1399/10/20
گفتوگو با نخستوزیر اسبق عراق درباره شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی
دلسـوزعراقمقتدر
آقای نوری کامل محمد حسن المالکی رئیس حزب اسلامی الدعوه عراق است، حزبی که در سال۱۳۵۷ رژیم صدام دستور اعدام تمامی اعضای آن را صادر کرد. المالکی در فروردین ۱۳۸۵ نخستوزیر عراق شد و تا شهریور ۱۳۹۳ در مقام نخستوزیری باقی ماند. او یکیازنزدیکترین مسئولانعراق به مواضع نظام جمهوری اسلامی و محور مقاومت است. با اینحال هنگام خواندن مصاحبه با این دولتمرد شیعه اهل کربلا متوجه دیدگاه منطقی و منصفانه او به مواضع جمهوری اسلامی میشوید. المالکی نگاه ویژه و توأم با احترامی عمیق و قدرشناسانه به سردار شهیدمان، حاجقاسم سلیمانی دارد؛ نگاه شجاعانهای که ستودنی است. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این گفتگو را که از مطالب ویژهنامه مجازی «مسیر؛ شهید پیروز» است، منتشر میکند.
از شما متشکریم که این فرصت را در اختیار دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی قرار دادید.
از شما سپاسگزارم. همچنین از السیدالقائد و دفتر ایشان برای انجام این گفتوگو تشکر میکنم و برای شما آرزوی توفیقات روزافزون دارم.
میدانیم ایالات متحده آمریکا به بهانه حادثه یازده سپتامبر به منطقه غرب آسیا حمله کرد. آمریکا ابتدا به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد. در طول یازدهسال گذشته دیدیم ایالات متحده برای پیادهکردن پروژههای خود در منطقه، به ویژه در عراق تلاش میکند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی همچون سدی در برابر این طرح و نقشههای آمریکا ایستاد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
درخصوص حادثه یازده سپتامبر و برخورد هواپیماها با برجهای تجاری آمریکا، میتوانیم بگوییم این اقدام ممکن است یک اقدام ازپیشبرنامهریزیشده توسط آمریکا برای فراهمآوردن مقدمات حمله به کشورها تحت پوشش مبارزه با تروریسم بوده باشد. این احتمال هم وجود دارد که حادثه مذکور واقعی بوده و طی آن القاعده برای آسیبزدن به دولت آمریکا تلاش کرده باشد. در هر دو حالت، یعنی چه این حادثه از سوی آمریکا و اسرائیل برنامهریزی شده و چه واقعاً رخ داده باشد، بههرحال، ایالات متحده آمریکا از آن به شکلی بد و منفی بهرهبرداری و سوءاستفاده کرد. آمریکاییها به دنبال حادثه یازده سپتامبر، جهان را مجازات کردند؛ به گونهای که جهان پس از حادثه برجهای تجاری محکوم شد و تحت تعقیب واشنگتن قرار گرفت.
ایالات متحده آمریکا چنین حقی را به خود داد و فراموش کرد عضوی از شورای امنیت و سازمان ملل متحد است. آمریکا فراموش کرد تمام شورای امنیت و سازمان ملل در این کشور خلاصه نمیشود. واشنگتن برای حمله به عراق به دنبال کسب موافقت سازمان ملل متحد نرفت و بدون مجوز سازمان ملل وارد این کشور شد. ابتدای ورود آمریکا به عراق، از نیروهای این کشور به عنوان نیروهای اشغالگر یاد شد و واقعاً هم اشغالگر بودند. پس از مدتی، از آنها به عنوان نیروهای ائتلاف بینالمللی یاد شد، درحالیکه آنها به معنای واقعی کلمه، نیروهای اشغالگر بودند و رسماً اشغالگر نامیده شدند. آمریکا در افغانستان هم همین نقش را ایفاء کرد. میتوانیم بگوییم پس از حادثه اصابت هواپیماها به برجهای تجاری آمریکا، این کشور، نیروهای خود را با تمام توان به منطقه ما، یعنی منطقه خاورمیانه یا منطقه کشورهای اسلامی گسیل کرد. گویی چنین اتفاقی از پیش طراحی شده بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ما شاهد فعالیتهای محور اسلامی بودیم؛ محوری که رفتهرفته پیروز شد، امتداد پیدا کرد و دامنه فعالیتهای آن گسترش یافت. از همینروی، آمریکا به حمله به منطقه اسلامی ما - چه در افغانستان و چه در عراق - متوسل شد. این حمله پس از مدتی گستردهتر شد و آمریکا وارد مواجهه با جمهوری اسلامی ایران شد. در واقع باید گفت آمریکا از این که یک محور قدرتمند در منطقه شکل گیرد در هراس بود.
این محور، چه محوری بود؟ محوری که تهران، تشیع، جهان اسلام، توانمندیهای مالی، توانمندیهای انسانی و موقعیت جغرافیایی، در مرکزیت آن قرار داشتند. وجود تمام عناصر و مؤلفههای مذکور موجب شد زمینه برای وجود یک محور جدید پس از فروپاشی شوروی سابق فراهم باشد. بنابراین، منطقه ما در آستانه شکلگیری یک محور رقیب در آن قرار گرفت؛ چون امکان تشکیل چنین محوری را داشت. به همین دلیل، تمامی تلاشهای پیشین و کنونی برای ضربهزدن به نظامهای حاکم در لبنان، عراق، سوریه، یمن و دیگر مناطق برنامهریزی شدند. همچنین تلاشهای زیادی برای محاصره ایران صورت گرفته و میگیرد. هدف اصلی و اساسی از این اقدامات، سرنگونکردن و لطمهزدن به محوری است که با برداشتن گامهایی قوی و محکم شکل گرفته است. واقعیت این است این محور، با اراده فراگیر مردمی تشکیل شده و به آن معناست که برخی نظامهای عربی در این محور قرار ندارند؛ اما ملتهای آنها در قالب احزاب و جنبشهای مختلف، به ویژه در فلسطین، لبنان، عراق و دیگر مناطق در کنار این محورند.
حاجقاسم سلیمانی فردی قوی، امین و مخلص بود که در این محور، نقشآفرینی و محور مقاومت را در این برهه زمانی حساس و خطرناک، رهبری و فرماندهی کرد. این درحالی است که تمام جهان از قدرت دستگاههای اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا در عراق و منطقه به شدت هراس داشتند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی - که من در کنار او بودم و با او کار کردم - نگرشی روشن و واضح داشت. او به اراده خداوند ایمان راسخ داشت. او همچنین ایمان زیادی به رهبران اسلامی در ایران و دیگر مناطق مانند عراق، سوریه و لبنان داشت. او تیزبین، قوی و با همت و اراده بود به همین دلیل در آن مرحله، محور مقاومت را با موفقیت و پیروزی هدایت و رهبری کرد. زمان سپری شد و ایالات متحده آمریکا او را هدف قرار داد. علت این مسئله، آن بود که غربیها به این درک رسیدند که حاجقاسم سلیمانی خطر بزرگی برای اهداف آنها محسوب میشود. آنها به این نتیجه رسیدند که حاجقاسم سلیمانی با این اراده و عظمت و بزرگی میتواند به عنوان یک محور رقیب در برابر محور غربی بایستد. به همین دلیل، هدفقرارگرفتن او توسط آمریکا دور از انتظار نبود. شاید او بیش از آنچه باید عمر کرد؛ چرا که پیشبینی میشد این مجرمان و جنایتکاران، خیلی زودتر از اینها او را هدف قرار دهند. کار به جایی رسیده بود که جنایتکاران دیگر نمیتوانستند فعالیتها، اقدامات و تحرکات قاسم سلیمانی و برادران مجاهدش را تحمل کنند؛ برادرانی که از ایران و خارج از ایران همراه او بودند.
چندی پیش حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند شهید سلیمانی با همراهی برادران مجاهدش در عراق توانستند این کشور را از دهان آمریکاییها خارج کنند. نقش شهید سلیمانی را به ویژه در عراق چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعیت آن است زمانی که نظام حزب بعثی در عراق توسط ایالات متحده آمریکا ساقط شد و نیروهای آمریکایی با اراده جامعه جهانی وارد عراق شدند، تعداد این نیروها به صدوپنجاه هزار نفر میرسید. سازمان ملل متحد با اتفاقنظر جامعه جهانی، اداره عراق را به دست آمریکاییها سپرد. اداره فرآیند امنیتی و سیاسی عراق به واشنگتن واگذار شد. به عبارت بهتر، کشور به دست آمریکاییها افتاد و طبیعی است برخورد با این تعداد از نیروهای آمریکایی و حجم گسترده تسلیحات آنها آسان نبود. عراق از وجود نیروهای نظامی آمریکا در کشور خود رنج میبرد، اما نگرش واضح و تکاملیافتهای که ما در عراق، ایران و منطقه داشتیم این بود که وجود نیروهای آمریکایی در سرزمین عراق به معنای عدم ثبات منطقه است.
اکنون هم به صراحت میگویم بقای نیروهای آمریکایی در عراق، هرچند به شکل محدود باشد، به معنای وجود یک عراقِ بیثبات و یک منطقه بیثبات است. براساس آنچه گفته شد، ما اتفاقنظر داشتیم که نیروهای آمریکایی باید از خاک عراق خارج شوند. پس از مدتی توافقنامه امنیتی - استراتژیک سال ۲۰۰۸ امضاء شد و این توافقنامه در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ به مرحله اجرا رسید. به این ترتیب، نیروهای آمریکایی از عراق خارج شدند و این کشور حاکمیت و اراده مستقل خود را بازیابی کرد. این اتفاق، تنها در خروج نظامیان و نیروهای آمریکایی از عراق خلاصه نمیشد، بلکه پیامهایی را به طرفهای مختلف مخابره کرد. این پیام به جهان مخابره شد که کشورهای منطقه، وجود نیروهای بیگانه در اراضی خود را تحمل نمیکنند. همچنین این پیام ارسال شد که آمریکاییها نمیتوانند همانطور که پایگاههایشان را به دیگر کشورهای منطقه خلیج فارس و غیر خلیج فارس تحمیل کردند، آن را به عراق هم تحمیل کنند. همچنین این پیام مخابره شد که ما به عنوان بیت مسلمان شیعی در عراق نمیتوانیم حضور نیروهای بیگانه را در خاک خود برتابیم.
پس از شهادت فرماندهان پیروزی، یعنی حاجقاسم سلیمانی و حاجابومهدی المهندس و همرزمانشان، نمایندگان پارلمان عراق طرح خروج نیروهای آمریکایی از خاک این کشور را تصویب کردند. علت هم آن بود که آمریکاییها، شهید المهندس را که مسئولیت رسمی داشت و شهید سلیمانی را که مهمان رسمی عراق بود، ترور کردند. به نظر شما، اجرای طرح مصوب پارلمان که نماینده ملت عراق محسوب میشود، چگونه میسر خواهد بود؟
ابتدا باید بگویم این ترور، یک عملیاتِ کاملاً محکوم است و نمیتوان آن را چیزی جز قُلدرمآبی دانست. این عملیات توسط گروهی از سارقان و مجرمان انجام شد و نمیتوان آن را توصیف کرد. این مجرمان، با پهپادهایشان، افراد و مجاهدان را در سرزمین خود هدف قرار دادند؛ بنابراین، چنین عملیاتی در طول تاریخ همواره محکوم باقی خواهد ماند. هم حاجقاسم سلیمانی و هم حاجابومهدی المهندس افرادی نظیر بنلادن نبودند. بنلادن یک تروریست بود که اقدامات تروریستی زیادی انجام داد، اما حاجقاسم و حاجالمهندس افرادی صاحبنظر، صاحب سبک و رسالت و پرچمدار یک حرکت ملی بودند و حقشان بود از این حرکت ملی دفاع کنند. آمریکاییها با عملیاتی که انجام دادند، تمام موازین، اصول و اخلاقیات را زیر پا گذاشتند. بدون شک این عملیات، همانطور که گفتم تا ابد محکوم باقی خواهد ماند.
قطعاً همانطور که پیشتر اشاره کردم، عملیات ترور حاجقاسم سلیمانی به این دلیل اتفاق افتاد که آمریکاییها نتوانستند بقای او را تحمل کنند به همین دلیل او را در سرزمین عراق هدف قرار دادند.
درخصوص ارتباط این حادثه با خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق باید بگویم که بله، درست است؛ پس از حادثه ترور بود تظاهراتهای گستردهای با اراده خودجوش مردم برگزار شد و تصمیم به تصویب طرح خروج نیروهای آمریکایی از خاک عراق در چهارچوب توافق مجاهدان، یعنی گروههای مقاومت اتفاق افتاد. گروههای مقاومت به این توافق و دیدگاه مشترک رسیدند که آمریکا به دلیل ارتکاب این جنایت باید مجازات شود و مجازاتش هم این است که هیچ نیروی آمریکایی در سرزمین عراق باقی نماند؛ لذا در آن زمان، فشارها بر دولت عادل عبدالمهدی افزایش یافت، چرا که دولت میبایست تصمیم به اخراج نیروهای آمریکایی میگرفت. با اینحال، عبدالمهدی ترجیح داد این موضوع را به پارلمان ارجاع دهد. نمایندگان پارلمان هم تقریباً با اجماع کامل، طرح خروج نیروهای آمریکا از عراق را تصویب کردند. به رغم تصویب این طرح، من نوعی تعلل و کارشکنی را در این مسیر مشاهده میکنم و نگرانم که تمایلی برای اجرای این طرح وجود نداشته باشد؛ به ویژه این که پس از سفر آقای نخستوزیر به آمریکا، شنیدیم آنها برای تمدید حضور نظامیان آمریکا در خاک عراق برای چند سال دیگر به توافق رسیدهاند. ما نمیدانیم در طول این چند سال، آمریکاییها چه کاری در عراق انجام میدهند و چه پروژهای را پیادهسازی میکنند و چه تأثیراتی را در صحنه عراق از خود برجای میگذارند.
واقعیت این است ما نگران هستیم پس از انتخابات پارلمانی، نظامی روی کار آید و بگوید ما به نیروهای آمریکایی نیاز داریم. اکنون هم برخی مقامات کنونی از نیاز عراق به نیروهای آمریکایی سخن به میان میآورند و میگویند ما نمیخواهیم نظامیان آمریکا خارج شوند. من با این افراد صحبت کردم و آنها گفتند اگر نیروهای آمریکایی از عراق خارج شوند، عراق دیگر قدرتی نخواهد داشت. من به آنها گفتم ما یکمیلیون نیروی نظامی، پلیس، سرباز، نیروی امنیتی، نیروی ملی، نیروی اطلاعاتی و مبارزه با تروریسم داریم، پس چگونه نمیتوانیم با داعشی که شکست خورده است، مقابله کنیم؟ من معتقدم این اظهارات، منطقی نیست. من نگران آن هستم که چنین توجیهاتی پس از انتخابات مطرح شود و برخی بگویند ما نمیتوانیم از نیروهای آمریکایی بینیاز باشیم.
در حوزه تسلیحات و آموزشهای نظامی و حرفهای شاید نتوانیم از نیروهای آمریکایی بینیاز باشیم، اما در عرصه نیروهای رزمنده، عراق تواناییهای بالایی دارد. عراق تعداد زیادی رزمنده و کارشناس حوزه نظامی دارد و نیروهای حشدالشعبی را هم به آن اضافه کرد؛ بنابراین ما قادریم از خود دفاع کنیم. این تعداد رزمنده و نیروهای نظامی و افراد صاحب تجربه که پیروزیهای بزرگی را در میدان نبرد رقم زدند، قادر به دفاع از عراق هستند و هیچکس نمیتواند بگوید فقط آمریکاییها میتوانند از ما دفاع کنند. ما تمام توانمندیها را برای دفاع از خود داریم. زمانی که داعش در سال ۲۰۱۴ ظهور کرد، ما خیلی از پهپادها، تانکها و تسلیحات پیشرفته را در اختیار نداشتیم، اما اکنون انواع مختلفی از پهپادهای بسیار مجهز را در اختیار داریم. تسلیحات ما هم کامل است. افزون بر اینها، حشدالشعبی هم در صحنه حضور دارد؛ بنابراین هیچکس نمیتواند خواستار بقای نیروهای نظامی آمریکا در سرزمین عراق باشد، اما به عنوان مربی آموزشی و کارشناس تسلیحات، چرا... چنین چیزی ممکن است.
در جریان عملیات بزدلانه ترور توسط ایالات متحده، شاهد آن بودیم که خونهای شهیدان سلیمانی و المهندس در هم آمیخته شدند. این اتفاق چگونه میتواند بر وحدت ملتهای ایران و عراق و به شکست کشاندن طرحها و پروژههای آمریکا تأثیرگذار باشد؟
نزدیکی ملتهای ایران و عراق به یکدیگر و وحدت میان آنها مسئلهای ریشهای و بنیادین است. من به صراحت میگویم این وحدت و نزدیکی میان ملتها در زمان شهادت سلیمانی و المهندس و آمیختهشدن خون مطهرشان با یکدیگر حاصل نشد، بلکه یکی از اهداف و آرزوهای حاجقاسم (رحمةاللهعلیه) در طول حیاتش بود. در طول سالهایی که من نخستوزیر بودم، او دائم با ما در تماس بود و خواستهها و نیازهایمان را برآورده میکرد. زمانی که داعش به عراق یورش برد اگر حاجقاسم سلیمانی و مسئله انتقال تسلیحات از سوی ایران به عراق نبود ما با مشکلات و تنگناهای فراوانی مواجه میشدیم. بله، درست است که ما در آن زمان سلاح خریداری کردیم، اما کشورهای جهان در زمانی که لازم بود به ما سلاح ندادند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی به دلیل نقشی که در عراق داشت و هم حضور دائمیاش در این کشور، به ما کمک زیادی کرد. من دهها بار با شهیدان سلیمانی و المهندس در منزل خود دیدار کردم. ما با هم مشورت و رایزنی میکردیم. میخواهم بگویم حاجقاسم سلیمانی فاصله میان ملتهای ایران و عراق را در زمان حیات خود نزدیک کرد. پس از عملیات ترور هم خون شهیدان سلیمانی و المهندس با یکدیگر آمیخته شد. هیچ چیز زیباتر و ارزشمندتر از آن نیست که خونها در مسیر حبّ به خداوند، در مسیر تحقق اهداف الهی و در مسیر قضایا و مسائل مشترک دو ملت با هم آمیخته شوند.
حضرت آیتالله خامنهای در جریان دیدار نخستوزیر عراق با ایشان تأکید کردند آمریکاییها نمیخواهند عراق، قوی و مستقل باشد و عزت داشته باشد. سخنان شهید سلیمانی هم نشان میداد ایالات متحده آمریکا نمیخواهد میان کشورهای همسایه، به ویژه میان ایران و عراق، روابط حسنهای وجود داشته باشد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
واقعیت این است ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ، پس از فروپاشی شوروی سابق به تنهایی به اداره و مدیریت جهان پرداخت. آمریکاییها نهتنها خواستار عراقی قوی، باثبات و صاحب اراده مستقل نیستند، بلکه سیاست آنها در قبال تمام منطقه همین است. آمریکا نمیخواهد منطقه در صلح و ثبات باشد. آمریکا تنها زمانی ثبات را برای منطقه میخواهد که همگان بر مبنای سیاست آن حرکت کنند. در عراق هم وضعیت به همین صورت است. شاید در این میان، عراق به دلیل خصوصیات و ویژگیهایی نظیر موقعیت جغرافیایی، توانمندیهای اقتصادی و هم ارتباطش با جمهوری اسلامی ایران، سوریه و لبنان، برای آمریکاییها اهمیت بیشتری داشته باشد. بله، درست است که آمریکاییها روی عراق متمرکز شدهاند و هدف اصلیشان هم این است که عراق - مگر در صورت برقراری روابط با طرف آمریکایی - رنگ ثبات به خود نبیند. با تمام اینها، معتقدم آنچه السیدالخامنهای(حفظهالله) گفتهاند کاملاً درست است، زیرا آمریکاییها نمیخواهند عراق، قوی و باثبات باشد. آنچه آمریکاییها میخواهند این است که عراق طبق سیاستها و اصول آنها اداره شود و به دورانی نظیر سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ بازگردد. من بر این باورم که آمریکا در قبال منطقه هم همین رویکرد را دنبال میکند. آنها به دنبال برقراری ثبات در منطقه نیستند. آنها نه در سوریه، نه در لبنان، نه در اردن و نه در هیچ کشور دیگری از منطقه به دنبال تحقق ثبات نیستند. آنها تنها برای تحقق ثبات در کشوری تلاش میکنند که به اصول و سیاستهایشان پایبند باشد.
از شما متشکریم که این فرصت را در اختیار دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی قرار دادید.
از شما سپاسگزارم. همچنین از السیدالقائد و دفتر ایشان برای انجام این گفتوگو تشکر میکنم و برای شما آرزوی توفیقات روزافزون دارم.
میدانیم ایالات متحده آمریکا به بهانه حادثه یازده سپتامبر به منطقه غرب آسیا حمله کرد. آمریکا ابتدا به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد. در طول یازدهسال گذشته دیدیم ایالات متحده برای پیادهکردن پروژههای خود در منطقه، به ویژه در عراق تلاش میکند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی همچون سدی در برابر این طرح و نقشههای آمریکا ایستاد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
درخصوص حادثه یازده سپتامبر و برخورد هواپیماها با برجهای تجاری آمریکا، میتوانیم بگوییم این اقدام ممکن است یک اقدام ازپیشبرنامهریزیشده توسط آمریکا برای فراهمآوردن مقدمات حمله به کشورها تحت پوشش مبارزه با تروریسم بوده باشد. این احتمال هم وجود دارد که حادثه مذکور واقعی بوده و طی آن القاعده برای آسیبزدن به دولت آمریکا تلاش کرده باشد. در هر دو حالت، یعنی چه این حادثه از سوی آمریکا و اسرائیل برنامهریزی شده و چه واقعاً رخ داده باشد، بههرحال، ایالات متحده آمریکا از آن به شکلی بد و منفی بهرهبرداری و سوءاستفاده کرد. آمریکاییها به دنبال حادثه یازده سپتامبر، جهان را مجازات کردند؛ به گونهای که جهان پس از حادثه برجهای تجاری محکوم شد و تحت تعقیب واشنگتن قرار گرفت.
ایالات متحده آمریکا چنین حقی را به خود داد و فراموش کرد عضوی از شورای امنیت و سازمان ملل متحد است. آمریکا فراموش کرد تمام شورای امنیت و سازمان ملل در این کشور خلاصه نمیشود. واشنگتن برای حمله به عراق به دنبال کسب موافقت سازمان ملل متحد نرفت و بدون مجوز سازمان ملل وارد این کشور شد. ابتدای ورود آمریکا به عراق، از نیروهای این کشور به عنوان نیروهای اشغالگر یاد شد و واقعاً هم اشغالگر بودند. پس از مدتی، از آنها به عنوان نیروهای ائتلاف بینالمللی یاد شد، درحالیکه آنها به معنای واقعی کلمه، نیروهای اشغالگر بودند و رسماً اشغالگر نامیده شدند. آمریکا در افغانستان هم همین نقش را ایفاء کرد. میتوانیم بگوییم پس از حادثه اصابت هواپیماها به برجهای تجاری آمریکا، این کشور، نیروهای خود را با تمام توان به منطقه ما، یعنی منطقه خاورمیانه یا منطقه کشورهای اسلامی گسیل کرد. گویی چنین اتفاقی از پیش طراحی شده بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ما شاهد فعالیتهای محور اسلامی بودیم؛ محوری که رفتهرفته پیروز شد، امتداد پیدا کرد و دامنه فعالیتهای آن گسترش یافت. از همینروی، آمریکا به حمله به منطقه اسلامی ما - چه در افغانستان و چه در عراق - متوسل شد. این حمله پس از مدتی گستردهتر شد و آمریکا وارد مواجهه با جمهوری اسلامی ایران شد. در واقع باید گفت آمریکا از این که یک محور قدرتمند در منطقه شکل گیرد در هراس بود.
این محور، چه محوری بود؟ محوری که تهران، تشیع، جهان اسلام، توانمندیهای مالی، توانمندیهای انسانی و موقعیت جغرافیایی، در مرکزیت آن قرار داشتند. وجود تمام عناصر و مؤلفههای مذکور موجب شد زمینه برای وجود یک محور جدید پس از فروپاشی شوروی سابق فراهم باشد. بنابراین، منطقه ما در آستانه شکلگیری یک محور رقیب در آن قرار گرفت؛ چون امکان تشکیل چنین محوری را داشت. به همین دلیل، تمامی تلاشهای پیشین و کنونی برای ضربهزدن به نظامهای حاکم در لبنان، عراق، سوریه، یمن و دیگر مناطق برنامهریزی شدند. همچنین تلاشهای زیادی برای محاصره ایران صورت گرفته و میگیرد. هدف اصلی و اساسی از این اقدامات، سرنگونکردن و لطمهزدن به محوری است که با برداشتن گامهایی قوی و محکم شکل گرفته است. واقعیت این است این محور، با اراده فراگیر مردمی تشکیل شده و به آن معناست که برخی نظامهای عربی در این محور قرار ندارند؛ اما ملتهای آنها در قالب احزاب و جنبشهای مختلف، به ویژه در فلسطین، لبنان، عراق و دیگر مناطق در کنار این محورند.
حاجقاسم سلیمانی فردی قوی، امین و مخلص بود که در این محور، نقشآفرینی و محور مقاومت را در این برهه زمانی حساس و خطرناک، رهبری و فرماندهی کرد. این درحالی است که تمام جهان از قدرت دستگاههای اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا در عراق و منطقه به شدت هراس داشتند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی - که من در کنار او بودم و با او کار کردم - نگرشی روشن و واضح داشت. او به اراده خداوند ایمان راسخ داشت. او همچنین ایمان زیادی به رهبران اسلامی در ایران و دیگر مناطق مانند عراق، سوریه و لبنان داشت. او تیزبین، قوی و با همت و اراده بود به همین دلیل در آن مرحله، محور مقاومت را با موفقیت و پیروزی هدایت و رهبری کرد. زمان سپری شد و ایالات متحده آمریکا او را هدف قرار داد. علت این مسئله، آن بود که غربیها به این درک رسیدند که حاجقاسم سلیمانی خطر بزرگی برای اهداف آنها محسوب میشود. آنها به این نتیجه رسیدند که حاجقاسم سلیمانی با این اراده و عظمت و بزرگی میتواند به عنوان یک محور رقیب در برابر محور غربی بایستد. به همین دلیل، هدفقرارگرفتن او توسط آمریکا دور از انتظار نبود. شاید او بیش از آنچه باید عمر کرد؛ چرا که پیشبینی میشد این مجرمان و جنایتکاران، خیلی زودتر از اینها او را هدف قرار دهند. کار به جایی رسیده بود که جنایتکاران دیگر نمیتوانستند فعالیتها، اقدامات و تحرکات قاسم سلیمانی و برادران مجاهدش را تحمل کنند؛ برادرانی که از ایران و خارج از ایران همراه او بودند.
چندی پیش حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند شهید سلیمانی با همراهی برادران مجاهدش در عراق توانستند این کشور را از دهان آمریکاییها خارج کنند. نقش شهید سلیمانی را به ویژه در عراق چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعیت آن است زمانی که نظام حزب بعثی در عراق توسط ایالات متحده آمریکا ساقط شد و نیروهای آمریکایی با اراده جامعه جهانی وارد عراق شدند، تعداد این نیروها به صدوپنجاه هزار نفر میرسید. سازمان ملل متحد با اتفاقنظر جامعه جهانی، اداره عراق را به دست آمریکاییها سپرد. اداره فرآیند امنیتی و سیاسی عراق به واشنگتن واگذار شد. به عبارت بهتر، کشور به دست آمریکاییها افتاد و طبیعی است برخورد با این تعداد از نیروهای آمریکایی و حجم گسترده تسلیحات آنها آسان نبود. عراق از وجود نیروهای نظامی آمریکا در کشور خود رنج میبرد، اما نگرش واضح و تکاملیافتهای که ما در عراق، ایران و منطقه داشتیم این بود که وجود نیروهای آمریکایی در سرزمین عراق به معنای عدم ثبات منطقه است.
اکنون هم به صراحت میگویم بقای نیروهای آمریکایی در عراق، هرچند به شکل محدود باشد، به معنای وجود یک عراقِ بیثبات و یک منطقه بیثبات است. براساس آنچه گفته شد، ما اتفاقنظر داشتیم که نیروهای آمریکایی باید از خاک عراق خارج شوند. پس از مدتی توافقنامه امنیتی - استراتژیک سال ۲۰۰۸ امضاء شد و این توافقنامه در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ به مرحله اجرا رسید. به این ترتیب، نیروهای آمریکایی از عراق خارج شدند و این کشور حاکمیت و اراده مستقل خود را بازیابی کرد. این اتفاق، تنها در خروج نظامیان و نیروهای آمریکایی از عراق خلاصه نمیشد، بلکه پیامهایی را به طرفهای مختلف مخابره کرد. این پیام به جهان مخابره شد که کشورهای منطقه، وجود نیروهای بیگانه در اراضی خود را تحمل نمیکنند. همچنین این پیام ارسال شد که آمریکاییها نمیتوانند همانطور که پایگاههایشان را به دیگر کشورهای منطقه خلیج فارس و غیر خلیج فارس تحمیل کردند، آن را به عراق هم تحمیل کنند. همچنین این پیام مخابره شد که ما به عنوان بیت مسلمان شیعی در عراق نمیتوانیم حضور نیروهای بیگانه را در خاک خود برتابیم.
پس از شهادت فرماندهان پیروزی، یعنی حاجقاسم سلیمانی و حاجابومهدی المهندس و همرزمانشان، نمایندگان پارلمان عراق طرح خروج نیروهای آمریکایی از خاک این کشور را تصویب کردند. علت هم آن بود که آمریکاییها، شهید المهندس را که مسئولیت رسمی داشت و شهید سلیمانی را که مهمان رسمی عراق بود، ترور کردند. به نظر شما، اجرای طرح مصوب پارلمان که نماینده ملت عراق محسوب میشود، چگونه میسر خواهد بود؟
ابتدا باید بگویم این ترور، یک عملیاتِ کاملاً محکوم است و نمیتوان آن را چیزی جز قُلدرمآبی دانست. این عملیات توسط گروهی از سارقان و مجرمان انجام شد و نمیتوان آن را توصیف کرد. این مجرمان، با پهپادهایشان، افراد و مجاهدان را در سرزمین خود هدف قرار دادند؛ بنابراین، چنین عملیاتی در طول تاریخ همواره محکوم باقی خواهد ماند. هم حاجقاسم سلیمانی و هم حاجابومهدی المهندس افرادی نظیر بنلادن نبودند. بنلادن یک تروریست بود که اقدامات تروریستی زیادی انجام داد، اما حاجقاسم و حاجالمهندس افرادی صاحبنظر، صاحب سبک و رسالت و پرچمدار یک حرکت ملی بودند و حقشان بود از این حرکت ملی دفاع کنند. آمریکاییها با عملیاتی که انجام دادند، تمام موازین، اصول و اخلاقیات را زیر پا گذاشتند. بدون شک این عملیات، همانطور که گفتم تا ابد محکوم باقی خواهد ماند.
قطعاً همانطور که پیشتر اشاره کردم، عملیات ترور حاجقاسم سلیمانی به این دلیل اتفاق افتاد که آمریکاییها نتوانستند بقای او را تحمل کنند به همین دلیل او را در سرزمین عراق هدف قرار دادند.
درخصوص ارتباط این حادثه با خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق باید بگویم که بله، درست است؛ پس از حادثه ترور بود تظاهراتهای گستردهای با اراده خودجوش مردم برگزار شد و تصمیم به تصویب طرح خروج نیروهای آمریکایی از خاک عراق در چهارچوب توافق مجاهدان، یعنی گروههای مقاومت اتفاق افتاد. گروههای مقاومت به این توافق و دیدگاه مشترک رسیدند که آمریکا به دلیل ارتکاب این جنایت باید مجازات شود و مجازاتش هم این است که هیچ نیروی آمریکایی در سرزمین عراق باقی نماند؛ لذا در آن زمان، فشارها بر دولت عادل عبدالمهدی افزایش یافت، چرا که دولت میبایست تصمیم به اخراج نیروهای آمریکایی میگرفت. با اینحال، عبدالمهدی ترجیح داد این موضوع را به پارلمان ارجاع دهد. نمایندگان پارلمان هم تقریباً با اجماع کامل، طرح خروج نیروهای آمریکا از عراق را تصویب کردند. به رغم تصویب این طرح، من نوعی تعلل و کارشکنی را در این مسیر مشاهده میکنم و نگرانم که تمایلی برای اجرای این طرح وجود نداشته باشد؛ به ویژه این که پس از سفر آقای نخستوزیر به آمریکا، شنیدیم آنها برای تمدید حضور نظامیان آمریکا در خاک عراق برای چند سال دیگر به توافق رسیدهاند. ما نمیدانیم در طول این چند سال، آمریکاییها چه کاری در عراق انجام میدهند و چه پروژهای را پیادهسازی میکنند و چه تأثیراتی را در صحنه عراق از خود برجای میگذارند.
واقعیت این است ما نگران هستیم پس از انتخابات پارلمانی، نظامی روی کار آید و بگوید ما به نیروهای آمریکایی نیاز داریم. اکنون هم برخی مقامات کنونی از نیاز عراق به نیروهای آمریکایی سخن به میان میآورند و میگویند ما نمیخواهیم نظامیان آمریکا خارج شوند. من با این افراد صحبت کردم و آنها گفتند اگر نیروهای آمریکایی از عراق خارج شوند، عراق دیگر قدرتی نخواهد داشت. من به آنها گفتم ما یکمیلیون نیروی نظامی، پلیس، سرباز، نیروی امنیتی، نیروی ملی، نیروی اطلاعاتی و مبارزه با تروریسم داریم، پس چگونه نمیتوانیم با داعشی که شکست خورده است، مقابله کنیم؟ من معتقدم این اظهارات، منطقی نیست. من نگران آن هستم که چنین توجیهاتی پس از انتخابات مطرح شود و برخی بگویند ما نمیتوانیم از نیروهای آمریکایی بینیاز باشیم.
در حوزه تسلیحات و آموزشهای نظامی و حرفهای شاید نتوانیم از نیروهای آمریکایی بینیاز باشیم، اما در عرصه نیروهای رزمنده، عراق تواناییهای بالایی دارد. عراق تعداد زیادی رزمنده و کارشناس حوزه نظامی دارد و نیروهای حشدالشعبی را هم به آن اضافه کرد؛ بنابراین ما قادریم از خود دفاع کنیم. این تعداد رزمنده و نیروهای نظامی و افراد صاحب تجربه که پیروزیهای بزرگی را در میدان نبرد رقم زدند، قادر به دفاع از عراق هستند و هیچکس نمیتواند بگوید فقط آمریکاییها میتوانند از ما دفاع کنند. ما تمام توانمندیها را برای دفاع از خود داریم. زمانی که داعش در سال ۲۰۱۴ ظهور کرد، ما خیلی از پهپادها، تانکها و تسلیحات پیشرفته را در اختیار نداشتیم، اما اکنون انواع مختلفی از پهپادهای بسیار مجهز را در اختیار داریم. تسلیحات ما هم کامل است. افزون بر اینها، حشدالشعبی هم در صحنه حضور دارد؛ بنابراین هیچکس نمیتواند خواستار بقای نیروهای نظامی آمریکا در سرزمین عراق باشد، اما به عنوان مربی آموزشی و کارشناس تسلیحات، چرا... چنین چیزی ممکن است.
در جریان عملیات بزدلانه ترور توسط ایالات متحده، شاهد آن بودیم که خونهای شهیدان سلیمانی و المهندس در هم آمیخته شدند. این اتفاق چگونه میتواند بر وحدت ملتهای ایران و عراق و به شکست کشاندن طرحها و پروژههای آمریکا تأثیرگذار باشد؟
نزدیکی ملتهای ایران و عراق به یکدیگر و وحدت میان آنها مسئلهای ریشهای و بنیادین است. من به صراحت میگویم این وحدت و نزدیکی میان ملتها در زمان شهادت سلیمانی و المهندس و آمیختهشدن خون مطهرشان با یکدیگر حاصل نشد، بلکه یکی از اهداف و آرزوهای حاجقاسم (رحمةاللهعلیه) در طول حیاتش بود. در طول سالهایی که من نخستوزیر بودم، او دائم با ما در تماس بود و خواستهها و نیازهایمان را برآورده میکرد. زمانی که داعش به عراق یورش برد اگر حاجقاسم سلیمانی و مسئله انتقال تسلیحات از سوی ایران به عراق نبود ما با مشکلات و تنگناهای فراوانی مواجه میشدیم. بله، درست است که ما در آن زمان سلاح خریداری کردیم، اما کشورهای جهان در زمانی که لازم بود به ما سلاح ندادند. با اینحال، حاجقاسم سلیمانی به دلیل نقشی که در عراق داشت و هم حضور دائمیاش در این کشور، به ما کمک زیادی کرد. من دهها بار با شهیدان سلیمانی و المهندس در منزل خود دیدار کردم. ما با هم مشورت و رایزنی میکردیم. میخواهم بگویم حاجقاسم سلیمانی فاصله میان ملتهای ایران و عراق را در زمان حیات خود نزدیک کرد. پس از عملیات ترور هم خون شهیدان سلیمانی و المهندس با یکدیگر آمیخته شد. هیچ چیز زیباتر و ارزشمندتر از آن نیست که خونها در مسیر حبّ به خداوند، در مسیر تحقق اهداف الهی و در مسیر قضایا و مسائل مشترک دو ملت با هم آمیخته شوند.
حضرت آیتالله خامنهای در جریان دیدار نخستوزیر عراق با ایشان تأکید کردند آمریکاییها نمیخواهند عراق، قوی و مستقل باشد و عزت داشته باشد. سخنان شهید سلیمانی هم نشان میداد ایالات متحده آمریکا نمیخواهد میان کشورهای همسایه، به ویژه میان ایران و عراق، روابط حسنهای وجود داشته باشد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
واقعیت این است ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ، پس از فروپاشی شوروی سابق به تنهایی به اداره و مدیریت جهان پرداخت. آمریکاییها نهتنها خواستار عراقی قوی، باثبات و صاحب اراده مستقل نیستند، بلکه سیاست آنها در قبال تمام منطقه همین است. آمریکا نمیخواهد منطقه در صلح و ثبات باشد. آمریکا تنها زمانی ثبات را برای منطقه میخواهد که همگان بر مبنای سیاست آن حرکت کنند. در عراق هم وضعیت به همین صورت است. شاید در این میان، عراق به دلیل خصوصیات و ویژگیهایی نظیر موقعیت جغرافیایی، توانمندیهای اقتصادی و هم ارتباطش با جمهوری اسلامی ایران، سوریه و لبنان، برای آمریکاییها اهمیت بیشتری داشته باشد. بله، درست است که آمریکاییها روی عراق متمرکز شدهاند و هدف اصلیشان هم این است که عراق - مگر در صورت برقراری روابط با طرف آمریکایی - رنگ ثبات به خود نبیند. با تمام اینها، معتقدم آنچه السیدالخامنهای(حفظهالله) گفتهاند کاملاً درست است، زیرا آمریکاییها نمیخواهند عراق، قوی و باثبات باشد. آنچه آمریکاییها میخواهند این است که عراق طبق سیاستها و اصول آنها اداره شود و به دورانی نظیر سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ بازگردد. من بر این باورم که آمریکا در قبال منطقه هم همین رویکرد را دنبال میکند. آنها به دنبال برقراری ثبات در منطقه نیستند. آنها نه در سوریه، نه در لبنان، نه در اردن و نه در هیچ کشور دیگری از منطقه به دنبال تحقق ثبات نیستند. آنها تنها برای تحقق ثبات در کشوری تلاش میکنند که به اصول و سیاستهایشان پایبند باشد.
رهبر انقلاب درباره روابط میان ملتهای ایران و عراق تأکید دارند که این روابط همواره و به صورت مستمر در حال رشد و توسعه است. در عین حال، ما شاهدیم دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای آمریکاییها، غربیها و صهیونیستها برای شعلهورکردن آتش اختلافات میان دو ملت تلاش میکنند. به عنوان نمونه، آنها هرسال پیش از برگزاری مراسم اربعین حسینی (ع) هجمهها علیه روابط دو ملت را کلید میزنند. اکنون هم به گونهای دیگر این سیاست را پیش میبرند. ارزیابی شما از این اقدامات چیست؟
ملتهای ایران و عراق، یک ملت هستند. پیش از سقوط نظام بعثی، صدام جنگ کثیف عراق علیه ایران به راه انداخت و هیچکس در آن زمان گمان نمیکرد در آینده، ملتهای دو کشور روابط بسیار خوب و نزدیکی با یکدیگر داشته باشند. هیچکس تصور نمیکرد ایرانیها به عراق و عراقیها به ایران بروند. هیچکس گمان نمیکرد صدها هزار ایرانی به عراق سفر کنند و تعداد زیادی از عراقیها هم به ایران بروند. این تصور وجود داشت که جنگ میان ایران و عراق، دشمنی و خصومت طولانیمدتی را میان دو ملت و دو کشور نهادینه کرده است، اما به لطف خداوند و با حکمت و درایت افراد مؤمن، مخلص و صادق یعنی پیروان اهلبیت ؟عهم؟ در ایران و عراق، ما توانستیم از آن برهه زمانی عبور کنیم؛ کاری که البته آسان نبود.
طبیعتاً این روابط حسنه و نیکو به مذاق کسانی که به دنبال اختلافافکنی میان دو طرف هستند، خوش نمیآید. آنها تصور میکردند ایران و عراق اختلافات عمیقی با یکدیگر خواهند داشت، اما یکباره مشاهده کردند که میلیونها نفر از ایرانیها به عراق میآیند و در فضایی از محبت و دوستی با یکدیگر دیدار میکنند. از همین روی، آنها همچنان با فعالسازی رسانههای خود، در راستای تفرقهافکنی میان ملتهای ایران و عراق تلاش میکنند. با فرارسیدن این گردهماییِ حزن و اندوه در اربعین حسینی(ع)، غم و اندوه وارد دلها و قلبهایشان میشود، چرا که میبینند در این مناسبت، پیروان اهلبیت علیهمالسلام از ایران و عراق و مناطق دیگر با هم ملاقات میکنند؛ لذا طبیعی است آنها ماشین رسانهای خود را فعال کنند تا با دروغپراکنی و شعلهور کردن مسائل اختلافی، میان دو ملت فاصله بیندازند. ما میگوییم باید به هم نزدیکتر شویم و اجازه ندهیم رسانهها میان پیروان این مکتب، یعنی مکتب شهادت، مکتب خون و مکتب اصول و ارزشها فاصله بیندازد.
حضرت آیتالله خامنهای از مرجعیت دینی در عراق و حشدالشعبی به عنوان دو نعمت بزرگ در عراق یاد کردند. به نظر شما این دو نعمت بزرگ چگونه توانستند عزت و کرامت عراق را تضمین کنند و طرحها و پروژههای آمریکاییها در منطقه و به ویژه در این کشور را به شکست بکشانند؟ نقش حاجقاسم سلیمانی در آن دوره، یعنی در زمان «جهاد کفایی» را چطور ارزیابی میکنید؟
در حقیقت، در این خصوص تنها نمیتوان به موضع مرجعیت یا موضع حشدالشعبی اشاره کرد، بلکه تمام این مواضع در کنار هم، در واقع یک فرآیند تکاملیافته در چهارچوب نبرد شدید میان ما و طرف مقابل بود؛ یعنی طرفی که برای ساقطکردن منطقه وارد عمل شد. ازهمینروی، باید گفت موضع مرجعیت و موضع حشدالشعبی در حقیقت یک مسیر تکاملیافته بوده است. حشدالشعبی برای حمایت از کشور و مقدسات وارد عمل شد و مرجعیت دینی هم با صدور فرمان جهاد کفایی موجب شد میلیونها نفر از مردم عراق برای حفاظت، حراست و پاسداری از امنیت و ثبات کشور خود از جای برخیزند. مردم عراق برای مقابله با چالشهایی که داعش و حامیان آن ایجاد کرده بودند، به ندای مرجعیت لبیک گفتند و وارد میدان عمل شدند.
شاید ما به این خاطر مدام از کلمه داعش استفاده میکنیم که کلمهای در دسترس است، اما واقعیت این است داعش چیزی جز یک توطئه بزرگ علیه عراق و منطقه نبود. دولتهای عربی، دولتهای حاشیه خلیج فارس و قدرتهای بزرگ از آن حمایت کردند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده اذعان کرد و گفت اوباما در پشتِ پرده تأسیس گروه تروریستی داعش قرار دارد. این به آن معناست که ایالات متحده از داعش حمایت کرده است. آمریکا از یک سو، ما را تضعیف کرد و از سوی دیگر، مانع تجهیز نظامیمان شد. در طرف مقابل، واشنگتن مسیر دستیابی تروریستهای تکفیری داعش به تسلیحات را تسهیل کرد؛ لذا ما با توطئه بزرگی مواجه شدیم. زمانی که به اقدامات حشدالشعبی و فتوای مرجعیت دینی نگاه میاندازیم، میبینیم که این فرآیندِ تکاملیافته میان رزمندگان از یک سو و فردی که با فتوای خود یک انگیزه دینی برای مبارزه ایجاد کرد از سوی دیگر، موجب شدند خواب از چشمان تکفیریها و حامیانشان ربوده شود. درست به همین دلیل است که اکنون میبینیم مرجعیت دینی عراق و حشدالشعبی هدف قرار میگیرند. آنها با جهاد و فداکاری خود درس سختی به صاحبان توطئه بزرگ علیه عراق دادند.
در ماههای اخیر دیدیم برخی از دولتهای عربی وارد فرآیند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شدند. ازجمله این کشورها، بحرین و امارات متحده بودند. به نظر شما هدف از امضای توافقنامههای عادیسازی روابط با تلآویو چیست و چرا کشورهای عربی گامی برداشتند که با اهداف ملتهایشان و مسئله فلسطین تعارض دارد؟ شما آینده دولتهایی را که وارد مسیر عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شدند، چگونه ارزیابی میکنید؟
علت و انگیزه عادیسازی روابط این دولتها با رژیم صهیونیستی کاملاً واضح و آشکار است. نظامهای عربی از خود ارادهای ندارند و اگر آمریکا و دیگر دولتهای همپیمان آن از این نظامها بخواهند زانو بزنند، آنها این کار را خواهند کرد. چیزی که این دولتها را به سمت عادیسازی روابط با تلآویو سوق داد همان تصمیم آمریکا بود، زیرا واشنگتن با بهرهبرداری از ضعف، شکست و سستی این دولتها، آنها را وادار به فرآیند عادیسازی روابط کرد. ما میدانیم آمریکاییها خود را ملزم به حمایت از اسرائیل میدانند، اما هیچگاه خود را به حمایت از اعراب ملزم نمیبینند. با کمال تأسف، کسانی که در کشورهای عربی قدرت را در دست دارند، نه به شرایطِ حال و نه به آینده نگاه نمیکنند. آنها مسئول تصمیمگیری درباره مسئله فلسطین نیستند؛ بنابراین بهتر است این مسئله را رها کنند و آن را به نسلهای دیگر بسپارند. موضوع فلسطین، مسئله امت اسلامی است و به امارات، بحرین و عربستان مربوط نیست.
ما معتقدیم دولت اشغالگران و غاصبان صهیونیست، یعنی این دولتِ سرطانی باید پایان یابد. کسی که خود را در موضع حقارت ببیند، پذیرش حقارت از سوی دیگران برایش آسان میشود. واقعیت این است عادیسازان روابط، خوار و حقیر و سپس تسلیم شدند. آنها زمانی که دیدند امکان دارد منافع و مصالحشان با تهدید ایالات متحده دچار آسیب شود، به توافق با اسرائیل روی آوردند. سران این دولتها مدعیاند اقدامشان یک گام استراتژیک بوده و منافع امت اسلامی را تأمین کرده است. آنها اینگونه در رسانهها دروغپردازی میکنند. سؤال من از آنها این است که شما چه چیزی به دست آوردید و چه شکست، ضرر و اهانتی از سوی اسرائیل را دفع کردید که اکنون احساس پیروزی میکنید؟ شما از رهگذر عادیسازی روابط و بازگشایی سفارتهایتان در تلآویو چه پیروزیای را برای امت اسلامی محقق کردید؟ به هر حال، کسی که شکست میخورد، با مطرحکردن سخنان پوچ و بیهوده به هر ریسمانی چنگ میاندازد.
شهید حاجقاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود و مجاهدان در فلسطین از او به عنوان شهید قدس یاد میکنند. هدف اصلی محور مقاومت، حمایت از ملت فلسطین و آزادسازی قدس است. دیدگاه شما در این خصوص چیست و توصیف شهید سلیمانی به عنوان شهید قدس را چگونه میبینید؟
ما هم در عراق، شهید حاجقاسم سلیمانی را شهید مقاومت و شهید عراق میدانیم. علت هم آن است که او با تلاشها، مجاهدتها و با عقل و تدبیر و درایت خود کاری کرد که هیچکس نمیتواند تصور آن را بکند. هیچکس نمیتواند تصور کند حاجقاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی ایران چه حمایتهایی را در دورههای زمانی مختلف از عراق کردند. آنها در طول دوران سرشار از رنج و سختی عراق، در بسیاری از موقعیتهای حساس، از ظهور داعش و زرقاوی و القاعده گرفته تا بروز فتنه طایفهای، در کنار عراق بودند. وظیفه ما و وظیفه بسیاری از نقشآفرینان در خط مقاومت است که حاجقاسم سلیمانی را شهید مقاومت بنامند. او شهید مقاومت در یمن، سوریه، لبنان، عراق و بحرین است. در هر منطقهای که نفس و اراده حاجقاسم وارد شد، شاهد خیزش موج بزرگی از جوانان و مجاهدان در آنجا بودیم که با قدرت در برابر اراده حکومتها و نظامهای دیکتاتورمآب ایستادگی کردند.
جناب نوریالمالکی، شما از مدتها پیش با شهیدان سلیمانی و المهندس ارتباط داشتید. آیا خاطرهای از نقشآفرینی این دو شهید بزرگ در روزهای نبرد و مواجهه با تروریسم و تشکیل جبهه مقاومت در عراق دارید؟
حقیقت این است روابط ما با یکدیگر سرشار از خاطرات است و خاطرهای نیست که از دیگری متمایز شود. پس از ظهور داعش، در مرحلهای که ما با هم همکاری میکردیم، در هر روز و هر هفته دیدار داشتیم، رایزنی میکردیم، نقشه میکشیدیم، نقشههای جغرافیایی و عملیاتی را بررسی و درباره تسلیحات گفتوگو میکردیم. اگر بخواهم در خصوص عملیات صحبت کنم، باید بگویم که حاجقاسم سلیمانی در تمام عملیاتی که حشدالشعبی علیه داعش ترتیب داد، حضور داشت. در برخی از آنها که در آمرلی، تلعفر و طوزخورتامو انجام شد، ما نیازمند پهپادهایی بودیم که به کمک مجاهدان بیایند. در برخی از عملیات نظامی هم نیازمند توپخانه بودیم و حاجقاسم تمام امکانات نظامی و تسلیحات را از سوی جمهوری اسلامی ایران در خدمت عراق قرار داد. او ایمان داشت که بحران عراق، تنها مربوط به عراقیها نیست و مسئلهای مربوط به جهان اسلام و پیروان خط اهلبیت علیهمالسلام است. تمام خاطرات من با حاج قاسم مربوط به زمانهایی است که با هم مینشستیم و درباره مسائل مختلف ازجمله تسلیحات سخن میگفتیم، با هم غذا میخوردیم و شوخی میکردیم. تمام اینها، خاطرات بسیار بزرگی هستند؛ خاطرات جهاد و خاطرات شهادت.
میتوانید یکی از مهمترین خاطرات خود با شهید حاجقاسم سلیمانی را بیان کنید؟
یک خاطره هست که به طور خلاصه به آن اشاره میکنم. در یکی از جبهههای نبرد، نزدیک بود شکست بخوریم. حاجقاسم نزد من آمد و به او گفتم که این جبهه با خطر جدی مواجه است؛ ما در وهله اول به سلاح نیاز داریم و در وهله دوم به طراحیِ نقشه. به او گفتم که رزمنده در میدان نبرد وجود دارد اما سلاح و نقشهای نیست. هنوز مدت زیادی از این سخنان من با او نگذشته بود که سلاح به دست ما رسید. ما این تسلیحات را میان رزمندگان توزیع کردیم و شاهد بودیم در صبح روز بعد وضعیت میدانی کاملاً تغییر کرد و جبههای که در آستانه سقوط قرار داشت، با همت و اراده حاجقاسم سلیمانی نجات پیدا کرد. در مناطق دیاله و جبال حمرین هم نیروهای حشدالشعبی با سختیها و مشقتهای فراوانی مواجه شدند. توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی ما برای پیبردن به حقیقت آنچه در مناطق کوهستانی و پشت آنها اتفاق میافتاد، محدود بود. با اینحال، حاجقاسم خیلی سریع مجموعهای از پهپادهای شناسایی و اطلاعاتی را در اختیارمان قرار داد که موجب تغییر معادلات میدانی شد. شما به خوبی میدانید برخورداری از اطلاعات در میدان نبرد چقدر مهم است. به همین دلیل است که میگویم او با این اقدام خود، شخصاً معادله نبرد را تغییر داد. حاجقاسم سلیمانی اینگونه بود. او فردی با سرعتِعمل بالا بود و مسائل را با جدیت پیگیری میکرد.
اولین و آخرین بار که با حاجقاسم سلیمانی دیدار کردید چه زمانی بود؟
اولین بار که با ایشان دیدار کردم سال ۲۰۰۳ بود؛ یعنی زمانی که نظام صدام سقوط کرد. در آن زمان من به عنوان رهبر حزب الدعوةالاسلامیه در تهران بودم و با او دیدار کردم. منتظر بودیم با السیدالقائد هم دیداری داشته باشیم که به ما اطلاع دادند این دیدار سه روز بعد انجام خواهد شد. من میخواستم همان روز با السیدالقائد دیدار کنم، زیرا در آن هنگام نظام صدام سقوط کرده بود. به همین دلیل باید زودتر بازمیگشتیم. به هر حال، این اولین بار بود که با حاجقاسم دیدار کردم. بار دومی که او را دیدم در سال ۲۰۰۶ بود؛ یعنی زمانی به عنوان نخستوزیر عراق انتخاب شدم. با او در مکانی که از پیش مشخص شده بود، دیدار کردم. دیدار آخر هم پیش از آن که از عراق به سوریه و سپس لبنان سفر کند، بود. پیش از سفر مذکور، او پیش من بود و پس از آن دیگر او را ندیدم تا این که پیکر قطعهقطعهشدهاش را مشاهده کردیم.
در دیدار اخیر، میان شما و ایشان سخنی مانند خداحافظی رد و بدل نشد؟ آیا احساس میکردید شاید این دیدار، دیدار آخر باشد؟
تصور نمیکنم؛ زیرا ما در هر لحظه آرزوی شهادت داشتیم، اما برخی سخنان را شنیدم که متوجه شدم او پیشبینی میکرد در نهایت شهید شود. درخصوص حاجابومهدی المهندس هم باید بگویم آن روزی که حاجقاسم به عراق آمد، او نزد من بود و سپس برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفت؛ جایی که عملیات ترور انجام شد و هر دو نفر به شهادت رسیدند.
آن شب چه سخنانی میان شما و شهید ابومهدی رد و بدل شد؟ آیا سخنی پیرامون این که حاجقاسم در حال آمدن به عراق است و وضعیت خطرناک است، بهمیان آمد؟
چنین سخنانی مطرح نشد، چون حاجقاسم دائم نزد ما میآمد و زمانی هم که به او میگفتیم حاجی، مراقب باش تا شیاطین و جنایتکاران، شما را هدف قرار ندهند، او در پاسخ میگفت تمام امور به دست خداوند است.
در روزهای آخر، پیشبینی میکردید آمریکاییها چنین اقدامی انجام دهند؟
من تا حدود زیادی پیشبینی میکردم او هدف ترور قرار گیرد و به همین دلیل خطاب به حاجقاسم میگفتم حاجی، خواهش میکنم مراقب خودتان باشید. او هم همواره در پاسخ میگفت تمام امور به دست خداوند است. پیشبینی میکردم عملیات ترور اتفاق بیفتد؛ اما تصور میکردم به گونهای دیگری اجراء شود. به عنوان مثال، تصورم این بود که این عملیات از دریای سرخ و توسط موشکهای دقیق و نقطهزن انجام شود. بههیچوجه تصور نمیکردم با این روش کثیف، پهپادهای شناسایی و مسلح بیایند و حاجقاسم را در نزدیکی فرودگاه بغداد هدف قرار دهند.
چه زمانی متوجه خبر شهادت حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس شدید؟
صبح زود، هنگامی که برای ادای نماز صبح بیدار شدم، پیامی مبنی بر شهادت حاجقاسم دریافت کردم. در لحظات اول، این خبر را باور نکردم و با خود گفتم حاجقاسم اینجا نیست، در لبنان است، اما مشخص شد او به فرودگاه بغداد آمده و در آنجا به شهادت رسیده است. در همان زمان، برخی از برادران ما در حشدالشعبی آمدند و از من درباره حاجابومهدی المهندس پرسیدند. آنها نمیدانستند حاجابومهدی در کنار حاجقاسم بوده است. من به آنها گفتم حاجابومهدی برای استقبال از حاجقاسم به فرودگاه رفته است، بنابراین به این نتیجه رسیدند که هر دو با هم به شهادت رسیدهاند.
به عنوان آخرین سؤال، ما شاهد تلاشهایی از سوی جمهوری اسلامی ایران و هم عراق در راستای پیگیری پرونده عملیات جنایتکارانه، وحشیانه و غیرقانونیِ ایالات متحده آمریکا در ترور شهیدان سلیمانی، المهندس و همرزمانشان هستیم. ارزیابی شما از تلاشهای ایران و عراق و مطرحشدن این مسئله در محافل بینالمللی چیست؟ همانطور که میدانید، محافل بینالمللی متأسفانه با ایالات متحده همکاری میکنند.
من هم معتقدم هیچ دادگاه بینالمللی علیه ایالات متحده حکم صادر نخواهد کرد. با اینحال، حداقل ثبت این محکومیت و تجاوزگریِ دولتی که مدعی دموکراسی است، کاملاً ضروری به نظر میرسد. این اقدام در چهارچوب بسیج تمامی امکانات و توانمندیها برای مواجهه و مقابله با طرفی که اقدام به اجرای این عملیات کرده است، صورت میپذیرد. من از این اقدام استقبال میکنم و بر لزوم تداوم آن در عرصههای رسانهای، سیاسی و دیگر عرصهها تأکید دارم. در این میان، اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند کاری کند که دادگاههای بینالمللی عاملان و آمران این عملیات جنایتکارانه را محکوم کنند، این برای ما به مثابه یک پیروزی است.