• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1402/02/13
|سندی که به آن عمل نشده است|

بعضی مفاد سند تحول، نیازمند بازنگری هستند

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif بیش از یک دهه از تصویب «سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش» در شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گذرد؛ سندی که قرار بود چشم‌انداز اصلی تحول در آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت کشور قرار گیرد اما میزان اجرایی شدن آن تاکنون خرسندکننده نبوده است. این موضوع در دیدارهای مختلف معلمان در سال‌های اخیر از سوی رهبر انقلاب مورد اشاره قرار گرفته است. در دیدار سال گذشته رهبر انقلاب وضعیت این سند را دلشاد کننده ندانستند.
رهبر انقلاب در دیدار امسال بر لزوم تهیه یک نقشه راه برای اجرای سند تحول تأکید کردند: «درباره‌ی سند تحوّل... اوّلاً بایستی سند تحوّل دائماً به‌روزرسانی بشود... ثانیاً برای اجرای سند تحوّل یک نقشه‌ی راه لازم است؛ این نقشه‌ی راه تا حالا تنظیم نشده... برای همین هم هست که از سند تحوّل در کف مدرسه خبری نیست.»
۱۴۰۲/۰۲/۱۲
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در پرونده «سندی که به آن عمل نشده است» دلایل اجرایی نشدن سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش را بررسی کرده است.
آقای دکتر محسن حاجی میرزایی، وزیر اسبق آموزش و پرورش (۱۳۹۸-۱۴۰۰) از چهره‌هایی است که سابقه مسئولیت در حوزه تعلیم و تربیت را داشته و به خاطر مسئولیت وزارت از نزدیک در جریان فرایندهای مربوط به اجرایی شدن سند تحول بوده است. آقای حاجی میرزایی معتقد است بعضی مفاد این سند برای اجرای مطلوب، نیازمند بازنگری هستند.

* حدود یک دهه از ابلاغ سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش می‌گذرد. رهبر انقلاب در دیدار امسال معلمان اجرایی شدن این سند را نیازمند به‌روزرسانی و تهیه یک نقشه راه دانستند. سال گذشته هم میزان اجرایی شدن این سند را رضایت‌آمیز ندانستند. به نظر شما چه عواملی باعث شده سرنوشت این سند بعد از یک دهه به این نقطه برسد؟
* ده سال پس از تصویب و ابلاغ سند تحول بنیادین، مهم‌ترین سؤالی که در برابر ما قرار دارد، ارزیابی از میزان فایده‌مندی و توفیق در اجرای سند تحول است. علی‌رغم تعهد و عزم مدیران در طی ده سال اخیر، وضعیت موجود از حیث انطباق با اهداف، سیاست‌ها و راهکارهای سند قابل‌قبول نیست و فاصله بسیاری میان آنچه درصدد تحققش بوده‌ایم و آنچه انجام‌شده وجود دارد. وضعیت موجود می‌تواند ناشی از وجود کاستی‌هایی در سند یا کاستی در اجرای آن باشد. ارزیابی اینجانب در زمان مسئولیت هر دو عامل را در ارزیابی از اجرای سند قابل بررسی می‌داند. قبل از ورود به بحث، ارائه یک توضیح را ضروری می‌دانم:

سند تحول بنیادین دارایی بزرگی برای نظام تعلیم‌وتربیت ایران است و از حیث تبیین مواضع کشور در موضوع بسیار مهم آموزش‌وپرورش دستاورد قابل‌احترامی است و می‌تواند تکلیف بخش آموزش‌وپرورش را نسبت به سایر بخش‌های کشور روشن‌تر کند. بدیهی است هم به‌عنوان یک محصول اندیشه بشری و هم به اقتضای پویایی موضوع نیازمند بازنگری‌های نوبه‌ای است و چنین ضرورتی در متن سند نیز مورد تصریح و تأکید قرار گرفته است. بر این باورم که این نقدها نباید به بی‌اعتباری، کنارگذاشتن یا تضعیف این دارایی مهم منجر شود؛ بنابراین، نقدها باید با حفظ پذیرش کلیت سند اصلاحات ضروری در آن را پیشنهاد کند. به عبارت بهتر با پذیرش کلیت سند نقدهایی که به آن دارم.

* به طور خلاصه بعضی از این نقدها را تشریح کنید.
نخست آنکه دسترسی برابر و یکسان همه شهروندان به فرصت آموزش و یکسانی و رعایت عدالت در کیفیت این فرصت از جمله مهم‌ترین مأموریت‌های دولت و از مسلم‌ترین حقوق ملت است. تعلل یا کاستی در ایفای این مأموریت بزرگ با پیامدهای گسترده و عظیمی در فرد و جامعه همراه خواهد بود. این گزاره در بیان وظیفه دولت نسبت به آموزش‌وپرورش بسیار کلی است و باید به‌دقت و تفصیل تبیین شود. اینکه دولت مأمور تأمین فرصت‌های کیفی و برابر آموزشی برای همه کودکان و نوجوانان لازم‌التعلیم است، نیازمند روشن‌شدن همه لوازم و استلزامات و پیش‌نیازهای تحقق آن و همچنین حصول اطمینان از انجام شایسته این مأموریت است.

سند تحول بنیادین در تشریح محورهای عمده این مسئولیت غفلت کرده است. اکتفا به بیان‌های کلی و عدم ارائه تبیینی روشن از اجزای اصلی این مأموریت نشانه‌های این غفلت است؛ بنابراین، ضروری می‌دانم که در بازنگری سند به این موضوع بسیار مهم پرداخته شود.

نظام آموزش‌وپرورش یک نظام از مجموعه نظام‌های موجود در مسیر تعالی و پیشرفت شهروندان و جامعه است و بر این اساس ارتباط کارکردی مؤثری بین نظام‌های گوناگون وجود دارد. در حقیقت، تفکیک نظام‌ها به‌صورت انتزاعی و بر مبنای لزوم تقسیم‌کار صورت گرفته است، اما هریک، وجوهی از یک کل را تمشیت می‌کنند و ضروری است که روابط آن‌ها با یکدیگر به‌درستی تبیین شده و مأموریت‌های آنان هم‌راستا شود. اصولاً تلقی درست از مفهوم همکاری به‌صورت هم‌راستایی مأموریت‌ها خواهد بود. هریک از بخش‌ها در عین اینکه برای پیشبرد نظام خود و دستیابی به اهداف پیش‌بینی‌شده برای آن تلاش می‌کنند، باید در خدمت کل قرار گیرند و مفصل‌بندی‌های سنجیده این پیوند‌ها را برقرار نماید. در سند این ضرورت بزرگ و راهبردی اهمیتی درخور نیافته است و مفهوم بسیار مهم مشارکت نظام‌مند را در حد توسعه تعاون، نیکوکاری، مشارکت خانواده‌ها، واقفین و خیرین مدرسه‌ساز و توسعه مدارس غیردولتی تنزل داده است؛ در حالی که باید در پرتو مشارکت و همکاری امور فتق شده به‌دلیل تخصص و تقسیم‌کار، در یک کل منسجم و هدفمند که از پیش طراحی و مفصل‌بندی شده است، رتق شود.

نکته مهم دیگر انکه عدالت در برخورداری از فرصت‌های آموزشی و تأمین نصیب آموزشی برابر یکی از مهم‌ترین ضرورت‌ها و همچنین اهداف نظام تعلیم و تربیت اسلامی است. مرور سند حاکی از سهم اندک به مقوله بسیار مهم عدالت آموزشی و تربیتی است. توسعه فرصت‌های آموزشی اگر با کیفیت یکسان نباشد، اهداف تعلیم‌وتربیت تحقق نمی‌یابد و بخش مهمی از نابرابری‌های عرصه‌های منزلت، قدرت و ثروت از مسیر نظام آموزشی و تربیتی بازتولید می‌شود؛ بنابراین، یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های دستگاه عرضه‌کننده خدمات آموزشی و تربیتی حصول اطمینان و تضمین دسترسی همه لازم‌التعلیم‌ها به فرصت‌های آموزشی با کیفیت برابر است.

بر پایه راهبردهای مصوب در سند تحول بنیادین مقرر است که دانش‌آموزان به سطحی از دانش و قابلیت‌ها مجهز شوند. تبیین ارائه‌شده از این سطح از دانش و قابلیت پراکنده و غیرمنسجم است. در جای‌جای سند به برخی از ویژگی‌های مورد انتظار توجه شده است، اما به نظر می‌رسد ضروری است هریک از مصادیق به‌دقت و یک‌جا تعریف شود و مشخص باشد که در پایان دوره تحصیلی چه توقعی می‌توانیم از دانش‌آموزان داشته باشیم و شاهد چه توانمندی‌ها، مهارت‌ها و صلاحیت‌ها در آنان باشیم.همچنین می‌دانیم که همراه با تحولات پرشتاب، برخی از قابلیت‌ها رنگ می‌بازد و قابلیت‌های جدید موضوعیت می‌یابد؛ بنابراین، نیازمند تعیین معیار روشن و دقیق‌تری هستیم که از ظرفیت کافی برای تعیین این ویژگی‌ها در گذر زمان برخوردار باشد.

اجرای آموزه‌ها و راهبردهای سند تحول در تلاقی با واقعیت‌های محیطی با موانع بزرگ و سختی روبه‌رو می‌شود که در مواردی تحقق راهبردها و برنامه‌ها را با چالش جدی روبه‌رو می‌کند. هرچند سند با بهره‌گیری از آسیب‌شناسی‌های پیشین تدوین شده است، اما به نظر می‌رسد از تأثیرگذاری گسترده عوامل محیط بیرونی غفلت کرده است. به‌عنوان نمونه، نیروی انسانی مهم‌ترین رکن تعلیم‌وتربیت است و سند تحول برای برخورداری از معلمان با کیفیت ایده تأسیس و راه‌اندازی دانشگاه فرهنگیان را مصوب کرده است، اما هم‌زمان از میزان تأثیرگذاری مصوبات مجلس شورای اسلامی که در ده سال اخیر قریب به نیمی از معلمان جذب شده را از مسیر دیگری تدبیر کرده‌اند، غفلت کرده است. اگر نیروی انسانی مهم است، باید همه ورودی‌های آن از کیفیت هماهنگ و یکسانی برخوردار باشد.

از دیگر نقدهای وارد بر این سند اینکه نگرش به دانشگاه فرهنگیان هم فاقد طراحی سنجیده است و امکان تحقق اهداف از این مسیر در شرایط جاری را دشوار می‌کند. انگیزه دانشجویان برای تلاش بیشتر تضعیف‌شده و ظرفیت گسترده دیگر دانشگاه‌ها در تربیت نیروی تخصصی برای دروس شیمی، فیزیک، ریاضی، زیست‌شناسی و ... نادیده گرفته شده است و مأموریت تربیت معلمانی با قابلیت‌های ممتاز تربیتی به‌دلیل گستردگی میدان‌های حضور دانشگاه و محدودیت منابع بسیار کم‌رنگ شده است.

داشتن درک روشن و تبیین دقیق از قوت‌ها و ضعف‌های محیط داخلی و فرصت‌ها و تهدیدهای محیط بیرونی سهم بسزایی در شناسایی راهبردهای صحیح دارد. در بررسی سند چنین تناظری میان تحلیل حاصل از محیط و راهبردهای منتخب مشاهده نمی‌شود و به نظر می‌رسد که راهبردها مستقل از چنین ارتباطی شناسایی و انشاء شده است. مشخص نیست که درک سند از مختصات دقیق نظام آموزشی و تربیتی در زمان کنونی چیست و راهبردهای آن چگونه می‌تواند با بهره‌گیری درست از قوت‌ها و فرصت‌ها، ضعف‌ها و چالش‌ها را برطرف کند؟ خنثی‌بودن نسبت به واقعیت‌های موجود از ارزش اجرایی سند می‌کاهد و میزان توفیق آن در ترمیم کاستی‌ها را با چالش‌های جدی روبه‌رو می‌کند. البته با تأمل در راهبردها می‌توان به درکی از تحلیل تدوین‌کنندگان از وضعیت جاری نظام آموزشی و تربیتی پی برد، اما در چنین سندی ما نیازمند تصریح دقیق‌تری به آسیب‌شناسی وضعیت و تحلیل عوامل مؤثر بر آن و سپس شناسایی راهبردها در تناظر با آن داریم.

عوامل بسیاری از قبیل: مدرسه، خانواده، مدیر، معلمان و کادر آموزشی، برنامه درسی، سنجش و ارزشیابی، تأمین و تخصیص منابع مالی، فضا و تجهیزات، فرآیندها، روش‌ها و صلاحیت‌های مدیریتی در توفیق نظام آموزشی و تربیتی برای نیل به اهداف مصوب دخیل هستند. ترکیب هم‌افزای این عوامل برای تحقق اهداف تعلیم‌وتربیت مستلزم داشتن طراحی سنجیده از مناسبات و روابط میان این متغیرها و تأمین انگیزه مستمر و پایدار آنان برای هم‌گرایی در تحقق اهداف است. سند در بخش‌های گوناگون خود به هریک از این متغیرها توجه کرده و احکامی نیز مصوب نموده است، اما از طراحی پیوند و ارتباط میان این عناصر خبری نیست و مشخص نشده است که این عناصر چگونه به تحقق یک هدف بلند کمک می‌کنند. تأمل در وضعیت کنونی این متغیرها حاکی از آن است که یکی از مهم‌ترین کاستی‌های مزمن نظام تعلیم‌وتربیت نگرش مستقل و گسسته به هریک از این موضوعات است که هم در تدوین راهبرد و هم در ارائه گزارش‌ها به‌وضوح می‌توان این گسستگی را مشاهده کرد. درست است که توفیق در هریک از این موضوعات یک توفیق مستقل محسوب می‌شود، اما مهم تأثیر این اجزا بر یکدیگر و کمک به تحقق اهداف نهایی است. امروزه ترکیب مدرسه، معلم، برنامه درسی و منابع مالی هم‌جهت و هم‌راستا نیست، مفصل‌بندی‌های آن‌ها به‌دقت برقرار نشده و از اهداف غایی نظام تعلیم‌وتربیت حمایت نمی‌کند.

تحقق آموزش‌وپرورش مطلوب امری سهل و ممتنع است. سهل است اگر از مسیر سنجیده و درستی در دستور قرار گیرد و ممتنع و بسیار پیچیده و دست‌نایافتنی است زمانی که نقطه عزیمت اشتباهی انتخاب شود. در ساده‌ترین شکل قرار است کودکان و نوجوانان لازم‌التعلیم در پرتو نظام آموزشی و تربیتی به سطحی از دانش، ارزش، مهارت و قابلیت دست یابند که برای ایفای نقش‌های فردی و اجتماعی آنان لازم و شایسته باشد؛ بنابراین، نقطه عزیمت برنامه درسی است که بتواند مشخص کند که این دانش، ارزش، مهارت و قابلیت‌ها چیست و چگونه می‌توان به آن دست یافت. علی‌رغم تلاش‌های گسترده‌ای که در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی شده است همچنان پاسخ دقیق، روشن، قاطع و عملیاتی به این پرسش بنیادی و در عین حال بدیهی داده نشده است.

با مشخص‌شدن پاسخ سؤال فوق، تعیین مشخصات و ویژگی‌هایی که یک معلم باید داشته باشد تا بتواند این طرح را اجرا کند روشن می‌شود. مدرسه، منابع مالی و فیزیکی و تجهیزات نیز باید در درون این طراحی قرارگرفته و به تحقق اهداف آن کمک کنند. کیفیت معینی از روابط و مناسبات بین این متغیرها کیفیت بهینه است که از همه ظرفیت و توان همه عوامل در جهت تحقق اهداف و ارتقای کارایی و اثربخشی مجموعه استفاده مطلوب می‌شود. در برخی از وضعیت‌ها ممکن است یک یا چند متغیر در هم‌افزایی لازم با سایر متغیرها نباشد. توجه مستقل به هریک از این متغیرها بدون توجه به نسبت و رابطه و سطح تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از و بر سایر متغیرها رویکرد مفیدی نیست. اینکه چگونه همه عوامل برای تحقق وضعیت معینی ترکیب می‌شوند نکته بسیار مهمی است که اگر به‌درستی و دقت انتخاب شود، ادامه مسیر بالنده، رشد یابنده و با کیفیت خواهد بود.

سنجش و ارزشیابی رکن مهمی از نظام تعلیم‌وتربیت است. نتایج حاصل از سنجش و ارزشیابی به‌مثابه راهنمای عمل‌های بعدی خواهد بود. بر این باورم که میزان تعهد یک مجموعه به تحقق اهداف و آرمان‌ها و اشتیاقش به بهبود و ارتقای کیفیت به میزان توجهی است که به نظام سنجش و ارزشیابی دارد. در سند تحول علی‌رغم توجه به این مهم این‌چنین برداشت می‌شود که این رکن مهم همچنان نیازمند توجه بیشتر است. در سند بر ارزشیابی‌های فرآیندمحور و نتیجه‌محور تأکید شده است و به نظر می‌رسد که باید بر چند نکته مهم:
 
  • لزوم پایش و ارزشیابی منظم و سالانه میزان تحقق اهداف دوره‌های تحصیلی و
  • ارزشیابی عملکرد کلی نظام آموزشی و تربیتی،
  • ابتنای سیاست‌گذاری‌های جدید مداخله برای بهبود وضعیت مبتنی بر بازخوردها و
  • همچنین لزوم انتشار عمومی آن تأکید جدی‌تر و صریح‌تری شود.
بر پایه معارف اسلامی تربیت کودکان از پیش از تولد و در دوران قبل و حین بارداری آغاز می‌شود و دانش و تجربه بشری نیز اهمیت ویژه‌ای برای تربیت اوان کودکی قائل است و ارزش و اهمیت این دوران را از دوره‌های بعدی بیشتر می‌داند. در سند تحول این ضرورت بسیار مهم مورد غفلت بوده و تربیت اوان کودکی مورد اعتنای جدی قرار نگرفته است. در سال گذشته با درک اهمیت فوق‌العاده تربیت اوان کودکی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی با تأسیس سازمان ملی تعلیم‌وتربیت کودک موافقت کرد و این سازمان مأموریت دارد که تعلیم‌وتربیت این دوره را با حمایت از خانواده‌ها در ایفای شایسته این مسئولیت مدیریت کند و لازم است به این سازمان، مأموریت، راهبردها، اهداف و برنامه‌های آن نیز در سند توجه شود.

مسئولیت تربیت یک مسئولیت مشترک بین خانه و مدرسه، اولیا و مربیان است. تحقق هم‌گرایی لازم بین آنان امر بسیار مهمی است که در طراحی نظام آموزشی باید به‌دقت لحاظ شده باشد. سند نسبت به درک چنین ضرورت و تبیین سنجیده از آن و طراحی فرایندهایی که این امر مهم را میسر کند، ضعیف عمل کرده است.

* نقدهایی که مطرح کردید به متن خود سند باز می‌گردد که در عین موافقت با کلیت، بعضی از فقرات آن را نیازمند بازنگری توصیف کردید. این سند در مرحله اجرایی با چه کاستی‌ها و نقدهایی روبروست؟
* در طی ده سال اخیر، مهم‌ترین مأموریت مدیران وزارت آموزش‌وپرورش اجرای سند تحول بنیادین بوده است و اقدامات متنوع و گسترده‌ای در تمام این سال‌ها انجام شده است؛ اما به نظر نمی‌رسد که چه در درون آموزش‌وپرورش و چه در سطح نهادهای بیرونی از قبیل شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی رضایت کافی از تحقق تحول در آموزش‌وپرورش حاصل شده باشد. اینکه علی‌رغم تعهد مدیران به پیگیری و اجرای سند نتوانسته‌ایم شاهد دستاوردهای کیفی آن باشیم، سؤال بسیار مهمی است که باید به‌دقت مورد مداقه قرار گیرد؛ بنابراین، در این بخش سعی می‌کنیم تا حدی از این ابهام رمزگشایی کنیم:

انتخاب راهبرد صحیح در اجرای سند بسیار اهمیت دارد و به نظر می‌رسد که در ده سال اخیر راهبرد سنجیده و اثربخشی برای اجرای سند انتخاب نشده است. سند فاقد نقشه راه بهینه‌ای برای اجرا بوده و این نقشه راه نیز در این سال‌ها تدوین نشده است.

گسیختگی در فهم و اجرای سند بسیار محسوس است. هریک از راهکارها برای تحقق وضعیت معینی وضع شده است، در حالی که در مسیر اجرا، اهداف نهایی مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است. این یک خطای راهبردی و بسیار رایج است که اجزا به تفکیک موضوعیت می‌یابند و هدف واقع می‌شوند؛ اما اینکه این اجزا درصدد تحقق چه مطلوبی هستند، از نظر دور داشته می‌شود و به‌تدریج گزارش‌ها نیز توفیق در اجزا را منعکس می‌کند، صرف‌نظر از اینکه آیا این اجزا به‌خوبی با یکدیگر ترکیب و منتج به نتیجه موردنظر شده‌اند یا خیر؟ به‌عنوان نمونه، ایده دانشگاه فرهنگیان و اهمیتی که در سند برای تربیت نیروی انسانی در آموزش‌وپرورش قائل شده است هرچند جز برنامه‌های اجرا شده سند شناخته می‌شود، اما نتوانسته است به هدف مهم تربیت‌معلم در تراز انقلاب اسلامی و سند تحول منجر شود و در یک نظرسنجی از همه مدیران آموزش‌وپرورش همگی بر این باور هستند که در این ده سال وضعیت کیفیت و صلاحیت‌های معلمان نه‌تنها بهبود نیافته است، بلکه بدتر نیز شده است.

اگر روح کلی سند را برخورداری از معلمان با کیفیت‌تر، برنامه درسی منطبق‌تر با اهداف سند تحول، تربیت دانش‌آموزانی توانمندتر و تأمین فرصت برابر کیفی آموزشی برای همه لازم‌التعلیم‌ها بدانیم، در هیچ‌یک از این اهداف پیشرفت درخور اعتنایی نداشته‌ایم و این ضعف بزرگ را می‌توان به نگرش نادرست به اجرای سند ارجاع داد؛ نگرشی که از تعیین، پایش و ارزیابی اهداف نهایی غافل است و ارتباط کور و غیر هدفمندی نسبت به سند دارد و بیش از آنکه خود را در مورد خلق نتایج کیفی و تحول واقعی در آموزش‌وپرورش مسئول بداند، اقدامات پراکنده و جزئی را در دستور کار قرار می‌دهد و به بیان اقدامات مشتاق‌تر است تا بیان دستاوردها و نتایج مرتبط با اهداف بلند سند تحول.

بر این باورم که نقطه اساسی عزیمت در اجرای شایسته سند تدوین برنامه درسی مناسب و منطبق با اهداف سند است. در برنامه درسی ما باید مشخص کنیم که دانش‌آموزان ما باید چه دانش، ارزش و مهارت‌هایی را و چرا و چگونه کسب کنند و سپس برنامه شناسایی، جذب و تربیت نیروی انسانی، تدوین محتوا و روش‌های آموزشی و ارزیابی میزان تحقق اهداف را بر مبنای آن استوار کنیم. هر برنامه‌ای در اجرای سند باید مبتنی بر این موضوع و تحقق بخش یا تسهیل‌کننده آن باشد. ارزیابی‌های اینجانب حاکی از آن است که علی‌رغم تدوین و تصویب زیر نظام برنامه درسی و تدوین و تصویب اهداف دوره‌های تحصیلی به‌دلیل انتخاب راهبردهای غلط هنوز نتوانسته به این سؤالات کلیدی و راهگشا پاسخ درخور و شایسته‌ای بدهیم.

در توضیح انتخاب راهبردهای غلط می‌توان به اجرای نظام ۳-۳-۶ صرفاً در قالب یک حرکت نمایشی و بدون تمهید مقدمات لازم و همچنین بدون داشتن اولویت در میان همه کارهایی که باید انجام شود، اشاره کرد. همچنین می‌توان به آشفتگی فزاینده و تعارض آشکار سیاستی در خصوص جذب نیروی انسانی توجه داد، در حالی که با تأسیس دانشگاه فرهنگیان و اختصاص امتیازات مهم و تأثیرگذار به آن برای جذب شایستگان به شغل شریف معلمی در ده سال اخیر قریب به نیمی از معلمانی که جذب شده‌اند از مسیر دیگری که فاقد امتیاز رقابت میان شایستگان باشد جذب آموزش‌وپرورش شده‌اند و این تعارض سیاستی ضربات سنگینی به کیفیت نیروی انسانی آموزش‌وپرورش، انطباق رشته‌ای تحصیلی آنان با دروسی که تدریس می‌کنند و توزیع ناهمگون جنسیتی و منطقه‌ای زده است.