• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1400/02/05
گزارشی به بهانه هشتمین سالروز درگذشت امیرحسین فردی

می‌خواست خودش قصه مردم را روایت کند

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif «آن کتاب جوری تمام می‌شود که انگار جلد دومی دارد!» این را آقا به امیرحسین فردی می‌گوید. لبخندی روی چهره متین فردی می‌نشنید، پاسخ مثبتی می‌دهد و می‌گوید: «مشغول نوشتنش هستم!» با همه اینها عمر امیرخان قد نداد که انتشار گرگسالی - جلد دوم کتابش - را ببیند. پنجم اردیبهشت بود که خبر درگذشت ناگهانی فردی رفت روی تیتر فرهنگی رسانه‌ها! چهره آرام و متین و بی‌حاشیه ادبیات انقلاب که یک نسل از بچه‌های ایران با کیهان بچه‌هایش خاطره داشتند. امروز ۸ سال از آن روز می‌گذرد. سالروز درگذشت آقای کیهان بچه‌ها بهانه‌ای شد تا دوباره یادی کنیم از مردی که حق بزرگی بر گردن هنر و ادبیات انقلاب دارد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif روستایی‌زاده اردبیلی که سرنوشت اینطور رقم زده بود که روزهای جوانی و نوجوانی‌اش را در پایتخت بگذارد در دهه ۵۰ و وسط آن هیاهوهای سیاسی، دل‌مشغولی دیگری داشت: « پیش از انقلاب کارهای فرهنگی مذهبی و انقلابی رونقی نداشت. به همین دلیل نیاز شدیدی به چنین جریانات فرهنگی و مذهبی در دل محل و اجتماع  دیده می‌شد. با همین نگاه  بود که مرحوم فردی و نویسندگان دیگری همچون مرحوم فرج‌‌الله سلحشور دست به برپایی گروه‌های سرود و نمایش زدند.» اینها را حمید ریاضی از دوستان مرحوم فردی می‌گوید.

در اواسط دهه ۵۰ شمسی که رژیم پهلوی‌ در پی انتقال و گذر دادن جامعه ایران از دروازه به تعبیر خودشان تمدن بزرگ بود، عده‌ای در یکی از مساجد محروم در جنوب‌غرب تهران دور هم جمع شده بودند و فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی داشتند. نبض همه این فعالیت‌ها هم شده بود کتابخانه مسجد. خود مرحوم امیرحسین فردی در مورد این دوره چنین می‌نویسد: «در برنامه‌ریزی کتابخانه برای جذب بیشتر اعضا و نیز تعمیق روابط، برگزاری اردوهای مختلف کوهنوردی و تشکیل تیم فوتبال پیش‌بینی شده بود. برنامه‌های اردو که تعداد بیشتری می‌توانستند در آن شرکت کنند، از جذابیت خاصی برخوردار بود. بعد از هر برنامه اردویی و حضور در کوهستان، از شرکت‌کنندگان خواسته می‌شد خاطره حضور خود را بنویسند تا در میان جمع خوانده شود. این مشاهدات و تجربیات در باروری حس هنرمندانه اعضا تأثیر مثبتی می‌گذاشت و با تشویق و ترغیب مسئولان کتابخانه، برای درج خاطرات و سفرنامه‌ها، توان نویسندگی آن‌ها تقویت می‌شد.»
 

* هوای روزنامه‌دیواری‌نویس‌ها را داشته باش!
حمید ریاضی از دوستان مرحوم امیرحسین فردی درباره یکی دیگر از فعالیت‌های فرهنگی بچه‌های مسجد جوادالائمه(ع) روایت جالبی دارد: «پیش از انقلاب یکی از تکالیف دانش‌آموزان تهیه روزنامه دیواری بود. یکی از فعالیت‌های مسجد، نصب این روزنامه دیواری‌ها بود هرچند گاهی به سبب سبک و کششی که سمت دستگاه شاهنشاهی داشتند از نصب آن‌ها در مسجد جلوگیری می‌شد. این ممانعت‌ها بعضا موجب دوری بچه‌ها از مسجد می‌شد. این برای مرحوم فردی اتفاق خوشایندی نبود. برنامه‌ای تدارک دید که بجای توقف این فعالیت‌ها در مسجد، دانش‌آموزان را بیشتر ترغیب کند. قرار شد با نویسنده این نوشته‌ها با زبان خودشان صحبت کنیم، انتقاد آن‌ها را بشنویم و پاسخ گفته‌های آنان را با فهم و زبان خودشان بدهیم. بعدها از قِبل این رویکرد، آدم‌های انقلابی‌ و فهمیده‌‌ای تربیت شدند.»
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/47750/photo_2021-04-30_17-02-38.jpg

* باید داستان‌نویس شویم
بین همه این فعالیت‌ها از اردو و کتاب و نقد و بررسی کتاب گرفته تا کوهنوردی اما حوزه ادبیات داستانی و ادبیات کودک و نوجوان برای فردی اهمیت بیشتری داشت. همین هم باعث شده بود که رویکرد دینی و انقلابی به این موضوع برای مرحوم فردی جدی شود. رسول فلاح‌پور از سردبیران سابق کیهان بچه‌ها که از دوستان ایشان هم محسوب می‌شد روایت جالبی از این دغدغه مرحوم فردی دارد: «قبل از انقلاب در ادبیات کودک و نوجوان به ندرت اثری بود که دغدغه اعتقادی و دینی با خود حمل کند. هدف و غرض مرحوم فردی از ایجاد کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) هم کشف استعدادهای نو و شکوفا کردن آثار آنان و جهت دهی به افکار و اندیشه‌های نویسندگان کودک و نوجوان بود. رسیدن به چنین هدفی نیاز به صبر، دلسوزی‌های پدرانه و محبت‌های پیاپی و پیگیری‌های مُجدّانه داشت که در ایشان به خوبی مشهود بود و همین هم سبب ایجاد جذابیت بی حد و حصر در ایشان شده بود.»

با پیروزی انقلاب دور تازه‌ای از فعالیت‌های فرهنگی بچه‌های مسجد جوادالائمه شروع شد. فرهنگی‌کارهای مسجد جوادالائمه به این بلوغ رسیده بودند که باید از حالت مصرف فرهنگی بیرون بیایند و خود وارد تولید محتوای فرهنگی شوند. خود فردی در مورد شرایط آن روزها چنین نوشته است: «هنرمندان متعهد و مسلمان، جوانانی بودند که از اوایل دهه پنجاه به هنر انقلابی روی آورده بودند. تعداد آن‌ها به نسبت نیازی که یک انقلاب بزرگ به هنر و زبان هنری دارد، بسیار کم بود. انقلاب اسلامی یک پدیده منحصر به فرد بود، به همین دلیل نیز هنر خاص خود را می‌طلبید و این زبان هنری می‌بایست خلق می‌شد. در حالی که گروه‌های مارکسیستی فعال در عرصه سیاست کشور که از نظر فکری مخالف انقلاب اسلامی بودند، بر انبوهی از میراث هنری، چه در سطح داخلی و چه منطقه‌ای و جهانی تکیه داشتند و به راحتی می‌توانستند عقاید خود را از این طریق بیان کنند. جریان سومی هم در این میان بود که گرایش‌های غربی، به معنای لیبرالی داشتند. آن‌ها هم دوستان انقلاب اسلامی نبودند، اما پیروزی پر شکوه انقلاب و تفکر غالب بازگشت به خویشتن، آن‌ها را گیج و کرخت کرده بود و اعتماد به نفس و تعادلشان را از دست داده بودند.»

* جنگیدن در جبهه، قصه‌خوانی در مسجد
فردی و دوستانش تشخیص درستی داده بودند. همین هم باعث شد که دوره تازه فعالیت ادبی مسجد جوادالائمه(ع) را از تابستان سال ۱۳۵۸ کلید بزنند. در این مرحله با توجه به شرایط سنی شرکت‌کنندگان و تحولات سیاسی، نگاه به ادبیات داستانی، با آنچه که پیش از پیروزی انقلاب بود، فرق می‌کرد. هدف در این دوره، آموزش داستان‌نویسی و پرداختن به مؤلفه‌ها و سازوکارهای یک داستان بود. فردی و دوستانش می‌خواستند داستان‌نویس شوند و خودشان داستان خودشان را روایت کنند. در آن روزهای وانفسای شلوغی و هیجان ابتدای انقلاب، درست تشخیص داده و سنگر خودشان را پیدا کرده و سفت به آن چسبیده بودند. روایت خود فردی از این پشتکار و انگیزه خواندنی است:

«دوستان تنگاتنگ هم می‌نشستند، قصه می‌خواندند و گپ می‌زدند. جلسات تعطیل‌بردار نبود. حتی در شب‌های سرد و یخ‌بندان زمستان و خاموشی‌های خوفناک موشک‌باران دشمن. زمانی که برق می‌رفت، چراغ گردسوز کوچکی روشن می‌شد، اعضا گرد آن جمع می‌شدند و تا پاسی از شب گذشته و گاهی تا نیمه‌های آن، داستان می‌خواندند و چراغ ادبیات انقلاب اسلامی را روشن نگه می‌داشتند. در همان موقع نیز اعضای جلسه، به تناوب به جبهه می‌رفتند و در لباس بسیجی علیه متجاوزان می‌جنگیدند و در اولین فرصت خود را به مسجد می‌رساندند. از اعضای جلسه کسانی هم بودند که به جبهه‌ها رفتند و دیگر برنگشتند، مثل شهید حبیب غنی‌پور، شهید رضا کیانی، شهید حسن جعفربیگلو که جایشان برای همیشه در آن اتاقک کوچک روی بام شبستان مسجد جوادالائمه(ع) خالی ماند.»

تشخیص فردی و دوستانش در آن مقطع تشخص درستی بود. او  راهش را پیدا کرد. از ابتدای دهه ۶۰ هم که بر مسئولیت سردبیری کیهان بچه‌ها تکیه زد تا آخر عمرش از راهش بازنگشت.  زرق و برق‌های دنیا  حالا ۴ دهه از زمانی که فردی و دوستانش تشخیص دادند باید دور نهال فرهنگ و هنر انقلاب را بگیرند گذشته است. نهال نحیف آن روزها حالا تبدیل به درخت تناوری شده که دیگر نمی‌شود بی‌تفاوت از کنارش گذشت. این درخت تناور مدیون ایستادگی کسانی است که وقتی از درستی مسیر و انتخابشان مطمئن شدند تا آخر عمر پایش ماندند و کم نیاوردند.
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/47750/photo_2021-04-30_17-02-40.jpg

* رحمت خدا بر او و تلاش صادقانه‌اش
زندگی مرحوم فردی را می‌توان در بخش‌هایی از پیام تسلیت رهبر انقلاب خلاصه کرد. آنجا که می‌نویسند: «این هنرمند مؤمن و سختکوش، از پیشکسوتان در عرصه‌ی فعالیت‌های ادبی دوران انقلاب و از بنیان‌گذاران هسته‌های جوانان هنرمند انقلابی و در شمار برجستگانی بود که نهال پرطراوت هنر انقلاب را در برابر دشمنان عَنود و همراهان سست‌عنصر، با انگیزه و ایمان راسخ خویش پاسداری کردند و به شکوفایی و باروری امروز رساندند. رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانه‌اش.» رحمت خدا بر همه کسانی که می‌خواهند خودشان، قصه خودشان را روایت کنند.