• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1366/06/20

گزیده‌ای از بیانات در خطبه‌های نماز جمعه

زندگى امام سجاد یکى از فصول درخشان در زندگى ائمه‌ى معصومین علیهم‌السّلام است. مدت سى‌وپنج سال امامت امام زین‌العابدین آغشته و آمیخته‌ى به انواع ظرافتهاى انقلابى و مبارزاتى و عمل به وظیفه‌ى بزرگ امامت در دوران اختناق حکومتهاى اموى و عباسى است. به طور خلاصه سه نقش را امام سجاد ایفا مى‌کردند. دو نقش مشترک است بین امام سجاد و بقیه‌ى ائمه علیهم‌السّلام وظیفه‌ى عمده‌اى که در رابطه‌ى با جامعه‌ى اسلامى و اسلام ائمه علیهم‌السّلام در دوران دویست‌وپنجاه سال امامت ایفا مى‌کردند یکى عبارت بود از تبیین و روشنگرى در زمینه‌ى معارف اسلام و احکام اسلام و فقه اسلام و حفظ اسلام از انحرافها و تحریفها و اعوِجاجهایى که بر آن تحمیل مى‌شد، و یکى دیگر عبارت بود از زمینه سازى براى ایجاد جامعه‌ى اسلامى، جامعه‌ى الهى تحت اداره‌ى حکومت علوى؛ این دو وظیفه را همه‌ى ائمه علیهم‌السّلام دنبال کردند، تا زمان غیبت امام حجت عصر علیه‌الصّلاةوالسّلام و عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشریف، این دو وظیفه را امام چهارم با یک ظرافت و دقت مخصوصى -که شرائط زمان و شرائط جامعه طلب مى‌کرد - انجام دادند.

اصل معارف اسلامى در خطر بود؛ حکام ستمگرى که بر مسلمین حکومت مى‌کردند، براى حفظ منافع خودشان مجبور بودند در اسلام دستکارى کنند. اگر اسلام به صورت ناب و خالص در اختیار مردم قرار مى‌گرفت، حکومت زمامداران اموى و عباسى بدون پایه و بدون استدلال مى‌شد. آنها براى این‌که حکومتهاى خودشان را پابرجا نگه دارند ناچار بودند که اسلام را تحریف کنند. اسلام مى‌گفت حکومت عدل، آنها مظهر ظلم بودند. اسلام مى‌گفت توجه به خدا، آنها بتهایى در قبال ذات مقدس پروردگار بودند. اسلام مى‌گفت احترام به انسان، آنها انسان را تحقیر مى‌کردند.

اسلام مى‌گفت جامعه‌ى اسلامى که با احکام اسلامى اداره بشود، آنها جامعه را با هواهاى نفسانى اداره مى‌کردند. ناچار بودند براى این‌که حکومت خودشان و دائره‌ى سلطنت و قدرت خودشان را محفوظ نگه دارند، اسلام را تحریف کنند. این یک فاجعه‌اى است که از اوائل اسلام دچار آن شد و عامل اصلى هم قدرتمندان و زورمندان بودند و ابزار دست آنها هم فقیهان خود فروخته، وعاظ و سلاطین و کسانى که دین را به دنیا داده بودند تا در کنار دستگاه ظلمه به نوائى برسند و زندگى پست دو روزه‌ى دنیا را بگذرانند. یک وظیفه‌ى ائمه این بود که در مقابل این کجى قیام کنند. شما به امروز دنیا نگاه کنید، همین وضعى را که امروز بعضى از حکام جهان اسلام از قبیل آل‌سعود و امثال آنها ببینید چطور اینها با ادعاى اسلام ریشه‌ى اسلام را مى‌زنند؟ چطور اینها احکام اصلى اسلام را ندیده مى‌گیرند و آن را انکار مى‌کنند؟ چطور با دشمنان خدا مى‌سازند و با دوستان خدا مى‌جنگند؟ عین همین قضایا و ماجراها در آن روزگار هم بود. آن وقت در محیط اختناق ظالمانه‌ى شدید ائمه علیهم‌السّلام باید با این روند مخالفت مى‌کردند و اسلام حقیقى را به طورى که بشود بیان کرد و بماند در دلها و ذهنها و گسترش پیدا کند در جامعه‌ى اسلامى باید بیان مى‌کردند و ارائه مى‌کردند. این یک وظیفه؛ وظیفه‌ى دیگر هم عبارت بود از این‌که جامعه را آماده کنند براى احیاء اسلام در واقعیت جامعه؛ اقامه‌ى عدل در جامعه، یک حرکت سیاسى. حرکت اول یک حرکتى بود که اگر چه ماهیت سیاسى هم داشت اما یک حرکت فکرى و اعتقادى و یک مبارزه‌ى دینى بود.

حرکت دوم هم اگر چه ماهیت دینى داشت و جزو دین بود، اما یک نماى سیاسى و یک حرکت سیاسى بود، که با هر دوى این حرکتها دستگاههاى ظلم و جور مخالف بودند، از آنها مى‌ترسیدند، و به همین دلیل هم بود که ائمه‌ى ما علیهم‌السّلام را مورد آن فشارها قرار مى‌دادند، و عاقبت هم آنها را به شهادت مى‌رساندند. این دو حرکت عظیم را امام سجاد در موقعیتى و در شرائطى انجام مى‌داد که اختناق در اعلى درجه‌ى شدت بود در جهان اسلام، چون حادثه‌ى عاشورا مردم را ترسانده بود، به دنبال آن واقعه‌ى حرّه و قتل عام مردم مدینه و سختگیریهاى مروان و عبدالملک آنچنان دهان مردم را بسته بود، و آنچنان مردم را و حتى مؤمنین را از میدان خارج کرده بود، که هیچکس جرأت نفس کشیدن نداشت و توى یک چنین محیطى امام سجاد به شیوه‌اى - که عرض خواهم کرد - بسیار زیرکانه و بسیار سخت و دشوار هر دو حرکت را با هم شروع کرد و ادامه داد. در مورد اول بیانات امام سجاد بیانات بسیار عجیبى است - که بنده توصیه مى‌کنم به برادرانى که اهل مراجعه‌ى به حدیث و کلمات ائمه علیهم‌السّلام هستند، بر روى روایاتى که از امام سجاد رسیده از این دیدگاه توجه کنند - به قدرى کار امام سجاد در بیانات و معارفى که به مردم مى‌داد دشوار بود، که در هیچ یک از دورانهاى ائمه ما شبیه او را ندیدیم. یک نمونه صحیفه‌ى سجادیه است. بنده از این فرصت باید استفاده کنم و امت بزرگ خودمان را متوجه به صحیفه‌ى سجادیه کنم. صحیفه‌ى سجادیه کتابى است که اهمیت آن از نهج‌البلاغه‌ى امیرالمؤمنین کمتر نیست.

دو جریان عمده در صحیفه‌ى سجادیه هست؛ یکى جریان بیان معارف از قبیل توحید، تصویر صحیح از توحید ناب و خالص، بیان مسأله‌ى نبوت، ترسیم چهره‌ى پیغمبر ما و تأثیرى که بعثت پیغمبر بر روى جهان و بر روى حرکت بشریت داشت، بیان مسأله‌ى قیامت، مسأله‌ى امامت، مسأله‌ى انسان، معارف گوناگونى که در اسلام هست، صفات الهى و خلاصه همه‌ى اصول اصلى اعتقادات و معارف اسلامى در صحیفه‌ى سجادیه آمده. شما وقتى به دعاى صحیفه‌ى سجادیه نگاه مى‌کنید، حمد و ثنائى که در این دعا هست، شبیه همان مطالب و بیانات و تعبیراتى است که در نهج‌البلاغه‌ى امیرالمؤمنین در خطبه‌ى اول مثلاً - که درباره‌ى توحید و صفات الهى هست - شبیه اوست. یعنى آن خطبه است این دعاست، اما لحن و محتوا و مطلب و حتى بعضى از عبارات با یکدیگر یکسان است. در قالب دعا این معارف را بیان کردند. خط دوم در صحیفه‌ى سجادیه انسان‌سازى است. فقط دانستن کافى نیست، شدن کافى است. دانستن معارف اسلامى کسى را مسلمان نمى‌کند. تخلق به کیفیات و اخلاقیات اسلامى است که انسان را یک مسلمان مى‌سازد. توکل به خدا، تقواى الهى، اجتناب از محرمات، عمل به واجبات دشوار، ارتباط دائمى با خدا، نترسیدن از هیچ قدرتى جز قدرت الهى، همه‌ى امور را به خداى متعال مرتبط و متصل کردن و از او کمک طلبیدن، احساس قدرت انسان در ارتباط با منبع لایزال قدرت - یعنى وجود مقدس پروردگار - این چیزهاست که اگر در یک انسانى به وجود آمد آن انسان حقیقتاً و عملاً مسلمان است. این هم یک جریان در صحیفه‌ى سجادیه است؛ که به زبان دعا این معارف را و این اخلاقیات را و این خصال را به انسانها تعلیم مى‌دهد. «یامن تحل به عقد المکاره و یامن تدفع به حرّ الشدائد» با زبان درخواست و التماس حقیقت را بیان مى‌کند. انسان را به آنچه که هست و کیفیتى که باید پیدا بکند آشنا مى‌کند. ما باید با صحیفه‌ى سجادیه انس بگیریم، و من خواهش مى‌کنم از همه‌ى برادران و خواهران کتاب صحیفه‌ى سجادیه را بگیرند، مطالعه کنند، بخوانند تدبر کنند، هم از توجهى که انسان از دعاى صحیفه‌ى سجادیه به خدا مى‌برد، پیدا مى‌کند، بهره ببرند و هم معارف عظیم این کتاب تالى تلو قرآن و نهج‌البلاغه را یاد بگیرند، و باید دانشمندان و متفکرین و دانایان امور معارف روى صحیفه‌ى سجادیه بیش از این کار کنند. این دو حرکت و عمل بود که امام سجاد انجام مى‌داد.

یک وظیفه‌ى دیگر امام سجاد و کارى که در طول دوران امامت داشتند، زنده نگهداشتن حادثه‌ى عاشورا بود؛ که این هم یک درس است. حادثه‌ى عاشورا حادثه‌اى بود که اتفاق افتاد، تا تاریخ و نسلهاى آینده و همه‌ى مسلمین تا آخرالزمان از او درس بگیرند.

در خطبه‌ى قبلى - که درباره‌ى مسأله‌ى عاشورا و محرم این‌جا ایراد شد - عرض کردم، حادثه‌ى کربلا و قیام حسین‌بن‌على علیه‌السّلام براى این بود که در مقابل مسلمانها راهى را که باید در آن شرائط بروند، بگذارد و به آنها ارائه بدهد. پس اگر این حادثه مفید و مؤثر باید واقع بشود، باید بماند این حادثه در تاریخ؛ نباید کهنه بشود و فراموش بشود. و بنى‌امیه سعى کردند این حادثه را با تبلیغات خودشان و با روشها و اسلوبهاى خباثت‌آمیز خودشان لوس کنند و نگذارند کسى از او چیزى بفهمد، و امام سجاد در مقابل این توطئه قیام کرد. از اول اسارت و در مجلس عبیدالله و در مجلس یزید و در طول آن سفر - سفر پر مرارت - تا بعد از آمدن به مدینه و در طول زندگى امام سجاد از هر مناسبتى استفاده کرد تا مردم را به یاد حادثه‌ى کربلا بیاندازد و حقیقت آن حادثه را براى مردم آشکار کند؛ و این هم خودش یک درس است.

حوادثى که روشنگر ذهنها و دلهاى مردم است، نباید فراموش بشود. امام بعد از آمدن از زندان در سال چهل‌وسه فرمودند که مسأله‌ى پانزده خرداد خواهد ماند همیشه و باید بماند. به عنوان یک روزى و یک حادثه‌اى که تا ابد به عنوان داغ ننگى بر چهره‌ى خاندان پهلوى است این روز را اعلان کردند، و این روز ماند و حادثه‌ى پانزده خرداد در ذهنها زنده ماند و ماند و همواره جوشش قلبى و معنوى را در میان جامعه‌ى ما حفظ کرد و آثار و برکاتش را هم دیدیم. تمام حوادث بزرگى که یک پیامى براى مردم دارند همینجور است.

حادثه‌ى مکه هم همینجور؛ در این حادثه هم امام فرمودند که باید این حادثه را نگذارید فراموش بشود، و من تشکر مى‌کنم از همه‌ى برادران و عزیزانى که در طول دهه‌ى عاشورا و بعد از آن فرمان امام را و ارشاد امام را درک کردند و عمل کردند و امتثال کردند، و این حادثه را در روضه‌خوانى‌ها در نوحه‌خوانى‌ها در مجالس و محافل در سینه‌زنى‌ها به صورتى که شایسته‌ى آن بود نگه‌داشتند، و باز هم باید این حادثه نگه داشته بشود. که در خطبه‌ى دوم عرض خواهم کرد، این حادثه جزو حوادث فراموش نشدنى تاریخ است، تابه نتائجش برسد؛ و امام سجاد این نقش را در آن دوران اختناق یک تنه انجام داد. در طول این زندگى سى‌وپنج ساله آن بزرگوار از تمام توان الهى و ربوبى خودش استفاده کرد براى این‌که این وظائف سنگین و خطیر را انجام بدهد و خداى متعال کمک کرد و در حالى که در اول امامت امام سجاد بیش از سه نفر یا پنج نفر بنا به روایاتى یاران نزدیک بیشتر نبودند، وقتى که بعد از سى‌وپنج سال نوبت به امامت امام باقر علیه‌الصّلاةوالسّلام رسید آوازه‌ى این مکتب و این فکر و این جریان سراسر جهان اسلام را فرا گرفته بود؛ و در اقطار عالم اسلامى کسانى به فکر امام سجاد و به آنچه که او مى‌خواست مردم بدانند و معتقد بشوند آشنا شده بودند و اعتقاد پیدا کرده بودند. صلوات و درود الهى بر روان مقدس امام سجاد باد، و امیدواریم که ما شیعیان شایسته‌اى باشیم، بتوانیم آن چهره‌ى منوّر و مقدس را آنچنان که هست بقدر وسع و قدرت خودمان بشناسیم، و آن راه را و آن هدف را به همان صورتى که آن بزرگوار مى‌خواست برویم و تعقیب کنیم.