1400/04/05
مردمسالاری دینی چطور به نبرد نظام سرمایهداری لیبرال رفته است؟
قهرمانان در غربت
«مرگ بر ضد ولایت فقیه ... مرگ بر منافقین ... شما که میگفتید عربپرست نیستید، پس چرا طرفدار بنسلمان شدهاید؟!» اینها حرفهایی است که یک بانوی ایرانی خارج از کشور به جمعی از منافقین میگوید؛ جمع کوچکی که جلوی یکی از مراکز دیپلماتیک جمهوری اسلامی در یکی از کشورهای اروپایی -احتمالاً آلمان- تجمع کردند و کسانی را که قصد شرکت در انتخابات ریاستجمهوری ۲۸ خرداد داشتند، مورد آزارواذیت قرار میدادند. البته این تنها مورد نبود و سناریوی حمله به هموطنان ایرانی در چند نقطهی دیگر اروپا هم تکرار شد. یکی از شدیدترین تعرضها هم در شهر بیرمنگام انگلیس روی داد؛ زمانی که یکی دیگر از هموطنانمان که قصد شرکت در انتخابات داشت، راعلناً و در روز روشن، مورد ضربوشتم منافقین و عمّال آنها قرار گرفت.
از بزرگترین تناقضهای غرب مدرن این است که در قلب اروپا یک زن بیپناه را مورد ضربوشتم قرار میدهند آن هم صرفاً به این دلیل که تصمیمگرفته از حق شهروندی خود برای حضور در یک رویداد مردمسالارانه استفاده کند و نظر خود را به صندوق بیندازد. جالبتر آنکه این تجمع و ضربوشتمها توسط کسانی انجام میگیرد که مستقیم و غیرمستقیم وابسته به یک گروهک تروریستی مورد حمایت غرب هستند. سازمانی با سابقهی بیش از ۱۷ هزار مورد ترور مردم عادی که تنها جرمشان، اختلاف عقیده و نظر با سران این سازمان جنایتکار بوده است! حالا وابستگان این گروهک تروریستی در قلب اروپا و زیر سایهی امنیتی که برایشان فراهمشده، هموطنان ما را زیر مشت و لگد میگیرند که چرا در یک فرایند مردمسالارانه پای صندوقهای رأی حاضر شدهاند. کاریکاتوری مضحک از حقوق بشر به سبک اروپایی و آمریکایی!
نیمه اول ماه تیر بیش از هر تاریخی یادآور جنایتهایی است که غرب مدعی حقوق بشر مرتکب شده است: ششم تیرماه ۶۰ ترور آیتالله خامنهای، هفتم تیرماه ۶۰ ترور آیتالله شهیدبهشتی و یاران انقلابیاش، هفتم تیرماه ۶۶ سالروز بمباران شیمیایی شهرستان سردشت با بمبهای اهدایی غربی در سال ۶۶، یازدهم تیرماه ۶۱ سالروز ترور شهید صدوقی در محراب عبادت و دوازدهم تیرماه۶۷ سالروز حمله ناوگان نظامی آمریکا به هواپیمای مسافربری. اقدامات وحشیانهای که گویا برای مدعیان حقوق بشر محلی از اعراب ندارد. انگار نه انگار که حقوقی از بشری در این سوی کره زمین لگدمال شده. مهم آن سوی کره زمین است و ملاک و معیارها هم آنجاست. از این رو موضوعی که با ملاکها و معیارهای مغربزمین همخوان نباشد، سرانجامش نادیده گرفته شدن است.
از بزرگترین تناقضهای غرب مدرن این است که در قلب اروپا یک زن بیپناه را مورد ضربوشتم قرار میدهند آن هم صرفاً به این دلیل که تصمیمگرفته از حق شهروندی خود برای حضور در یک رویداد مردمسالارانه استفاده کند و نظر خود را به صندوق بیندازد. جالبتر آنکه این تجمع و ضربوشتمها توسط کسانی انجام میگیرد که مستقیم و غیرمستقیم وابسته به یک گروهک تروریستی مورد حمایت غرب هستند. سازمانی با سابقهی بیش از ۱۷ هزار مورد ترور مردم عادی که تنها جرمشان، اختلاف عقیده و نظر با سران این سازمان جنایتکار بوده است! حالا وابستگان این گروهک تروریستی در قلب اروپا و زیر سایهی امنیتی که برایشان فراهمشده، هموطنان ما را زیر مشت و لگد میگیرند که چرا در یک فرایند مردمسالارانه پای صندوقهای رأی حاضر شدهاند. کاریکاتوری مضحک از حقوق بشر به سبک اروپایی و آمریکایی!
نیمه اول ماه تیر بیش از هر تاریخی یادآور جنایتهایی است که غرب مدعی حقوق بشر مرتکب شده است: ششم تیرماه ۶۰ ترور آیتالله خامنهای، هفتم تیرماه ۶۰ ترور آیتالله شهیدبهشتی و یاران انقلابیاش، هفتم تیرماه ۶۶ سالروز بمباران شیمیایی شهرستان سردشت با بمبهای اهدایی غربی در سال ۶۶، یازدهم تیرماه ۶۱ سالروز ترور شهید صدوقی در محراب عبادت و دوازدهم تیرماه۶۷ سالروز حمله ناوگان نظامی آمریکا به هواپیمای مسافربری. اقدامات وحشیانهای که گویا برای مدعیان حقوق بشر محلی از اعراب ندارد. انگار نه انگار که حقوقی از بشری در این سوی کره زمین لگدمال شده. مهم آن سوی کره زمین است و ملاک و معیارها هم آنجاست. از این رو موضوعی که با ملاکها و معیارهای مغربزمین همخوان نباشد، سرانجامش نادیده گرفته شدن است.
از نگاه تمدن غرب، آمال و آرزوهای بشر همان آمال و آرزوهای ایدئولوژی غربی است؛ بشری که در خودمحوری گوی سبقت را از ابنای بشر در همهی دورههای تاریخ ربوده و حالا هم دربست در خدمت نظام سرمایهداری است. هر لذت و منفعتی که این نوع از ابنای بشر طالب آن باشد جزو حقوقِ «انسان» محسوب میشود ولو آنکه برخلاف متعالیترین اصول انسانی، اخلاقی و الهی باشد: «ارزشهاى اخلاقى در آنجا، هیچ مانعى براى آزادى نیستند. مثلاً نهضت همجنسبازى در آمریکا، یکى از نهضتهاى رایج است! افتخار هم مىکنند؛ در خیابانها تظاهرات هم راه مىاندازند؛ در مجلّهها عکسهایشان را هم چاپ مىکنند؛ با افتخار هم ذکر مىکنند که فلان تاجر و فلان رجل سیاسى جزو این گروه است؛ هیچکس هم خجالت نمىکشد و انکار نمىکند! بالاتر از این، بعضى از اشخاصى که با این نهضت مخالف مىکنند، مورد تهاجم شدید بعضى از مطبوعات و روزنامهها واقع مىشوند که ایشان با نهضت همجنسبازى مخالف است! یعنى ارزش اخلاقى، مطلقاً حدّ و مرزى براى آزادى معیّن نمىکند.» ۱۳۷۷/۶/۱۲
سوی دیگر ماجرا آن است که هر فرد، گروه و جامعهای که به هر دلیلی با ارزشهای غیراخلاقی انسانِِ غربِ مدرن همراه نباشد، متهم میشود به نقض آزادی و حقوق اوّلیهی انسانی و بشری: «طرح مسئلهی حقوق بشر، برای فریب و وسیلهی فشار است که اگر خواستند دولتی را زیر فشار افکار عمومی قرار بدهند، با تهمت نقض حقوق بشر زیر فشار قرار بدهند و خودشان را متولی حقوق بشر در دنیا معرفی کنند.» ۲/۱/۱۳۶۹ «آمریکاییها در باب حقوق بشر پرگوئی میکنند، امّا دهها اردوگاهِ شکنجه چون گوانتانامو و ابوغریب بپا میکنند، یا در مقابل چنین فجایع کمنظیری مانند هیروشیما و حلبچه و خطوط دفاعی ایرانیان در جنگ تحمیلی سکوت رضایتآمیز در پیش میگیرند.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۹
از نگاه دولتهای غربی و آمریکایی، آرمانشهر نهایی انسان همان نظام لیبرالدموکراسی بر کشورهای اروپایی و آمریکایی است. اصول لیبرالدموکراسی حکم میکند که برای بسط و گسترش آن از هر ابزار و وسیلهای استفاده شود تا موانع کنار زده شود ولو آنکه برخلاف اصول انسانی و دموکراتیک باشد: «آمریکا شده است پرچمدار حقوق بشر! آمریکای هیروشیما، آمریکای گوانتانامو، آمریکای ابوغریب، آمریکای راهاندازندهی جنگ و ناامنی در بسیاری از نقاط عالم، آمریکای سانسور در داخل خود کشور آمریکا؛ اینها به ما میگویند نقض حقوق بشر؛ امّا خودشان بزرگترین ناقض حقوق بشرند!» ۱۳۸۵/۱/۱ در این نگاه، اینکه اصول اوّلیهی انسانی در بسیاری از نقاط دنیا توسط تفنگداران آمریکایی نقض میشود، اهمیتی ندارد!
مشت آهنین لیبرال دموکراسی برای بسط و ترویج تفکرش، خود را آزاد میداند که بین دیگر جوامع دیگر از هر ابزاری استفاده کند: «آمریکاییها پرچم حقوق بشر را در دست گرفتهاند؛ امّا بدترین کارهای ضدحقوق بشری دارد زیر چتر حمایت آمریکا اتفاق میافتد و اینها نه فقط مقابله نمیکنند، بلکه حمایت میکنند!» ۱۳۹۱/۸/۱۰
عجیب هم نخواهد بود، چراکه در جهانبینی معرفت مدرن، هر کسی آمالی بهجز آمال بشر غربی داشته باشد، اصولاً «بشر» محسوب نمیشود که حقوقی مانند دیگر انسانها داشته باشد. آپارتاید و نژادپرستی مدرنی که تفاوتی با دوران بردهداری چند قرن قبل غرب ندارد. در چنین وضعیتی است که کشتار الجزایریها توسط استعمارگران فرانسوی، تکهتکهکردن خاک سرزمینهای اسلامی پس از جنگ جهانی اوّل، بخشیدن خاک فلسطین به صهیونیستها، لشگرکشی به عراق و افغانستان و سوریه و حمایت از گروههای ریز و درشت تروریستی مانند منافقین و داعش، نقض حقوق بشر و زیرپاگذاشتن اصول انسانی نیست، بلکه بسط و گسترش دموکراسی محسوب میشود.
حالا نیز حمایت بیوقفه از ۷۰ سال کشتار و ترور توسط صهیونیستها و لانهکردن تروریستهایی مانند منافقین زیر سایهی امنیت دولتهای اروپایی در قلب اروپا هم به نام مبارزه با نظامهای دیکتاتوری غرب آسیا و بسط آزادی سند میخورد.
تأمین امنیت عمُال یک گروه تروریستیِ در اروپا حمایت از آزادی فردی انسانها محسوب میشود ولو آنکه به ضربوشتم کسانی ختم شود که کاملاً متمدنانه میخواهند مطالباتشان را از مجرای انتخابات پیگیری کنند؛ واقعیتی مضحک از وضعیت کاریکاتوری امروز جهان که کبادهکش حقوق بشر و حق انتخاب انسانهاست: «امروز پرچم حقوق بشر در دست امریکا و انگلیس و کشورهایی از این قبیل، به یک چیز مسخره و خنده آور تبدیل شده است!» ۱۳۸۳/۱۰/۱۹
در چنین وضعیتی، حرکت آن بانوی ایرانی و بالابردن گذرنامهی منقش به نشان «الله» جمهوری اسلامی در برابر منافقین و اعوان و انصار وابسته به دربار سعودی که فرق صندوق رأی و صندوق میوه را نمیدانند آن هم در دل غرب مدرن، حرکتی نمادین در نفی طاغوت محسوب میشود؛ نمادی از قیام برای خدا و علیه «حقوق بشر آمریکایی» و هر آنچه که انسان را در برابر پیشگاه الهی به کبر و استکبار واداشته است؛ استکبار قرن بیستویکمی که همان کبر ابلیسگونهی ابتدای خلقت است و ابلیس را از فرمان خدا بازداشت.