1400/10/21
سخنرانی حجتالاسلام عالی در مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا (س)
تضعیف ولایت حق، یک معصیت تاریخی است
مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم، حجتالاسلام عالی در سخنرانی خود به شرح و تبیین سه نوع معصیت در مقابل سه نوع عبادت تاریخساز پرداخت. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین مسعود عالی در شبهای چهارم و پنجم این مراسم را منتشر میکند.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اگر تحقیقی در منابع دینی و قرآن و روایات اهل بیت صورت گیرد، حاصلش این است که ما سه گونه عبادت در مقابل سه نوع معصیت داریم. اگر ما این عبادتها را بشناسیم، عظمت و ارزش مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای ما روشن میشود. قسم اول، عبادتهای فردی است که قوامش به شخص است. اگر فرد متدینی باشد، میتواند اعمال عبادی را بهتنهایی انجام دهد. مثلاً، نماز بخواند و نوافل و اذکار را بهجا آورد. اینها عبادتهای فردی است که ارزش و ثوابش بهجای خود است و معصیتهای فردی، نقطه مقابل این اعمال است. مثلاً، در خانه خود معصیتی انجام میدهد و عمداً نماز و روزهاش را ترک میکند. خب، این کارها را در تنهایی خود میکند و معصیت فردی است که کیفر و عقاب خود را هم دارد.
قسم دوم عبادتها و معصیتها، اجتماعی است که قوامش به جمع است. حالا فرقی ندارد که آن جمع کوچک یا بزرگ باشد. مثلاً، نماز جماعت، انفاقات، صدقات، مبرات اجتماعی، احسان به والدین، صله رحم یا خدمات اجتماعی است که اگر کسی هر کدام از این کارها را برای خدا انجام دهد، بدون تردید عبادتکرده و این عبادت جمعی و اجتماعی محسوب میشود. طبیعتاً، ثواب عبادتهای اجتماعی بیشتر از عبادتهای فردی است؛ چون گستره کار وسیعتر است. نقطه مقابل عبادتهای اجتماعی، معصیتهای اجتماعی مثل غیبت، تهمت، سوءظن به مؤمن و ... است که آسیبش دامان جامعه را میگیرد و باعث فساد، کینه و اختلاف میشود. یا فسادهای مالی، اختلاس، احتکار، کمفروشی، گرانفروشی، رشوه، ربا و ... که فساد اجتماعی، معصیت و منکرات جمعی است. طبیعتاً، گناه اینها خیلی بیشتر از گناهان فردی است.
یکی از وظایف حکومت دینی جلوگیری از آسیبهای اجتماعی است. به هر حال، حکومت دینی که نسبت به مردمش دلسوز هست، وظیفه دارد که سلامت جسمی آحاد جامعه را فراهم کند. اگر پدیدهای باشد که سلامت روحی و روانی، سلامت فکری یا اعتقادی، سلامت اخلاقی و تربیتی و امنیت و عزت جامعه را مورد هجوم قرار دهد، وظیفه حکومت دینی است که از جامعه و مردمش دفاع کند. گاهی عدهای میگویند سلیقه من این است و هر طور بخواهم لباس میپوشم، شما میخواهی حجاب داشته باشی، داشته باش؛ چرا باید با ما برخورد صورت گیرد. بعد هم میگویند هر کس انتخابی دارد، انتخاب ما این است که بیحجاب باشیم. گاهی مواقع هم آیه «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّین» را ضمیمه حرفهایشان میکنند که البته مغالطه آشکار است؛ چراکه این آیه ربطی به اجباریبودن در دین ندارد، بلکه مربوط به اعتقادات است. البته، در امور اعتقادی که مربوط به قلب انسان است، هیچ فشار و اجباری نیست؛ اما چیزی که مربوط به ارزشها و هنجارهای یک جامعه میشود، تحت ضابطه و قانون است. به هر حال، مردم جامعه دینی میخواهند ارزشها و هنجارهای دینی بر جامعه حاکم باشد. اگر کسی در این جامعه بیحجاب حاضر شد و به دینداران دهنکجی کرد، این توهین به ارزشهای دینی است. طبیعتاً، باید جلوی آن گرفته شود. کمااینکه برخی امور دیگر مثل رشوه، احتکار، اختلاس و ربا به این جامعه و مردم آسیب میرساند و باید جلوی آن گرفته شود.
قسم سوم، عبادات تاریخی است. عبادات تاریخی، یعنی من کاری کنم که شریک عبادات تمام خوبان، اولیاء الهی و انبیاء شوم. این خیلی چیز عجیبی است که از معارف ما برمیآید. اصلاً، مقیاس این عبادت با مقیاس عبادتهای فردی و اجتماعی خیلی متفاوت است. اگر کسی به هر شکلی کمک به اقامه و احیاء ولایت حق کند و در جبهه انبیاء و اولیاء الهی فعالیت کند، بهاندازه تلاش و سهم خودش در تمام ثوابهایی که آن بزرگواران در طول تاریخ داشتند، شریک میشود. عبادت تاریخی، یعنی کاری کنی که وجودت گسترش پیدا کند و سهمی در تمام فعالیتهای اولیاء خدا داشته باشی. این میشود عبادت تاریخی که ثواب فوقالعادهای هم دارد.
این امر، تخیلی و سمبلیک و شاعرانه و مجازی نیست. واقعاً کسی که الآن در تحقق اراده خداوند متعال و در تحقق ولایت سعی و کوشش داشته باشد، جزو لشکر پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهالسلام است. امام رضا علیهالسلام، به ریانبنشبیب فرمود: «اِنْ سَرک اَنْ یکونَ لَک مِنَ الثوابِ مِثْلُ ما لِمَنِ استَشْهَدَ مَعَ الحُسَین علیهالسلام فَقُلْ مَتی ما ذَکرْتَهُ: یالَیتَنی کنتُ مَعَهُمْ فَأفُوزَ مَعَهُم فَوْزا عَظیما»؛ هر موقع که به یاد اباعبداللّهالحسین علیهالسلام افتادی، بگو ای کاش! من هم با شما بودم. این آرزو را داشته باش. اگر این آرزو را داشته باشی، مثل آن کسانی که با اباعبداللّه علیهالسلام بودند، شبیه آنها ثواب میبری؛ یعنی در ثواب آنها شریک میشوی. این همان عبادات تاریخی است. من در کربلا نبودم، اما میتوانم با آرزو و با میل و با اعمالم در آن جبهه حضور داشته باشم. اگر میل و حب و آرزوی من با جبهه حق باشد، با آنها همراه میشوم. کسی که دلش پر از محبت یک جبهه باشد، آن جبهه و افرادش جزئی از هویتش میشوند. به تعبیر پیغمبر، هر کسی با محبوبش همراه میشود؛ حتی در قیامت هم با آنها همراه است. سرّ محشورشدن بعضی افراد این است که دلشان با انبیاء و اولیاء گره خورده است.
کسی که دلش با یک جبهه باشد، همراه آن جبهه است. البته، این فقط برای جبهه حق نیست. اگر کسی جسمش در جبهه حق است، ولی میل، دل و آرزویش با فرهنگ شیطانی باشد، او در همان جبهه است. میل، آرزو و نیت قلبی در موضعگیری و جبههبندی انسان حساب دارد. اینطور نیست که بیحسابوکتاب باشد. باید معلوم باشد که میلت با کدام جبهه و دلت با کدام طرف است. منتها کمک به جبهه حق و عبادت تاریخی فقط به نیت ختم نمیشود. از نیت و میل قلبی شروعشده و به اقدام عملی، صفبندی، موضعگیری و جهاد ختم میشود. عبادت تاریخی این نیست که فقط دلت با جبهه حق باشد. این امر مصادیق دیگری هم دارد. اگر کسی شعائر دینی مثل مجالس فاطمیه، مجالس محرم و اربعین را برگزار کند، به ولایت حق کمک کرده است. اینها یاریرساندن به ولایت حق است. امام صادق علیهالسلام، به فضیلبنیسار فرمود آیا مجلسی میگیرید که در آن از دین و معارف صحبت کنید؟ او گفت بله، ما مجلس میگیریم. امام صادق علیهالسلام ابتدا فرمود من این مجالس را دوست دارم، بعد فرمود امر ولایت ما را احیا کنید. بنابراین، این مجالس جزو مصادیق احیاء امر ولایت بوده و فوقالعاده ارزشمند است.
از مهمترین مصادیق عبادت تاریخی در زمان ما، حفظ و کمک به نظام دینی و اسلامی است. بعد از تحقق این نظام، نام اهل بیت و اسلام در جهان گسترش یافت. در طول تاریخ چنین اتفاقی افتاده بود؟ ابداً! این نظام زمینهساز ظهور حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است. رهبران و شهیدان این نظام با این انگیزه وارد میدان شدند و جان دادند. حاجقاسم، در وصیتنامه خود میگوید امروز، ایران قرارگاه حسینبنعلی است. جمهوری اسلامی حرم اهل بیت است. اگر این حرم ماند، حرمهای دیگر هم باقی میماند و اگر این حرم از بین رفت، هیچ حرم دیگری باقی نمیماند؛ نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم.
مهمترین مصداق برای عبادت تاریخی و برای همجبههشدن با انبیاء و اولیاء، حفظ و تقویت و کمک به این نظام است. نقطه مقابل عبادت تاریخی، معصیت تاریخی است. معصیت تاریخی این است که انسان به ولایت حق ضربه بزند و کاری کند که ولایت حق تضعیف شود. مهمترین سعی شیطان و دستگاه ابلیس این بوده که مردم را از فرمانده ولایت حق جدا کند. بعد از پیامبر، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمانده و تجسم ولایت حق است. مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، حفظ محور جبهه حق و حفظ تجسم ولایت حق امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. میدانستند که اگر او را حفظ کنند، جبهه باقی میماند و اگر او را بزنند، جبهه حق از بین خواهد رفت. عبادت تاریخی ما این است که با انبیاء و اولیا در جبهه حق شریک شویم. عبادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها این است که جبهه حق را با امامش حفظ کند. میدانست اگر امامش را بزنند، پیغمبر و قرآن را زدند و دیگر جبهه حقی باقی نمیماند که من و شما عبادت تاریخی انجام بدهیم. کل تاریخ مرهون و مدیون ایشان است.
تجسم صراط در امام معصوم است و محور جبهه حق معصوم است. اهل بیت صراط مستقیم ما هستند. اینطور نیست که ما دهها راه برای قرب به خدا داشته باشیم که یکی از آن دهها راه، راه معصوم و راه امامت و ولایت باشد. خیر، تنها راه قرب به خدا همین راه است. صراط مستقیم یکی بیشتر نیست. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، در جمعی نشسته بود که یکی از اصحاب روی زمین چند خط کجومعوج کشید و بعد یک خط صاف کشید. ایشان فرمود صراط یکی بیشتر نیست، بقیهاش انحرافی و بیراهه است. امام، آن کسی است که تمام استعدادهایش را با اتصال به اسماء و صفات خدا، با اتصال به کمالات الهی و با تربیت مستقیم خداوند به فعلیت رسانده باشد. امام، مظهر کمالات پروردگار است. جانشین و خلیفهاللّه کسی که مظهر تمام اسماء و صفات خداست؛ انسانی برتر که تمام استعدادهایش به فعلیترسیده و در بین انسانها زندگی میکند. اگر به چنین شخصی متصل شویم، خداوند بر اساس ظرفیتمان ما را به او وصل میکند.
ما انسانها ضعیف هستیم و هنوز استعدادهای انسانیمان به فعلیت نرسیده است. اگر خودمان را به انسان برتر تسلیم کنیم، خداوند بهاندازه ظرفیت و ولایتپذیریمان، این کمالات و نورانیت را در ما جلوه و ظهور میدهد. راه رشد این است و غیر از این، هیچ راه دیگری نیست. اگر کسی خیال کند که میتواند با خدا مستقیم ارتباط بگیرد تا این کمالات را بهدست آورد، این خیالات شیطانی است. شیطان هم همین خیال را میکرد. او به خود مغرور شد و به آدم سجده نکرد و از دستور خدا سرپیچی کرد و رجم شد. با وجود عبادتهای ممتدی که داشت، خواست خود را مستقیم به خداوند متعال برساند، ولی بدون وساطت معصوم از درگاه خدا طرد شد. خدا به او فرمود برو بیرون، اینجا جای تکبر نیست. باید در مقابل ولی خدا زانو بزنی، تا به جایی برسی.
اگر انسان با انسانی بالاتر که دارای کمالات بیشتر است گره بخورد، تحولی در او ایجاد میشود. اگر کسی با امیرالمؤمنین علیهالسلام، با سیدالشهدا علیهالسلام، با امام زمان علیهالسلام و سایر معصومان علیهمالسلام پیوند بخورد، به چه جاهایی خواهد رسید.
کیمیایی است عجب بندگی پیر مغان خاک او گشتم و چندین برکاتم دادند
ممکن است سؤال کنید که چرا خود خدا مستقیم ما را تربیت نمیکند؟ چه احتیاجی به واسطه دارد، خود خدا کمالاتش را مستقیم به ما بدهد. پاسخ این است که پروردگار عالم هیچ عجز و ناتوانی در دادن کمالات و فیض ندارد، این ما هستیم که در گرفتن عاجزیم. ما نمیتوانیم مستقیم از خدا بگیریم. مشکل از این طرف است. باید واسطهای باشد. امام و ولی آن واسطهای است که مستقیم با خدا ارتباط دارد؛ حتی گاهی مواقع وقتی خود معصوم با خدا ارتباط مستقیم میگرفت، از هوش میرفت. خب، آن بزرگان با آن ظرفیت و وسعت روحی و سعه وجودی وقتی گاه این چنین میشدند، مگر ماها میتوانیم با خدا مستقیم مرتبط بشویم و از خدا بگیریم. قطعاً، واسطه میخواهد.
امام و امامت تنها راه قرب به خدا و تنها راه رشد است. اگر امام و امامت را حذف کنند، راهها بهسمت خدا بسته میشود. مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها حفظ صراط و حفظ جبهه حق بود که تمام هویت جبهه حق به امام است. اگر او نباشد، دیگر جبهه حقی نیست. عظمت کار حضرت زهرا سلاماللهعلیها فوقالعاده بود.
بعد از رحلت پیامبر، مأموریت امیرالمؤمنین علیهالسلام سکوت بود. اینجا زهرای اطهر سلاماللهعلیها است که باید به میدان بیاید. او مأمور به سکوت نیست. پیغمبر بهقدری از فضائل حضرت زهرا سلاماللهعلیها گفت تا ایشان شاخص حق شود. زهرای اطهر سلاماللهعلیها، به میدان آمد و جهاد تبیین و روشنگری را انجام داد. در طول تاریخ اسلام، در جایی که مرد مأمور به سکوت بود، دو زن به میدان آمدند و تمام دین را حفظ کردند. یکی وجود مقدس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بود و یکی هم دختر باعظمتشان زینب کبری سلاماللهعلیها که او هم در زمانی که امام سجاد علیهالسلام مأمور به سکوت بود، روشنگری کرد.
ببینید تعبیر «جهاد تبیین» که مدتی است رهبر بزرگوارمان مطرح میکنند، بسیار قابلتوجه است. الآن، یکی از مهمترین اقسام جنگ نرم، جنگ روایتگری است. بیش از بیست سال پیش، در یکی از اندیشکدههای آمریکا راهبردی را تعیین و مطرح کرده بودند که در آینده اصلیترین جنگ، جنگهای نظامی نیست، جنگ روایتگری است. آن کسی که میتواند از یک حادثه روایتگری بهتری داشته باشد، میتواند افکار عمومی را به دست بگیرد و ذائقهها را تغییر دهد و افکار عمومی یک جامعه را مدیریت کند. طبیعتاً، آن کسی که در عصر اینترنت و رسانهها روایت غالب دارد، او تعیینکننده و پیروز میدان است.
آقا در سخنرانی اخیرشان فرمودند اگر ما حوادث انقلاب و جامعه خود را درست و هنرمندانه و جذاب روایت نکنیم، دشمن روایت خواهد کرد. او که بیکار نمینشیند. دشمن، همیشه طبق میل خود روایت را تحریف و حذف میکند و جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. وقتی دشمن اصل انقلاب را روایت کند، اهداف انقلاب گم میشود. آنان جنگ و دفاع مقدس را بهگونهای روایت میکنند که انگار بین رهبران دعوای شخصی بوده و همهچیز تقصیر ایران بوده است. آنان هر طور که بخواهند، مسائل و شخصیتها را تفسیر و معرفی میکنند.
جبهه باطل تمام حوادث و جریاناتی را که در جبهه حق است، تحریف میکند و میتواند افکار و ذائقه نسلهای بعدی را بهدست بگیرد. بهخاطر همین، آقا «جهاد تبیین» را مطرح کردند تا جوانهای خوب و فرهیخته از دانشگاه یا از طلاب اگر قصد فعالیت در این جنگ را دارند، بسمالله بگویند. باید اسناد حوادثی را که در انقلاب گذشته یا میگذرد جمعوجور کرد و مستندهای قوی و جذاب از انقلاب ساخت تا این انقلاب به نسلهای بعدی برسد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها، جهاد تبیین داشت و روشنگری میکرد؛ حتی گریههای حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای رحلت پیغمبر اکرم هم نوعی روشنگری و جهاد تبیین بود. برخی به امیرالمؤمنین علیهالسلام میگفتند آقا! به زهرا بگویید یا روز، یا شب گریه کند، ما آراموقرار نداریم. مگر حضرت زهرا بلندگو دست میگرفت تا صدای گریهاش در تمام مدینه شنیده شود؟ حضرت زهرا سلاماللهعلیها معصومه است. خودش میداند که نباید بقیه صدایش را بشنوند، ولی بحث چیز دیگری بود. وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها در جمع زنان مینشست، در بین گریههایش اشعاری میخواند. ایشان در میان گریههایش هدف پیغمبر، غدیر و جانشین پیغمبر اکرم را بیان و معرفی میکرد. خب، این زنان هم وقتی به خانه میرفتند، این مسائل را انتقال میدادند. طبیعتاً، این کار اعتراض بزرگی را ایجاد میکرد.
خطبههای حضرت زهرا سلاماللهعلیها، یکی دیگر از مصادیق روشنگری و جهاد تبیین ایشان است. ایشان دو خطبه اصلی دارند: یکی خطبه فوقالعاده فدکیه است و خطبه دیگری در زمان مجروحیت ایشان است. وقتی حضرت بر اثر جراحت در بستر بود، زنان مهاجر و انصار برای عیادتش آمدند که حضرت با سخنرانی نسبتاً کوتاهی به روشنگری پرداخت.
یکی دیگر از مصادیق روشنگری و جهاد تبیین حضرت زهرا سلاماللهعلیها این بود که شبها با امیرالمؤمنین علیهالسلام به در خانه مهاجر و انصار میرفتند و به آنها میگفتند مگر پیمان غدیر یادتان رفته است؟ آیا عهدی که پیغمبر از شما گرفت، فراموش کردید؟ با این سخنان، روشنگری و اتمام حجت میکردند.
یکی دیگر از مهمترین روشنگریهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها، وصیتنامه ایشان بود. این وصیت سوزناک حضرت زهرا سلاماللهعلیها، روشنگری کامل بود. حضرت فرمود: «یا عَلِیُّ اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَدا»؛ علیجان! وقتی من از دنیا رفتم، شبانه کارهای من را پنهانی انجام بده و من را پنهان دفن کن؛ چرا پنهان؟ چرا باید قبر دختر پیغمبر آن هم با این همه عظمت، پنهان باشد. چرا نباید کسی حضور پیدا کند؟ این کاملاً روشنگری و اعتراض به وضع موجود است. شیخ کاظم أزْری، در قصیده هائیهاش میگوید: «و لاِءىّ الاُمورِ تُدفَنُ سِرًّا/ بَضعَةُ المُصَطفی و یُعْفَی ثَراها»
این سؤال (پنهانماندن قبر ایشان) و چرایی آن همیشه در تاریخ هست و نمیتوان آن را حذف کرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها جبهه حق را نگه داشت و صراط را حفظ کرد. سلام و درود خدا بر تو زهراجان.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اگر تحقیقی در منابع دینی و قرآن و روایات اهل بیت صورت گیرد، حاصلش این است که ما سه گونه عبادت در مقابل سه نوع معصیت داریم. اگر ما این عبادتها را بشناسیم، عظمت و ارزش مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای ما روشن میشود. قسم اول، عبادتهای فردی است که قوامش به شخص است. اگر فرد متدینی باشد، میتواند اعمال عبادی را بهتنهایی انجام دهد. مثلاً، نماز بخواند و نوافل و اذکار را بهجا آورد. اینها عبادتهای فردی است که ارزش و ثوابش بهجای خود است و معصیتهای فردی، نقطه مقابل این اعمال است. مثلاً، در خانه خود معصیتی انجام میدهد و عمداً نماز و روزهاش را ترک میکند. خب، این کارها را در تنهایی خود میکند و معصیت فردی است که کیفر و عقاب خود را هم دارد.
قسم دوم عبادتها و معصیتها، اجتماعی است که قوامش به جمع است. حالا فرقی ندارد که آن جمع کوچک یا بزرگ باشد. مثلاً، نماز جماعت، انفاقات، صدقات، مبرات اجتماعی، احسان به والدین، صله رحم یا خدمات اجتماعی است که اگر کسی هر کدام از این کارها را برای خدا انجام دهد، بدون تردید عبادتکرده و این عبادت جمعی و اجتماعی محسوب میشود. طبیعتاً، ثواب عبادتهای اجتماعی بیشتر از عبادتهای فردی است؛ چون گستره کار وسیعتر است. نقطه مقابل عبادتهای اجتماعی، معصیتهای اجتماعی مثل غیبت، تهمت، سوءظن به مؤمن و ... است که آسیبش دامان جامعه را میگیرد و باعث فساد، کینه و اختلاف میشود. یا فسادهای مالی، اختلاس، احتکار، کمفروشی، گرانفروشی، رشوه، ربا و ... که فساد اجتماعی، معصیت و منکرات جمعی است. طبیعتاً، گناه اینها خیلی بیشتر از گناهان فردی است.
یکی از وظایف حکومت دینی جلوگیری از آسیبهای اجتماعی است. به هر حال، حکومت دینی که نسبت به مردمش دلسوز هست، وظیفه دارد که سلامت جسمی آحاد جامعه را فراهم کند. اگر پدیدهای باشد که سلامت روحی و روانی، سلامت فکری یا اعتقادی، سلامت اخلاقی و تربیتی و امنیت و عزت جامعه را مورد هجوم قرار دهد، وظیفه حکومت دینی است که از جامعه و مردمش دفاع کند. گاهی عدهای میگویند سلیقه من این است و هر طور بخواهم لباس میپوشم، شما میخواهی حجاب داشته باشی، داشته باش؛ چرا باید با ما برخورد صورت گیرد. بعد هم میگویند هر کس انتخابی دارد، انتخاب ما این است که بیحجاب باشیم. گاهی مواقع هم آیه «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّین» را ضمیمه حرفهایشان میکنند که البته مغالطه آشکار است؛ چراکه این آیه ربطی به اجباریبودن در دین ندارد، بلکه مربوط به اعتقادات است. البته، در امور اعتقادی که مربوط به قلب انسان است، هیچ فشار و اجباری نیست؛ اما چیزی که مربوط به ارزشها و هنجارهای یک جامعه میشود، تحت ضابطه و قانون است. به هر حال، مردم جامعه دینی میخواهند ارزشها و هنجارهای دینی بر جامعه حاکم باشد. اگر کسی در این جامعه بیحجاب حاضر شد و به دینداران دهنکجی کرد، این توهین به ارزشهای دینی است. طبیعتاً، باید جلوی آن گرفته شود. کمااینکه برخی امور دیگر مثل رشوه، احتکار، اختلاس و ربا به این جامعه و مردم آسیب میرساند و باید جلوی آن گرفته شود.
قسم سوم، عبادات تاریخی است. عبادات تاریخی، یعنی من کاری کنم که شریک عبادات تمام خوبان، اولیاء الهی و انبیاء شوم. این خیلی چیز عجیبی است که از معارف ما برمیآید. اصلاً، مقیاس این عبادت با مقیاس عبادتهای فردی و اجتماعی خیلی متفاوت است. اگر کسی به هر شکلی کمک به اقامه و احیاء ولایت حق کند و در جبهه انبیاء و اولیاء الهی فعالیت کند، بهاندازه تلاش و سهم خودش در تمام ثوابهایی که آن بزرگواران در طول تاریخ داشتند، شریک میشود. عبادت تاریخی، یعنی کاری کنی که وجودت گسترش پیدا کند و سهمی در تمام فعالیتهای اولیاء خدا داشته باشی. این میشود عبادت تاریخی که ثواب فوقالعادهای هم دارد.
این امر، تخیلی و سمبلیک و شاعرانه و مجازی نیست. واقعاً کسی که الآن در تحقق اراده خداوند متعال و در تحقق ولایت سعی و کوشش داشته باشد، جزو لشکر پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهالسلام است. امام رضا علیهالسلام، به ریانبنشبیب فرمود: «اِنْ سَرک اَنْ یکونَ لَک مِنَ الثوابِ مِثْلُ ما لِمَنِ استَشْهَدَ مَعَ الحُسَین علیهالسلام فَقُلْ مَتی ما ذَکرْتَهُ: یالَیتَنی کنتُ مَعَهُمْ فَأفُوزَ مَعَهُم فَوْزا عَظیما»؛ هر موقع که به یاد اباعبداللّهالحسین علیهالسلام افتادی، بگو ای کاش! من هم با شما بودم. این آرزو را داشته باش. اگر این آرزو را داشته باشی، مثل آن کسانی که با اباعبداللّه علیهالسلام بودند، شبیه آنها ثواب میبری؛ یعنی در ثواب آنها شریک میشوی. این همان عبادات تاریخی است. من در کربلا نبودم، اما میتوانم با آرزو و با میل و با اعمالم در آن جبهه حضور داشته باشم. اگر میل و حب و آرزوی من با جبهه حق باشد، با آنها همراه میشوم. کسی که دلش پر از محبت یک جبهه باشد، آن جبهه و افرادش جزئی از هویتش میشوند. به تعبیر پیغمبر، هر کسی با محبوبش همراه میشود؛ حتی در قیامت هم با آنها همراه است. سرّ محشورشدن بعضی افراد این است که دلشان با انبیاء و اولیاء گره خورده است.
کسی که دلش با یک جبهه باشد، همراه آن جبهه است. البته، این فقط برای جبهه حق نیست. اگر کسی جسمش در جبهه حق است، ولی میل، دل و آرزویش با فرهنگ شیطانی باشد، او در همان جبهه است. میل، آرزو و نیت قلبی در موضعگیری و جبههبندی انسان حساب دارد. اینطور نیست که بیحسابوکتاب باشد. باید معلوم باشد که میلت با کدام جبهه و دلت با کدام طرف است. منتها کمک به جبهه حق و عبادت تاریخی فقط به نیت ختم نمیشود. از نیت و میل قلبی شروعشده و به اقدام عملی، صفبندی، موضعگیری و جهاد ختم میشود. عبادت تاریخی این نیست که فقط دلت با جبهه حق باشد. این امر مصادیق دیگری هم دارد. اگر کسی شعائر دینی مثل مجالس فاطمیه، مجالس محرم و اربعین را برگزار کند، به ولایت حق کمک کرده است. اینها یاریرساندن به ولایت حق است. امام صادق علیهالسلام، به فضیلبنیسار فرمود آیا مجلسی میگیرید که در آن از دین و معارف صحبت کنید؟ او گفت بله، ما مجلس میگیریم. امام صادق علیهالسلام ابتدا فرمود من این مجالس را دوست دارم، بعد فرمود امر ولایت ما را احیا کنید. بنابراین، این مجالس جزو مصادیق احیاء امر ولایت بوده و فوقالعاده ارزشمند است.
از مهمترین مصادیق عبادت تاریخی در زمان ما، حفظ و کمک به نظام دینی و اسلامی است. بعد از تحقق این نظام، نام اهل بیت و اسلام در جهان گسترش یافت. در طول تاریخ چنین اتفاقی افتاده بود؟ ابداً! این نظام زمینهساز ظهور حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است. رهبران و شهیدان این نظام با این انگیزه وارد میدان شدند و جان دادند. حاجقاسم، در وصیتنامه خود میگوید امروز، ایران قرارگاه حسینبنعلی است. جمهوری اسلامی حرم اهل بیت است. اگر این حرم ماند، حرمهای دیگر هم باقی میماند و اگر این حرم از بین رفت، هیچ حرم دیگری باقی نمیماند؛ نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم.
مهمترین مصداق برای عبادت تاریخی و برای همجبههشدن با انبیاء و اولیاء، حفظ و تقویت و کمک به این نظام است. نقطه مقابل عبادت تاریخی، معصیت تاریخی است. معصیت تاریخی این است که انسان به ولایت حق ضربه بزند و کاری کند که ولایت حق تضعیف شود. مهمترین سعی شیطان و دستگاه ابلیس این بوده که مردم را از فرمانده ولایت حق جدا کند. بعد از پیامبر، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمانده و تجسم ولایت حق است. مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، حفظ محور جبهه حق و حفظ تجسم ولایت حق امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. میدانستند که اگر او را حفظ کنند، جبهه باقی میماند و اگر او را بزنند، جبهه حق از بین خواهد رفت. عبادت تاریخی ما این است که با انبیاء و اولیا در جبهه حق شریک شویم. عبادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها این است که جبهه حق را با امامش حفظ کند. میدانست اگر امامش را بزنند، پیغمبر و قرآن را زدند و دیگر جبهه حقی باقی نمیماند که من و شما عبادت تاریخی انجام بدهیم. کل تاریخ مرهون و مدیون ایشان است.
تجسم صراط در امام معصوم است و محور جبهه حق معصوم است. اهل بیت صراط مستقیم ما هستند. اینطور نیست که ما دهها راه برای قرب به خدا داشته باشیم که یکی از آن دهها راه، راه معصوم و راه امامت و ولایت باشد. خیر، تنها راه قرب به خدا همین راه است. صراط مستقیم یکی بیشتر نیست. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، در جمعی نشسته بود که یکی از اصحاب روی زمین چند خط کجومعوج کشید و بعد یک خط صاف کشید. ایشان فرمود صراط یکی بیشتر نیست، بقیهاش انحرافی و بیراهه است. امام، آن کسی است که تمام استعدادهایش را با اتصال به اسماء و صفات خدا، با اتصال به کمالات الهی و با تربیت مستقیم خداوند به فعلیت رسانده باشد. امام، مظهر کمالات پروردگار است. جانشین و خلیفهاللّه کسی که مظهر تمام اسماء و صفات خداست؛ انسانی برتر که تمام استعدادهایش به فعلیترسیده و در بین انسانها زندگی میکند. اگر به چنین شخصی متصل شویم، خداوند بر اساس ظرفیتمان ما را به او وصل میکند.
ما انسانها ضعیف هستیم و هنوز استعدادهای انسانیمان به فعلیت نرسیده است. اگر خودمان را به انسان برتر تسلیم کنیم، خداوند بهاندازه ظرفیت و ولایتپذیریمان، این کمالات و نورانیت را در ما جلوه و ظهور میدهد. راه رشد این است و غیر از این، هیچ راه دیگری نیست. اگر کسی خیال کند که میتواند با خدا مستقیم ارتباط بگیرد تا این کمالات را بهدست آورد، این خیالات شیطانی است. شیطان هم همین خیال را میکرد. او به خود مغرور شد و به آدم سجده نکرد و از دستور خدا سرپیچی کرد و رجم شد. با وجود عبادتهای ممتدی که داشت، خواست خود را مستقیم به خداوند متعال برساند، ولی بدون وساطت معصوم از درگاه خدا طرد شد. خدا به او فرمود برو بیرون، اینجا جای تکبر نیست. باید در مقابل ولی خدا زانو بزنی، تا به جایی برسی.
اگر انسان با انسانی بالاتر که دارای کمالات بیشتر است گره بخورد، تحولی در او ایجاد میشود. اگر کسی با امیرالمؤمنین علیهالسلام، با سیدالشهدا علیهالسلام، با امام زمان علیهالسلام و سایر معصومان علیهمالسلام پیوند بخورد، به چه جاهایی خواهد رسید.
کیمیایی است عجب بندگی پیر مغان خاک او گشتم و چندین برکاتم دادند
ممکن است سؤال کنید که چرا خود خدا مستقیم ما را تربیت نمیکند؟ چه احتیاجی به واسطه دارد، خود خدا کمالاتش را مستقیم به ما بدهد. پاسخ این است که پروردگار عالم هیچ عجز و ناتوانی در دادن کمالات و فیض ندارد، این ما هستیم که در گرفتن عاجزیم. ما نمیتوانیم مستقیم از خدا بگیریم. مشکل از این طرف است. باید واسطهای باشد. امام و ولی آن واسطهای است که مستقیم با خدا ارتباط دارد؛ حتی گاهی مواقع وقتی خود معصوم با خدا ارتباط مستقیم میگرفت، از هوش میرفت. خب، آن بزرگان با آن ظرفیت و وسعت روحی و سعه وجودی وقتی گاه این چنین میشدند، مگر ماها میتوانیم با خدا مستقیم مرتبط بشویم و از خدا بگیریم. قطعاً، واسطه میخواهد.
امام و امامت تنها راه قرب به خدا و تنها راه رشد است. اگر امام و امامت را حذف کنند، راهها بهسمت خدا بسته میشود. مأموریت حضرت زهرا سلاماللهعلیها حفظ صراط و حفظ جبهه حق بود که تمام هویت جبهه حق به امام است. اگر او نباشد، دیگر جبهه حقی نیست. عظمت کار حضرت زهرا سلاماللهعلیها فوقالعاده بود.
بعد از رحلت پیامبر، مأموریت امیرالمؤمنین علیهالسلام سکوت بود. اینجا زهرای اطهر سلاماللهعلیها است که باید به میدان بیاید. او مأمور به سکوت نیست. پیغمبر بهقدری از فضائل حضرت زهرا سلاماللهعلیها گفت تا ایشان شاخص حق شود. زهرای اطهر سلاماللهعلیها، به میدان آمد و جهاد تبیین و روشنگری را انجام داد. در طول تاریخ اسلام، در جایی که مرد مأمور به سکوت بود، دو زن به میدان آمدند و تمام دین را حفظ کردند. یکی وجود مقدس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بود و یکی هم دختر باعظمتشان زینب کبری سلاماللهعلیها که او هم در زمانی که امام سجاد علیهالسلام مأمور به سکوت بود، روشنگری کرد.
ببینید تعبیر «جهاد تبیین» که مدتی است رهبر بزرگوارمان مطرح میکنند، بسیار قابلتوجه است. الآن، یکی از مهمترین اقسام جنگ نرم، جنگ روایتگری است. بیش از بیست سال پیش، در یکی از اندیشکدههای آمریکا راهبردی را تعیین و مطرح کرده بودند که در آینده اصلیترین جنگ، جنگهای نظامی نیست، جنگ روایتگری است. آن کسی که میتواند از یک حادثه روایتگری بهتری داشته باشد، میتواند افکار عمومی را به دست بگیرد و ذائقهها را تغییر دهد و افکار عمومی یک جامعه را مدیریت کند. طبیعتاً، آن کسی که در عصر اینترنت و رسانهها روایت غالب دارد، او تعیینکننده و پیروز میدان است.
آقا در سخنرانی اخیرشان فرمودند اگر ما حوادث انقلاب و جامعه خود را درست و هنرمندانه و جذاب روایت نکنیم، دشمن روایت خواهد کرد. او که بیکار نمینشیند. دشمن، همیشه طبق میل خود روایت را تحریف و حذف میکند و جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. وقتی دشمن اصل انقلاب را روایت کند، اهداف انقلاب گم میشود. آنان جنگ و دفاع مقدس را بهگونهای روایت میکنند که انگار بین رهبران دعوای شخصی بوده و همهچیز تقصیر ایران بوده است. آنان هر طور که بخواهند، مسائل و شخصیتها را تفسیر و معرفی میکنند.
جبهه باطل تمام حوادث و جریاناتی را که در جبهه حق است، تحریف میکند و میتواند افکار و ذائقه نسلهای بعدی را بهدست بگیرد. بهخاطر همین، آقا «جهاد تبیین» را مطرح کردند تا جوانهای خوب و فرهیخته از دانشگاه یا از طلاب اگر قصد فعالیت در این جنگ را دارند، بسمالله بگویند. باید اسناد حوادثی را که در انقلاب گذشته یا میگذرد جمعوجور کرد و مستندهای قوی و جذاب از انقلاب ساخت تا این انقلاب به نسلهای بعدی برسد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها، جهاد تبیین داشت و روشنگری میکرد؛ حتی گریههای حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای رحلت پیغمبر اکرم هم نوعی روشنگری و جهاد تبیین بود. برخی به امیرالمؤمنین علیهالسلام میگفتند آقا! به زهرا بگویید یا روز، یا شب گریه کند، ما آراموقرار نداریم. مگر حضرت زهرا بلندگو دست میگرفت تا صدای گریهاش در تمام مدینه شنیده شود؟ حضرت زهرا سلاماللهعلیها معصومه است. خودش میداند که نباید بقیه صدایش را بشنوند، ولی بحث چیز دیگری بود. وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها در جمع زنان مینشست، در بین گریههایش اشعاری میخواند. ایشان در میان گریههایش هدف پیغمبر، غدیر و جانشین پیغمبر اکرم را بیان و معرفی میکرد. خب، این زنان هم وقتی به خانه میرفتند، این مسائل را انتقال میدادند. طبیعتاً، این کار اعتراض بزرگی را ایجاد میکرد.
خطبههای حضرت زهرا سلاماللهعلیها، یکی دیگر از مصادیق روشنگری و جهاد تبیین ایشان است. ایشان دو خطبه اصلی دارند: یکی خطبه فوقالعاده فدکیه است و خطبه دیگری در زمان مجروحیت ایشان است. وقتی حضرت بر اثر جراحت در بستر بود، زنان مهاجر و انصار برای عیادتش آمدند که حضرت با سخنرانی نسبتاً کوتاهی به روشنگری پرداخت.
یکی دیگر از مصادیق روشنگری و جهاد تبیین حضرت زهرا سلاماللهعلیها این بود که شبها با امیرالمؤمنین علیهالسلام به در خانه مهاجر و انصار میرفتند و به آنها میگفتند مگر پیمان غدیر یادتان رفته است؟ آیا عهدی که پیغمبر از شما گرفت، فراموش کردید؟ با این سخنان، روشنگری و اتمام حجت میکردند.
یکی دیگر از مهمترین روشنگریهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها، وصیتنامه ایشان بود. این وصیت سوزناک حضرت زهرا سلاماللهعلیها، روشنگری کامل بود. حضرت فرمود: «یا عَلِیُّ اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَدا»؛ علیجان! وقتی من از دنیا رفتم، شبانه کارهای من را پنهانی انجام بده و من را پنهان دفن کن؛ چرا پنهان؟ چرا باید قبر دختر پیغمبر آن هم با این همه عظمت، پنهان باشد. چرا نباید کسی حضور پیدا کند؟ این کاملاً روشنگری و اعتراض به وضع موجود است. شیخ کاظم أزْری، در قصیده هائیهاش میگوید: «و لاِءىّ الاُمورِ تُدفَنُ سِرًّا/ بَضعَةُ المُصَطفی و یُعْفَی ثَراها»
این سؤال (پنهانماندن قبر ایشان) و چرایی آن همیشه در تاریخ هست و نمیتوان آن را حذف کرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها جبهه حق را نگه داشت و صراط را حفظ کرد. سلام و درود خدا بر تو زهراجان.