوزه کتاب و ادبیات داشته است. در ادامه مطالب این پرونده خانم محبوبه معراجیپور، از نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس، ظرفیتهای جهانی ادبیات دفاع مقدس را در کنار توجه به ظرفیتهای داخلی اینگونه ادبیات، مورد بررسی قرار داده است.
رهبر انقلاب بعد از اتمام جنگ، همواره بر ثبت خاطرات رزمندگان تأکید داشتهاند. حمایتهای ایشان چه نقشی در استمرار و تداوم ادبیات دفاع مقدس داشته است؟
بدون شک، نقش رهبر انقلاب در شکلگیری و حمایت از جریان خاطرهنگاری دفاع مقدس، بیمانند است. اجازه دهید در این باره برایتان خاطرهای بگویم. اواخر دهه هفتاد بود که من با انجمن قلم و آقای مجتبی شاکری، از جانبازان دفاع مقدس آشنا شدم. ایشان در آن سالها از رزمندگان دفاع مقدس دعوت میکردند که خاطراتشان را تعریف کنند. سپس از ما میخواستند تا آن خاطرات را بهصورت داستان بنویسیم. بعد هم مسابقاتی برگزار میکردند و به بهترین آثار جایزه میدادند. ایشان آن زمان به ما میگفتند که یکی از تأکیدات رهبر انقلاب، تربیت نویسندگانی در حوزه ادبیات دفاع مقدس و زنده نگهداشتن، فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت است. من آن موقع بود که متوجه نقش اصلی رهبر انقلاب و اهتمام ایشان به شکلگیری این جریان ادبی شدم.
به عنوان نویسندهای که یکی از کتابهایتان از سوی رهبر انقلاب مورد تحسین واقع شده است، این اتفاق چه تأثیری در انگیزه شما برای فعالیت در حوزه ادبیات دفاع مقدس داشته است؟
تقریظی که رهبر انقلاب بر هر کتاب مینویسند، باعث میشود که برای خود نویسنده انگیزه بالایی ایجاد شود. بعد هم باعث میشود که در جامعه نویسندگانی که در همان حوزه کار میکنند نیز، شوق و انرژی و انگیزهای مضاعف، برای ادامه کار به وجود بیاید. در مرحله بعد، جامعه متوجه اثری خواندنی و قابلتأمل در حوزه دفاع مقدس میشود و این باعث بیشتر دیدهشدن آن اثر میشود و در سبد کالای مردم قرار میگیرد و خوانندگان آن بیشتر میشوند. یکی دیگر از فواید این دیدهشدن، این است که باعث میشود یاد دفاع مقدس و یاد آن دلاوریها و ایثارها در جامعه زنده شود و این، همان چیزی است که رهبر انقلاب خواهان آن هستند. اینها از بُعد داخلی ماجرا بود. در بُعد خارجی، تقریظی که رهبر انقلاب بر هر کتاب مینویسند، گاهی باعث میشود که آن کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شود و در سطح جهانی نیز منشأ اثر شود.
ادبیات پایداری در حوزه خاطرهنگاری و داستاننویسی از سال ۶۷ تا الان، با چه تغییراتی مواجه شده است؟
کتاب، اولین ابزاری است که میتواند از مقاومتها و ارزشها برایمان سخن بگوید. در خصوص جنگِ ما هم، آثار ویژه زیادی نوشته شده است؛ اما هنوز رمان قابلتوجهی مثل جنگ و صلح تولستوی خلق نشده که انشاءالله در آینده این اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا ادبیات پایداری و دفاع مقدس ما، ظرفیت تبدیلشدن به ادبیات جهانی را دارد و حکایت ایثارگریها و رشادتهای رزمندگان و مردم خوب کشور ما، میتواند مخاطبان جهانی را متحیر کند. جنگ ما خالصانه برای خدا بود. بحث پول و شهرت در میان نبود و الحق، کلمات از وصف رشادتها و صحنههای عظیم نبرد ما قاصر است. آثار دفاع مقدس از سال ۶۸ تا الان، قطعاً تغییرات بسیار مهمی داشته است. تکمیل اطلاعات جنگ، دقت در جزئیات و ریزپردازیها، تنها نمونههایی از مهمترین تغییرات است. آن زمان فقط افرادی قلم میزدند که خودشان جبهه را تجربه کرده بودند یا اگر تجربه نکرده بودند و مینوشتند، یک مقدار سطحینویسی بیشتر بود؛ اما عمق نوشتههای امروز، خیلی بالاتر رفته است. حساسیتها و دقتها بالاست و تحقیقات هم پشت کار است. گاهی اوقات، تألیف یک کتاب، سهچهار سال زمان میبرد که فقط مصاحبهها انجام شود و راجع به آن تحقیق شود و سپس راستیآزمایی انجام شود؛ ولی بعد از جنگ، کار به این شکل نبوده است. همچنین این مسئله باعث شده که اطلاعات درجهیک و صحیحی از جنگ استخراج شود که دستمایه تولید آثار مختلفی میشود.
فکر میکنید نویسندگان ما تا الان، چقدر توانستهاند از ظرفیتهای دفاع مقدس استفاده کنند و روایتهای جذاب آنرا برای نسل جوان بازگو کنند؟
من با اینکه بیست سال است دارم در این عرصه فعالیت میکنم، باز هم احساس میکنم هنوز ۵۰درصد از مطالب جنگ هم گفته نشده است. هنوز با افراد مختلفی مواجه میشوم که اتفاقات بسیار جذابی از دفاع مقدس برایم تعریف میکنند. حتی گاهی اوقات میبینم که بار اولی است که این خاطره از جنگ را میشنوم؛ در واقع ما همچنان باید تلاش کنیم تا بتوانیم اندکی از جنگ را روایت کنیم.
ماجرای نوشتن کتاب عباس دستطلا از کجا شکل گرفت؟
در خصوص عباس دستطلا باید عرض کنم که نشر فاتحان، یک روز من را دعوت کرد. گفتند شما داستاننویس هستید و قلم خوبی دارید. بیایید و یکی از این سه سوژه ما را انتخاب کنید. هر سه تا هم درباره آقایانی بود که در جبهه بهنوعی فعالیتی خاص داشتند؛ منتها زندگی این آقا که گلگیرساز بود، توجه من را جلب کرد. این هم به این خاطر بود که پدرم زمانی تراشکار بودند و من میدانستم افرادی که فنیکار هستند، حرفهای زیادی برای گفتن دارند. این باعث شد که من این موضوع را انتخاب کنم. به ناشر گفتم. ناشر گفت خانم این سوژه را رها کنید؛ بهخاطر اینکه قبل از شما ما سه نفر را فرستادیم که از ایشان مصاحبه بگیرند؛ ولی هیچکدام حتی موفق نشدند مصاحبهها را کامل بگیرند، چه برسد به اینکه بنویسند. ایشان آدم سختی است و بهراحتی صحبت نمیکند. من گفتم که حالا شما اجازه بدهید من یک بار بروم. با اولین سؤالی که از ایشان بپرسم متوجه میشوم که آیا میتوانم این کار را به سرانجام برسانم یا نه. گفتند با وجود اینکه میدانیم نمیتوانید، ولی حالا بروید. آدرسشان را دادند و هماهنگیها انجام شد. تماس گرفتم و روزی مشخص شد تا به منزلشان بروم.
اولین سؤالی که پرسیدم این بود که از ایشان پرسیدم که شما که جبهه میرفتید چقدر به فکر شهادت بودید؟ شنیدم زیاد رفتوآمد داشتهاید و نیرو بردهاید و برگشتهاید. ایشان با حالت لوطیمَنشانه گفتند: "خانم من چون استادکار میبردم، گفتم همین طوری که اینها را عمودی میبرم، باید عمودی و سالم هم برگردانم؛ چون سالها طول کشیده است تا اینها تربیت شوند. نمیخواهم اینها از بین بروند. اینها باید باشند. تا برای رزمندهها کار انجام بدهند." این حرفشان باعث شد که من دیگر رهایشان نکنم. به ناشر خبر دادم که من همین کار را مینویسم و گفتند سه ماه بیشتر وقت ندارید. رفتم مصاحبه را شروع کردم. ایشان خیلی خوب پیش میرفتند. مصاحبهها که تمام شد، حدود شش ماه هم طول کشید که من این خاطرات را پیاده کنم. فکر کنم چیزی حدود هفتهشت بار، شاید ده بار من این کار را بازنویسی کردم؛ یعنی از صفر تا صد مینوشتم، بعد بعضی جاهایش را میدیدم خوب نیست و دوباره اصلاح میکردم.
آقای باقری (راوی کتاب) هم کتاب را خواندند. خیلی برایم مهم بود که لحن لوطیمَنشانه ایشان در کار بیاید. من با ایشان خیلی خوب پیش رفتم. از بازیها، سرگرمیها و... پرسیدم؛ مثلاً پرسیدم زیباترین موسیقی که دوست داشتید چه بود؟ چون گاهی موسیقی میگذاشتند. بعضی از افراد تیمشان میگفتند صدای چکشهایی که ما روی ماشین افراد میزدیم، زیباترین موسیقی بود که در زیر آفتاب شصت درجه داشتیم. گاهی اوقات دستهایمان تاول میزد؛ ولی زیباترین موسیقی برایمان بود. چرا؟ چون داشتیم برای بچههای آبوخاک خودمان کار میکردیم. این خیلی برایمان ارزش داشت. این روحیه مردانگی که ایشان داشتند باعث شد تا من هم با شدت بیشتری جذب این کار شوم و شبانهروز بنویسم. شش ماهی مصاحبهها ادامه پیدا کرد و مطالب کامل شد. سپس بقیه مراحل تکمیل کتاب، بهسرعت انجام شد و الحمدلله کتاب چاپ و در بازار عرضه شد.
در بین موضوعات متعددی که نویسندگان به آن پرداختهاند، حوزه ادبیات دفاع مقدس و خاطرات مربوط به آن دوران از سرفصلهایی است که مورد توجه ویژه رهبر انقلاب قرار داشته و تاکنون نیز تقریظهای متعددی از ایشان بر کتب دفاع مقدس نیز منتشر شده است.
برهمین اساس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیست و چهارم آبانماه و آغاز هفته کتاب گفتوگوهایی با فعالان حوزه کتاب و ادبیات داشته است. در ادامه مطالب این پرونده خانم محبوبه معراجیپور، از نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس، ظرفیتهای جهانی ادبیات دفاع مقدس را در کنار توجه به ظرفیتهای داخلی اینگونه ادبیات، مورد بررسی قرار داده است.
رهبر انقلاب بعد از اتمام جنگ، همواره بر ثبت خاطرات رزمندگان تأکید داشتهاند. حمایتهای ایشان چه نقشی در استمرار و تداوم ادبیات دفاع مقدس داشته است؟
بدون شک، نقش رهبر انقلاب در شکلگیری و حمایت از جریان خاطرهنگاری دفاع مقدس، بیمانند است. اجازه دهید در این باره برایتان خاطرهای بگویم. اواخر دهه هفتاد بود که من با انجمن قلم و آقای مجتبی شاکری، از جانبازان دفاع مقدس آشنا شدم. ایشان در آن سالها از رزمندگان دفاع مقدس دعوت میکردند که خاطراتشان را تعریف کنند. سپس از ما میخواستند تا آن خاطرات را بهصورت داستان بنویسیم. بعد هم مسابقاتی برگزار میکردند و به بهترین آثار جایزه میدادند. ایشان آن زمان به ما میگفتند که یکی از تأکیدات رهبر انقلاب، تربیت نویسندگانی در حوزه ادبیات دفاع مقدس و زنده نگهداشتن، فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت است. من آن موقع بود که متوجه نقش اصلی رهبر انقلاب و اهتمام ایشان به شکلگیری این جریان ادبی شدم.
به عنوان نویسندهای که یکی از کتابهایتان از سوی رهبر انقلاب مورد تحسین واقع شده است، این اتفاق چه تأثیری در انگیزه شما برای فعالیت در حوزه ادبیات دفاع مقدس داشته است؟
تقریظی که رهبر انقلاب بر هر کتاب مینویسند، باعث میشود که برای خود نویسنده انگیزه بالایی ایجاد شود. بعد هم باعث میشود که در جامعه نویسندگانی که در همان حوزه کار میکنند نیز، شوق و انرژی و انگیزهای مضاعف، برای ادامه کار به وجود بیاید. در مرحله بعد، جامعه متوجه اثری خواندنی و قابلتأمل در حوزه دفاع مقدس میشود و این باعث بیشتر دیدهشدن آن اثر میشود و در سبد کالای مردم قرار میگیرد و خوانندگان آن بیشتر میشوند. یکی دیگر از فواید این دیدهشدن، این است که باعث میشود یاد دفاع مقدس و یاد آن دلاوریها و ایثارها در جامعه زنده شود و این، همان چیزی است که رهبر انقلاب خواهان آن هستند. اینها از بُعد داخلی ماجرا بود. در بُعد خارجی، تقریظی که رهبر انقلاب بر هر کتاب مینویسند، گاهی باعث میشود که آن کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شود و در سطح جهانی نیز منشأ اثر شود.
ادبیات پایداری در حوزه خاطرهنگاری و داستاننویسی از سال ۶۷ تا الان، با چه تغییراتی مواجه شده است؟
کتاب، اولین ابزاری است که میتواند از مقاومتها و ارزشها برایمان سخن بگوید. در خصوص جنگِ ما هم، آثار ویژه زیادی نوشته شده است؛ اما هنوز رمان قابلتوجهی مثل جنگ و صلح تولستوی خلق نشده که انشاءالله در آینده این اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا ادبیات پایداری و دفاع مقدس ما، ظرفیت تبدیلشدن به ادبیات جهانی را دارد و حکایت ایثارگریها و رشادتهای رزمندگان و مردم خوب کشور ما، میتواند مخاطبان جهانی را متحیر کند. جنگ ما خالصانه برای خدا بود. بحث پول و شهرت در میان نبود و الحق، کلمات از وصف رشادتها و صحنههای عظیم نبرد ما قاصر است. آثار دفاع مقدس از سال ۶۸ تا الان، قطعاً تغییرات بسیار مهمی داشته است. تکمیل اطلاعات جنگ، دقت در جزئیات و ریزپردازیها، تنها نمونههایی از مهمترین تغییرات است. آن زمان فقط افرادی قلم میزدند که خودشان جبهه را تجربه کرده بودند یا اگر تجربه نکرده بودند و مینوشتند، یک مقدار سطحینویسی بیشتر بود؛ اما عمق نوشتههای امروز، خیلی بالاتر رفته است. حساسیتها و دقتها بالاست و تحقیقات هم پشت کار است. گاهی اوقات، تألیف یک کتاب، سهچهار سال زمان میبرد که فقط مصاحبهها انجام شود و راجع به آن تحقیق شود و سپس راستیآزمایی انجام شود؛ ولی بعد از جنگ، کار به این شکل نبوده است. همچنین این مسئله باعث شده که اطلاعات درجهیک و صحیحی از جنگ استخراج شود که دستمایه تولید آثار مختلفی میشود.
فکر میکنید نویسندگان ما تا الان، چقدر توانستهاند از ظرفیتهای دفاع مقدس استفاده کنند و روایتهای جذاب آنرا برای نسل جوان بازگو کنند؟
من با اینکه بیست سال است دارم در این عرصه فعالیت میکنم، باز هم احساس میکنم هنوز ۵۰درصد از مطالب جنگ هم گفته نشده است. هنوز با افراد مختلفی مواجه میشوم که اتفاقات بسیار جذابی از دفاع مقدس برایم تعریف میکنند. حتی گاهی اوقات میبینم که بار اولی است که این خاطره از جنگ را میشنوم؛ در واقع ما همچنان باید تلاش کنیم تا بتوانیم اندکی از جنگ را روایت کنیم.
ماجرای نوشتن کتاب عباس دستطلا از کجا شکل گرفت؟
در خصوص عباس دستطلا باید عرض کنم که نشر فاتحان، یک روز من را دعوت کرد. گفتند شما داستاننویس هستید و قلم خوبی دارید. بیایید و یکی از این سه سوژه ما را انتخاب کنید. هر سه تا هم درباره آقایانی بود که در جبهه بهنوعی فعالیتی خاص داشتند؛ منتها زندگی این آقا که گلگیرساز بود، توجه من را جلب کرد. این هم به این خاطر بود که پدرم زمانی تراشکار بودند و من میدانستم افرادی که فنیکار هستند، حرفهای زیادی برای گفتن دارند. این باعث شد که من این موضوع را انتخاب کنم. به ناشر گفتم. ناشر گفت خانم این سوژه را رها کنید؛ بهخاطر اینکه قبل از شما ما سه نفر را فرستادیم که از ایشان مصاحبه بگیرند؛ ولی هیچکدام حتی موفق نشدند مصاحبهها را کامل بگیرند، چه برسد به اینکه بنویسند. ایشان آدم سختی است و بهراحتی صحبت نمیکند. من گفتم که حالا شما اجازه بدهید من یک بار بروم. با اولین سؤالی که از ایشان بپرسم متوجه میشوم که آیا میتوانم این کار را به سرانجام برسانم یا نه. گفتند با وجود اینکه میدانیم نمیتوانید، ولی حالا بروید. آدرسشان را دادند و هماهنگیها انجام شد. تماس گرفتم و روزی مشخص شد تا به منزلشان بروم.
اولین سؤالی که پرسیدم این بود که از ایشان پرسیدم که شما که جبهه میرفتید چقدر به فکر شهادت بودید؟ شنیدم زیاد رفتوآمد داشتهاید و نیرو بردهاید و برگشتهاید. ایشان با حالت لوطیمَنشانه گفتند: "خانم من چون استادکار میبردم، گفتم همین طوری که اینها را عمودی میبرم، باید عمودی و سالم هم برگردانم؛ چون سالها طول کشیده است تا اینها تربیت شوند. نمیخواهم اینها از بین بروند. اینها باید باشند. تا برای رزمندهها کار انجام بدهند." این حرفشان باعث شد که من دیگر رهایشان نکنم. به ناشر خبر دادم که من همین کار را مینویسم و گفتند سه ماه بیشتر وقت ندارید. رفتم مصاحبه را شروع کردم. ایشان خیلی خوب پیش میرفتند. مصاحبهها که تمام شد، حدود شش ماه هم طول کشید که من این خاطرات را پیاده کنم. فکر کنم چیزی حدود هفتهشت بار، شاید ده بار من این کار را بازنویسی کردم؛ یعنی از صفر تا صد مینوشتم، بعد بعضی جاهایش را میدیدم خوب نیست و دوباره اصلاح میکردم.
آقای باقری (راوی کتاب) هم کتاب را خواندند. خیلی برایم مهم بود که لحن لوطیمَنشانه ایشان در کار بیاید. من با ایشان خیلی خوب پیش رفتم. از بازیها، سرگرمیها و... پرسیدم؛ مثلاً پرسیدم زیباترین موسیقی که دوست داشتید چه بود؟ چون گاهی موسیقی میگذاشتند. بعضی از افراد تیمشان میگفتند صدای چکشهایی که ما روی ماشین افراد میزدیم، زیباترین موسیقی بود که در زیر آفتاب شصت درجه داشتیم. گاهی اوقات دستهایمان تاول میزد؛ ولی زیباترین موسیقی برایمان بود. چرا؟ چون داشتیم برای بچههای آبوخاک خودمان کار میکردیم. این خیلی برایمان ارزش داشت. این روحیه مردانگی که ایشان داشتند باعث شد تا من هم با شدت بیشتری جذب این کار شوم و شبانهروز بنویسم. شش ماهی مصاحبهها ادامه پیدا کرد و مطالب کامل شد. سپس بقیه مراحل تکمیل کتاب، بهسرعت انجام شد و الحمدلله کتاب چاپ و در بازار عرضه شد.