1400/12/14
بررسی وضعیت اقتصادی دهه ۹۰
با برنامهریزی و کمک نخبگان میتوان تحول اقتصادی لازم را ایجاد کرد


پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در همین رابطه گفتوگویی با دکتر حسین عیوضلو، دانشیار و عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام و عضو هیئت عامل صندوق توسعه ملی، انجام داده است. ایشان معتقد است عدم آسیبشناسی درست و دقیق چالشهای اقتصادی دهه ۹۰ ما را از بروز اتفاقات مهم در دهههای پیش رو مصون نخواهد ساخت.


اگر بهطور تخصصی دقت کنیم، بسیاری از مسئولان امر با محتواهای تخصصی اقتصاد و مدیریت و حقوق از منظر اسلامی فاصله دارند. مشکل دیگر که شاید اهمیت بالاتری هم داشته باشد، از ناحیه کسانی است که ادعاهای رویکردهای تخصصی اسلامی دارند. اتفاقاً در زمان امروز لازم است احکام اسلامی منطبق با موضوعات روز تولید و ترویج شوند. برای مثال، لازم است فقه پویا در رابطه با خلق پول نهتنها موضع جدی بگیرد، بلکه بتواند قوانین و مقررات را هم مبتنی بر آن تدوینکرده و به تصویب برساند و مراحل اجرایی آن را زمینهسازی کند. مشابه همین موضوع را در موضوع تعیین نرخهای ثابت سود در نظام بانکی داریم؛ امری که با امّهات موازین اسلامی در این زمینه مغایرت دارد.
اما این نوع مسائل مواردی نیستند که در چهارچوب رویکرد عدم مغایرت با آنها مخالفتی وجود داشته باشد. علتش این است که این موضوعات عناوین جدیدی هستند که احکام قبلی برای آن موجود نیست؛ لذا، در این چهارچوب اصولاً کسی دنبال کار تأسیسی و ایجادی نمیرود. نه اینکه در این زمینهها کارنشده یا فتاوی لازم تولیدنشده، اتفاقاً کارهای خوبی هم انجام شده، اما نظام حکمرانی و قانونگذاری حساسیت لازم را به این موضوعات از خود بروز نداده است.
در هر حال، نظام اقتصادی ایران نظام جدیدی است و نمیتوان در خلأ یا با التقاط چنین نظامی را اداره کرد. چرا با گذشت بیش از ۳۸ سال از تصویب قانون بانکداری بدون ربا تاکنون تلاشهای خوب و قابلتقدیر در خصوص اصلاح نظامات پولی و بانکی کشور ابتر مانده است؟ خود این حقیر جامعترین کارها را در این عرصه انجام دادهام و حتی به چاپ رساندهام، اما نظام حکمرانی و تصمیمگیری کشور تاکنون اراده منسجمی برای به سامانرساندن این تلاشها نشان نداده است.
موضوع وقتی پیچیدهتر میشود که مدیران کشور نسبت به این موارد بیاعتنا باشند؛ امری که در دهه نود شاهدش بودیم. تمام زحمات در عرصه مقابله با تحریمها خنثی شد و اقتصادی که با شرایط تحریم کنار آمده بود و مسائل نقلوانتقالهای ارزی را با کمترین هزینه مدیریت میکرد، به یکباره در چهارچوب وعدههای برجام کنار زده شد و کسانی مدیریت اقتصادی کشور را بهدست گرفتند که باورهای لازم را به جهت اتکا به توانمندیهای داخلی و فرصتهای منطقهای نداشتند. نتیجه این نوع مدیریت آن شد که بهسرعت در طی چند ماه هزینههای نقلوانتقال ارزی از حداکثر ۳ درصد به حدود ۱۲درصد در یک ماه افزایش یافت. در شرایط آن زمان میشد در عین حفظ زیرساختهای مقابله با تحریم یا خنثیسازی آن از گشایشها و فرصتهای خوبی که ایجاد شده بود حداکثر بهرهبرداری را داشت.
نتیجه این نوع اقدامات و ناکارآمدیها و برخی اهمالها ضربه دیدن بنگاههای اقتصادی بود. عرصه بر تولیدکننده تنگتر شد و هزینههای تولید بهطور پیوسته افزایش یافت. قیمت ارز با افزایش قیمتها و کاهش ارزش پول ملی بهطرز غیرقابلباوری افزایش یافت. قدر زحمات قبلیها دانسته نشد و بهجای پیداکردن راههایی برای فروش نفت و ارزآوری، به منابع افزودهشده دورههای قبلی روی آورند و منابع ارزی کشور را خرج طرحهای داخلی و نیازهای روزمره کردند.


یکی از آسیبهای جدی این نوع اداره اقتصاد کشور آسیبهایی بود که به منابع بانک مرکزی و منابع ارزی صندوق توسعه ملی وارد شده است. توجه و تأمل در آمار منابع و مصارف این صندوق خود گواه روشنی است بر این نوع مدیریت منابع ارزی که چگونه منابع ارزی صندوق توسعه ملی در بودجه ثانویه ریالی کشور بهکار گرفته شده است. در یک تحلیل دقیق، نداشتن نقش فعال در منطقه و عرصه بینالملل نهایتاً به خلق ریال و ارز داخلی انجامیده و حتی مدیریت ارزی نیز بومیسازی شده است! لذا، جای نگرانی است که در کنار تبدیل به ریال شدن ارزها و منابع پایدار ارزی، شاهد پرداخت ریالی مطالبات ارزی باشیم!
در عرصه نظام مالی و بازار سرمایه نیز اتفاقات مشابهی افتاد که به نظر بنده این نوع نارساییها ناشی از نگاه ابزاری به بازار بورس و سرمایه است. در این بازار نیز شاهد جزءنگری هستیم و این امر خلأ نگاه سیستمی را بیش از پیش برجسته میسازد. همان بیماری نظام پولی که در اثر افزایش بیرویه بخش کاغذی و اسمی در مقایسه با بخش واقعی اقتصاد پیش میآید، در نظام بازار سرمایه نیز وجود دارد.
آنچه از نظام حکمرانی اقتصادی کشور انتظار میرود این است که مسئولان امر امور را به فرآیندهای بازار (امری که در نظامات لیبرال رخ میدهد) واگذار نکنند، بلکه خود بتوانند امور را راهبری کنند و در برابر اتفاقاتی که افتاد پاسخگو باشند.





در عرصه مدیریت اقتصادی کشور بهویژه در عرصه تحریم میتوانستیم با تقویت زیرساختهای گذشته تبادلات مالی و پولی را به نفع شرکتها و بنگاههای اقتصادی تسهیل کنیم. این امر همچنان که اشاره شد بهخوبی در سالهای قبل از ۹۴ از سوی برخی نهادهای بانکی در حال گسترش بود. میتوانستیم این نوع فعالیتها را بهعنوان الگوی موفق توسعه دهیم. آنچه در آن سالها نیاز داشتیم، وحدت فرماندهی بود که متأسفانه عملیاتی نشد. علیرغم محدودیتهای ارزی امکان بهرهگیری از نظامات جایگزین از جمله تقویت نظام جایگزین سوئیفت، تهاتر پولی دوجانبه یا چندجانبه و نظایر آن وجود داشت و حتی با همت برخی نیروهای جهادی و انقلابی مواردی از آن عملیاتی شد که باز با محدودیتهای مختلفی که در راهبری این نوع فعالیتها ایجاد شد، نتیجه لازم گرفته نشد. برای مثال، وزارت نفت در دوران پیش از آن برای فروش حتی ده هزار بشکه در روز، مذاکرات جدی را با طرفهای خارجی دنبال میکرد این در حالی است که این نوع تعاملات و راهکارهای جایگزین در این دوره چندان قوی دنبال نشد.


پیگیری این نوع امور مستلزم شکلگیری نظامهای حسابرسی داخلی و مدیریتی مستقل دستگاهی و فرادستگاهی است تا خطاهای حین کار شناسایی شوند و از خطاهای بزرگتر اجتناب شود. علاوه بر این، لازم است در همه امور با بهرهگیری از نخبگان مجرب، در همه امور مهم کشور با برنامهریزی و تعیین نقشه راه برای پیشبرد امور حرکت کنیم و توجه به «حال» ما را از وقوع اتفاقات بد «آینده» غافل نسازد و از «حال» برای «آینده» خرج نکنیم، بلکه با حرکت درست و تخصصی حال خوب را به آینده تسری دهیم.
از طریق آسیبشناسی و برنامهریزی و تعیین نقشه راه و با کمکگیری از نخبگان مجرب و مشاوران تخصصی و جلوگیری از مداخلههای نابهجا در امور محوله میتوان اقتصاد کشور را در ریل درست خود به پیش برد، انشاءالله.