1400/01/02
نگاهی به اعتراف رسانهها و سیاستمداران امریکایی به شکست راهبرد فشار حداکثری علیه ایران
این درختِ پر از زخم، خم نخواهد شد
رهبر انقلاب در سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۱/۱) دربارهی سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه جمهوری اسلامی، فرمودند: «فشار حدّاکثری آمریکا شکست خورد. آن احمق قبلی، این سیاست فشار حدّاکثری را برای این طرّاحی کرده و اجرا کرده بود که ایران را در موضع ضعف قرار بدهد تا بعد، ایران به خاطر ضعیف بودن، ناچار بشود بیاید پای میز مذاکره، او هم هر چه میخواهد خواستههای مستکبرانهی خودش را بر ایرانِ ضعیف تحمیل کند؛ هدفش این بود. خب او گم و گور شد و رفت، آن هم با آن افتضاح؛ هم خودش مفتضح شد، هم آمریکا را مفتضح کرد. و بحمدالله جمهوری اسلامی با قدرت و اقتدار ایستاده و به عزّت الهی، این کشور و این ملّت عزیز است. بنابراین بدانند که فشار حدّاکثریاش تا الان شکست خورده، بعد از این هم اگر چنانچه این دولت جدید آمریکا بخواهند فشار حدّاکثری را دنبال کنند، اینها هم شکست میخورند، اینها هم گم و گور میشوند میروند و ایران اسلامی، با قدرت، با عزّت هر چه بیشتر خواهد ماند.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در اینباره این یادداشت را که نمونه هایی است از اعتراف سیاست مداران و رسانههای آمریکایی به شکست سیاست فشار حداکثری، منتشر میکند.
«دسترسی ایران به تواناییها و فناوریهایی که قواعد بازی را تغییر میدهند»، عبارتی ۱۲کلمهای از سند رسمی «راهبرد استراتژیک امنیت ملی ایالات متحده» است که خواسته اشارهای داشته باشد به مخالفت قلب اردوگاه استعماری نوین با ایرانِ جدیدِ جوان!
عبارت «game chanding» را میتوان نوک کوه یخی دانست که از این سند بیرونزده و کاخ سفید را در مقام کارگزار سیاسیِ سرمایهداری جهانی، وادارد تا با کشوری از غرب آسیا از درِ مخالفت بیرون بیاید. کشوری که حالا پس از چهار دهه، از همهی گردنههای سخت و صعبالعبور، از کودتای نظامی و حرکتهای تجزیهطلبانهی قومی گرفته تا حملهی نظامی دیکتاتور حزب بعث عراق به سلامت عبور کرده؛ کشوری بدون قدرت سخت و میلیتاریستی و بودجهی اندک نظامی که سطح چالشهایش با امپریالیسم جهانی از واردات سیمخاردار در دههی ۶۰ شمسی حالا رسیده به فناوریهای پیچیدهی هستهای و کشاندهشدن مرزهای منافع ملیاش تا سواحل مدیترانه؛ کشوری که حالا رسیده به لبهی تکنولوژی و فناوریهای تغییردهندهی قواعد بازی!
ایرانیان هرچند در چهار دهه از همهی فرازوفرودها سربلند بیرون آمدهاند، امّا چند سال اخیر را باید دور تازهای در تقویم فشارهای امپریالیستی و استعماری علیه ایران دانست؛ فشارهایی همگرا از تحریم اقتصادی و راهزنی بینالمللی نفتکشهای ایرانی در آبهای دوردست تا حذف قهرمان ملی ایرانیان، حاج قاسم سلیمانی و چهرههای علمی و دفاعی همچون محسن فخریزاده. فشارهای بیسابقهای که با عبارت کمپین فشار حداکثری (maximum pressure campaign) توصیف شده بود تا بهزعم استراتژیستهای کاخ سفید، کمر ایران زیر بار این فشارها خمشده و تن به درخواستهای نامشروع استعماریِ قرن بیستویکمی اردوگاه امپریالیسم بدهد. توصیف تحلیلگر شبکهی تی. آر. تی از این درخواستها اینگونه است: «هدایت جمهوری اسلامی ایران بهسمت دستبرداشتن از منافع منطقهای و تندادن به خواستههای تلآویو و واشنگتن.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در اینباره این یادداشت را که نمونه هایی است از اعتراف سیاست مداران و رسانههای آمریکایی به شکست سیاست فشار حداکثری، منتشر میکند.
«دسترسی ایران به تواناییها و فناوریهایی که قواعد بازی را تغییر میدهند»، عبارتی ۱۲کلمهای از سند رسمی «راهبرد استراتژیک امنیت ملی ایالات متحده» است که خواسته اشارهای داشته باشد به مخالفت قلب اردوگاه استعماری نوین با ایرانِ جدیدِ جوان!
عبارت «game chanding» را میتوان نوک کوه یخی دانست که از این سند بیرونزده و کاخ سفید را در مقام کارگزار سیاسیِ سرمایهداری جهانی، وادارد تا با کشوری از غرب آسیا از درِ مخالفت بیرون بیاید. کشوری که حالا پس از چهار دهه، از همهی گردنههای سخت و صعبالعبور، از کودتای نظامی و حرکتهای تجزیهطلبانهی قومی گرفته تا حملهی نظامی دیکتاتور حزب بعث عراق به سلامت عبور کرده؛ کشوری بدون قدرت سخت و میلیتاریستی و بودجهی اندک نظامی که سطح چالشهایش با امپریالیسم جهانی از واردات سیمخاردار در دههی ۶۰ شمسی حالا رسیده به فناوریهای پیچیدهی هستهای و کشاندهشدن مرزهای منافع ملیاش تا سواحل مدیترانه؛ کشوری که حالا رسیده به لبهی تکنولوژی و فناوریهای تغییردهندهی قواعد بازی!
ایرانیان هرچند در چهار دهه از همهی فرازوفرودها سربلند بیرون آمدهاند، امّا چند سال اخیر را باید دور تازهای در تقویم فشارهای امپریالیستی و استعماری علیه ایران دانست؛ فشارهایی همگرا از تحریم اقتصادی و راهزنی بینالمللی نفتکشهای ایرانی در آبهای دوردست تا حذف قهرمان ملی ایرانیان، حاج قاسم سلیمانی و چهرههای علمی و دفاعی همچون محسن فخریزاده. فشارهای بیسابقهای که با عبارت کمپین فشار حداکثری (maximum pressure campaign) توصیف شده بود تا بهزعم استراتژیستهای کاخ سفید، کمر ایران زیر بار این فشارها خمشده و تن به درخواستهای نامشروع استعماریِ قرن بیستویکمی اردوگاه امپریالیسم بدهد. توصیف تحلیلگر شبکهی تی. آر. تی از این درخواستها اینگونه است: «هدایت جمهوری اسلامی ایران بهسمت دستبرداشتن از منافع منطقهای و تندادن به خواستههای تلآویو و واشنگتن.»
حالا تقریباً چهار سال از فشارهای بیسابقهی تاریخی گذشته؛ فشارهای زیادی از ناحیهی تحریمهای اقتصادی بر ایران واردشده تا مجاری اقتصادی و صادراتی نفت ایران مسدود شود. میلیاردها دلار خرج شد تا جلوی سرریز قدرت نرم منطقهای ایران گرفته شود. گروههای ریز و درشت تروریستی با پول ارتجاع منطقه و حمایت سیاسی و لجستیکی غرب تجهیز شدند تا موریانه به جان متحدان منطقهای ایران بیندازند. نتیجه؟! پاسخ به این سؤال از دهان وزیر ۵۹سالهی امور خارجه ایالات متحده خواندنی است. دیپلمات صهیونیستزاده و گیتاریست آمریکایی احتمالاً خیلی سعیکرده از کلمات و عباراتی استفاده کند که در ضمن خود، اعتراف به قدرت مقاومت ایرانیها نباشد: «ما طی چهار سال اخیر با اجرای سیاستی موسوم به فشار حداکثری روبهرو بودیم که نهتنها نتیجه نداد، بلکه بر مشکلات افزوده است.»
تحلیلگر نشریهی فارینپالیسی هم تحلیل مشابهی دارد. تحلیلگر این نشریهی تخصصی سیاست بینالملل که از ۵۲ سال قبل توسط ساموئل هانتینگتون بنیانگذاریشده، با اشاره به کمپین فشار حداکثری کاخ سفید در چند سال گذشته و تأثیر این کمپین بر جامعه و اقتصاد ایران مینویسد: «ایران در برابر فشارهای آمریکا مقاومت نشان داده است. درحالیکه بسیاری از ایرانیان از فشارهای اقتصادی رنج میبرند، امّا اقتصاد این کشور در حال سقوط نیست. این برخلاف آن چیزی است که بسیاری از دولتمردان در واشنگتن انتظار داشتند.»
نویسندهی گزارش فارینپالیسی در ادامه به بعضی از تأثیرات معکوس این فشارها هم اشاره کرده است. اشاراتی که اگر منبع آن ذکر نشود شاید خیلیها تصور کنند در یک رسانهی داخلی به چاپ رسیده: «در عوض ایران با افزایش تولید داخلی و اشتغال، علائم بهبود اقتصادی را نشان داده است. بانک مرکزی ایران، تولید ناخالص داخلی غیرنفتی این کشور را در سال گذشته با رشد ۱.۱درصدی نشان داده است.» فارینپالیسی در ادامه از یک اقتصاددان ایرانی هم نقل قولکرده که اقتصاد ایران توانسته فشار همهگیری ویروس کرونا را تحمل کند. از نگاه فارینپالیسی فشارهای خردکنندهی اخیر نهتنها ایران را به زانو درنیاورده، بلکه راههای درونزایی هم برای کاهش آنها پدید آورده است.
موضوعی که از دید نشنالاینترست، دیگر رسانهی حوزهی سیاست بینالملل هم پنهان نمانده است. این رسانه در گزارش تحلیلی مبسوط خود در پاییز سال گذشته با تیتر «فشار حداکثری، نتیجهی حداقلی»، سه نقص عمده به سیاست فشار حداکثری واردکرده که یکی از آنها، تأکید و حرکت ایران بهسمت تولید داخل و درونزاکردن و تنوعبخشیدن به اقتصاد کشور برای دورزدن تحریمهاست. نویسندهی نشنالاینترست با اشارهی مستقیم به صنایع دفاعی ایران بهعنوان نمونهی بارز موفقیت این سیاست، تأکید ایران در سیاست تقویت تولید داخل را از مصادیق عینی برای دورزدن تحریمها و سازگار و ایمنکردن اقتصاد ایران در برابر تحریمهای بینالمللی معرفی کرده است.
نشنالاینترست هم مشابه فارینپالیسی، گزارش خود را با عباراتی به اتمامرسانده که اگر منبع آن ذکر نشود، خیلیها باز هم تصور میکنند که در یک رسانهی حامی جمهوری اسلامی نوشته شده است: «تحریمها در هیچ یک از شروط آمریکاییها به نتیجه نرسیدهاند. آنچه این تحریمها انجام دادهاند، محدودسازی توانایی ایالات متحده در مذاکره برای اهداف خود و دامنزدن به تنش بین ایالات متحده و ایران بوده است. اگر آمریکاییها میخواهند از ادامهی جنگهای ناتمام دودههی گذشته جلوگیری کنند، وقت آن است که اعتراف کنند که فشار حداکثری با موفقیت حداقلی همراه بوده است. شروع مجدد دیپلماسی روند آسانی نخواهد بود، امّا فرار از کمپین دوسالهی اجبار و اضطرار، اوّلین گام حیاتی است.»
نشانههای شکست کمپین فشار حداکثری نهتنها پس از انتخاب بایدن، رئیسجمهور دموکرات، بلکه از همان دوران ریاست جمهوری ترامپ هم برای بسیاری از کارشناسان روشن شده بود. روزنامهی آمریکایی واشنگتنپست در گزارش تحلیلی خود که در تابستان سال گذشته، چند ماه مانده به پایان دورهی ریاستجمهوری دونالد ترامپ منتشر کرد، اشارهی مشخصی به این موضوع داشت. از نگاه این روزنامهی آمریکایی، کمپین ضدایرانی کاخ سفید در دسترسی به اهداف خود ناکاممانده و نتوانسته ایران را مجبور کند تا دوباره برای مقاصد هستهای خود به میز مذاکره برگردد. به تعبیر نویسندهی واشنگتنپست، این کمپین نهتنها باعث تغییر رفتار هستهای ایران نشده، بلکه سیاستهای منطقهای ایران در غرب آسیا را هم تحت تأثیر جدی قرار نداده است.
ایران بعد از چهار دهه فشار، کودتا، حرکتهای تجزیهطلبانه و جنگ خارجی -که هرکدامشان برای سرنگونکردن یک حکومت سیاسی کافی بود- و حالا فشارهای اقتصادی که در طول تاریخ بشر بیسابقه بوده، در آستانهی گذشتن از یک گردنهی تاریخی است. گردنهای که در صورت عبور از آن، همه باید «ایران قدرتمند» را بپذیرند و به خواستههایش احترام بگذارند. در این میان راهبرد فشار حداکثری یا به تعبیر رسانههای غرب «maximum pressure campaign»، آخرین ترکش و تیر جهان سرمایهداری و استعماری غرب است. تیری که البته حالا نشانههای بیثمریاش دارد روشن میشود. آنقدر روشن که شبکهی سی. بی. اس، سخنگوی کاخ سفید، پنتاگون، لابیهای صهیونیستی و ارتجاع عربی به آن اذعان دارند. آنچه مانده، یک گردنهی تاریخی و بارقههایی از امید است که تلألؤ نورش از ستیغ و خطالرأس در چشم است و حرارت مطبوعش زیر پوست هر امیدواری را گرم میکند و او را به ادامهی مسیر تشویق. شاعر خوشذوق شیرازی راست میگفت: «این درختِ پر از زخم، خم نخواهد شد!»