1400/08/23
سخنرانی دبیرکل حزبالله لبنان بهمناسبت روز شهید
قلب و عقل انسان از خواندن وصیت شهدا بهوجد میآید
سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان به مناسبت روز شهید سخنرانی کرد و در مورد جایگاه و برکات شهدا توضیح داد و سپس به موضوعات مهم منطقهای از جمله علت رزمایشهای پرتعداد رژیم صهیونیستی، تلاش آمریکا برای نفوذ در لبنان، حواشی مذاکرات ایران و عربستان و ... اشاره کرد. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از این سخنرانی را منتشر میکند.
شهدا، سرمایههای فرهنگی و فکری ما هستند
شهدا سرمایههای معنوی و فرهنگی امت اسلامی هستند که طبق فرموده امام خمینی رحمهاللهعلیه باید به آنان اقتدا کرد. مناسبت نامگذاری روز یازدهم نوامبر به نام شهید، به چند ماه پس از یورش رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی باز میگردد؛ هنگامی که آغازگر دوران عملیات شهادتطلبانه در لبنان بودیم و امیر شهادتطلبان، «احمد قصیر» که هنوز بیست سالش نشده بود به مقر فرماندهی نظامی اسرائیلی در شهر صور حمله و این مقر را بهطور کامل نابود کرد و بیش از صد افسر و نظامی اسرائیلی را به هلاکت رساند. حمله به مقر فرماندهی نظامی اسرائیلی در شهر صور قویترین ضربهی نظامی بود که دشمن از سوی جنبش مقاومت از زمان ایجاد این رژیم دریافت کرد. من هر سال تکرار و تأکید میکنم که علمیات شهادتطلبانهی احمد قصیر در تاریخ مقاومت همچنان قویترین عملیات است و امیدواریم عملیاتی قویتر از آن در آینده توسط مقاومت در قلب و عمق فلسطین یا هر عرصهای از عرصههای تقابل با دشمن اسرائیلی اتفاق بیفتد.
حزبالله از همان ابتدا این روز بزرگ و مبارک را در تاریخ مقاومت لبنان بهویژه تاریخ مقاومت اسلامی و در کل تاریخ مقاومت منطقه در مقابله با طرح صهیونیستی انتخاب کرد تا روزی برای همهی شهدای مقاومت باشد. ما این روز را روزی برای گرامیداشت هر زن و مرد شهید در مسیر مقاومت خود میدانیم و علما و فرماندهان ما اعم از سید شهدای مقاومت اسلامی (سیدعباس موسوی)، شیخ شهدای مقاومت اسلامی (شهید راغب حرب)، فرمانده جهادی بزرگ ما حاج عماد مغنیه (سید ذوالفقار)، دیگر فرماندهان شهید و شهدای استشهادی که با اجساد و ارواح خود کاروانها و دژهای دشمن را هدف قرار دادند و همهی شهدای مجاهدی که در همهی میادین و عرصهها حضور یافتند و از این کشور، این امت و این آرمان دفاع کردند، بخشی از این شهدا هستند.
این سالگرد، گرامیداشت همهی این شهداست. ازاینرو، همهی خانوادههای شهدای حزبالله و مسیر مقاومت ما، این روز را روز شهید خود میدانند. همهی آنها این احساسات را در این روز با خود همراه دارند. ما در مسیر و فرهنگ خود برای شهید جایگاه بسیار والایی قائلیم. ما شهدا را ارج مینهیم و مراسم امروز ما یکی از راههای نشاندادن این ارج و ارزش است. این اقدام ما تعهد به ایمان اسلامی و قرآنی و تبعیت از پیامبران الهی است، زیرا خداوند متعال شهدا را گرامی و بزرگ داشته و به آنان فضیلت و علو درجات عطا کرده است.
در آیات قرآنی و روایات و احادیث که در طول سالها شنیدهاید، از حیات شهدا نزد خداوند و حیات واقعی آنها در آن جهان و جایگاه و درجات و علو مراتبشان سخن گفته شده است. همهی اینها از اصول ثابت ایمانی و اعتقادی ماست. ما به تبعیت از این رهنمودها و تعالیم، شهدا را نه بهخاطر اینکه برادران، فرزندان و یا عزیزان ما هستند، بلکه بهخاطر این پیشزمینهی اخلاقی و قرآنی گرامی میداریم.
شهدا ثروت فرهنگی و فکری برای ما هستند. ازاینرو، وصیتهای آنان را بخوانید. امام خمینی رحمهاللهعلیه به خواندن وصیت این شهدا توصیه کردند و فرمودند قلب و عقل انسان هنگامی که متن وصیت شهدا را میخواند، بهوجد میآید؛ زیرا خداوند به این شهدا آموزشداده و این نور را به قلب و عقول آنها الهام کرده است. سیرهی هر یک از این شهدا شایسته است که نمونه و اسوهی ما باشد. همچنین ما خانوادهی شهدا را گرامی میداریم. خانوادهی این شهدا در دیدار با ما میگویند، آماده هستند سایر پسران و دختران و همهی جگرگوشههای خود را تقدیم کنند تا این راه ادامه پیدا کند و مقاومت باقی بماند و اهداف محقق شود.
از جمله برکات خون شهدای مقاومت، شهدای حزبالله، جنبش امل، جبههی مقاومت ملی لبنان و همهی نیروهای ملی و اسلامی که از سال ۱۹۸۲ و قبل و بعد از آن مبارزه کردهاند، آزادسازی سرزمین و خاک است. ما با برنامهی آمریکا که در آن از تروریسم تکفیری در منطقه استفاده کرد، مقابله کردیم و در این نبرد پیروز شدیم. طی روزها و هفتههای اخیر خبرهایی از تماسهای تلفنی سران عرب با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه پخش شد. طی چند روز اخیر، وزیر خارجهی امارات به دمشق سفر کرد. این کار بهمنزلهی آن است که عربها پیروزی سوریه را بهرسمیت شناختهاند؛ بهمنزلهی اذعان عربها به شکست طرحی است که صدها میلیارد دلار از اموال خود را صرف آن کردند. این سفر بهمنزلهی اعلام شکست است. هر کس میتواند از زوایای مثبت و منفی به این مسئله نگاه کند، ولی من از این زاویه به آن نگاه میکنم؛ از زاویهی شهدایی که با تروریسم تکفیری مبارزه و خون خود را تقدیم کردند؛ از زاویهی زخمیها و نیروهای مجاهد و مقاومت به این مسئله نگاه میکنم.
اسرائیل، برای اوّلینبار در تاریخ هفتادسالهاش از لبنان میترسد
اسرائیل امروز بهشدت نگران است. اسرائیلی که در زمان بهار عربی از فضای راهبردی بسیار مناسبی برای خود سخن میگفت، بار دیگر دستخوش نگرانی شده است؛ نگرانی از لبنان، فلسطین، منطقه و نگرانی برای موجودیت خودش. رزمایش شمال فلسطین اشغالی را میبینیم که از چند روز پیش آغاز شده است و بهمدت یکماه ادامه خواهد داشت. قبلاً هر سال یک رزمایش انجام میدادند، امّا الآن هر ماه یک رزمایش انجام میدهند؛ چرا این رزمایشها در شمال فلسطین اشغالی اجرا میشود؟ به این علت است که از لبنان نگران هستند. برای اوّلین بار در تاریخ این رژیم طی هفتاد سال گذشته، از لبنان میترسد. از اینکه لبنان موشک کاتیوشا یا گلولهای بهسمت آنها شلیک کند، نمیترسند، بلکه از این میترسند که لبنان وارد بخشهای وسیعی از شمال، تحت عنوان نبرد الجلیل شود. اکنون اصطلاح الجلیل و نبرد الجلیل با قدرت در ذهن اسرائیلیها، فرهنگ اسرائیل و محاسبات نظامی سران سیاسی و نظامی اسرائیل وجود دارد. به همین سبب دیوار احداث میکنند، جغرافیای منطقهای را تغییر میدهند و گروههایی از نیروها را به مرزها میآورند و در منطقهی شمال، رزمایش ماهانه یا فصلی برگزار میکنند. این رزمایشها را بر اساس فرضیههای مشخصی (ورود مقاومت به الجلیل) اجرا میکنند.
اگر اینها صرفاً حرف و حدیثهای رسانهای بود، نیاز نداشت اسرائیل همهی این کارها و برنامهها و تدابیر و رزمایشها را برگزار کند و این همه تلاش و هزینه کند. این امر نشان میدهد اسرائیلیها بهخوبی به مقاومت لبنان و وعدههای راستین آن و قدرت و عظمت نیروهای مقاومت و راهبردهای آن اعتماد دارند و بر همین اساس هم عمل میکنند و مسئله را دستکم نمیگیرند. نگرانی از لبنان بهسبب قدرت نیروهای پیادهای است که اسرائیل میترسد وارد الجلیل و شمال فلسطین اشغالی شوند که اگر چنین اتفاقی بیفتد، برای موجودیت رژیم اشغالگر بسیار خطرناک خواهد بود. مسئله این نیست که مقاومت چند کیلومتر را آزاد کند، بلکه پیامدهای چنین حادثهای برای آنها بسیار سنگین است. آنها از این زاویه به مسئله نگاه میکنند. آنها نگران موشکهای مقاومت بهخصوص موشکهای نقطهزن مقاومت هستند. به همین سبب نگران جنگ با لبنان هستند؛ امّا بهجز تعداد اندکی از مردم لبنان، بقیه جنگ با اسرائیل را فراموش کردهاند. مردم لبنان نگران فرآوردههای نفتی، قیمت بنزین، بیکاری، دلار و ... هستند. نگرانیهای مردم لبنان این مسائل است، ولی رژیم اشغالگر نگران جنگ با لبنان است و به همین سبب هزاران حساب برای این مسئله باز کردهاند. این امر از برکات خون شهداست. بنابراین، آنها در سطح منطقهای بهخصوص پس از عملیات شمشیر قدس و پس از قیام ملت فلسطین در غزه، قدس و کرانهی باختری و داخل مناطق ۱۹۴۸، نگران موجودیت خود هستند.
اگر بخشی از وقت خود را به مطالعهی سخنان مسئولان کنونی و سابق اسرائیل دربارهی واقعیت اوضاع جامعهی اسرائیل اختصاص بدهید، به این نتیجه میرسید که آنها نگران قدرت محور مقاومت هستند که هر روز قویتر، پیشرفتهتر و پیروزتر میشود و از مشکلاتی که در ده سال گذشته با آن روبهرو بود، در حال خارجشدن است. مسئلهی خندهدار اینکه برخی در لبنان میگویند محور مقاومت در منطقه در حال ضعیفشدن است و محور مقابل در حال قویشدن؛ حال آنکه همهی دادهها و شاخصها عکس این مطلب را نشان میدهد. نمیدانم این افراد با کدام چشم به اوضاع منطقه نگاه میکنند و با کدام عقل اوضاع را تحلیل میکنندآ امّا ما با مسئلهی جدیدی روبهرو هستیم که بعداً باید به تفصیل به آن پرداخته شود.
اسرائیل برای اوّلین بار است که به این شکل دچار نگرانی برای موجودیت خود میشود؛ نگرانی برای وجود و بقا. نخبگان و مردم در اسرائیل این سؤال را میپرسند که آیا امکان دارد در این منطقه باقی بمانیم؟ با توجه به همهی تحولات داخلی و منطقهای، تلاش میکنند از طریق مسئلهی عادیسازی روابط و برقراری روابط با برخی کشورهای عربی نفسی تازه کنند، ولی اسرائیلیها در عمق وجود و ذهن خود میدانند همهی کشورهایی که روابط خود را با آن عادی کردهاند، نمیتوانند از این رژیم در برابر نیروهای مقاومت در لبنان، فلسطین و کل منطقه حمایت کنند. خودشان آن را میدانند. خشونتی که داخل فلسطین اشغالی اعمال میشود، خشونت توجیهناپذیر و روزافزون علیه اسرا در زندانها و علیه اهالی قدس و اهالی محلهی شیخ جراح و محلهی سلوان و ... و علیه فلسطینیان ۱۹۴۸، کرانهی باختری و تشدید محاصره علیه نوار غزه، هیچکدام نشاندهندهی قدرت نیست، بلکه نشانهی ترس، وحشت و نگرانی است، زیرا کسی که به این میزان به خشونت و ظلم روی میآورد، دچار ترس و نگرانی و ضعف است. همهی اینها دستاوردهای خون شهداست.
سیطره و نفوذ کامل آمریکا در لبنان را شکستیم
آمریکا که طی این سالها تلاش کرده است کل منطقه را تحت سیطره و سلطهی خود درآورد، در لبنان با مشکل روبهرو شد. ما ادعا نمیکنیم که توانستهایم لبنان را از نفوذ آمریکا و سلطهی این کشور به شکل کامل رها کنیم. آمریکا همچنان در لبنان نفوذ دارد و سلطهی این کشور در لبنان همچنان به قوت خود باقی است. گاهی اوقات در لبنان به خواستههای آمریکا گردن نهاده میشود و گاهی اوقات هم گردن نهاده نمیشود. واقعیت اوضاع همین است. بنابراین، نمیگوییم لبنان بهطور کامل از نفوذ آمریکا رها شده است و همچنین نمیگوییم لبنان بهطور کامل تحت نفوذ و سلطه آمریکاست، بلکه از وجود نوعی نفوذ و سلطهی آمریکا بر لبنان سخن میگوییم. این نفوذ و سلطه در سطوح مختلف رسمی، مردمی و سازمانی وجود دارد. ما به برکت همهی فداکاریها بهدنبال آن هستیم که جلوی سیطره و نفوذ آمریکا را بگیریم. به همین سبب لبنان تا امروز توانسته است روی پاهای خود بایستد و فقط به ارادهی سیاسی نیاز دارد تا آنچه را آمریکا برای ترسیم مرزهای دریایی دیکته میکند، رد کند. اینجا از یک مسئله حاکمیتی صحبت میکنیم. وقتی از حاکمیت صحبت میکنیم، حتی یک دانه سنگ، یک فنجان آب و یک متر از زمین یا آب هم ارزش پیدا میکند؛ امّا مسئلهی دیگری که به این ارزش افزوده میشود اینکه منطقهی مورد اختلاف حاوی ثروتهای نفتی و گازی فراوانی است که لبنان به آنها نیاز دارد. آیا میتوانیم دربارهی حاکمیت خودمان کوتاه بیاییم؟ آیا میتوانیم از ثروتهای خودمان کوتاه بیاییم؟
جمهوی اسلامی ایران از سال ۲۰۰۶ تاکنون هر روز متهمشده و مورد اهانت و ناسزا قرار گرفته است. این کارها از سوی مسئولان و وزرا و نمایندگان صورت گرفته است؛ امّا جمهوری اسلامی همیشه گفته «دست من برای کمک به لبنان دراز است.» ایران هیچگاه بر ملت لبنان منت نگذاشته و بگوید که در سال ۱۹۸۲ اسرائیل نزدیک بود سراسر لبنان را اشغال کند و من آمدم و کمک کردم و هزینهها را تأمین کردم و اگر این کار را نکرده بودم لبنان به اشغال درمیآمد. آیا تاکنون مسئولان ایرانی چنین سخنی گفتهاند؟ خیر، بلکه بالعکس هر روز میگویند آمادهایم. برق میخواهید برایتان نیروگاه میسازیم. مترو نیاز دارید برایتان میسازیم. بنزین و مازوت و نفت میخواهید با لیره لبنان بخرید، اشکال ندارد. این، علیرغم همهی دشنامها و اهانتهاست. آنها نه سفیرشان را فراخواندند و نه سفیر لبنان را از تهران اخراج کردند. این دوست است.
سالهاست که لبنان و حکومت و دولت و نخستوزیران آن تحت فشار آمریکا بودهاند؛ چرا لبنان توانست در برابر این فشارها مقاومت کند و دستورات آمریکا در ترسیم مرز دریایی را نپذیرفت؟ زیرا در این مورد به خون شهدا تکیه داشت. به نیروی کسانی تکیه داشت که در میان ما زندهاند؛ به مقاومتی تکیه داشت که قادر است در برابر دشمن و حامیانش بایستد و اجازه ندهد که دشمن دستش را بهسوی یک دانه ریگ یا یک لیوان آب یا منابع لبنان دراز کند. این بدان معناست که لبنان بهصورت کامل تحت تسلط آمریکا نیست؛ امّا مثالهای زیادی هم وجود دارد که نشان میدهد لبنان در جاهایی تحت نفوذ و سلطه آمریکاست. این نبردی است که ما درگیر آن بودهایم. این همان نبرد حاکمیتی است. بهصراحت میگویم که ما در حزبالله خواهان تشکیل حکومتی مرکزی، عادل و متعلق به همهی شهروندان لبنانی از هر قشر و گروه و حکومتی دارای حاکمیت و استقلال و آزادی واقعی هستیم. سادهترین تعریف حاکمیت و استقلال، نپذیرفتن دیکته و دستورات بیگانگان است؛ حکومتی که دستورات خارجی را اجرا میکند، زمانی که ادعای استقلال و حاکمیت و استقلال و آزادی میکند، دروغ میگوید. اینها مسائلی آشکار و سادهای است که نیاز به استدلال و مقدمه ندارد.
سقوط مأرب، شکست بزرگی برای ریاض و واشنگتن است
امّا در مورد یمن باید بگویم از همان شب اوّل آغاز جنگ علیه یمن و ملت آن، موضع حزبالله در این خصوص آشکار بود. هفت سال است که ما دربارهی یمن سخن میگوییم و آنها ما را مجازات و رسانههای ما را در ماهوارههای عربست و نایلست مسدود کردند. ما این مجازات را میپذیریم و آن را فداکاری در راه موضع انسانی، اخلاقی و ایمانی شریف در قبال ملت یمن و تجاوز علیه آن میدانیم. هفت سال این موضع ما بوده است. ای برادران و خواهران، داستانسازی کنونی دربارهی یمن، داستان مأرب و جنگ تجاوزکارانه علیه یمن و نتایج این جنگ است. پس از هفت سال از جنگ علیه یمن، صدها میلیارد دلار هزینه شده است و نتیجهی آن شکست کامل بوده است.
دیوید شنکر، معاون وزیر امور خارجهی آمریکا که سیاستمداران و احزاب بهویژه نهادهای جامعهی مدنی که با سفارت آمریکا مراوده دارند و بهخوبی او را میشناسند، چند روز پیش گفت سقوط مأرب، شکستی برای ریاض و واشنگتن است و سقوط مأرب، یعنی طرف مقابل در جنگ یمن پیروز شده است. این را شنکر گفته است و نه یکی از اعضای محور مقاومت. ازاینرو، پیامدهای مأرب برای یمن و منطقه بسیار بزرگ خواهد بود و عربستان این را بهخوبی میداند. در اینجا ممکن است کسی بگوید علت بحران ایجادشده علیه لبنان و ادعای اینکه مشکل با حزبالله است، پس، حزبالله را تحت فشار بگذارید این باشد که لبنان تحت فشار قرار بگیرد و لبنان، حزبالله را تحت فشار قرار دهد و حزبالله نیز بر انصارالله فشار بیاورد تا جنگ یمن را متوقف کند. اگر عربستان اینگونه فکر کند، یعنی ذهن فعالی برای داستانسازی دارد، امّا این موضوع نیز صحیح و منطقی نیست؛ چرا؟ چون برخیها در لبنان بحثی را مطرح کردند و برخی دوستان ما نیز آن را افتخاری برای حزبالله میدانند مبنی بر اینکه در مذاکرات عربستان و ایران در بغداد هنگامی که سعودیها دربارهی یمن با ایرانیها صحبت کردهاند، طرف ایرانی گفته است سراغ حزبالله لبنان بروید تا آنها این مسئله را حل کنند، یا با سیدحسن ملاقات کنید. این موضوع صحت ندارد و چنین اتفاقی در بغداد نیفتاده است. در چهار دور مذاکرات ایران و عربستان مطلقاً هیچ سخنی دربارهی لبنان و حزبالله، نه در ارتباط با مسئلهی یمن و نه غیر آن مطرح نشده است.
خبر صحیح این است که سعودیها دربارهی یمن از ایرانیها خواستهای داشتهاند و ایرانیها گفتهاند با خود یمنیها مذاکره کنید؛ سیدعبدالملک و انصارالله و نمایندگان آنها در داخل و خارج هستند و شما با آنها مذاکره کنید و ما حاضریم به این روند کمک کنیم، ولی ما نماینده و مذاکرهکننده به نیابت از یمنیها نیستیم. برادران ایرانی همیشه چه دربارهی یمن و چه غیر آن اینگونه بودهاند و هیچگاه به نیابت از هیچ طرفی چه لبنانی، یمنی، بحرینی، عراقی، فلسطینی، سوری یا افغان مذاکره نکردهاند. من از مفاد مذاکرات بغداد اطلاع دارم و تأکید میکنم به هیچ عنوان چنین چیزی در مذاکرات بغداد مطرح نشده است.
ممکن است عربستان چنین تصور کند که حزبالله هدایت جبههها در یمن را به عهده دارد و این پیروزیهایی که اخیراً در یمن کسب شده است و شکستهایی که آنان متحمل شدهاند بهعلت حضور حزبالله بوده است. همهی اینها اوهام محض است و صحت ندارد. پیروزیها در یمن را فرماندهان، رزمندگان و عقلها، ارادهها، ایمان، حکمت و معجزات یمنی و پیروزی الهی برای یمن محقق ساختهاند. این واقعیت یمن است؛ امّا مشکل دیدگاه عربستان در قبال یمن و همهی کشورهای همسایه، این خود برتربینی و تحقیر دیگران است و اینکه سطح این کشور بالاتر و عقلیت کشورهای همسایه از عقلیت او کمتر است. عربستان نمیتواند تصدیق کند که انصارالله و یمنیها بتوانند پهپاد و موشکهای بالستیک و حتی یک گلوله، راکت و گلوله توپ بسازند؛ امّا این واقعیت است که گروهی در یمن حضور دارند که از سطح بالای نبوغ و ذکاوت برخوردارند و ما شاهد آن هستیم.
من به عربستان میگویم اگر جدی میخواهید از جنگ یمن خلاص شوید، راه آن فشار بر لبنان و حزبالله و هیچکس دیگری در کره زمین نیست. رهایی از جنگ یمن یک راه دارد و آن اینکه آتشبس و لغو محاصره را بپذیرد و پای میز مذاکرات سیاسی بروید. غیر از این راه نه آمریکا و نه شورای امنیت یا اتحادیهی عرب و قطع روابط دیپلماتیک و بحرانسازی برای لبنان و غیرلبنان نمیتواند هیچ چیزی را در یمن مجاهد، مظلوم و پیروز تغییر دهد.
در روز شهید و شهدای عظیمالشأن، با ارواح پاک و مطهر آنها عهد میبندیم که راهی را که آنها با خون، عرق و خستگی، جهاد، تلاش و فداکاری برای ما باز کردهاند، ادامه میدهیم. ما به شهدا میگوییم به راه شما ادامه میدهیم و به وعده و بیعت خود با خدا و شما وفا میکنیم و اهداف شما را محقق خواهیم کرد و از خدا میخواهیم شهادت را مانند شما رزقوروزی ما قرار دهد و ما را با شما محشور گرداند و در دنیا و آخرت بین ما و شما بهاندازهی یک چشمبرهمزدن فاصله نیندازد.
شهدا، سرمایههای فرهنگی و فکری ما هستند
شهدا سرمایههای معنوی و فرهنگی امت اسلامی هستند که طبق فرموده امام خمینی رحمهاللهعلیه باید به آنان اقتدا کرد. مناسبت نامگذاری روز یازدهم نوامبر به نام شهید، به چند ماه پس از یورش رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی باز میگردد؛ هنگامی که آغازگر دوران عملیات شهادتطلبانه در لبنان بودیم و امیر شهادتطلبان، «احمد قصیر» که هنوز بیست سالش نشده بود به مقر فرماندهی نظامی اسرائیلی در شهر صور حمله و این مقر را بهطور کامل نابود کرد و بیش از صد افسر و نظامی اسرائیلی را به هلاکت رساند. حمله به مقر فرماندهی نظامی اسرائیلی در شهر صور قویترین ضربهی نظامی بود که دشمن از سوی جنبش مقاومت از زمان ایجاد این رژیم دریافت کرد. من هر سال تکرار و تأکید میکنم که علمیات شهادتطلبانهی احمد قصیر در تاریخ مقاومت همچنان قویترین عملیات است و امیدواریم عملیاتی قویتر از آن در آینده توسط مقاومت در قلب و عمق فلسطین یا هر عرصهای از عرصههای تقابل با دشمن اسرائیلی اتفاق بیفتد.
حزبالله از همان ابتدا این روز بزرگ و مبارک را در تاریخ مقاومت لبنان بهویژه تاریخ مقاومت اسلامی و در کل تاریخ مقاومت منطقه در مقابله با طرح صهیونیستی انتخاب کرد تا روزی برای همهی شهدای مقاومت باشد. ما این روز را روزی برای گرامیداشت هر زن و مرد شهید در مسیر مقاومت خود میدانیم و علما و فرماندهان ما اعم از سید شهدای مقاومت اسلامی (سیدعباس موسوی)، شیخ شهدای مقاومت اسلامی (شهید راغب حرب)، فرمانده جهادی بزرگ ما حاج عماد مغنیه (سید ذوالفقار)، دیگر فرماندهان شهید و شهدای استشهادی که با اجساد و ارواح خود کاروانها و دژهای دشمن را هدف قرار دادند و همهی شهدای مجاهدی که در همهی میادین و عرصهها حضور یافتند و از این کشور، این امت و این آرمان دفاع کردند، بخشی از این شهدا هستند.
این سالگرد، گرامیداشت همهی این شهداست. ازاینرو، همهی خانوادههای شهدای حزبالله و مسیر مقاومت ما، این روز را روز شهید خود میدانند. همهی آنها این احساسات را در این روز با خود همراه دارند. ما در مسیر و فرهنگ خود برای شهید جایگاه بسیار والایی قائلیم. ما شهدا را ارج مینهیم و مراسم امروز ما یکی از راههای نشاندادن این ارج و ارزش است. این اقدام ما تعهد به ایمان اسلامی و قرآنی و تبعیت از پیامبران الهی است، زیرا خداوند متعال شهدا را گرامی و بزرگ داشته و به آنان فضیلت و علو درجات عطا کرده است.
در آیات قرآنی و روایات و احادیث که در طول سالها شنیدهاید، از حیات شهدا نزد خداوند و حیات واقعی آنها در آن جهان و جایگاه و درجات و علو مراتبشان سخن گفته شده است. همهی اینها از اصول ثابت ایمانی و اعتقادی ماست. ما به تبعیت از این رهنمودها و تعالیم، شهدا را نه بهخاطر اینکه برادران، فرزندان و یا عزیزان ما هستند، بلکه بهخاطر این پیشزمینهی اخلاقی و قرآنی گرامی میداریم.
شهدا ثروت فرهنگی و فکری برای ما هستند. ازاینرو، وصیتهای آنان را بخوانید. امام خمینی رحمهاللهعلیه به خواندن وصیت این شهدا توصیه کردند و فرمودند قلب و عقل انسان هنگامی که متن وصیت شهدا را میخواند، بهوجد میآید؛ زیرا خداوند به این شهدا آموزشداده و این نور را به قلب و عقول آنها الهام کرده است. سیرهی هر یک از این شهدا شایسته است که نمونه و اسوهی ما باشد. همچنین ما خانوادهی شهدا را گرامی میداریم. خانوادهی این شهدا در دیدار با ما میگویند، آماده هستند سایر پسران و دختران و همهی جگرگوشههای خود را تقدیم کنند تا این راه ادامه پیدا کند و مقاومت باقی بماند و اهداف محقق شود.
از جمله برکات خون شهدای مقاومت، شهدای حزبالله، جنبش امل، جبههی مقاومت ملی لبنان و همهی نیروهای ملی و اسلامی که از سال ۱۹۸۲ و قبل و بعد از آن مبارزه کردهاند، آزادسازی سرزمین و خاک است. ما با برنامهی آمریکا که در آن از تروریسم تکفیری در منطقه استفاده کرد، مقابله کردیم و در این نبرد پیروز شدیم. طی روزها و هفتههای اخیر خبرهایی از تماسهای تلفنی سران عرب با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه پخش شد. طی چند روز اخیر، وزیر خارجهی امارات به دمشق سفر کرد. این کار بهمنزلهی آن است که عربها پیروزی سوریه را بهرسمیت شناختهاند؛ بهمنزلهی اذعان عربها به شکست طرحی است که صدها میلیارد دلار از اموال خود را صرف آن کردند. این سفر بهمنزلهی اعلام شکست است. هر کس میتواند از زوایای مثبت و منفی به این مسئله نگاه کند، ولی من از این زاویه به آن نگاه میکنم؛ از زاویهی شهدایی که با تروریسم تکفیری مبارزه و خون خود را تقدیم کردند؛ از زاویهی زخمیها و نیروهای مجاهد و مقاومت به این مسئله نگاه میکنم.
اسرائیل، برای اوّلینبار در تاریخ هفتادسالهاش از لبنان میترسد
اسرائیل امروز بهشدت نگران است. اسرائیلی که در زمان بهار عربی از فضای راهبردی بسیار مناسبی برای خود سخن میگفت، بار دیگر دستخوش نگرانی شده است؛ نگرانی از لبنان، فلسطین، منطقه و نگرانی برای موجودیت خودش. رزمایش شمال فلسطین اشغالی را میبینیم که از چند روز پیش آغاز شده است و بهمدت یکماه ادامه خواهد داشت. قبلاً هر سال یک رزمایش انجام میدادند، امّا الآن هر ماه یک رزمایش انجام میدهند؛ چرا این رزمایشها در شمال فلسطین اشغالی اجرا میشود؟ به این علت است که از لبنان نگران هستند. برای اوّلین بار در تاریخ این رژیم طی هفتاد سال گذشته، از لبنان میترسد. از اینکه لبنان موشک کاتیوشا یا گلولهای بهسمت آنها شلیک کند، نمیترسند، بلکه از این میترسند که لبنان وارد بخشهای وسیعی از شمال، تحت عنوان نبرد الجلیل شود. اکنون اصطلاح الجلیل و نبرد الجلیل با قدرت در ذهن اسرائیلیها، فرهنگ اسرائیل و محاسبات نظامی سران سیاسی و نظامی اسرائیل وجود دارد. به همین سبب دیوار احداث میکنند، جغرافیای منطقهای را تغییر میدهند و گروههایی از نیروها را به مرزها میآورند و در منطقهی شمال، رزمایش ماهانه یا فصلی برگزار میکنند. این رزمایشها را بر اساس فرضیههای مشخصی (ورود مقاومت به الجلیل) اجرا میکنند.
اگر اینها صرفاً حرف و حدیثهای رسانهای بود، نیاز نداشت اسرائیل همهی این کارها و برنامهها و تدابیر و رزمایشها را برگزار کند و این همه تلاش و هزینه کند. این امر نشان میدهد اسرائیلیها بهخوبی به مقاومت لبنان و وعدههای راستین آن و قدرت و عظمت نیروهای مقاومت و راهبردهای آن اعتماد دارند و بر همین اساس هم عمل میکنند و مسئله را دستکم نمیگیرند. نگرانی از لبنان بهسبب قدرت نیروهای پیادهای است که اسرائیل میترسد وارد الجلیل و شمال فلسطین اشغالی شوند که اگر چنین اتفاقی بیفتد، برای موجودیت رژیم اشغالگر بسیار خطرناک خواهد بود. مسئله این نیست که مقاومت چند کیلومتر را آزاد کند، بلکه پیامدهای چنین حادثهای برای آنها بسیار سنگین است. آنها از این زاویه به مسئله نگاه میکنند. آنها نگران موشکهای مقاومت بهخصوص موشکهای نقطهزن مقاومت هستند. به همین سبب نگران جنگ با لبنان هستند؛ امّا بهجز تعداد اندکی از مردم لبنان، بقیه جنگ با اسرائیل را فراموش کردهاند. مردم لبنان نگران فرآوردههای نفتی، قیمت بنزین، بیکاری، دلار و ... هستند. نگرانیهای مردم لبنان این مسائل است، ولی رژیم اشغالگر نگران جنگ با لبنان است و به همین سبب هزاران حساب برای این مسئله باز کردهاند. این امر از برکات خون شهداست. بنابراین، آنها در سطح منطقهای بهخصوص پس از عملیات شمشیر قدس و پس از قیام ملت فلسطین در غزه، قدس و کرانهی باختری و داخل مناطق ۱۹۴۸، نگران موجودیت خود هستند.
اگر بخشی از وقت خود را به مطالعهی سخنان مسئولان کنونی و سابق اسرائیل دربارهی واقعیت اوضاع جامعهی اسرائیل اختصاص بدهید، به این نتیجه میرسید که آنها نگران قدرت محور مقاومت هستند که هر روز قویتر، پیشرفتهتر و پیروزتر میشود و از مشکلاتی که در ده سال گذشته با آن روبهرو بود، در حال خارجشدن است. مسئلهی خندهدار اینکه برخی در لبنان میگویند محور مقاومت در منطقه در حال ضعیفشدن است و محور مقابل در حال قویشدن؛ حال آنکه همهی دادهها و شاخصها عکس این مطلب را نشان میدهد. نمیدانم این افراد با کدام چشم به اوضاع منطقه نگاه میکنند و با کدام عقل اوضاع را تحلیل میکنندآ امّا ما با مسئلهی جدیدی روبهرو هستیم که بعداً باید به تفصیل به آن پرداخته شود.
اسرائیل برای اوّلین بار است که به این شکل دچار نگرانی برای موجودیت خود میشود؛ نگرانی برای وجود و بقا. نخبگان و مردم در اسرائیل این سؤال را میپرسند که آیا امکان دارد در این منطقه باقی بمانیم؟ با توجه به همهی تحولات داخلی و منطقهای، تلاش میکنند از طریق مسئلهی عادیسازی روابط و برقراری روابط با برخی کشورهای عربی نفسی تازه کنند، ولی اسرائیلیها در عمق وجود و ذهن خود میدانند همهی کشورهایی که روابط خود را با آن عادی کردهاند، نمیتوانند از این رژیم در برابر نیروهای مقاومت در لبنان، فلسطین و کل منطقه حمایت کنند. خودشان آن را میدانند. خشونتی که داخل فلسطین اشغالی اعمال میشود، خشونت توجیهناپذیر و روزافزون علیه اسرا در زندانها و علیه اهالی قدس و اهالی محلهی شیخ جراح و محلهی سلوان و ... و علیه فلسطینیان ۱۹۴۸، کرانهی باختری و تشدید محاصره علیه نوار غزه، هیچکدام نشاندهندهی قدرت نیست، بلکه نشانهی ترس، وحشت و نگرانی است، زیرا کسی که به این میزان به خشونت و ظلم روی میآورد، دچار ترس و نگرانی و ضعف است. همهی اینها دستاوردهای خون شهداست.
سیطره و نفوذ کامل آمریکا در لبنان را شکستیم
آمریکا که طی این سالها تلاش کرده است کل منطقه را تحت سیطره و سلطهی خود درآورد، در لبنان با مشکل روبهرو شد. ما ادعا نمیکنیم که توانستهایم لبنان را از نفوذ آمریکا و سلطهی این کشور به شکل کامل رها کنیم. آمریکا همچنان در لبنان نفوذ دارد و سلطهی این کشور در لبنان همچنان به قوت خود باقی است. گاهی اوقات در لبنان به خواستههای آمریکا گردن نهاده میشود و گاهی اوقات هم گردن نهاده نمیشود. واقعیت اوضاع همین است. بنابراین، نمیگوییم لبنان بهطور کامل از نفوذ آمریکا رها شده است و همچنین نمیگوییم لبنان بهطور کامل تحت نفوذ و سلطه آمریکاست، بلکه از وجود نوعی نفوذ و سلطهی آمریکا بر لبنان سخن میگوییم. این نفوذ و سلطه در سطوح مختلف رسمی، مردمی و سازمانی وجود دارد. ما به برکت همهی فداکاریها بهدنبال آن هستیم که جلوی سیطره و نفوذ آمریکا را بگیریم. به همین سبب لبنان تا امروز توانسته است روی پاهای خود بایستد و فقط به ارادهی سیاسی نیاز دارد تا آنچه را آمریکا برای ترسیم مرزهای دریایی دیکته میکند، رد کند. اینجا از یک مسئله حاکمیتی صحبت میکنیم. وقتی از حاکمیت صحبت میکنیم، حتی یک دانه سنگ، یک فنجان آب و یک متر از زمین یا آب هم ارزش پیدا میکند؛ امّا مسئلهی دیگری که به این ارزش افزوده میشود اینکه منطقهی مورد اختلاف حاوی ثروتهای نفتی و گازی فراوانی است که لبنان به آنها نیاز دارد. آیا میتوانیم دربارهی حاکمیت خودمان کوتاه بیاییم؟ آیا میتوانیم از ثروتهای خودمان کوتاه بیاییم؟
جمهوی اسلامی ایران از سال ۲۰۰۶ تاکنون هر روز متهمشده و مورد اهانت و ناسزا قرار گرفته است. این کارها از سوی مسئولان و وزرا و نمایندگان صورت گرفته است؛ امّا جمهوری اسلامی همیشه گفته «دست من برای کمک به لبنان دراز است.» ایران هیچگاه بر ملت لبنان منت نگذاشته و بگوید که در سال ۱۹۸۲ اسرائیل نزدیک بود سراسر لبنان را اشغال کند و من آمدم و کمک کردم و هزینهها را تأمین کردم و اگر این کار را نکرده بودم لبنان به اشغال درمیآمد. آیا تاکنون مسئولان ایرانی چنین سخنی گفتهاند؟ خیر، بلکه بالعکس هر روز میگویند آمادهایم. برق میخواهید برایتان نیروگاه میسازیم. مترو نیاز دارید برایتان میسازیم. بنزین و مازوت و نفت میخواهید با لیره لبنان بخرید، اشکال ندارد. این، علیرغم همهی دشنامها و اهانتهاست. آنها نه سفیرشان را فراخواندند و نه سفیر لبنان را از تهران اخراج کردند. این دوست است.
سالهاست که لبنان و حکومت و دولت و نخستوزیران آن تحت فشار آمریکا بودهاند؛ چرا لبنان توانست در برابر این فشارها مقاومت کند و دستورات آمریکا در ترسیم مرز دریایی را نپذیرفت؟ زیرا در این مورد به خون شهدا تکیه داشت. به نیروی کسانی تکیه داشت که در میان ما زندهاند؛ به مقاومتی تکیه داشت که قادر است در برابر دشمن و حامیانش بایستد و اجازه ندهد که دشمن دستش را بهسوی یک دانه ریگ یا یک لیوان آب یا منابع لبنان دراز کند. این بدان معناست که لبنان بهصورت کامل تحت تسلط آمریکا نیست؛ امّا مثالهای زیادی هم وجود دارد که نشان میدهد لبنان در جاهایی تحت نفوذ و سلطه آمریکاست. این نبردی است که ما درگیر آن بودهایم. این همان نبرد حاکمیتی است. بهصراحت میگویم که ما در حزبالله خواهان تشکیل حکومتی مرکزی، عادل و متعلق به همهی شهروندان لبنانی از هر قشر و گروه و حکومتی دارای حاکمیت و استقلال و آزادی واقعی هستیم. سادهترین تعریف حاکمیت و استقلال، نپذیرفتن دیکته و دستورات بیگانگان است؛ حکومتی که دستورات خارجی را اجرا میکند، زمانی که ادعای استقلال و حاکمیت و استقلال و آزادی میکند، دروغ میگوید. اینها مسائلی آشکار و سادهای است که نیاز به استدلال و مقدمه ندارد.
سقوط مأرب، شکست بزرگی برای ریاض و واشنگتن است
امّا در مورد یمن باید بگویم از همان شب اوّل آغاز جنگ علیه یمن و ملت آن، موضع حزبالله در این خصوص آشکار بود. هفت سال است که ما دربارهی یمن سخن میگوییم و آنها ما را مجازات و رسانههای ما را در ماهوارههای عربست و نایلست مسدود کردند. ما این مجازات را میپذیریم و آن را فداکاری در راه موضع انسانی، اخلاقی و ایمانی شریف در قبال ملت یمن و تجاوز علیه آن میدانیم. هفت سال این موضع ما بوده است. ای برادران و خواهران، داستانسازی کنونی دربارهی یمن، داستان مأرب و جنگ تجاوزکارانه علیه یمن و نتایج این جنگ است. پس از هفت سال از جنگ علیه یمن، صدها میلیارد دلار هزینه شده است و نتیجهی آن شکست کامل بوده است.
دیوید شنکر، معاون وزیر امور خارجهی آمریکا که سیاستمداران و احزاب بهویژه نهادهای جامعهی مدنی که با سفارت آمریکا مراوده دارند و بهخوبی او را میشناسند، چند روز پیش گفت سقوط مأرب، شکستی برای ریاض و واشنگتن است و سقوط مأرب، یعنی طرف مقابل در جنگ یمن پیروز شده است. این را شنکر گفته است و نه یکی از اعضای محور مقاومت. ازاینرو، پیامدهای مأرب برای یمن و منطقه بسیار بزرگ خواهد بود و عربستان این را بهخوبی میداند. در اینجا ممکن است کسی بگوید علت بحران ایجادشده علیه لبنان و ادعای اینکه مشکل با حزبالله است، پس، حزبالله را تحت فشار بگذارید این باشد که لبنان تحت فشار قرار بگیرد و لبنان، حزبالله را تحت فشار قرار دهد و حزبالله نیز بر انصارالله فشار بیاورد تا جنگ یمن را متوقف کند. اگر عربستان اینگونه فکر کند، یعنی ذهن فعالی برای داستانسازی دارد، امّا این موضوع نیز صحیح و منطقی نیست؛ چرا؟ چون برخیها در لبنان بحثی را مطرح کردند و برخی دوستان ما نیز آن را افتخاری برای حزبالله میدانند مبنی بر اینکه در مذاکرات عربستان و ایران در بغداد هنگامی که سعودیها دربارهی یمن با ایرانیها صحبت کردهاند، طرف ایرانی گفته است سراغ حزبالله لبنان بروید تا آنها این مسئله را حل کنند، یا با سیدحسن ملاقات کنید. این موضوع صحت ندارد و چنین اتفاقی در بغداد نیفتاده است. در چهار دور مذاکرات ایران و عربستان مطلقاً هیچ سخنی دربارهی لبنان و حزبالله، نه در ارتباط با مسئلهی یمن و نه غیر آن مطرح نشده است.
خبر صحیح این است که سعودیها دربارهی یمن از ایرانیها خواستهای داشتهاند و ایرانیها گفتهاند با خود یمنیها مذاکره کنید؛ سیدعبدالملک و انصارالله و نمایندگان آنها در داخل و خارج هستند و شما با آنها مذاکره کنید و ما حاضریم به این روند کمک کنیم، ولی ما نماینده و مذاکرهکننده به نیابت از یمنیها نیستیم. برادران ایرانی همیشه چه دربارهی یمن و چه غیر آن اینگونه بودهاند و هیچگاه به نیابت از هیچ طرفی چه لبنانی، یمنی، بحرینی، عراقی، فلسطینی، سوری یا افغان مذاکره نکردهاند. من از مفاد مذاکرات بغداد اطلاع دارم و تأکید میکنم به هیچ عنوان چنین چیزی در مذاکرات بغداد مطرح نشده است.
ممکن است عربستان چنین تصور کند که حزبالله هدایت جبههها در یمن را به عهده دارد و این پیروزیهایی که اخیراً در یمن کسب شده است و شکستهایی که آنان متحمل شدهاند بهعلت حضور حزبالله بوده است. همهی اینها اوهام محض است و صحت ندارد. پیروزیها در یمن را فرماندهان، رزمندگان و عقلها، ارادهها، ایمان، حکمت و معجزات یمنی و پیروزی الهی برای یمن محقق ساختهاند. این واقعیت یمن است؛ امّا مشکل دیدگاه عربستان در قبال یمن و همهی کشورهای همسایه، این خود برتربینی و تحقیر دیگران است و اینکه سطح این کشور بالاتر و عقلیت کشورهای همسایه از عقلیت او کمتر است. عربستان نمیتواند تصدیق کند که انصارالله و یمنیها بتوانند پهپاد و موشکهای بالستیک و حتی یک گلوله، راکت و گلوله توپ بسازند؛ امّا این واقعیت است که گروهی در یمن حضور دارند که از سطح بالای نبوغ و ذکاوت برخوردارند و ما شاهد آن هستیم.
من به عربستان میگویم اگر جدی میخواهید از جنگ یمن خلاص شوید، راه آن فشار بر لبنان و حزبالله و هیچکس دیگری در کره زمین نیست. رهایی از جنگ یمن یک راه دارد و آن اینکه آتشبس و لغو محاصره را بپذیرد و پای میز مذاکرات سیاسی بروید. غیر از این راه نه آمریکا و نه شورای امنیت یا اتحادیهی عرب و قطع روابط دیپلماتیک و بحرانسازی برای لبنان و غیرلبنان نمیتواند هیچ چیزی را در یمن مجاهد، مظلوم و پیروز تغییر دهد.
در روز شهید و شهدای عظیمالشأن، با ارواح پاک و مطهر آنها عهد میبندیم که راهی را که آنها با خون، عرق و خستگی، جهاد، تلاش و فداکاری برای ما باز کردهاند، ادامه میدهیم. ما به شهدا میگوییم به راه شما ادامه میدهیم و به وعده و بیعت خود با خدا و شما وفا میکنیم و اهداف شما را محقق خواهیم کرد و از خدا میخواهیم شهادت را مانند شما رزقوروزی ما قرار دهد و ما را با شما محشور گرداند و در دنیا و آخرت بین ما و شما بهاندازهی یک چشمبرهمزدن فاصله نیندازد.