• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1400/08/30
گوشه‌ای از حکایت ناب کتاب تنها گریه کن

روایت مادرانی استوار

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif کتاب «تنها گریه کن»، روایت زندگی «سرکار خانم اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان»، در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، جنگ  تحمیلی و پس از آن است که به قلم خانم اکرم اسلامی تدوین و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. در تقریظ رهبر انقلاب بر حاشیه این کتاب آمده است: «با شوق و عطش، این کتاب شگفتی‌ساز را خواندم و چشم و دل را شستشو دادم. همه چیز در این کتاب، عالی است؛ روایت، عالی؛ راوی، عالی؛ نگارش، عالی؛ سلیقه‌ی تدوین و گردآوری، عالی، و شهید و نگاه مرحمت سالار شهیدان به او و مادرش در نهایت علوّ و رفعت .. هیچ سرمایه‌ی معنوی برای کشور و ملّت و انقلاب برتر از اینها نیست. سرمایه‌ی باارزش دیگر، قدرت نگارش لطیف و گویایی است که این ماجرای عاشقانه‌ی مادرانه به آن نیاز داشت.»
بخش «زن و خانواده و سبک‌زندگی» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت «یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» و انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» یادداشتی درباره این کتاب از خانم نغمه مستشارنظامی منتشر می‌کند.


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif مادر که باشی، معنای جگرگوشه را خوب می‌فهمی؛ پاره دل، نور چشم، چراغ خانه و عصای پیری، همگی در یک کلمه خلاصه می‌شود: «فرزند»! خاری به دست جگرگوشه‌ات برود، قلب تو را پاره می‌کند. قطره اشکی که به گونه‌اش بنشیند، بی‌قرارت می‌کند. تب‌ کند، تا صبح تاب نداری. لبخندش صبح بهار است و گریه‌اش بارش پاییز، حالا حساب کن جگر‌گوشه‌ات «محمد» نام گرفته باشد و شفایش را از محمد‌ رسول‌الله‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گرفته باشی و جلوی چشمت قد بکشد و پشت لبش سبز شود، بنشیند پایین پایت، با ادب و احترام چای بریزد برایت و بگوید: «دو کلمه حرف دارم مادر»، چه می‌توانی بگویی جز «بگو، جان مادر».

با شرم اجازه بخواهد برای پرواز و تو بدانی لحن کلامت و برق نگاهت دلش را قرص می‌کند، محکم بگویی «برو پسرم، به خدا می‌سپارمت» و باز با نجابت و آزرم مردانه بخواهد چیزی بگوید و نتواند، بگویی: «آماده‌ام که بشنوم نور چشمم» نفس راحتی بکشد و بگوید: «این بار آخر است و دگرباره باز نمی‌گردم، دیدارمان به قیامت مادر، شال سبز کربلا را اگر پیکرم باز آمد و اگر سر به تن داشتم در کفنم بگذار و خودت مرا به خاک بسپار و مبادا که زاری کنی تا دشمنمان از دیدن اشک مادران ایران شاد شود» و تو در دل ذکر یافاطمه سلام‌الله‌علیها و یازینب سلام‌الله‌علیها بگیری و بگویی: «خیالت جمع» و خیالش تخت ‌شود، سرش را بالا بگیرد و ببینی که سرفرازش کرده‌ای. شانزده سال قد‌کشیدندش، خندیدنش، بزرگ‌شدنش، جلوی چشمت بیاید و برود و تو بمانی و خاطرات قشنگ.

چرخ روزگار بچرخد و بچرخد و دیدارتان را که قرار بود بماند به قیامت، به سحرگاهی سرد در قم گره بزند. تو باشی و جگرگوشه‌ات تنهای تنها، یک دل سیر محاسن نورسته‌اش را نوازش‌ کنی و غبار از صورت و لب‌های خشکش پاک‌ کنی و روضه علی‌اکبر بخوانی و تنها به یاد حسین علیه‌السلام اشک بریزی و بعد دست به کمر‌ بگیری و محکم بلند شوی؛ چون سرو راست‌قامت و استوار تا دنیا در بهت صبر زینبی‌ات انگشت‌به‌دهان بماند.

* این است گوشه‌ای از حکایت ناب «تنها گریه کن»
«تنها گریه کن»، روایت ماندگاری است از مادرانی استوار؛ مادرانی که گوشه‌ ‌جگر و نورچشمشان را در راه دین خالصانه تقدیم کردند و نگذاشتند دشمن، حتی به‌قدر قطره‌ اشکی حلقه‌زده بر چشمان مادر شهید، احساس پیروزی کند. این کتاب روایت زندگی اشرف‌سادات ‌منتظری است؛ بانویی که در تمام بزنگاه‌ها، همراه و همدل مکتبِ‌ جهانیِ امام ‌روح‌الله و نایب برحق ایشان حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای است.

این کتاب روایتی است از کودکی تا به امروزِ این بانوی ارجمند که سیر تاریخی تکامل روحی و معنوی زن مسلمان ایرانی را در سایه برکات انقلاب ‌اسلامی نشان می‌دهد. حضور بانوان در راهپیمایی‌ها، توزیع اعلامیه، استقبال از حضرت امام، پذیرایی از مهمانان دیدارهای امام، فعالیت در پشت جبهه، حمایت از حضور همسر و فرزند در جبهه‌ها و صبر زینبی و مواجهه باشکوه با شهادت فرزندش از جمله بارزترین جلوه‌های حضور زن در این کتاب است.

«تنها گریه کن»، تجلی ولایت‌مداری، اخلاص و عشق در نام والای «مادر» است؛ مادری که استوار چون کوه می‌ایستد و نازنین جگرگوشه‌ خود را به آغوش خاک می‌سپارد؛ مادری که حالا مادر همه ایران است، در خانه‌اش باز است برای پیر و جوان، به نیازمندی نه نمی‌گوید و دل‌شکسته‌ای را از در نمی‌راند.

مادر که باشی، با خواندن «تنها گریه کن» در خلوت سحرگاه، سجاده‌ات را غرق در اشک می‌کند؛ مادر که باشی، با خواندن «تنها گریه کن»، معنای عاقبت‌به‌خیری فرزند را در خط‌به‌خط کتاب می‌بینی، معنای آن آیه شریفه که می‌فرماید: «هرگز گمان مبر آن‌ها که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۶۹)

شهید محمد معماریان، در خط‌به‌خط این کتاب زنده است و دست مادر را در سختی‌ها می‌گیرد؛ در خط‌به‌خط کتاب نورچشم، چراغ خانه و عصای دست مادر و چراغ راه مخاطب است؛ خود شهید است که خط‌به‌خط این کتاب دست کلمات را گرفته تا راوی، نویسنده و مخاطب را با خود به معراج شهدا ببرد.