• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1400/10/22
مروری بر کتاب «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم»

از قول من بگو سلیمانی فقط یک سرباز است؛ همین!

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی، خاطره‌ای از شهید سلیمانی را که در کتاب «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم» خوانده بودند با حالت تأثر این‌گونه تعریف کردند: «نوه‌ یکی از دوستان شهیدش را می‌خواستند عمل جراحی کنند، رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچه گفت که خب حاج‌آقا عمل تمام شد، دیگر بروید به کارتان برسید؛ گفت نه، پدر تو -یعنی پدربزرگ این بچه- به‌جای من رفت شهید شد، من هم حالا به‌جای او اینجا می‌ایستم؛ ایستاد تا بچه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد، بعد رفت.»
به همین مناسبت، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت به معرفی این کتاب
 پرداخته است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif در این دو سالی که از شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت و مدافعان حرم، حاج‌قاسم عزیز ما می‌گذرد، کتاب‌های متنوع و متعددی درباره او چاپ و منتشر شده است. یکی از کتاب‌های خوبی که درباره شخصیت حاج‌قاسم منتشرشده و برخلاف معروفیت و سروصدای کم از کیفیت قابل‌قبولی برخوردار است، کتاب «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم» است. هرچند این کتاب، حتی برای اهالی فرهنگ و کتاب، تا قبل از سخنرانی و دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهید سلیمانی در آستانه دومین سالگرد شهادت حاج‌قاسم ناشناخته بود؛ اما در این دیدار، رهبر انقلاب در قسمتی از سخنان خود به بخشی از همین کتاب اشاره می‌کنند -که اخیراً مطالعه کرده‌اند- و خاطره‌ای از حاج‌قاسم را همراه با بغضی سنگین و تلخ تعریف می‌کنند.

«حاج‌قاسمی که من می‌شناسم»، خاطرات حجت‌الاسلام علی شیرازی است از یک رفاقت حدوداً چهل‌ساله با حاج‌قاسم. اولین چیزی که پس از خواندن صفحات ابتدایی کتاب مدام در ذهن مخاطب می‌چرخد این است که چقدر مؤلف کتاب خوش‌اقبال‌ بوده؛ رفاقت چهل‌ساله با فردی که بسیاری از چهره‌های شاخص ایرانی و غیرایرانی آرزوی همراهی و ارتباط با او را داشته‌اند. مردمی که البته حاج‌قاسم هم عاشقشان بود، نه در حرف و شعار و لقلقه زبان، بلکه در عمل و با تمام وجود و جان. باید «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم» را خواند تا عمق عشق و ارادت حاج‌قاسم به مردم به‌خصوص مردم کرمان فهم شود. خوش‌اقبالی آقای شیرازی، گره‌خوردن زندگی وی از زمان جبهه و جنگ با حاج‌قاسم بود؛ گرهی که با گذشت زمان محکم‌تر و محکم‌تر شد و باعث شد بین این دو رزمنده دفاع مقدس، رفاقتی حدوداً چهل‌ساله شکل بگیرد.

سال ۶١ در حمیدیه اهواز، شروع این دوستی رقم می‌خورد. قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ ثارالله، سخنران است و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر که مرتبه اول بود به جبهه اعزام می‌شود. فروردین ۶۵، این ارتباط و دوستی شکل همکاری به خود می‌گیرد و حالا سوژه کتابِ «حاج‌قاسمی که من می‌شناسم»، مسئولیت تبلیغات لشکر را به آقای ‌شیرازی می‌سپرد. دوستی عمق بیشتری پیداکرده و پس از جنگ هم ادامه‌داشته تا اینکه در سال ١٣٩٠ و اوج فعالیت‌ها و اقدامات منطقه‌ای نیروی قدس، او به درخواست سردار سلیمانی مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در این نیروشده و هشت ‌سال از پرفرازونشیب‌ترین روزهای جبهه مقاومت را با حاج‌قاسم سپری می‌کند.

کتاب از یک پیشگفتار به قلم سعید علامیان از نویسندگان و خاطره‌نگاران دفاع مقدس برخوردار است که به اهتمام او چاپ شده است. علامیان در بخش پیشگفتار، به مرور زندگی و مسئولیت‌های حجت‌الاسلام علی شیرازی در دوران دفاع مقدس و حضور در میان مدافعان حرم اشاره می‌کند و از تصمیم خود برای نگارش این کتاب می‌نویسد: «این کتاب، ثمره نوزده ساعت گفت‌و‌گو با آقای شیرازی است. برخی دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های ایشان هم ضمن نگارش و تدوین آمده است.» در ادامه کتاب هم دوازده فصل به روایت حجت‌الاسلام علی شیرازی اختصاص پیدا کرده است. راوی، سعی‌ داشته خاطرات خود از شهید سلیمانی در حوزه‌های گوناگون را بیان کند و با یادآوری خاطرات پراکنده پیرامون یک موضوع، سلوک رفتاری آن شهید بزرگوار را با لحن و بیان ساده و صمیمی روایت می‌کند.

در فصل اول، با نام «شهادت بزرگ» به ماجرای روز شهادت حاج‌قاسم و نحوه خبردارشدن ایشان از شهادت سردار پرداخته شده است. در فصل «زندگی خوب»، آقای شیرازی به زندگی و سلوک شخصی و خانوادگی حاج‌قاسم و نحوه رفتار با همسر و فرزندانشان اشاره می‌کند. از زمان جنگ، آقای شیرازی با حاج‌قاسم رابطه خانوادگی داشته و همین مسئله باعث شده است که اطلاعات جالب و کمتر شنیده‌شده‌ای درباره این بخش از زندگی حاج‌قاسم ارائه بدهد. برای فصل سوم کتاب، عنوان «عموی بچه‌ها» انتخاب‌شده و در آن به توجه و محبت شهید سلیمانی به فرزندان شهدا تأکید شده است.

در فصل چهارم با نام «فدایی مردم»، به عشق و محبت بی‌پایان حاج‌قاسم به مردم ایران پرداخته شده است و یکی از دل‌نشین‌ترین بخش‌های کتاب همین فصل است. در بخشی از این فصل می‌خوانیم: «موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری داغ شده بود. مردم با نامه‌نگاری یا در فضای مجازی، از سردار سلیمانی درخواست می‌کردند کاندیدای ریاست‌جمهوری شود. خیلی‌ها هم از گوشه‌وکنار با من تماس می‌گرفتند و نظر حاج‌قاسم را جویا می‌شدند. رفتم پیشش و گفتم خیلی از مردم مایل‌‌اند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوی ... . نگذاشت حرفم تمام شود. گفت تو که نظر مرا می‌دانی! گفتم خودم مخالفم، اما پیام مردم را می‌دهم. می‌خواهم از زبان خودت بشنوم. گفت هر کس پرسید، از قول من بگو سلیمانی فقط یک سرباز است، نه چیز دیگر! گفتم اگر رهبر انقلاب راضی به این اقدام باشند، چی؟ با همان لبخند همیشگی گفت اگر حضرت آقا به من تکلیف کنند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوم، می‌روم پیش ایشان آن‌قدر گریه می‌کنم تا تکلیف را بردارند!

یکی از دوستان هم اخیراً برایم بازگو کرد که از بیت رهبری می‌‌‌آمدیم بیرون، به سردار سلیمانی گفتم بیا کاندیدای ریاست‌جمهوری بشو، گفت این را که می‌گویم، به مردم بگو. «بگو من کاندیدای شهادتم، کاندیدای گلوله‌ام، نه کاندیدای ریاست‌جمهوری.»

فصل پنجم با عنوان «مرد کارهای سخت» به سخت‌کوشی شهید سلیمانی در عرصه‌های گوناگون نظامی در ایران و غرب آسیا اشاره دارد و در فصل بعدی با عنوان «سیره و سلوک» به منش و آداب رفتاری این سردار بزرگ سپاه اسلام در مواجهه با افراد و موضوع‌های گوناگون پرداخته شده است. همچنین، راوی در فصل هفتم با عنوان «عاشق اهل بیت علیهم‌السلام» به ارادت شهید سلیمانی به اهل بیت علیهم‌السلام و برنامه‌هایش برای توسعه نگاه و توجه خود و اطرافیانش به این موضوع می‌پردازد. در فصل «شیعه تنوری»، ارادت و احترام حاج‌قاسم به علمای شیعه و نگاه ایشان به مسئله تشیع توجه شده است و در فصل «مدال بهشت»، به اعطای نشان ذوالفقار به شهید سلیمانی و واکنش ایشان به این موضوع و نگرش کلی ایشان به رتبه‌بندی‌های رایج نظامی پرداخته شده است.

دو فصل بعدی با نام‌های «مرد جبهه فرهنگی» و «شجاع میدان سیاست» است که دیدگاه‌های فرهنگی ایشان و نگاه‌شان به بحث کتاب و کتاب‌خوانی و سپس، دیدگاه‌های شهید سلیمانی در امر سیاست‌ورزی بیان شده است. در فصل دوازدهم که آخرین فصل کتاب است، به تشییع باشکوه و تاریخی و به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، یوم‌الله تشییع پیکر حاج‌قاسم عزیز ملت ایران پرداخته شده است. در بخش پایانی کتاب نیز شانزده قطعه عکس مرتبط با موضوع اثر ضمیمه کتاب شده است. این کتاب را انتشارات خط مقدم در ۱۶۸ صفحه به چاپ رسانده است.