• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1400/08/08
گفت‌وگو با فیلسوف فرانسوی درباره حمایت سال گذشته رئیس‌جمهور فرانسه از اهانت به پیامبر (ص)

توهین به مقدسات در پوشش آزادی بیان

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif ۷ آبان ۱۳۹۹ رهبر انقلاب در پی اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهین‌آمیز به پیامبر اسلام صلوات‌الله‌علیه‌وآله، که باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شد پیامی خطاب به جوانان فرانسوی صادر و تأکید کردند: «از رئیس‌جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟» ۱۳۹۹/۰۸/۰۷ (متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد را «اینجا» می‌توانید مشاهده کنید)
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به‌مناسبت سالگرد این پیام رهبر انقلاب و در همین رابطه با
دکتر پیر دورتیگیه، استاد فلسفه و مدرس ژئوپلیتیک و فلسفه تاریخ در کشور فرانسه گفت‌وگو کرده است. (اصل این گفت‌وگو به زبان فرانسه را می‌توانید «اینجا» مشاهده کنید)

* نظر شما درباره‌ی اهمیت پیام رهبر انقلاب به جوانان فرانسه چیست؟
* این پیام ضروری بود، زیرا جوان فرانسوی امروز (چه مسیحی، چه مسلمان و یا حتی طرفدار لاادری‌گری) در آشفتگی کامل به سر می‌برد؛ چون در سیستم آموزشی رسمی به آن‌ها می‌آموزند که هر شکلی از دین را تحقیرکرده یا با تردید به آن نگاه کنند. البته در زندگی عمومی نیز چنین است. برای مثال، حضور مسلمانان در جشن ولادت حضرت عیسی علیه‌السلام به ‌بهانه‌ای بسیار ریاکارانه و مضحک، ممنوع می‌شود؛ انگار می‌خواهند این نکته را از یاد مسیحیان ببرند که مسلمانان به حضرت مریم سلام‌الله‌علیها و حضرت عیسی علیه‌السلام احترام می‌گذارند.

البته فراتر از این هم می‌روند. هدف آن‌ها به‌وجودآوردن سیستمی است که افلاطون از آن به‌عنوان روحیه‌ی ظالمانه یاد می‌کند که به‌نوعی دموکراسی به شیوه‌ی غلط است. این موضوع در عدم آموزش صحیح آشکار می‌شود. بنابراین، این پیام تأثیر خوبی داشت؛ چراکه مختصر بود و اتفاقا به‌خاطر همین اختصار تأثیر قوی‌تری دارد. من معتقدم که در فرانسه نیز منتشر شده است، زیرا رسانه‌های ایرانی در میان جوانان مسلمان فرانسه شنیده می‌شوند، البته نه فقط جوانان و مسلمانان، بلکه در میان همه‌ی کسانی که هنوز به مبارزه با موج غول‌پیکر امروزی -که من آن را نوعی روح ظالمانه می‌نامم و پویایی‌ها را فلج می‌کند- ادامه می‌دهند.

* چرا دولت فرانسه به بهانه‌ی آزادی بیان در قبال موضوع هولوکاست و کاریکاتورها رفتاری دوگانه‌ دارد؟
* موضوعی که من و بسیاری از خانواده‌ها را تحت‌تأثیر قرارداده، این است که چرا رئیس‌جمهور فرانسه که شاگرد مدارس یسوعیان بوده و تحصیلات دینی دارد، از آزادی توهین به مقدسات صحبت می‌کند! صحبت‌های او بسیار ناامیدکننده بود و برداشتی غلط و نابجا از آزادی بیان است. برای رئیس‌جمهوری که مدرک خود را در فلسفه گرفته، این برداشت غلطی است. این روش منافقانه نیست، بلکه روشی عمیقاً اشتباه است؛ چراکه آزادی در خدمت استبداد نیست. آزادی برای انسان نقطه‌ی عزیمت نیست، بلکه غایت است به‌شرط رعایت نظم و البته رعایت آن از سوی همه‌ی کسانی که نماینده‌ی اجرای این نظم هستند.

چگونه می‌خواهید برای افرادی که دیگر مطالعه نمی‌کنند این‌ مفاهیم را بفهمانید؟ این مسئله از بزرگ‌ترین بدبختی‌های جوانان امروز است که فقط برنامه‌های تلویزیونی می‌بینند. اگرچه در کلاس و بحث‌ها شرکت می‌کنند، امّا خیلی کم مطالعه می‌کنند. این تفاوت بزرگ بین نسل من و نسل امروز است. نسل من می‌توانست در مورد همه‌ی موضوعات از جمله موضوعات مربوط به جنگ جهانی اوّل و دوم بحث کند؛ امّا امروز نمی‌تواند در مورد هولوکاست صحبت کند، زیرا صحبت در مورد آن می‌تواند پیگرد قانونی داشته باشد. صرف گفتن اینکه ما فرانسوی‌ها بودیم که چند ساعت پس از انگلیس در دوم سپتامبر ۱۹۳۹ به آلمان اعلان جنگ دادیم و در واقع، ما منشأ اعلام جنگ بودیم، می‌تواند منجر به تعلیق و یا ثبت نمرات بسیار بد برای استادان شود. البته امروزه توجه داشته باشید که این اتفاق هم نمی‌افتد، زیرا در سیستم آموزشی ما هر کاری برای منع این گفته‌ها انجام می‌شود تا این موضوع مسکوت بماند. پس، باید درک کنید که نسل‌ جوان امروز در خیالات بزرگ شده‌ است؛ چراکه هنوز در مورد کشتارهای آلمان، کشتار مردم، تجاوز به زنان و ... نیز ناآگاهی کاملی وجود دارد و صحبت در مورد این موضوعات هم می‌تواند مشکل‌زا باشد. بنابراین، محصول چنین سیستم آموزشی، جوانانی هستند که کاملاً ناآگاه‌اند و طبیعتاً می‌توان آن‌ها را به هر جهتی که می‌خواهید، هدایت کنید و این روش ظالمانه‌ی حکمرانی است.

در دوران باستان و در نمایشنامه‌های یونان، زنی هست که به ظالمی که از دفن برادرش امتناع می‌کرد، -چون از نظر سیاسی با هم دشمن بودند- می‌گفت آیا این قوانین نزد خدایان عادلانه است؟ امروز هم باید پرسید آیا آنچه شما آن را عدم مدارا توصیف می‌کنید، از نظر الهی درست است؟ آیا این قضیه با آنچه در انجیل و قرآن کریم تعلیم داده شده است، مطابقت دارد؟ نه، امّا شما چطور می‌خواهید این را بفهمانید، وقتی دیگر جوانان کتب مقدس را نمی‌خوانند!

در واقع، یک نوع مسیحیت‌زدایی و اسلام‌زدایی خزنده، امّا عمیقی در جریان است. پس، بدیهی است، کسانی که مطالعه نمی‌کنند، نمی‌توانند این مسائل را بفهمند، چراکه برای بررسی آن باید مقایسه کرد. یکی از فلاسفه‌ی بزرگ می‌گوید قضاوت صحیح ناشی از مقایسه‌ی صحیح است؛ امّا نسل جوان امروز دیگر کتاب نمی‌خواند و فقط برنامه‌های تلویزیون را تماشا می‌کند. آیا فکر می‌کنید ما این‌گونه می‌توانیم به افکار و فهم صحیح دست پیدا کنیم؟ نه! نسل جوان امروز دیگر در ذهنش فکری را نمی‌پروراند، بلکه فقط واکنش‌ها و احساسات کاذب و گاهی درست از خودش نشان می‌دهد. این همان راننده‌ای است که من او را ظالم دنیا می‌نامم؛ کسی که می‌خواهد دنیا را رهبری کند و به‌نوعی ما را همچون اسب‌ها می‌راند.

ببینید در گذشته بررسی و مطالعه و فهم صحیح از مسائل امکان‌پذیر بود، ولی امروز دیگر امکان‌پذیر نیست، زیرا ما در حوزه‌ی احساسات و وحشت هستیم؛ وحشتی که ناشی از انقلاب فرانسه است. شما این انقلاب را می‌شناسید و درباره‌ی آن زیاد حرف می‌زنند، ولی با‌این‌حال، به بهانه‌ی همین انقلاب در سال ۱۸۹۴ تعداد ۲۴ خواهر مذهبی را به بهانه‌ی مرتجع‌بودن به چوبه‌ی دار آویختند. پس، اگر این سیاست را دنبال کنیم، یعنی داریم به‌سمت وحشت و فروپاشی کل بشریت می‌رویم.

وُلتر، نویسنده‌ای است که از او به‌عنوان نویسنده‌ای که علیه پیامبر اسلام مطالب زیادی نوشته است، تمجید می‌کنند. او نمایشنامه‌ای در مورد پیامبر اسلام نوشته بود، امّا منظور اصلی‌اش پاپ بود. به همین خاطر، بعد از سه اجرا در شهر لیل، نمایشنامه‌ی او سانسور شد؛ امّا همین ولتر کتابی با عنوان «مقالاتی در باب سنن و روح ملت‌ها» نوشت که فوق‌العاده است و در این کتاب در مورد کارهای پیامبر ستایش بی‌نظیری کرده است. این گذشته‌ی خود ماست که به بهانه‌ی عصر روشنگری موضوعات را انکار و رد می‌کنیم؛ امّا باید گفت که این روشنگری نیست و بیشتر ظلمت است.

انسانی آزاد است که قوی باشد. نخبگان فرانسوی دیگر آن قدرت زمان قبل را ندارند، زیرا کشور ما از نظر مالی بسیار ضعیف و مدیون وام‌دهندگان شده است. فرانسه سیاستی ندارد که در راستای صلاح و عقلانیت حرکت کند و مردم و نخبگان فرانسه را به آن سو هدایت کند. نخبگان سیاسی فرانسه آنچه را که طلبکاران از آن‌ها می‌خواهند، تکرار می‌کنند و این فقط امری اقتصادی نیست، بلکه امری سیاسی نیز هست.

امروز یکی از نامزدهای ریاست‌جمهوری پیش رو، وقتش را با فریاد بر ضداسلام می‌گذراند و با تکرار عباراتی مثل اسلام‌گرایی مردم را علیه دین اسلام به هیجان می‌آورد. دلیل چنین رفتاری چیست؟ دلیلش این است که ما از حدود یک قرن گذشته به جهت سیاست‌های غلط بسیار ضعیف شده‌ایم و مجبوریم تسلیم اربابان جدید شویم؛ اربابان مالی که ما را می‌رانند همان‌طور که اسب‌ها را می‌رانند. ما شبیه چهارپایانی شده‌ایم که ما را به پیش می‌رانند و هر کسی که این شعارها را علیه اسلام و مسیحیت تکرار نکند، طرد می‌شود و پیشرفتی نخواهد داشت و در این وانفسای فلاکت‌آمیز، زندگی راحتی نخواهد داشت. واقعیت همین است.

این واکنشی ماتریالیستی ناشی از فقدان فرهنگ و فقدان باورهای ایده‌آل‌گرایانه است. ما غرق در ماتریالیسم هستیم و با ماتریالیسم، در تاریکی هستیم، نه در روشنایی!

* دلیل رفتار دوگانه دولتمردان فرانسه و نادیده‌گرفتن خواست مردم که به‌عنوان مثال در تظاهرات علیه اشغال فلسطین دیده میشود، چیست؟
* کلمه‌ی دوگانگی کلمه‌ی دقیقی است. دولت فرانسه با رفتاری دوگانه خود را کاملاً از رأی مردم جداکرده و مطلقاً به آنچه گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد و نسبت به خواسته‌های مردم بی‌تفاوت است؛ چرا؟ چون این دولت از موضع خودش مطمئن نیست. همه‌ی نخبگان فرانسوی توسط کمیته‌ها و گروه‌های مالی که به آن‌ها فشار می‌آورند، منصوب می‌شوند. آن‌ها نخبگان واقعی نیستند. در واقع، افرادی هستند که انتخاب می‌شوند و اغلب هم می‌توان آن‌ها را با رسوایی‌ها و فشارها پایین کشید و آدم‌هایی شکننده و ضعیف هستند. بنابراین، به‌نوعی دارند از اربابان نامرئی خود اطاعت می‌کنند؛ اربابانی که افراد خود را از بین کسانی انتخاب می‌کنند که شخصیت ضعیفی دارند.

من از زمان مرگ ژنرال دوگل که با جمع‌آوری بخشی از خاطراتش در مؤسسه‌ی شارل دوگل در پایان سال ۱۹۶۸ به او خدمت کردم، سیاست را دنبال کردم و امروز متوجه تفاوت بین نخبگان هستم. نخبگان آن دوران و نخبگان فعلی در آن زمان افراد مستقل‌تری بودند، امّا امروز متأسفانه دیگر استقلالی در بین کسانی که ما را اداره می‌کنند، وجود ندارد. اغلب، آدم‌هایی انتخاب می‌شوند که شخصیت پست و فرومایه دارند و این نقد غیرمنصفانه‌ای نیست، بلکه مبتنی بر مشاهدات است. آن‌ها بسیار مراقب‌اند که افراد فوق‌العاده تحصیل‌کرده یا شجاع انتخاب نشوند، بلکه تلاش می‌کنند تا افراد متوسط ‌‌و ضعیف برای اداره‌ی کشور انتخاب شوند. متأسفانه این کار باعث می‌شود که آن‌ها دیگر به خواست مردم گوش ندهند، زیرا از خود اعتمادبه‌نفسی ندارند و می‌دانند که بر اوضاع مسلط نیستند؛ چون از لحظه‌ی انتخاب‌شدنشان تحت کنترل دیگران هستند. آن‌ها توسط شرکت‌های در سایه انتخاب می‌شوند و در قدرت نگه داشته می‌شوند که اغلب هم از آن‌ها باج می‌گیرند. این اتهامی نیست که من مطرح می‌کنم، بلکه یافته‌ای است که می‌توانیم از خلال آنچه گاهی اوقات رسانه‌ها از آن‌ها رو می‌کنند، به‌وضوح ببینیم.

در پایان به این نکته نیز اشاره کنم که نسل جوان امروزی و حتی جوانان مسلمان به‌دلیل ضعف آموزش، حتی نسبت به موضوعات بسیار ابتدایی مانند اعلامیه‌ی بالفور و مسئله‌ی فلسطین ناآگاه‌اند. درست است که برخی در برابر اشغالگری فلسطین در اعتراضات شرکت می‌کنند، امّا دلایل آن را به‌خوبی نمی‌دانند، زیرا این مسائل در کلاس درس تدریس نمی‌شود. نمی‌خواهم بگویم که تماماٌ مخفی نگه داشته شده است، بلکه تحریف شده است تا جایی که ما امروز با جوانی سروکار داریم که سرگردان است، امّا هنوز در اعماق وجودش حقایقی را احساس می‌کند. شاید از سر همان استعداد و شمّ جوانی باشد که نهایتاً غالب خواهد شد. من امیدوار و مطمئن هستم که این استعداد جوانی با محاسبات شیطانی کسانی که ادعای حکومت دارند، مقابله خواهد کرد.