1401/05/25
گفتوگو با کارشناس مسائل روسیه
وضعیت فعلی روسیه یک فرصت برای اقتصاد ایران است
دیدار آقای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با رهبر معظم انقلاب از مهمترین رویدادهای چند روز اخیر بود که در رسانههای بینالمللی هم بازتاب زیادی داشت. حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر ضرورت عملیاتیشدن تفاهمها و قراردادهای بین دو کشور، هوشیاری در مقابل سیاستهای فریبکارانه غرب را لازم دانستند و خاطرنشان کردند: «همکاریها بلندمدت ایران و روسیه عمیقاً به نفع هر دو کشور است.» رسانه KHAMENEI.IR برای بررسی محورهای این دیدار به گفتوگو با آقای دکتر حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل روسیه پرداخته است.
ایران و روسیه دارای ظرفیتهای زیادی از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند. این ظرفیتها چگونه میتوانند مکمل یکدیگرشده و منافع جمعی را برای منطقه به ارمغان بیاورند؟
ایران و روسیه دارای ظرفیتهای متعددی هستند که از لحاظ سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی میتوانند نقش مکمل همدیگر را داشته باشند و کمک کنند به فضایی که صلح و امنیت را در سطح منطقه و روابط بینالملل تحکیم کند.
در موضوع مربوط به تاجیکستان ایران و روسیه توانستند در استقرار صلح در تاجیکستان در سال ۱۹۹۷ کمک کنند و تجربه بسیار مثبتی داشتند. گرچه دولت تاجیکستان بعداً آن توافق را زیر پا گذاشت، ولی همینقدر که جنگ داخلی پایان یافت، برای ایران، روسیه و دولت تاجیکستان یک موفقیت بود. از سال ۲۰۱۱ به بعد، ایران و روسیه در سوریه اقدامات مشترکی را انجام دادند. البته اوج این همکاری از سال ۲۰۱۵ به بعد بود و توانستند به مهار تروریسم داعش و جبهةالنصره و استقرار صلح -تا حدودی البته- در سوریه کمک کنند. همچنین از همه مهمتر مانع غربیها شدند و نگذاشتند یک دولت دستنشانده در دمشق به قدرت برسد و توانستند دولت قانونی اسد را بر سر کار نگه دارند.
این همکاریها در زمینههای دیگر مثل کمک به برقراری صلح در افغانستان و کمک به صلح و امنیت قفقاز هم میتواند گسترش پیدا کند. این موارد تجربههای بسیار مثبت و به نظرم قابلتوجه است.
در موضوعات اقتصادی به هر حال ایران و روسیه هر دو تولیدکننده گاز و نفت هستند. اگرچه ظاهرا هر دو کشور رقیب هستند، ولی در باطن به نظر میرسد که میتوانند با همکاری همدیگر و دیگر کشورها در چهارچوب اوپک -که روسیه عضو، اوپک پلاس هم شده- قیمت نفت را تثبیت کنند. همانطور که در مجمع جهانی گاز با قطر و الجزایر همکاری داشتند اینجا هم میتوانند نقش مهمی را در بازار گاز داشته باشند. همچنین طرح سرمایهگذاری مشترکی تصویب کردهاند که البته فعلا به صورت پیشنویس و یک نوع تفاهمنامه است. اگرچه هنوز با قرارداد فاصله زیادی دارد، ولی بالاخره دو طرف تفاهم کردند که در سقف چهل میلیارد یورو همکاری در زمینه نفت و گاز داشته باشند. البته این نیاز به تصویب دارد؛ یعنی به قراردادهای مشخص در ذیل همکاریهای نفت و گاز تبدیل بشود.
روسیه در زمینه انرژی هستهای هم به ایران میتواند خیلی کمک کند. همچنان که زمانی هیچ کشوری حاضر نبود که در زمینه فناوری هستهای به ایران کمک کند، روسیه این کار را کرد. اگر چه با تأخیر پنجساله، ولی بالاخره نیروگاه برق اتمی بوشهر را سال ۲۰۱۳ افتتاح کرد. در هر صورت روسیه نخستین کشوری بود که فناوری هستهای را عملاً به ایران آورد و به انتقال این دانش به ایران کمک کرد. من فکر میکنم که در موضوع همکاریهای دفاعی هم ایران و روسیه میتوانند مکمل همدیگر عمل کنند و تجربههای مشترکی را داشته باشند.
به نظر میرسد بلوک قدرت بهخصوص در منطقه غرب آسیا در حال تغییر است. این را میتوان از کاهش برد سیاستهای غرب در منطقه هم متوجه شد. جزئیات این تغییر ساختار و بلوک قدرت را تحلیل کنید.
ببینید آمریکاییها به هر دلیلی تصمیم گرفتند در رقابت با چین تمرکزشان را در شرق آسیا بگذارند. البته این بهمعنای این نیست که بهطور کامل از غرب آسیا دست کشیدند، ولی از نظر نقطه ثقل سیاست خارجی آمریکا که قبلاً متمرکز بود روی غرب آسیا، بهموازات قدرتگرفتن چین و تبدیلشدنش بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، روی شرق آسیا متمرکز شد و مثلاً با هند و ویتنام روابط بهتری برقرار کردند. تلاش کردند در آن حوزه نفوذ خودشان را گسترش بدهند. در منطقه غرب آسیا بعد از سال ۲۰۱۱ -آنچه تحت عنوان بهار عربی خوانده میشود یا بیداری اسلامی، هر دو واژه را بهکار میبرند- ما شاهد تغییراتی بودیم. این مردم بودند که علیه ظلم و استبداد بهویژه استبدادی که وابسته به آمریکا بود به پا خواستند. منتها طرفهای آمریکا و قدرتهای جهانی سعی میکنند از این تحولات به نفع خودشان بهره بگیرند.
در این فضا آنچه ما بهعنوان مقاومت اسلامی میشناسیم که محوریتش با ایران است، توانسته نفوذ و حضورش را گسترش بدهد. اگرچه محور مقاومت با موانع جدی هم روبهرو بوده، ولی بهعنوان یک قدرت تأثیرگذار در سطح منطقه بهخصوص بعد از شکست داعش در عراق و سوریه موقعیت خودش را تثبیت بکند. بالاخره الآن در حماس در غزه، انصارالله در یمن، حزبالله در لبنان، حشدالشعبی در عراق و نیروهای مختلفی که تحت عنوان مقاومت یا مدافعین حرم در سوریه فعال هستند. اینها پایههای این مقاومت اسلامی را با محوریت ایران شکل دادند و تأثیرگذار شدند. صحنه غرب آسیا در حال تغییر است و هنوز به وضعیت باثباتی نرسیده که بشود تحلیل دقیقی بکنیم و بگوییم که الآن اوضاع به چه شکل است، ولی میشود گفت که بهسمت یک شکلگیری یک نظم جدیدی در حال حرکت است که با آنچه آمریکاییها میخواستند اسمش را بگذارند خاورمیانه جدید، خیلی خیلی متفاوت است.
حوادث اخیر و تحریم روسیه توسط غرب و آمریکا چه فرصتهایی برای طرفین در حوزه مختلف، حوزه مهم اقتصادی بهوجود میآورد؟
الآن که روسیه با غرب و بهویژه همکاریهایش با اروپا دچار مشکلشده و با تحریمهای گسترده و بیسابقهای روبهروست، توجهش به خط ارتباطی شمال جنوب بیشترشده؛ یعنی برایش مهم است که از راه ایران به اقیانوس هند دسترسی پیدا بکند. برای ایران این حملونقل، هم از لحاظ ترانزیتی منبع درآمد خیلی خوبی است، هم میتواند بستری برای ارتقای کیفیت زیرساختهای حملونقل باشد. در این طرح فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی بهوجود میآید، اشتغال ایجاد میشود؛ چون به هر حال جادههای ایران باید کیفیت بهتری پیدا کند، راهآهن ایران باید توسعه پیدا کند، حملونقل کشتیرانی در خزر احتمالاً گسترش مییابد. این موارد فرصتهای مهمی است که در سایه تحریم روسیه، برای ایران فراهمشده و نه فقط روسیه، بلکه هند هم مایل است که از طریق چابهار و از طریق جاده به آذربایجان و قفقاز و روسیه و از اینطرف هم به افغانستان، قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان دسترسی پیدا کند. اینها مسیرهای ارتباطی است که بالقوه وجود دارد و به احتمال زیاد از این به بعد تقویت هم خواهد شد.
ایران و روسیه در سالهای اخیر دارای همکاریهای مشترکی در مبارزه با تروریست هستند. این همکاریها یک الگوی جدید و غیرغربی در مبارزه با تروریست ارائهداده. این الگو چقدر موفق بوده و موردتوجه و پذیرش قرار گرفته؟
مبارزهای که علیه داعش و گروههای تکفیری در سوریه و عراق انجام شد عملاً نشان داد که الگوی مبارزه با تروریسم غیر از آنچه غربیها تبلیغ و ترویج میکنند وجود دارد و در عمل هم نشان داده شد. به نظر می رسد که اگر منصف باشیم، مدل موفقی هم بود، اما اینکه پذیرش نظام بینالملل قرارگرفته دلایل روشنی برایش وجود ندارد؛ چون آنها همیشه کارشان مخالفت با این روند بوده.
بعد از اتمام دوره جنگ سرد و فروپاشی شوروی، هدف اصلی آمریکا و غرب از گسترش و توسعه ناتو چه بود؟ توسعه ناتو که در نهایت به جنگ در اوکراین رسید، چه تأثیری در این مسئله گذاشت در صورتی که این توسعهطلبی اتفاق میافتاد چه تأثیری بر امنیت ملی داشت؟
ببینید اصولاً نقشهای که آمریکا در گسترش ناتو داشت، تنگکردن حلقه محاصره علیه روسیه بود. هدف نهایی آنها تجزیه روسیه است. روسیه کوچکتر برای آنها مناسبتر است. روسیه الآن هفده میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد. از نظر آنها تجزیه روسیه یک هدف مهم قلمداد میشود. اوکراین اگر با روسیه متحد میبود حتماً تأثیر خیلی بیشتری میتوانست در صحنه بینالمللی داشته باشد؛ اما ایجاد اختلاف بین اوکراین و روسیه که دوازده قرن با هم روابط مسالمتآمیز داشتند، در دو جنگ مهم علیه ناپلئون و هیتلر با هم شرکت کردند و میلیونها کشته دادند و ایجاد اختلاف بین دو کشور عملاً موجب تضعیف اوکراین و روسیه خواهد شد و وضعیتی را فراهم میکند که این استخوانلایزخم برای مدتی طولانی باقی بماند.
اظهارنظر رهبر انقلاب درباره مرز ایران و ارمنستان از نکات مهم دو دیدار اخیر بود. این مسیر زمینی و موقعیت ژئوپلیتیک چه اهمیتی برای جمهوری اسلامی ایران و روسیه دارد. این اظهارنظر صریح حامل چه معنایی هست؟
رهبر انقلاب از طرفی درباره تعیین تکلیف برای قرهباغ صحبت کردند و از سوی دیگر توجه دادند که این مرز معروف -که ایران را به ارمنستان وصل میکند- در طول تاریخ وجود داشته؛ یعنی اصولاً این مسیر یکی از راههای مهم دسترسی ایران به قفقاز بوده است. گفته میشد که قرار است این منطقه را عملاً به شکلی قطع بکنند و کل این منطقه بهصورت یک دالان به عرض ۵ کیلومتر در اختیار آذربایجان قرار بگیرد؛ مسیری که در نظر داشتند ما بهازای دالان شوشان-لاچین که ارتباط بین قرهباغ و ارمنستان را برقرار میکند باشد. یعنی مثل آن دالان، این دالان هم بیاید ارتباط نخجوان و جمهوری آذربایجان را برقرار کند. اگر چنین نقشهای میخواست انجام بشود، در عمل دسترسی ایران به یک مرز بسیار حیاتی که حدود چهل کیلومتر و مسیر ارتباط با قفقاز است قطع میشد؛ یعنی عملاً مرز ایران و ارمنستان از بین میرفت.
رهبر انقلاب درباره این موضوع هشدار دادند. هشداری که متکی به نظرات کارشناسی مفصلی است و بیان شده که اصولاً نباید مرز ایران با ارمنستان مخدوش بشود و این مرز بهصورت تاریخی مرز ایران و قفقاز بوده و ارتباطات ایران با قفقاز اعم از جنوب و شمالش از اینجا برقرار میشده؛ بنابراین، اینجا یک مسیر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک از نظر ایران است. فکر میکنم که این تذکر به ترکیه به این دلیل بود که ترکیه از سیاست تغییر مرزی حمایت نکند.
آنها بعداً گفتند که نه ما میخواهیم مثلاً در بخش بالاترش یک ارتباطی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان از طریق خاک ارمنستان برقرار بشود که درباره آن مسیر هیچ مانعی نیست. بالاخره کشورها میتوانند به همدیگر کمک کنند برای ارتباطات. همچنان که سالهای سال طی سه دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران از طریق خاک خودش کمککرده که بین آذربایجان و نخجوان ارتباط برقرار باشد، این ارتباط از طریق مسیرهای داخلی ارمنستان بدون مخدوش شدن مسیرهای مرزی با ایران هم میتواند برقرار باشد. رهبر انقلاب درباره موضوع تغییر مرز و قطع مسیر ارتباطی یک اتمام حجت کردند، دولت ترکیه هم نباید وارد این بازی خطرناک شود که بخواهند مرز ایران با ارمنستان یا بهعبارتی با قفقاز را مخدوش کنند.
ایران و روسیه دارای ظرفیتهای زیادی از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند. این ظرفیتها چگونه میتوانند مکمل یکدیگرشده و منافع جمعی را برای منطقه به ارمغان بیاورند؟
ایران و روسیه دارای ظرفیتهای متعددی هستند که از لحاظ سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی میتوانند نقش مکمل همدیگر را داشته باشند و کمک کنند به فضایی که صلح و امنیت را در سطح منطقه و روابط بینالملل تحکیم کند.
در موضوع مربوط به تاجیکستان ایران و روسیه توانستند در استقرار صلح در تاجیکستان در سال ۱۹۹۷ کمک کنند و تجربه بسیار مثبتی داشتند. گرچه دولت تاجیکستان بعداً آن توافق را زیر پا گذاشت، ولی همینقدر که جنگ داخلی پایان یافت، برای ایران، روسیه و دولت تاجیکستان یک موفقیت بود. از سال ۲۰۱۱ به بعد، ایران و روسیه در سوریه اقدامات مشترکی را انجام دادند. البته اوج این همکاری از سال ۲۰۱۵ به بعد بود و توانستند به مهار تروریسم داعش و جبهةالنصره و استقرار صلح -تا حدودی البته- در سوریه کمک کنند. همچنین از همه مهمتر مانع غربیها شدند و نگذاشتند یک دولت دستنشانده در دمشق به قدرت برسد و توانستند دولت قانونی اسد را بر سر کار نگه دارند.
این همکاریها در زمینههای دیگر مثل کمک به برقراری صلح در افغانستان و کمک به صلح و امنیت قفقاز هم میتواند گسترش پیدا کند. این موارد تجربههای بسیار مثبت و به نظرم قابلتوجه است.
در موضوعات اقتصادی به هر حال ایران و روسیه هر دو تولیدکننده گاز و نفت هستند. اگرچه ظاهرا هر دو کشور رقیب هستند، ولی در باطن به نظر میرسد که میتوانند با همکاری همدیگر و دیگر کشورها در چهارچوب اوپک -که روسیه عضو، اوپک پلاس هم شده- قیمت نفت را تثبیت کنند. همانطور که در مجمع جهانی گاز با قطر و الجزایر همکاری داشتند اینجا هم میتوانند نقش مهمی را در بازار گاز داشته باشند. همچنین طرح سرمایهگذاری مشترکی تصویب کردهاند که البته فعلا به صورت پیشنویس و یک نوع تفاهمنامه است. اگرچه هنوز با قرارداد فاصله زیادی دارد، ولی بالاخره دو طرف تفاهم کردند که در سقف چهل میلیارد یورو همکاری در زمینه نفت و گاز داشته باشند. البته این نیاز به تصویب دارد؛ یعنی به قراردادهای مشخص در ذیل همکاریهای نفت و گاز تبدیل بشود.
روسیه در زمینه انرژی هستهای هم به ایران میتواند خیلی کمک کند. همچنان که زمانی هیچ کشوری حاضر نبود که در زمینه فناوری هستهای به ایران کمک کند، روسیه این کار را کرد. اگر چه با تأخیر پنجساله، ولی بالاخره نیروگاه برق اتمی بوشهر را سال ۲۰۱۳ افتتاح کرد. در هر صورت روسیه نخستین کشوری بود که فناوری هستهای را عملاً به ایران آورد و به انتقال این دانش به ایران کمک کرد. من فکر میکنم که در موضوع همکاریهای دفاعی هم ایران و روسیه میتوانند مکمل همدیگر عمل کنند و تجربههای مشترکی را داشته باشند.
به نظر میرسد بلوک قدرت بهخصوص در منطقه غرب آسیا در حال تغییر است. این را میتوان از کاهش برد سیاستهای غرب در منطقه هم متوجه شد. جزئیات این تغییر ساختار و بلوک قدرت را تحلیل کنید.
ببینید آمریکاییها به هر دلیلی تصمیم گرفتند در رقابت با چین تمرکزشان را در شرق آسیا بگذارند. البته این بهمعنای این نیست که بهطور کامل از غرب آسیا دست کشیدند، ولی از نظر نقطه ثقل سیاست خارجی آمریکا که قبلاً متمرکز بود روی غرب آسیا، بهموازات قدرتگرفتن چین و تبدیلشدنش بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، روی شرق آسیا متمرکز شد و مثلاً با هند و ویتنام روابط بهتری برقرار کردند. تلاش کردند در آن حوزه نفوذ خودشان را گسترش بدهند. در منطقه غرب آسیا بعد از سال ۲۰۱۱ -آنچه تحت عنوان بهار عربی خوانده میشود یا بیداری اسلامی، هر دو واژه را بهکار میبرند- ما شاهد تغییراتی بودیم. این مردم بودند که علیه ظلم و استبداد بهویژه استبدادی که وابسته به آمریکا بود به پا خواستند. منتها طرفهای آمریکا و قدرتهای جهانی سعی میکنند از این تحولات به نفع خودشان بهره بگیرند.
در این فضا آنچه ما بهعنوان مقاومت اسلامی میشناسیم که محوریتش با ایران است، توانسته نفوذ و حضورش را گسترش بدهد. اگرچه محور مقاومت با موانع جدی هم روبهرو بوده، ولی بهعنوان یک قدرت تأثیرگذار در سطح منطقه بهخصوص بعد از شکست داعش در عراق و سوریه موقعیت خودش را تثبیت بکند. بالاخره الآن در حماس در غزه، انصارالله در یمن، حزبالله در لبنان، حشدالشعبی در عراق و نیروهای مختلفی که تحت عنوان مقاومت یا مدافعین حرم در سوریه فعال هستند. اینها پایههای این مقاومت اسلامی را با محوریت ایران شکل دادند و تأثیرگذار شدند. صحنه غرب آسیا در حال تغییر است و هنوز به وضعیت باثباتی نرسیده که بشود تحلیل دقیقی بکنیم و بگوییم که الآن اوضاع به چه شکل است، ولی میشود گفت که بهسمت یک شکلگیری یک نظم جدیدی در حال حرکت است که با آنچه آمریکاییها میخواستند اسمش را بگذارند خاورمیانه جدید، خیلی خیلی متفاوت است.
حوادث اخیر و تحریم روسیه توسط غرب و آمریکا چه فرصتهایی برای طرفین در حوزه مختلف، حوزه مهم اقتصادی بهوجود میآورد؟
الآن که روسیه با غرب و بهویژه همکاریهایش با اروپا دچار مشکلشده و با تحریمهای گسترده و بیسابقهای روبهروست، توجهش به خط ارتباطی شمال جنوب بیشترشده؛ یعنی برایش مهم است که از راه ایران به اقیانوس هند دسترسی پیدا بکند. برای ایران این حملونقل، هم از لحاظ ترانزیتی منبع درآمد خیلی خوبی است، هم میتواند بستری برای ارتقای کیفیت زیرساختهای حملونقل باشد. در این طرح فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی بهوجود میآید، اشتغال ایجاد میشود؛ چون به هر حال جادههای ایران باید کیفیت بهتری پیدا کند، راهآهن ایران باید توسعه پیدا کند، حملونقل کشتیرانی در خزر احتمالاً گسترش مییابد. این موارد فرصتهای مهمی است که در سایه تحریم روسیه، برای ایران فراهمشده و نه فقط روسیه، بلکه هند هم مایل است که از طریق چابهار و از طریق جاده به آذربایجان و قفقاز و روسیه و از اینطرف هم به افغانستان، قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان دسترسی پیدا کند. اینها مسیرهای ارتباطی است که بالقوه وجود دارد و به احتمال زیاد از این به بعد تقویت هم خواهد شد.
ایران و روسیه در سالهای اخیر دارای همکاریهای مشترکی در مبارزه با تروریست هستند. این همکاریها یک الگوی جدید و غیرغربی در مبارزه با تروریست ارائهداده. این الگو چقدر موفق بوده و موردتوجه و پذیرش قرار گرفته؟
مبارزهای که علیه داعش و گروههای تکفیری در سوریه و عراق انجام شد عملاً نشان داد که الگوی مبارزه با تروریسم غیر از آنچه غربیها تبلیغ و ترویج میکنند وجود دارد و در عمل هم نشان داده شد. به نظر می رسد که اگر منصف باشیم، مدل موفقی هم بود، اما اینکه پذیرش نظام بینالملل قرارگرفته دلایل روشنی برایش وجود ندارد؛ چون آنها همیشه کارشان مخالفت با این روند بوده.
بعد از اتمام دوره جنگ سرد و فروپاشی شوروی، هدف اصلی آمریکا و غرب از گسترش و توسعه ناتو چه بود؟ توسعه ناتو که در نهایت به جنگ در اوکراین رسید، چه تأثیری در این مسئله گذاشت در صورتی که این توسعهطلبی اتفاق میافتاد چه تأثیری بر امنیت ملی داشت؟
ببینید اصولاً نقشهای که آمریکا در گسترش ناتو داشت، تنگکردن حلقه محاصره علیه روسیه بود. هدف نهایی آنها تجزیه روسیه است. روسیه کوچکتر برای آنها مناسبتر است. روسیه الآن هفده میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد. از نظر آنها تجزیه روسیه یک هدف مهم قلمداد میشود. اوکراین اگر با روسیه متحد میبود حتماً تأثیر خیلی بیشتری میتوانست در صحنه بینالمللی داشته باشد؛ اما ایجاد اختلاف بین اوکراین و روسیه که دوازده قرن با هم روابط مسالمتآمیز داشتند، در دو جنگ مهم علیه ناپلئون و هیتلر با هم شرکت کردند و میلیونها کشته دادند و ایجاد اختلاف بین دو کشور عملاً موجب تضعیف اوکراین و روسیه خواهد شد و وضعیتی را فراهم میکند که این استخوانلایزخم برای مدتی طولانی باقی بماند.
اظهارنظر رهبر انقلاب درباره مرز ایران و ارمنستان از نکات مهم دو دیدار اخیر بود. این مسیر زمینی و موقعیت ژئوپلیتیک چه اهمیتی برای جمهوری اسلامی ایران و روسیه دارد. این اظهارنظر صریح حامل چه معنایی هست؟
رهبر انقلاب از طرفی درباره تعیین تکلیف برای قرهباغ صحبت کردند و از سوی دیگر توجه دادند که این مرز معروف -که ایران را به ارمنستان وصل میکند- در طول تاریخ وجود داشته؛ یعنی اصولاً این مسیر یکی از راههای مهم دسترسی ایران به قفقاز بوده است. گفته میشد که قرار است این منطقه را عملاً به شکلی قطع بکنند و کل این منطقه بهصورت یک دالان به عرض ۵ کیلومتر در اختیار آذربایجان قرار بگیرد؛ مسیری که در نظر داشتند ما بهازای دالان شوشان-لاچین که ارتباط بین قرهباغ و ارمنستان را برقرار میکند باشد. یعنی مثل آن دالان، این دالان هم بیاید ارتباط نخجوان و جمهوری آذربایجان را برقرار کند. اگر چنین نقشهای میخواست انجام بشود، در عمل دسترسی ایران به یک مرز بسیار حیاتی که حدود چهل کیلومتر و مسیر ارتباط با قفقاز است قطع میشد؛ یعنی عملاً مرز ایران و ارمنستان از بین میرفت.
رهبر انقلاب درباره این موضوع هشدار دادند. هشداری که متکی به نظرات کارشناسی مفصلی است و بیان شده که اصولاً نباید مرز ایران با ارمنستان مخدوش بشود و این مرز بهصورت تاریخی مرز ایران و قفقاز بوده و ارتباطات ایران با قفقاز اعم از جنوب و شمالش از اینجا برقرار میشده؛ بنابراین، اینجا یک مسیر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک از نظر ایران است. فکر میکنم که این تذکر به ترکیه به این دلیل بود که ترکیه از سیاست تغییر مرزی حمایت نکند.
آنها بعداً گفتند که نه ما میخواهیم مثلاً در بخش بالاترش یک ارتباطی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان از طریق خاک ارمنستان برقرار بشود که درباره آن مسیر هیچ مانعی نیست. بالاخره کشورها میتوانند به همدیگر کمک کنند برای ارتباطات. همچنان که سالهای سال طی سه دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران از طریق خاک خودش کمککرده که بین آذربایجان و نخجوان ارتباط برقرار باشد، این ارتباط از طریق مسیرهای داخلی ارمنستان بدون مخدوش شدن مسیرهای مرزی با ایران هم میتواند برقرار باشد. رهبر انقلاب درباره موضوع تغییر مرز و قطع مسیر ارتباطی یک اتمام حجت کردند، دولت ترکیه هم نباید وارد این بازی خطرناک شود که بخواهند مرز ایران با ارمنستان یا بهعبارتی با قفقاز را مخدوش کنند.