• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1400/09/13
مروری بر مبارزات چهره‌های ضداستعماری دو قرن اخیر ایران

قیام علیه غفلت و غارت

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif «ای کلام‌الله! گفتار مرا شاهد باش! به تو سوگند یاد می‌کنم اگر انگلیسی‌ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن تجاوز کنند در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند.» این سخنان، هیجان مبارزه را در خانه حاج محمدرضا کازرونی به اوج رساند. رئیس‌علی دلواری که اجازه جهادش با هم‌فکری سه نفر از علمای وقت صادر شده بود، با این سخنان قیام خود را علیه انگلیسی‌ها آغاز کرد. زندگی رئیس‌علی طول زیادی نداشت، اما عمق زیادی داشت.

شهید ۳۴ساله مبارزه با استعمار انگلیس سال‌ها بعد به یکی از قله‌های استقلال و آزادی‌خواهی مردم ایران تبدیل شد تا سالروز شهادتش در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ شمسی به‌عنوان «روز ملی مبارزه با استعمار» وارد تقویم رسمی کشور شود. هرچند ایران در طول تاریخ هیچ‌گاه به‌طور مستقیم طعمه استعمار و استعمارگران نشده بود، امّا زوال و ضعف قدرت مرکزی در کنار موقعیت سوق‌الجیشی آن باعث ‌شده بود تا چشم طمع بیگانه هیچ‌گاه از آن قطع نشود. همین امر هم باعث شد تا از اواسط دوران قاجار به‌تدریج چشم و پای بیگانه به این سرزمین باز شود و صفحات تاریکی برای تاریخ این سرزمین رقم بزند.

سمت دیگر این صفحات تاریک اما صفحات روشنی است که ایرانی‌ها رقم زده‌اند؛ استقلال‌طلبانی که گرده زیر بار بیگانه‌دادن ننگشان بود و در این راه ابایی هم از آن نداشتند که نه فقط زندگی که حتی خون خود را هم هدیه کنند. رئیس‌علی دلواری، سرسلسله این مبارزان ضداستعماری در تاریخ معاصر است که مستقیم به سراغ مبارزه با رأس فتنه و غارتگری رفت. تطمیع و تهدیدهای بعدی از سوی انگلیسی‌ها هم نشان داد که هدف را درست انتخاب کرده است. پس از پاسخ منفی به تطمیع چند هزار پوندی انگلیسی‌ها، تهدیدش کردند که چنانچه اسلحه زمین نگذارد و وارد جنگ با انگلیس شود، خانه‌هایشان ویران و نخل‌هایشان قطع خواهد شد. پاسخ قهرمان ضداستعماری این دیار محکم‌‌تر از آنی بود که انگلیسی‌ها تصور می‌کردند: «خانه ما کوه‌ است و انهدام و تخریب آن‌ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراتوری بریتانیای کبیر است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.» رئیس‌علی اما تنها چهره درخشان مبارزه با استعمار و غارت این دیار نیست.
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/49159/photo_2021-12-04_11-45-27.jpg

* مبارزه هم‌زمان با استعمار و عمله استعمار
میرزا کوچک‌خان جنگلی، از دیگر ستاره‌های مبارزات ضداستعماری و آزادی‌خواهانه تاریخ معاصر ایران است؛ اما مبارزه او و امثال او از یک زاویه دیگر هم قابل تحلیل و معنادار است. هرچند مبارزات ضداستعماری و استقلال‌طلبانه مردم ایران و رهبران آن‌ها در دو قرن اخیر تداوم داشته، امّا از سوی مقابل، استعمارگران غارتگر بیکار ننشسته و دست روی دست نگذاشته‌اند. آن‌ها هم‌زمان با مبارزه با جهاد ضداستعماری مردم ایران اقدام به ریشه‌ دواندن در فکر و فرهنگ این دیار کردند. برخی مانند رئیس‌علی مستقیماً به مبارزه با رأس فتنه مشغول بودند و بعضی نیز به‌مانند میرزا کوچک‌خان و یا حتی امیرکبیر کار سخت‌تری داشتند و هم‌زمان هم با استعمار می‌جنگیدند و هم با عمله‌های استعمار؛ عمله‌هایی که در ظاهر، هم‌وطن و هم‌زبان او بودند، امّا در عمل پیشکار بیگانه بودند و تسهیلگر غفلت و غارت او. از این جهت زندگی و مبارزه او یک موضوع خاص قابل تحلیل است.

میرزا کوچک‌خان چه آنگاه که در کنار مشروطه‌خواهان با استبداد داخلی می‌جنگید و چه آنگاه که حاضر نشد در برابر قوای بیگانه روس و انگلیس سر تعظیم خم کند، یک هدف داشت و آن هم «تشکیل یک حاکمیت مستقلِ مبتنی بر اسلام» بود. با اتکای به همین محور است که می‌توان تمام زندگی این مبارز ضداستعماری را تحلیل و اقدامات ظاهراً متفاوت و متنوع او را درک کرد؛ موضوعی که در بیانات سال  ۱۳۹۱ رهبر انقلاب در دیدار اعضای کنگره میرزا کوچک‌خان جنگلی هم به چشم می‌خورد: «منشأ حرکت میرزا کوچک‌خان یک منشأ صددرصد دینى و اعتقادى است. رفتار او هم یک رفتار دینى و اعتقادى است ... و حرکت، یک حرکت صددرصد اسلامى و ایرانى است ... این مرد، هم به‌خاطر پایبندى‌اش به اسلام جذب تفکر مارکسیستى نشد و رد کرد به‌طور صریح و قاطع آن نظریه را ... هم با اجنبى مخالف بود؛ یعنى چون سیاستى بود که از طرف اجانب بود، با اینکه این‌ها مقابله‌شان با دستگاه‌هاى حاکم مثل انگلیس و روس‌هاى قزاق و مانند این‌ها بود، اما در عین‌ حال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ کرد.»  ۲۹/۸/۱۳۹۱ میرزا کوچک خان سرانجام در روز جمعه، یازدهم آذر ماه ۱۳۰۰، جان به جان آفرین تسلیم کرد و دشمنانش از سر بغض و عداوت سر از جسد او جدا کرده و تا مدت ها در معرض تماشای مردم قرار داده بودند‌.

شبیه این حرکت در سایر نقاط ایران و توسط دیگر چهره‌های تاریخی مانند شیخ محمد خیابانی و محمدتقی خان پسیان هم دیده می‌شود. جنبش‌ها و حرکت‌های اصلاحگرانه و صد البته ضداستعماری که آن‌ها نیز به‌مانند میرزا کوچک‌خان و رئیس‌علی و امیرکبیر و دیگر چهره‌های ضداستعمار دو قرن اخیر ایران، هم با اجانب مخالف بودند و هم با سیاستی که از سوی آن‌ها صادر می‌شد. سراسر مبارزه این چهره‌ها هم با همین نگاه قابل تحلیل است؛ اتکا به فکر و فرهنگ ایرانی و اسلامی بدون دخالت و نفوذ بیگانه.

مروری بر اهداف این قیام‌های استقلال‌طلبانه ضداستعماری در عین تأکید و تحریص به حفظ تمامیت ارضی ایران و مبارزه هم‌زمان با مواردی مانند بی‌سوادی که بستر اجتماعی دخالت‌ و حضور بیگانه را فراهم می‌کند، نشان می‌دهد که این تداوم تاریخی مبارزات ضداستعماری علاوه بر مخالفت با دخالت و حضور بیگانه، به جنگ عوامل زمینه‌ساز این دخالت‌‌ها هم رفته و خواستار حذف و هدم آن‌ها از فکر و فرهنگ مردم ایران بودند. تأکید بر مبارزه با بی‌سوادی در مسیر حرکت اصلاحگرانه چهره‌هایی مانند امیرکبیر و شیخ محمد خیابانی از این زاویه قابل تحلیل است؛ مبارزه هم‌زمان با غارت استعمار و غفلت اذهان. غفلت اذهان است که جاده‌ صاف‌کن غارت استعمار می‌شود: «وقتی که غفلت از تواناییِ خود بر ملّتی حاکم شد، غارت آن ملّت آسان می‌شود. ببینید، غفلت و غارت مکملِ هم‌ هستند؛ غفلت مقدمه غارت است، غارت افزایش‌دهنده غفلت است؛ غفلت و غارت با همدیگر همراه‌اند. این در مورد کشورهایی که مستقیم تحت استعمار بودند صدق می‌کند، در مورد جایی مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم هم نشده صدق می‌کند؛ لذاست که می‌خواهند غافل باشیم.»۱۴۰۰/۸/۲۶ از امیرکبیر تا رئیس‌علی و میرزا کوچک‌خان و حتی انقلاب اسلامی به رهبر خمینی کبیر(ره)، همگی حرکت‌هایی بوده‌اند برای مبارزه هم‌زمان با غارت و غفلت! از همین جهت این مبارزه همان‌قدر که دشمن خارجی خواهد داشت، می‌تواند دشمن داخلی هم داشته باشد؛ داخلی‌هایی که آرزوی عمله خارج بودن را در سر می‌پرورانند.