1370/08/22
گزیدهای از بیانات در جلسه دوازدهم تفسیر سوره بقره
نفاق، فقط در قبال باور دینى نیست بلکه در قبال همهى باورهاى برجسته و پذیرفتهى انسانى و اجتماعى هم هست. امروز در قبال ادّعاى طرفدارى از انسان، یک نفاق عظیمى در دنیا وجود دارد و همیشه وجود داشته.
در قبال طرفدارى از محرومین و تودههاى مردم، بیشتر فاتحین در طول تاریخ ادّعا میکردند که براى مردمى که سرزمین آنها را غصب کردهاند و تصرّف کردهاند ارمغانهایى آوردهاند؛ یعنى به آنها علاقهمندند. البتّه همهى فاتحین این جور نبودند؛ بعضى هم صریح میگفتند که آمدهایم شما را به بردگى بگیریم، [که این البتّه] ناشى از جهالت بود؛ آن فاتحى که داراى معرفت بود، داراى پیچیدگى بود [این جور برخورد نمیکرد].
اسکندر مقدونى که از مقدونیّه -یعنى از سرزمین فرهنگ دوران باستان- آمده بود به ایران، نمیگفت آمدهام شما را به بردگى بگیرم؛ یک ارسطویى را هم بغل دست خودش برداشته بود آورده بود، میگفت آمدهام به شما بیاموزم. همهى ایران را به آتش کشید، تا خلیج فارس و دریاى عمّان هم پیش رفت، سالهاى سال هم اینها در این کشور ماندند امّا ادّعایشان ادّعاى طرفدارى از فرهنگ و معرفت و بشریّت و مفاهیم عالى انسانى بود؛ عیناً همان برخوردى که امروز اروپایىها با مردم دنیا دارند، و شکل شبیه به امروز را، در قرن نوزدهم و در دوران شروع استعمار، با کشورهاى تحت استعمار داشتند؛ نفاق؛ اسم این نفاق است.
این کارهایى که امروز در دنیا به عنوان دفاع از حقوق بشر، دفاع از انسانیّت، دفاع از دانش و معرفت، دفاع از حقوق زن، دفاع از آزادى، دفاع از دموکراسى و زیر این پوشش انجام میگیرد، یک نام مشخّصى در فرهنگ اسلامى ما دارند؛ آن نام چیست؟ نفاق. اینها منافقند، زیرا میدانیم که به آزادى و دموکراسى و حقوق انسان باور ندارند و براى پستترین کارها انسانهاى غیر اروپایى را و انسانهاى غیر سفید را، به کارْ هم میگیرند، هزارهزار هم از آنها میکُشند، یک وقت هم اگر لازم شد میلیونمیلیون هم میکُشند و باکى هم ندارند. مىبینید دیگر؛ کارى که آمریکا و بقیّهى دولتهاى استکبارى، امروز میکنند و آن روزها کردند.
در قبال طرفدارى از محرومین و تودههاى مردم، بیشتر فاتحین در طول تاریخ ادّعا میکردند که براى مردمى که سرزمین آنها را غصب کردهاند و تصرّف کردهاند ارمغانهایى آوردهاند؛ یعنى به آنها علاقهمندند. البتّه همهى فاتحین این جور نبودند؛ بعضى هم صریح میگفتند که آمدهایم شما را به بردگى بگیریم، [که این البتّه] ناشى از جهالت بود؛ آن فاتحى که داراى معرفت بود، داراى پیچیدگى بود [این جور برخورد نمیکرد].
اسکندر مقدونى که از مقدونیّه -یعنى از سرزمین فرهنگ دوران باستان- آمده بود به ایران، نمیگفت آمدهام شما را به بردگى بگیرم؛ یک ارسطویى را هم بغل دست خودش برداشته بود آورده بود، میگفت آمدهام به شما بیاموزم. همهى ایران را به آتش کشید، تا خلیج فارس و دریاى عمّان هم پیش رفت، سالهاى سال هم اینها در این کشور ماندند امّا ادّعایشان ادّعاى طرفدارى از فرهنگ و معرفت و بشریّت و مفاهیم عالى انسانى بود؛ عیناً همان برخوردى که امروز اروپایىها با مردم دنیا دارند، و شکل شبیه به امروز را، در قرن نوزدهم و در دوران شروع استعمار، با کشورهاى تحت استعمار داشتند؛ نفاق؛ اسم این نفاق است.
این کارهایى که امروز در دنیا به عنوان دفاع از حقوق بشر، دفاع از انسانیّت، دفاع از دانش و معرفت، دفاع از حقوق زن، دفاع از آزادى، دفاع از دموکراسى و زیر این پوشش انجام میگیرد، یک نام مشخّصى در فرهنگ اسلامى ما دارند؛ آن نام چیست؟ نفاق. اینها منافقند، زیرا میدانیم که به آزادى و دموکراسى و حقوق انسان باور ندارند و براى پستترین کارها انسانهاى غیر اروپایى را و انسانهاى غیر سفید را، به کارْ هم میگیرند، هزارهزار هم از آنها میکُشند، یک وقت هم اگر لازم شد میلیونمیلیون هم میکُشند و باکى هم ندارند. مىبینید دیگر؛ کارى که آمریکا و بقیّهى دولتهاى استکبارى، امروز میکنند و آن روزها کردند.