1400/10/18
سخنرانی حجتالاسلام صدیقی در مراسم عزاداری حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها
خطبه فدکیه مادون کلام خدا و مافوق کلام بشر است
مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم، حجتالاسلاموالمسلمین صدیقی در سخنانی به بیان برخی وجوه گوهر وجودی حضرت زهرا سلاماللهعلیها پرداخت. به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین کاظم صدیقی، امام جمعهی موقت تهران را منتشر میکند.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از نظر گوهر وجودی و بُعد ملکوتی و آفرینشی، از قماش پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهالسلام و عرشیان الهی است. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «خَلَقَکُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»؛ حضرت زهرا سلاماللهعلیها مجلای فیض خدا و اسم اعظم حق و از اسماء حسنای پروردگار عزیز است. او، به حکم آیه مباهله دست عصمتش در بساط دعوت خاتمیه متصل است. امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره ایشان فرمود: «یا اِبْنَة الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّه»؛ حضرت فاطمه ادامه نبوت بود، هم از نظر نزول جبرئیل امین ادامه جریان نوری حضرت خاتم بود و هم از نظر تدوین برنامه و زمینهسازی بقاء حکومت الهی و خط هدایت بشر تا قیامت که در این امر حضرت زهرا سلاماللّهعلیها جزو نقاط عطف است.
لذا، شعاع وجودی حضرت زهرا سلاماللهعلیها در ایفای رسالت، همه عالم را فراگرفته و تمام ائمه معصومین علیهمالسلام ما در برابر این مادر خضوع دارند. به تعبیر امام حسن عسکری علیهالسلام حجت بر حجج الهی است. وقتی جبرئیل بر پیامبر وحی نازل میکرد، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در کنار پدرش نگهبان، پاسدار، مروج و مدافع بود. ایشان، دیدبان جان پیغمبر و جهاد رسولاللّه بود؛ حتی در جبهه جنگ حضور فیزیکی داشت. در جنگ احد، شاهد صورت گلگون نبیاکرم بود و با چشمی اشکبار زخم پیشانی پدر را شستوشو داد و با روشهایی که در پیش گرفت، از خونریزی جلوگیری کرد. حضرت در جنگ احزاب هم شرکت کرد و در کاروان مهاجران حضور داشت. ایشان بعد از پیامبر، در خدمت به اسلام ناب و حقیقت قرآن که در وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام متجلی بود، همانند سربازی تمامعیار از مرزهای اسلام حفاظت کرد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها، هیچوقت به این عالم دل نداد. حضرت فرمود تنها دلخوشیام در این عالم سه چیز است: یکی تلاوت کتاب خدا، دیگری انفاق در راه خدا و سومی نگاه به چهره رسولاللّه. به همینها دلخوش بود. تعلقی به زرقوبرق دنیا نداشت. بعد از رحلت پیامبر، دلش همراه پدرش رفت. بعضی از بزرگان اهل سنت گفتهاند که حضرت زهرا سلاماللهعلیها دعا میکرد: «اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً»؛ طبق این فرمایش تا کسی به کمال نرسیده باشد، قصد رفتن از این عالم را ندارد. اگر کسی کمترین نقص یا تعلقی به این عالم داشته باشد، علاقهای به مرگ ندارد. لذا، محبت و عشق به مرگ مخصوص اولیاء الهی است. آیه «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِین» نشان میدهد که علاقه به شهادت نشانه کمال حضرت زهرا سلاماللهعلیها است.
اکنون، یادی کنیم از سردار عزیزمان که تربیتشده دامن همین ولایت و عصمت بود. این فرزندان شهادتطلب، رهآورد حضرت زهرا سلاماللهعلیها هستند. امام، چنین اشخاصی را تربیت کرد که آخرت را بر دنیا ترجیح دهند و زندگی دنیوی خودشان را با خدا معامله کنند. آنها قرب الهی را بر همهچیز ترجیح دادند. وقتی به سردار سلیمانی گفتند که به سوریه نرو، این سفر خطرناک است، میگوید میوه رسیده اگر نیفتد، میگندد. این حرف خیلی عجیب است. این محبت و عشق، میوه وجود حاج قاسم را شیرین کرده بود. این میوه دیگر رسیده بود. او، اینقدر با مرگ مأنوس شده بود و مرگ برایش زیبا شده بود که میگوید میوه رسیده باید بیفتد. یکی از ویژگیهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم این بود که مرگ را قشان کرد. انسان در هر سنی که باشد، اگر لقاء خدا برایش شیرین شود و خود را بزرگتر از دنیا بداند و اسیر هیچ امری از امور دنیا نشد، پرواز خواهد کرد. از روزی که میداند مسافر است، با سرعت حرکت میکند و در میدان مسابقه میدهد تا برای رسیدن به خدا، اولین نفر باشد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها، در جوانی همانند امیرالمؤمنین علیهالسلام به مرگ علاقه داشت. ایشان، در حد پدر بزرگوارش به لقاء الهی علاقه داشت. خوشا به حال کسی که کابوس مرگ را برای خود حلکرده و دیگر مرگ برایش نگرانی نیست. مرگ برای او رسیدن به مقصد و وصال یار است.
دومین نکتهای که حضرت زهرا سلاماللهعلیها به تمام پیروان ادیان الهی آموخت، مسئله اهمیتدادن جامعه به حکومت عدل، حق، علم، ایمان و حکمت است. وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام اسم اعظم خداست، هیچکس نمیتواند آن مقام را از علی و ائمه علیهالسلام بگیرد. این بزرگان آمدهاند تا بشر را از انحراف، کجروی، ظلم و فساد نجات دهند تا بشر خام و تلخ را پخته و شیرین کنند و او را در اعلیعلّیین اوج دهند. هیچچیز مثل حکومت، در هدایت و آرامش جامعه نقش ندارد. لذا، وقتی فدک حضرت زهرا سلاماللهعلیها غصب شد، این خطبه بهعنوان خطبه فدکیه نامگذاری شد؛ چون بی بی به مسجد نبوی آمد و محاکمهای تشکیل داد، بعد پرونده غصبشده را باز کرد و کسانی را که عامل غصب بودند، استیضاح کرد. در واقع، یک لایحه دفاعی مقبول مستند و غیرقابل خدشه را تقدیم دادگاه عدل الهی و دادگاه تاریخ کرد. این کار هم از نظر موقعیتی و هم از نظر محتوای خطبه جزو معجزات حضرت زهرا سلاماللهعلیها است. این خطبه مادون کلام خداست، ولی مافوق کلام بشر است. ببینید این خطبه چه جامعیتی دارد که درس معارف، توحید، رسالت و ولایت است؛ حتی درس فلسفه تاریخ، روانشناسی اجتماعی و مسئله تهییج احساسات و عواطف هم هست.
با اینکه مهمترین موضوع برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها مسئله حکومت دینی، حکومت عدل، حکومت رأفت، حکومت ایثار و حکومت ارزشهاست، اما وقتی در مسجد ایراد خطبه کرد، با تمام روشهایی که میشد، سعی کرد دلها را تسخیر و هدایت کنند، ولی دلها را چرک و غبار گرفته بود و نور کلام زهرا بر دلها نفوذ نکرد. با چنین خطبهای انقلاب نشد، به حضرت زهرا سلاماللهعلیها لبیک نگفتند و از عدل و حق دفاع نکردند. این اقدام حضرات برای این نبود که خود را مطرح کنند، بلکه قصد علی و ائمه علیهالسلام، ترویج دین خدا بود. لذا، مسئله ولایت و حکومت، حرف اول حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود.
انزوا و مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام، مظلومیت بشریت است. تفاوت ولایت با سلطنت و جمهوریت محض همین است که ولی، مظهر رحمانیت پروردگار متعال است و آحاد مردم را دوست میدارد. رهبر جامعه چتر رحمت حق است و مثل باران بر همه میبارد. او جاذبه دارد، الگو و کامل است و برای انسان راهنما و راهبر است. رهبر جامعه دینی نمیتواند جدای از مردم زندگی کند. بهخاطر همین محور، هجوم حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها به غاصبین خلافت است؛ چون در حق حضرت علی علیهالسلام ظلمهای بسیار شد.
خب، در مورد احکام باید بگویم که حضرت زهرا سلاماللهعلیها احکام را ابتدا از توحید شروع کرد و بعد نماز را مطرح میکند. بیست مورد از احکام زندگیساز اسلام ناب را برای مردم برجسته و پرجاذبه میکند. انتهای حکمت و فلسفه، امامت را مطرح میکند؛ چون تمام حساسیت غاصبین نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. آنها خانه را محاصره کردند و به آتش کشیدند و علی را با آن وضع آوردند. اگر حضرت زهرا سلاماللهعلیها ابتدا مسئله ولایت را شروع میکرد، نمیگذاشتند این خطبه به پایان برسد. برای همین آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک»، در میان آیات دیگر گنجانده شد که از ظرافت و لطافتی برخوردار است.
ببینید بی بی عالم در مقدمه ولایت، بعد ولایت و بعد حفاظت از ولایت را مطرح میکند. اگر بنا باشد ارتباط افراد یک جامعه ارتباط وجودی، قلبی و احساسی باشد، باید در سنگر و فضای عدل زندگی کنند. نباید از یکدیگر هراسی داشته باشند. فضای عدل، افراد جامعه را به هم ارتباط میدهد. حاکمیت اخوت، مودت و محبت در فضای عدل است. همه در فضای ظلم و تعدی به یکدیگر تنه میزنند و تظاهم دارند، ولی در فضای عدالت همه ایثار میکنند.
حضرت فرمودند که باید مسئله عدالتخواهی در جامعه رواج داشته باشد. خدا عدل را قرارداده تا جامعه انسجام خود را داشته باشد. باید انسجام جامعه راهبردی باشد. وحدت، اتحاد، انسجام برای یک حکومت مقتدر و توحیدی، یک جبهه و راهبرد و استراتژی است. حضرت زهرا سلاماللهعلیها عدالت را حافظ انسجام جامعه مطرح کردند. خب، اگر بنا باشد یک جامعه در عدل زندگی کند، قانون میخواهد. قانون حدود حقوق را مشخص میکند و جامعه تربیتشده به قانون پایبند است. در این میان، ائمه علیهالسلام عینیت قانون هستند.
امام راحل ما قبل از آنکه قانون اساسی تصویب شود، با آن قانونی که خدا برای حاکم اسلامی قرارداده، نخستوزیر تعیین میکند. همه مردم هم از جان میپذیرند. هنوز خبرگانی وجود ندارد، اما قانون است. ائمه علیهالسلام عینیت قانون خدا بودند. لازمه پایبندبودن به قانون، نگاه به این الگوهاست. مسئله اطاعت از ائمه اطهار علیهالسلام برای جامعه دینی، منشأ پیادهشدن قانون و خروج از بربریت است. قانون برای این است که مردم حق را بشناسند و با پایبندبودن به حق، عدالتخواه و عدلمحور باشند. امام جامعه، حافظ قانون و الگوی قانونمداری است. اگر یک محور و کعبهای نباشد، اصطکاک و تظاهم پیش میآید. خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد. لذا، سیارات در مدار خودشان منظم حرکت میکنند. این امامت یک جاذبه الهی و امام یک موجود الهی است. ارتباط رهبر دینی با خدا جزو قویترین رابطههاست و تحت هدایت و مشمول عنایت و نصرت پروردگار عزیز است.
جای شکر است که حکمرانان کشور ما امروز در مدار منظومه ولایت حرکت میکنند. به همین دلیل آدم اطمینان دارد که خدا به آنها کمک میکند. رهبر عزیز ما نیز نسبت به آحاد مردم احساس فوق پدری دارند. امام از همه به آحاد مردم نزدیکتر است و از پدر و مادر مهربانتر است. امروز ولیفقیه جانشین نبیاکرم و ائمه اطهار است. این ولایت، عاطفی است. آحاد مردم، اقمار وجود ایشان هستند.
خدا در سوره مبارکه انسان میفرمایند: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»؛ این یطعمون الطعام نشان میدهد که سفره حضرت زهرا سلاماللهعلیها همیشه باز است. امروز هم ما در خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میزنیم. هر کسی در هر جبههای مشکل پیدا کرد، بداند که سفره فاطمه پهن است. بی بی عالم، هیچکسی را ناامید نمیکند. این اطعام فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که در ابعاد مختلف رفع نیاز میکند. ایشان، مظهر جود و غیاثالمستغیثین و صریخالمستصخرین پروردگار متعال است. «یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّه»، فرازمانی و فرامکانی است. در این اطعامش هم، هیچ توقعی از ما ندارد.
شهید سلیمانی، کی از ما توقع داشت. او، کارش این بود که معشوق را از خود راضی کند. آن زمانی که جنگ ایران و عراق بود، شهید ابومهدی در جبهه ایران و از حق دفاع میکرد و سینهسپر آماده بود تا در میدان شهدای ما شهید شود. آنها از همان اول از کسی چیزی نخواستند. فرق ولایت با دیگران همین است. او، میخواهد خدا از او چیزی بگیرد، نمیخواهد که از مردم چیزی به خود اختصاص دهد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از نظر گوهر وجودی و بُعد ملکوتی و آفرینشی، از قماش پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهالسلام و عرشیان الهی است. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «خَلَقَکُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»؛ حضرت زهرا سلاماللهعلیها مجلای فیض خدا و اسم اعظم حق و از اسماء حسنای پروردگار عزیز است. او، به حکم آیه مباهله دست عصمتش در بساط دعوت خاتمیه متصل است. امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره ایشان فرمود: «یا اِبْنَة الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّه»؛ حضرت فاطمه ادامه نبوت بود، هم از نظر نزول جبرئیل امین ادامه جریان نوری حضرت خاتم بود و هم از نظر تدوین برنامه و زمینهسازی بقاء حکومت الهی و خط هدایت بشر تا قیامت که در این امر حضرت زهرا سلاماللّهعلیها جزو نقاط عطف است.
لذا، شعاع وجودی حضرت زهرا سلاماللهعلیها در ایفای رسالت، همه عالم را فراگرفته و تمام ائمه معصومین علیهمالسلام ما در برابر این مادر خضوع دارند. به تعبیر امام حسن عسکری علیهالسلام حجت بر حجج الهی است. وقتی جبرئیل بر پیامبر وحی نازل میکرد، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در کنار پدرش نگهبان، پاسدار، مروج و مدافع بود. ایشان، دیدبان جان پیغمبر و جهاد رسولاللّه بود؛ حتی در جبهه جنگ حضور فیزیکی داشت. در جنگ احد، شاهد صورت گلگون نبیاکرم بود و با چشمی اشکبار زخم پیشانی پدر را شستوشو داد و با روشهایی که در پیش گرفت، از خونریزی جلوگیری کرد. حضرت در جنگ احزاب هم شرکت کرد و در کاروان مهاجران حضور داشت. ایشان بعد از پیامبر، در خدمت به اسلام ناب و حقیقت قرآن که در وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام متجلی بود، همانند سربازی تمامعیار از مرزهای اسلام حفاظت کرد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها، هیچوقت به این عالم دل نداد. حضرت فرمود تنها دلخوشیام در این عالم سه چیز است: یکی تلاوت کتاب خدا، دیگری انفاق در راه خدا و سومی نگاه به چهره رسولاللّه. به همینها دلخوش بود. تعلقی به زرقوبرق دنیا نداشت. بعد از رحلت پیامبر، دلش همراه پدرش رفت. بعضی از بزرگان اهل سنت گفتهاند که حضرت زهرا سلاماللهعلیها دعا میکرد: «اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً»؛ طبق این فرمایش تا کسی به کمال نرسیده باشد، قصد رفتن از این عالم را ندارد. اگر کسی کمترین نقص یا تعلقی به این عالم داشته باشد، علاقهای به مرگ ندارد. لذا، محبت و عشق به مرگ مخصوص اولیاء الهی است. آیه «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِین» نشان میدهد که علاقه به شهادت نشانه کمال حضرت زهرا سلاماللهعلیها است.
اکنون، یادی کنیم از سردار عزیزمان که تربیتشده دامن همین ولایت و عصمت بود. این فرزندان شهادتطلب، رهآورد حضرت زهرا سلاماللهعلیها هستند. امام، چنین اشخاصی را تربیت کرد که آخرت را بر دنیا ترجیح دهند و زندگی دنیوی خودشان را با خدا معامله کنند. آنها قرب الهی را بر همهچیز ترجیح دادند. وقتی به سردار سلیمانی گفتند که به سوریه نرو، این سفر خطرناک است، میگوید میوه رسیده اگر نیفتد، میگندد. این حرف خیلی عجیب است. این محبت و عشق، میوه وجود حاج قاسم را شیرین کرده بود. این میوه دیگر رسیده بود. او، اینقدر با مرگ مأنوس شده بود و مرگ برایش زیبا شده بود که میگوید میوه رسیده باید بیفتد. یکی از ویژگیهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم این بود که مرگ را قشان کرد. انسان در هر سنی که باشد، اگر لقاء خدا برایش شیرین شود و خود را بزرگتر از دنیا بداند و اسیر هیچ امری از امور دنیا نشد، پرواز خواهد کرد. از روزی که میداند مسافر است، با سرعت حرکت میکند و در میدان مسابقه میدهد تا برای رسیدن به خدا، اولین نفر باشد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها، در جوانی همانند امیرالمؤمنین علیهالسلام به مرگ علاقه داشت. ایشان، در حد پدر بزرگوارش به لقاء الهی علاقه داشت. خوشا به حال کسی که کابوس مرگ را برای خود حلکرده و دیگر مرگ برایش نگرانی نیست. مرگ برای او رسیدن به مقصد و وصال یار است.
دومین نکتهای که حضرت زهرا سلاماللهعلیها به تمام پیروان ادیان الهی آموخت، مسئله اهمیتدادن جامعه به حکومت عدل، حق، علم، ایمان و حکمت است. وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام اسم اعظم خداست، هیچکس نمیتواند آن مقام را از علی و ائمه علیهالسلام بگیرد. این بزرگان آمدهاند تا بشر را از انحراف، کجروی، ظلم و فساد نجات دهند تا بشر خام و تلخ را پخته و شیرین کنند و او را در اعلیعلّیین اوج دهند. هیچچیز مثل حکومت، در هدایت و آرامش جامعه نقش ندارد. لذا، وقتی فدک حضرت زهرا سلاماللهعلیها غصب شد، این خطبه بهعنوان خطبه فدکیه نامگذاری شد؛ چون بی بی به مسجد نبوی آمد و محاکمهای تشکیل داد، بعد پرونده غصبشده را باز کرد و کسانی را که عامل غصب بودند، استیضاح کرد. در واقع، یک لایحه دفاعی مقبول مستند و غیرقابل خدشه را تقدیم دادگاه عدل الهی و دادگاه تاریخ کرد. این کار هم از نظر موقعیتی و هم از نظر محتوای خطبه جزو معجزات حضرت زهرا سلاماللهعلیها است. این خطبه مادون کلام خداست، ولی مافوق کلام بشر است. ببینید این خطبه چه جامعیتی دارد که درس معارف، توحید، رسالت و ولایت است؛ حتی درس فلسفه تاریخ، روانشناسی اجتماعی و مسئله تهییج احساسات و عواطف هم هست.
با اینکه مهمترین موضوع برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها مسئله حکومت دینی، حکومت عدل، حکومت رأفت، حکومت ایثار و حکومت ارزشهاست، اما وقتی در مسجد ایراد خطبه کرد، با تمام روشهایی که میشد، سعی کرد دلها را تسخیر و هدایت کنند، ولی دلها را چرک و غبار گرفته بود و نور کلام زهرا بر دلها نفوذ نکرد. با چنین خطبهای انقلاب نشد، به حضرت زهرا سلاماللهعلیها لبیک نگفتند و از عدل و حق دفاع نکردند. این اقدام حضرات برای این نبود که خود را مطرح کنند، بلکه قصد علی و ائمه علیهالسلام، ترویج دین خدا بود. لذا، مسئله ولایت و حکومت، حرف اول حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود.
انزوا و مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام، مظلومیت بشریت است. تفاوت ولایت با سلطنت و جمهوریت محض همین است که ولی، مظهر رحمانیت پروردگار متعال است و آحاد مردم را دوست میدارد. رهبر جامعه چتر رحمت حق است و مثل باران بر همه میبارد. او جاذبه دارد، الگو و کامل است و برای انسان راهنما و راهبر است. رهبر جامعه دینی نمیتواند جدای از مردم زندگی کند. بهخاطر همین محور، هجوم حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها به غاصبین خلافت است؛ چون در حق حضرت علی علیهالسلام ظلمهای بسیار شد.
خب، در مورد احکام باید بگویم که حضرت زهرا سلاماللهعلیها احکام را ابتدا از توحید شروع کرد و بعد نماز را مطرح میکند. بیست مورد از احکام زندگیساز اسلام ناب را برای مردم برجسته و پرجاذبه میکند. انتهای حکمت و فلسفه، امامت را مطرح میکند؛ چون تمام حساسیت غاصبین نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. آنها خانه را محاصره کردند و به آتش کشیدند و علی را با آن وضع آوردند. اگر حضرت زهرا سلاماللهعلیها ابتدا مسئله ولایت را شروع میکرد، نمیگذاشتند این خطبه به پایان برسد. برای همین آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک»، در میان آیات دیگر گنجانده شد که از ظرافت و لطافتی برخوردار است.
ببینید بی بی عالم در مقدمه ولایت، بعد ولایت و بعد حفاظت از ولایت را مطرح میکند. اگر بنا باشد ارتباط افراد یک جامعه ارتباط وجودی، قلبی و احساسی باشد، باید در سنگر و فضای عدل زندگی کنند. نباید از یکدیگر هراسی داشته باشند. فضای عدل، افراد جامعه را به هم ارتباط میدهد. حاکمیت اخوت، مودت و محبت در فضای عدل است. همه در فضای ظلم و تعدی به یکدیگر تنه میزنند و تظاهم دارند، ولی در فضای عدالت همه ایثار میکنند.
حضرت فرمودند که باید مسئله عدالتخواهی در جامعه رواج داشته باشد. خدا عدل را قرارداده تا جامعه انسجام خود را داشته باشد. باید انسجام جامعه راهبردی باشد. وحدت، اتحاد، انسجام برای یک حکومت مقتدر و توحیدی، یک جبهه و راهبرد و استراتژی است. حضرت زهرا سلاماللهعلیها عدالت را حافظ انسجام جامعه مطرح کردند. خب، اگر بنا باشد یک جامعه در عدل زندگی کند، قانون میخواهد. قانون حدود حقوق را مشخص میکند و جامعه تربیتشده به قانون پایبند است. در این میان، ائمه علیهالسلام عینیت قانون هستند.
امام راحل ما قبل از آنکه قانون اساسی تصویب شود، با آن قانونی که خدا برای حاکم اسلامی قرارداده، نخستوزیر تعیین میکند. همه مردم هم از جان میپذیرند. هنوز خبرگانی وجود ندارد، اما قانون است. ائمه علیهالسلام عینیت قانون خدا بودند. لازمه پایبندبودن به قانون، نگاه به این الگوهاست. مسئله اطاعت از ائمه اطهار علیهالسلام برای جامعه دینی، منشأ پیادهشدن قانون و خروج از بربریت است. قانون برای این است که مردم حق را بشناسند و با پایبندبودن به حق، عدالتخواه و عدلمحور باشند. امام جامعه، حافظ قانون و الگوی قانونمداری است. اگر یک محور و کعبهای نباشد، اصطکاک و تظاهم پیش میآید. خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد. لذا، سیارات در مدار خودشان منظم حرکت میکنند. این امامت یک جاذبه الهی و امام یک موجود الهی است. ارتباط رهبر دینی با خدا جزو قویترین رابطههاست و تحت هدایت و مشمول عنایت و نصرت پروردگار عزیز است.
جای شکر است که حکمرانان کشور ما امروز در مدار منظومه ولایت حرکت میکنند. به همین دلیل آدم اطمینان دارد که خدا به آنها کمک میکند. رهبر عزیز ما نیز نسبت به آحاد مردم احساس فوق پدری دارند. امام از همه به آحاد مردم نزدیکتر است و از پدر و مادر مهربانتر است. امروز ولیفقیه جانشین نبیاکرم و ائمه اطهار است. این ولایت، عاطفی است. آحاد مردم، اقمار وجود ایشان هستند.
خدا در سوره مبارکه انسان میفرمایند: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»؛ این یطعمون الطعام نشان میدهد که سفره حضرت زهرا سلاماللهعلیها همیشه باز است. امروز هم ما در خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میزنیم. هر کسی در هر جبههای مشکل پیدا کرد، بداند که سفره فاطمه پهن است. بی بی عالم، هیچکسی را ناامید نمیکند. این اطعام فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که در ابعاد مختلف رفع نیاز میکند. ایشان، مظهر جود و غیاثالمستغیثین و صریخالمستصخرین پروردگار متعال است. «یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّه»، فرازمانی و فرامکانی است. در این اطعامش هم، هیچ توقعی از ما ندارد.
شهید سلیمانی، کی از ما توقع داشت. او، کارش این بود که معشوق را از خود راضی کند. آن زمانی که جنگ ایران و عراق بود، شهید ابومهدی در جبهه ایران و از حق دفاع میکرد و سینهسپر آماده بود تا در میدان شهدای ما شهید شود. آنها از همان اول از کسی چیزی نخواستند. فرق ولایت با دیگران همین است. او، میخواهد خدا از او چیزی بگیرد، نمیخواهد که از مردم چیزی به خود اختصاص دهد.