1399/11/13
گفتوگویی درباره مرحوم آیتالله مصباح یزدی
برای «گام دوم انقلاب» نیرو تربیت کرد
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی در تاریخ ۱۳دی ۱۳۹۹دار فانی را وداع گفتند. حضرت آیتالله خامنهای در پیام تسلیت در پی درگذشت ایشان ضمن بیان سوگواری خود برای درگذشت این برادر قدیمی و عزیز فرمودند: «ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار، و در حضور انقلابی در همهی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کمنظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی آیتالله مصباح یزدی، گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین محمود رجبی، قائم مقام موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمهاللهعلیه و از شاگردان ایشان انجام داده است.
همانطور که مستحضرید، در پیام تسلیت رهبر انقلاب چند ویژگی راجع به مرحوم آیتالله مصباح آمده است. ابتدا کمی راجع به ویژگی «عالم ربانی» توضیحاتی بفرمایید.
همانطور که اشاره کردید، رهبر انقلاب در پیام تسلیتشان، علامه مصباح را در واژگانی توصیف کردند. البته ایشان سالها در مقام توصیف این عالم بزرگوار بیاناتی داشتند و طبق بررسی اجمالی، شاید بیش از پنجاه صفت و ویژگی برای این عالم بزرگ بیان کردهاند؛ امّا در این پیام ایشان به ویژگی «عالم ربانی» اشاره کردند. عالم بهمعنای دانشمندی است که در علوم دستی دارد و صاحبنظر است. آقای مصباح در علوم مختلف از جمله در کلام، تفسیر، فلسفه، منطق و تاریخ اسلام، آگاه و بصیر و صاحبنظر و نظریهپرداز بودند. کمااینکه در علوم جدید انسانی و فلسفههای این علوم نظریات ارزشمند و اثرگذاری را ارائه کردند. در آثار ایشان نهتنها نظریات اثرگذار، بلکه بدیع و بیسابقه و نوآورانه بسیار یافت میشود. در این علوم که ما اینها را علوم اکتسابی میدانیم، انصافاً ایشان بسیار برجسته بود.
در روایات آمده است: «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» علم حقیقی آن نوری است که خدا در قلب هر که بخواهد؛ یعنی بندگان صالحش میافکند. آیتالله مصباح از آن نوع علوم هم بهره برده بود و در حشرونشر با این عالم بزرگ بهخوبی مشهود بود که ایشان به تعبیر روایات «الْمُوْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ الله»، با نور الهی نگاه میکرد. حقایقی که در سایهی تعلیم و تعلّم به دست نمیآید و اسرار و رموزی که با درسخواندن و تحصیلکردن و تعلیم و تعلّم دستیافتنی نیست را این عالم بزرگوار داشت. وقتی نظرات ایشان را میشنیدیم، تعجب میکردیم که اطلاعات یا آگاهی ایشان از کجا است.
آیتالله مصباح در بُعد علمیشان هم عنایات و الهامات الهی را داشتند. در عین حال ربانی هم بودند؛ یعنی تمام هموغمش خداوند متعال و اطاعت از دستورات خدا بود. موارد فراوانی با علامه مصباح مطرح میشد و وقتی ایشان احساس میکرد بنای بر مطرحشدن خودشان است، سررشتهی بحث را بهسوی دیگری میبرد. بهعنوان مثال کسی متولی نشر برخی از آثار ایشان نبود و کسانی برخی از آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کرده بودند. برای راضیکردنشان برای چاپ آثار به خدمتشان رفتم و گفتم برخی از آثار شما را به نام خودشان چاپ میکنند و اجازه بدهید که ما آثار را زودتر چاپ کنیم. علامه فرمود هدف ما این است که اگر این آثار مطلب حقی دارد، به دست مخاطبان خودش برسد و کسی که این مطالب را به نام خودش چاپکرده، درواقع کمکی به ما در نشر این آثار کرده است. ذرهای نگران نبودند که ممکن است دیگران آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کنند.
جمعی از تهران برای مصاحبه و گردآوری نوآوریهای فلسفی ایشان به قم آمده بودند. وقتی جلسه شروع شد، اوّلین سؤالی که مطرح کردند، آیتالله مصباح تا احساس کرد که قرار است ویژگیها و اندیشهاش مطرح بشود، شروع به تجلیل از یکی از بزرگان حوزهی فلسفه کرد. تقریباً تا پایان جلسه در تجلیل از شخصیت آن بزرگوار صحبت کرد. اصلاً دعوت به خود در تمام شئون زندگیشان نبود. درواقع علامه مصداق «العالم من یُذکِّرکمُ الله رؤیَتُه» بود؛ یعنی عالم آن است که دیدنش انسان را به یاد خدا بیندازد. سرّش هم این بود که باورشان آمده بود؛ چون خدا همهکارهی عالم و شایستهی توجه و عنایت است. خدا کسی است که باید انسان بهسوی او دعوت بکند.
در مورد ویژگی «فقیه مجاهد» هم بفرمایید.
بُعد فقهی آقای مصباح کمتر در جامعهی ما مطرح شده است. ایشان از شخصیتهایی بود که در دوران تحصیلش با هوش سرشار، اساتید برجسته و تلاش پیگیر و نظمی که داشت، در سن ۲۵ سالگی به اجتهاد رسید و دیگر تقلید برای ایشان جایز نبود؛ ولی در طول دوران عمرشان هشت سال در درس فقه خارج آیتالله بروجردی و هشت سال در درس فقه حضرت امام شرکت کرد. ایشان بیش از پانزده سال هم در درس فقه آیتالله بهجت شرکت کرد. از علامه سؤال شد که شما درس آیتالله بهجت را بهخاطر مسائل عرفانی و معنویاش میرفتید یا بهخاطر فقهیاش؟ ایشان فرمود بهخاطر مسائل فقهی هم میرفتم و یک بار فرمود آیتالله بهجت در معاملات اعلم است.
یکی از ویژگیهای آقای مصباح این بود که هیچگاه در فکر دستوپاکردن فضل و کمالات برای خودش نبود و همواره نسبت به کمالاتشان رازدار بود؛ لذا هیچگاه در فکر این نبود که مرجعی اجازهی اجتهاد به ایشان بدهد؛ امّا امام به اجتهاد ایشان معترف بود. کتاب «البیع»، مفصلترین کتاب حضرت امام در فقه است که به دست خودشان نوشته شده است. امام این کتاب را قبل از چاپ به آیتالله مصباح میدهند و میفرمایند مطالعه کنید و نظراتتان را بگویید. آیتالله مصباح میگفت من نوشتهها را مطالعه میکردم و به تهران میرفتم و محضر امام نظراتم را میگفتم.
این نشان میدهد که امام ایشان را در حد مجتهدی که بتواند نظرات نهایی بر کتابشان بدهد قبول داشتند و چه اجازهی اجتهادی بالاتر از اینکه امام با آن دقت و با آن مقام علمیشان اینگونه به ایشان اعتنا میکردند.
امّا ویژگیِ «فقیه مجاهد» دو معنا میتواند داشته باشد. یکی اینکه فقه ایشان در خدمت جهاد ایشان بود؛ یعنی جهادی که آقای مصباح در طول عمرشان داشت، از فقه برای مجاهدتشان کمک میگرفتند و آن مجاهدت مبتنی بر این فقه بود. یکی دیگر از ویژگیهای علامه مصباح این بود که در هر کاری و فکری و هر موضعگیری که میخواستند اقدام کنند، اوّل توجهشان به این بود که طبق موازین دینی چگونه عمل کنند که خدا بپسندد و درست باشد؛ یعنی دقیقاً بر اساس همان موازین فقهی، اوّل به مشروعبودن یا واجب و حرامبودن آن موضعگیری و اقدام میرسیدند، بعد عمل میکردند. گاهی یک مسئلهای مطرح میشد و ایشان میفرمودند اوّل ببینید که از نظر شرعی چگونه است.
دقیقاً حرکتشان بر اساس مبنای فقهی بود. از طرف دیگر بسیار دقت میکردند که مصداق را خوب بشناسند. بصیرتی که رهبر انقلاب راجع به ایشان فرمود همین است که در جاهای مشتبه و فتنهها بهخوبی تشخیص میدادند که حق و جریان حق کداماند. علامه در هر موردی کارشناسی لازم و بررسیهای دقیق را انجام میدادند و در برابر تمام ناملایمات و سختیها مقاوم ایستاده بودند؛ چون یقین داشتند که خدا میخواهد. شبیه همان حرفی که ایشان از امام نقل میکردند. امام در جریان نهضت میفرمود «مبارزه صددرصد لازم است، حالا شیوهاش جای بحث دارد.» آقای مصباح هم بررسی میکردند و مبنای فقهیشان، حرکت و اجتهاد امام بود.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی آیتالله مصباح یزدی، گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین محمود رجبی، قائم مقام موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمهاللهعلیه و از شاگردان ایشان انجام داده است.
همانطور که مستحضرید، در پیام تسلیت رهبر انقلاب چند ویژگی راجع به مرحوم آیتالله مصباح آمده است. ابتدا کمی راجع به ویژگی «عالم ربانی» توضیحاتی بفرمایید.
همانطور که اشاره کردید، رهبر انقلاب در پیام تسلیتشان، علامه مصباح را در واژگانی توصیف کردند. البته ایشان سالها در مقام توصیف این عالم بزرگوار بیاناتی داشتند و طبق بررسی اجمالی، شاید بیش از پنجاه صفت و ویژگی برای این عالم بزرگ بیان کردهاند؛ امّا در این پیام ایشان به ویژگی «عالم ربانی» اشاره کردند. عالم بهمعنای دانشمندی است که در علوم دستی دارد و صاحبنظر است. آقای مصباح در علوم مختلف از جمله در کلام، تفسیر، فلسفه، منطق و تاریخ اسلام، آگاه و بصیر و صاحبنظر و نظریهپرداز بودند. کمااینکه در علوم جدید انسانی و فلسفههای این علوم نظریات ارزشمند و اثرگذاری را ارائه کردند. در آثار ایشان نهتنها نظریات اثرگذار، بلکه بدیع و بیسابقه و نوآورانه بسیار یافت میشود. در این علوم که ما اینها را علوم اکتسابی میدانیم، انصافاً ایشان بسیار برجسته بود.
در روایات آمده است: «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» علم حقیقی آن نوری است که خدا در قلب هر که بخواهد؛ یعنی بندگان صالحش میافکند. آیتالله مصباح از آن نوع علوم هم بهره برده بود و در حشرونشر با این عالم بزرگ بهخوبی مشهود بود که ایشان به تعبیر روایات «الْمُوْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ الله»، با نور الهی نگاه میکرد. حقایقی که در سایهی تعلیم و تعلّم به دست نمیآید و اسرار و رموزی که با درسخواندن و تحصیلکردن و تعلیم و تعلّم دستیافتنی نیست را این عالم بزرگوار داشت. وقتی نظرات ایشان را میشنیدیم، تعجب میکردیم که اطلاعات یا آگاهی ایشان از کجا است.
آیتالله مصباح در بُعد علمیشان هم عنایات و الهامات الهی را داشتند. در عین حال ربانی هم بودند؛ یعنی تمام هموغمش خداوند متعال و اطاعت از دستورات خدا بود. موارد فراوانی با علامه مصباح مطرح میشد و وقتی ایشان احساس میکرد بنای بر مطرحشدن خودشان است، سررشتهی بحث را بهسوی دیگری میبرد. بهعنوان مثال کسی متولی نشر برخی از آثار ایشان نبود و کسانی برخی از آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کرده بودند. برای راضیکردنشان برای چاپ آثار به خدمتشان رفتم و گفتم برخی از آثار شما را به نام خودشان چاپ میکنند و اجازه بدهید که ما آثار را زودتر چاپ کنیم. علامه فرمود هدف ما این است که اگر این آثار مطلب حقی دارد، به دست مخاطبان خودش برسد و کسی که این مطالب را به نام خودش چاپکرده، درواقع کمکی به ما در نشر این آثار کرده است. ذرهای نگران نبودند که ممکن است دیگران آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کنند.
جمعی از تهران برای مصاحبه و گردآوری نوآوریهای فلسفی ایشان به قم آمده بودند. وقتی جلسه شروع شد، اوّلین سؤالی که مطرح کردند، آیتالله مصباح تا احساس کرد که قرار است ویژگیها و اندیشهاش مطرح بشود، شروع به تجلیل از یکی از بزرگان حوزهی فلسفه کرد. تقریباً تا پایان جلسه در تجلیل از شخصیت آن بزرگوار صحبت کرد. اصلاً دعوت به خود در تمام شئون زندگیشان نبود. درواقع علامه مصداق «العالم من یُذکِّرکمُ الله رؤیَتُه» بود؛ یعنی عالم آن است که دیدنش انسان را به یاد خدا بیندازد. سرّش هم این بود که باورشان آمده بود؛ چون خدا همهکارهی عالم و شایستهی توجه و عنایت است. خدا کسی است که باید انسان بهسوی او دعوت بکند.
در مورد ویژگی «فقیه مجاهد» هم بفرمایید.
بُعد فقهی آقای مصباح کمتر در جامعهی ما مطرح شده است. ایشان از شخصیتهایی بود که در دوران تحصیلش با هوش سرشار، اساتید برجسته و تلاش پیگیر و نظمی که داشت، در سن ۲۵ سالگی به اجتهاد رسید و دیگر تقلید برای ایشان جایز نبود؛ ولی در طول دوران عمرشان هشت سال در درس فقه خارج آیتالله بروجردی و هشت سال در درس فقه حضرت امام شرکت کرد. ایشان بیش از پانزده سال هم در درس فقه آیتالله بهجت شرکت کرد. از علامه سؤال شد که شما درس آیتالله بهجت را بهخاطر مسائل عرفانی و معنویاش میرفتید یا بهخاطر فقهیاش؟ ایشان فرمود بهخاطر مسائل فقهی هم میرفتم و یک بار فرمود آیتالله بهجت در معاملات اعلم است.
یکی از ویژگیهای آقای مصباح این بود که هیچگاه در فکر دستوپاکردن فضل و کمالات برای خودش نبود و همواره نسبت به کمالاتشان رازدار بود؛ لذا هیچگاه در فکر این نبود که مرجعی اجازهی اجتهاد به ایشان بدهد؛ امّا امام به اجتهاد ایشان معترف بود. کتاب «البیع»، مفصلترین کتاب حضرت امام در فقه است که به دست خودشان نوشته شده است. امام این کتاب را قبل از چاپ به آیتالله مصباح میدهند و میفرمایند مطالعه کنید و نظراتتان را بگویید. آیتالله مصباح میگفت من نوشتهها را مطالعه میکردم و به تهران میرفتم و محضر امام نظراتم را میگفتم.
این نشان میدهد که امام ایشان را در حد مجتهدی که بتواند نظرات نهایی بر کتابشان بدهد قبول داشتند و چه اجازهی اجتهادی بالاتر از اینکه امام با آن دقت و با آن مقام علمیشان اینگونه به ایشان اعتنا میکردند.
امّا ویژگیِ «فقیه مجاهد» دو معنا میتواند داشته باشد. یکی اینکه فقه ایشان در خدمت جهاد ایشان بود؛ یعنی جهادی که آقای مصباح در طول عمرشان داشت، از فقه برای مجاهدتشان کمک میگرفتند و آن مجاهدت مبتنی بر این فقه بود. یکی دیگر از ویژگیهای علامه مصباح این بود که در هر کاری و فکری و هر موضعگیری که میخواستند اقدام کنند، اوّل توجهشان به این بود که طبق موازین دینی چگونه عمل کنند که خدا بپسندد و درست باشد؛ یعنی دقیقاً بر اساس همان موازین فقهی، اوّل به مشروعبودن یا واجب و حرامبودن آن موضعگیری و اقدام میرسیدند، بعد عمل میکردند. گاهی یک مسئلهای مطرح میشد و ایشان میفرمودند اوّل ببینید که از نظر شرعی چگونه است.
دقیقاً حرکتشان بر اساس مبنای فقهی بود. از طرف دیگر بسیار دقت میکردند که مصداق را خوب بشناسند. بصیرتی که رهبر انقلاب راجع به ایشان فرمود همین است که در جاهای مشتبه و فتنهها بهخوبی تشخیص میدادند که حق و جریان حق کداماند. علامه در هر موردی کارشناسی لازم و بررسیهای دقیق را انجام میدادند و در برابر تمام ناملایمات و سختیها مقاوم ایستاده بودند؛ چون یقین داشتند که خدا میخواهد. شبیه همان حرفی که ایشان از امام نقل میکردند. امام در جریان نهضت میفرمود «مبارزه صددرصد لازم است، حالا شیوهاش جای بحث دارد.» آقای مصباح هم بررسی میکردند و مبنای فقهیشان، حرکت و اجتهاد امام بود.
«پای با استقامتی در صراط مستقیم» که رهبر انقلاب در پیامشان برای ایشان فرمودند را منتسب به همان مبنای فقهی ایشان میدانید؟
بله؛ چون آیتالله مصباح ولایت الله را باورشان آمده بود. ما در منطق دین و قرآن دو نوع ولایت؛ یعنی ولایت الله و ولایت طاغوت بیشتر نداریم. اگر کسی ولایت الله را انتخاب کرد، آن وقت دغدغهاش این میشود که طبق موازین و روش درست فقهی محکم برای وظیفهاش میایستاد؛ چون میداند صراط مستقیم، ولایت الله است و هرگونه انحراف، ولایت طاغوت است. طبعاً ایشان در طول عمرشان «پای با استقامتی در صراط مستقیم» داشت. بر صراط مستقیم ولایت الله مستحکم ایستاده بود و ذرهای تخطّی، حاشیه و زاویهرفتن در طول عمرشان نداشت. بنابراین بر مبنای فقه حرکت میکرد و از آن طرف به فقه برای عرصهی جهادشان اهتمام داشت.
رهبر انقلاب در پیامشان آیتالله مصباح را «مدیری شایسته» خطاب کردند. در اینباره هم مقداری بفرمایید.
انصافاً آقای مصباح مدیر بود و با شخصیتهایی مثل شهید بهشتی که الگوی مدیریت بودند، سالها مأنوس بود. آیتالله مصباح هم در مدرسهی حقانی و هم تا زمان شهادت شهید بهشتی با ایشان ارتباط داشتند. معروف است که شهید بهشتی دربارهی ایشان فرمودند: «مصباح دوستان». علامه خاطرهای از ایشان برای ما نقل میکرد که شهید بهشتی بعد از انقلاب به منزل من آمد و گفت آقای مصباح دلم میخواست کارهایی بر من واجب نبود و در سیر و سلوک و ارتقاء معنوی میرفتم. حیف که امام اموری را بر من واجب کرده است، وگرنه بهدنبال همان سیر و سلوک و معرفت توحیدی میرفتم. آقای مصباح از مدیریت شهید بهشتی خاطرات زیادی نقل میکرد که چقدر در امور مدیریتی خوب عمل میکرد.
خود ایشان هم میفرمود از اقتضائات یک مدیریت قوی، داشتن اهداف درازمدت، آیندهنگر و جامعنگر است و در این زمینه هم بسیار برجسته بودند و توصیه میکردند که ما باید سه مرحله برنامه داشته باشیم و فقط برنامهی کوتاهمدت کافی نیست و ما باید برنامهی درازمدت هم داشته باشیم. گاهی میفرمود ما باید جهانی فکر کنیم، باید آیندهای را ببینیم که نظام ما و فرهنگ غنی اسلام گسترش پیدا کرده و از کل بشریت تقاضاهایی میآید و ما باید پاسخگوی آن باشیم. در این جنبهها بسیار آیندهنگری و جهانینگری داشتند و در اینکه در تصمیمگیریها باید یک کار کارشناسی انجام بگیرد خیلی تأکید داشتند. ایشان میفرمود باید به فرصتها و تهدیدها توجه شود و نقاط قوت و ضعف دیده شود. توصیههای مختلفی میکردند و خودشان هم در عمل اینچنین بودند؛ یعنی با عمل به شاگردانشان نشان میدادند که ادارهی نهاد یا سازمان اینگونه است.
وقتی با امام آشنا شدند و امام، رهبری نهضت را بهدست گرفتند، بهمعنای واقعی کلمه مطیع امام بودند. بعد از امام هم به رهبر انقلاب معتقد بودند و بهمحض اینکه میشنیدند نظر حضرت امام یا رهبری چیز دیگری است، اگر برنامهای را شروع کرده بودند، قطع میکردند.
بعضیها نسبت به فعالیتهای انقلابی ایشان پیش از پیروزی انقلاب شبهه میکنند. شما در مورد مبارزات ایشان اطلاعی دارید؟
ایشان انقلابی بود و خیلی هم سابقه دارند. قبل از انقلاب نشریهی انتقام را منتشر میکرد و اگر یکی از مقالات نشریه دست کسی بود، گرفتار رژیم و اعدام میشد. یکی از سیاسیون قبل از انقلاب گفته بود من یکی از مقالات این نشریه را به یکی از خویشانمان دادم که این فرد خودش با دستگاههای دولتی ارتباطات داشت. این فرد آن مقاله را ریزریز کرده بود و در پاکت ریخته بود و به خدمتکارش گفته بود این را ببر و در جوی آبی بینداز که برود. از ترس اینکه در خانهاش یک وقت چیزی پیدا نشود؛ ولی ایشان تمام امور نشریه را خودشان انجام میدادند؛ یعنی مقالاتش را مینوشتند و شبانه چاپ و توزیع میکردند. ایشان میفرمود گاهی شبانه بخشی از نشریه را به هیئتهای مؤتلفه میدادم و آنها پخش میکردند.
حتی ایشان اساسنامه و اطلاعیههای جامعهی مدرسین را نوشتند و خطشان هنوز موجود است. اعلامیههایی که جامعهی مدرسین در دفاع از امام میداد، امضای ایشان پایین قریب به اتفاق آن اعلامیهها هست. وقتی پانزدهم خرداد ۴۲ امام را گرفتند و زندانی کردند، آقای مصباح نامهای به امام نوشت و از طریقی به ایشان رساند. در این نامه نوشته بود الحمدلله طرفداری و حضور مردم بهگونهای است که من اطمینان دارم شما آزاد خواهید شد. وقتی امام آزاد شد و به قم برگشت، ایشان مسئول ستاد استقبال از امام بود و امام به ایشان فرموده بود که حدس شما درست بود. آقای مصباح عشق و ارادت ویژهای به امام داشتند. در خیلی از موارد اعزام ایشان از طریق امام بود یا ایشان خدمت امام میآمد که برای تبلیغ فلانجا اجازه بگیرد.
علامه بعد از انقلاب هم همینطور بودند. چهلم امام به دیدن ایشان رفتیم که تسلیت بگوییم. نام امام را که بردیم، ایشان بلندبلند گریه کردند. واقعاً عشق عجیبی به امام و آرمانهایش داشتند.
قبل از انقلاب یک جلسهی یازدهنفرهای بود که دبیریاش با شهید بهشتی بوده است. وقتی ایشان به هامبورگ میروند، آیا دبیری جلسه روی دوش آقای مصباح میافتد؟
دو مسئله است؛ اوّلاً آن هیئت یازدهنفره که رهبر انقلاب هم بودند، اساسنامهاش را آقای مصباح نوشته بود و صورتجلسات را هم ایشان مینوشت؛ حتی خودشان یک خطّی ابداع کرده بودند که اگر صورتجلسات به دست ساواک افتاد نتوانند تشخیص بدهند. کار آن هیئت هم پیگیری نهضت امام، دفاع از امام و ترویج اندیشهی امام بود. ثانیاً وقتی شهید بهشتی به آلمان رفت، گفت من دو نفر را معرفی میکنم و شهید باهنر و آیتالله مصباح را معرفی کرد. از آن موقع هیئتهای مؤتلفه با آیتالله مصباح مرتبط بودند؛ حتی بعد از انقلاب هم با آن سابقهای که قبلاً داشتند، مکرر خدمتشان میآمدند.
یکی دیگر از نکاتی که رهبر انقلاب در پیامشان اشاره کردند: «تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا» بود. این کتب بیشتر در چه حوزههای معرفتی بود؟
فرض کنید یک رهبر برای رسیدن به تمدن اسلامی تأمین شد، ولی ما دو مؤلفهی دیگر هم نیاز داریم. یک مؤلفه فرهنگ دینی است. هر تمدنی باید یک پشتوانهی فرهنگی و فکری داشته باشد. آیتالله مصباح یک سرمایهگذاری ویژه و عظیمی کردند روی استخراج فرهنگ دینی، نظاممندکردن و عرضهکردن آن در عرصههای مختلف. ایشان یک نظام عقلانی، فلسفی و اسلامی را تدوین کردند و کتاب آموزش فلسفه را گردآوری کردند. نظام تفکر قرآنی را تدوین کردند که شامل مجموعههای معارف قرآن و تفسیر موضوعی ایشان است. در حدیث هم نظام تحلیل ویژه و نوین روایات، ادعیه، مناجات و احادیث را تدوین کردند.
در کلام، نظام تفکر کلامی شیعه را تدوین کردند و برای عرفان ناب اسلامی هم کتابی نوشتند با عنوان «در جستوجوی عرفان» که جلوی گرایشات انحرافی تفریطی و افراطی را بگیرد و اسلام معتدل انسانی- اسلامی را که هم با تفکر عقلانی، هم با تفکر وحیانی سازگار و هم با تفکر سیر و سلوکی و شکوهی سازگار است را تبیین کند و مرزهایش را مشخص کند.
مؤلفهی سوم، نیروهای جانباختهای است که از این فرهنگ و انقلاب دفاع کنند تا به تمدن اسلامی برسیم. انصافاً ایشان در این زمینه هم تلاش گسترده و حسابشدهای انجام دادند. به همین دلیل هم رهبر انقلاب فرمودند شاگردان ممتاز و اثرگذار تربیت کردند.
در حوزهی عرفان هم یک فراز از پیام به «توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی» آیتالله مصباح مورد اشارهی رهبر انقلاب قرار گرفته بود.
ایشان در این عرصه هم از عرفای بزرگی از جمله آیتالله بهجت، مرحوم انصاری همدانی، آیتالله بهاءالدینی، مرحوم حاج آقا حسین قمی و دیگران بهره زیادی بردند. علامه گاهی در بین صحبتشان مثلاً از مرحوم انصاری همدانی نقل میکردند و ما میفهمیدیم که آقای مصباح با ایشان ارتباط داشته است. معلوم بود که ایشان مداوم با بزرگان اُنس داشت. کسانی که با ایشان در دوران جوانی مأنوس بودند، نقل میکردند که ایشان چندین ساعت در شب تهجد داشتند و دعاها و مناجاتهای خمسه عشر، شعبانیه و قرآن زیاد میخواندند و از بس گریه میکردند در روز تا مدتی چشمشان قرمز بود. بنده خودم شاهد بودم که ایشان در نمازهای واجبشان اشک میریختند، ولی سعیشان بر این بود که کسی نفهمد.
رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی در سالروز قیام ۱۹ دی فرمودند میراث ارزشمند جناب آقای آیتالله مصباح باید تداوم پیدا بکند. چه اقداماتی در اینباره در حال انجام است؟
الآن یکی از برنامههای حاشیهای مؤسسهی ایشان طرح ولایت است. نزدیک به شصت هزار نفر تا حالا از طلبههای حوزه، از دبیران، از دانشجویان، از نخبگان کشوری و از مسئولین نظام این دورهها را گذراندهاند و همه معترفاند که تمام دورههایی که تا به حال دیدند، هیچکدام به غنای این دوره نیست؛ حتی بعضیهایشان میگفتند طرح ولایت نگویید، بلکه طرح ولادت بگویید و ما دوباره متولد شدیم. یکی از نخبگان کشور در آخر یکی از دورهها دلنوشتهای خواند که یکی از جملاتش این بود که من بار دیگر به این مکتب و به نظام خودم افتخار میکنم که چنین فکر غنی و منسجمی دارد. این تراوش اندیشهی آقای مصباح است. در یک بررسی که در مورد فتنه کرده بودند، گفتند تمام کسانی که در این طرح آمدند مقابل فتنه ایستادند.
برخی رسانههای ضدانقلاب هم به این موضوع اذعان داشتند که ایشان چهل سال برای انقلاب کادرسازی کردند.
بله، ایشان برای گام دوم انقلاب واقعاً نیروهای فراوانی تربیت کرد. آقای محمدیان، مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها به جامعهی مدرسین آمده بود و میگفت خدا پدر آیتالله مصباح را رحمت کند اگر ایشان نبود، دستمان برای نیروهایی که میخواهیم در نهاد بگذاریم خالی بود. هر جا که یک نیروی عالم، انقلابی و مهذب لازم داشتیم، به مؤسسه میآمدیم.
در پایان اگر خاطرهای در مورد آیتالله مصباح در ذهن دارید و مناسب میدانید، بفرمایید.
یک خاطرهای که از علامهی مصباح دارم مربوط به همین اواخر است. در آخرین دیدار ایشان مریض بودند و مداوم هم نمیتوانستند صحبت کنند. یک مقدار که صحبت میکردند، خسته میشدند. در آن دیدار به ما فرمودند که اخلاص مهم است و کارهایتان را فقط برای خدا انجام بدهید. در آن حالت بیماری هم ایشان به فکر کار مخلصانه بود و توصیهی به کار مخلصانه داشت. بعد پزشکان آمدند و به اتفاق نظر گفتند این غذا و دارو را باید بخورید. ایشان یک مرتبه گفت خدا را شکر یک نعمتی امروز نصیب ما شد که ما یک حجت شرعی پیدا کردیم که مداوایمان را چه جور عمل کنیم؛ یعنی فکر این بود که مداوای خودش هم جوری باشد که خدا بپسندد. فرمودند قبلاً یک پزشک، چیز دیگری میگفت؛ امّا الآن حجت بر من تمام شد و هرچه بگویید من عمل میکنم.
وقتی رهبر انقلاب میفرمایند ایشان عالم ربانی بودند و در طول عمرشان پارسایی و پرهیزگاری داشتند و در صراط مستقیم بودند، حاکی از این است که ایشان فقط خدا برایش مطرح بوده است. ما سرمان درد میگیرد همه چیز یادمان میرود، ولی ایشان برای داروخوردن میگوید هرچه خدا میپسندد. خیلی عجیب است.
یک خاطره هم راجع به توسل ایشان بگویم. عصری بود و شبش، شب قدر بود. همانطور که در کنار ایشان قدم میزدم، عرض کردم آقا یک توصیهای بفرمایید که ما امشب چه کار کنیم خداوند یک لطف و عنایتی بکند. فرمودند به حضرت صدیقهی کبری (سلاماللهعلیها) توسل کنید. در روایات ما هم هست که شب قدر، حضرت زهرا سلاماللهعلیها است. تقریباً در همهی جلسات عمومی و خصوصی که جمعی خدمت ایشان میآمدند، علامه میفرمود توسل به اهل بیت فراموشتان نشود و من راهی آسانتر، مطمئنتر و نتیجهبخشتر از توسل به اهل بیت (علیهمالسلام) سراغ ندارم.
۱) ابراهیم آیه ۲۴