1400/04/07
در گفتوگو با تحلیلگر مسائل سیاسی بررسی شد؛
دلایل شکست پروژه تحریم انتخابات ۱۴۰۰ چه بود؟
انتخابات ۱۴۰۰ در خردادماه با حضور پُرشور مردم در پای صندوقهای رأی برگزار شد و مردم با وجود برخی مشکلات، پروژهی تحریم انتخابات را که از سوی دشمنان این مرزوبوم طراحی شده است، با شکست روبهرو کردند. رهبر انقلاب در پیامی پس از انتخابات در اینباره فرمودند: «پیروز بزرگ انتخابات دیروز، ملت ایران است که یکبار دیگر در برابر تبلیغات رسانههای مزدور دشمن و وسوسهی خاماندیشان و بدخواهان، قد برافراشت و حضور خود در قلب میدان سیاسی کشور را نشان داد. نه گلایه از دشواری معیشت طبقات ضعیف، نه دلتنگی از تهدید بیماریِ فراگیر، نه مخالفخوانیهائی که با انگیزهی دلسردکردن مردم از ماهها پیش آغاز شده بود، و نه حتی برخی اختلالات در جریان رأیگیری در ساعاتی از روزِ انتخاب، هیچیک نتوانست بر عزم ملت ایران فائق آید و انتخابات مهم ریاستجمهوری و شوراهای شهر و روستا را دچار مشکل سازد.» تحلیل انتخابات ۱۴۰۰ موضوع با اهمیتی است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR دربارهی آن با جناب آقای عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به گفتوگو پرداخته است.
بهعنوان سؤال نخست، مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ به چه شکل بود و تحلیل شما از حضور مردم چیست؟ چه عواملی موجب کاهش یا افزایش مشارکت میشود؟
به نظر من حضور مردم در شرایط تحریمهای فلجکننده، در شرایط کرونا و در شرایط عملکرد بسیار بد برخی دستگاههای اجرایی بسیار قابل قبول و ارزشمند بود و جای سپاسگزاری دارد. ما انتخابات بسیار ارزندهای را پشت سر گذاشتیم. البته انتخابات دارای پیامهای مختلفی است و باید حتماً این پیامها دریافت شود. در واقع صندوق رأی مطمئنترین وسیله برای انتقال پیام است و نباید در این پیامها تردید کرد.
بحث مشارکت مردم هم یک بحث مبنایی است. مردم باید نتیجهی چرخش قدرت را بهطور کلی مثبت ارزیابی کنند؛ یعنی ذهنیتشان برای آمدن پای صندوق و دادن رأی به یک جریان سیاسی باید مثبت باشد. اگر منفی باشد بهتدریج یأس نسبت به رأیدادن ایجاد میشود. با رأی مردم فرصت برای تغییر فراهم میشود و تغییر میتواند بسیاری از انحرافات و آفات را برطرف کند. ما عملکرد جریانات سیاسی را ابتدا نسبت به تغییر باید مورد بررسی جدی قرار بدهیم که آیا عملکرد جریانات سیاسی امیدوارکننده است؛ یعنی مردم را ترغیب و تشویق میکند که پای صندوقهای رأی بیایند یا خیر.
باید دید آیا نوع مواجههی جریانات سیاسی با مردم در ارتباط با تغییر برای تداوم این کار مشوق مردم است یا خیر؛ من در یک نگاه کلان باید عرض کنم که خیر، مشوق نیست. نه اینکه یک جریان خاص بهگونهای عمل کند که ضد مشارکت مردم باشد، بلکه هردو جریان طیف سیاسی مهم که در کشور وجود دارند، نوع مواجههشان با رقیب مواجههی سازندهای نیست. این عدم برخورد سازنده با رقیب تأثیراتی هم در مردم میگذارد. اینجوری نیست که صرفاً تأثیراتش در رقیب خلاصه شود. وقتی شما محکم و با قاطعیت میگویید که این دولت در هشت سال هیچ کار مثبتی نکرده، یعنی دارید عملکردهای مثبت او را تخطئه میکنید. نسبت به عملکردهای منفی یا آنچه که انجامنشده، میشود بهگونهای سخن گفت که تأثیر منفی نگذارد، ولی وقتی کل عملکرد یک دولت تخطئه میشود، اجماعی در ذهن رأیدهندگان شکل میگیرد که همه معترف میشوند که این دولت هیچ کار مثبتی نداشته و طبیعتاً نسبت به رأیدادن ناامید میشوند؛ یعنی رأیدادن را منشأ تغییر و تحول و روبهجلوبودن نمیدانند و بهصورت مقطعی دچار یأس جدی میشوند. به تحرک واداشتن کار سادهای نخواهد بود، چراکه زمان میبرد تا مجدداً امیدوار به تأثیرگذاری شوند.
برخی تصور میکنند که اگر خط قرمز روی همهی عملکرد دولت بکشند کار خوب و انقلابی انجام دادند، درحالی که اینچنین نیست. ضمن اینکه منصفانه هم نیست و تأثیرات منفی در مشارکت میگذارد؛ چون در همین دولت آدمهای صادقِ منشأ تأثیر هستند که دارند خدمت میکنند. قطعاً این دولت ضعفهای اساسی و چشمگیری دارد، امّا اگر ما بهگونهای سخن بگوییم که تلقی مخاطب این شود که نظام نمیتواند از چرخش قدرت بهرهای ببرد و قادر به مدیریتکردن نیست، تأثیرش این میشود که افراد پای صندوق رأی نیایند؛ یعنی بهدنبال تغییر از طریق صندوق رأی نیستند و صندوق رأی را مشکلگشای خودشان نمیدانند.
بنابراین، اوّلین مسئلهی قابل توجه در ارتباط با بحث مشارکت این است که نباید حاصل چرخش قدرت را منفی قلمداد کنیم. اگر چنین کاری کردیم چرخش قدرت جاذبهای نخواهد داشت، درحالی که چرخش قدرت علاوه بر اینکه نوآوری ایجاد میکند، آفتها را هم از سیستم و چرخش قدرت دور میکند و نتایج بسیار زیادی دارد. البته چرخش قدرت دارای هزینه است، امّا حاصل و دستاوردش برای مردم خیلی بیشتر از هزینهای است که در این زمینه ایجاد میکند.
مسئلهی بعدی در مورد انتخابات، طیفهای سیاسی است. طیفهای سیاسی در دورانی که در قدرت هستند برای نقشآفرینی فقط نباید فردی را معرفی کنند و برای او رأی جمع کنند که به جایگاه قوهی مجریه برسد، بلکه باید بعد از قرارگرفتن او در جایگاه ریاست قوهی مجریه نظارت داشته باشند و بر اعمال، رفتار، کمکاریها و خطاهایش ورود کنند و اظهارنظر داشته باشند. اگر این اتفاق میافتاد، الآن با چنین شرایطی خصوصاً در انتخابات مواجه نبودیم؛ یعنی شخصیتهایی که رئیس دولت یازدهم و دوازدهم را به ملت توصیه کردند، اگر در جریان عملکرد این دولت هم ورود میکردند و یک هویت مستقلی از خودشان نشان میدادند، در آستانهی انتخابات میتوانستند پایگاه رأی خودشان را فعال کنند. آنچه که سرنوشت یک دولت را با حزب یا طیف او کاملاً گره میزند، بهنوعی که هیچ هویت مستقلی برای او قائل نمیشوند، سکوت آنها در برابر خطاها و لغزشها و کمکاریهاست. اگر بهموقع موضعگیری کنند و وارد میدان شوند و در مورد مسائل مختلف اظهارنظر داشته باشند اینگونه نخواهد بود؛ چون غالباً احزاب سیاسی وقتی فردی را معرفی میکنند، سعی میکنند که قبل از جامعه در مورد برخی خطاها ورود کنند تا جامعه احساس نکند که حزب احساس مسئولیت در قبال مسائل و منافع ملت ندارد.
مسئلهی دیگری که در آستانهی انتخابات با آن مواجه بودیم، کرونا بود. کرونا تأثیراتی در جامعه داشت و در نظرسنجیها هم کاملاً این مطلب را نشان میداد؛ یعنی بیست درصد احتمال عدم مشارکت نسبت به این موضوع داشتند که از این بیست درصد، ده درصدش قطعی مشارکت نمیکنند. بنابراین، تعداد قابل توجهی از افراد بهدلیل کرونا بنای شرکت در انتخابات را نداشتند.
مسئلهی دیگری که شاید اوّلینبار در این انتخابات با آن مواجه بودیم، دعوت به عدم مشارکت بود که قبلاً وجود نداشت؛ یعنی ما پدیدهای داشتیم که برحسب ظاهر میخواست مشارکت کند، ولی چون میدانست که قطعاً امکان نامزدی نخواهد داشت طبیعتاً خط تحریم را دنبال میکرد؛ امّا بعضی در این انتخابات به نام مشارکت وارد میدان شدند، ولی میدانستند که میخواهند چه کار کنند و در نهایت عدهای را به عدم مشارکت سوق دادند. ظاهر قضیه مشارکت بود، امّا رسماً اعلام کردند که قانون اساسی و ساختار مشارکت را قبول ندارند. طبیعتاً با این موضعگیری امکان حضور در انتخابات را نداشتند و منجر به غیرفعالشدن عدهای در انتخابات شدند. اینها از ابتدا عملاً بنا را بر تحریم انتخابات گذاشته بودند؛ یعنی بنا نبود که طرفداران خودشان را به پای صندوقهای رأی بکشند، بلکه میخواستند آنها را بهگونهای قانع کنند که مشارکت نکنند. حتی به شهرستانها رفتند و عدهای را با خودشان همراه کردند تا از صندوقهای رأی جدا شوند. اینکه این موضوع چند درصد رأی را توانست از صندوقها دور کند، باید در موردش مطالعات میدانی صورت بگیرد که چند درصد در جداکردن آراء از صندوقهای رأی تأثیر داشته است.
مسئلهی دیگری که در این دوره ما با آن مواجهیم، خود دولت است که بهدلیل کمکاریها، لطماتی به جامعه زد و جامعه را از حالت عادی خارج کرد؛ یعنی جامعه الآن شرایط عادی ندارد و از عملکردهای دولت در بُعد معیشت و ادارهی زندگی گلایه دارد. خب، در شرایط جنگ اقتصادی افراد باید دل به دریا بزنند و ایثار و فداکاریشان بیشتر شود، امّا ایثار و فداکاری برخی مسئولان در این زمینه برای جامعه خیلی مشهود نبود.
بهعنوان سؤال نخست، مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ به چه شکل بود و تحلیل شما از حضور مردم چیست؟ چه عواملی موجب کاهش یا افزایش مشارکت میشود؟
به نظر من حضور مردم در شرایط تحریمهای فلجکننده، در شرایط کرونا و در شرایط عملکرد بسیار بد برخی دستگاههای اجرایی بسیار قابل قبول و ارزشمند بود و جای سپاسگزاری دارد. ما انتخابات بسیار ارزندهای را پشت سر گذاشتیم. البته انتخابات دارای پیامهای مختلفی است و باید حتماً این پیامها دریافت شود. در واقع صندوق رأی مطمئنترین وسیله برای انتقال پیام است و نباید در این پیامها تردید کرد.
بحث مشارکت مردم هم یک بحث مبنایی است. مردم باید نتیجهی چرخش قدرت را بهطور کلی مثبت ارزیابی کنند؛ یعنی ذهنیتشان برای آمدن پای صندوق و دادن رأی به یک جریان سیاسی باید مثبت باشد. اگر منفی باشد بهتدریج یأس نسبت به رأیدادن ایجاد میشود. با رأی مردم فرصت برای تغییر فراهم میشود و تغییر میتواند بسیاری از انحرافات و آفات را برطرف کند. ما عملکرد جریانات سیاسی را ابتدا نسبت به تغییر باید مورد بررسی جدی قرار بدهیم که آیا عملکرد جریانات سیاسی امیدوارکننده است؛ یعنی مردم را ترغیب و تشویق میکند که پای صندوقهای رأی بیایند یا خیر.
باید دید آیا نوع مواجههی جریانات سیاسی با مردم در ارتباط با تغییر برای تداوم این کار مشوق مردم است یا خیر؛ من در یک نگاه کلان باید عرض کنم که خیر، مشوق نیست. نه اینکه یک جریان خاص بهگونهای عمل کند که ضد مشارکت مردم باشد، بلکه هردو جریان طیف سیاسی مهم که در کشور وجود دارند، نوع مواجههشان با رقیب مواجههی سازندهای نیست. این عدم برخورد سازنده با رقیب تأثیراتی هم در مردم میگذارد. اینجوری نیست که صرفاً تأثیراتش در رقیب خلاصه شود. وقتی شما محکم و با قاطعیت میگویید که این دولت در هشت سال هیچ کار مثبتی نکرده، یعنی دارید عملکردهای مثبت او را تخطئه میکنید. نسبت به عملکردهای منفی یا آنچه که انجامنشده، میشود بهگونهای سخن گفت که تأثیر منفی نگذارد، ولی وقتی کل عملکرد یک دولت تخطئه میشود، اجماعی در ذهن رأیدهندگان شکل میگیرد که همه معترف میشوند که این دولت هیچ کار مثبتی نداشته و طبیعتاً نسبت به رأیدادن ناامید میشوند؛ یعنی رأیدادن را منشأ تغییر و تحول و روبهجلوبودن نمیدانند و بهصورت مقطعی دچار یأس جدی میشوند. به تحرک واداشتن کار سادهای نخواهد بود، چراکه زمان میبرد تا مجدداً امیدوار به تأثیرگذاری شوند.
برخی تصور میکنند که اگر خط قرمز روی همهی عملکرد دولت بکشند کار خوب و انقلابی انجام دادند، درحالی که اینچنین نیست. ضمن اینکه منصفانه هم نیست و تأثیرات منفی در مشارکت میگذارد؛ چون در همین دولت آدمهای صادقِ منشأ تأثیر هستند که دارند خدمت میکنند. قطعاً این دولت ضعفهای اساسی و چشمگیری دارد، امّا اگر ما بهگونهای سخن بگوییم که تلقی مخاطب این شود که نظام نمیتواند از چرخش قدرت بهرهای ببرد و قادر به مدیریتکردن نیست، تأثیرش این میشود که افراد پای صندوق رأی نیایند؛ یعنی بهدنبال تغییر از طریق صندوق رأی نیستند و صندوق رأی را مشکلگشای خودشان نمیدانند.
بنابراین، اوّلین مسئلهی قابل توجه در ارتباط با بحث مشارکت این است که نباید حاصل چرخش قدرت را منفی قلمداد کنیم. اگر چنین کاری کردیم چرخش قدرت جاذبهای نخواهد داشت، درحالی که چرخش قدرت علاوه بر اینکه نوآوری ایجاد میکند، آفتها را هم از سیستم و چرخش قدرت دور میکند و نتایج بسیار زیادی دارد. البته چرخش قدرت دارای هزینه است، امّا حاصل و دستاوردش برای مردم خیلی بیشتر از هزینهای است که در این زمینه ایجاد میکند.
مسئلهی بعدی در مورد انتخابات، طیفهای سیاسی است. طیفهای سیاسی در دورانی که در قدرت هستند برای نقشآفرینی فقط نباید فردی را معرفی کنند و برای او رأی جمع کنند که به جایگاه قوهی مجریه برسد، بلکه باید بعد از قرارگرفتن او در جایگاه ریاست قوهی مجریه نظارت داشته باشند و بر اعمال، رفتار، کمکاریها و خطاهایش ورود کنند و اظهارنظر داشته باشند. اگر این اتفاق میافتاد، الآن با چنین شرایطی خصوصاً در انتخابات مواجه نبودیم؛ یعنی شخصیتهایی که رئیس دولت یازدهم و دوازدهم را به ملت توصیه کردند، اگر در جریان عملکرد این دولت هم ورود میکردند و یک هویت مستقلی از خودشان نشان میدادند، در آستانهی انتخابات میتوانستند پایگاه رأی خودشان را فعال کنند. آنچه که سرنوشت یک دولت را با حزب یا طیف او کاملاً گره میزند، بهنوعی که هیچ هویت مستقلی برای او قائل نمیشوند، سکوت آنها در برابر خطاها و لغزشها و کمکاریهاست. اگر بهموقع موضعگیری کنند و وارد میدان شوند و در مورد مسائل مختلف اظهارنظر داشته باشند اینگونه نخواهد بود؛ چون غالباً احزاب سیاسی وقتی فردی را معرفی میکنند، سعی میکنند که قبل از جامعه در مورد برخی خطاها ورود کنند تا جامعه احساس نکند که حزب احساس مسئولیت در قبال مسائل و منافع ملت ندارد.
مسئلهی دیگری که در آستانهی انتخابات با آن مواجه بودیم، کرونا بود. کرونا تأثیراتی در جامعه داشت و در نظرسنجیها هم کاملاً این مطلب را نشان میداد؛ یعنی بیست درصد احتمال عدم مشارکت نسبت به این موضوع داشتند که از این بیست درصد، ده درصدش قطعی مشارکت نمیکنند. بنابراین، تعداد قابل توجهی از افراد بهدلیل کرونا بنای شرکت در انتخابات را نداشتند.
مسئلهی دیگری که شاید اوّلینبار در این انتخابات با آن مواجه بودیم، دعوت به عدم مشارکت بود که قبلاً وجود نداشت؛ یعنی ما پدیدهای داشتیم که برحسب ظاهر میخواست مشارکت کند، ولی چون میدانست که قطعاً امکان نامزدی نخواهد داشت طبیعتاً خط تحریم را دنبال میکرد؛ امّا بعضی در این انتخابات به نام مشارکت وارد میدان شدند، ولی میدانستند که میخواهند چه کار کنند و در نهایت عدهای را به عدم مشارکت سوق دادند. ظاهر قضیه مشارکت بود، امّا رسماً اعلام کردند که قانون اساسی و ساختار مشارکت را قبول ندارند. طبیعتاً با این موضعگیری امکان حضور در انتخابات را نداشتند و منجر به غیرفعالشدن عدهای در انتخابات شدند. اینها از ابتدا عملاً بنا را بر تحریم انتخابات گذاشته بودند؛ یعنی بنا نبود که طرفداران خودشان را به پای صندوقهای رأی بکشند، بلکه میخواستند آنها را بهگونهای قانع کنند که مشارکت نکنند. حتی به شهرستانها رفتند و عدهای را با خودشان همراه کردند تا از صندوقهای رأی جدا شوند. اینکه این موضوع چند درصد رأی را توانست از صندوقها دور کند، باید در موردش مطالعات میدانی صورت بگیرد که چند درصد در جداکردن آراء از صندوقهای رأی تأثیر داشته است.
مسئلهی دیگری که در این دوره ما با آن مواجهیم، خود دولت است که بهدلیل کمکاریها، لطماتی به جامعه زد و جامعه را از حالت عادی خارج کرد؛ یعنی جامعه الآن شرایط عادی ندارد و از عملکردهای دولت در بُعد معیشت و ادارهی زندگی گلایه دارد. خب، در شرایط جنگ اقتصادی افراد باید دل به دریا بزنند و ایثار و فداکاریشان بیشتر شود، امّا ایثار و فداکاری برخی مسئولان در این زمینه برای جامعه خیلی مشهود نبود.
نقش عوامل خارجی و رسانهها و ایادی دشمن در این انتخابات به چه شکل بود؟ بهعبارت دیگر، در کنار برخی مشکلات در داخل کشور، نقش تحرکات اپوزیسیون و القائات خارجنشین در این میان چه بود؟
بله، مسئلهی دیگری که در این دوره استثنایی بود، ایجاد شبکهای گسترده و پیوند بین جریانات مختلف ضدانقلاب بود. غالباً نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور با هم اختلافات جدی دارند و کمتر حول یک موضوع متمرکز میشوند و گردهم میآیند، ولی در این انتخابات جریانات مختلفی با همدیگر همآوا شدند؛ یعنی نیروهای وابسته به ساواکیها و بقایای پهلوی، گروه مجاهدین خلق، گروه نیروهای سیاسی خارجشده از ایران در سال ۸۸ و کلیهی نیروهایی که در خارج از کشور حضور دارند، خطّ تحریم را در یکسال گذشته بهطور جدی و پررنگ تبلیغ کردند. البته در آستانهی برگزاری انتخابات برخی جهتگیریهایشان را عوض کردند، ولی در کل برنامهی هماهنگی در ارتباط با انتخابات شکل گرفت و رسانههای فارسیزبان بهویژه ایران اینترنشنال منعکسکنندهی مطالب بودند.
البته ما باید به شرایط تحریمهای سخت دشمن که فشار اقتصادی بر مردم ایجادکرده هم توجه کنیم. ما با این شرایط به چنین انتخابات بسیار تعیینکننده نزدیک شدیم. اینکه گفته میشود همهی کسانی که واجد شرایط رأیدادن هستند در انتخابات مشارکت میکنند، حرف درستی نیست. ما در هیچ انتخاباتی مشارکت صددرصدی نداشتیم؛ حتی در سال ۸۸ که رقابت به حد انفجار رسید و جامعه را دوقطبی کرد و انگیزه را برای مشارکت در طیفهای سیاسی مختلف به بالاترین حدش رساند، مشارکت بیشتر از ۸۵درصد نشد؛ یعنی ۱۵درصد قطعاً مشارکت نکردند. البته عدهای این قضیه را با رفراندوم سال ۵۸ مقایسه میکنند و میگویند در رفراندوم ۹۸درصد جامعه شرکت کردند. رفراندوم با انتخابات خیلی فرق میکند. ضمن اینکه رفراندوم بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب برگزار شد که آنموقع اتحادی حول تغییر رژیم پهلوی اتفاق افتاد و همهی مردم ایران مشارکت کردند برای اینکه به پهلوی و بیگانگان نه بگویند. این با رقابت خیلی فرق میکند و اصلاً قابل مقایسه نیست.
بنابراین، در طول چهل سال گذشته، ما بیشتر از ۸۵درصد مشارکت نداشتیم. پس در انتخابات اخیر نیز ما نسبت به مشارکت سال ۸۸، ۳۵درصد غایب داشتیم؛ یعنی ۳۵درصد بههیچوجه به صندوقهای رأی مراجعه نکردند. البته همانطور که اشاره کردم، ۱۰درصد از این ۳۵درصد به کرونا برمیگردد و شاید ۱۵درصد دیگرش هم به عدم آمادگی پایگاه رأی یکی از احزاب سیاسی کشور و مسائل معیشتی مربوط میشود. برخی هم تحت تأثیر القائات بیگانگان قرار گرفتند که بهمعنی شکست تحریم است. علت عصبانیشدن کشورهایی که خطّ تحریم را دنبال میکردند همین مسئله بود. یکسال هزینه و سرمایهگذاری و تبلیغات گسترده کردند، ولی فقط درصد معدودی جامعه پاسخ مثبت برای تحریم انتخابات دادند.
حادثهای هم که در لندن رخ داد کار خود انگلیسیها بود؛ یعنی خودشان منافقین را به میدان آوردند تا به رأیدهندگان حمله کنند. این اوج عصبانیت انگلیس را نشان داد. انگلیسیها در کشورهای تحتالحمایهی خودشان مثل نیوزلند، استرالیا و کانادا کارشکنی جدی کردند. البته در لندن برایشان خیلی مفتضح بود که نگذارند رأیگیری صورت بگیرد، امّا دست منافقین را برای حمله به رأیدهندگان باز گذاشتند. این واکنش نشاندهندهی شکست آنها بود. اگر پاسخ مثبت به دعوت انگلیسیها و رسانهها و عوامل وابسته به آنها جواب داده بود، این کار را نمیکردند. این کار برایشان خیلی بار سیاسی داشت و افتضاحی برای آنها بود.
به نظر شما این انتخابات چه تأثیراتی در جامعه دارد و فعالان عرصهی سیاست چگونه باید نسبت خود را با تحولات ناشی از تصمیم مردم که پای صندوق رأی حاصلشده هماهنگ کنند؟
ما در این انتخابات مشارکت قابل تحسینی را از جانب مردم شاهد بودیم؛ یعنی مردم در این شرایط بسیار سخت و دشوار روحیهی جدیدی را بهدست آوردند و امیدواری برای تغییر را به جامعه تزریق کردند. متأسفانه ما تنها کشوری هستیم که وقتی در آستانهی انتخابات قرار میگیریم بسیار نگرانی بر ما حاکم میشود و هر دوره هم انتخابات نگرانی بیشتری را به جامعه منتقل میکند. علت عمدهاش هم این است که بین طیفهای سیاسی که نظام آنها را بهرسمیت شناخته هیچ ارتباطی وجود ندارد؛ چون ارتباط وجود ندارد، زمینهی اخلال در روابطشان بسیار زیاد است؛ یعنی راحت میتواند در بینشان اخلال ایجاد شود؛ امّا در این انتخابات ما میتوانیم جریانات و طیفهای سیاسی را به دو دسته تقسیم کنیم. کسانی که از مردم دعوت کردند که مسائلشان را از طریق صندوق رأی دنبال کنند و کسانی که از صندوق رأی برای پاسخ به نیروهای خارجی یا لجبازی با نیروهای سیاسی داخلی استفاده کردند.
باید با کسانی که دعوت به صندوق رأی کردند، ارتباطاتمان را تقویت کنیم، نه اینکه دست از نقطه نظرات سیاسی خودمان برداریم بهخصوص آنهایی که به رقابت داخلی بر اساس قانون پایبندند و پایبندی از خودشان نشان میدهند. ما در این انتخابات میتوانیم بر سر یکسری وجوه اشتراکی با هم ارتباط داشته باشیم. این وجوه اشتراکی قابل توجه است و وجه اشتراک مهمی دارد. اینکه صندوق رأی مبنای تحولات است، خودش مبنای بسیار ارزشمندی است و جامعه را روبهجلو میبرد و هم مردم را رشد سیاسی میدهد و هم نظام سیاسی ما را تقویت میکند.
امیدوارم رسانهها و فحول سیاسی این مسئله را دنبال کنند. ما تنها کشوری هستیم که بین جریانات سیاسی هیچ ارتباطی وجود ندارد. باید حتماً بینشان یک اشتراکی وجود داشته باشد. اینها دشمن نیستند. اگر اینها نیروهای فعال در عرصهی سیاسی کشورند، باید با هم ارتباط سازنده داشته باشند و با همدیگر کار کنند. هیچکدام از اینها نمیتواند رقیب خودش را نابود کند؛ چون نظام نمیگذارد یک جریان به تنهایی در کشور حاکم شود. نظام میخواهد رقابت و چندگانگی و تنوع سلائق در ارتباط با فضای سیاسی باشد.
در پایان اگر نکته یا جمعبندی از مطالب دارید، بفرمایید.
این انتخابات پیامهای مختلفی برای سیاسیون و هم برای نیروهای فرهنگی و نیروهای احزاب سیاسی دارد. امیدوارم هرکدام از دستاندرکاران کشور بتوانند پیام لازم را کسب کنند و در مسیر اعتمادسازی مجدد گام بردارند و کار را بر رئیسجمهور منتخب سهل کنند. ما باید بهخاطر مصالح جامعه در برخوردهای سیاسیمان انصاف را مبنا قرار بدهیم و تلاش کنیم که دغدغهی مردم بر همهی امور اولویت پیدا کند.
باید مطالعات و تحقیقات خوبی در موضوع انتخابات و مشارکت مردم صورت بگیرد تا بتوانیم وظیفهی خودمان را در سالهای پیش رو بشناسیم و به آن عامل باشیم. گلایهی جامعه از برخی از بخشها درست و بحق است، چراکه عملکردها خوب نبوده و باید بهطور قطع جبران شود. باید بهگونهای عمل شود که اعتمادها ترمیم شود تا بتوانیم در جامعه اعتمادسازی کنیم و این بهسهولت ممکن است. باید صداقت را در عرصههای مختلف اجرایی احیاء کنیم.